پرش به محتوا

اطاعت حاکم جائر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام'
جز (جایگزینی متن - 'ولیکن' به 'لکن')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام')
خط ۶: خط ۶:
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[انقلاب اسلامی ایران]] مولود [[تفکر]] انقلابی و مبارزاتی [[شیعه]] است که [[مبارزه]] با [[حکام جائر]] در سرلوحه برنامه‌ها و دستورهای اساسی‌اش قرار دارد. این ویژگی مهم و ذاتی [[شیعه]]، یعنی [[مبارزه]] با [[دیکتاتوری]]، در طول [[تاریخ]] [[تشیع]] و نیز [[تاریخ]] معاصر [[ایران]] در دوره‌های مختلف از جمله [[قیام]] تنباکو، [[مشروطه]] و دیگر رخدادهای [[تاریخی]] مهم با شدت و ضعف‌هایی دیده می‌شود. [[حضرت]] [[امام]] در مصاحبه با خبرنگار ایتالیایی به این نکته اساسی اشاره کردند. ایشان [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] را مرهون رخدادهای مهم [[تاریخی]] صد سال اخیر [[ایران]] دانستند که همگی ناشی از [[تفکر]] [[مبارزه با حاکم جائر]] است. [[حضرت]] [[امام]] دراین‌باره فرموده‌اند:
[[انقلاب اسلامی ایران]] مولود [[تفکر]] انقلابی و مبارزاتی [[شیعه]] است که [[مبارزه]] با [[حکام جائر]] در سرلوحه برنامه‌ها و دستورهای اساسی‌اش قرار دارد. این ویژگی مهم و ذاتی [[شیعه]]، یعنی [[مبارزه]] با [[دیکتاتوری]]، در طول [[تاریخ]] [[تشیع]] و نیز [[تاریخ]] معاصر [[ایران]] در دوره‌های مختلف از جمله [[قیام]] تنباکو، [[مشروطه]] و دیگر رخدادهای [[تاریخی]] مهم با شدت و ضعف‌هایی دیده می‌شود. حضرت امام در مصاحبه با خبرنگار ایتالیایی به این نکته اساسی اشاره کردند. ایشان [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] را مرهون رخدادهای مهم [[تاریخی]] صد سال اخیر [[ایران]] دانستند که همگی ناشی از [[تفکر]] [[مبارزه با حاکم جائر]] است. حضرت امام دراین‌باره فرموده‌اند:
یکی از خصلت‌های ذاتی [[تشیع]]، از آغاز تا کنون، [[مقاومت]] و [[قیام]] در برابر [[دیکتاتوری]] و [[ظلم]] است که در تمامی [[تاریخ شیعه]] به چشم می‌خورد؛ هرچند که اوج این [[مبارزات]] در بعضی از مقطع‌های زمانی بوده است. در صد سال [اخیر] حوادثی اتفاق افتاده است که هرکدام در [[جنبش]] امروز [[ملت]] [[ایران]] تأثیری داشته است: [[انقلاب]] [[مشروطیت]]، [[جنبش]] تنباکو و... ، قابل اهمیت فراوان است<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۴۰۷.</ref>.
یکی از خصلت‌های ذاتی [[تشیع]]، از آغاز تا کنون، [[مقاومت]] و [[قیام]] در برابر [[دیکتاتوری]] و [[ظلم]] است که در تمامی [[تاریخ شیعه]] به چشم می‌خورد؛ هرچند که اوج این [[مبارزات]] در بعضی از مقطع‌های زمانی بوده است. در صد سال [اخیر] حوادثی اتفاق افتاده است که هرکدام در [[جنبش]] امروز [[ملت]] [[ایران]] تأثیری داشته است: [[انقلاب]] [[مشروطیت]]، [[جنبش]] تنباکو و... ، قابل اهمیت فراوان است<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۴۰۷.</ref>.


[[علما]] و [[روحانیت]]، [[تفکر]] انقلابی [[شیعه]] را به [[جامعه]] منتقل کردند و توانستند پس از [[قیام]] تنباکو با [[تبلیغ]] و [[ترویج]] این [[اندیشه]] در سطح [[جامعه]]، [[رهبری]] و [[سازمان‌دهی]] این حرکت‌ها را به [[دست]] گیرند. پیش قراول [[نهضت‌های شیعی]]، اغلب [[علما]] و [[روحانیت]] بودند. به [[شهادت]] [[تاریخ]]، [[روحانیت]] [[شیعه]] در غالب [[انقلاب‌ها]] و تحولات و نهضت‌های ملی و [[دینی]] قرون متمادی در [[ممالک اسلامی]]، همواره پیشرو و [[پرچم‌دار]] بوده است؛ تا جایی که بسیاری از بزرگان آنها مشقت‌هایی طاقت‌فرسا دیدند. حتی گروهی [[جان]] شیرین خود را در این [[راه]] [[فدا]] کردند و منشأ دگرگونی‌هایی در [[زندگی]] [[جامعه]] [[ایرانی]] و [[اسلامی]] گردیدند. [[علامه امینی]] در کتاب [[شهداء]] الفضیله ۱۳۰ نفر از [[دانشمندان شیعه]] را نام برده که در [[راه]] [[حفظ]] [[معتقدات]] خویش و [[مبارزه]] با طاغوت‌های زمان شربت [[شهادت]] نوشیدند<ref>این کتاب به نام شهدای راه فضیلت با ترجمه جلال‌الدین فارسی منتشر شده است (علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۱ و ۲، ص۳۲-۳۳).</ref>. به هر حال، از یک سو [[حوزه‌های علمیه]] [[شیعه]] نقش مهمی در [[تفسیر]]، تبیین و [[ترویج]] [[خصلت]] مبارزاتی و ذاتی [[شیعه]] داشتند، و از سوی دیگر، افزون بر اینکه خود پیش‌قراول [[مبارزات]] علیه [[حکام جور]] بودند، [[رهبری]] این [[مبارزات]] را نیز بر عهده داشتند. [[حضرت]] [[امام]] با اشاره به نقش مهم [[حوزه علمیه قم]] در شکل‌گیری [[انقلاب اسلامی]] و مطرح شدن [[شیعه]] انقلابی در سطح [[جهان]] می‌فرماید: “تأسیس حوزه [[علمی]] [[دینی]] در بیش از نیم قرن اخیر در [[شهر قم]] و تأثیر این حوزه در داخل و خارج [[کشور ایران]] و نیز تلاش روشن‌فکران مذهبی در داخل مراکز دانشگاهی و [[قیام]] [[سال]] ۴۱-۴۲ [[ملت]] [[ایران]] به [[رهبری]] [[علمای اسلامی]] که تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند که [[اسلام]] [[شیعی]] را در سطح [[جهان]] مطرح می‌کند<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۴۰۷.</ref>. در این فصل کوشیده‌ایم نقش [[نظریه اطاعت نکردن از حاکم جائر]] را در شکل‌گیری [[مبارزات]] [[مردم ایران]] معاصر، به ویژه [[انقلاب اسلامی]] با [[رهبری]] [[علما]] و [[روحانیت]] به ویژه [[حضرت]] [[امام]] نشان دهیم<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۴۸.</ref>.
[[علما]] و [[روحانیت]]، [[تفکر]] انقلابی [[شیعه]] را به [[جامعه]] منتقل کردند و توانستند پس از [[قیام]] تنباکو با [[تبلیغ]] و [[ترویج]] این [[اندیشه]] در سطح [[جامعه]]، [[رهبری]] و [[سازمان‌دهی]] این حرکت‌ها را به [[دست]] گیرند. پیش قراول [[نهضت‌های شیعی]]، اغلب [[علما]] و [[روحانیت]] بودند. به [[شهادت]] [[تاریخ]]، [[روحانیت]] [[شیعه]] در غالب [[انقلاب‌ها]] و تحولات و نهضت‌های ملی و [[دینی]] قرون متمادی در [[ممالک اسلامی]]، همواره پیشرو و [[پرچم‌دار]] بوده است؛ تا جایی که بسیاری از بزرگان آنها مشقت‌هایی طاقت‌فرسا دیدند. حتی گروهی [[جان]] شیرین خود را در این [[راه]] [[فدا]] کردند و منشأ دگرگونی‌هایی در [[زندگی]] [[جامعه]] [[ایرانی]] و [[اسلامی]] گردیدند. [[علامه امینی]] در کتاب [[شهداء]] الفضیله ۱۳۰ نفر از [[دانشمندان شیعه]] را نام برده که در [[راه]] [[حفظ]] [[معتقدات]] خویش و [[مبارزه]] با طاغوت‌های زمان شربت [[شهادت]] نوشیدند<ref>این کتاب به نام شهدای راه فضیلت با ترجمه جلال‌الدین فارسی منتشر شده است (علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۱ و ۲، ص۳۲-۳۳).</ref>. به هر حال، از یک سو [[حوزه‌های علمیه]] [[شیعه]] نقش مهمی در [[تفسیر]]، تبیین و [[ترویج]] [[خصلت]] مبارزاتی و ذاتی [[شیعه]] داشتند، و از سوی دیگر، افزون بر اینکه خود پیش‌قراول [[مبارزات]] علیه [[حکام جور]] بودند، [[رهبری]] این [[مبارزات]] را نیز بر عهده داشتند. حضرت امام با اشاره به نقش مهم [[حوزه علمیه قم]] در شکل‌گیری [[انقلاب اسلامی]] و مطرح شدن [[شیعه]] انقلابی در سطح [[جهان]] می‌فرماید: “تأسیس حوزه [[علمی]] [[دینی]] در بیش از نیم قرن اخیر در [[شهر قم]] و تأثیر این حوزه در داخل و خارج [[کشور ایران]] و نیز تلاش روشن‌فکران مذهبی در داخل مراکز دانشگاهی و [[قیام]] [[سال]] ۴۱-۴۲ [[ملت]] [[ایران]] به [[رهبری]] [[علمای اسلامی]] که تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند که [[اسلام]] [[شیعی]] را در سطح [[جهان]] مطرح می‌کند<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۴۰۷.</ref>. در این فصل کوشیده‌ایم نقش [[نظریه اطاعت نکردن از حاکم جائر]] را در شکل‌گیری [[مبارزات]] [[مردم ایران]] معاصر، به ویژه [[انقلاب اسلامی]] با [[رهبری]] [[علما]] و [[روحانیت]] به ویژه حضرت امام نشان دهیم<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۴۸.</ref>.


== گفتار نخست: [[احیا]] و استمرار [[نظریه اطاعت نکردن از حاکم جائر]] در [[ایران]] معاصر ==
== گفتار نخست: [[احیا]] و استمرار [[نظریه اطاعت نکردن از حاکم جائر]] در [[ایران]] معاصر ==
خط ۶۰: خط ۶۰:
==== [[مبارزه]] در چارچوب [[قانون اساسی]] [[مشروطه]] و با تعامل و [[همکاری]] ====
==== [[مبارزه]] در چارچوب [[قانون اساسی]] [[مشروطه]] و با تعامل و [[همکاری]] ====
بی‌شک مرحوم [[آیت الله]] کاشانی فردی [[مبارز]] بود، اما [[مبارزات]] او بیشتر جنبه ضداستعماری داشت، نه [[استبدادستیزی]]. ایشان [[معتقد]] بود که سرمنشأ همه [[مشکلات]] و [[مصائب]] [[جوامع اسلامی]]، از جمله [[ایران]] در دسیسه‌های [[کشور]] استعمارگر [[انگلستان]] ریشه دارد. به [[اعتقاد]] ایشان، شرط برقراری [[حکومت]] تقریباً [[اسلامی]] در گام نخست، ریشه‌کن کردن [[دولت]] استعمارگر [[فاسد]] [[انگلستان]] در [[ایران]] است؛ زیرا آنها پیوسته در حال ایجاد [[فتنه]] و دسیسه‌اند و اشخاص دزد و [[فاسد]] [[خائن]] را بر مملکت ما مسلط کرده‌اند. وی [[باور]] داشت با وجود این ریشه‌های [[فاسد]] [[فتنه‌انگیز]] [[استعماری]]، هیچ زمینه‌ای برای [[اصلاح]] وجود نخواهد داشت<ref>ر. ک: [[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. پس شرط نخست [[اصلاح]] [[تشکیل حکومت اسلامی]] براندازی ریشه‌های [[استعماری]] در [[ایران]] است.
بی‌شک مرحوم [[آیت الله]] کاشانی فردی [[مبارز]] بود، اما [[مبارزات]] او بیشتر جنبه ضداستعماری داشت، نه [[استبدادستیزی]]. ایشان [[معتقد]] بود که سرمنشأ همه [[مشکلات]] و [[مصائب]] [[جوامع اسلامی]]، از جمله [[ایران]] در دسیسه‌های [[کشور]] استعمارگر [[انگلستان]] ریشه دارد. به [[اعتقاد]] ایشان، شرط برقراری [[حکومت]] تقریباً [[اسلامی]] در گام نخست، ریشه‌کن کردن [[دولت]] استعمارگر [[فاسد]] [[انگلستان]] در [[ایران]] است؛ زیرا آنها پیوسته در حال ایجاد [[فتنه]] و دسیسه‌اند و اشخاص دزد و [[فاسد]] [[خائن]] را بر مملکت ما مسلط کرده‌اند. وی [[باور]] داشت با وجود این ریشه‌های [[فاسد]] [[فتنه‌انگیز]] [[استعماری]]، هیچ زمینه‌ای برای [[اصلاح]] وجود نخواهد داشت<ref>ر. ک: [[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. پس شرط نخست [[اصلاح]] [[تشکیل حکومت اسلامی]] براندازی ریشه‌های [[استعماری]] در [[ایران]] است.
کاشانی در [[راه]] [[پیکار]] با [[استعمار]] [[انگلستان]] و [[استقلال]] [[عراق]] به همراه پدرش و دیگر [[مجتهدان]] [[شیعه]] [[اسلحه]] به [[دست]] گرفت و جنگید. او عضو “هیئت عالی [[دینی]] انقلابیون” و یکی از چهار عضو “کمیته عالی [[جنگ]] [[حکومت]] انقلاب” [[عراق]] بود. به همین [[دلیل]]، پس از [[جنگ]] جهانی دوم، نیروهای [[استعماری]] وی را دستگیر و ۲۸ ماه زندانی کردند<ref>ر. ک: [[علی دوانی|دوانی، علی]]، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. اما در [[مبارزات]] داخلی، او هیچ‌گاه پیکان [[مبارزات]] خود را به سوی شخص شاه نگرفت و حداکثر با برخی از مهره‌های [[دولت]] و دربار [[مخالفت]] می‌کرد. وی نه تنها با شاه [[مبارزه]] نمی‌کرد، بلکه به [[سلطنت]] و [[حفظ]] آن در چهارچوب [[قانون اساسی]] [[مشروطه]] [[معتقد]] بود. وی [[اعتقاد]] داشت که “شاه باید مثل سایر افراد مملکت با [[نفوذ]] سیاست‌های [[استعماری]] [[مبارزه]] کند و قوانینی که از مجلس می‌گذرد، مراعات کرده و در [[حسن]] و خوبی آن [[نظارت]] نماید و همچنین کاملاً در [[راه]] بسط [[عدل و داد]] کوشش نماید”<ref>[[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. یکی از انتقادات [[حضرت]] [[امام]] به [[آیت الله]] کاشانی نیز این مسئله بود که جنبه‌های [[سیاسی]] [[نهضت]] او بر جنبه‌های [[دینی]] آن [[چیرگی]] یافته است؛ تا آنجا که خود مرحوم کاشانی [[رئیس]] مجلس شد<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۲۶۸.</ref>. این مسئله، یعنی [[پذیرفتن]] [[منصب]] [[حکومتی]]، هرچند در [[جایگاه]] مجلس، از نظر [[حضرت]] [[امام]] پذیرفته نبود. مهم‌ترین [[دلیل]] جدایی فداییان [[اسلام]] از [[آیت الله]] کاشانی نیز همین امر بود. فداییان [[معتقد]] بودند که هم‌اکنون، پس از تشکیل [[دولت]] ملی، بستر [[اجرای احکام الهی]] فراهم آمده است، اما [[آیت الله]] کاشانی می‌گفت: به این زودی میسر نیست<ref>ر. ک: [[علی دوانی|دوانی، علی]]، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref>. وی تا زمانی که شاه به [[قانون اساسی]] پایبند بود و در چهارچوب آن عمل می‌کرد، با شاه مخالفتی نداشت، اما زمانی که شاه مسئله [[تغییر]] [[قانون اساسی]] را مطرح کرد و در [[انتخابات]] دخالت نمود، مرحوم کاشانی برای جلوگیری از [[دیکتاتوری]]، شاه را به شدت از این کار برحذر داشت<ref>ر. ک: [[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref>. البته او همچون فقهای [[سلف]] خود [[حکومت]] سلطتی را ایدئال نمی‌دانست، بلکه [[حکومت اسلامی]] را [[بهترین]] نوع معرفی می‌کرد که ضامن [[برقراری امنیت]]، [[اجرای عدالت]] و [[رفاه]] [[جامعه]] است: “حکومت اسلامیه [[بهترین]] طرز [[حکومت]] در دنیاست و باعث این است که هرکس از [[عدالت]] و [[امنیت]] و رفاهیت اساسی برخوردار باشد”<ref>[[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۲، ص۲۳.</ref>. البته ایشان درباره نوع و کیفیت [[حکومت اسلامی]] توضیح کافی نداده است.
کاشانی در [[راه]] [[پیکار]] با [[استعمار]] [[انگلستان]] و [[استقلال]] [[عراق]] به همراه پدرش و دیگر [[مجتهدان]] [[شیعه]] [[اسلحه]] به [[دست]] گرفت و جنگید. او عضو “هیئت عالی [[دینی]] انقلابیون” و یکی از چهار عضو “کمیته عالی [[جنگ]] [[حکومت]] انقلاب” [[عراق]] بود. به همین [[دلیل]]، پس از [[جنگ]] جهانی دوم، نیروهای [[استعماری]] وی را دستگیر و ۲۸ ماه زندانی کردند<ref>ر. ک: [[علی دوانی|دوانی، علی]]، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. اما در [[مبارزات]] داخلی، او هیچ‌گاه پیکان [[مبارزات]] خود را به سوی شخص شاه نگرفت و حداکثر با برخی از مهره‌های [[دولت]] و دربار [[مخالفت]] می‌کرد. وی نه تنها با شاه [[مبارزه]] نمی‌کرد، بلکه به [[سلطنت]] و [[حفظ]] آن در چهارچوب [[قانون اساسی]] [[مشروطه]] [[معتقد]] بود. وی [[اعتقاد]] داشت که “شاه باید مثل سایر افراد مملکت با [[نفوذ]] سیاست‌های [[استعماری]] [[مبارزه]] کند و قوانینی که از مجلس می‌گذرد، مراعات کرده و در [[حسن]] و خوبی آن [[نظارت]] نماید و همچنین کاملاً در [[راه]] بسط [[عدل و داد]] کوشش نماید”<ref>[[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. یکی از انتقادات حضرت امام به [[آیت الله]] کاشانی نیز این مسئله بود که جنبه‌های [[سیاسی]] [[نهضت]] او بر جنبه‌های [[دینی]] آن [[چیرگی]] یافته است؛ تا آنجا که خود مرحوم کاشانی [[رئیس]] مجلس شد<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۲۶۸.</ref>. این مسئله، یعنی [[پذیرفتن]] [[منصب]] [[حکومتی]]، هرچند در [[جایگاه]] مجلس، از نظر حضرت امام پذیرفته نبود. مهم‌ترین [[دلیل]] جدایی فداییان [[اسلام]] از [[آیت الله]] کاشانی نیز همین امر بود. فداییان [[معتقد]] بودند که هم‌اکنون، پس از تشکیل [[دولت]] ملی، بستر [[اجرای احکام الهی]] فراهم آمده است، اما [[آیت الله]] کاشانی می‌گفت: به این زودی میسر نیست<ref>ر. ک: [[علی دوانی|دوانی، علی]]، نهضت روحانیون ایران، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref>. وی تا زمانی که شاه به [[قانون اساسی]] پایبند بود و در چهارچوب آن عمل می‌کرد، با شاه مخالفتی نداشت، اما زمانی که شاه مسئله [[تغییر]] [[قانون اساسی]] را مطرح کرد و در [[انتخابات]] دخالت نمود، مرحوم کاشانی برای جلوگیری از [[دیکتاتوری]]، شاه را به شدت از این کار برحذر داشت<ref>ر. ک: [[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref>. البته او همچون فقهای [[سلف]] خود [[حکومت]] سلطتی را ایدئال نمی‌دانست، بلکه [[حکومت اسلامی]] را [[بهترین]] نوع معرفی می‌کرد که ضامن [[برقراری امنیت]]، [[اجرای عدالت]] و [[رفاه]] [[جامعه]] است: “حکومت اسلامیه [[بهترین]] طرز [[حکومت]] در دنیاست و باعث این است که هرکس از [[عدالت]] و [[امنیت]] و رفاهیت اساسی برخوردار باشد”<ref>[[محمد دهنوی|دهنوی، محمد]]، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت الله کاشانی، ج۲، ص۲۳.</ref>. البته ایشان درباره نوع و کیفیت [[حکومت اسلامی]] توضیح کافی نداده است.
به هر حال، دوران [[مبارزات]] مرحوم [[آیت الله]] کاشانی، اعم از [[مبارزه]] برای [[استقلال]] [[عراق]] و همچنین نقش مبارزاتی ایشان در مسئله ملی شدن [[صنعت]] نفت [[ایران]] بر هیچ‌کس پوشیده نیست<ref>برای مطالعه بیشتر درباره نقش مبارزاتی آیت الله کاشانی، ر. ک: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات روحانی مبارز، آیت الله کاشانی، به روایت اسناد.</ref>. می‌توان برداشت کرد که [[مبارزه]] نکردن [[آیت الله]] کاشانی با دستگاه [[سلطنت]] و شاه و [[همکاری]] او با [[رژیم]] در چهارچوب [[قانون اساسی]] یا [[جایگاه]] مجلس برای [[مبارزه]] با [[دشمن خارجی]] بوده است، وگرنه وی به [[رژیم]] سلطنتی هیچ [[اعتقادی]] نداشت و سکوتش در برابر شاه نوعی [[مصلحت‌اندیشی]] بود.
به هر حال، دوران [[مبارزات]] مرحوم [[آیت الله]] کاشانی، اعم از [[مبارزه]] برای [[استقلال]] [[عراق]] و همچنین نقش مبارزاتی ایشان در مسئله ملی شدن [[صنعت]] نفت [[ایران]] بر هیچ‌کس پوشیده نیست<ref>برای مطالعه بیشتر درباره نقش مبارزاتی آیت الله کاشانی، ر. ک: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات روحانی مبارز، آیت الله کاشانی، به روایت اسناد.</ref>. می‌توان برداشت کرد که [[مبارزه]] نکردن [[آیت الله]] کاشانی با دستگاه [[سلطنت]] و شاه و [[همکاری]] او با [[رژیم]] در چهارچوب [[قانون اساسی]] یا [[جایگاه]] مجلس برای [[مبارزه]] با [[دشمن خارجی]] بوده است، وگرنه وی به [[رژیم]] سلطنتی هیچ [[اعتقادی]] نداشت و سکوتش در برابر شاه نوعی [[مصلحت‌اندیشی]] بود.


خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
[[رهبر]] انقلابی [[ایران]]، [[مبارزه با حاکم جائر]] را [[واجب]] می‌دانست. بنابراین هنگامی که اوایل دهه چهل زمینه [[مبارزه]] فراهم شد، خود [[رهبری]] [[قیام]] علیه [[رژیم]] دست‌نشانده پهلوی را به [[دست]] گرفت. در این گفتار با اشاره به تاریخچه مبارزاتی ایشان، [[ادله]] و [[اهداف]] [[مبارزه]] علیه [[حاکم جائر]] را از دیدگاه ایشان بررسی خواهیم کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۷۷.</ref>.
[[رهبر]] انقلابی [[ایران]]، [[مبارزه با حاکم جائر]] را [[واجب]] می‌دانست. بنابراین هنگامی که اوایل دهه چهل زمینه [[مبارزه]] فراهم شد، خود [[رهبری]] [[قیام]] علیه [[رژیم]] دست‌نشانده پهلوی را به [[دست]] گرفت. در این گفتار با اشاره به تاریخچه مبارزاتی ایشان، [[ادله]] و [[اهداف]] [[مبارزه]] علیه [[حاکم جائر]] را از دیدگاه ایشان بررسی خواهیم کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۷۷.</ref>.


=== نگاهی به تاریخچه [[مبارزات سیاسی]] [[حضرت]] [[امام]] ===
=== نگاهی به تاریخچه [[مبارزات سیاسی]] حضرت امام ===
==== [[مبارزات]] [[امام]] در دهه‌های بیست و سی ====
==== [[مبارزات]] [[امام]] در دهه‌های بیست و سی ====
نخستین [[اقدام]] مبارزاتی [[حضرت]] [[امام]] در حوزه عمل و نظر علیه [[جور]] و [[ستم]]، [[نگارش]] کتاب [[کشف]] الاسرار در سال ۱۳۲۴ بود. البته پیش از انتشار این کتاب نیز به لحاظ عملی مبارزاتی در [[حیات سیاسی]] ایشان [[ثبت]] شده است؛ برای مثال در نیمه اردیبهشت ۱۳۲۳، [[امام]] در نامه‌ای از [[مردم]] خواست علیه [[ستم]] و [[بی‌عدالتی]] به پا خیزند. در این [[نامه]]<ref>این پیام، یکی از تاریخی‌ترین اسناد مبارزاتی امام خمینی به شمار می‌آید و اصل نسخه خطی آن در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می‌شود ([[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۱).</ref> خطاب به [[علما]] و [[مردم]] آمده است: “اگر مجال را از [[دست]] بدهید و [[قیام]] برای [[خدا]] نکنید و [[مراسم دینی]] را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام [[آیین]] و [[شرف]] شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. ایشان در آغاز کتاب [[کشف]] الاسرار نقش [[علما]] را در [[مبارزه با حکومت]] [[جائر]] پهلوی تبیین کرده‌اند و یادآور شده‌اند: “پس از [[رحلت]] [[پیغمبر اسلام]] تا امروز تنها کسی که [[دین]] [[مردم]] را نگاه داشته و جلوگیری از یاوه‌سرایی افسارگسیختگان کرده، [[علما]] و ملاها بودند و دیگران یا [[وظیفه]] این [[کارها]] را نداشتند یا خود را وظیفه‌دار نمی‌دانستند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۸-۹.</ref>. ایشان [[معتقد]] است به همین [[دلیل]] عاملان [[استکبار]] در پی بدبین کردن [[مردم]] به [[روحانیت]] بودند و با روش‌های مختلف [[خرافات]] را میان [[مردم]] [[ترویج]] کردند تا [[جایگاه]] [[روحانیت]] را خدشه‌دار کنند و آنان را بدنام نمایند<ref>«تبلیغات آن دسته به توسط روزنامه‌های آن روز که ننگ ایران بودند و امروز نیز بعضی از آنها بازیگر می‌دانند آنها را از نظر مردم ساقط کرد؛ تا آنجا که آنها را سوار اتومبیل نمی‌کردند و هر عیبی اتومبیل می‌کرد از قدم آخوند می‌دانستند من خودم دیدم که در بین راه بنزین تمام شد. شوفر گفت: از نحوست این آخوند است. من چون سید بودم مورد اعتراض واقع نشدم» ([[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۹).</ref>. ایشان [[انگیزه]] خود را از [[نوشتن]] این کتاب، آن‌گونه که در مقدمه آمده است، [[دفاع]] از [[روحانیت]] و [[مبانی فکری]] آنان می‌داند که در [[مبارزه]] با [[حکام جور]] [[ایستادگی]] کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۱-۲.</ref>. گفتار چهارم این کتاب به تبیین مفهومی [[حاکم جائر]] و [[دولت]] [[ظلمه]] اختصاص دارد. ایشان در این بخش به خوبی [[مبانی فکری]] [[شیعه]] را درباره چگونگی تعامل با [[حاکم جائر]] تشریح کرده است. همچنین مقصود از [[روایات]] برپا شدن هر پرچمی که پیش از [[قیام قائم]] بلند شود صاحب آن [[طاغوت]] است را توضیح داده و [[استدلال]] نویسنده کتاب [[اسرار]] هزار ساله را مردود دانسته است. ایشان در این گفتار، افزون بر مباحث یادشده، به بررسی مسائل دیگری مانند [[حکم]] [[نظام مالیاتی]]، [[نظام]] اجباری [[وظیفه]] و... در [[حکومت]] وقت پرداخته است<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۲۲۱-۲۲۸.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در پایان این کتاب از ارباب قلم خواسته‌اند به [[روشنگری]] [[مردم]] در این‌باره [[اقدام]] کنند تا [[وجدان]] عمومی بیدار شود و علیه فعالیت‌های [[رژیم]] [[مبارزه]] کند: “در پایان سخن، از نویسندگان کتاب‌ها یا روزنامه‌ها تقاضا می‌شود... با یک [[شجاعت]] ادبی و [[از خودگذشتگی]] [[دست]] به [[دست]] داده، [[ملت]] را بیدار کنند و [[حس]] [[دین‌داران]] را که در این چند سال خفه کردند باز توده زنده کنند تا مورد استفاده دیگران [واقع] نشوند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>. از نظر [[امام]]، [[حکومت]] محمدرضا پهلوی تحمیلی از سوی متفقین و غیرقانونی بود و او را [[مجرم]] اصلی می‌دانستند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۳۳۷.</ref>. ایشان در مصاحبه با مجله هفتگی آمستردام نیورو هلند در پاسخ به این [[پرسش]] که چرا با [[رژیم]] پهلوی [[مخالفت]] می‌کنید فرمودند: “اولاً از آغاز، [[سلطنت]] شاه و نیز پدرش برخلاف میل [[ملت]] بوده، و ثانیاً از [[ناحیه]] [[اجانب]] و برای [[حفظ]] [[منافع]] آنان بر ما [[تحمیل]] شده است”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۴۱۳.</ref>. [[امام]] او را با عناوینی چون [[مأمور]] [[اجنبی]]، [[یاغی]]، دست‌نشانده و... خطاب می‌کردند و [[معتقد]] بودند: [[یاغی]] بود که انگلیسی‌ها او را بر سرکار آوردند و امریکا و شوروی نیز او را به [[دلیل]] [[منافع]] خود [[تأیید]] کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۱۰۴.</ref>. “او را انگلیسی‌ها آوردند و [[مأمور]] کردند. [[مأموریت]] داشت که این [[وطن]] را به [[شکست]] برساند؛ به عقب برگرداند؛ [[مأموریت]] داشت که [[اقتصاد]] ما را فلج کند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۶، ص۶۴۲.</ref>؛ “نوکری که همه ذخایر ما را تقدیم امریکا کرد”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۷، ص۳۵۸.</ref>. ایشان با [[الگوگیری]] از [[سیدالشهدا]]، [[قیام]] و [[مبارزه]] علیه [[رژیم]] را به منظور [[اجرای احکام الهی]] آغاز کردند و فرمودند: “درک خودم را – محض طلاب- بیان کردم و مصمم شدم مثل [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] از برای [[حفظ]] [[اصل دین]]، با ایادی [[دولت]] [[ظلم]] [[مبارزه]] کنم، و مادام که مأمورین آنها از [[زور]] و [[ظلم]] و ملاعبه با [[احکام الهی]] [[دست]] برندارند، من نیز از [[مجاهده]] [[دست]] برنمی‌دارم”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۱۹۳.</ref>.
نخستین [[اقدام]] مبارزاتی حضرت امام در حوزه عمل و نظر علیه [[جور]] و [[ستم]]، [[نگارش]] کتاب [[کشف]] الاسرار در سال ۱۳۲۴ بود. البته پیش از انتشار این کتاب نیز به لحاظ عملی مبارزاتی در [[حیات سیاسی]] ایشان [[ثبت]] شده است؛ برای مثال در نیمه اردیبهشت ۱۳۲۳، [[امام]] در نامه‌ای از [[مردم]] خواست علیه [[ستم]] و [[بی‌عدالتی]] به پا خیزند. در این [[نامه]]<ref>این پیام، یکی از تاریخی‌ترین اسناد مبارزاتی امام خمینی به شمار می‌آید و اصل نسخه خطی آن در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می‌شود ([[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۱).</ref> خطاب به [[علما]] و [[مردم]] آمده است: “اگر مجال را از [[دست]] بدهید و [[قیام]] برای [[خدا]] نکنید و [[مراسم دینی]] را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام [[آیین]] و [[شرف]] شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. ایشان در آغاز کتاب [[کشف]] الاسرار نقش [[علما]] را در [[مبارزه با حکومت]] [[جائر]] پهلوی تبیین کرده‌اند و یادآور شده‌اند: “پس از [[رحلت]] [[پیغمبر اسلام]] تا امروز تنها کسی که [[دین]] [[مردم]] را نگاه داشته و جلوگیری از یاوه‌سرایی افسارگسیختگان کرده، [[علما]] و ملاها بودند و دیگران یا [[وظیفه]] این [[کارها]] را نداشتند یا خود را وظیفه‌دار نمی‌دانستند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۸-۹.</ref>. ایشان [[معتقد]] است به همین [[دلیل]] عاملان [[استکبار]] در پی بدبین کردن [[مردم]] به [[روحانیت]] بودند و با روش‌های مختلف [[خرافات]] را میان [[مردم]] [[ترویج]] کردند تا [[جایگاه]] [[روحانیت]] را خدشه‌دار کنند و آنان را بدنام نمایند<ref>«تبلیغات آن دسته به توسط روزنامه‌های آن روز که ننگ ایران بودند و امروز نیز بعضی از آنها بازیگر می‌دانند آنها را از نظر مردم ساقط کرد؛ تا آنجا که آنها را سوار اتومبیل نمی‌کردند و هر عیبی اتومبیل می‌کرد از قدم آخوند می‌دانستند من خودم دیدم که در بین راه بنزین تمام شد. شوفر گفت: از نحوست این آخوند است. من چون سید بودم مورد اعتراض واقع نشدم» ([[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۹).</ref>. ایشان [[انگیزه]] خود را از [[نوشتن]] این کتاب، آن‌گونه که در مقدمه آمده است، [[دفاع]] از [[روحانیت]] و [[مبانی فکری]] آنان می‌داند که در [[مبارزه]] با [[حکام جور]] [[ایستادگی]] کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۱-۲.</ref>. گفتار چهارم این کتاب به تبیین مفهومی [[حاکم جائر]] و [[دولت]] [[ظلمه]] اختصاص دارد. ایشان در این بخش به خوبی [[مبانی فکری]] [[شیعه]] را درباره چگونگی تعامل با [[حاکم جائر]] تشریح کرده است. همچنین مقصود از [[روایات]] برپا شدن هر پرچمی که پیش از [[قیام قائم]] بلند شود صاحب آن [[طاغوت]] است را توضیح داده و [[استدلال]] نویسنده کتاب [[اسرار]] هزار ساله را مردود دانسته است. ایشان در این گفتار، افزون بر مباحث یادشده، به بررسی مسائل دیگری مانند [[حکم]] [[نظام مالیاتی]]، [[نظام]] اجباری [[وظیفه]] و... در [[حکومت]] وقت پرداخته است<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۲۲۱-۲۲۸.</ref>. حضرت امام در پایان این کتاب از ارباب قلم خواسته‌اند به [[روشنگری]] [[مردم]] در این‌باره [[اقدام]] کنند تا [[وجدان]] عمومی بیدار شود و علیه فعالیت‌های [[رژیم]] [[مبارزه]] کند: “در پایان سخن، از نویسندگان کتاب‌ها یا روزنامه‌ها تقاضا می‌شود... با یک [[شجاعت]] ادبی و [[از خودگذشتگی]] [[دست]] به [[دست]] داده، [[ملت]] را بیدار کنند و [[حس]] [[دین‌داران]] را که در این چند سال خفه کردند باز توده زنده کنند تا مورد استفاده دیگران [واقع] نشوند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>. از نظر [[امام]]، [[حکومت]] محمدرضا پهلوی تحمیلی از سوی متفقین و غیرقانونی بود و او را [[مجرم]] اصلی می‌دانستند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۳۳۷.</ref>. ایشان در مصاحبه با مجله هفتگی آمستردام نیورو هلند در پاسخ به این [[پرسش]] که چرا با [[رژیم]] پهلوی [[مخالفت]] می‌کنید فرمودند: “اولاً از آغاز، [[سلطنت]] شاه و نیز پدرش برخلاف میل [[ملت]] بوده، و ثانیاً از [[ناحیه]] [[اجانب]] و برای [[حفظ]] [[منافع]] آنان بر ما [[تحمیل]] شده است”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۴۱۳.</ref>. [[امام]] او را با عناوینی چون [[مأمور]] [[اجنبی]]، [[یاغی]]، دست‌نشانده و... خطاب می‌کردند و [[معتقد]] بودند: [[یاغی]] بود که انگلیسی‌ها او را بر سرکار آوردند و امریکا و شوروی نیز او را به [[دلیل]] [[منافع]] خود [[تأیید]] کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۱۰۴.</ref>. “او را انگلیسی‌ها آوردند و [[مأمور]] کردند. [[مأموریت]] داشت که این [[وطن]] را به [[شکست]] برساند؛ به عقب برگرداند؛ [[مأموریت]] داشت که [[اقتصاد]] ما را فلج کند”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۶، ص۶۴۲.</ref>؛ “نوکری که همه ذخایر ما را تقدیم امریکا کرد”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۷، ص۳۵۸.</ref>. ایشان با [[الگوگیری]] از [[سیدالشهدا]]، [[قیام]] و [[مبارزه]] علیه [[رژیم]] را به منظور [[اجرای احکام الهی]] آغاز کردند و فرمودند: “درک خودم را – محض طلاب- بیان کردم و مصمم شدم مثل [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] از برای [[حفظ]] [[اصل دین]]، با ایادی [[دولت]] [[ظلم]] [[مبارزه]] کنم، و مادام که مأمورین آنها از [[زور]] و [[ظلم]] و ملاعبه با [[احکام الهی]] [[دست]] برندارند، من نیز از [[مجاهده]] [[دست]] برنمی‌دارم”<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۱۹۳.</ref>.


گرچه [[حضرت]] [[امام]] همچون مرحوم بروجردی درباره ملی شدن [[صنعت]] نفت موضع صریحی نگرفتند، افزون بر تحسین دکتر [[مصدق]] که از [[رهبران]] این [[نهضت]] بود، به [[انتقاد]] از او پرداختند: او (دکتر [[مصدق]]) برای مملکت می‌خواست [[خدمت]] بکند، لکن [[اشتباه]] هم داشت. یکی از [[اشتباهات]] این بود که آن وقتی که [[قدرت]] دستش آمد، این [محمدرضاشاه] را خفه‌اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت. آن وقت هیچ‌کاری برای او نداشت؛ برای اینکه [[ارتش]] [[دست]] او بود؛ همه قدرت‌ها [[دست]] او بود و این [شاه] هم این [[ارزش]] [را] نداشت آن وقت. آن وقت این طور نبود که این یک [[آدم]] قدرتمندی باشد.... آن وقت [[ضعیف]] بود و زیر چنگال او بود، لکن غفلتی شد...<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۳۷۱.</ref>.
گرچه حضرت امام همچون مرحوم بروجردی درباره ملی شدن [[صنعت]] نفت موضع صریحی نگرفتند، افزون بر تحسین دکتر [[مصدق]] که از [[رهبران]] این [[نهضت]] بود، به [[انتقاد]] از او پرداختند: او (دکتر [[مصدق]]) برای مملکت می‌خواست [[خدمت]] بکند، لکن [[اشتباه]] هم داشت. یکی از [[اشتباهات]] این بود که آن وقتی که [[قدرت]] دستش آمد، این [محمدرضاشاه] را خفه‌اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت. آن وقت هیچ‌کاری برای او نداشت؛ برای اینکه [[ارتش]] [[دست]] او بود؛ همه قدرت‌ها [[دست]] او بود و این [شاه] هم این [[ارزش]] [را] نداشت آن وقت. آن وقت این طور نبود که این یک [[آدم]] قدرتمندی باشد.... آن وقت [[ضعیف]] بود و زیر چنگال او بود، لکن غفلتی شد...<ref>[[امام خمینی|روح الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۴، ص۳۷۱.</ref>.
اعتراض‌ها و انتقادهای شدید [[امام]] به [[رژیم]] وقت [[جائر]]، نشان آن است که ایشان از همان آغاز در پی [[مبارزه]] با [[رژیم]] ستم‌شاهی پهلوی بوده است.
اعتراض‌ها و انتقادهای شدید [[امام]] به [[رژیم]] وقت [[جائر]]، نشان آن است که ایشان از همان آغاز در پی [[مبارزه]] با [[رژیم]] ستم‌شاهی پهلوی بوده است.


یکی دیگر از اقدامات [[امام]] که نشان‌دهنده رویکرد مبارزاتی ایشان است، [[حمایت]] از فداییان [[اسلام]] بود. پس از [[محاکمه]] و صدور [[حکم]] اعدام فداییان [[اسلام]] در سال ۱۳۳۴، [[حضرت]] [[امام]] برای جلوگیری از اعدام آنها، خود به [[دیدار]] [[آیت الله بروجردی]]<ref>حجت‌الاسلام دوانی در این باره می‌نویسد: دو - سه شب قبل از اعدام فدائیان اسلام ایشان به همراه جمعی از فضلا به ملاقات برخی از علمای قم و از جمله امام رفتند و از ایشان خواستند تا برای جلوگیری از اعدام آنها اقداماتی انجام دهند امام با ابراز تأسف فرمودند: «چه کنم؟ کسانی را در بیت آیت الله بروجردی گذاشته‌اند که نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. البته می‌روم و هر طور شده اقدام می‌کنم» ([[[[علی دوانی|دوانی، علی]]|دوانی، علی]]، شرح زندگانی آیت الله بروجردی، ص۳۸۱).</ref> رفت و از ایشان خواست مانع این اعدام شوند. همچنین با ارسال [[نامه]] به برخی از علمای وقت، خواهان [[اجرا]] نشدن این [[حکم]] شد<ref>ر. ک: «مصاحبه با جعفر سبحانی»، کیهان فرهنگی، ش۳، س۶، ص۲.</ref>. به [[اعتقاد]] برخی تحلیلگران، [[امام]] [[احساس]] می‌کرد اعدام [[نواب]] صفوی به معنای [[انتقام]] از [[روحانیت]] [[سیاسی]] و [[مبارز]] است و این اعدام می‌تواند سرآغاز [[دستگیری]]، [[محاکمه]] و اعدام‌های بعدی دیگر [[روحانیان]] [[مبارز]] باشد<ref>ر. ک: محمدحسن رجبی، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۳۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۷۷-۲۸۱.</ref>.
یکی دیگر از اقدامات [[امام]] که نشان‌دهنده رویکرد مبارزاتی ایشان است، [[حمایت]] از فداییان [[اسلام]] بود. پس از [[محاکمه]] و صدور [[حکم]] اعدام فداییان [[اسلام]] در سال ۱۳۳۴، حضرت امام برای جلوگیری از اعدام آنها، خود به [[دیدار]] [[آیت الله بروجردی]]<ref>حجت‌الاسلام دوانی در این باره می‌نویسد: دو - سه شب قبل از اعدام فدائیان اسلام ایشان به همراه جمعی از فضلا به ملاقات برخی از علمای قم و از جمله امام رفتند و از ایشان خواستند تا برای جلوگیری از اعدام آنها اقداماتی انجام دهند امام با ابراز تأسف فرمودند: «چه کنم؟ کسانی را در بیت آیت الله بروجردی گذاشته‌اند که نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. البته می‌روم و هر طور شده اقدام می‌کنم» ([[[[علی دوانی|دوانی، علی]]|دوانی، علی]]، شرح زندگانی آیت الله بروجردی، ص۳۸۱).</ref> رفت و از ایشان خواست مانع این اعدام شوند. همچنین با ارسال [[نامه]] به برخی از علمای وقت، خواهان [[اجرا]] نشدن این [[حکم]] شد<ref>ر. ک: «مصاحبه با جعفر سبحانی»، کیهان فرهنگی، ش۳، س۶، ص۲.</ref>. به [[اعتقاد]] برخی تحلیلگران، [[امام]] [[احساس]] می‌کرد اعدام [[نواب]] صفوی به معنای [[انتقام]] از [[روحانیت]] [[سیاسی]] و [[مبارز]] است و این اعدام می‌تواند سرآغاز [[دستگیری]]، [[محاکمه]] و اعدام‌های بعدی دیگر [[روحانیان]] [[مبارز]] باشد<ref>ر. ک: محمدحسن رجبی، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۳۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۷۷-۲۸۱.</ref>.
==== [[مبارزات]] [[امام]] در دهه چهل ====
==== [[مبارزات]] [[امام]] در دهه چهل ====
# '''انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]]؛ نخستین [[مقاومت]] همگانی [[امام]] و [[علما]]''': نخستین موضع‌گیری و [[مقاومت]] [[حضرت]] [[امام]] و دیگر [[علما]] در برابر [[رژیم]] پهلوی پس از تصویب لایحه اصلاحی انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]] در [[هیئت]] [[دولت]] (۱۶ مهر ۱۳۴۱) بود. تشکیل این انجمن‌ها در اصول ۹۱ و ۹۲ متمم [[قانون اساسی]] بیان شده بود. اما مواد ۷ و ۹ نظام‌نامه این انجمن‌ها، مصوب دوره اول مجلس، شرایطی مانند [[اعتقاد]] به [[دین اسلام]]، نداشتن [[فساد]] [[عقیده]]، [[سوگند]] به [[قرآن]] و مذکر بودن، از عمده شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان بود<ref>ر. ک: [[جلال‌الدین مدنی|مدنی، جلال‌الدین]]، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۳۷۵.</ref>. [[دولت]] [[علم]] با پیشنهاد این لایحه اصلاحی کوشید برخی شروط را حذف کند و زمینه را برای ورود زن‌ها و غیر [[مسلمانان]] به انجمن‌ها فراهم سازد. اما این لایحه در همان آغاز تصویب با واکنش شدید [[امام خمینی]] روبه‌رو شد. [[امام]] در تلگراف اعتراض‌آمیز خود به شاه (۱۵ آبان ۱۳۴۱)، این مصوبه را خائنانه، غلط، نقشه شوم [[دشمنان اسلام]] و [[ملت]] [[ایران]]، [[جسارت]] به [[ساحت]] [[مقدس]] [[قرآن]]، [[ذنب]] لایغفر، و موجب [[توبه]] و [[استغفار]] [[دولت]] شمرد. همان روز در تلگراف پرخاشگرانه دیگری به [[دولت]] [[علم]]، درباره پیامدهای مصوبه هشدار داد<ref>ر. ک: [[سید [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. افزون بر این، [[نگرانی]] خود را از این لایحه در تلگرافی به شاه ابراز کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷۸.</ref>. [[امام]] بی‌درنگ علمای طراز اول [[قم]] را [[دعوت]] کردند تا در این باره [[مشورت]] و [[تصمیم‌گیری]] کنند. در این جلسه مقرر شد اولاً [[علما]] و [[مراجع]] در تلگراف‌هایی به شاه، خواستار لغو فوری لایحه شوند؛ ثانیاً به علمای [[تهران]] و شهرستان‌ها با [[نامه]] و پیغام خبر دهند و از آنان برای [[آگاه کردن]] [[مردم]] و مقابله با [[دولت]] [[دعوت]] کنند؛ ثالثاً برای پیگیری موضوع، هفته‌ای یک‌بار جلسه‌ای مشورتی بین [[علما]] تشکیل شود. همچنین [[امام]] پیشنهاد کردند تلگرام‌هایی که برای شاه فرستاده می‌شود، تکثیر گردد و در [[اختیار]] [[مردم]] قرار گیرد<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۵۱.</ref>. علمای دیگر نیز پیام‌هایی مشابه دادند. هم‌زمان سخنرانان دیگر [[شهرها]] در [[مساجد]] و تکایا [[مردم]] را به [[بسیج]] علیه این لایحه [[دعوت]] کردند و [[اعتراض]] و [[نگرانی]] خود را به شاه ابراز نمودند<ref>برای آگاهی بیشتر از محتوای نامه‌ها و تلگراف‌های علما، ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۵-۴۵.</ref>. [[امام]] در پاسخ استفتای اصناف [[قم]] درباره تلگراف جوابیه و مصاحبه [[دولت]] تأکید کردند: “اگر کسی [[سکوت]] کند، در پیشگاه [[خداوند]] [[قهر]] [[مسئول]]، و در این عالم محکوم به زوال است”<ref>[[سید [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. اگرچه [[دولت]] نخست در برابر خواسته [[علما]] [[مقاومت]] کرد و در پاسخ [[نامه]] و تلگراف‌ها نوشت که چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد و [[دولت]] از برنامه‌های خود عقب‌نشینی نمی‌کند، خوشبختانه در پی تداوم [[اعتراض]] [[امام]]، [[علما]] و [[مردم]] و [[تهدید]] [[مردم]] به گسترش اعتراضات سرانجام [[دولت]] [[علم]] مجبور شد در ۲۲ آبان ۱۳۴۱، در تلگرامی به سه تن از [[مراجع]]، موافقت خود را با درخواست آنان اعلام کند. بررسی چرایی [[مخالفت]] [[علما]] و پیامدهای آن مجال دیگری می‌طلبد.
# '''انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]]؛ نخستین [[مقاومت]] همگانی [[امام]] و [[علما]]''': نخستین موضع‌گیری و [[مقاومت]] حضرت امام و دیگر [[علما]] در برابر [[رژیم]] پهلوی پس از تصویب لایحه اصلاحی انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]] در [[هیئت]] [[دولت]] (۱۶ مهر ۱۳۴۱) بود. تشکیل این انجمن‌ها در اصول ۹۱ و ۹۲ متمم [[قانون اساسی]] بیان شده بود. اما مواد ۷ و ۹ نظام‌نامه این انجمن‌ها، مصوب دوره اول مجلس، شرایطی مانند [[اعتقاد]] به [[دین اسلام]]، نداشتن [[فساد]] [[عقیده]]، [[سوگند]] به [[قرآن]] و مذکر بودن، از عمده شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان بود<ref>ر. ک: [[جلال‌الدین مدنی|مدنی، جلال‌الدین]]، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۳۷۵.</ref>. [[دولت]] [[علم]] با پیشنهاد این لایحه اصلاحی کوشید برخی شروط را حذف کند و زمینه را برای ورود زن‌ها و غیر [[مسلمانان]] به انجمن‌ها فراهم سازد. اما این لایحه در همان آغاز تصویب با واکنش شدید [[امام خمینی]] روبه‌رو شد. [[امام]] در تلگراف اعتراض‌آمیز خود به شاه (۱۵ آبان ۱۳۴۱)، این مصوبه را خائنانه، غلط، نقشه شوم [[دشمنان اسلام]] و [[ملت]] [[ایران]]، [[جسارت]] به [[ساحت]] [[مقدس]] [[قرآن]]، [[ذنب]] لایغفر، و موجب [[توبه]] و [[استغفار]] [[دولت]] شمرد. همان روز در تلگراف پرخاشگرانه دیگری به [[دولت]] [[علم]]، درباره پیامدهای مصوبه هشدار داد<ref>ر. ک: [[سید [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. افزون بر این، [[نگرانی]] خود را از این لایحه در تلگرافی به شاه ابراز کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷۸.</ref>. [[امام]] بی‌درنگ علمای طراز اول [[قم]] را [[دعوت]] کردند تا در این باره [[مشورت]] و [[تصمیم‌گیری]] کنند. در این جلسه مقرر شد اولاً [[علما]] و [[مراجع]] در تلگراف‌هایی به شاه، خواستار لغو فوری لایحه شوند؛ ثانیاً به علمای [[تهران]] و شهرستان‌ها با [[نامه]] و پیغام خبر دهند و از آنان برای [[آگاه کردن]] [[مردم]] و مقابله با [[دولت]] [[دعوت]] کنند؛ ثالثاً برای پیگیری موضوع، هفته‌ای یک‌بار جلسه‌ای مشورتی بین [[علما]] تشکیل شود. همچنین [[امام]] پیشنهاد کردند تلگرام‌هایی که برای شاه فرستاده می‌شود، تکثیر گردد و در [[اختیار]] [[مردم]] قرار گیرد<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۵۱.</ref>. علمای دیگر نیز پیام‌هایی مشابه دادند. هم‌زمان سخنرانان دیگر [[شهرها]] در [[مساجد]] و تکایا [[مردم]] را به [[بسیج]] علیه این لایحه [[دعوت]] کردند و [[اعتراض]] و [[نگرانی]] خود را به شاه ابراز نمودند<ref>برای آگاهی بیشتر از محتوای نامه‌ها و تلگراف‌های علما، ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۵-۴۵.</ref>. [[امام]] در پاسخ استفتای اصناف [[قم]] درباره تلگراف جوابیه و مصاحبه [[دولت]] تأکید کردند: “اگر کسی [[سکوت]] کند، در پیشگاه [[خداوند]] [[قهر]] [[مسئول]]، و در این عالم محکوم به زوال است”<ref>[[سید [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. اگرچه [[دولت]] نخست در برابر خواسته [[علما]] [[مقاومت]] کرد و در پاسخ [[نامه]] و تلگراف‌ها نوشت که چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد و [[دولت]] از برنامه‌های خود عقب‌نشینی نمی‌کند، خوشبختانه در پی تداوم [[اعتراض]] [[امام]]، [[علما]] و [[مردم]] و [[تهدید]] [[مردم]] به گسترش اعتراضات سرانجام [[دولت]] [[علم]] مجبور شد در ۲۲ آبان ۱۳۴۱، در تلگرامی به سه تن از [[مراجع]]، موافقت خود را با درخواست آنان اعلام کند. بررسی چرایی [[مخالفت]] [[علما]] و پیامدهای آن مجال دیگری می‌طلبد.
# '''[[انقلاب]] سفید؛ [[تقابل]] شاه با [[امام]] و [[علما]]''': اواخر دهه ۱۳۳۹، در برنامه [[رقابت]] انتخاباتی [[ریاست]] جمهوری [[آمریکا]]، کندی با [[شعار]] [[اصلاحات]] [[اقتصادی]] در امریکا و کشورهای بلوک [[غرب]] [[پیروز]] می‌شود. محمدرضاشاه اوایل دهه چهل به امریکا [[سفر]] کرد. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و توافقات پشت پرده با کندی، نخست‌وزیر امینی را برکنار کرد. سپس در نوزدهم دی ماه ۱۳۴۱ اعلام کرد قصد دارد برنامه [[انقلاب]] شاه و [[ملت]] را که بعدها “انقلاب سفید” نام گرفت [[اجرا]] کند. اصول شش‌گانه “انقلاب سفید” شاه بدین قرار بود: ملی شدن جنگل‌ها، فروش سهام کارخانه‌های دولتی، سهیم شدن [[کارگران]] در سود کارخانه‌ها، [[اصلاح]] [[قانون]] [[انتخابات]] شامل اعطای [[حق]] [[رأی]] و [[وکالت]] مجلس به [[زنان]]، ایجاد [[سپاه]] [[دانش]] و مهم‌تر از همه [[اصلاحات]] ارضی<ref>ر. ک: سید علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۱۸۴.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در واکنش به این [[اقدام]] شاه، [[علما]] و [[مراجع]] را به تشکیل جلسه‌ای [[دعوت]] کرد. در این جلسه، [[امام]] به تبیین ابعاد مختلف مسئله پرداخت و از [[علما]] خواست موضوع را بررسی کنند. مقرر شد که از [[دولت]] بخواهند که نماینده‌ای را به [[قم]] گسیل دارد تا اهداف و انگیزه‌های شاه را از این طرح تشریح کند<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص۲۲۳.</ref>. گرچه شاه این درخواست را پذیرفت و نماینده‌ای طی جلساتی به [[قم]] آمد، [[علما]] مجاب نشدند و ابهام‌ها همچنان باقی ماند. [[رئیس]] تشریفات دربار و [[رئیس]] کل ساواک نیز در این باره با [[علما]] [[گفت‌وگو]] کردند، اما همچنان ابهامات به قوت خود باقی بود<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۶۳.</ref>. در اینکه آیا [[حضرت]] [[امام]] با اصول شش‌گانه [[مخالف]] بودند یا با چگونگی اجرای آن و به رفراندوم گذاشتن آن و یا هر دو، نظر واحدی وجود ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: مصاحبه با آیت الله صافی و آیت الله بدلا»، مجله حوزه، ش۴۳-۴۴، ص۱۱۰ و ۱۱۶؛ مهدی عراقی، ناگفته‌ها (خاطرات مهدی عراقی)، ص۱۵۳؛ هاشمی رفسنجانی و دوران مبارزه، ص۱۳۴؛ به نقل از: یحیی فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۳۸.</ref>. به هر حال، [[امام خمینی]] روز دوم بهمن سال ۱۳۴۱ در اعلامیه‌ای رفراندوم را بی‌اعتبار دانست و اشکالاتی به آن وارد کرد. در پی انتشار اعلامیه [[حضرت]] [[امام]]، [[مردم]] و دانشجویان در [[تهران]] و طلاب در [[قم]] با [[شعار]] “رفراندم قلابی [[مخالف]] [[اسلام]] است” و “اصلاحات آری، [[دیکتاتوری]] هرگز” به خیابان‌ها ریختند و با مأموران درگیر شدند. دیگر [[علما]] نیز در [[حمایت از امام]] خمینی با رفراندوم [[مخالفت]] کردند<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۶۵.</ref>. دیگر [[علما]]، از جمله [[آیات]] عظام گلپایگانی، خویی، خوانساری و [[محمد بهبهانی]] نیز در روزهای اولیه بهمن ماه ۱۳۴۱ با انتشار اعلامیه‌های مشابهی رفراندوم را [[تحریم]] کردند<ref>ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۴۶-۴۹.</ref>. با وجود این، رفراندوم روز ششم بهمن در جوی خفقان‌آمیز برگزار شد. به پیشنهاد [[امام خمینی]] در [[ماه رمضان]] آن سال، [[روحانیون]] با تعطیل کردن [[مساجد]] به [[اعتراض]] منفی علیه [[اقدام]] شاه [[دست]] زدند و [[مبارزه]] نیروهای مذهبی ادامه یافت. این اعتراض‌ها به سرکوبی شدید طلاب و حمله دژخیمان [[رژیم]] به [[فیضیه]] انجامید<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. بدین‌ترتیب، مبارزه‌ای دیگر در [[تاریخ]] [[مبارزات سیاسی]] [[امام خمینی]] و [[مردم]] [[مسلمان]] [[شیعه]] علیه [[رژیم]] پهلوی به [[ثبت]] رسید و [[قیام]] پانزده خرداد شکل گرفت.
# '''[[انقلاب]] سفید؛ [[تقابل]] شاه با [[امام]] و [[علما]]''': اواخر دهه ۱۳۳۹، در برنامه [[رقابت]] انتخاباتی [[ریاست]] جمهوری [[آمریکا]]، کندی با [[شعار]] [[اصلاحات]] [[اقتصادی]] در امریکا و کشورهای بلوک [[غرب]] [[پیروز]] می‌شود. محمدرضاشاه اوایل دهه چهل به امریکا [[سفر]] کرد. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و توافقات پشت پرده با کندی، نخست‌وزیر امینی را برکنار کرد. سپس در نوزدهم دی ماه ۱۳۴۱ اعلام کرد قصد دارد برنامه [[انقلاب]] شاه و [[ملت]] را که بعدها “انقلاب سفید” نام گرفت [[اجرا]] کند. اصول شش‌گانه “انقلاب سفید” شاه بدین قرار بود: ملی شدن جنگل‌ها، فروش سهام کارخانه‌های دولتی، سهیم شدن [[کارگران]] در سود کارخانه‌ها، [[اصلاح]] [[قانون]] [[انتخابات]] شامل اعطای [[حق]] [[رأی]] و [[وکالت]] مجلس به [[زنان]]، ایجاد [[سپاه]] [[دانش]] و مهم‌تر از همه [[اصلاحات]] ارضی<ref>ر. ک: سید علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۱۸۴.</ref>. حضرت امام در واکنش به این [[اقدام]] شاه، [[علما]] و [[مراجع]] را به تشکیل جلسه‌ای [[دعوت]] کرد. در این جلسه، [[امام]] به تبیین ابعاد مختلف مسئله پرداخت و از [[علما]] خواست موضوع را بررسی کنند. مقرر شد که از [[دولت]] بخواهند که نماینده‌ای را به [[قم]] گسیل دارد تا اهداف و انگیزه‌های شاه را از این طرح تشریح کند<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص۲۲۳.</ref>. گرچه شاه این درخواست را پذیرفت و نماینده‌ای طی جلساتی به [[قم]] آمد، [[علما]] مجاب نشدند و ابهام‌ها همچنان باقی ماند. [[رئیس]] تشریفات دربار و [[رئیس]] کل ساواک نیز در این باره با [[علما]] [[گفت‌وگو]] کردند، اما همچنان ابهامات به قوت خود باقی بود<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۶۳.</ref>. در اینکه آیا حضرت امام با اصول شش‌گانه [[مخالف]] بودند یا با چگونگی اجرای آن و به رفراندوم گذاشتن آن و یا هر دو، نظر واحدی وجود ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: مصاحبه با آیت الله صافی و آیت الله بدلا»، مجله حوزه، ش۴۳-۴۴، ص۱۱۰ و ۱۱۶؛ مهدی عراقی، ناگفته‌ها (خاطرات مهدی عراقی)، ص۱۵۳؛ هاشمی رفسنجانی و دوران مبارزه، ص۱۳۴؛ به نقل از: یحیی فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۳۸.</ref>. به هر حال، [[امام خمینی]] روز دوم بهمن سال ۱۳۴۱ در اعلامیه‌ای رفراندوم را بی‌اعتبار دانست و اشکالاتی به آن وارد کرد. در پی انتشار اعلامیه حضرت امام، [[مردم]] و دانشجویان در [[تهران]] و طلاب در [[قم]] با [[شعار]] “رفراندم قلابی [[مخالف]] [[اسلام]] است” و “اصلاحات آری، [[دیکتاتوری]] هرگز” به خیابان‌ها ریختند و با مأموران درگیر شدند. دیگر [[علما]] نیز در [[حمایت از امام]] خمینی با رفراندوم [[مخالفت]] کردند<ref>ر. ک: [[محمد حسن رجبی|رجبی، محمد حسن]]، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ص۲۶۵.</ref>. دیگر [[علما]]، از جمله [[آیات]] عظام گلپایگانی، خویی، خوانساری و [[محمد بهبهانی]] نیز در روزهای اولیه بهمن ماه ۱۳۴۱ با انتشار اعلامیه‌های مشابهی رفراندوم را [[تحریم]] کردند<ref>ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۴۶-۴۹.</ref>. با وجود این، رفراندوم روز ششم بهمن در جوی خفقان‌آمیز برگزار شد. به پیشنهاد [[امام خمینی]] در [[ماه رمضان]] آن سال، [[روحانیون]] با تعطیل کردن [[مساجد]] به [[اعتراض]] منفی علیه [[اقدام]] شاه [[دست]] زدند و [[مبارزه]] نیروهای مذهبی ادامه یافت. این اعتراض‌ها به سرکوبی شدید طلاب و حمله دژخیمان [[رژیم]] به [[فیضیه]] انجامید<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. بدین‌ترتیب، مبارزه‌ای دیگر در [[تاریخ]] [[مبارزات سیاسی]] [[امام خمینی]] و [[مردم]] [[مسلمان]] [[شیعه]] علیه [[رژیم]] پهلوی به [[ثبت]] رسید و [[قیام]] پانزده خرداد شکل گرفت.
# '''[[قیام]] پانزده خرداد؛ [[تقابل]] شاه و [[ملت]]''': [[علما]] [[نوروز]] [[سال]] ۱۳۴۲ را به [[دلیل]] برگزاری رفراندوم [[انقلاب]] سفید، عزای عمومی اعلام کردند. دوم فروردین همان سال دژخیمان [[رژیم]] پهلوی به مدرسه [[فیضیه]] حمله بردند و بسیاری از طلاب را زخمی کردند. این ماجرا در [[حوزه علمیه]] تبریز نیز تکرار شد. [[رئیس]] شهربانی [[قم]] به نمایندگی از سوی [[دولت]]، [[مراجع]] را به [[قتل]]، هتک [[ناموس]] و [[تخریب]] منازلشان [[تهدید]] کرد<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[حضرت]] [[امام عصر]] عاشورای ۱۳۴۲ ماهیت [[رژیم]] را افشا کردند و اعلام داشتند [[انقلاب]] سفید فریبی بیش نبوده است. ایشان تأثیرپذیری سیاست‌های شاه را از [[اسرائیل]]، بهایی‌ها و امریکایی‌ها به شدت محکوم کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۸.</ref>. در پی این [[سخنرانی]]، [[امام]] [[شب]] دوازدهم [[محرم]] مصادف با [[شب]] پانزده خرداد ۱۳۴۲ دور از چشم [[مردم]] دستگیر و به زندان منتقل شد. این [[دستگیری]] که واکنش‌های گسترده [[علما]] و [[مردم]] را به همراه داشت، [[زمینه‌ساز قیام]] پانزده خرداد ۱۳۴۲ شد<ref>ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۲-۱۴۴.</ref>. بدین‌ترتیب، بستر شکل‌گیری [[انقلاب اسلامی]] فراهم شد و [[مشروعیت]] ناچیز [[رژیم]] پهلوی را به چالش کشید؛ به گونه‌ای که هیچ‌گونه تردید و ابهامی برای هیچ‌کس و در هیچ سطحی باقی نماند.
# '''[[قیام]] پانزده خرداد؛ [[تقابل]] شاه و [[ملت]]''': [[علما]] [[نوروز]] [[سال]] ۱۳۴۲ را به [[دلیل]] برگزاری رفراندوم [[انقلاب]] سفید، عزای عمومی اعلام کردند. دوم فروردین همان سال دژخیمان [[رژیم]] پهلوی به مدرسه [[فیضیه]] حمله بردند و بسیاری از طلاب را زخمی کردند. این ماجرا در [[حوزه علمیه]] تبریز نیز تکرار شد. [[رئیس]] شهربانی [[قم]] به نمایندگی از سوی [[دولت]]، [[مراجع]] را به [[قتل]]، هتک [[ناموس]] و [[تخریب]] منازلشان [[تهدید]] کرد<ref>ر. ک: [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹۹.</ref>. [[حضرت]] [[امام عصر]] عاشورای ۱۳۴۲ ماهیت [[رژیم]] را افشا کردند و اعلام داشتند [[انقلاب]] سفید فریبی بیش نبوده است. ایشان تأثیرپذیری سیاست‌های شاه را از [[اسرائیل]]، بهایی‌ها و امریکایی‌ها به شدت محکوم کردند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۸.</ref>. در پی این [[سخنرانی]]، [[امام]] [[شب]] دوازدهم [[محرم]] مصادف با [[شب]] پانزده خرداد ۱۳۴۲ دور از چشم [[مردم]] دستگیر و به زندان منتقل شد. این [[دستگیری]] که واکنش‌های گسترده [[علما]] و [[مردم]] را به همراه داشت، [[زمینه‌ساز قیام]] پانزده خرداد ۱۳۴۲ شد<ref>ر. ک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۲-۱۴۴.</ref>. بدین‌ترتیب، بستر شکل‌گیری [[انقلاب اسلامی]] فراهم شد و [[مشروعیت]] ناچیز [[رژیم]] پهلوی را به چالش کشید؛ به گونه‌ای که هیچ‌گونه تردید و ابهامی برای هیچ‌کس و در هیچ سطحی باقی نماند.
# '''کاپیتولاسیون؛ [[مبارزه]] [[امام]] با [[وابستگی]] شاه''': یکی دیگر از موارد رویارویی [[حضرت]] [[امام]] با [[رژیم]] پهلوی و موضع‌گیری صریح ایشان در مقابل آن، تصویب لایحه کاپیتولاسیون یا [[مصونیت]] [[سیاسی]] و کنسولی برای [[اتباع]] امریکایی در [[ایران]] بود. [[رژیم]] شاه در پی برداشتن موانع [[حقوقی]] حضور بیشتر نیروهای نظامی امریکایی و نیز تضمین حتمی [[امنیت]] آنان در [[ایران]] بود. از نظر [[حضرت]] [[امام]]، تصویب این لایحه در دو مجلس [[شورا]] و سنای [[ایران]] ضربه‌ای مهلک به [[استقلال]] نیم‌بند [[ایران]] بود. ایشان در چهارم آبان ۱۳۴۳ علیه این لایحه [[سخنرانی]] [[تندی]] کردند و با اعلام عزای عمومی، از [[علما]] و [[مردم]] [[یاری]] خواستند. در بخشی از این [[سخنرانی]] آمده است: “عزت ما پای‌کوب شد. [[عظمت]] [[ایران]] از بین رفت. [[عظمت]] [[ارتش]] [[ایران]] را پای‌کوب کردند. قانونی در مجلس بردند، در آن [[قانون]] ما را ملحق کردند به [[پیمان]] وین... [تا] تمام مستشاران نظامی [[آمریکا]] با خانواده‌هاشان، با کارمندهای فنی‌شان، با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان... از هر جنایتی که در [[ایران]] بکنند مصون هستند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref>. سپس به سبب وجود چنین وضعیتی اعلام خطر می‌کنند: “آقا، من اعلام خطر می‌کنم! ای [[ارتش]] [[ایران]]، من اعلام خطر می‌کنم! ای سیاسیون [[ایران]]، من اعلام خطر می‌کنم! ای بازرگانان، من اعلام خطر می‌کنم! ای علمای [[ایران]]، ای [[مراجع]] [[اسلام]]، من اعلام خطر می‌کنم... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۱۸.</ref>. ایشان در همین [[سخنرانی]] از [[علما]] و [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] می‌خواهد [[سکوت]] خود را بشکنند و علیه [[رژیم]] فریاد بزنند: “والله، [[گناهکار]] است کسی که داد نزند. والله، [[مرتکب کبیره]] است کسی که فریاد نکند. ای سران [[اسلام]]، به داد [[اسلام]] برسید! ای علمای [[نجف]]، به داد [[اسلام]] برسید! ای علمای [[قم]]، به داد [[اسلام]] برسید!”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۲۰.</ref> [[مخالفت]] و [[افشاگری]] [[امام]] علیه این لایحه ظالمانه، سبب شد تا [[رژیم]] برای جلوگیری از قیامی دیگر همچون [[قیام]] پانزده خرداد، ایشان را به [[ترکیه]] [[تبعید]] کند.
# '''کاپیتولاسیون؛ [[مبارزه]] [[امام]] با [[وابستگی]] شاه''': یکی دیگر از موارد رویارویی حضرت امام با [[رژیم]] پهلوی و موضع‌گیری صریح ایشان در مقابل آن، تصویب لایحه کاپیتولاسیون یا [[مصونیت]] [[سیاسی]] و کنسولی برای [[اتباع]] امریکایی در [[ایران]] بود. [[رژیم]] شاه در پی برداشتن موانع [[حقوقی]] حضور بیشتر نیروهای نظامی امریکایی و نیز تضمین حتمی [[امنیت]] آنان در [[ایران]] بود. از نظر حضرت امام، تصویب این لایحه در دو مجلس [[شورا]] و سنای [[ایران]] ضربه‌ای مهلک به [[استقلال]] نیم‌بند [[ایران]] بود. ایشان در چهارم آبان ۱۳۴۳ علیه این لایحه [[سخنرانی]] [[تندی]] کردند و با اعلام عزای عمومی، از [[علما]] و [[مردم]] [[یاری]] خواستند. در بخشی از این [[سخنرانی]] آمده است: “عزت ما پای‌کوب شد. [[عظمت]] [[ایران]] از بین رفت. [[عظمت]] [[ارتش]] [[ایران]] را پای‌کوب کردند. قانونی در مجلس بردند، در آن [[قانون]] ما را ملحق کردند به [[پیمان]] وین... [تا] تمام مستشاران نظامی [[آمریکا]] با خانواده‌هاشان، با کارمندهای فنی‌شان، با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان... از هر جنایتی که در [[ایران]] بکنند مصون هستند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref>. سپس به سبب وجود چنین وضعیتی اعلام خطر می‌کنند: “آقا، من اعلام خطر می‌کنم! ای [[ارتش]] [[ایران]]، من اعلام خطر می‌کنم! ای سیاسیون [[ایران]]، من اعلام خطر می‌کنم! ای بازرگانان، من اعلام خطر می‌کنم! ای علمای [[ایران]]، ای [[مراجع]] [[اسلام]]، من اعلام خطر می‌کنم... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۱۸.</ref>. ایشان در همین [[سخنرانی]] از [[علما]] و [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] می‌خواهد [[سکوت]] خود را بشکنند و علیه [[رژیم]] فریاد بزنند: “والله، [[گناهکار]] است کسی که داد نزند. والله، [[مرتکب کبیره]] است کسی که فریاد نکند. ای سران [[اسلام]]، به داد [[اسلام]] برسید! ای علمای [[نجف]]، به داد [[اسلام]] برسید! ای علمای [[قم]]، به داد [[اسلام]] برسید!”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۴۲۰.</ref> [[مخالفت]] و [[افشاگری]] [[امام]] علیه این لایحه ظالمانه، سبب شد تا [[رژیم]] برای جلوگیری از قیامی دیگر همچون [[قیام]] پانزده خرداد، ایشان را به [[ترکیه]] [[تبعید]] کند.
# '''[[امام خمینی]] و [[مبارزه]] در [[تبعید]]''': [[امام خمینی]] پس از [[سخنرانی]] علیه کاپیتولاسیون به خارج از [[کشور]] [[تبعید]] شدند، اما در دوران [[تبعید]] نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و به نوعی دیگر به [[مبارزه]] خود ادامه دادند. [[حضرت]] [[امام]] در زمان [[تبعید]] نقش ایدئولوگ [[انقلاب]] را ایفا می‌کردند. ایشان در [[ترکیه]] به [[نگارش]] کتاب تحریر الوسیله مشغول شدند. در این دوران این نخستین بار بود که [[احکام]] مربوط به [[جهاد]] و [[دفاع]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و مسائل روز را به منزله [[تکالیف شرعی]] فراموش‌شده بیان می‌کردند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، تحریر الوسیله، تحقیق و نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.</ref>. در [[عراق]] نیز [[امام]] هم‌زمان با برگزاری محافل [[علمی]] و درس خارج خود، از [[مبارزه]] و [[افشاگری]] ماهیت [[رژیم]] برای [[مردم]] [[غافل]] نبود و به [[روشنگری]] [[مردم]] می‌پرداخت. تنها در کتاب [[صحیفه]] [[نور]] نزدیک به ۴۵ [[سخنرانی]] و [[پیام]] از [[امام]] در فاصله ساله‌ای ۱۳۴۳-۱۳۵۶ [[ثبت]] شده است. تحلیل محتوای این سخنرانی‌ها و پیام‌ها بیانگر آن است که [[امام]] از یک سو می‌کوشیدند تا به [[درستی]] ماهیت [[اصلاحات]] [[رژیم]] و جنبه غیربومی و غیرملی آن را معرفی کنند و نشان دهند که این [[اصلاحات]] با [[اهداف]] [[استعمار]] همسوست؛ از سوی دیگر [[پوچی]] این ادعا را که [[روحانیون]] با [[پیشرفت]] و [[ترقی]] مخالفاند شرح دهند. همچنین بر این نکته تأکید کنند که [[استعمار]] یکی از موانع مهم [[سلطه]] خود را، [[فرهنگ اسلامی]] و [[قرآنی]] و [[روحانیون]] می‌داند و از این رو در پی نابودی آنهاست. در اکثر قریب‌به‌اتفاق آثار یادشده واژه‌هایی مانند “استعمار”، “استعمار نو”، “عمال استعمار”، “اهداف استعمار”، “استعمارخواهان”، “غرب‌زدگان” و... به چشم می‌خورد که از کوشش آنها برای [[نفوذ]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، و نظامی [[غرب]] در [[کشورهای اسلامی]] حکایت دارد<ref>یحیی فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۴۵. </ref>.
# '''[[امام خمینی]] و [[مبارزه]] در [[تبعید]]''': [[امام خمینی]] پس از [[سخنرانی]] علیه کاپیتولاسیون به خارج از [[کشور]] [[تبعید]] شدند، اما در دوران [[تبعید]] نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و به نوعی دیگر به [[مبارزه]] خود ادامه دادند. حضرت امام در زمان [[تبعید]] نقش ایدئولوگ [[انقلاب]] را ایفا می‌کردند. ایشان در [[ترکیه]] به [[نگارش]] کتاب تحریر الوسیله مشغول شدند. در این دوران این نخستین بار بود که [[احکام]] مربوط به [[جهاد]] و [[دفاع]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و مسائل روز را به منزله [[تکالیف شرعی]] فراموش‌شده بیان می‌کردند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، تحریر الوسیله، تحقیق و نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.</ref>. در [[عراق]] نیز [[امام]] هم‌زمان با برگزاری محافل [[علمی]] و درس خارج خود، از [[مبارزه]] و [[افشاگری]] ماهیت [[رژیم]] برای [[مردم]] [[غافل]] نبود و به [[روشنگری]] [[مردم]] می‌پرداخت. تنها در کتاب [[صحیفه]] [[نور]] نزدیک به ۴۵ [[سخنرانی]] و [[پیام]] از [[امام]] در فاصله ساله‌ای ۱۳۴۳-۱۳۵۶ [[ثبت]] شده است. تحلیل محتوای این سخنرانی‌ها و پیام‌ها بیانگر آن است که [[امام]] از یک سو می‌کوشیدند تا به [[درستی]] ماهیت [[اصلاحات]] [[رژیم]] و جنبه غیربومی و غیرملی آن را معرفی کنند و نشان دهند که این [[اصلاحات]] با [[اهداف]] [[استعمار]] همسوست؛ از سوی دیگر [[پوچی]] این ادعا را که [[روحانیون]] با [[پیشرفت]] و [[ترقی]] مخالفاند شرح دهند. همچنین بر این نکته تأکید کنند که [[استعمار]] یکی از موانع مهم [[سلطه]] خود را، [[فرهنگ اسلامی]] و [[قرآنی]] و [[روحانیون]] می‌داند و از این رو در پی نابودی آنهاست. در اکثر قریب‌به‌اتفاق آثار یادشده واژه‌هایی مانند “استعمار”، “استعمار نو”، “عمال استعمار”، “اهداف استعمار”، “استعمارخواهان”، “غرب‌زدگان” و... به چشم می‌خورد که از کوشش آنها برای [[نفوذ]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، و نظامی [[غرب]] در [[کشورهای اسلامی]] حکایت دارد<ref>یحیی فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۴۵. </ref>.


[[علمای شیعه]]، به ویژه [[حضرت]] [[امام]] نه تنها هیچ‌گاه [[مشروعیت]] [[رژیم]] را [[تأیید]] نکردند، بلکه همواره با تصمیم‌های [[استبدادی]] و ضدمردمی و [[انسانی]] که [[کشور]] را دچار [[وابستگی]] و تحت‌الحمایگی می‌کرد، [[مبارزه]] می‌کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۱-۲۸۷.</ref>.
[[علمای شیعه]]، به ویژه حضرت امام نه تنها هیچ‌گاه [[مشروعیت]] [[رژیم]] را [[تأیید]] نکردند، بلکه همواره با تصمیم‌های [[استبدادی]] و ضدمردمی و [[انسانی]] که [[کشور]] را دچار [[وابستگی]] و تحت‌الحمایگی می‌کرد، [[مبارزه]] می‌کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۱-۲۸۷.</ref>.
=== [[ادله]] [[مبارزه با حاکم جائر]] از دیدگاه [[حضرت]] [[امام]] ===
=== [[ادله]] [[مبارزه با حاکم جائر]] از دیدگاه حضرت امام ===
[[امام خمینی]] از همان اوایل دهه ۱۳۲۰ که آغاز [[مبارزات سیاسی]] ایشان با [[رژیم]] پهلوی بود، بارها در کتاب‌ها و آثار خود [[دلایل]] و مستندات [[مبارزه]] با [[نظام سیاسی]] [[حاکم]] را بیان کردند. مجموعه این [[ادله]] که در کتب مختلف ایشان [[ثبت]] شده شامل آیاتی از [[قرآن کریم]]، [[روایات]] و [[سیره پیامبران]] و [[ائمه معصوم]] {{عم}} است که در اینجا به اختصار بدان‌ها اشاره خواهیم کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۷.</ref>.
[[امام خمینی]] از همان اوایل دهه ۱۳۲۰ که آغاز [[مبارزات سیاسی]] ایشان با [[رژیم]] پهلوی بود، بارها در کتاب‌ها و آثار خود [[دلایل]] و مستندات [[مبارزه]] با [[نظام سیاسی]] [[حاکم]] را بیان کردند. مجموعه این [[ادله]] که در کتب مختلف ایشان [[ثبت]] شده شامل آیاتی از [[قرآن کریم]]، [[روایات]] و [[سیره پیامبران]] و [[ائمه معصوم]] {{عم}} است که در اینجا به اختصار بدان‌ها اشاره خواهیم کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۷.</ref>.
==== [[آیات]] ====
==== [[آیات]] ====
[[حضرت]] [[امام]] به آیاتی از [[قرآن کریم]] برای [[مقابله با حاکم جائر]] استناد کرده و بر این باورند که [[قرآن کریم]] [[مردم]] را به این [[قیام]] توصیه و [[تشویق]] کرده، و [[اطاعت]] از آنها را [[نهی]] فرموده است: “[[خداوند متعال]] در [[قرآن]] [[اطاعت]] از “طاغوت” و قدرت‌های ناروای [[سیاسی]] را [[نهی]] فرموده است؛ و [[مردمان]] را به [[قیام]] بر ضد [[سلاطین]] [[جائر]] [[تشویق]] کرده؛ و [[موسی]] را به [[قیام]] علیه [[سلاطین]] واداشته است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. ایشان به آیاتی مبنی بر نهیِ [[اطاعت از سلطان جائر]] [[تمسک]] جسته‌اند. از نظر ایشان، آیه‌ای که افزون بر [[نهی]] از [[اطاعت]]، مفهوم [[مبارزه]] را نیز در بردارد [[آیه]] شصت [[سوره نساء]] است. [[خداوند]] در این [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
حضرت امام به آیاتی از [[قرآن کریم]] برای [[مقابله با حاکم جائر]] استناد کرده و بر این باورند که [[قرآن کریم]] [[مردم]] را به این [[قیام]] توصیه و [[تشویق]] کرده، و [[اطاعت]] از آنها را [[نهی]] فرموده است: “[[خداوند متعال]] در [[قرآن]] [[اطاعت]] از “طاغوت” و قدرت‌های ناروای [[سیاسی]] را [[نهی]] فرموده است؛ و [[مردمان]] را به [[قیام]] بر ضد [[سلاطین]] [[جائر]] [[تشویق]] کرده؛ و [[موسی]] را به [[قیام]] علیه [[سلاطین]] واداشته است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. ایشان به آیاتی مبنی بر نهیِ [[اطاعت از سلطان جائر]] [[تمسک]] جسته‌اند. از نظر ایشان، آیه‌ای که افزون بر [[نهی]] از [[اطاعت]]، مفهوم [[مبارزه]] را نیز در بردارد [[آیه]] شصت [[سوره نساء]] است. [[خداوند]] در این [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
به [[اعتقاد]] ایشان، اگر مقصود از “طاغوت” حکومت‌های [[جور]] و قدرت‌های [[نامشروع]] نباشد که در مقابل حکومت‌های [[عدل]] [[طغیان]] کرده و [[حکومت]] برپا داشته‌اند، دست‌کم مراد [[قضات]] و حکام‌اند. حکومت‌های [[جور]]، اعم از [[قضات]]، مجریان و اقشار دیگر، همگی “طاغوت‌اند؛ زیرا در برابر [[حکم خدا]] [[سرپیچی]] کرده، قوانینی را بنابر میل و خواست شخصی خود وضع و [[اجرا]] کرده‌اند. از این رو [[خداوند]] فرموده: به آنها [[کفر]] ورزید؛ یعنی در برابر آنها و [[اوامر]] و احکامشان [[عصیان]] بورزید”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۸۸.</ref>. [[بدیهی]] است کسانی که قصد [[کفر]] ورزیدن دارند و می‌خواهند در برابر [[طاغوت]] و [[حکام جور]] [[نافرمانی]] کنند، [[وظایف]] سنگینی دارند که باید به اندازه توان در انجام آن بکوشند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۸۸.</ref>.
به [[اعتقاد]] ایشان، اگر مقصود از “طاغوت” حکومت‌های [[جور]] و قدرت‌های [[نامشروع]] نباشد که در مقابل حکومت‌های [[عدل]] [[طغیان]] کرده و [[حکومت]] برپا داشته‌اند، دست‌کم مراد [[قضات]] و حکام‌اند. حکومت‌های [[جور]]، اعم از [[قضات]]، مجریان و اقشار دیگر، همگی “طاغوت‌اند؛ زیرا در برابر [[حکم خدا]] [[سرپیچی]] کرده، قوانینی را بنابر میل و خواست شخصی خود وضع و [[اجرا]] کرده‌اند. از این رو [[خداوند]] فرموده: به آنها [[کفر]] ورزید؛ یعنی در برابر آنها و [[اوامر]] و احکامشان [[عصیان]] بورزید”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۸۸.</ref>. [[بدیهی]] است کسانی که قصد [[کفر]] ورزیدن دارند و می‌خواهند در برابر [[طاغوت]] و [[حکام جور]] [[نافرمانی]] کنند، [[وظایف]] سنگینی دارند که باید به اندازه توان در انجام آن بکوشند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۸۸.</ref>.


مهم‌ترین عنصر قوام‌بخش و هویت‌ساز [[مبارزه]] که ماهیت و [[هویت]] آن را [[تغییر]] می‌دهد همانا [[نیت]] مبارزان است. در [[اسلام]]، [[الهی]] بودن [[مبارزه]] اهمیت خاصی دارد و چنانچه قیامی این عنصر را نداشته باشد، کسی که [[جان]] خود را در آن از [[دست]] دهد از [[فوز عظیم]] [[شهادت]] بی‌بهره می‌ماند. در [[قرآن کریم]]، تعابیر فراوانی چون {{متن قرآن|فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}، {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا}} و... برای این منظور وارد شده است. [[حضرت]] [[امام]] نیز از آغاز [[مبارزات]] خود پیوسته این موضوع مهم را در نظر داشتند و به [[مردم]] گوشزد می‌کردند:
مهم‌ترین عنصر قوام‌بخش و هویت‌ساز [[مبارزه]] که ماهیت و [[هویت]] آن را [[تغییر]] می‌دهد همانا [[نیت]] مبارزان است. در [[اسلام]]، [[الهی]] بودن [[مبارزه]] اهمیت خاصی دارد و چنانچه قیامی این عنصر را نداشته باشد، کسی که [[جان]] خود را در آن از [[دست]] دهد از [[فوز عظیم]] [[شهادت]] بی‌بهره می‌ماند. در [[قرآن کریم]]، تعابیر فراوانی چون {{متن قرآن|فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}، {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا}} و... برای این منظور وارد شده است. حضرت امام نیز از آغاز [[مبارزات]] خود پیوسته این موضوع مهم را در نظر داشتند و به [[مردم]] گوشزد می‌کردند:
[[[خداوند]]] به [[پیغمبر اکرم]] [[امر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. می‌فرماید که به این [[امت]] بگو که من فقط یک مؤعظه به شما دارم و آن [[موعظه]] این است که [[قیام]] کنید برای [[خدا]]، [[نهضت]] کنید برای [[خدا]]. اگر [[نهضت]]، [[نهضت]] [[الهی]] باشد این [[پیروزی]] در آن هست، چه به حَسَب ظاهر ما [[شکست]] بخوریم باز پیروزیم، اگر [[شکست]] نخوریم هم پیروزیم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۶، ص۱۰۵.</ref>.
[[[خداوند]]] به [[پیغمبر اکرم]] [[امر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. می‌فرماید که به این [[امت]] بگو که من فقط یک مؤعظه به شما دارم و آن [[موعظه]] این است که [[قیام]] کنید برای [[خدا]]، [[نهضت]] کنید برای [[خدا]]. اگر [[نهضت]]، [[نهضت]] [[الهی]] باشد این [[پیروزی]] در آن هست، چه به حَسَب ظاهر ما [[شکست]] بخوریم باز پیروزیم، اگر [[شکست]] نخوریم هم پیروزیم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۶، ص۱۰۵.</ref>.


ایشان در [[تفسیر]] [[سوره حمد]]، این نکته کلیدی را بارها یادآور می‌شود که باید در همه امور حتی در حوزه مباحات نیز [[افعال]] ما [[انگیزه]] [[الهی]] داشته باشد. “همه چیز... همه مسائل از اینجا شروع می‌شود که [[قیام]] لله باشد. [[انسان]] [[نهضت]] کند برای [[خدا]]، بایستد برای [[خدا]]. از این [[خواب]] بیدار بشود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (تفسیر سوره حمد)، ص۱۴۳.</ref>. ایشان [[قیام]] [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] را دارای این ویژگی می‌دانستند و این نکته را رمز شکست‌ناپذیری و ماندگاری [[قیام]] آنها می‌شمردند: “پیغمبر در بعضی [[جنگ‌ها]] [[شکست]] می‌خورد... ؛ [[حضرت امیر]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] [[شکست]] خورد؛ [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] را کشتند؛ اما [[اطاعت خدا]] بود؛ برای [[خدا]] بود؛ تمام حیثیت برای او بود. از این جهت، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود؛ [[اطاعت]] کرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۱۶۹.</ref>. اگر [[مبارزات]] چنین صبغه‌ای بگیرد، چون به احدی الحسنیین رسیده‌اند، در هر صورت [[پیروز]] خواهند بود؛ زیرا [[نیت]] ادای [[تکلیف الهی]] است. چنین مبارزی به [[وظیفه]] خود عمل کرده است و به همین جهت، در نگاه [[توحیدی]] [[پیروز]] شمرده می‌شود. به همین [[دلیل]] [[امام حسین]] [[ظهر]] [[عاشورا]] افروخته‌تر شد: “می‌بینید که در بعضی [[روایات]] هست که [[حسین بن علی]] {{ع}} هرچه به [[ظهر]] [[عاشورا]] نزدیک‌تر می‌شد، افروخته‌روتر می‌شد؛ رویش افروخته‌تر می‌شد؛ برای اینکه می‌دید که [[جهاد]] در [[راه]] خداست و برای خداست و چون [[جهاد]] برای خداست، عزیزانی که از [[دست]] می‌دهد از [[دست]] نداده است، اینها ذخایری هستند برای عالم بقا... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۱۴.</ref>. در چنین مبارزه‌ای [[ناامیدی]] [[راه]] نخواهد داشت؛ زیرا همه این کوشش‌ها را برای [[خدا]] می‌بیند و آنها را ذخایری برای سر [[منزل]] مقصود می‌داند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۷.</ref>.
ایشان در [[تفسیر]] [[سوره حمد]]، این نکته کلیدی را بارها یادآور می‌شود که باید در همه امور حتی در حوزه مباحات نیز [[افعال]] ما [[انگیزه]] [[الهی]] داشته باشد. “همه چیز... همه مسائل از اینجا شروع می‌شود که [[قیام]] لله باشد. [[انسان]] [[نهضت]] کند برای [[خدا]]، بایستد برای [[خدا]]. از این [[خواب]] بیدار بشود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (تفسیر سوره حمد)، ص۱۴۳.</ref>. ایشان [[قیام]] [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] را دارای این ویژگی می‌دانستند و این نکته را رمز شکست‌ناپذیری و ماندگاری [[قیام]] آنها می‌شمردند: “پیغمبر در بعضی [[جنگ‌ها]] [[شکست]] می‌خورد... ؛ [[حضرت امیر]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] [[شکست]] خورد؛ [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] را کشتند؛ اما [[اطاعت خدا]] بود؛ برای [[خدا]] بود؛ تمام حیثیت برای او بود. از این جهت، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود؛ [[اطاعت]] کرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۱۶۹.</ref>. اگر [[مبارزات]] چنین صبغه‌ای بگیرد، چون به احدی الحسنیین رسیده‌اند، در هر صورت [[پیروز]] خواهند بود؛ زیرا [[نیت]] ادای [[تکلیف الهی]] است. چنین مبارزی به [[وظیفه]] خود عمل کرده است و به همین جهت، در نگاه [[توحیدی]] [[پیروز]] شمرده می‌شود. به همین [[دلیل]] [[امام حسین]] [[ظهر]] [[عاشورا]] افروخته‌تر شد: “می‌بینید که در بعضی [[روایات]] هست که [[حسین بن علی]] {{ع}} هرچه به [[ظهر]] [[عاشورا]] نزدیک‌تر می‌شد، افروخته‌روتر می‌شد؛ رویش افروخته‌تر می‌شد؛ برای اینکه می‌دید که [[جهاد]] در [[راه]] خداست و برای خداست و چون [[جهاد]] برای خداست، عزیزانی که از [[دست]] می‌دهد از [[دست]] نداده است، اینها ذخایری هستند برای عالم بقا... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۱۴.</ref>. در چنین مبارزه‌ای [[ناامیدی]] [[راه]] نخواهد داشت؛ زیرا همه این کوشش‌ها را برای [[خدا]] می‌بیند و آنها را ذخایری برای سر [[منزل]] مقصود می‌داند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۸۷.</ref>.
==== [[روایات]] ====
==== [[روایات]] ====
[[حضرت]] [[امام]] با استناد به دسته‌ای از [[روایات]]، [[نافرمانی]] و [[مبارزه با حاکم جائر]] را نتیجه گرفته‌اند که به بیان پاره‌ای از آنها می‌پردازیم. ایشان در بررسی [[روایات]] [[اذعان]] داشته‌اند که [[روایات]] بسیاری وجود دارد که به [[مبارزه]] با [[ظالمان]] [[تشویق]] کرده است: “روایات بسیاری هست که در آنها به [[مبارزه]] با [[ظلمه]] و کسانی که در [[دین]] [[تصرف]] می‌کنند [[تشویق]] شده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. از نظر ایشان، بیش از پنجاه [[روایت]] دال [[همکاری]] نکردن با [[حاکمان جائر]] در کتب وسائل الشیعه و مستدرک [[ثبت]] شده است: “بیش از پنجاه [[روایت]] در وسائل الشیعه و مستدرک و دیگر کتب هست که از [[سلاطین]] و دستگاه [[ظلمه]] [[کناره‌گیری]] کنید؛ به دهان مداحان آنها [[خاک]] بریزید؛ هرکس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد، چنین و چنان می‌شود. خلاصه [[دستور]] داده‌اند که با آنها به هیچ‌وجه [[همکاری]] نشود و قطع رابطه بشود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>. در [[مقبوله عمر بن حنظله]]<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يُحْكَمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لَهُ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً...}} (ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۱، ح۱).</ref> از مراجعه به [[مقامات]] [[حکومتی]] [[طاغوت]] و [[نامشروع]]، خواه دستگاه‌های اجرایی و خواه [[دستگاه قضایی]]، [[نهی]] شده است. [[ملت]] [[اسلام]] در امور خود نباید به [[سلاطین]] و [[حکام جور]] و قضاتی که عمال آنها به شمار می‌روند مراجعه کنند؛ هرچند [[حق]] ثابت داشته باشند. چنانچه مراجعه کنند و بر فرض [[حق]] خود را بگیرند، مطابق [[روایت]] {{متن حدیث|فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لَهُ}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۶.</ref>، به [[حرام]] [[دست]] یافته و “بر [[تصرف]] آن [[حق]] ندارد”<ref>حضرت امام به نقل از برخی فقها مثل محقق سبزواری می‌گویند: در «عین شخصی»، گفته‌اند که مثلاً اگر عبای شما را بردند و شما به وسیله حمام جور پس گرفتید، نمی‌توانید در آن تصرف کنید محقق سبزواری در کفایة الأحکام به احتمال آن قائل شده است. (محقق آشتیانی، القضاء، ص۲۲؛ به نقل از: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فیه، حکومت اسلامی، ص۹۱).</ref>. شاید این [[پرسش]] به [[ذهن]] بیاید که مراجعه نکردن به دستگاه‌های [[طاغوت]]، هنگامی که طرف مقابل [[یقین]] دارد که [[حق]] قطعی از آنِ اوست، مشکلی را حل نمی‌کند. [[حضرت]] [[امام]] در پاسخ به این [[پرسش]] مقدر می‌فرمایند که این [[حکم]] زمینه را برای برچیده شدن دستگاه‌های دولتی و مراجعه [[مردم]] به [[ائمه]] {{عم}} منصوبان آنان فراهم می‌آورد. در واقع مقصد اصلی آن بوده است که عمال [[حاکم جائر]] از [[مرجعیت سیاسی]] و [[حقوقی]] ساقط شوند.
حضرت امام با استناد به دسته‌ای از [[روایات]]، [[نافرمانی]] و [[مبارزه با حاکم جائر]] را نتیجه گرفته‌اند که به بیان پاره‌ای از آنها می‌پردازیم. ایشان در بررسی [[روایات]] [[اذعان]] داشته‌اند که [[روایات]] بسیاری وجود دارد که به [[مبارزه]] با [[ظالمان]] [[تشویق]] کرده است: “روایات بسیاری هست که در آنها به [[مبارزه]] با [[ظلمه]] و کسانی که در [[دین]] [[تصرف]] می‌کنند [[تشویق]] شده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. از نظر ایشان، بیش از پنجاه [[روایت]] دال [[همکاری]] نکردن با [[حاکمان جائر]] در کتب وسائل الشیعه و مستدرک [[ثبت]] شده است: “بیش از پنجاه [[روایت]] در وسائل الشیعه و مستدرک و دیگر کتب هست که از [[سلاطین]] و دستگاه [[ظلمه]] [[کناره‌گیری]] کنید؛ به دهان مداحان آنها [[خاک]] بریزید؛ هرکس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد، چنین و چنان می‌شود. خلاصه [[دستور]] داده‌اند که با آنها به هیچ‌وجه [[همکاری]] نشود و قطع رابطه بشود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>. در [[مقبوله عمر بن حنظله]]<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يُحْكَمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لَهُ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً...}} (ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۱، ح۱).</ref> از مراجعه به [[مقامات]] [[حکومتی]] [[طاغوت]] و [[نامشروع]]، خواه دستگاه‌های اجرایی و خواه [[دستگاه قضایی]]، [[نهی]] شده است. [[ملت]] [[اسلام]] در امور خود نباید به [[سلاطین]] و [[حکام جور]] و قضاتی که عمال آنها به شمار می‌روند مراجعه کنند؛ هرچند [[حق]] ثابت داشته باشند. چنانچه مراجعه کنند و بر فرض [[حق]] خود را بگیرند، مطابق [[روایت]] {{متن حدیث|فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لَهُ}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۶.</ref>، به [[حرام]] [[دست]] یافته و “بر [[تصرف]] آن [[حق]] ندارد”<ref>حضرت امام به نقل از برخی فقها مثل محقق سبزواری می‌گویند: در «عین شخصی»، گفته‌اند که مثلاً اگر عبای شما را بردند و شما به وسیله حمام جور پس گرفتید، نمی‌توانید در آن تصرف کنید محقق سبزواری در کفایة الأحکام به احتمال آن قائل شده است. (محقق آشتیانی، القضاء، ص۲۲؛ به نقل از: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فیه، حکومت اسلامی، ص۹۱).</ref>. شاید این [[پرسش]] به [[ذهن]] بیاید که مراجعه نکردن به دستگاه‌های [[طاغوت]]، هنگامی که طرف مقابل [[یقین]] دارد که [[حق]] قطعی از آنِ اوست، مشکلی را حل نمی‌کند. حضرت امام در پاسخ به این [[پرسش]] مقدر می‌فرمایند که این [[حکم]] زمینه را برای برچیده شدن دستگاه‌های دولتی و مراجعه [[مردم]] به [[ائمه]] {{عم}} منصوبان آنان فراهم می‌آورد. در واقع مقصد اصلی آن بوده است که عمال [[حاکم جائر]] از [[مرجعیت سیاسی]] و [[حقوقی]] ساقط شوند.


این [[حکم سیاسی]] [[اسلام]] است. حکمی است که سبب می‌شود [[مسلمانان]] از مراجعه به قدرت‌های ناروا و قضاتی که دست‌نشانده آنها هستند خودداری کنند تا دستگاه‌های دولتی و غیراسلامی بسته شود؛ و این تشکیلات عریض و طویل [[دادگستری]] که جز زحمت فراوان برای [[مردم]] کاری صورت نمی‌دهد، برچیده گردد؛ و [[راه]] به سوی [[ائمه هدی]] و کسانی که از طرف آنان [[حق]] [[حکومت]] و [[قضاوت]] دارند باز شود. مقصد اصلی این بوده که نگذارند [[سلاطین]] و قضاتی که از عمال آنها هستند [[مرجع]] امور باشند و [[مردم]] دنبال آنان بروند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۹۱.</ref>.
این [[حکم سیاسی]] [[اسلام]] است. حکمی است که سبب می‌شود [[مسلمانان]] از مراجعه به قدرت‌های ناروا و قضاتی که دست‌نشانده آنها هستند خودداری کنند تا دستگاه‌های دولتی و غیراسلامی بسته شود؛ و این تشکیلات عریض و طویل [[دادگستری]] که جز زحمت فراوان برای [[مردم]] کاری صورت نمی‌دهد، برچیده گردد؛ و [[راه]] به سوی [[ائمه هدی]] و کسانی که از طرف آنان [[حق]] [[حکومت]] و [[قضاوت]] دارند باز شود. مقصد اصلی این بوده که نگذارند [[سلاطین]] و قضاتی که از عمال آنها هستند [[مرجع]] امور باشند و [[مردم]] دنبال آنان بروند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۹۱.</ref>.
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
ایشان برای ادعای خود روایتی را بیان می‌کنند که [[هارون]] تصریح کرده که باید [[ائمه]] را در [[حصر]] و [[حبس]] قرار داد تا از [[قیام]] آنها جلوگیری شود: بر حسب [[روایت]]، وقتی که [[امام]] {{ع}} بر [[هارون]] وارد شد، [[دستور]] داد [[حضرت]] را تا نزدیک [[مسند]] سواره بیاورند، و کمال [[احترام]] را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه [[بیت‌المال]] شد و نوبت به [[بنی‌هاشم]] رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت. [[مأمون]] که حاضر بود، از آن [[تجلیل]] و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. [[هارون]] به او گفت: [[عقل]] تو نمی‌رسد. [[بنی‌هاشم]] را باید همین‌طور نگه داشت. اینها باید [[فقیر]] باشند؛ [[حبس]] باشند؛ [[تبعید]] باشند؛ رنجور باشند؛ [[مسموم]] شوند؛ کشته شوند؛ وگرنه [[قیام]] خواهند کرد، و [[زندگی]] را بر ما تلخ خواهند ساخت<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۸-۹۱؛ [[علامه مجلسی|محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، ج۴۸، باب مناظراته {{ع}} مع خلفاء الجور، ص۱۲۹؛ [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲.</ref>.
ایشان برای ادعای خود روایتی را بیان می‌کنند که [[هارون]] تصریح کرده که باید [[ائمه]] را در [[حصر]] و [[حبس]] قرار داد تا از [[قیام]] آنها جلوگیری شود: بر حسب [[روایت]]، وقتی که [[امام]] {{ع}} بر [[هارون]] وارد شد، [[دستور]] داد [[حضرت]] را تا نزدیک [[مسند]] سواره بیاورند، و کمال [[احترام]] را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه [[بیت‌المال]] شد و نوبت به [[بنی‌هاشم]] رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت. [[مأمون]] که حاضر بود، از آن [[تجلیل]] و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. [[هارون]] به او گفت: [[عقل]] تو نمی‌رسد. [[بنی‌هاشم]] را باید همین‌طور نگه داشت. اینها باید [[فقیر]] باشند؛ [[حبس]] باشند؛ [[تبعید]] باشند؛ رنجور باشند؛ [[مسموم]] شوند؛ کشته شوند؛ وگرنه [[قیام]] خواهند کرد، و [[زندگی]] را بر ما تلخ خواهند ساخت<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۸-۹۱؛ [[علامه مجلسی|محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، ج۴۸، باب مناظراته {{ع}} مع خلفاء الجور، ص۱۲۹؛ [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲.</ref>.


اگر [[امام صادق]] {{ع}} آشکارا [[قیام]] نکردند از آن روی بود که تحتِ فشار [[حکام ستمگر]] در [[تقیه]] به سر می‌بردند. اما در همین اوضاع سخت نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و برای [[مسلمانان]] تعیین [[تکلیف]] می‌کردند و [[حاکم]] و [[قاضی]] [[نصب]] می‌فرمودند تا برای [[آینده]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[قیام]] برای آیندگان [[برنامه‌ریزی]] و بستر‌سازی کنند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در وصیت‌نامه [[سیاسی]]- [[الهی]] خود، یکی از افتخارات [[شیعه]] را که از [[ائمه]] {{عم}} به [[ارث]] رسیده است، [[مبارزه]] در [[راه]] تحقق [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] معرفی کرده‌اند: “ما مفتخریم که [[ائمه معصومین]] ما {{عم}} در [[راه]] تعالی [[دین اسلام]] و در [[راه]] پیاده کردن [[قرآن کریم]] که [[تشکیل حکومت]] [[عدل]] یکی از ابعاد آن است، در [[حبس]] و [[تبعید]] به سر برده و [[عاقبت]] در [[راه]] براندازی حکومت‌های جائرانه و [[طاغوتیان]] زمان خود [[شهید]] شدند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه امام)، ص۷.</ref>. از این رو، ایشان زمانی که در پاریس به سر می‌بردند، [[مبارزه]] را [[تکلیف شرعی]] همگان دانستند و از [[مسلمانان]] مقیم آن [[کشور]] خواستند که به این [[تکلیف]] عمل کنند: “آنها در میدان [[مبارزه]] هستند و مشغول [[مبارزه]] هستند، ماها اینجا بی‌تفاوت باشیم و مشغول به مثلاً کارهای عادی خودمان باشیم! این برخلاف [[انصاف]]، برخلاف [[انسانیت]]، برخلاف [[شرع]]، برخلاف همه اینها هست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۳.</ref>. در جای دیگر، سرنگونی [[حکام]] [[طاغوت]] را [[وظیفه]] همه [[مردم]] دانسته و بر آن تأکید کرده‌اند: “برانداختن [[طاغوت]] یعنی قدرت‌های [[سیاسی]] ناروایی که در سراسر [[وطن]] [[اسلامی]] برقرار است، [[وظیفه]] همه ماست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. اگر [[ائمه]] {{عم}} [[جان]] خود را به خطر انداختند تا [[اسلام]] زنده بماند، [[احکام الهی]] [[اجرا]] شود و [[بیداد]] ریشه‌کن گردد، چون فعل و [[رفتار]] و گفتار آن بزرگواران برای ما الگوست، پس [[پیروی]] از آنان در این امور [[واجب]] یا دست‌کم [[ممدوح]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۲.</ref>.
اگر [[امام صادق]] {{ع}} آشکارا [[قیام]] نکردند از آن روی بود که تحتِ فشار [[حکام ستمگر]] در [[تقیه]] به سر می‌بردند. اما در همین اوضاع سخت نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و برای [[مسلمانان]] تعیین [[تکلیف]] می‌کردند و [[حاکم]] و [[قاضی]] [[نصب]] می‌فرمودند تا برای [[آینده]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[قیام]] برای آیندگان [[برنامه‌ریزی]] و بستر‌سازی کنند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. حضرت امام در وصیت‌نامه [[سیاسی]]- [[الهی]] خود، یکی از افتخارات [[شیعه]] را که از [[ائمه]] {{عم}} به [[ارث]] رسیده است، [[مبارزه]] در [[راه]] تحقق [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] معرفی کرده‌اند: “ما مفتخریم که [[ائمه معصومین]] ما {{عم}} در [[راه]] تعالی [[دین اسلام]] و در [[راه]] پیاده کردن [[قرآن کریم]] که [[تشکیل حکومت]] [[عدل]] یکی از ابعاد آن است، در [[حبس]] و [[تبعید]] به سر برده و [[عاقبت]] در [[راه]] براندازی حکومت‌های جائرانه و [[طاغوتیان]] زمان خود [[شهید]] شدند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه امام)، ص۷.</ref>. از این رو، ایشان زمانی که در پاریس به سر می‌بردند، [[مبارزه]] را [[تکلیف شرعی]] همگان دانستند و از [[مسلمانان]] مقیم آن [[کشور]] خواستند که به این [[تکلیف]] عمل کنند: “آنها در میدان [[مبارزه]] هستند و مشغول [[مبارزه]] هستند، ماها اینجا بی‌تفاوت باشیم و مشغول به مثلاً کارهای عادی خودمان باشیم! این برخلاف [[انصاف]]، برخلاف [[انسانیت]]، برخلاف [[شرع]]، برخلاف همه اینها هست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۳.</ref>. در جای دیگر، سرنگونی [[حکام]] [[طاغوت]] را [[وظیفه]] همه [[مردم]] دانسته و بر آن تأکید کرده‌اند: “برانداختن [[طاغوت]] یعنی قدرت‌های [[سیاسی]] ناروایی که در سراسر [[وطن]] [[اسلامی]] برقرار است، [[وظیفه]] همه ماست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. اگر [[ائمه]] {{عم}} [[جان]] خود را به خطر انداختند تا [[اسلام]] زنده بماند، [[احکام الهی]] [[اجرا]] شود و [[بیداد]] ریشه‌کن گردد، چون فعل و [[رفتار]] و گفتار آن بزرگواران برای ما الگوست، پس [[پیروی]] از آنان در این امور [[واجب]] یا دست‌کم [[ممدوح]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۲.</ref>.
==== [[هدف بعثت انبیا]] ====
==== [[هدف بعثت انبیا]] ====
[[امام خمینی]] [[فلسفه]] و [[هدف بعثت]] همه [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] را [[مبارزه با ستم]] و [[برقراری عدالت]] دانسته است: “نبوت اصلاً آمده است، [[نبی]] اصلش [[مبعوث]] است، برای اینکه قدرتمندهایی که به [[مردم]] [[ظلم]] می‌کنند پایه‌های [[ظلم]] آنها را بشکنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[پیامبر اسلام]] نیز برای تحقق [[عدالت]] و [[مبارزه با ستم]] [[مبعوث]] شدند: “بعثت [[رسول خدا]] برای این است که [[راه]] [[رفع ظلم]] را به [[مردم]] بفهمانند... [[ظلمت]] را به کنار بزند و به جای او [[عدالت]] بگذارد، [[نور]] [[عدالت]] را به جای او بگذارد و [[راه]] را به ما فهمانده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. در جای دیگر نیز بر این مسئله تأکید فرموده و [[هدف]] [[پیامبر اسلام]] را از [[تأسیس حکومت]]، بسط [[عدالت اجتماعی]] معرفی کرده‌اند: “پیغمبر [[اسلام]] {{صل}} [[تشکیل حکومت]] داد، مثل سایر حکومت‌های [[جهان]]، لکن با [[انگیزه]] بسط [[عدالت]] اجتماعی”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۰۶.</ref>. ایشان باز تأکید می‌کنند که یکی از [[اهداف انبیا]] این است که [[مردم]] را علیه [[مستکبران]] و [[ستمگران]] برانگیزند و این مسئله در [[سیره پیشوایان دینی]] وجود دارد:
[[امام خمینی]] [[فلسفه]] و [[هدف بعثت]] همه [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] را [[مبارزه با ستم]] و [[برقراری عدالت]] دانسته است: “نبوت اصلاً آمده است، [[نبی]] اصلش [[مبعوث]] است، برای اینکه قدرتمندهایی که به [[مردم]] [[ظلم]] می‌کنند پایه‌های [[ظلم]] آنها را بشکنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[پیامبر اسلام]] نیز برای تحقق [[عدالت]] و [[مبارزه با ستم]] [[مبعوث]] شدند: “بعثت [[رسول خدا]] برای این است که [[راه]] [[رفع ظلم]] را به [[مردم]] بفهمانند... [[ظلمت]] را به کنار بزند و به جای او [[عدالت]] بگذارد، [[نور]] [[عدالت]] را به جای او بگذارد و [[راه]] را به ما فهمانده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. در جای دیگر نیز بر این مسئله تأکید فرموده و [[هدف]] [[پیامبر اسلام]] را از [[تأسیس حکومت]]، بسط [[عدالت اجتماعی]] معرفی کرده‌اند: “پیغمبر [[اسلام]] {{صل}} [[تشکیل حکومت]] داد، مثل سایر حکومت‌های [[جهان]]، لکن با [[انگیزه]] بسط [[عدالت]] اجتماعی”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۰۶.</ref>. ایشان باز تأکید می‌کنند که یکی از [[اهداف انبیا]] این است که [[مردم]] را علیه [[مستکبران]] و [[ستمگران]] برانگیزند و این مسئله در [[سیره پیشوایان دینی]] وجود دارد:
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
به همین [[دلیل]] از نظر ایشان اجرای این [[تکلیف]] بدون توجه به هر شرایطی ضروری بود. حتی [[جان]] دادن در این [[راه]] را نیز نه تنها جایز، بلکه لازم می‌دانستند: به جهانیان بگویید در [[راه]] [[حق]] و [[اقامه عدل]] [[الهی]] و کوتاه کردن [[دست]] [[مشرکان]] زمان باید سر از پا نشناخت، و از هرچیزی حتی مثل [[اسماعیل]] [[ذبیح‌الله]] گذشت، که [[حق]] جاودانه شود. این [[بت‌شکن]] و [[فرزند]] عزیزش، [[بت‌شکن]] دیگر، [[سید]] [[انبیاء]] [[محمد مصطفی]] {{صل}} به [[بشریت]] آموختند که [[بت‌ها]] هرچه هست، باید شکسته شود؛ و [[کعبه]]، که امّ‌القُری است، و آنچه از آن بسط پیدا کرده، تا آخرین نقطه [[زمین]]، تا آخرین روز [[جهان]]، باید از لوث [[بت‌ها]] [[تطهیر]] شود<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۸، ص۸۶. </ref>.
به همین [[دلیل]] از نظر ایشان اجرای این [[تکلیف]] بدون توجه به هر شرایطی ضروری بود. حتی [[جان]] دادن در این [[راه]] را نیز نه تنها جایز، بلکه لازم می‌دانستند: به جهانیان بگویید در [[راه]] [[حق]] و [[اقامه عدل]] [[الهی]] و کوتاه کردن [[دست]] [[مشرکان]] زمان باید سر از پا نشناخت، و از هرچیزی حتی مثل [[اسماعیل]] [[ذبیح‌الله]] گذشت، که [[حق]] جاودانه شود. این [[بت‌شکن]] و [[فرزند]] عزیزش، [[بت‌شکن]] دیگر، [[سید]] [[انبیاء]] [[محمد مصطفی]] {{صل}} به [[بشریت]] آموختند که [[بت‌ها]] هرچه هست، باید شکسته شود؛ و [[کعبه]]، که امّ‌القُری است، و آنچه از آن بسط پیدا کرده، تا آخرین نقطه [[زمین]]، تا آخرین روز [[جهان]]، باید از لوث [[بت‌ها]] [[تطهیر]] شود<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۸، ص۸۶. </ref>.
از این رو [[امام]] در [[مبارزه]] با [[حکام جائر]] و [[اجرای احکام الهی]] از تقدیم هیچ‌چیز واهمه و دریغ نداشت و در این [[راه]] تا سرحد [[بذل جان]] کوشید<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۶.</ref>.
از این رو [[امام]] در [[مبارزه]] با [[حکام جائر]] و [[اجرای احکام الهی]] از تقدیم هیچ‌چیز واهمه و دریغ نداشت و در این [[راه]] تا سرحد [[بذل جان]] کوشید<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۶.</ref>.
=== [[اهداف]] [[مبارزه با حاکم جائر]] از دیدگاه [[حضرت]] [[امام]] ===
=== [[اهداف]] [[مبارزه با حاکم جائر]] از دیدگاه حضرت امام ===
==== تحقق [[حکومت اسلامی]] بر پایه [[عدالت]] ====
==== تحقق [[حکومت اسلامی]] بر پایه [[عدالت]] ====
[[حضرت]] [[امام]] بر این [[باور]] بود که یکی از اهداف مهم [[مبارزه]] [[مردم ایران]]، [[تأسیس حکومت]] مبتنی بر پایه [[عدل]] است که آرزوی هر [[انسانی]] به شمار می‌آید: “ما یک [[حکومت عدل]] می‌خواهیم، [[حکومت عدل]] [[اسلامی]] می‌خواهیم. این هم آرزوی هر [[آدمی]] است که یک حاکمی باشد برای آن [[حکومت]] بکند که بعد از چند وقتی جیب‌هایش را پر نکند و از این مرز بیرون برود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۹۱.</ref>. ایشان [[حکومتی]] را مطلوب می‌دانستند که بر [[عدالت]] مبتنی باشد و [[باور]] داشتند که لازمه [[تشکیل حکومت اسلامی]] تأسیس [[حکومت عادلانه]] است:
حضرت امام بر این [[باور]] بود که یکی از اهداف مهم [[مبارزه]] [[مردم ایران]]، [[تأسیس حکومت]] مبتنی بر پایه [[عدل]] است که آرزوی هر [[انسانی]] به شمار می‌آید: “ما یک [[حکومت عدل]] می‌خواهیم، [[حکومت عدل]] [[اسلامی]] می‌خواهیم. این هم آرزوی هر [[آدمی]] است که یک حاکمی باشد برای آن [[حکومت]] بکند که بعد از چند وقتی جیب‌هایش را پر نکند و از این مرز بیرون برود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۹۱.</ref>. ایشان [[حکومتی]] را مطلوب می‌دانستند که بر [[عدالت]] مبتنی باشد و [[باور]] داشتند که لازمه [[تشکیل حکومت اسلامی]] تأسیس [[حکومت عادلانه]] است:
ما که می‌گوییم [[حکومت اسلامی]]، می‌گوییم [[حکومت]] [[عدالت]]، ما می‌گوییم یک حاکمی باید باشد که به [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] [[خیانت]] نکند، دستش را دراز نکند [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] را بردارد، ما این یک مطلب را می‌گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر [[جامعه بشری]] که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می‌پذیرند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۹.</ref>.
ما که می‌گوییم [[حکومت اسلامی]]، می‌گوییم [[حکومت]] [[عدالت]]، ما می‌گوییم یک حاکمی باید باشد که به [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] [[خیانت]] نکند، دستش را دراز نکند [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] را بردارد، ما این یک مطلب را می‌گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر [[جامعه بشری]] که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می‌پذیرند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۹.</ref>.
ایشان همه نهادها و ساختار [[حکومت اسلامی]] را بر پایه [[عدالت]] توصیف می‌کنند و معتقدند این ویژگی منحصر به [[قوه]] قضاییه نیست. در رأس هرم [[حکومت]] که [[ولی فقیه]] قرار دارد و دیگر قوا، باید افرادی [[تصدی]] آنها را بر عهده گیرند که از [[ملکه]] [[عدالت]] برخوردار باشند. بنابراین از نظر ایشان یکی از شرایط اساسی [[ولی فقیه]]، [[عدالت]] است: “فقیه اگر پایش را این‌طور بگذارد، اگر یک [[گناه صغیره]] نیز بکند از [[ولایت]] ساقط است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۱، ص۳۰۶.</ref>. به هر حال، از نظر ایشان همه نهادهای [[حکومت اسلامی]]، اعم از نهادهای نظامی و انتظامی باید از صفت [[عدالت]] برخوردار باشند: “عمل به [[عدل]] [[اسلامی]] مخصوص به [[قوه قضائیه]] و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگان‌های [[نظام جمهوری اسلامی]] از مجلس و [[دولت]] و متعلقات آن و [[قوای نظامی]] و انتظامی و [[سپاه]] پاسداران و کمیته‌ها و [[بسیج]] و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۱۴۰.</ref>. ایشان [[امیدوار]] بودند که به حول و [[قوه]] [[الهی]]، برای برقراری [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[مبارزه]] را تا آخرین نفس ادامه خواهیم داد، و این مهم بر همه طبقات و گروه‌های [[جامعه]] [[واجب]] و ضروری خواهد بود: “به خواست [[خداوند تعالی]] تا برچیده شدن بساط [[ارتجاعی]] شاهنشاهی و برپا کردن [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[دست]] از [[مبارزه]] برنمی‌داریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۷.</ref>.
ایشان همه نهادها و ساختار [[حکومت اسلامی]] را بر پایه [[عدالت]] توصیف می‌کنند و معتقدند این ویژگی منحصر به [[قوه]] قضاییه نیست. در رأس هرم [[حکومت]] که [[ولی فقیه]] قرار دارد و دیگر قوا، باید افرادی [[تصدی]] آنها را بر عهده گیرند که از [[ملکه]] [[عدالت]] برخوردار باشند. بنابراین از نظر ایشان یکی از شرایط اساسی [[ولی فقیه]]، [[عدالت]] است: “فقیه اگر پایش را این‌طور بگذارد، اگر یک [[گناه صغیره]] نیز بکند از [[ولایت]] ساقط است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۱، ص۳۰۶.</ref>. به هر حال، از نظر ایشان همه نهادهای [[حکومت اسلامی]]، اعم از نهادهای نظامی و انتظامی باید از صفت [[عدالت]] برخوردار باشند: “عمل به [[عدل]] [[اسلامی]] مخصوص به [[قوه قضائیه]] و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگان‌های [[نظام جمهوری اسلامی]] از مجلس و [[دولت]] و متعلقات آن و [[قوای نظامی]] و انتظامی و [[سپاه]] پاسداران و کمیته‌ها و [[بسیج]] و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۱۴۰.</ref>. ایشان [[امیدوار]] بودند که به حول و [[قوه]] [[الهی]]، برای برقراری [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[مبارزه]] را تا آخرین نفس ادامه خواهیم داد، و این مهم بر همه طبقات و گروه‌های [[جامعه]] [[واجب]] و ضروری خواهد بود: “به خواست [[خداوند تعالی]] تا برچیده شدن بساط [[ارتجاعی]] شاهنشاهی و برپا کردن [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[دست]] از [[مبارزه]] برنمی‌داریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۷.</ref>.


==== [[احیای دین]] و [[اجرای حدود الهی]] ====
==== [[احیای دین]] و [[اجرای حدود الهی]] ====
[[حضرت]] [[امام]] همواره خطر حمله [[دشمنان]] توسط مزدوران داخلی را به [[دین]] در نظر دستش را دراز نکند [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] را بردارد، ما این یک مطلب را می‌گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر [[جامعه بشری]] که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می‌پذیرند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۹.</ref>.
حضرت امام همواره خطر حمله [[دشمنان]] توسط مزدوران داخلی را به [[دین]] در نظر دستش را دراز نکند [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] را بردارد، ما این یک مطلب را می‌گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر [[جامعه بشری]] که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می‌پذیرند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۹.</ref>.
ایشان همه نهادها و ساختار [[حکومت اسلامی]] را بر پایه [[عدالت]] توصیف می‌کنند و معتقدند این ویژگی منحصر به [[قوه]] قضاییه نیست. در رأس هرم [[حکومت]] که [[ولی فقیه]] قرار دارد و دیگر قوا، باید افرادی [[تصدی]] آنها را بر عهده گیرند که از [[ملکه]] [[عدالت]] برخوردار باشند. بنابراین از نظر ایشان یکی از شرایط اساسی [[ولی فقیه]]، [[عدالت]] است: “فقیه اگر پایش را این طور بگذارد، اگر یک [[گناه صغیره]] نیز بکند از [[ولایت]] ساقط است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۱، ص۳۰۶.</ref>. به هر حال، از نظر ایشان همه نهادهای [[حکومت اسلامی]]، اعم از نهادهای نظامی و انتظامی باید از صفت [[عدالت]] برخوردار باشند: “عمل به [[عدل]] [[اسلامی]] مخصوص به [[قوه قضائیه]] و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگان‌های [[نظام جمهوری اسلامی]] از مجلس و [[دولت]] و متعلقات آن و [[قوای نظامی]] و انتظامی و [[سپاه]] پاسداران و کمیته‌ها و [[بسیج]] و و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۱۴۰.</ref>. ایشان [[امیدوار]] بودند که به حول و [[قوه]] [[الهی]]، برای برقراری [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[مبارزه]] را تا آخرین نفس ادامه خواهیم داد، و این مهم بر همه طبقات و گروه‌های [[جامعه]] [[واجب]] و ضروری خواهد بود: “به خواست [[خداوند تعالی]] تا برچیده شدن بساط [[ارتجاعی]] شاهنشاهی و برپا کردن [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[دست]] از [[مبارزه]] برنمی‌داریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۷.</ref>.
ایشان همه نهادها و ساختار [[حکومت اسلامی]] را بر پایه [[عدالت]] توصیف می‌کنند و معتقدند این ویژگی منحصر به [[قوه]] قضاییه نیست. در رأس هرم [[حکومت]] که [[ولی فقیه]] قرار دارد و دیگر قوا، باید افرادی [[تصدی]] آنها را بر عهده گیرند که از [[ملکه]] [[عدالت]] برخوردار باشند. بنابراین از نظر ایشان یکی از شرایط اساسی [[ولی فقیه]]، [[عدالت]] است: “فقیه اگر پایش را این طور بگذارد، اگر یک [[گناه صغیره]] نیز بکند از [[ولایت]] ساقط است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۱، ص۳۰۶.</ref>. به هر حال، از نظر ایشان همه نهادهای [[حکومت اسلامی]]، اعم از نهادهای نظامی و انتظامی باید از صفت [[عدالت]] برخوردار باشند: “عمل به [[عدل]] [[اسلامی]] مخصوص به [[قوه قضائیه]] و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگان‌های [[نظام جمهوری اسلامی]] از مجلس و [[دولت]] و متعلقات آن و [[قوای نظامی]] و انتظامی و [[سپاه]] پاسداران و کمیته‌ها و [[بسیج]] و و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۱۴۰.</ref>. ایشان [[امیدوار]] بودند که به حول و [[قوه]] [[الهی]]، برای برقراری [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[مبارزه]] را تا آخرین نفس ادامه خواهیم داد، و این مهم بر همه طبقات و گروه‌های [[جامعه]] [[واجب]] و ضروری خواهد بود: “به خواست [[خداوند تعالی]] تا برچیده شدن بساط [[ارتجاعی]] شاهنشاهی و برپا کردن [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلامی]] [[دست]] از [[مبارزه]] برنمی‌داریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۷.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۷.</ref>.


==== [[احیای دین]] و [[اجرای حدود الهی]] ====
==== [[احیای دین]] و [[اجرای حدود الهی]] ====
[[حضرت]] [[امام]] همواره خطر حمله [[دشمنان]] توسط مزدوران داخلی را به [[دین]] در نظر ناچیز [[دنیا]]، بلکه برای این بوده که اصول و ارزش‌های درخشان دینت را بنماییم و و ارائه دهیم، و در کشورت [[اصلاح]] پدید آوریم، و [[بندگان]] ستم‌زده‌ات را ایمن و برخوردار از [[حقوق]] مسلمشان گردانیم، و نیز تا به وظایفی که مقرر داشته‌ای و به [[سنن]] و [[قوانین]] و احکامت عمل شود<ref>ابومحمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول، ص۲۷۱؛ به نقل از: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۱۱.</ref>.
حضرت امام همواره خطر حمله [[دشمنان]] توسط مزدوران داخلی را به [[دین]] در نظر ناچیز [[دنیا]]، بلکه برای این بوده که اصول و ارزش‌های درخشان دینت را بنماییم و و ارائه دهیم، و در کشورت [[اصلاح]] پدید آوریم، و [[بندگان]] ستم‌زده‌ات را ایمن و برخوردار از [[حقوق]] مسلمشان گردانیم، و نیز تا به وظایفی که مقرر داشته‌ای و به [[سنن]] و [[قوانین]] و احکامت عمل شود<ref>ابومحمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول، ص۲۷۱؛ به نقل از: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۱۱.</ref>.
[[حضرت]] [[امام]] در جای دیگر می‌فرمایند: “موعظه [[خدا]] همیشگی است. هر وقت دیدید که بر ضد [[اسلام]]، بر ضد [[رژیم]] [[انسانی]]، [[اسلامی]]، [[الهی]] خواستند که [[قیام]] کنند، خواستند وارونه کنند مسائل [[اسلام]] را، به اسم [[اسلام]]، [[اسلام]] را بکوبند، اینجا لله باید [[قیام]] کرد، و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید [[شکست]] بخوریم؛ [[شکست]] تویش نیست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۸ ص۱۰.</ref>. ایشان ملاک [[قیام]] و [[مبارزه]] را امحای [[الهی]] قرار داده و معتقدند: هرگاه [[اراده]] کردند [[احکام الهی]] را زیر پا گذارند [[قیام]] [[واجب]] است. بنابراین [[هدف]] [[قیام]]، [[اجرای احکام الهی]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۸.</ref>.
حضرت امام در جای دیگر می‌فرمایند: “موعظه [[خدا]] همیشگی است. هر وقت دیدید که بر ضد [[اسلام]]، بر ضد [[رژیم]] [[انسانی]]، [[اسلامی]]، [[الهی]] خواستند که [[قیام]] کنند، خواستند وارونه کنند مسائل [[اسلام]] را، به اسم [[اسلام]]، [[اسلام]] را بکوبند، اینجا لله باید [[قیام]] کرد، و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید [[شکست]] بخوریم؛ [[شکست]] تویش نیست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۸ ص۱۰.</ref>. ایشان ملاک [[قیام]] و [[مبارزه]] را امحای [[الهی]] قرار داده و معتقدند: هرگاه [[اراده]] کردند [[احکام الهی]] را زیر پا گذارند [[قیام]] [[واجب]] است. بنابراین [[هدف]] [[قیام]]، [[اجرای احکام الهی]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۸.</ref>.


==== [[حمایت از مستضعفان]] ====
==== [[حمایت از مستضعفان]] ====
[[حمایت از مظلومان]] و [[مستضعفان]] سرلوحه کار و [[کلام امام]] بود. ایشان بارها طرف‌داری [[انقلاب اسلامی ایران]] را از [[مستضعفان]] عالم آشکارا ابراز داشتند و در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های عمومی و خصوصی خود اعلام می‌کردند: “ما طرف‌دار [[مظلوم]] هستیم. هرکس در هر کجا که [[مظلوم]] باشد، ما طرف‌دار او هستیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۱۴۸.</ref>؛ یا فرموده‌اند: “البته ما طرف‌دار همه [[مظلومین]] در همه‌جا هستیم، و میل داریم که [[مظلومین]] بر همه [[ستمگران]] [[غلبه]] کنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۴.</ref>. ایشان بارها اعلام کردند که ما از همه نهضت‌های رهایی‌بخش [[جهان]] [[حمایت]] می‌کنیم. “ملت [[آزاده]] [[ایران]] هم‌اکنون از ملت‌های [[مستضعف]] [[جهان]] در مقابل آنان که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است کاملاً [[پشتیبانی]] می‌نماید. ما از تمام نهضت‌های آزادی‌بخش در سراسر [[جهان]] که در [[راه خدا]] و [[حق]] و [[حقیقت]] و [[آزادی]] [[مبارزه]] می‌کنند، [[پشتیبانی]] می‌کنیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۳۸.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] خطاب به همه [[مستضعفان]] عالم، [[مبارزه با ستم]] را درخواست می‌کنند: و شما ای [[مستضعفان]] [[جهان]] و ای [[کشورهای اسلامی]] و [[مسلمانان]] [[جهان]]، به پا خیزید و [[حق]] را با چنگ و دندان بگیرید، و از هیاهوی [[تبلیغاتی]] ابرقدرت‌ها و عمّال [[سرسپرده]] انان نترسید؛ و [[حکام]] جنایت‌کار که دسترنج شما را به [[دشمنان]] شما و [[اسلام]] [[عزیز]] [[تسلیم]] می‌کنند از [[کشور]] خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار [[متعهد]]، زمام امور را به [[دست]] گیرید و همه در زیر [[پرچم]] پرافتخار [[اسلام]] مجتمع، و با [[دشمنان اسلام]] و [[محرومان]] [[جهان]] به [[دفاع]] برخیزید، و به سوی یک [[دولت اسلامی]] با جمهوری‌های [[آزاد]] و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه [[مستکبران]] [[جهان]] را به جای خود خواهید نشاند و همه [[مستضعفان]] را به [[امامت]] و [[وراثت]] [[ارض]] خواهید رساند. به [[امید]] آن روز که [[خداوند تعالی]] [[وعده]] فرموده است<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۴۸.</ref>.
[[حمایت از مظلومان]] و [[مستضعفان]] سرلوحه کار و [[کلام امام]] بود. ایشان بارها طرف‌داری [[انقلاب اسلامی ایران]] را از [[مستضعفان]] عالم آشکارا ابراز داشتند و در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های عمومی و خصوصی خود اعلام می‌کردند: “ما طرف‌دار [[مظلوم]] هستیم. هرکس در هر کجا که [[مظلوم]] باشد، ما طرف‌دار او هستیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۵، ص۱۴۸.</ref>؛ یا فرموده‌اند: “البته ما طرف‌دار همه [[مظلومین]] در همه‌جا هستیم، و میل داریم که [[مظلومین]] بر همه [[ستمگران]] [[غلبه]] کنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۴.</ref>. ایشان بارها اعلام کردند که ما از همه نهضت‌های رهایی‌بخش [[جهان]] [[حمایت]] می‌کنیم. “ملت [[آزاده]] [[ایران]] هم‌اکنون از ملت‌های [[مستضعف]] [[جهان]] در مقابل آنان که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است کاملاً [[پشتیبانی]] می‌نماید. ما از تمام نهضت‌های آزادی‌بخش در سراسر [[جهان]] که در [[راه خدا]] و [[حق]] و [[حقیقت]] و [[آزادی]] [[مبارزه]] می‌کنند، [[پشتیبانی]] می‌کنیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۳۸.</ref>. حضرت امام خطاب به همه [[مستضعفان]] عالم، [[مبارزه با ستم]] را درخواست می‌کنند: و شما ای [[مستضعفان]] [[جهان]] و ای [[کشورهای اسلامی]] و [[مسلمانان]] [[جهان]]، به پا خیزید و [[حق]] را با چنگ و دندان بگیرید، و از هیاهوی [[تبلیغاتی]] ابرقدرت‌ها و عمّال [[سرسپرده]] انان نترسید؛ و [[حکام]] جنایت‌کار که دسترنج شما را به [[دشمنان]] شما و [[اسلام]] [[عزیز]] [[تسلیم]] می‌کنند از [[کشور]] خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار [[متعهد]]، زمام امور را به [[دست]] گیرید و همه در زیر [[پرچم]] پرافتخار [[اسلام]] مجتمع، و با [[دشمنان اسلام]] و [[محرومان]] [[جهان]] به [[دفاع]] برخیزید، و به سوی یک [[دولت اسلامی]] با جمهوری‌های [[آزاد]] و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه [[مستکبران]] [[جهان]] را به جای خود خواهید نشاند و همه [[مستضعفان]] را به [[امامت]] و [[وراثت]] [[ارض]] خواهید رساند. به [[امید]] آن روز که [[خداوند تعالی]] [[وعده]] فرموده است<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۴۸.</ref>.


[[امام خمینی]] برای ادعای خود یعنی [[حمایت از مستضعفان]] و [[مظلومان]] به فرازی از [[خطبه شقشقیه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} استناد کرده است. [[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند: آنچه مرا وادار کرد که [[فرماندهی]] و [[حکومت]] بر [[مردم]] را بپذیرم این بود که {{متن حدیث|وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۴۹.</ref>؛ “خدای تبارک و تعالی از [[علما]] [[تعهد]] گرفته و آنان را موظف کرده که بر [[پرخوری]] و بهره‌مندی ظالمانه [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] جان‌کاه [[ستم‌دیدگان]] [[سکوت]] نکنند”. باز در جای دیگر [[حضرت]] تأکید می‌فرمایند: [[هدف]] من از [[پذیرش]] [[تصدی]] [[حکومت]]، [[حمایت از مستضعفان]] و [[محرومان]] بوده است، نه انگیزه‌های [[سیاسی]] و مادی: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ‌ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۱۸۸.</ref>؛ “خدایا تو خوب می‌دانی که آن‌چه از ما سرزده و انجام شده، [[رقابت]] برای به [[دست]] گرفتن [[قدرت سیاسی]]، یا جست‌و‌جوی چیزی از [[اموال]] ناچیز [[دنیا]] نبوده است”. سپس [[هدف]] خود و یارانشان را از کوشش برای گرفتن [[حکومت]] بیان می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۱۸۸.</ref>؛ “بلکه کوشش ما برای این بود که اصول دینت را بازگردانیم و به تحقق رسانیم؛ و [[اصلاح]] را در کشورت پدید آوریم؛ تا در نتیجه آن، [[بندگان]] ستم‌دیده‌ات [[ایمنی]] یابند و [[قوانین]] تعطیل‌شده [[الهی]] [[اجرا]] شود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۵۵-۵۶.</ref>.
[[امام خمینی]] برای ادعای خود یعنی [[حمایت از مستضعفان]] و [[مظلومان]] به فرازی از [[خطبه شقشقیه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} استناد کرده است. [[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند: آنچه مرا وادار کرد که [[فرماندهی]] و [[حکومت]] بر [[مردم]] را بپذیرم این بود که {{متن حدیث|وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۴۹.</ref>؛ “خدای تبارک و تعالی از [[علما]] [[تعهد]] گرفته و آنان را موظف کرده که بر [[پرخوری]] و بهره‌مندی ظالمانه [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] جان‌کاه [[ستم‌دیدگان]] [[سکوت]] نکنند”. باز در جای دیگر [[حضرت]] تأکید می‌فرمایند: [[هدف]] من از [[پذیرش]] [[تصدی]] [[حکومت]]، [[حمایت از مستضعفان]] و [[محرومان]] بوده است، نه انگیزه‌های [[سیاسی]] و مادی: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ‌ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۱۸۸.</ref>؛ “خدایا تو خوب می‌دانی که آن‌چه از ما سرزده و انجام شده، [[رقابت]] برای به [[دست]] گرفتن [[قدرت سیاسی]]، یا جست‌و‌جوی چیزی از [[اموال]] ناچیز [[دنیا]] نبوده است”. سپس [[هدف]] خود و یارانشان را از کوشش برای گرفتن [[حکومت]] بیان می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج البلاغه، ص۱۸۸.</ref>؛ “بلکه کوشش ما برای این بود که اصول دینت را بازگردانیم و به تحقق رسانیم؛ و [[اصلاح]] را در کشورت پدید آوریم؛ تا در نتیجه آن، [[بندگان]] ستم‌دیده‌ات [[ایمنی]] یابند و [[قوانین]] تعطیل‌شده [[الهی]] [[اجرا]] شود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۵۵-۵۶.</ref>.
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
ایشان در این باره به روایتی از [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} استناد می‌جویند که فرمودند: [[حکومت]] را به این [[دلیل]] پذیرفتم که [[خداوند]] تبارک و تعالی از علمای [[اسلام]] [[تعهد]] گرفته و آنها را ملزم کرده که در برابر [[پرخوری]] و غارتگری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] و [[محرومیت]] [[ستم‌دیدگان]] ساکت نباشند: {{متن حدیث|كما يشعر بذلك قوله لا في الخطبة الثالثة المعروفة بالشقشقية: أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج‌البلاغه، ص۴۹.</ref>؛ [[سوگند]] به آن‌که بذر را بشکافت و [[جان]] را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت‌کنندگان نبود و [[حجت]] بر [[لزوم]] [[تصدی]] من با وجود یافتن نیروی مددکار تمام نمی‌شد، و اگر نبود که [[خدا]] از علمای [[اسلام]] [[پیمان]] گرفته که بر [[پرخوری]] و غارتگری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] جان‌کاه و [[محرومیت]] [[ستم‌دیدگان]] خاموش نمایند، زمام [[حکومت]] را رها می‌ساختم و از پی آن نمی‌گشتم، و دیدید که این دنیاتان و [[مقام]] دنیایی‌تان در نظرم از نَمی که از [[عطسه]] بزی بیرون می‌پرد ناچیزتر است.
ایشان در این باره به روایتی از [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} استناد می‌جویند که فرمودند: [[حکومت]] را به این [[دلیل]] پذیرفتم که [[خداوند]] تبارک و تعالی از علمای [[اسلام]] [[تعهد]] گرفته و آنها را ملزم کرده که در برابر [[پرخوری]] و غارتگری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] و [[محرومیت]] [[ستم‌دیدگان]] ساکت نباشند: {{متن حدیث|كما يشعر بذلك قوله لا في الخطبة الثالثة المعروفة بالشقشقية: أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>امام علی بن ابی‌طالب {{ع}}، نهج‌البلاغه، ص۴۹.</ref>؛ [[سوگند]] به آن‌که بذر را بشکافت و [[جان]] را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت‌کنندگان نبود و [[حجت]] بر [[لزوم]] [[تصدی]] من با وجود یافتن نیروی مددکار تمام نمی‌شد، و اگر نبود که [[خدا]] از علمای [[اسلام]] [[پیمان]] گرفته که بر [[پرخوری]] و غارتگری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] جان‌کاه و [[محرومیت]] [[ستم‌دیدگان]] خاموش نمایند، زمام [[حکومت]] را رها می‌ساختم و از پی آن نمی‌گشتم، و دیدید که این دنیاتان و [[مقام]] دنیایی‌تان در نظرم از نَمی که از [[عطسه]] بزی بیرون می‌پرد ناچیزتر است.


[[حضرت]] [[امام]] بر این اصل اساسی و بنیادین تأکید دارد که از دیدگاه [[اسلام]] نباید بر دیگران [[ظلم]] کرد نیز نباید [[ستم]] را پذیرفت و بر این اصل در [[قرآن کریم]] تأکید شده است: “ملت [[اسلام]] پیرو مکتبی است که برنامه آن [[مکتب]] خلاصه می‌شود در دو کلمه: {{متن قرآن|لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref>”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۴، ص۸۱.</ref>. در جای دیگر نیز می‌فرمایند: “ما تحت [[رهبری]] [[پیغمبر اسلام]] این دو کلمه را می‌خواهیم [[اجرا]] کنیم: نه [[ظالم]] باشیم و نه [[مظلوم]]... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۴، ص۸۲.</ref>. ایشان ریشه [[ستم]] [[پذیرفتن]] و [[ستم]] کردن به دیگران را در [[تزکیه]] نداشتن [[انسان]] جست‌و‌جو می‌کنند: “زیر بار [[ظلم]] رفتن مثل [[ظالم]] [[ظلم]] کردن، هر دو آش از [[ناحیه]] عدم [[تزکیه]] است... ، ذکر [[اسم الله]] و [[صلوات]]، اینها مراتبی است، اگر ما به این رسیده بودیم، نه حال انفعالی پیدا می‌کردیم برای [[پذیرش ظلم]] و نه [[ظالم]] بودیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۸، ص۴۹۹.</ref>. بنابراین [[راه]] درمان چنین افراد یا جوامعی، [[خودسازی]] و [[تزکیه نفس]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۰.</ref>.
حضرت امام بر این اصل اساسی و بنیادین تأکید دارد که از دیدگاه [[اسلام]] نباید بر دیگران [[ظلم]] کرد نیز نباید [[ستم]] را پذیرفت و بر این اصل در [[قرآن کریم]] تأکید شده است: “ملت [[اسلام]] پیرو مکتبی است که برنامه آن [[مکتب]] خلاصه می‌شود در دو کلمه: {{متن قرآن|لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref>”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۴، ص۸۱.</ref>. در جای دیگر نیز می‌فرمایند: “ما تحت [[رهبری]] [[پیغمبر اسلام]] این دو کلمه را می‌خواهیم [[اجرا]] کنیم: نه [[ظالم]] باشیم و نه [[مظلوم]]... ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۴، ص۸۲.</ref>. ایشان ریشه [[ستم]] [[پذیرفتن]] و [[ستم]] کردن به دیگران را در [[تزکیه]] نداشتن [[انسان]] جست‌و‌جو می‌کنند: “زیر بار [[ظلم]] رفتن مثل [[ظالم]] [[ظلم]] کردن، هر دو آش از [[ناحیه]] عدم [[تزکیه]] است... ، ذکر [[اسم الله]] و [[صلوات]]، اینها مراتبی است، اگر ما به این رسیده بودیم، نه حال انفعالی پیدا می‌کردیم برای [[پذیرش ظلم]] و نه [[ظالم]] بودیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۸، ص۴۹۹.</ref>. بنابراین [[راه]] درمان چنین افراد یا جوامعی، [[خودسازی]] و [[تزکیه نفس]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۰.</ref>.


==== [[تربیت افراد مؤمن]] ====
==== [[تربیت افراد مؤمن]] ====
محیط در [[تربیت]] افراد [[جامعه]]، نقش بسیار مهم و اساسی ایفا می‌کند. از سوی دیگر، به [[دلیل]] آنکه محیط اغلب آن‌گونه که [[حکمرانان]] یک [[جامعه]] می‌خواهند رقم می‌خورند، به [[حاکمان]] آن [[جامعه]] بستگی دارد؛ چرا که {{عربی|الناس على دين ملوكهم}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص۷.</ref>. از این‌رو، برای [[تربیت]] [[نسل]] کارآمد و [[متدین]] لازم است با [[حاکمان جائر]] مقابله شود. [[حضرت]] [[امام]] دراین باره می‌فرمایند:
محیط در [[تربیت]] افراد [[جامعه]]، نقش بسیار مهم و اساسی ایفا می‌کند. از سوی دیگر، به [[دلیل]] آنکه محیط اغلب آن‌گونه که [[حکمرانان]] یک [[جامعه]] می‌خواهند رقم می‌خورند، به [[حاکمان]] آن [[جامعه]] بستگی دارد؛ چرا که {{عربی|الناس على دين ملوكهم}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص۷.</ref>. از این‌رو، برای [[تربیت]] [[نسل]] کارآمد و [[متدین]] لازم است با [[حاکمان جائر]] مقابله شود. حضرت امام دراین باره می‌فرمایند:
به این [[دلیل]] که موظفیم شرایط [[اجتماعی]] مساعدی برای [[تربیت افراد مؤمن]] و بافضیلت فراهم سازیم، و این شرایط درست ضد شرایط [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و قدرت‌های نارواست. شرایط اجتماعی‌ای که ناشی از [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و [[نظام]] شرک‌آمیز است، لازمه‌اش همین فسادی است که می‌بینید. این همان فسادی است که باید از بین برود و مسببین آن به سزای [[اعمال]] خود برسند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۵.</ref>.
به این [[دلیل]] که موظفیم شرایط [[اجتماعی]] مساعدی برای [[تربیت افراد مؤمن]] و بافضیلت فراهم سازیم، و این شرایط درست ضد شرایط [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و قدرت‌های نارواست. شرایط اجتماعی‌ای که ناشی از [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و [[نظام]] شرک‌آمیز است، لازمه‌اش همین فسادی است که می‌بینید. این همان فسادی است که باید از بین برود و مسببین آن به سزای [[اعمال]] خود برسند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۵.</ref>.
در چنین اوضاعی که [[جامعه]] به [[شرک]] و [[فساد]] و آلودگی‌ها دچار می‌شود، [[انسان]] [[مؤمن]] دو [[راه]] پیش رو دارد: “یکی آنکه اجباراً اعمالی مرتکب شود که شرک‌آمیز و [[ناصالح]] است، یا برای اینکه چنین اعمالی مرتکب نشود و [[تسلیم]] [[اوامر]] و [[قوانین]] [[طواغیت]] نشود، با آنها [[مخالفت]] و [[مبارزه]] کند تا آن شرایط [[فاسد]] را از بین ببرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۵.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۰۴.</ref>.
در چنین اوضاعی که [[جامعه]] به [[شرک]] و [[فساد]] و آلودگی‌ها دچار می‌شود، [[انسان]] [[مؤمن]] دو [[راه]] پیش رو دارد: “یکی آنکه اجباراً اعمالی مرتکب شود که شرک‌آمیز و [[ناصالح]] است، یا برای اینکه چنین اعمالی مرتکب نشود و [[تسلیم]] [[اوامر]] و [[قوانین]] [[طواغیت]] نشود، با آنها [[مخالفت]] و [[مبارزه]] کند تا آن شرایط [[فاسد]] را از بین ببرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۵.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۰۴.</ref>.


==== برقرای [[وحدت اسلامی]] ====
==== برقرای [[وحدت اسلامی]] ====
[[حضرت]] [[امام]] [[وحدت]] داخلی و [[امت اسلامی]] را یکی از [[وظایف]] مهم [[مردم]] [[مسلمان]] می‌دانستند و [[معتقد]] بودند که باید [[مبارزه]] کرد و [[تشکیل حکومت]] داد تا به این مقصود رسید: ما برای اینکه [[وحدت]] [[امت اسلام]] را تأمین کنیم، برای اینکه [[وطن]] [[اسلام]] را از [[تصرف]] و [[نفوذ]] استعمارگران و دولت‌های دست‌نشانده آنها خارج و [[آزاد]] کنیم، راهی نداریم جز اینکه [[تشکیل حکومت]] بدهیم؛ چون به منظور [[تحقق وحدت]] و [[آزادی]] [[ملت‌های مسلمان]] بایستی [[حکومت‌های ظالم]] و دست‌نشانده را سرنگون کنیم؛ و پس از آن [[حکومت عادلانه]] [[اسلامی]] را که در [[خدمت]] [[مردم]] است به وجود آوریم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۶-۳۷.</ref>.
حضرت امام [[وحدت]] داخلی و [[امت اسلامی]] را یکی از [[وظایف]] مهم [[مردم]] [[مسلمان]] می‌دانستند و [[معتقد]] بودند که باید [[مبارزه]] کرد و [[تشکیل حکومت]] داد تا به این مقصود رسید: ما برای اینکه [[وحدت]] [[امت اسلام]] را تأمین کنیم، برای اینکه [[وطن]] [[اسلام]] را از [[تصرف]] و [[نفوذ]] استعمارگران و دولت‌های دست‌نشانده آنها خارج و [[آزاد]] کنیم، راهی نداریم جز اینکه [[تشکیل حکومت]] بدهیم؛ چون به منظور [[تحقق وحدت]] و [[آزادی]] [[ملت‌های مسلمان]] بایستی [[حکومت‌های ظالم]] و دست‌نشانده را سرنگون کنیم؛ و پس از آن [[حکومت عادلانه]] [[اسلامی]] را که در [[خدمت]] [[مردم]] است به وجود آوریم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۶-۳۷.</ref>.


ایشان با استناد به [[آیه]] [[نورانی]] {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> می‌فرماید: “ما [[متحد]] و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات [[بیگانه]] شده و می‌شویم و [[ظلم]] می‌بینیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۴.</ref>. در ادامه می‌فرماید: اگر [[مسلمانان]] به این [[آیه]] [[نورانی]] عمل می‌کردند و [[آمادگی]] کامل [[جنگی]] داشتند، عده‌ای [[یهودی]] جرئت نمی‌کردند سرزمین‌های ما را اشغال و [[مسجدالاقصی]] را [[تخریب]] کنند و [[آتش]] بزنند. “اگر حکومت‌کنندگان [[کشورهای اسلامی]]... [[اختلافات]] را کنار می‌گذاشتند، [[دست]] از خراب‌کاری و تفرقه‌اندازی برمی‌داشتند، و [[متحد]] می‌شدند و ید واحده می‌بودند، در آن صورت مشتی [[یهودی]] [[بدبخت]]، که عمال امریکا و [[انگلیس]] و اجانب‌اند، نمی‌توانستند این [[کارها]] را بکنند؛ هرچند امریکا و [[انگلیس]] [[پشتیبان]] آنها باشند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۴.</ref>. از سوی دیگر، همواره می‌فرمودند که [[امت اسلامی]] در سایه [[اتحاد]] [[اسلامی]] و [[متحد]] شدن [[دولت‌ها]] با ملت‌های خود به [[پیروزی]] می‌رسد. به همین سبب خطاب به [[علما]] می‌فرمودند: “علمای اعلام و خطبای محترم [[کشورهای اسلامی]]، [[دولت‌ها]] را [[دعوت]] کنند که از [[وابستگی]] به قدرت‌های بزرگ خارجی خود را رها کنند و با [[ملت]] خود تفاهم کنند. در این صورت [[پیروزی]] را در آغوش خواهند کشید”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه)، ص۵۶.</ref>. در جای دیگر، به [[یاران]] و همراهان خود توصیه کرده‌اند که [[مردم]] را به حبل‌الله [[دعوت]] کنند: شما آقایان، که ان‌شاء‌الله تشریف می‌برید و موفق می‌شوید و [[مردم]] را [[هدایت]] می‌کنید، اولاً [[دعوت]] کنید همه را به [[وحدت]] کلمه. [[خدای تبارک و تعالی]] [[امر]] فرموده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>، مطلوب است. همان است که: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref>. اسم [[رب]] همان ریسمانی است که همه به آن باید [[اعتصام]] کنند. [[مردم]] را [[دعوت]] کنید به [[وحدت]]. [[دعوت]] کنید به اینکه گروه‌گروه نشوند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۸، ص۳۳۴.</ref>.
ایشان با استناد به [[آیه]] [[نورانی]] {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> می‌فرماید: “ما [[متحد]] و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات [[بیگانه]] شده و می‌شویم و [[ظلم]] می‌بینیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۴.</ref>. در ادامه می‌فرماید: اگر [[مسلمانان]] به این [[آیه]] [[نورانی]] عمل می‌کردند و [[آمادگی]] کامل [[جنگی]] داشتند، عده‌ای [[یهودی]] جرئت نمی‌کردند سرزمین‌های ما را اشغال و [[مسجدالاقصی]] را [[تخریب]] کنند و [[آتش]] بزنند. “اگر حکومت‌کنندگان [[کشورهای اسلامی]]... [[اختلافات]] را کنار می‌گذاشتند، [[دست]] از خراب‌کاری و تفرقه‌اندازی برمی‌داشتند، و [[متحد]] می‌شدند و ید واحده می‌بودند، در آن صورت مشتی [[یهودی]] [[بدبخت]]، که عمال امریکا و [[انگلیس]] و اجانب‌اند، نمی‌توانستند این [[کارها]] را بکنند؛ هرچند امریکا و [[انگلیس]] [[پشتیبان]] آنها باشند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۳۴.</ref>. از سوی دیگر، همواره می‌فرمودند که [[امت اسلامی]] در سایه [[اتحاد]] [[اسلامی]] و [[متحد]] شدن [[دولت‌ها]] با ملت‌های خود به [[پیروزی]] می‌رسد. به همین سبب خطاب به [[علما]] می‌فرمودند: “علمای اعلام و خطبای محترم [[کشورهای اسلامی]]، [[دولت‌ها]] را [[دعوت]] کنند که از [[وابستگی]] به قدرت‌های بزرگ خارجی خود را رها کنند و با [[ملت]] خود تفاهم کنند. در این صورت [[پیروزی]] را در آغوش خواهند کشید”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه)، ص۵۶.</ref>. در جای دیگر، به [[یاران]] و همراهان خود توصیه کرده‌اند که [[مردم]] را به حبل‌الله [[دعوت]] کنند: شما آقایان، که ان‌شاء‌الله تشریف می‌برید و موفق می‌شوید و [[مردم]] را [[هدایت]] می‌کنید، اولاً [[دعوت]] کنید همه را به [[وحدت]] کلمه. [[خدای تبارک و تعالی]] [[امر]] فرموده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>، مطلوب است. همان است که: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref>. اسم [[رب]] همان ریسمانی است که همه به آن باید [[اعتصام]] کنند. [[مردم]] را [[دعوت]] کنید به [[وحدت]]. [[دعوت]] کنید به اینکه گروه‌گروه نشوند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۸، ص۳۳۴.</ref>.
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
ما همه در تحت لوای [[توحید]] مجتمع هستیم. [[ایران]] [[مال]] همه است و [[توحید]] [[مذهب]] همه است و [[مبدأ و معاد]] ایده همه است و ما این مشترکات را داریم و [[ملت]] واحده هستیم، و لازم است که در مسائل [[ایران]]، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی که می‌خواهند به همه ماها [[تعدی]] کنند، چه با اسم [[اسلام]]، چه با اسم سایر [[مذاهب]]، به [[مسلمین]] [[جهان]] و به ملت‌های [[مظلوم]] [[جهان]] [[ظلم و ستم]] روا می‌دارند، با هم تشریک مساعی کنیم در اینکه یک [[راه]] پیدا کنیم برای جلوگیری از [[ستم]] در تمام قشرهای انسان‌های [[دنیا]]<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۹۸.</ref>.
ما همه در تحت لوای [[توحید]] مجتمع هستیم. [[ایران]] [[مال]] همه است و [[توحید]] [[مذهب]] همه است و [[مبدأ و معاد]] ایده همه است و ما این مشترکات را داریم و [[ملت]] واحده هستیم، و لازم است که در مسائل [[ایران]]، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی که می‌خواهند به همه ماها [[تعدی]] کنند، چه با اسم [[اسلام]]، چه با اسم سایر [[مذاهب]]، به [[مسلمین]] [[جهان]] و به ملت‌های [[مظلوم]] [[جهان]] [[ظلم و ستم]] روا می‌دارند، با هم تشریک مساعی کنیم در اینکه یک [[راه]] پیدا کنیم برای جلوگیری از [[ستم]] در تمام قشرهای انسان‌های [[دنیا]]<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۹۸.</ref>.


از این رو، تشکیل [[بسیج]] جهانی [[مسلمانان]] را [[آرزو]] داشتند و می‌فرمودند: “راستی اگر [[بسیج]] جهانی [[مسلمین]] تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه [[جسارت]] و [[شرارت]] را با [[فرزندان]] [[معنوی]] [[رسول الله]] {{صل}} داشت؟ ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۸۹.</ref> [[حضرت]] [[امام]] برای [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار جهانی]] خواهان [[وحدت]] همه انسان‌های [[آزاد]] عالم در پرتو [[اسلام]] بودند تا در برابر آنان یک [[امت]] بزرگ [[اسلامی]] را [[سازمان‌دهی]] کنند: “اسلام آمده است تا تمام [[ملل]] [[دنیا]] را، [[عرب]] را، [[عجم]] را، تُرک را، [[فارس]] را، همه را با هم [[متحد]] کند، و یک [[امت]] بزرگ به نام [[امت اسلام]] در [[دنیا]] برقرار کند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۳، ص۴۴۳.</ref>. سخنان پیایی [[حضرت]] [[امام]] در محافل و مجامع مختلف حاکی از آن است که ایشان برای [[وحدت اسلامی]] در [[جهان]] اهمیت بسیار قایل بودند. [[حضرت]] [[امام]] می‌کوشیدند تا در حد توان موانع مختلفی را که بر سر [[راه]] است مرتفع سازند تا زمینه تحقق آن پس از سالیان طولانی در [[جوامع اسلامی]] فراهم شود<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۵.</ref>.
از این رو، تشکیل [[بسیج]] جهانی [[مسلمانان]] را [[آرزو]] داشتند و می‌فرمودند: “راستی اگر [[بسیج]] جهانی [[مسلمین]] تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه [[جسارت]] و [[شرارت]] را با [[فرزندان]] [[معنوی]] [[رسول الله]] {{صل}} داشت؟ ”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۸۹.</ref> حضرت امام برای [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار جهانی]] خواهان [[وحدت]] همه انسان‌های [[آزاد]] عالم در پرتو [[اسلام]] بودند تا در برابر آنان یک [[امت]] بزرگ [[اسلامی]] را [[سازمان‌دهی]] کنند: “اسلام آمده است تا تمام [[ملل]] [[دنیا]] را، [[عرب]] را، [[عجم]] را، تُرک را، [[فارس]] را، همه را با هم [[متحد]] کند، و یک [[امت]] بزرگ به نام [[امت اسلام]] در [[دنیا]] برقرار کند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۳، ص۴۴۳.</ref>. سخنان پیایی حضرت امام در محافل و مجامع مختلف حاکی از آن است که ایشان برای [[وحدت اسلامی]] در [[جهان]] اهمیت بسیار قایل بودند. حضرت امام می‌کوشیدند تا در حد توان موانع مختلفی را که بر سر [[راه]] است مرتفع سازند تا زمینه تحقق آن پس از سالیان طولانی در [[جوامع اسلامی]] فراهم شود<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۵.</ref>.
== گفتار سوم: [[امام خمینی]] و بازسازی برخی از مفاهیم [[اسلامی]] ([[زمینه‌سازی]] [[فکری]] [[مبارزه]]) ==
== گفتار سوم: [[امام خمینی]] و بازسازی برخی از مفاهیم [[اسلامی]] ([[زمینه‌سازی]] [[فکری]] [[مبارزه]]) ==


پس از [[جنگ]] جهانی اول (دهه ۱۳۲۰) در [[جوامع اسلامی]]، به ویژه خاورمیانه، وضعیت [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[تغییر]] کرد و [[تفکر]] مبارزاتی کمونیست‌ها گسترش یافت. در این دهه، گروهی از متفکران [[شیعی]] دریافتند که باید رویکردی جدید درباره برخی آموزه‌های [[شیعی]] شکل گیرد تا تحولی بنیادین و تغییری اساسی در نگرش [[مردم]] به [[مبارزه]] و [[قیام]] صورت پذیرد. آنان دریافتند که برداشت حاضر [[جامعه]] از [[آموزه‌های دین]] [[دینی]] جز خمودگی و ایستایی [[اجتماعی]] حاصلی نخواهد داشت. بنابراین به [[فکر]] افتادند که نگرش خود و [[جامعه]] را درباره برخی از آموزه‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[دینی]]، همچون [[رابطه دین و سیاست]]، [[انتظار فرج]] و... [[تغییر]] دهند.
پس از [[جنگ]] جهانی اول (دهه ۱۳۲۰) در [[جوامع اسلامی]]، به ویژه خاورمیانه، وضعیت [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[تغییر]] کرد و [[تفکر]] مبارزاتی کمونیست‌ها گسترش یافت. در این دهه، گروهی از متفکران [[شیعی]] دریافتند که باید رویکردی جدید درباره برخی آموزه‌های [[شیعی]] شکل گیرد تا تحولی بنیادین و تغییری اساسی در نگرش [[مردم]] به [[مبارزه]] و [[قیام]] صورت پذیرد. آنان دریافتند که برداشت حاضر [[جامعه]] از [[آموزه‌های دین]] [[دینی]] جز خمودگی و ایستایی [[اجتماعی]] حاصلی نخواهد داشت. بنابراین به [[فکر]] افتادند که نگرش خود و [[جامعه]] را درباره برخی از آموزه‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[دینی]]، همچون [[رابطه دین و سیاست]]، [[انتظار فرج]] و... [[تغییر]] دهند.


آنان [[معتقد]] بودند [[تفکر]] [[شیعه]] ظرفیت لازم را برای عرضه الگوی مناسب [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] دارد، اما چه بسا برداشت‌های سنتی موجود در [[جامعه]] [[ایران]] از ایفای نقش اساسی این [[اندیشه]] جلوگیری کرده است. از این رو به این نتیجه رسیدند که باید مفاهیم یادشده بازشناسی شود تا شرایط ایجاد یک تحرک [[اجتماعی]] همگانی به وجود آید. این دسته از متفکران برداشت‌های عام موجود در [[جامعه]] را با تفسیرهای اساسی [[شیعه]] ناسازگار می‌دانستند و [[معتقد]] بودند تا این برداشت‌ها تصحیح نشود، نمی‌توان [[تفکر]] مبارزاتی را در جهت پیشبرد اهداف [[مقدس]] [[تبلیغ]] کرد و به کار گرفت<ref>جلال درخشه، گفتمان سیاسی شیعه در ایران معاصر، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref>. به همین [[دلیل]]، [[حضرت]] [[امام]] و سپس [[شاگردان]] ایشان به این نتیجه رسیدند که باید مفاهیم [[دینی]] در عرصه [[سیاست]] و [[اجتماع]] را بازخوانی و بازشناسی کنند تا به اهداف مبارزاتی خود [[دست]] یابند. در این بخش، مهم‌ترین آموزه‌هایی که [[علما]] و [[روحانیت]] در این دوره بازشناسی کردند تبیین می‌گردد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۸.</ref>.
آنان [[معتقد]] بودند [[تفکر]] [[شیعه]] ظرفیت لازم را برای عرضه الگوی مناسب [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] دارد، اما چه بسا برداشت‌های سنتی موجود در [[جامعه]] [[ایران]] از ایفای نقش اساسی این [[اندیشه]] جلوگیری کرده است. از این رو به این نتیجه رسیدند که باید مفاهیم یادشده بازشناسی شود تا شرایط ایجاد یک تحرک [[اجتماعی]] همگانی به وجود آید. این دسته از متفکران برداشت‌های عام موجود در [[جامعه]] را با تفسیرهای اساسی [[شیعه]] ناسازگار می‌دانستند و [[معتقد]] بودند تا این برداشت‌ها تصحیح نشود، نمی‌توان [[تفکر]] مبارزاتی را در جهت پیشبرد اهداف [[مقدس]] [[تبلیغ]] کرد و به کار گرفت<ref>جلال درخشه، گفتمان سیاسی شیعه در ایران معاصر، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref>. به همین [[دلیل]]، حضرت امام و سپس [[شاگردان]] ایشان به این نتیجه رسیدند که باید مفاهیم [[دینی]] در عرصه [[سیاست]] و [[اجتماع]] را بازخوانی و بازشناسی کنند تا به اهداف مبارزاتی خود [[دست]] یابند. در این بخش، مهم‌ترین آموزه‌هایی که [[علما]] و [[روحانیت]] در این دوره بازشناسی کردند تبیین می‌گردد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۸.</ref>.


=== [[رابطه دین و سیاست]] ===
=== [[رابطه دین و سیاست]] ===
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:


پس از دوران [[مشروطیت]] و در [[حکومت]] رضاشاه نیز کوششی همه‌جانبه برای [[تأسیس حکومت]] [[سکولار]] به کار گرفته شد و سیاست‌های شدیدی علیه [[مذهب]] و نیروهای مذهبی، به ویژه [[روحانیت]] و دخالت آنان در سکولاریزه کردن [[ایران]] با روش [[سرکوب]] و ایجاد [[وحشت]] میان [[مردم]] در عمل و نظر آغاز گردید.
پس از دوران [[مشروطیت]] و در [[حکومت]] رضاشاه نیز کوششی همه‌جانبه برای [[تأسیس حکومت]] [[سکولار]] به کار گرفته شد و سیاست‌های شدیدی علیه [[مذهب]] و نیروهای مذهبی، به ویژه [[روحانیت]] و دخالت آنان در سکولاریزه کردن [[ایران]] با روش [[سرکوب]] و ایجاد [[وحشت]] میان [[مردم]] در عمل و نظر آغاز گردید.
[[امام خمینی]] در کتاب [[کشف]] الاسرار به این نکته اشاره می‌کنند: “دولت با تمام قوا کوشش در آن کرد که به واسطه آن تفکیک [[قوه]] [[روحیه]] و مادیه از یکدیگر گردد.... ما نمی‌توانیم [[باور]] کنیم که این اساس [تفکیک [[قوه]] [[روحیه]] و مادیه، یعنی [[دین]] و [[سیاست]]] از مغز خشک خود [[رضاخان]] بود؛ زیرا این یک شالوده متفکرانه بود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۲۰۹.</ref>. از دیدگاه [[حضرت]] [[امام]]، اگرچه [[تفکر]] سکولاریستی را [[رضاخان]] بنیان نهاد و [[اجرا]] کرد، در پس پرده این ماجرای حساب‌شده، استعمارگران و [[بیگانگان]]، به ویژه انگلیسی‌ها حضور داشتند. آنان دراین‌باره چنان [[تبلیغ]] کردند که طیفی گسترده از [[علما]] آن را [[باور]] کرده بودند:
[[امام خمینی]] در کتاب [[کشف]] الاسرار به این نکته اشاره می‌کنند: “دولت با تمام قوا کوشش در آن کرد که به واسطه آن تفکیک [[قوه]] [[روحیه]] و مادیه از یکدیگر گردد.... ما نمی‌توانیم [[باور]] کنیم که این اساس [تفکیک [[قوه]] [[روحیه]] و مادیه، یعنی [[دین]] و [[سیاست]]] از مغز خشک خود [[رضاخان]] بود؛ زیرا این یک شالوده متفکرانه بود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۲۰۹.</ref>. از دیدگاه حضرت امام، اگرچه [[تفکر]] سکولاریستی را [[رضاخان]] بنیان نهاد و [[اجرا]] کرد، در پس پرده این ماجرای حساب‌شده، استعمارگران و [[بیگانگان]]، به ویژه انگلیسی‌ها حضور داشتند. آنان دراین‌باره چنان [[تبلیغ]] کردند که طیفی گسترده از [[علما]] آن را [[باور]] کرده بودند:
... و آن‌قدر راجع به این معنا که “آخوند را به [[سیاست]] چه؟ ” [[ترویج]] کرده بودند که [[علما]] هم بسیاری از آنها [[باور]] کرده بودند و اگر هم یک کلمه گفته می‌شد، می‌گفت: این [[سیاست]] است، به ما ربطی ندارد. اگر یک ملایی دخالت می‌کرد به یک امری که مربوط به [[جامعه]] بود، مربوط به [[گرفتاری]] [[مردم]] بود... ، سایر آقایان که باورشان آمده بود که نباید در [[سیاست]] دخالت کرد، او را به عنوان آخوند [[سیاسی]] از خودشان نمی‌دانستند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۳۳۲.</ref>.
... و آن‌قدر راجع به این معنا که “آخوند را به [[سیاست]] چه؟ ” [[ترویج]] کرده بودند که [[علما]] هم بسیاری از آنها [[باور]] کرده بودند و اگر هم یک کلمه گفته می‌شد، می‌گفت: این [[سیاست]] است، به ما ربطی ندارد. اگر یک ملایی دخالت می‌کرد به یک امری که مربوط به [[جامعه]] بود، مربوط به [[گرفتاری]] [[مردم]] بود... ، سایر آقایان که باورشان آمده بود که نباید در [[سیاست]] دخالت کرد، او را به عنوان آخوند [[سیاسی]] از خودشان نمی‌دانستند<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، کشف الاسرار، ص۳۳۲.</ref>.


این دیدگاه آن‌قدر در [[جامعه]] [[ترویج]] شد و [[عام و خاص]] [[مردم]] آن را پذیرفتند که [[حضرت]] [[امام]] تا چند دهه پس از [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] از این وضعیت [[رنج]] می‌بردند و می‌فرمودند: وجود این [[اندیشه]] میان [[روحانیت]] مشکلاتی در آغاز [[مبارزات]] به وجود آورد و آن را با دشواری‌های فراوانی روبه‌رو ساخت:
این دیدگاه آن‌قدر در [[جامعه]] [[ترویج]] شد و [[عام و خاص]] [[مردم]] آن را پذیرفتند که حضرت امام تا چند دهه پس از [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] از این وضعیت [[رنج]] می‌بردند و می‌فرمودند: وجود این [[اندیشه]] میان [[روحانیت]] مشکلاتی در آغاز [[مبارزات]] به وجود آورد و آن را با دشواری‌های فراوانی روبه‌رو ساخت:
... وقتی [[شعار]] [[جدایی دین از سیاست]] جا افتاد و [[فقاهت]] در [[منطق]] [[ناآگاهان]]، [[غرق]] شدن در [[احکام]] فردی و عادی شد و قهراً [[فقیه]] هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در [[سیاست]] و [[حکومت]] دخالت نماید، [[حماقت]] [[روحانی]] در مباشرت با [[مردم]] [[فضیلت]] شد. به [[زعم]] بعضی افراد، [[روحانیت]] زمانی قابل [[احترام]] و [[تکریم]] بود که [[حماقت]] از سر تا پای وجودش ببارد، والا عالم [[سیاسی]] و [[روحانی]] کاردان و [[زیرک]]، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه ما بود که هرکس کج [[راه]] می‌رفت، متدین‌تر بود<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref>.
... وقتی [[شعار]] [[جدایی دین از سیاست]] جا افتاد و [[فقاهت]] در [[منطق]] [[ناآگاهان]]، [[غرق]] شدن در [[احکام]] فردی و عادی شد و قهراً [[فقیه]] هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در [[سیاست]] و [[حکومت]] دخالت نماید، [[حماقت]] [[روحانی]] در مباشرت با [[مردم]] [[فضیلت]] شد. به [[زعم]] بعضی افراد، [[روحانیت]] زمانی قابل [[احترام]] و [[تکریم]] بود که [[حماقت]] از سر تا پای وجودش ببارد، والا عالم [[سیاسی]] و [[روحانی]] کاردان و [[زیرک]]، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه ما بود که هرکس کج [[راه]] می‌رفت، متدین‌تر بود<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref>.


خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
ایشان استعمارگران را مقصر اصلی در [[ترویج]] این [[تفکر]] میان [[مردم]] [[مسلمان]] معرفی می‌کنند و معتقدند این [[تفکر]] هیچ پیشینه‌ای در [[اسلام]] نداشته است: این را که [[دیانت]] باید از [[سیاست]] جدا باشد و علمای [[اسلام]] در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند. این را [[بی‌دین‌ها]] می‌گویند. مگر زمان [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} [[سیاست]] از [[دیانت]] جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‌ای [[روحانی]] بودند و عده دیگر سیاست‌مدار و [[زمامدار]]؟ مگر زمان خلفای [[حق]] یا ناحق، زمان [[خلافت]] [[حضرت امیر]] {{ع}} [[سیاست]] از [[دیانت]] جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرف‌ها را استعمارگران و عمال [[سیاسی]] آنها درست کرده‌اند تا [[دین]] را از [[تصرف]] [[امور دنیا]] و از تنظیم [[جامعه]] [[مسلمان]] برکنار سازند و ضمناً علمای [[اسلام]] را از [[مردم]] و مبارزان [[راه]] [[آزادی]] و [[استقلال]] جدا کنند. در این صورت می‌توانند بر [[مردم]] مسلط شده و ثروت‌های ما را [[غارت]] کنند. منظور آنها همین است<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۲۲.</ref>.
ایشان استعمارگران را مقصر اصلی در [[ترویج]] این [[تفکر]] میان [[مردم]] [[مسلمان]] معرفی می‌کنند و معتقدند این [[تفکر]] هیچ پیشینه‌ای در [[اسلام]] نداشته است: این را که [[دیانت]] باید از [[سیاست]] جدا باشد و علمای [[اسلام]] در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند. این را [[بی‌دین‌ها]] می‌گویند. مگر زمان [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} [[سیاست]] از [[دیانت]] جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‌ای [[روحانی]] بودند و عده دیگر سیاست‌مدار و [[زمامدار]]؟ مگر زمان خلفای [[حق]] یا ناحق، زمان [[خلافت]] [[حضرت امیر]] {{ع}} [[سیاست]] از [[دیانت]] جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرف‌ها را استعمارگران و عمال [[سیاسی]] آنها درست کرده‌اند تا [[دین]] را از [[تصرف]] [[امور دنیا]] و از تنظیم [[جامعه]] [[مسلمان]] برکنار سازند و ضمناً علمای [[اسلام]] را از [[مردم]] و مبارزان [[راه]] [[آزادی]] و [[استقلال]] جدا کنند. در این صورت می‌توانند بر [[مردم]] مسلط شده و ثروت‌های ما را [[غارت]] کنند. منظور آنها همین است<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۲۲.</ref>.


ایشان به منظور تبیین ملازمه [[سیاست]] و [[دیانت]] می‌فرمایند: “والله [[اسلام]] تمامش [[سیاست]] است. [[اسلام]] را بد معرفی کرده‌اند. [[سیاست]] مُدُن از [[اسلام]] سرچشمه می‌گیرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. [[امام]] در جای دیگر به جنبه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[احکام]] [[عبادی]] [[اسلام]] اشاره می‌کنند: “بسیاری از [[احکام]] [[عبادی]] [[اسلام]] منشأ [[خدمات اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. عبادت‌های [[اسلامی]] اصولاً توأم با [[سیاست]] و [[تدبیر]] [[جامعه]] است؛ مثلاً [[نماز جماعت]] و [[اجتماع]] [[حج]] و [[جمعه]] در عین [[معنویت]] و آثار [[اخلاقی]] و [[اعتقادی]]، حایز آثار [[سیاسی]] است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۱.</ref>. به [[باور]] ایشان، حتی آن دسته از [[احکام اسلامی]] که [[عبادی]] محض‌اند، باز [[صبغه]] [[سیاسی]] دارند که این مهم بر عینیت [[سیاست]] و [[دیانت]] دلالت آشکار دارد. [[امام]] درباره [[فلسفه]] [[تشریع احکام]] [[عبادی]] که از ویژگی [[سیاسی]] برخوردارند می‌فرماید: “اسلام این‌گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده [[دینی]] بشود؛ [[عواطف]] [[برادری]] و [[همکاری]] افراد تقویت شود؛ [[رشد فکری]] بیشتری پیدا کنند؛ برای [[مشکلات]] [[راه]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۱.</ref>. البته سخنان [[حضرت]] [[امام]] دراین باره بسیار است که مجال بررسی آن نیست. از این رو ایشان [[تئوری]] [[ولایت فقیه]] را به منزله مبنای [[عمل]] [[حکومت اسلامی]] مطرح کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۹-۳۱۴.</ref>.
ایشان به منظور تبیین ملازمه [[سیاست]] و [[دیانت]] می‌فرمایند: “والله [[اسلام]] تمامش [[سیاست]] است. [[اسلام]] را بد معرفی کرده‌اند. [[سیاست]] مُدُن از [[اسلام]] سرچشمه می‌گیرد”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. [[امام]] در جای دیگر به جنبه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[احکام]] [[عبادی]] [[اسلام]] اشاره می‌کنند: “بسیاری از [[احکام]] [[عبادی]] [[اسلام]] منشأ [[خدمات اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. عبادت‌های [[اسلامی]] اصولاً توأم با [[سیاست]] و [[تدبیر]] [[جامعه]] است؛ مثلاً [[نماز جماعت]] و [[اجتماع]] [[حج]] و [[جمعه]] در عین [[معنویت]] و آثار [[اخلاقی]] و [[اعتقادی]]، حایز آثار [[سیاسی]] است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۱.</ref>. به [[باور]] ایشان، حتی آن دسته از [[احکام اسلامی]] که [[عبادی]] محض‌اند، باز [[صبغه]] [[سیاسی]] دارند که این مهم بر عینیت [[سیاست]] و [[دیانت]] دلالت آشکار دارد. [[امام]] درباره [[فلسفه]] [[تشریع احکام]] [[عبادی]] که از ویژگی [[سیاسی]] برخوردارند می‌فرماید: “اسلام این‌گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده [[دینی]] بشود؛ [[عواطف]] [[برادری]] و [[همکاری]] افراد تقویت شود؛ [[رشد فکری]] بیشتری پیدا کنند؛ برای [[مشکلات]] [[راه]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خود”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۱.</ref>. البته سخنان حضرت امام دراین باره بسیار است که مجال بررسی آن نیست. از این رو ایشان [[تئوری]] [[ولایت فقیه]] را به منزله مبنای [[عمل]] [[حکومت اسلامی]] مطرح کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۰۹-۳۱۴.</ref>.


=== [[تقیه]] ===
=== [[تقیه]] ===
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
تکالیفی که برای [[فقهای اسلام]] است بر دیگران نیست. [[فقهای اسلام]] برای [[مقام]] فقاهتی که دارند، باید بسیاری از مباحات را ترک کنند و از آن [[اعراض]] نمایند. [[فقهای اسلام]] باید در موردی که برای دیگران [[تقیه]] است [[تقیه]] نکنند. [[تقیه]] برای [[حفظ اسلام]] و [[مذهب]] بود که اگر [[تقیه]] نمی‌کردند، [[مذهب]] را باقی نمی‌گذاشتند. [[تقیه]] مربوط به [[فروع]] است؛ مثلاً [[وضو]] را این طور یا آن‌طور بگیر، اما وقتی [[اصول اسلام]]، حیثیت [[اسلام]] در خطر است جای [[تقیه]] و سکون نیست. اگر فقیهی را وارد کنند که برود سر [[منبر]] خلاف [[حکم خدا]] را بگوید، آیا می‌تواند به عنوان {{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‌}} [[اطاعت]] کند؟ اینجا جای [[تقیه]] نیست. اگر بنا باشد به واسطه ورود یک [[فقیه]] در دستگاه [[ظلم]]، بساط [[ظلم]] رواج پیدا کند و [[اسلام]] لکه‌دار گردد، نباید وارد شود؛ هرچند او را بکشند و هیچ عذری از او پذیرفته نیست<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۴۷.</ref>.
تکالیفی که برای [[فقهای اسلام]] است بر دیگران نیست. [[فقهای اسلام]] برای [[مقام]] فقاهتی که دارند، باید بسیاری از مباحات را ترک کنند و از آن [[اعراض]] نمایند. [[فقهای اسلام]] باید در موردی که برای دیگران [[تقیه]] است [[تقیه]] نکنند. [[تقیه]] برای [[حفظ اسلام]] و [[مذهب]] بود که اگر [[تقیه]] نمی‌کردند، [[مذهب]] را باقی نمی‌گذاشتند. [[تقیه]] مربوط به [[فروع]] است؛ مثلاً [[وضو]] را این طور یا آن‌طور بگیر، اما وقتی [[اصول اسلام]]، حیثیت [[اسلام]] در خطر است جای [[تقیه]] و سکون نیست. اگر فقیهی را وارد کنند که برود سر [[منبر]] خلاف [[حکم خدا]] را بگوید، آیا می‌تواند به عنوان {{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‌}} [[اطاعت]] کند؟ اینجا جای [[تقیه]] نیست. اگر بنا باشد به واسطه ورود یک [[فقیه]] در دستگاه [[ظلم]]، بساط [[ظلم]] رواج پیدا کند و [[اسلام]] لکه‌دار گردد، نباید وارد شود؛ هرچند او را بکشند و هیچ عذری از او پذیرفته نیست<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۴۷.</ref>.


به این ترتیب، [[حضرت]] [[امام]] حدود و [[ثغور]] [[تقیه]] را مشخص ساختند. ایشان [[معتقد]] بودند که [[تقیه]] در [[اصول اسلام]] جایز نیست و آن را منحصر به [[فروع دین]] می‌دانستند [[امام]] [[تقیه]] را در عصر پهلوی تا سر حد از [[دست]] رفتن [[جان]] جایز ندانستند و بدین‌ترتیب، سرفصل جدیدی را در [[مبارزات]] [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] به وجود آوردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۱۴-۳۱۸.</ref>.
به این ترتیب، حضرت امام حدود و [[ثغور]] [[تقیه]] را مشخص ساختند. ایشان [[معتقد]] بودند که [[تقیه]] در [[اصول اسلام]] جایز نیست و آن را منحصر به [[فروع دین]] می‌دانستند [[امام]] [[تقیه]] را در عصر پهلوی تا سر حد از [[دست]] رفتن [[جان]] جایز ندانستند و بدین‌ترتیب، سرفصل جدیدی را در [[مبارزات]] [[مردم]] [[مسلمان]] [[ایران]] به وجود آوردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۱۴-۳۱۸.</ref>.


=== [[تکلیف‌گرایی]] ===
=== [[تکلیف‌گرایی]] ===
تحولات و انحرافاتی که در [[قیام]] [[مشروطه]] به وجود آمد، موجب دل‌سردی و [[سرخوردگی]] [[روحانیت]] شد. این [[نگرانی]] و دل‌سردی به قدری شدید بود که برخی از دانشمندان از دخالت‌های خود [[احساس]] [[پشیمانی]] می‌کردند. این وضعیت به ویژه در دوران پهلوی میان برخی از [[روحانیون]] رواج پیدا کرد و کمتر کسی یافت می‌شد که به گونه‌ای از این جریان تأثیر نپذیرفته باشد. بدین ترتیب، در دوره‌های بعدی، ایشان کمتر در رخدادهای [[سیاسی]] دخالت می‌کردند و [[ناامیدی]] [[روحانیت]] و حوزه‌ها را فراگرفت. حتی برخی از علمای بزرگ تأکید داشتند که باید از [[تاریخ]] [[عبرت]] گرفت و هر کس که وارد حرکت‌های [[سیاسی]] شود، فردی فریب‌خورده است؛ [[هوشیاری]] اقتضا می‌کند که افراد به این جریانات وارد نشوند تا زمینه [[سوء]] استفاده عده‌ای فراهم نگردد.
تحولات و انحرافاتی که در [[قیام]] [[مشروطه]] به وجود آمد، موجب دل‌سردی و [[سرخوردگی]] [[روحانیت]] شد. این [[نگرانی]] و دل‌سردی به قدری شدید بود که برخی از دانشمندان از دخالت‌های خود [[احساس]] [[پشیمانی]] می‌کردند. این وضعیت به ویژه در دوران پهلوی میان برخی از [[روحانیون]] رواج پیدا کرد و کمتر کسی یافت می‌شد که به گونه‌ای از این جریان تأثیر نپذیرفته باشد. بدین ترتیب، در دوره‌های بعدی، ایشان کمتر در رخدادهای [[سیاسی]] دخالت می‌کردند و [[ناامیدی]] [[روحانیت]] و حوزه‌ها را فراگرفت. حتی برخی از علمای بزرگ تأکید داشتند که باید از [[تاریخ]] [[عبرت]] گرفت و هر کس که وارد حرکت‌های [[سیاسی]] شود، فردی فریب‌خورده است؛ [[هوشیاری]] اقتضا می‌کند که افراد به این جریانات وارد نشوند تا زمینه [[سوء]] استفاده عده‌ای فراهم نگردد.


در چنین فضای ناامیدانه‌ای [[امام خمینی]] [[با تدبیر]] و [[کیاست]]، این برداشت [[نادرست]] را از بین بردند و به جای آن مسئله [[تکلیف‌گرایی]] را مطرح کردند. ایشان این نکته مهم را به خوبی تفهیم کردند که هرکس [[تکلیف]] و وظیفه‌ای [[شرعی]] بر دوش دارد و نمی‌توان با چنین [[تفسیرها]] و توجیهاتی از زیر بار [[مسئولیت]] آن شانه خالی کرد. [[امام]] از تجربه [[تاریخی]] [[مشروعیت]] به خوبی سود بردند و مراقب بودند تا فریب‌کاران امور را در [[دست]] نگیرند. [[امام]] [[معتقد]] بودند [[روحانیت]] [[وظیفه]] دارد فعالانه وارد صحنه شود و مبانی [[معرفتی]] [[اسلامی]] را برای [[مردم]] تبیین کند تا عرصه بر روشن‌فکران غرب‌زده تنگ گردد<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تدوین و نگارش قاسم شبان‌نیا، ص۲۰۸-۲۱۰.</ref>. ایشان در پاسخ تلگراف [[آیت الله]] [[حکیم]] که از [[حضرت]] [[امام]] و دیگر علمای [[قم]] [[دعوت]] کرده بود برای [[نجات]] [[جان]] خود به [[نجف]] [[سفر]] کنند با طرح این مسئله که امروز [[مبارزه]] یک [[تکلیف]] است، به طور تلویحی بیان داشتند: “ما [[تکلیف الهی]] خود را ان‌شاءالله ادا خواهیم کرد و باحدی الحسنیین نائل خواهیم شد... ”<ref>سیدحمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۴۰۱.</ref>. این اصل را که [[شیعه]] از [[کربلا]] به عاریت گرفته است [[حضرت]] [[امام]] زنده کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۱۸.</ref>.
در چنین فضای ناامیدانه‌ای [[امام خمینی]] [[با تدبیر]] و [[کیاست]]، این برداشت [[نادرست]] را از بین بردند و به جای آن مسئله [[تکلیف‌گرایی]] را مطرح کردند. ایشان این نکته مهم را به خوبی تفهیم کردند که هرکس [[تکلیف]] و وظیفه‌ای [[شرعی]] بر دوش دارد و نمی‌توان با چنین [[تفسیرها]] و توجیهاتی از زیر بار [[مسئولیت]] آن شانه خالی کرد. [[امام]] از تجربه [[تاریخی]] [[مشروعیت]] به خوبی سود بردند و مراقب بودند تا فریب‌کاران امور را در [[دست]] نگیرند. [[امام]] [[معتقد]] بودند [[روحانیت]] [[وظیفه]] دارد فعالانه وارد صحنه شود و مبانی [[معرفتی]] [[اسلامی]] را برای [[مردم]] تبیین کند تا عرصه بر روشن‌فکران غرب‌زده تنگ گردد<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تدوین و نگارش قاسم شبان‌نیا، ص۲۰۸-۲۱۰.</ref>. ایشان در پاسخ تلگراف [[آیت الله]] [[حکیم]] که از حضرت امام و دیگر علمای [[قم]] [[دعوت]] کرده بود برای [[نجات]] [[جان]] خود به [[نجف]] [[سفر]] کنند با طرح این مسئله که امروز [[مبارزه]] یک [[تکلیف]] است، به طور تلویحی بیان داشتند: “ما [[تکلیف الهی]] خود را ان‌شاءالله ادا خواهیم کرد و باحدی الحسنیین نائل خواهیم شد... ”<ref>سیدحمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۴۰۱.</ref>. این اصل را که [[شیعه]] از [[کربلا]] به عاریت گرفته است حضرت امام زنده کردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۱۸.</ref>.


=== [[شهادت]] و [[شهادت‌طلبی]] ===
=== [[شهادت]] و [[شهادت‌طلبی]] ===
یکی از آموزه‌هایی که در دوران پیش از [[انقلاب اسلامی]] بازشناسی و بر آن تأکید شد، مبحث [[شهادت]] و [[شهادت‌طلبی]] بود که [[عاشورا]] و [[قیام خونین کربلا]] را به یاد می‌آورد و از [[امام حسین]] {{ع}} به عاریت گرفته شده بود. این مفهوم که کانون توجه ویژه و بازشناسی [[حضرت]] [[امام]] و [[انقلابیون]] قرار گرفت، نقشی اساسی در [[قیام]] و [[مبارزه]] [[شیعه]] علیه [[نظام]] [[ظلم]] و [[سلطه]] ایفا کرد. هرچند مفهوم [[شهادت]] در [[آموزه‌های اسلامی]] وجود دارد و مختص [[شیعه]] نیست، در این [[تفکر]] تبلور خاص و [[عینی]] یافته است. [[حضرت]] [[امام]] پس از [[قیام]] پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، هنگامی که از زندان [[رژیم]] پهلوی [[آزاد]] شدند، خطاب به [[ملت]] [[ایران]] فرمودند: ما از [[مرگ]] هراسی نداریم؛ زیرا مقصد ما هدفی است که [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] در آن مسیر سختی‌های فراوان [[تحمل]] کردند؛ [[جان]] خود را تقدیم نمودند و هر کسی در این مسیر ترسی به [[دل]] [[راه]] دهد، [[دین]] ندارد: “اگر ما برای مقصد [[اسلامی]]، برای مقصدی که [[انبیا]] خودشان را به آب و [[آتش]] زدند؛ اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند؛ علمای بزرگ [[اسلام]] را به خاطر آن [[آتش]] زدند؛ سر بریدند؛ [[حبس]] کردند؛ [[تبعید]] کردند؛ حبس‌های طولانی کردند؛ اگر چنانچه برای این مقصد بزرگ بترسیم، [[دین]] نداریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۹۳. </ref>. در ادامه افزودند برای رسیدن به [[فوز عظیم]] [[شهادت]] باید خدای را [[شاکر]] بود: “باید [[شکر]] کنیم که در [[خدا]] کشته بشویم و به صف [[شهدا]] ملحق گردیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۹۳.</ref>.
یکی از آموزه‌هایی که در دوران پیش از [[انقلاب اسلامی]] بازشناسی و بر آن تأکید شد، مبحث [[شهادت]] و [[شهادت‌طلبی]] بود که [[عاشورا]] و [[قیام خونین کربلا]] را به یاد می‌آورد و از [[امام حسین]] {{ع}} به عاریت گرفته شده بود. این مفهوم که کانون توجه ویژه و بازشناسی حضرت امام و [[انقلابیون]] قرار گرفت، نقشی اساسی در [[قیام]] و [[مبارزه]] [[شیعه]] علیه [[نظام]] [[ظلم]] و [[سلطه]] ایفا کرد. هرچند مفهوم [[شهادت]] در [[آموزه‌های اسلامی]] وجود دارد و مختص [[شیعه]] نیست، در این [[تفکر]] تبلور خاص و [[عینی]] یافته است. حضرت امام پس از [[قیام]] پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، هنگامی که از زندان [[رژیم]] پهلوی [[آزاد]] شدند، خطاب به [[ملت]] [[ایران]] فرمودند: ما از [[مرگ]] هراسی نداریم؛ زیرا مقصد ما هدفی است که [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] در آن مسیر سختی‌های فراوان [[تحمل]] کردند؛ [[جان]] خود را تقدیم نمودند و هر کسی در این مسیر ترسی به [[دل]] [[راه]] دهد، [[دین]] ندارد: “اگر ما برای مقصد [[اسلامی]]، برای مقصدی که [[انبیا]] خودشان را به آب و [[آتش]] زدند؛ اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند؛ علمای بزرگ [[اسلام]] را به خاطر آن [[آتش]] زدند؛ سر بریدند؛ [[حبس]] کردند؛ [[تبعید]] کردند؛ حبس‌های طولانی کردند؛ اگر چنانچه برای این مقصد بزرگ بترسیم، [[دین]] نداریم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۹۳. </ref>. در ادامه افزودند برای رسیدن به [[فوز عظیم]] [[شهادت]] باید خدای را [[شاکر]] بود: “باید [[شکر]] کنیم که در [[خدا]] کشته بشویم و به صف [[شهدا]] ملحق گردیم”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۹۳.</ref>.
[[شهید مطهری]] درباره [[جایگاه]] این واژه در متون [[اسلامی]] می‌فرماید: “اگر کسی با مفاهیم [[اسلامی]] آشنا باشد و در عرف خاص [[اسلامی]] این کلمه را تلقی کند، [[احساس]] می‌کند که هاله‌ای از [[نور]] این کلمه را فرا گرفته است”<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قداست شهید)، ج۲۴، ص۴۴۴.</ref>.
[[شهید مطهری]] درباره [[جایگاه]] این واژه در متون [[اسلامی]] می‌فرماید: “اگر کسی با مفاهیم [[اسلامی]] آشنا باشد و در عرف خاص [[اسلامی]] این کلمه را تلقی کند، [[احساس]] می‌کند که هاله‌ای از [[نور]] این کلمه را فرا گرفته است”<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قداست شهید)، ج۲۴، ص۴۴۴.</ref>.


خط ۲۵۰: خط ۲۵۰:
[[آیت الله]] طالقانی نیز در مقاله خود [[مشکلات]] [[اجتماعی]] را آسیب‌شناسی می‌کند. ایشان راه‌حل [[تغییر]] و [[تحول]] ساختاری را با تکیه بر [[آیات جهاد]] در احیای [[روحیه]] مبارزه‌طلبی بر پایه تحلیل دوباره مقوله [[جهاد]] جست‌وجو می‌کند. تنها در این صورت است که یک طبقه بر قوا و نیروهای [[مردم]] [[سلطه]] نخواهد یافت و نیز جلو حرکت [[فکری]] [[جامعه بشری]] را می‌گیرند و [[دست]] آنها از دراز شدن به منابع طبیعی که [[خدای عالم]] در دسترس همه قرار داده است باز می‌ماند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۲۲.</ref>. ایشان در این مقاله از [[دستگاه حکومت]] و [[اعمال]] آن [[انتقاد]] می‌کند و بیان حقایق موجود در این رابطه را مرحله‌ای از [[جهاد]] می‌داند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۳۵.</ref>. [[آیت الله]] طالقانی تأکید می‌کند که باید به مستبدان [[پند]] داد و اگر نپذیرند، باید در مقابل آنها [[صف‌آرایی]] کرد. وی از [[علمای دین]] نیز [[انتقاد]] می‌کند که چرا مطالب لازم را درباره [[جهاد]] نمی‌گویند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۴۶؛ به نقل از: جلال درخشه، گفتمان سیاسی شیعه در ایران معاصر، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>.
[[آیت الله]] طالقانی نیز در مقاله خود [[مشکلات]] [[اجتماعی]] را آسیب‌شناسی می‌کند. ایشان راه‌حل [[تغییر]] و [[تحول]] ساختاری را با تکیه بر [[آیات جهاد]] در احیای [[روحیه]] مبارزه‌طلبی بر پایه تحلیل دوباره مقوله [[جهاد]] جست‌وجو می‌کند. تنها در این صورت است که یک طبقه بر قوا و نیروهای [[مردم]] [[سلطه]] نخواهد یافت و نیز جلو حرکت [[فکری]] [[جامعه بشری]] را می‌گیرند و [[دست]] آنها از دراز شدن به منابع طبیعی که [[خدای عالم]] در دسترس همه قرار داده است باز می‌ماند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۲۲.</ref>. ایشان در این مقاله از [[دستگاه حکومت]] و [[اعمال]] آن [[انتقاد]] می‌کند و بیان حقایق موجود در این رابطه را مرحله‌ای از [[جهاد]] می‌داند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۳۵.</ref>. [[آیت الله]] طالقانی تأکید می‌کند که باید به مستبدان [[پند]] داد و اگر نپذیرند، باید در مقابل آنها [[صف‌آرایی]] کرد. وی از [[علمای دین]] نیز [[انتقاد]] می‌کند که چرا مطالب لازم را درباره [[جهاد]] نمی‌گویند<ref>ر. ک: [[سید محمد بهشتی|بهشتی، سید محمد]]، گفتار عاشورا، ص۱۴۶؛ به نقل از: جلال درخشه، گفتمان سیاسی شیعه در ایران معاصر، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>.


یکی دیگر از آثاری که در این باره وجود دارد، متن [[سخنرانی]] [[شهید مرتضی مطهری]] است که سال ۱۳۹۳ [[هجری قمری]] در [[مسجد]] جامع نارمک ایراد شد. این [[سخنرانی]] در مجله [[مکتب اسلام]] به چاپ رسید. در این [[سخنرانی]] مباحثی مانند [[قداست]]، [[مقام]] و [[منزلت]]، [[جاودانگی]] و [[ثواب]] [[گریه]] بر [[شهید]] مطرح شده است<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۴۳-۴۸۳.</ref>. [[شهید]] در [[اسلام]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار است. از نظر [[اسلام]]، هرکس به [[مقام]] و [[درجه]] بشری کشته شده و به یکی از عالی‌ترین و راقی‌ترین درجات و مراتبی که یک [[انسان]] می‌تواند در [[سیر]] صعودی خود بدان [[دست]] یابد، رسیده است. در [[عرف]] [[مسلمانان]] [[شهادت]] واژه‌ای [[مقدس]] شمرده شده است. از تعابیر [[قرآن]] و [[احادیث]] و [[روایات اسلامی]] در این زمینه می‌توان [[منطق]] [[اسلام]] را [[شناخت]] و به [[دلیل]] [[قداست]] یافتن آن در [[عرف]] [[مسلمانان]] پی برد<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۴۴.</ref>. علمای [[مبارز]] [[شیعه]] به [[رهبری]] [[حضرت]] [[امام]] کوشیدند اهمیت، [[جایگاه]] و ابعاد مختلف این آموزه مهم [[اسلامی]] را پس از دهه سی به خوبی برای [[مردم]] تبیین کنند.
یکی دیگر از آثاری که در این باره وجود دارد، متن [[سخنرانی]] [[شهید مرتضی مطهری]] است که سال ۱۳۹۳ [[هجری قمری]] در [[مسجد]] جامع نارمک ایراد شد. این [[سخنرانی]] در مجله [[مکتب اسلام]] به چاپ رسید. در این [[سخنرانی]] مباحثی مانند [[قداست]]، [[مقام]] و [[منزلت]]، [[جاودانگی]] و [[ثواب]] [[گریه]] بر [[شهید]] مطرح شده است<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۴۳-۴۸۳.</ref>. [[شهید]] در [[اسلام]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار است. از نظر [[اسلام]]، هرکس به [[مقام]] و [[درجه]] بشری کشته شده و به یکی از عالی‌ترین و راقی‌ترین درجات و مراتبی که یک [[انسان]] می‌تواند در [[سیر]] صعودی خود بدان [[دست]] یابد، رسیده است. در [[عرف]] [[مسلمانان]] [[شهادت]] واژه‌ای [[مقدس]] شمرده شده است. از تعابیر [[قرآن]] و [[احادیث]] و [[روایات اسلامی]] در این زمینه می‌توان [[منطق]] [[اسلام]] را [[شناخت]] و به [[دلیل]] [[قداست]] یافتن آن در [[عرف]] [[مسلمانان]] پی برد<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۴۴.</ref>. علمای [[مبارز]] [[شیعه]] به [[رهبری]] حضرت امام کوشیدند اهمیت، [[جایگاه]] و ابعاد مختلف این آموزه مهم [[اسلامی]] را پس از دهه سی به خوبی برای [[مردم]] تبیین کنند.


[[شهید مطهری]] [[فلسفه]] سفارش [[ائمه]] {{عم}} به [[گریه]] بر [[امام حسین]] {{ع}} را باقی ماندن جریان [[مبارزه با ستم]] می‌داند و می‌گوید: [[ائمه]] [[دین]] خواستند [[قیام امام حسین]] به صورت یک [[مکتب]] و به صورت یک مشعل فروزان همیشه باقی بماند. این یک چراغی است از [[حق]]، از حقیقت‌دوستی، از حقیقت‌خواهی. این یک ندایی است از [[حق‌طلبی]]، از حرّیت، از [[آزادی]]. این [[مکتب]] حریّت و این [[مکتب]] [[آزادی]] و این [[مکتب]] [[مبارزه با ظلم]] را خواستند برای همیشه باقی بماند. در زمان خود [[ائمه اطهار]] که این [[دستور]] صادر شد، سبب شد که جریانی زنده و فعال و انقلابی به وجود آید<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (خطابه و منبر «ده گفتار»)، ج۲۵، ص۳۳۸.</ref>. اصلاً داستان [[امام حسین]] {{ع}} که ما آن را زنده نگه داریم، در [[حقیقت]] هوشیار باش و بیدارباش است.... باید در اثر تجدید یادبود این قضیه همیشه هوشیار باشید، و الا چه فایده‌ای به حال [[حسین بن علی]] که برایش [[گریه]] کنیم<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (خطابه و منبر «ده گفتار»)، ج۲۵، ص۳۳۸.</ref>.
[[شهید مطهری]] [[فلسفه]] سفارش [[ائمه]] {{عم}} به [[گریه]] بر [[امام حسین]] {{ع}} را باقی ماندن جریان [[مبارزه با ستم]] می‌داند و می‌گوید: [[ائمه]] [[دین]] خواستند [[قیام امام حسین]] به صورت یک [[مکتب]] و به صورت یک مشعل فروزان همیشه باقی بماند. این یک چراغی است از [[حق]]، از حقیقت‌دوستی، از حقیقت‌خواهی. این یک ندایی است از [[حق‌طلبی]]، از حرّیت، از [[آزادی]]. این [[مکتب]] حریّت و این [[مکتب]] [[آزادی]] و این [[مکتب]] [[مبارزه با ظلم]] را خواستند برای همیشه باقی بماند. در زمان خود [[ائمه اطهار]] که این [[دستور]] صادر شد، سبب شد که جریانی زنده و فعال و انقلابی به وجود آید<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (خطابه و منبر «ده گفتار»)، ج۲۵، ص۳۳۸.</ref>. اصلاً داستان [[امام حسین]] {{ع}} که ما آن را زنده نگه داریم، در [[حقیقت]] هوشیار باش و بیدارباش است.... باید در اثر تجدید یادبود این قضیه همیشه هوشیار باشید، و الا چه فایده‌ای به حال [[حسین بن علی]] که برایش [[گریه]] کنیم<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار (خطابه و منبر «ده گفتار»)، ج۲۵، ص۳۳۸.</ref>.
خط ۲۶۶: خط ۲۶۶:


چنین باوری موجب پیدایش این [[تفکر]] شد که هر [[حرکت اصلاحی]] و انقلابی با [[ظهور حضرت حجت]] {{ع}} مغایر است و [[ظهور]] ایشان را به تأخیر می‌اندازد. چنین بینشی درباره [[انتظار]] مغایر حرکت و [[مبارزه]] و [[جهاد]] با [[طاغوتیان]] و [[متجاوزان]] به [[حقوق]] انسان‌هاست. با این [[تفکر]]، ستمکارترین افراد که عضو دستگاه جبار [[سلطنت]] بودند می‌توانستند به منتظرترین افراد تبدیل شوند و در کسوت [[انتظار]] به چنین خدماتی در انجمن بپردازند<ref>نویسنده، حضور و عضویت عناصر ساواک رژیم پهلوی در انجمن حجتیه را به منزله مشاهده عینی نقل می‌کند. (ر. ک: ع. باقی، در شناخت قاعدین زمان، ص۱۳۲-۱۳۳).</ref>.
چنین باوری موجب پیدایش این [[تفکر]] شد که هر [[حرکت اصلاحی]] و انقلابی با [[ظهور حضرت حجت]] {{ع}} مغایر است و [[ظهور]] ایشان را به تأخیر می‌اندازد. چنین بینشی درباره [[انتظار]] مغایر حرکت و [[مبارزه]] و [[جهاد]] با [[طاغوتیان]] و [[متجاوزان]] به [[حقوق]] انسان‌هاست. با این [[تفکر]]، ستمکارترین افراد که عضو دستگاه جبار [[سلطنت]] بودند می‌توانستند به منتظرترین افراد تبدیل شوند و در کسوت [[انتظار]] به چنین خدماتی در انجمن بپردازند<ref>نویسنده، حضور و عضویت عناصر ساواک رژیم پهلوی در انجمن حجتیه را به منزله مشاهده عینی نقل می‌کند. (ر. ک: ع. باقی، در شناخت قاعدین زمان، ص۱۳۲-۱۳۳).</ref>.
به هر حال [[حضرت]] [[امام]] و شاگردانش این نوع نگرش [[انحرافی]] را به چالش کشیدند. [[حضرت]] [[امام]] به این نوع برداشت [[انحرافی]] و [[ارتجاعی]] را از [[انتظار]]، که میان برخی رواج یافته بود، [[نکوهش]] می‌فرمودند: “ما [[مکلف]] هستیم [[اسلام]] را [[حفظ]] کنیم.... شما در صورتی خلفای [[اسلام]] هستید که [[اسلام]] را به [[مردم]] بیاموزید و نگویید بگذار تا [[امام زمان]] {{ع}} بیاید. شما [[نماز]] را هیچ وقت می‌گذارید تا وقتی [[امام]] تا زمان {{ع}} می‌آید، بخوانید؟ [[حفظ اسلام]] واجب‌تر از [[نماز]] است. [[منطق]] [[حاکم]] خمین را نداشته باشید که می‌گفت: باید [[معاصی]] را رواج داد تا [[امام زمان]] بیاید. اگر [[معصیت]] رواج پیدا نکند [[حضرت]] [[ظهور]] نمی‌کند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۶۹.</ref>. ایشان با رد ادعای کسانی که مقوله [[انتظار فرج]] را به [[گوشه‌نشینی]] و انزواگزینی [[تفسیر]] کرده‌اند، طرف‌داران این [[تفکر]] را به پنج گروه تقسیم کرده و فرموده‌اند که به طور کلی برخی از آنان مغرض و بازیگر و عده‌ای نادان‌اند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۳-۱۵.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] بر این باورند که کشورهای استعمارگر، مانند [[آمریکا]] و شوروی در تقویت و گسترش این [[تفکر]] نقشی چشمگیر داشته‌اند. آنان می‌کوشیدند از این طریق [[دین]] و [[سیاست]] را از یکدیگر تفکیک کنند تا راحت‌تر [[منافع]] [[کشورهای اسلامی]] را چپاول نمایند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۵-۱۶.</ref>.
به هر حال حضرت امام و شاگردانش این نوع نگرش [[انحرافی]] را به چالش کشیدند. حضرت امام به این نوع برداشت [[انحرافی]] و [[ارتجاعی]] را از [[انتظار]]، که میان برخی رواج یافته بود، [[نکوهش]] می‌فرمودند: “ما [[مکلف]] هستیم [[اسلام]] را [[حفظ]] کنیم.... شما در صورتی خلفای [[اسلام]] هستید که [[اسلام]] را به [[مردم]] بیاموزید و نگویید بگذار تا [[امام زمان]] {{ع}} بیاید. شما [[نماز]] را هیچ وقت می‌گذارید تا وقتی [[امام]] تا زمان {{ع}} می‌آید، بخوانید؟ [[حفظ اسلام]] واجب‌تر از [[نماز]] است. [[منطق]] [[حاکم]] خمین را نداشته باشید که می‌گفت: باید [[معاصی]] را رواج داد تا [[امام زمان]] بیاید. اگر [[معصیت]] رواج پیدا نکند [[حضرت]] [[ظهور]] نمی‌کند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۶۹.</ref>. ایشان با رد ادعای کسانی که مقوله [[انتظار فرج]] را به [[گوشه‌نشینی]] و انزواگزینی [[تفسیر]] کرده‌اند، طرف‌داران این [[تفکر]] را به پنج گروه تقسیم کرده و فرموده‌اند که به طور کلی برخی از آنان مغرض و بازیگر و عده‌ای نادان‌اند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۳-۱۵.</ref>. حضرت امام بر این باورند که کشورهای استعمارگر، مانند [[آمریکا]] و شوروی در تقویت و گسترش این [[تفکر]] نقشی چشمگیر داشته‌اند. آنان می‌کوشیدند از این طریق [[دین]] و [[سیاست]] را از یکدیگر تفکیک کنند تا راحت‌تر [[منافع]] [[کشورهای اسلامی]] را چپاول نمایند<ref>ر. ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۵-۱۶.</ref>.


[[شهید مطهری]] نیز بحث [[انتظار]] را در اثر مستقلی با عنوان [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]] {{ع}} بررسی کرده است. ایشان ضمن مردود خواندن دیدگاه کسانی که می‌گویند گسترش [[گناه]] و [[فساد]] زمینه‌ساز [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}} است، آن را شبیه [[تفکر]] مارکسیستی در بحث [[تکامل]] [[تاریخ]] دانسته است. مارکسیست‌ها برای [[تکامل]] [[ادوار تاریخی]] مورد نظر خود و سرعت بخشیدن به آهنگ [[تکامل]] [[تاریخ]] به سوی مرحله آرمانی [[کمونیسم]]، ایجاد و گسترش [[نارضایتی]] و [[فساد]] و شکاف‌های طبقاتی را به منزله بستری برای افزایش [[مبارزه]] ضروری می‌دانند؛ باشد که در پرتو آن [[نظام]] قدیم به [[نظام]] جدید تبدیل شود و [[تاریخ]] یک گام به جلو بردارد و به سوی یوتوپیای [[کمونیستی]] نزدیک‌تر شود. بنابر چنین استدلالی، ایجاد و گسترش [[ناهنجاری‌ها]] و [[نابسامانی‌های اجتماعی]] [[مشروع]] و [[مقدس]] می‌شود و در برابر، [[اصلاحات]] جزئی و برداشتن گام‌های التیام‌بخش و تسکین [[آلام]] [[اجتماع]] و حرکت در [[راه]] [[کمالات انسانی]] [[خیانت]] و نارواست<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۲۱.</ref>. [[شهید مطهری]] این نوع [[تفکر]] را بینشی ابزاری می‌داند و آن را نقطه مقابل [[اندیشه]] [[فطری]] و [[انسانی]] قرار می‌دهد. ایشان [[معتقد]] است که حرکت [[انسان]] و [[جامعه]] به سوی [[کمالات]] معنوی‌اش از نوع حرکت دینامیکی است، نه مکانیکی<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۲۲.</ref>. [[شهید مطهری]] سپس [[انتظار فرج]] را به دو دسته تقسیم می‌کند: “انتظار [[فرج]] دو گونه است: انتظاری که سازنده است؛ تحرک‌بخش است؛ تعهدآور است؛ [[عبادت]] بلکه بافضیلت‌ترین [[عبادت]] است؛ و انتظاری که ویرانگر است؛ بازدارنده است؛ فلج‌کننده است؛ و نوعی [[اباحیگری]] محسوب می‌شود”<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۳۶.</ref>.
[[شهید مطهری]] نیز بحث [[انتظار]] را در اثر مستقلی با عنوان [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]] {{ع}} بررسی کرده است. ایشان ضمن مردود خواندن دیدگاه کسانی که می‌گویند گسترش [[گناه]] و [[فساد]] زمینه‌ساز [[قیام حضرت مهدی]] {{ع}} است، آن را شبیه [[تفکر]] مارکسیستی در بحث [[تکامل]] [[تاریخ]] دانسته است. مارکسیست‌ها برای [[تکامل]] [[ادوار تاریخی]] مورد نظر خود و سرعت بخشیدن به آهنگ [[تکامل]] [[تاریخ]] به سوی مرحله آرمانی [[کمونیسم]]، ایجاد و گسترش [[نارضایتی]] و [[فساد]] و شکاف‌های طبقاتی را به منزله بستری برای افزایش [[مبارزه]] ضروری می‌دانند؛ باشد که در پرتو آن [[نظام]] قدیم به [[نظام]] جدید تبدیل شود و [[تاریخ]] یک گام به جلو بردارد و به سوی یوتوپیای [[کمونیستی]] نزدیک‌تر شود. بنابر چنین استدلالی، ایجاد و گسترش [[ناهنجاری‌ها]] و [[نابسامانی‌های اجتماعی]] [[مشروع]] و [[مقدس]] می‌شود و در برابر، [[اصلاحات]] جزئی و برداشتن گام‌های التیام‌بخش و تسکین [[آلام]] [[اجتماع]] و حرکت در [[راه]] [[کمالات انسانی]] [[خیانت]] و نارواست<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۲۱.</ref>. [[شهید مطهری]] این نوع [[تفکر]] را بینشی ابزاری می‌داند و آن را نقطه مقابل [[اندیشه]] [[فطری]] و [[انسانی]] قرار می‌دهد. ایشان [[معتقد]] است که حرکت [[انسان]] و [[جامعه]] به سوی [[کمالات]] معنوی‌اش از نوع حرکت دینامیکی است، نه مکانیکی<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۲۲.</ref>. [[شهید مطهری]] سپس [[انتظار فرج]] را به دو دسته تقسیم می‌کند: “انتظار [[فرج]] دو گونه است: انتظاری که سازنده است؛ تحرک‌بخش است؛ تعهدآور است؛ [[عبادت]] بلکه بافضیلت‌ترین [[عبادت]] است؛ و انتظاری که ویرانگر است؛ بازدارنده است؛ فلج‌کننده است؛ و نوعی [[اباحیگری]] محسوب می‌شود”<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۳۶.</ref>.
خط ۲۷۵: خط ۲۷۵:
به نظر ایشان، نگاه درست به مقوله [[انتظار]] و [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}}، آن‌گونه که از [[آیات]] و [[روایات]] موجود استفاده می‌شود، حلقه‌ای است از حلقه‌های [[مبارزه]] [[اهل حق]] و [[اهل باطل]] که به [[پیروزی]] نهایی [[اهل حق]] می‌انجامد. سهیم بودن یک فرد در این [[سعادت]] موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه [[اهل حق]] باشد. ایشان به استناد [[آیات قرآن کریم]]، [[ظهور امام زمان]] {{ع}} را منتی از سوی [[خداوند]] بر [[مستضعفان]] و وسیله‌ای برای [[پیشوا]] شدن آنان و تحقق [[وعده الهی]] می‌داند<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۳۷.</ref>. مرحوم [[آیت الله]] طالقانی نیز سال ۱۳۸۴ ق در [[سخنرانی]] خود با تشریح ابعاد مختلف دیدگاه [[شیعه]] درباره [[انتظار]]، این [[اعتقاد]] [[مکتب تشیع]] را موجب [[امید به آینده]] توصیف می‌فرماید: همین [[عقیده]] [[نشاط‌انگیز]] و محرک و امیدبخش است. همین [[امید]] و [[انتظار]] است که در محیط‌های تاریک [[ستمگری‌ها]] و بیدادها معتقدین را پایدار و ثابت می‌دارد... باعث [[حیات]] و بقا و [[پیشرفت]] [[اسلام]] همین [[عقیده]] است که از [[روح]] [[امامت]] و [[پیروی]] از آن سرچشمه می‌گیرد. سِرّ بقای [[شیعه]] و گسترش آن در میان دشمن‌های داخل و دشمن‌های خارجی همین است. همین [[عقیده]] است که به [[پیروان]] [[امامت]]، [[حیات]] و تحرک خاصی بخشیده است<ref>[[سید محمود طالقانی|طالقانی، سید محمود]]، آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص۷۰.</ref>.
به نظر ایشان، نگاه درست به مقوله [[انتظار]] و [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}}، آن‌گونه که از [[آیات]] و [[روایات]] موجود استفاده می‌شود، حلقه‌ای است از حلقه‌های [[مبارزه]] [[اهل حق]] و [[اهل باطل]] که به [[پیروزی]] نهایی [[اهل حق]] می‌انجامد. سهیم بودن یک فرد در این [[سعادت]] موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه [[اهل حق]] باشد. ایشان به استناد [[آیات قرآن کریم]]، [[ظهور امام زمان]] {{ع}} را منتی از سوی [[خداوند]] بر [[مستضعفان]] و وسیله‌ای برای [[پیشوا]] شدن آنان و تحقق [[وعده الهی]] می‌داند<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار (قیام و انقلاب مهدی {{ع}})، ج۲۴، ص۴۳۷.</ref>. مرحوم [[آیت الله]] طالقانی نیز سال ۱۳۸۴ ق در [[سخنرانی]] خود با تشریح ابعاد مختلف دیدگاه [[شیعه]] درباره [[انتظار]]، این [[اعتقاد]] [[مکتب تشیع]] را موجب [[امید به آینده]] توصیف می‌فرماید: همین [[عقیده]] [[نشاط‌انگیز]] و محرک و امیدبخش است. همین [[امید]] و [[انتظار]] است که در محیط‌های تاریک [[ستمگری‌ها]] و بیدادها معتقدین را پایدار و ثابت می‌دارد... باعث [[حیات]] و بقا و [[پیشرفت]] [[اسلام]] همین [[عقیده]] است که از [[روح]] [[امامت]] و [[پیروی]] از آن سرچشمه می‌گیرد. سِرّ بقای [[شیعه]] و گسترش آن در میان دشمن‌های داخل و دشمن‌های خارجی همین است. همین [[عقیده]] است که به [[پیروان]] [[امامت]]، [[حیات]] و تحرک خاصی بخشیده است<ref>[[سید محمود طالقانی|طالقانی، سید محمود]]، آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص۷۰.</ref>.
از نظر مرحوم طالقانی، [[اندیشه]] سبز [[مهدویت]] [[موتور]] محرک [[معتقدان]] آن علیه نظام‌های [[ظلم]] و [[استبداد]] است.
از نظر مرحوم طالقانی، [[اندیشه]] سبز [[مهدویت]] [[موتور]] محرک [[معتقدان]] آن علیه نظام‌های [[ظلم]] و [[استبداد]] است.
از آنچه گفته شد، دو دیدگاه عمده درباره [[انتظار فرج]] به [[دست]] آمد: یکی کاملاً انقلابی و حرکت‌زا بود، اما دیگری خمودگی، ایستایی و [[عقب‌ماندگی]] را در پی داشت. در سال‌های پیش از [[انقلاب اسلامی]] [[حضرت]] [[امام]] و یارانشان در [[ترویج]] رویکرد انقلابی کوشیدند و توانستند این دیدگاه را تا حد زیادی همگانی کنند و تسرّی بخشند. [[ترویج]] و گسترش این دیدگاه به حرکت و [[مبارزه]] [[مردم]] کمک شایانی کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۲۴.</ref>.
از آنچه گفته شد، دو دیدگاه عمده درباره [[انتظار فرج]] به [[دست]] آمد: یکی کاملاً انقلابی و حرکت‌زا بود، اما دیگری خمودگی، ایستایی و [[عقب‌ماندگی]] را در پی داشت. در سال‌های پیش از [[انقلاب اسلامی]] حضرت امام و یارانشان در [[ترویج]] رویکرد انقلابی کوشیدند و توانستند این دیدگاه را تا حد زیادی همگانی کنند و تسرّی بخشند. [[ترویج]] و گسترش این دیدگاه به حرکت و [[مبارزه]] [[مردم]] کمک شایانی کرد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۲۴.</ref>.
=== [[اجتهاد]] ===
=== [[اجتهاد]] ===
[[اجتهاد]] در لغت از ریشه جُهد به ضم جیم به معنای [[توانایی]]، و به [[فتح]] جیم به معنای [[مشقت]] و [[رنج]]، عبارت است از به کار گرفتن همه [[قدرت]] و [[توانایی]]<ref>ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.</ref>. در مجمع البحرین [[اجتهاد]] به معنای [[مبالغه]] در جهد آمده<ref>ر. ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۲.</ref>، و در اصطلاح یعنی {{عربی|استفراغ الوسع والبال لتحصيل الحكم الشرعي}}<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، تهذیب الاصول، ج۳، ص۱۳۷.</ref>؛ به کار بردن منتهایِ کوشش در [[استنباط]] [[حکم شرعی]] از روی [[ادله]] معتبره [[شرعی]].
[[اجتهاد]] در لغت از ریشه جُهد به ضم جیم به معنای [[توانایی]]، و به [[فتح]] جیم به معنای [[مشقت]] و [[رنج]]، عبارت است از به کار گرفتن همه [[قدرت]] و [[توانایی]]<ref>ر. ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.</ref>. در مجمع البحرین [[اجتهاد]] به معنای [[مبالغه]] در جهد آمده<ref>ر. ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۲.</ref>، و در اصطلاح یعنی {{عربی|استفراغ الوسع والبال لتحصيل الحكم الشرعي}}<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، تهذیب الاصول، ج۳، ص۱۳۷.</ref>؛ به کار بردن منتهایِ کوشش در [[استنباط]] [[حکم شرعی]] از روی [[ادله]] معتبره [[شرعی]].
خط ۳۱۹: خط ۳۱۹:
# '''[[حمایت از پناهندگان]]''': [[ستم]] [[فرمانروایان]] و [[آزار]] [[مخالفان]]، موجب [[احساس]] [[ناامنی]] و فرار و [[هجرت]] [[مخالفان]] از [[سرزمین]] خود و [[پناه]] بردن به کشورهای دیگر شده است. در [[حقوق]] بین‌الملل، [[پناهندگی]] یعنی “حالت شخصی که با [[احساس]] خطر نسبت به [[حیات]] و [[آزادی]] خویش به خاطر نژاد، [[مذهب]]، ملّیت، [[عقاید]] [[سیاسی]] و یا هرگونه [[ناامنی]] محیطی، ناگزیر از ترک [[کشور]] متبوع و [[اقامتگاه]] دائمی خویش باشد”<ref>[[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۴۰۴.</ref>. [[اسلام]] نیز اگر [[بیگانگان]] غیرمسلمان خواهان [[پناهندگی]] باشند، [[امان]] آنان را [[امضا]] می‌کند. در [[فقه سیاسی]] [[شیعه]]، فصلی با عنوان “استیمان” وجود دارد و [[فقها]] با توجه به [[منابع اسلامی]]، [[مشروعیت]] [[قرارداد]] [[امان]] ([[پناهندگی]]) را پذیرفته‌اند. [[شیخ طوسی]] در کتاب [[مبسوط (کتاب)|مبسوط]]، با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ...}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref> ([[استیمان]] [[مشرک]]) و [[عقد]] [[امان]] [[حدیبیه]] [[معتقد]] است که [[امام]] [[معصوم]] می‌تواند با توجه به [[مصالح مسلمانان]] در هرجا و مکان، بدون هیچ [[محدودیت]] با [[مشرکان]] [[پیمان]] [[امان]] ببندد؛ اما [[نایب امام]] تنها در یک [[سرزمین]] به انعقاد [[پیمان]] با هر یک از افرادی که به وی مراجعه می‌کنند مجاز است؛ بدون آنکه همه [[کفار]] را شامل شود<ref>{{عربی|فاذا ثبت جوازه نظر، فإن كان العاقد الامام جاز أن يعقد لأهل الشرك كلهم في جميع البقاع و الأماكن}} (ر. ک: ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۱۴). </ref>. [[محقق حلی]] در [[شرایع]] [[معتقد]] است یک نفر [[مسلمان]] اجازه دارد شماری از [[کفار]] را [[امان]] دهد؛ بدون آنکه مجاز باشد به همه [[کفار]] یک منطقه [[امان]] دهد؛ اما [[امام]] {{ع}} می‌تواند برای [[کفار]] به طریق عموم و خصوصی [[عقد]] [[امان]] ببندد. [[مقام]] [[منصوب]] از سوی [[امام]] نیز می‌تواند تا آن حد که به وی اجازه داده شده است، [[قرارداد]] [[امان]] ببندد<ref>ر. ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، شرایع الاسلام، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، ص۱۱۴-۱۱۵؛ به نقل از: [[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۴۰۹.</ref>. [[قانون اساسی]] جمهوری نیز [[پناهندگی]] را پذیرفته و در اصل ۱۵۵ مقرر می‌دارد: “دولت [[جمهوری اسلامی ایران]] می‌تواند به کسانی که [[پناهندگی]] [[سیاسی]] بخواهند، [[پناه]] دهد؛ مگر اینکه بر طبق [[قوانین]] [[ایران]] [[خائن]] و [[تبهکار]] شناخته شوند”. تدوین و تنظیم آیین‌نامه‌های مربوط به [[پناهندگی]] [[سیاسی]] در حیطه [[وظایف]] و اختیارات [[وزارت]] امور خارجه است. “تدوین و اجرای آیین‌نامه‌های مربوط به [[تابعیت]] و [[پناهندگی]] [[سیاسی]] با [[همکاری]] و هماهنگی [[وزارت]] [[کشور]] و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط در عهده [[وزارت]] امور خارجه است”<ref>بند پنجم قانون وظایف و اختیارات وزارت امور خارجه، مصوب ۲۰/۱/۱۳۶۴.</ref>. در [[آیین]] [[نامه]] پناهندگان مصوب [[هیئت]] [[وزیران]] آمده است: “مقصود از [[پناهنده]]، فردی است که به علل [[سیاسی]]، مذهبی، نژادی یا عضویت گروه‌های خاص [[اجتماعی]]، از [[ترس]] [[جان]] و [[شکنجه]] خود و افراد خانواده‌اش که تحت تکفل او می‌باشند، به [[کشور ایران]] [[پناهنده]] شود”<ref>ماده یک ۱ آیین‌نامه پناهندگان، مصوب ۲۵/۹/۱۳۴۲ هیئت وزیران... ، [[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۴۴۲.</ref>. پس چنانچه [[تبعه]] [[کشور]] دیگری با هر [[دلیل]] بخواهد به [[جمهوری اسلامی ایران]] [[پناهنده]] شود و بخواهد که [[دولت]] [[ایران]] به او اجازه اقامت و کار دهد، به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ...}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده.».. سوره توبه، آیه ۶.</ref> باید به او [[پناه]] داد. هر کسی که باشد، باید در [[پناه]] [[اسلام]] [[زندگی]] کند، مگر آنکه مرتکب جرایمی شده باشد که از نظر [[قوانین]] [[جمهوری اسلامی]] نیز [[مجرم]] و [[تبهکار]] به شمار آید؛ زیرا [[پناه دادن]] به [[مجرم]] که موجب فرار از [[مجازات]] باشد با هیچ اصل [[حقوقی]] جایز نیست. اما اگر مرتکب عملی شده که از نظر [[کشور]] متبوعش [[جرم]] است، ولی از نظر [[اسلام]] [[جرم]] نیست، اشکالی ندارد<ref>ر. ک: [[محمد یزدی|یزدی، محمد]]، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۶۶۸-۶۶۹.</ref>.
# '''[[حمایت از پناهندگان]]''': [[ستم]] [[فرمانروایان]] و [[آزار]] [[مخالفان]]، موجب [[احساس]] [[ناامنی]] و فرار و [[هجرت]] [[مخالفان]] از [[سرزمین]] خود و [[پناه]] بردن به کشورهای دیگر شده است. در [[حقوق]] بین‌الملل، [[پناهندگی]] یعنی “حالت شخصی که با [[احساس]] خطر نسبت به [[حیات]] و [[آزادی]] خویش به خاطر نژاد، [[مذهب]]، ملّیت، [[عقاید]] [[سیاسی]] و یا هرگونه [[ناامنی]] محیطی، ناگزیر از ترک [[کشور]] متبوع و [[اقامتگاه]] دائمی خویش باشد”<ref>[[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۴۰۴.</ref>. [[اسلام]] نیز اگر [[بیگانگان]] غیرمسلمان خواهان [[پناهندگی]] باشند، [[امان]] آنان را [[امضا]] می‌کند. در [[فقه سیاسی]] [[شیعه]]، فصلی با عنوان “استیمان” وجود دارد و [[فقها]] با توجه به [[منابع اسلامی]]، [[مشروعیت]] [[قرارداد]] [[امان]] ([[پناهندگی]]) را پذیرفته‌اند. [[شیخ طوسی]] در کتاب [[مبسوط (کتاب)|مبسوط]]، با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ...}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref> ([[استیمان]] [[مشرک]]) و [[عقد]] [[امان]] [[حدیبیه]] [[معتقد]] است که [[امام]] [[معصوم]] می‌تواند با توجه به [[مصالح مسلمانان]] در هرجا و مکان، بدون هیچ [[محدودیت]] با [[مشرکان]] [[پیمان]] [[امان]] ببندد؛ اما [[نایب امام]] تنها در یک [[سرزمین]] به انعقاد [[پیمان]] با هر یک از افرادی که به وی مراجعه می‌کنند مجاز است؛ بدون آنکه همه [[کفار]] را شامل شود<ref>{{عربی|فاذا ثبت جوازه نظر، فإن كان العاقد الامام جاز أن يعقد لأهل الشرك كلهم في جميع البقاع و الأماكن}} (ر. ک: ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۱۴). </ref>. [[محقق حلی]] در [[شرایع]] [[معتقد]] است یک نفر [[مسلمان]] اجازه دارد شماری از [[کفار]] را [[امان]] دهد؛ بدون آنکه مجاز باشد به همه [[کفار]] یک منطقه [[امان]] دهد؛ اما [[امام]] {{ع}} می‌تواند برای [[کفار]] به طریق عموم و خصوصی [[عقد]] [[امان]] ببندد. [[مقام]] [[منصوب]] از سوی [[امام]] نیز می‌تواند تا آن حد که به وی اجازه داده شده است، [[قرارداد]] [[امان]] ببندد<ref>ر. ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، شرایع الاسلام، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، ص۱۱۴-۱۱۵؛ به نقل از: [[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۴۰۹.</ref>. [[قانون اساسی]] جمهوری نیز [[پناهندگی]] را پذیرفته و در اصل ۱۵۵ مقرر می‌دارد: “دولت [[جمهوری اسلامی ایران]] می‌تواند به کسانی که [[پناهندگی]] [[سیاسی]] بخواهند، [[پناه]] دهد؛ مگر اینکه بر طبق [[قوانین]] [[ایران]] [[خائن]] و [[تبهکار]] شناخته شوند”. تدوین و تنظیم آیین‌نامه‌های مربوط به [[پناهندگی]] [[سیاسی]] در حیطه [[وظایف]] و اختیارات [[وزارت]] امور خارجه است. “تدوین و اجرای آیین‌نامه‌های مربوط به [[تابعیت]] و [[پناهندگی]] [[سیاسی]] با [[همکاری]] و هماهنگی [[وزارت]] [[کشور]] و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط در عهده [[وزارت]] امور خارجه است”<ref>بند پنجم قانون وظایف و اختیارات وزارت امور خارجه، مصوب ۲۰/۱/۱۳۶۴.</ref>. در [[آیین]] [[نامه]] پناهندگان مصوب [[هیئت]] [[وزیران]] آمده است: “مقصود از [[پناهنده]]، فردی است که به علل [[سیاسی]]، مذهبی، نژادی یا عضویت گروه‌های خاص [[اجتماعی]]، از [[ترس]] [[جان]] و [[شکنجه]] خود و افراد خانواده‌اش که تحت تکفل او می‌باشند، به [[کشور ایران]] [[پناهنده]] شود”<ref>ماده یک ۱ آیین‌نامه پناهندگان، مصوب ۲۵/۹/۱۳۴۲ هیئت وزیران... ، [[سید محمد هاشمی|هاشمی، سید محمد]]، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۴۴۲.</ref>. پس چنانچه [[تبعه]] [[کشور]] دیگری با هر [[دلیل]] بخواهد به [[جمهوری اسلامی ایران]] [[پناهنده]] شود و بخواهد که [[دولت]] [[ایران]] به او اجازه اقامت و کار دهد، به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ...}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده.».. سوره توبه، آیه ۶.</ref> باید به او [[پناه]] داد. هر کسی که باشد، باید در [[پناه]] [[اسلام]] [[زندگی]] کند، مگر آنکه مرتکب جرایمی شده باشد که از نظر [[قوانین]] [[جمهوری اسلامی]] نیز [[مجرم]] و [[تبهکار]] به شمار آید؛ زیرا [[پناه دادن]] به [[مجرم]] که موجب فرار از [[مجازات]] باشد با هیچ اصل [[حقوقی]] جایز نیست. اما اگر مرتکب عملی شده که از نظر [[کشور]] متبوعش [[جرم]] است، ولی از نظر [[اسلام]] [[جرم]] نیست، اشکالی ندارد<ref>ر. ک: [[محمد یزدی|یزدی، محمد]]، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۶۶۸-۶۶۹.</ref>.
# '''[[حمایت از مسلمانان]]''': از دیدگاه [[اسلام]]، همه [[مسلمانان]] عضو یک جامعه‌اند و یک [[امت]] به شمار می‌روند. بر این اساس، [[همدردی]]، [[همدلی]] و [[هم‌نوایی]]، یکی از ویژگی‌های [[مسلمانان]] است. [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} در این باره می‌فرماید: حکایت [[مؤمنان]] در [[دوستی]] و مهربانی‌شان چون اعضای یک پیکر است. وقتی یکی از آنان رنجور شود، دیگران به [[مراقبت]] و [[حمایت]] از او [[هم‌داستان]] می‌شوند<ref>{{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ فِي تَبَارِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى تَدَاعَى لَهُ سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى}} (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۷۴).</ref>. [[احساس]] تعلق واحد [[مسلمانان]] سبب [[تعاون]] و [[همکاری]] آنان می‌شود. بدین معنا که [[مسلمانان]] در همه امور و [[شئون]] مشترک [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] خود، تنها بر پایه [[نیکی]] و [[تقوا]] به [[همکاری]] موظف‌اند<ref>{{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى}} «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref> و همگی در قبال یکدیگر مسئول‌اند<ref>{{متن حدیث|كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ}} (ر. ک: تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۱۱۹؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی الئالی، ج۱، ص۱۲۹).</ref>. هرکس ندایی بشنود که [[مسلمانان]] را به کمک طلبد، ولی به آن پاسخ ندهد، [[مسلمان]] نیست<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}} (ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۳۹).</ref>. در روایتی آمده است: “هرکس [[شب]] را به صبح آورد، در حالی که به امور [[مسلمانان]] اهتمام نورزد [[مسلمان]] نیست”<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}} (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۳۷)</ref>. این [[آرمان]] مشترک، [[مسلمانان]] را چون دانه‌های [[تسبیح]] به یکدیگر پیوند می‌زند و برای همه آنان یک [[تابعیت]] مشترک “امّی” در مقابل [[حاکمیت]] ملی قایل است<ref>ر. ک: سیدخلیل خلبان، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص۱۴۱.</ref>. در [[قانون]] [[جمهوری اسلامی ایران]]، [[دولت]] به نمایندگی از همه افراد [[جامعه]] به ادای [[تعهد]] برادرانه به همه [[مسلمانان]] موظف شده است. به همین [[دلیل]]، اصل یازدهم [[قانون اساسی]] مقرر می‌دارد: “به [[حکم]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ}}<ref>«به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.</ref>، همه [[مسلمانان]] یک امت‌اند و [[دولت]] [[جمهوری اسلامی ایران]] موظف است [[سیاست]] خود را بر پایه ائتلاف همه [[ملل]] [[اسلامی]] قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا [[وحدت]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[جهان اسلام]] را تحقق بخشد”، و در [[سیاست خارجی]] “دفاع از همه [[مسلمانان]] را” باید در [[دستور]] کار خود قرار دهد<ref>ر. ک: اصل ۱۵۲ قانون اساسی.</ref>.
# '''[[حمایت از مسلمانان]]''': از دیدگاه [[اسلام]]، همه [[مسلمانان]] عضو یک جامعه‌اند و یک [[امت]] به شمار می‌روند. بر این اساس، [[همدردی]]، [[همدلی]] و [[هم‌نوایی]]، یکی از ویژگی‌های [[مسلمانان]] است. [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} در این باره می‌فرماید: حکایت [[مؤمنان]] در [[دوستی]] و مهربانی‌شان چون اعضای یک پیکر است. وقتی یکی از آنان رنجور شود، دیگران به [[مراقبت]] و [[حمایت]] از او [[هم‌داستان]] می‌شوند<ref>{{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ فِي تَبَارِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى تَدَاعَى لَهُ سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى}} (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۷۴).</ref>. [[احساس]] تعلق واحد [[مسلمانان]] سبب [[تعاون]] و [[همکاری]] آنان می‌شود. بدین معنا که [[مسلمانان]] در همه امور و [[شئون]] مشترک [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] خود، تنها بر پایه [[نیکی]] و [[تقوا]] به [[همکاری]] موظف‌اند<ref>{{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى}} «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref> و همگی در قبال یکدیگر مسئول‌اند<ref>{{متن حدیث|كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ}} (ر. ک: تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۱۱۹؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی الئالی، ج۱، ص۱۲۹).</ref>. هرکس ندایی بشنود که [[مسلمانان]] را به کمک طلبد، ولی به آن پاسخ ندهد، [[مسلمان]] نیست<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}} (ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۳۹).</ref>. در روایتی آمده است: “هرکس [[شب]] را به صبح آورد، در حالی که به امور [[مسلمانان]] اهتمام نورزد [[مسلمان]] نیست”<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}} (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۳۷)</ref>. این [[آرمان]] مشترک، [[مسلمانان]] را چون دانه‌های [[تسبیح]] به یکدیگر پیوند می‌زند و برای همه آنان یک [[تابعیت]] مشترک “امّی” در مقابل [[حاکمیت]] ملی قایل است<ref>ر. ک: سیدخلیل خلبان، حقوق بین‌الملل اسلامی، ص۱۴۱.</ref>. در [[قانون]] [[جمهوری اسلامی ایران]]، [[دولت]] به نمایندگی از همه افراد [[جامعه]] به ادای [[تعهد]] برادرانه به همه [[مسلمانان]] موظف شده است. به همین [[دلیل]]، اصل یازدهم [[قانون اساسی]] مقرر می‌دارد: “به [[حکم]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ}}<ref>«به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.</ref>، همه [[مسلمانان]] یک امت‌اند و [[دولت]] [[جمهوری اسلامی ایران]] موظف است [[سیاست]] خود را بر پایه ائتلاف همه [[ملل]] [[اسلامی]] قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا [[وحدت]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[جهان اسلام]] را تحقق بخشد”، و در [[سیاست خارجی]] “دفاع از همه [[مسلمانان]] را” باید در [[دستور]] کار خود قرار دهد<ref>ر. ک: اصل ۱۵۲ قانون اساسی.</ref>.
چنانچه [[حقوق]] [[سیاسی]] یا [[اجتماعی]] [[مسلمانان]] در معرض خطر قرار گیرد، [[دولت]] [[جمهوری اسلامی]] در [[مقام]] [[دفاع]] از [[اتباع]] [[مسلمانان]] مقابل دولت‌های دیگر می‌ایستد. چنین [[دفاعی]] ممکن است برای جلوگیری از [[غصب]] [[سرزمین]] با [[حفظ]] حیثیت و [[هویت اسلامی]] ضروری باشد. همه [[آیات جهاد]] و [[دفاع]]، [[جامعه اسلامی]] را به [[حمایت]] و جلوگیری از [[اخراج]] [[مسلمانان]] از سرزمینشان و مقابله با حذف قانون‌های [[توحیدی]] موظف دانسته است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها(ی راهبان) و کلیساها(ی مسیحیان) و کنشت‌ها(ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>. [[دفاع]] از [[سرزمین]] [[فلسطین]] در مقابل اشغال [[رژیم]] [[صهیونیستی]]، تنها یکی از مصادیق [[دفاع]] [[جمهوری اسلامی ایران]] از [[حاکمیت]] این [[کشور]] است؛ در حالی که رژیم‌های [[عرب]] منطقه، اغلب سازش‌کاری و عقب‌نشینی در مقابل این [[رژیم]] را پیشه خود ساخته‌اند. [[حضرت]] [[امام]] مدت‌ها پیش از آغاز [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]]، پیوسته به خطرناک بودن [[اسرائیل]] هشدار داده بودند<ref>من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نموده‌ام. باید همه به پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم، و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم» ([[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۴۸).</ref>. ایشان [[شعار]] نابودی [[اسرائیل]] را فریاد زدند و فرمودند: “اسرائیل باید از بین برود”. [[مقام معظم رهبری]] در [[دیدار]] [[مسئولان]] [[وزارت]] امور خارجه بر اصل [[حمایت از مظلومان]] [[مسلمان]] [[جمهوری اسلامی ایران]] تأکید فرمودند: “دفاع از [[مسلمانان]] عالم و در رأس آن، مبارزان فلسطینی جزو اصول قطعی و اساسی [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] است و بر همین اساس، هر نوع مصالحه‌ای را بر سر [[منافع]] [[مسلمانان]] در هر نقطه از [[جهان]] که باشد، نمی‌پذیریم و [[مذاکره]] به اصطلاح [[صلح]] خاورمیانه را هم در همین راستا می‌بینیم و آن را به نفع [[جهان اسلام]] نمی‌دانیم”<ref>مجله سیاست خارجی، ش۱ و ۲، ص۲۰۸.</ref>. در عمل هم دیدیم که [[جمهوری اسلامی ایران]] از [[جنبش]] [[اسلامی]] لبنان و [[فلسطین]] و دیگر [[کشورهای اسلامی]] [[حمایت]] کردند و برای یک لحظه عقب ننشستند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۳۹-۳۴۵.</ref>.
چنانچه [[حقوق]] [[سیاسی]] یا [[اجتماعی]] [[مسلمانان]] در معرض خطر قرار گیرد، [[دولت]] [[جمهوری اسلامی]] در [[مقام]] [[دفاع]] از [[اتباع]] [[مسلمانان]] مقابل دولت‌های دیگر می‌ایستد. چنین [[دفاعی]] ممکن است برای جلوگیری از [[غصب]] [[سرزمین]] با [[حفظ]] حیثیت و [[هویت اسلامی]] ضروری باشد. همه [[آیات جهاد]] و [[دفاع]]، [[جامعه اسلامی]] را به [[حمایت]] و جلوگیری از [[اخراج]] [[مسلمانان]] از سرزمینشان و مقابله با حذف قانون‌های [[توحیدی]] موظف دانسته است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها(ی راهبان) و کلیساها(ی مسیحیان) و کنشت‌ها(ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>. [[دفاع]] از [[سرزمین]] [[فلسطین]] در مقابل اشغال [[رژیم]] [[صهیونیستی]]، تنها یکی از مصادیق [[دفاع]] [[جمهوری اسلامی ایران]] از [[حاکمیت]] این [[کشور]] است؛ در حالی که رژیم‌های [[عرب]] منطقه، اغلب سازش‌کاری و عقب‌نشینی در مقابل این [[رژیم]] را پیشه خود ساخته‌اند. حضرت امام مدت‌ها پیش از آغاز [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]]، پیوسته به خطرناک بودن [[اسرائیل]] هشدار داده بودند<ref>من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نموده‌ام. باید همه به پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم، و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم» ([[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۴۸).</ref>. ایشان [[شعار]] نابودی [[اسرائیل]] را فریاد زدند و فرمودند: “اسرائیل باید از بین برود”. [[مقام معظم رهبری]] در [[دیدار]] [[مسئولان]] [[وزارت]] امور خارجه بر اصل [[حمایت از مظلومان]] [[مسلمان]] [[جمهوری اسلامی ایران]] تأکید فرمودند: “دفاع از [[مسلمانان]] عالم و در رأس آن، مبارزان فلسطینی جزو اصول قطعی و اساسی [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] است و بر همین اساس، هر نوع مصالحه‌ای را بر سر [[منافع]] [[مسلمانان]] در هر نقطه از [[جهان]] که باشد، نمی‌پذیریم و [[مذاکره]] به اصطلاح [[صلح]] خاورمیانه را هم در همین راستا می‌بینیم و آن را به نفع [[جهان اسلام]] نمی‌دانیم”<ref>مجله سیاست خارجی، ش۱ و ۲، ص۲۰۸.</ref>. در عمل هم دیدیم که [[جمهوری اسلامی ایران]] از [[جنبش]] [[اسلامی]] لبنان و [[فلسطین]] و دیگر [[کشورهای اسلامی]] [[حمایت]] کردند و برای یک لحظه عقب ننشستند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۳۹-۳۴۵.</ref>.
==== [[استکبارستیزی]] و [[تعهد]] نداشتن در برابر [[سلطه]] ====
==== [[استکبارستیزی]] و [[تعهد]] نداشتن در برابر [[سلطه]] ====
یکی از سیاست‌های [[جمهوری اسلامی]]، [[تعهد]] نداشتن در برابر قدرت‌های سلطه‌گر و [[روابط]] صلح‌آمیز متقابل در برابر دولت‌های غیر [[محارب]] است<ref>ر. ک: اصل ۱۵۲ قانون اساسی.</ref>. چون در [[نظام]] [[سلطه]] به کشورهای عقب‌نگه‌داشته‌شده و در حال توسعه [[ظلم]] می‌شد، این کشورها در واکنش به چنین رفتارهایی “جنبش عدم تعهد” را در سال ۱۹۶۱ تأسیس کردند<ref>نخستین کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد با دعوت مارشال تیتو، رئیس جمهور یوگسلاوی، جمال عبدالناصر رئیس جمهور عربی متحده، سوکارنو رئیس جمهور اندونزی همراه با نهرو نخست وزیر هند و دولت افغانستان که از این دعوت حمایت کردند، ژوئن سال ۱۹۶۱ در قاهره به ریاست محمد فوزی، وزیر امور خارجه عربی متحده برگزار شد. در این اجلاس هیئت‌هایی از کشورهای اتیوپی، افغانستان، دولت موقت الجزایر، اندونزی، برمه، جمهوری عربی متحده (همان مصر و سوریه)، سودان، سومالی، سیلان، عراق، عربستان سعودی، غنا، کامبوج، کوبا، گینه، مالی، مراکش، نپال، هند و یوگسلاوی شرکت داشتند. کشور برزیل نیز با عنوان ناظر حضور داشت (ر. ک: [[علی اکبر عبدالرشیدی|عبدالرشیدی، علی اکبر]]، جنبش عدم تعهد از آغاز تا سال ۱۹۸۵، ص۳۱).</ref>. بدین‌ترتیب، به [[نظام]] دوقطبی واکنش جدی نشان دادند. از نظر [[دین]] ما، [[دولت اسلامی]] باید برای اعتلای کلمه [[اسلام]] در سطح بین‌المللی موضعی فعال در همه عرصه‌های [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و نظامی داشته باشد. در حوزه [[فرهنگی]] نیز باید [[حکومت اسلامی]] در [[گسترش اسلام]] به طور وافر بکوشد. در بعد [[اجتماعی]]، [[رسالت]] [[حقیقی]] [[دولت اسلامی]] [[اقامه قسط]] و [[گسترش عدالت]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> و [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار]] و [[دفاع]] از [[محرومان]] و [[مستضعفان]] است<ref>{{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>. در بخش نظامی نیز [[آمادگی]] لازم و کافی برای مقابله احتمالی با [[کفار]] معاند و [[حفظ]] [[جامعه اسلامی]] [[ضرورت]] دارد<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}} «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.
یکی از سیاست‌های [[جمهوری اسلامی]]، [[تعهد]] نداشتن در برابر قدرت‌های سلطه‌گر و [[روابط]] صلح‌آمیز متقابل در برابر دولت‌های غیر [[محارب]] است<ref>ر. ک: اصل ۱۵۲ قانون اساسی.</ref>. چون در [[نظام]] [[سلطه]] به کشورهای عقب‌نگه‌داشته‌شده و در حال توسعه [[ظلم]] می‌شد، این کشورها در واکنش به چنین رفتارهایی “جنبش عدم تعهد” را در سال ۱۹۶۱ تأسیس کردند<ref>نخستین کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد با دعوت مارشال تیتو، رئیس جمهور یوگسلاوی، جمال عبدالناصر رئیس جمهور عربی متحده، سوکارنو رئیس جمهور اندونزی همراه با نهرو نخست وزیر هند و دولت افغانستان که از این دعوت حمایت کردند، ژوئن سال ۱۹۶۱ در قاهره به ریاست محمد فوزی، وزیر امور خارجه عربی متحده برگزار شد. در این اجلاس هیئت‌هایی از کشورهای اتیوپی، افغانستان، دولت موقت الجزایر، اندونزی، برمه، جمهوری عربی متحده (همان مصر و سوریه)، سودان، سومالی، سیلان، عراق، عربستان سعودی، غنا، کامبوج، کوبا، گینه، مالی، مراکش، نپال، هند و یوگسلاوی شرکت داشتند. کشور برزیل نیز با عنوان ناظر حضور داشت (ر. ک: [[علی اکبر عبدالرشیدی|عبدالرشیدی، علی اکبر]]، جنبش عدم تعهد از آغاز تا سال ۱۹۸۵، ص۳۱).</ref>. بدین‌ترتیب، به [[نظام]] دوقطبی واکنش جدی نشان دادند. از نظر [[دین]] ما، [[دولت اسلامی]] باید برای اعتلای کلمه [[اسلام]] در سطح بین‌المللی موضعی فعال در همه عرصه‌های [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و نظامی داشته باشد. در حوزه [[فرهنگی]] نیز باید [[حکومت اسلامی]] در [[گسترش اسلام]] به طور وافر بکوشد. در بعد [[اجتماعی]]، [[رسالت]] [[حقیقی]] [[دولت اسلامی]] [[اقامه قسط]] و [[گسترش عدالت]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref> و [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار]] و [[دفاع]] از [[محرومان]] و [[مستضعفان]] است<ref>{{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>. در بخش نظامی نیز [[آمادگی]] لازم و کافی برای مقابله احتمالی با [[کفار]] معاند و [[حفظ]] [[جامعه اسلامی]] [[ضرورت]] دارد<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}} «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.
خط ۳۲۶: خط ۳۲۶:
با نگاهی گذرا به [[تاریخ]] معاصر [[ایران]] می‌توان فهمید که [[سیاست خارجی]] [[ایران]] در [[وابستگی]] به [[غرب]] تنظیم می‌شده است؛ تا اینکه پس از اعلام موضع رسمی ۶/۱/۱۳۵۸ [[دولت]] موقت [[انقلاب]]، مبنی بر خروج از [[پیمان]] نظامی سنتو، مسئله عضویت [[جمهوری اسلامی ایران]] در [[جنبش]] غیرمتعهدها مطرح شد. سپس با شرکت [[وزیر]] امور خارجه در ششمین اجلاس سران عدم [[تعهد]] در هاوانا (۱۹۷۹)، [[کشور]] ما به عضویت رسمی [[جنبش]] عدم [[تعهد]] درآمد<ref>ر. ک: علی‌اکبر عبدالرشیدی، جنبش عدم تعهد از آغاز تا سال ۳۵۳-۳۵۴.</ref>.
با نگاهی گذرا به [[تاریخ]] معاصر [[ایران]] می‌توان فهمید که [[سیاست خارجی]] [[ایران]] در [[وابستگی]] به [[غرب]] تنظیم می‌شده است؛ تا اینکه پس از اعلام موضع رسمی ۶/۱/۱۳۵۸ [[دولت]] موقت [[انقلاب]]، مبنی بر خروج از [[پیمان]] نظامی سنتو، مسئله عضویت [[جمهوری اسلامی ایران]] در [[جنبش]] غیرمتعهدها مطرح شد. سپس با شرکت [[وزیر]] امور خارجه در ششمین اجلاس سران عدم [[تعهد]] در هاوانا (۱۹۷۹)، [[کشور]] ما به عضویت رسمی [[جنبش]] عدم [[تعهد]] درآمد<ref>ر. ک: علی‌اکبر عبدالرشیدی، جنبش عدم تعهد از آغاز تا سال ۳۵۳-۳۵۴.</ref>.


واقعیت آن است که [[سیاست]] اصلی [[جمهوری اسلامی ایران]]، سیاستی مستقل بر مبنای [[شعار]] “نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی”، برگرفته از [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] است و با [[سیاست]] عدم [[تعهد]] تناسب چندانی ندارد. وجه جمع این اصل در [[سیاست خارجی]] [[جمهوری اسلامی]] آن است که [[سیاست]] عدم [[تعهد]] با توجه به [[تقیه]] و اصل [[مصلحت]] اتخاذ شده، وگرنه در وضعیت عادی همان [[سیاست]] فعال استقلال‌طلبانه [[حاکم]] خواهد بود<ref>{{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نور، آیه ۳۵.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در جمع سفیران [[ایران]] در خارج از [[کشور]]، با تأکید بر [[لزوم]] پیش گرفتن مواضع فعال در قبال [[دولت‌ها]] فرمودند:
واقعیت آن است که [[سیاست]] اصلی [[جمهوری اسلامی ایران]]، سیاستی مستقل بر مبنای [[شعار]] “نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی”، برگرفته از [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] است و با [[سیاست]] عدم [[تعهد]] تناسب چندانی ندارد. وجه جمع این اصل در [[سیاست خارجی]] [[جمهوری اسلامی]] آن است که [[سیاست]] عدم [[تعهد]] با توجه به [[تقیه]] و اصل [[مصلحت]] اتخاذ شده، وگرنه در وضعیت عادی همان [[سیاست]] فعال استقلال‌طلبانه [[حاکم]] خواهد بود<ref>{{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نور، آیه ۳۵.</ref>. حضرت امام در جمع سفیران [[ایران]] در خارج از [[کشور]]، با تأکید بر [[لزوم]] پیش گرفتن مواضع فعال در قبال [[دولت‌ها]] فرمودند:
قطع رابطه با کشورها [[شیطنت]] دیگری است که امروزه استعمارگران [[علم]] کرده‌اند. ما باید با [[ملت‌ها]] [[روابط]] داشته باشیم، که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و [[شیطنت]] دقیقی است. ما باید همان‌گونه که در زمان [[صدر اسلام]]، [[پیامبر]] [[سفیر]] به این طرف و آن طرف می‌فرستاد که [[روابط]] درست کند، عمل کنیم و نمی‌توانیم بنشینیم و بگوییم که با [[دولت‌ها]] چه کار داریم. این برخلاف [[عقل]] و برخلاف [[شرع]] است و ما باید همه با هم رابطه داشته باشیم، منتها چند تا استثنا می‌شود که الآن هم با آنها رابطه نداریم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۳.</ref>.
قطع رابطه با کشورها [[شیطنت]] دیگری است که امروزه استعمارگران [[علم]] کرده‌اند. ما باید با [[ملت‌ها]] [[روابط]] داشته باشیم، که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و [[شیطنت]] دقیقی است. ما باید همان‌گونه که در زمان [[صدر اسلام]]، [[پیامبر]] [[سفیر]] به این طرف و آن طرف می‌فرستاد که [[روابط]] درست کند، عمل کنیم و نمی‌توانیم بنشینیم و بگوییم که با [[دولت‌ها]] چه کار داریم. این برخلاف [[عقل]] و برخلاف [[شرع]] است و ما باید همه با هم رابطه داشته باشیم، منتها چند تا استثنا می‌شود که الآن هم با آنها رابطه نداریم<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۳.</ref>.


خط ۳۵۴: خط ۳۵۴:
== جمع‌بندی ==
== جمع‌بندی ==
[[انقلاب اسلامی ایران]] مولود [[تفکر]] مبارزاتی [[شیعه]] است که آن را از [[پیشوایان]] خود به عاریت گرفته است. اگر [[شیعیان]] [[ایران]] در مدت کوتاهی توانستند [[رژیم]] [[دیکتاتوری]] [[ایران]] را، به‌رغم [[پشتیبانی]] قدرت‌های بزرگ از آن، برکنار، و [[حکومت اسلامی]] را جای‌گزین کنند، در پرتو نظریه عدم [[اطاعت از حاکم جائر]] بوده است. این نظریه از [[مبانی فکری]] [[شیعه]] برخاسته است و [[فقهای شیعه]] بدان [[اعتقاد]] داشتند. از این رو با آغاز حرکت مبارزاتی [[مردم ایران]] به [[رهبری]] [[امام خمینی]]، نه تنها [[علما]] با این [[جنبش]] مردمی [[مخالفت]] نکردند، بلکه تا پایان از آن همه‌جانبه [[حمایت]] نمودند و حتی خود وارد صحنه مبارزاتی شدند. البته جنبش‌های مبارزاتی پیش‌تر با [[اختلاف]] در عمق و سطح کم‌و‌بیش در [[ایران]] وجود داشت. به همین [[دلیل]]، [[تاریخ شیعه]] لبریز از [[مبارزات]] بسیاری با [[حکام جور]] است. این [[مبارزات]] پیاپی تأثیرهای فراوانی بر [[مردم ایران]] گذاشته است.
[[انقلاب اسلامی ایران]] مولود [[تفکر]] مبارزاتی [[شیعه]] است که آن را از [[پیشوایان]] خود به عاریت گرفته است. اگر [[شیعیان]] [[ایران]] در مدت کوتاهی توانستند [[رژیم]] [[دیکتاتوری]] [[ایران]] را، به‌رغم [[پشتیبانی]] قدرت‌های بزرگ از آن، برکنار، و [[حکومت اسلامی]] را جای‌گزین کنند، در پرتو نظریه عدم [[اطاعت از حاکم جائر]] بوده است. این نظریه از [[مبانی فکری]] [[شیعه]] برخاسته است و [[فقهای شیعه]] بدان [[اعتقاد]] داشتند. از این رو با آغاز حرکت مبارزاتی [[مردم ایران]] به [[رهبری]] [[امام خمینی]]، نه تنها [[علما]] با این [[جنبش]] مردمی [[مخالفت]] نکردند، بلکه تا پایان از آن همه‌جانبه [[حمایت]] نمودند و حتی خود وارد صحنه مبارزاتی شدند. البته جنبش‌های مبارزاتی پیش‌تر با [[اختلاف]] در عمق و سطح کم‌و‌بیش در [[ایران]] وجود داشت. به همین [[دلیل]]، [[تاریخ شیعه]] لبریز از [[مبارزات]] بسیاری با [[حکام جور]] است. این [[مبارزات]] پیاپی تأثیرهای فراوانی بر [[مردم ایران]] گذاشته است.
[[رهبری]] اغلب جنبش‌هایی را که در دوره معاصر [[ایران]] [[تکوین]] یافت، اغلب [[علما]] و [[روحانیت]] عهده‌دار بودند. [[تفکر]] مبارزاتی به طور عمده در [[رفتار]] [[سیاسی]] بسیاری از فقهای معاصر، مانند مرحوم [[میرزای شیرازی]]، [[میرزای نایینی]]، شیخ فضل‌الله نوری و دیگر [[فقهای شیعه]] دیده می‌شود. البته روش مبارزاتی این بزرگان یکسان نبوده و از روش واحدی [[پیروی]] نمی‌کردند، بلکه هریک از آنها متناسب با زمینه‌ها و اوضاع [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[حاکم]] بر آن دوران در این باره [[تصمیم‌گیری]] می‌کردند که توضیح آن پیش‌تر گذشت. [[امام خمینی]] که خود [[مرجع]] مذهبی بودند، [[رهبری]] [[مبارزات]] پیاپی [[مردم ایران]] را علیه [[رژیم]] [[ستمگر]] پهلوی از سال ۱۳۴۲ بر عهده گرفتند. [[حضرت]] [[امام]] از دهه بیست گام‌های مؤثری در تبیین [[فرهنگ اسلامی]] و مبارزاتی [[شیعه]] برداشتند و دهه چهل، پس از فوت [[آیت الله بروجردی]] اقداماتی عملی کردند. ایشان در [[تبعید]] نیز همان گام‌های اساسی را در جهت تبیین [[حکومت اسلامی]] برداشتند و تا [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] بر آن [[اصرار]] ورزیدند.
[[رهبری]] اغلب جنبش‌هایی را که در دوره معاصر [[ایران]] [[تکوین]] یافت، اغلب [[علما]] و [[روحانیت]] عهده‌دار بودند. [[تفکر]] مبارزاتی به طور عمده در [[رفتار]] [[سیاسی]] بسیاری از فقهای معاصر، مانند مرحوم [[میرزای شیرازی]]، [[میرزای نایینی]]، شیخ فضل‌الله نوری و دیگر [[فقهای شیعه]] دیده می‌شود. البته روش مبارزاتی این بزرگان یکسان نبوده و از روش واحدی [[پیروی]] نمی‌کردند، بلکه هریک از آنها متناسب با زمینه‌ها و اوضاع [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[حاکم]] بر آن دوران در این باره [[تصمیم‌گیری]] می‌کردند که توضیح آن پیش‌تر گذشت. [[امام خمینی]] که خود [[مرجع]] مذهبی بودند، [[رهبری]] [[مبارزات]] پیاپی [[مردم ایران]] را علیه [[رژیم]] [[ستمگر]] پهلوی از سال ۱۳۴۲ بر عهده گرفتند. حضرت امام از دهه بیست گام‌های مؤثری در تبیین [[فرهنگ اسلامی]] و مبارزاتی [[شیعه]] برداشتند و دهه چهل، پس از فوت [[آیت الله بروجردی]] اقداماتی عملی کردند. ایشان در [[تبعید]] نیز همان گام‌های اساسی را در جهت تبیین [[حکومت اسلامی]] برداشتند و تا [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] بر آن [[اصرار]] ورزیدند.
پس از [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] نیز [[تفکر]] مبارزاتی [[شیعه]] علیه [[استبداد]] و [[استکبار]] در اصول [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] گنجانده شد. [[حمایت از مستضعفان]] و جنبش‌های رهایی‌بخش در سراسر [[جهان]] و نیز نفیِ [[ستم]] و... ، از جمله اصولی بود که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] بدان تصریح شده است.
پس از [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] نیز [[تفکر]] مبارزاتی [[شیعه]] علیه [[استبداد]] و [[استکبار]] در اصول [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] گنجانده شد. [[حمایت از مستضعفان]] و جنبش‌های رهایی‌بخش در سراسر [[جهان]] و نیز نفیِ [[ستم]] و... ، از جمله اصولی بود که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] بدان تصریح شده است.
[[اندیشه]] و [[رفتار]] مبارزاتی [[علمای شیعه]] در طول [[تاریخ]] علیه [[حکام جائر]] که روشی متفاوت داشت و نیز اصول مندرج در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، از [[خصلت]] ذاتی [[تفکر]] [[شیعه]] درباره [[انقلاب]] و [[مبارزه]] حکایت دارد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۵۲.</ref>.
[[اندیشه]] و [[رفتار]] مبارزاتی [[علمای شیعه]] در طول [[تاریخ]] علیه [[حکام جائر]] که روشی متفاوت داشت و نیز اصول مندرج در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، از [[خصلت]] ذاتی [[تفکر]] [[شیعه]] درباره [[انقلاب]] و [[مبارزه]] حکایت دارد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۵۲.</ref>.
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش