پرش به محتوا

ادریس بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود'
جز (جایگزینی متن - 'رویم' به 'رویم')
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود')
خط ۳۴: خط ۳۴:
این خبر را نوفلی نقل کرده است.
این خبر را نوفلی نقل کرده است.
اما در [[روایت]] [[محمد بن موسی]] آمده است که: [[هارون]] الرشید [[شماخ]] که [[غلام]] [[مهدی]] پدرش و طبیب بود به سوی ادریس بن عبدالله فرستاد، شماخ برای [[ادریس]] اظهار کرد که: من [[شیعه]] و طبیب هستم، و برای ادریس مسواکی آورد که در آن سم قرار داده بود، هنگامی که او [[مسواک]] کرد گوشت‌های دهانش ریخت و شماخ فرار کرد تا اینکه وارد [[مصر]] شد. سپس ابن الاغلب جریان [[مسموم]] کردن ادریس بن عبدالله توسط شماخ برای هارون نوشت، هارون [[مسئولیت]] پیک مصر را به شماخ داد و او را جایزه‌ای بخشید<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۸۸.</ref>.
اما در [[روایت]] [[محمد بن موسی]] آمده است که: [[هارون]] الرشید [[شماخ]] که [[غلام]] [[مهدی]] پدرش و طبیب بود به سوی ادریس بن عبدالله فرستاد، شماخ برای [[ادریس]] اظهار کرد که: من [[شیعه]] و طبیب هستم، و برای ادریس مسواکی آورد که در آن سم قرار داده بود، هنگامی که او [[مسواک]] کرد گوشت‌های دهانش ریخت و شماخ فرار کرد تا اینکه وارد [[مصر]] شد. سپس ابن الاغلب جریان [[مسموم]] کردن ادریس بن عبدالله توسط شماخ برای هارون نوشت، هارون [[مسئولیت]] پیک مصر را به شماخ داد و او را جایزه‌ای بخشید<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۸۸.</ref>.
و در [[حدیث]] [[داود بن قاسم جعفری]] آمده است که: سلیمان بن جریر ماهی کباب شده‌ای را که مسموم بود به رسم [[هدیه]] برای ادریس بن عبدالله فرستاد و او را به [[قتل]] رسانید.
و در [[حدیث]] [[داوود بن قاسم جعفری]] آمده است که: سلیمان بن جریر ماهی کباب شده‌ای را که مسموم بود به رسم [[هدیه]] برای ادریس بن عبدالله فرستاد و او را به [[قتل]] رسانید.
پس راشد بازگشت به همان ناحیه‌ای که ادریس در آنجا اقامت داشت و او را [[دفن]] کرد. و برای ادریس بن عبدالله [[فرزندی]] بود که همسرش به او حامله بود و راشد از آن [[زن]] [[مراقبت]] کرد تا فرزندش متولد شد، آن نوزاد پسر را به اسم پدرش ادریس نامید و خود راشد امر بربر را عهده‌دار شد تا اینکه آن [[کودک]] بزرگ شد و [[ولایت]] بر بر را به عهده گرفت، و او مردی [[شجاع]] و [[بخشنده]] و شاعر بود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۴۸۲.</ref>
پس راشد بازگشت به همان ناحیه‌ای که ادریس در آنجا اقامت داشت و او را [[دفن]] کرد. و برای ادریس بن عبدالله [[فرزندی]] بود که همسرش به او حامله بود و راشد از آن [[زن]] [[مراقبت]] کرد تا فرزندش متولد شد، آن نوزاد پسر را به اسم پدرش ادریس نامید و خود راشد امر بربر را عهده‌دار شد تا اینکه آن [[کودک]] بزرگ شد و [[ولایت]] بر بر را به عهده گرفت، و او مردی [[شجاع]] و [[بخشنده]] و شاعر بود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۴۸۲.</ref>


۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش