پرش به محتوا

التقاط: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱٬۸۸۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۲
صفحه را خالی کرد
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه را خالی کرد)
برچسب: خالی کردن
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[التقاط در قرآن]] - [[التقاط در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  =}}


== مقدمه ==
«التقاط» از ریشه «ل ـ ق ـ ط» بر وزن افتعال و به معنای برچیدن، از [[زمین]] برگرفتن، بخشی از گفتار یا سخن کسی را گرفتن و مانند آن است.<ref>لسان‌العرب، ج۷،ص۳۹۲؛ الصحاح، ج۳، ص۱۱۵۷، «لقط»؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص۲۷۲۶، «التقاط».</ref>
التقاط در [[فلسفه]]، مکتبی است که به جای [[تعقل]] و [[نقد]] [[افکار]] [[فلسفی]]، فرضیه‌ها، نظریات و افکار غیر متجانس را گرد می‌آورد تا از مجموع آنها مکتبی فلسفی بسازد، ازاین‌رو حاوی [[تحریف]] نیز هست.<ref>فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ص۱۰۵.</ref>
[[التقاطیون]] گروهی از [[فلاسفه]] بودند که درصدد جمع میان گفته‌های پیشینیان و وفق دادن آرای آنها با یکدیگر بوده یا از هر [[طایفه]] از قدما قولی را گرفته و در واقع در [[حکمت]] التقاط کرده و فلسفه مختلطی فراهم آورده‌اند.<ref>سیر حکمت در اروپا، ج ۱، ص۷۹.</ref> در سال‌های اخیر (دهه قبل از [[انقلاب اسلامی ایران]]) گروهی به مکتبی التقاطی‌گرایی‌دند که بخشی از اصول [[کمونیسم]] را با برخی از مبانی اگزیستانسیالیسم ترکیب کرده و حاصل آن را با مفاهیم و ارزش‌ها و اصطلاحات خاص [[فرهنگ اسلامی]] درآمیخته بود. آنان [[مکتب]] اصیل و [[ناب]] [[اسلام]] را تنها آن می‌دانستند.<ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۶۳.</ref> در بُرهه مزبور همه گروه‌ها و [[جریانات سیاسی]] بر این [[باور]] بودند که [[مبارزه سیاسی]] اگر برای توجیه خود از پشتوانه [[اعتقادی]] برخوردار نباشد با [[شکست]] مواجه می‌گردد و ازاین‌رو باید به حبل المتینی دست یابید که ضامن [[پیروزی]] و برآورنده نیازهای فردی و [[اجتماعی]] مبارزان باشد. برای دستیابی به چنین پشتوانه‌ای جریان‌های [[فکری]] متعددی پدید آمد؛ گروهی [[مارکسیسم]] را تأمین کننده همه نیازهای [[جامعه]]، اعم از [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[فرهنگی]]، [[اخلاقی]] و [[معنوی]] دانسته، حساب خود را از اسلام جدا کردند.
گروه دوم کسانی بودند که به اسلام [[معتقد]]؛ ولی از [[معارف]] بلند [[اسلامی]] بی‌خبر بودند. اینان جریان فکری نخست را پذیرفته و تضاد غیر قابل رفع و مهمی بین اسلام و مارکسیسم نمی‌دیدند و با تلفیقی از این دو، [[اندیشه]] جدیدی را مطرح و [[ترویج]] کردند. زمینه این اندیشه‌های التقاطی در آثار نویسندگانی به چشم می‌خورد که غالباً تحصیل کرده‌های [[زمان]] [[رضاخان]] و تحت تأثیر [[فرهنگ]] و [[علوم تجربی]] متمایل به فلسفه‌های [[تجربی]] بودند، چنان‌که برخی [[مفسران]] نیز به نقل آرای متأثر از علوم تجربی درباره [[معجزات]] [[اقدام]] کرده‌اند؛ مانند توجیه [[معجزه]] عبور [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[قوم]] وی از رودنیل به جزر آب دریا.<ref>تفسیر المنار، ج ۱، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref> اینان اگرچه خود به نزدیکی با [[مارکسیسم]] [[خشنود]] نبودند؛ ولی عملاً حلقه واسطه بروز و ظهور اندیشه‌های التقاطی شدند. جریان التقاطی یاد شده می‌کوشید تا [[اسلام]] را مدرنیزه کند و بر اثر آشنا نبودن با منابع و [[اصول اسلامی]] در آموزشهای خود از [[شعر]] و [[شعار]] و تهییج [[احساسات]] بهره می‌گرفت.<ref>حرکت و زمان، ج ۱، ص۱۱.</ref> این جریان [[فکری]] [[قرآن]] را با [[حفظ]] [[پوشش]] ظاهری الفاظ آن، [[تحریف]] کرده و [[تفسیری]] مادی ـ که خود نوعی [[تفسیر به رأی]] است <ref>تفسیر به رأی، ص۴۸.</ref> ـ از آن ارائه می‌داد، چنان‌که مارکس نیز بر این [[باور]] بود که برای [[مبارزه]] با [[مذهب]] در میان توده‌های [[معتقد]] باید از خود مذهب استفاده کرد؛ بدین صورت که مفاهیم مذهبی از محتوای [[معنوی]] و اصلی خود [[تخلیه]] و از محتوای [[مادّی]] پر شود تا [[توده]]، مذهب را به صورت مکتبی مادّی دریابد. پس از این مرحله دور افکندن پوسته ظاهری [[دین]] ساده است.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۴۵۸، «علل گرایش به مادیگری».</ref> آنان قرآن را چنان [[تفسیر]] می‌کردند که گویی جز یک کتاب [[آموزش]] مبارزه و محرّک [[مردم]] برای [[انقلاب]] چیز دیگری نیست. [[فلسفه]] [[تاریخی]] از قرآن [[استنباط]] می‌کردند که بیان دیگری از [[ماتریالیسم تاریخی]] بود و در دیدگاه آنان از نظر قرآن و اسلام هر مبارزی به هر منظوری و در راه هر ایده‌ای کشته شود «[[شهید]]» و در [[مقام]] و مرتبه انبیاست و اساسا [[انبیا]] جز [[انقلابیون]] و [[مصلحان اجتماعی]] بزرگ نبودند. قرآن هم کتابی است که به [[مشاهده]] و [[تجربه]] اصالت داده و از [[تفکرات]] [[فلسفی]] مبرا بوده و [[روح]] [[حاکم]] بر آن «پوزیتویسم» است. خوبی و [[بدی]] و مفاهیم [[اخلاقی]] فقط در شرایط خاص خود معنا داشته و هیچ اصل ثابتی بر [[اخلاق]] و [[رفتار انسان]] حاکم نیست و «[[عمل صالح]]» هر عملی است که با توجه به شرایط و اوضاع [[اجتماعی]] آن عمل، مورد ارزیابی قرار گیرد و بر این اساس در جهت رسیدن به پیروزی‌های [[سیاسی]] و اجتماعی هر خیانتی رنگ اخلاق به خود می‌گیرد. <ref>حرکت و زمان، ج ۱، ص۱۳.</ref> جریان سوم [[اسلام]] مبتنی بر [[قرآن]] و [[سنت]] [[اولیای دین]] بود که با تلاشهای [[متفکران اسلامی]] و در برابر [[مارکسیسم]] و اسلام التقاطی طی قرون متوالی برای [[مردم]] تبیین شده است،<ref>حرکت و زمان، ج ۱، ص۱۳.</ref> با توجه به آنچه گذشت، [[التقاط]] مورد نظر در این مقاله عبارت است از تلفیقی از دو یا چند [[اندیشه]] و درآمیختن حاصل آن با مفاهیم، ارزش‌ها و اصطلاحات خاص [[فرهنگ اسلامی]] برای دستیابی به مذهبی نو. این کار در [[جوامع دینی]] برضدّ [[دین]] و با [[تزویر]] و [[حیله]] انجام می‌گیرد.<ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۶۲؛ فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ص۱۰۵.</ref>
[[قرآن کریم]] در درجه نخست هرگونه التقاطی را در مسیر [[ابلاغ وحی الهی]] از شخص [[پیامبر]]{{صل}} [[نفی]] کرده و در پاسخ این سخن [[کافران]] که قرآن را افسانه‌های پیشینیان دانسته و با توجه به [[امّی]] و نانویس بودن [[پیامبر]]{{صل}} می‌گفتند: آنها به درخواست و املای وی نوشته شده <ref>المیزان، ج ۱۵، ص۱۸۱.</ref> می‌فرماید: بگو آن را کسی نازل ساخته است که [[راز]] نهانها را در [[آسمانها]] و [[زمین]] می‌داند: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر  بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۶.</ref> و نیز در پاسخ این سخن [[مشرکان]] به پیامبر{{صل}} ـ در صورتی که وی دیرتر برای آنان آیه‌ای بیاورد ـ که چرا خود آیه‌ای برنگزیده و از اینجا و آنجا جمع نکرده‌ای؟<ref> المیزان،ج ۸، ص۳۸۲.</ref> می‌فرماید: بگو من فقط آنچه را که از سوی پروردگارم به من [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] می‌کنم: {{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و چون برای آنان آیه‌ای (دلخواه آنان) نیاورده‌ای می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.</ref> و همچنین آنچه را که [[پیامبر]]{{صل}} [[ناطق]] به آن است تنها برخاسته از وحی دانسته: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴.</ref> و وی را [[مؤمن]] به آنچه بر او نازل شده می‌داند: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند:  شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>، افزون بر این، [[ایمان]] آورندگان به [[وحی الهی]] را از [[تقوا]] پیشگانی دانسته که [[قرآن]] مایه [[هدایت]] آنان است: {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست،  رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}}<ref>«و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴.</ref>.<ref>[[مجید زهدی|زهدی، مجید]]، [[التقاط - زهدی (مقاله)|مقاله «التقاط»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۴۷-۱۷۶.</ref>
== نمونه‌هایی از [[التقاط]] ==
#در برخی [[آیات]] آمده است که [[تقواپیشگان]] کسانی هستند که به [[غیب]] [[ایمان]] می‌آورند و [[نماز]] را برپا می‌دارند و به [[آخرت]] [[یقین]] دارند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}}<ref>«و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴.</ref> [[مفسران]] [[اسلامی]] غیب را آنچه نادیدنی است ([[خدا]]، [[فرشتگان]] و...) دانسته‌اند؛ اما در [[تفکر التقاطی]]، غیب معهود و شناخته شده مراحل ابتدایی [[رشد]] [[انقلاب]] [[توحیدی]] و [[زمان]] انجام تحولات کمّی بود؛ به این بیان که انقلاب مرحله‌ای پنهانی دارد که مرحله رشد تدریجی آن است. در این مرحله [[نظام حاکم]] هنوز مسلّط است و [[مبارزه]] باید پنهانی باشد تا [[تغییر]] تدریجی کمّی به تغییر کیفی دفعی تبدیل شود (اصل چهارم دیالکتیک)، [[نظام]] جدید مستقر گردد و انقلاب از مرحله غیب به مرحله [[شهادت]] برسد.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۴۶۵، «علل گرایش به مادیگری».</ref> [[تفکر]] مزبور یقین به آخرت را نیز چنین [[تفسیر]] می‌کرد: آنها به نظام [[برتر]] در مرحله شهادت [[انقلاب]] [[یقین]] دارند و می‌دانند که این موضع‌گیری‌های خاص و این روش انقلابی سرانجام آنان را به [[هدف]] خویش ([[نظام]] [[برتر]]) می‌رساند؛ همچنین در تبیین [[اقامه نماز]] نیز می‌گفت: آنان برای تحقق [[ایمان]] خود آن [[پیوستگی]] را که در زبان [[مذاهب]] «[[نماز]]» خوانده می‌شود برپا می‌دارند؛ زیرا «[[صلوة]]» در لغت به معنای نماز نیست، بلکه شکل خارجی پیوستگی و [[ارتباط]] بین عناصر انقلابی همراه و نمودهای برتر و [[قوانین]] [[حاکم]] بر [[آفرینش]] است، <ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۴۶۶.</ref> چنان‌که بعضی زنادقه و باطنیان ضمن [[تأویل]] کردن [[آیات محکم]]، مراد از {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> را [[اطاعت امام]] و مراد از «[[صوم]]» را نگهداری [[اسرار]] دانسته و بدین ترتیب [[احکام شریعت]] را [[باطل]] می‌کردند.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۵۵.</ref> (تأویل) برخی در [[نقد]] [[تفسیر]] نماز به پیوستگی گفته‌اند که در کدام لغت و کدام [[تاریخ]] نماز به معنای پیوستگی میان اعضای یک [[حزب]] یا پیوستگی به طور مطلق است؟ آری [[قرآن]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید  و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref> به این پیوستگی توصیه کرده است.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۴۶۷ ـ ۴۶۸، «علل گرایش به مادیگری».</ref>
#در [[تفکر التقاطی]] «[[دنیا]]» همان [[زندگی]] در [[نظام سرمایه‌داری]] و «[[آخرت]]» به معنای نظام عادلانه [[سوسیالیستی]] است که بعد از آن نظام برقرار خواهد شد و «[[خلود]]» عبارت ازاین دانسته شده که فرد در طریق [[تکامل]] [[جامعه]] فانی گردد؛ زیرا راه و تکامل جاودان است، هرچند فرد فانی است. در [[تفکر]] مزبور جمله {{متن قرآن|يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ}}<ref>« روزی در رسد که در آن نه سودایی است و نه دوستی» سوره ابراهیم، آیه ۳۱.</ref> به معنای روزگاری که در آن مبادله و [[شکاف طبقاتی]] نیست تفسیر می‌شود. با کمترین [[آشنایی با قرآن]] می‌توان دریافت که آیه یاد شده از [[روز رستاخیز]] [[سخن]] می‌گوید که نه خرید و فروشی در آن است و نه [[دوستی]] و [[رفاقت]] ثمر می‌بخشد؛ نه [[روز]] دیگری.<ref>تفسیر به رأی، ص۵۲.</ref> همچنین قرآن «خلود و [[جاودانگی]]» را ویژه [[مؤمنان]] و پیشتازان تکامل و [[انقلاب]] ندانسته، بلکه [[کافران]] و [[منافقان]] را هم جاوید و خالد می‌داند. در [[تفکر التقاطی]] [[جاودانگی]] آنها چگونه توجیه می‌شود؟<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۴۶۷ ـ ۴۶۸، «علل گرایش به مادیگری».</ref>
#در [[اندیشه]] التقاطی، [[فلسفه تاریخ]] براساس تضاد دیالکتیک توجیه شده و داستان [[هابیل و قابیل]] در [[قرآن]] فلسفه تاریخ و [[هابیل]] [[نماینده]] دوران اشتراک اولیه و [[دامداری]] و [[قابیل]] نماینده عصر [[کشاورزی]] و [[مالکیت]] فردی معرفی می‌شود که این‌گونه تأویلات به [[انکار]] شبیه‌تر است تا توجیه<ref>مطهری افشاگر توطئه، ص۴۲۵ ـ ۴۲۷.</ref>.<ref>[[مجید زهدی|زهدی، مجید]]، [[التقاط - زهدی (مقاله)|مقاله «التقاط»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص ۱۷۶-۱۷۸.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مجید زهدی|زهدی، مجید]]، [[التقاط - زهدی (مقاله)|مقاله «التقاط»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۴''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:مدخل التقاط]]
۱۱۳٬۱۶۱

ویرایش