پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
اجداد [[پدری]] [[رسول خدا]] {{صل}} چنین است: [[محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی]] از شاخه [[بنی هاشم]] از [[قبیله قریش]]<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴؛ ابن حزم، ص۱۵.</ref>. | اجداد [[پدری]] [[رسول خدا]] {{صل}} چنین است: [[محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی]] از شاخه [[بنی هاشم]] از [[قبیله قریش]]<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴؛ ابن حزم، ص۱۵.</ref>. | ||
[[سلسله]] نسب آن حضرت به [[اسماعیل]] ذبیح فرزند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} میرسد<ref>ابن حزم، ص۱۵.</ref>، اما آن حضرت وقتی نسب خود را میشمرد، از [[معد بن عدنان]] بالاتر نمیرفت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۴۷.</ref> و میفرمود: "هنگامی که نسب مرا میشمارید، وقتی به عدنان رسیدید، توقف کنید"<ref> | [[سلسله]] نسب آن حضرت به [[اسماعیل]] ذبیح فرزند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} میرسد<ref>ابن حزم، ص۱۵.</ref>، اما آن حضرت وقتی نسب خود را میشمرد، از [[معد بن عدنان]] بالاتر نمیرفت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۴۷.</ref> و میفرمود: "هنگامی که نسب مرا میشمارید، وقتی به عدنان رسیدید، توقف کنید"<ref>ابنشهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۱۳۴؛ اربلی، ج۱، ص۱۵.</ref> آن حضرت در [[طهارت]] نسب خویش میفرمود: "از [[زمان]] [[حضرت آدم]]، من همواره از صلب کسانی که [[ازدواج]] [[شرعی]] کردهاند، متولد شدهام و در نسب من [[زنا]] و [[سنتهای جاهلی]] [[راه]] نیافته است<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۴۰۹؛ فرات کوفی، ص۲۰؛ رامهرمزی، ص۴۷۰.</ref> و من پیوسته از صلب [[پدران]] [[پاک]] به رحمهای [[مادران]] پاک منتقل شدم"<ref>طبری شیعی، ص۵۸۱.</ref>. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۱، ص۵۰.</ref> به نقل کلبی گوید: من پانصد نفر از اجداد پدری و مادری رسول خدا {{صل}} را بررسی کردم و در بین آنها کسی را نیافتم که با ازدواجش با سنتهای جاهلی یا زناکار باشد. [[واثلة بن اسقع]] گوید رسول خدا {{صل}} فرمود: "خداوند از میان [[فرزندان]] ابراهیم، اسماعیل، از میان فرزندان اسماعیل، [[بنی کنانه]]، از بنی کنانه، [[قریش]]، از [[قریش]]، [[بنی هاشم]] و از بنی هاشم، مرا برگزید"<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷.</ref>. | ||
[[قریش]]، همزمان با [[ظهور اسلام]]، حدود ۲۵ [[طایفه]] داشت که نام طایفه [[رسول خدا]] {{صل}} [[بنوهاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب]] بود<ref>ابن حزم، ص۴۶۵.</ref>. [[هاشم بن عبد مناف]] که [[بنی هاشم]] منسوب به اویند، بنیانگذار [[ارتباط]] تجاری با [[شام]]، دارای ویژگیهای [[انسانی]] و بسیار گشاده دست در [[کمک به دیگران]] بود و دارا بودن دو [[منصب]] مهم رفادت (مهمان داری) و سقایت (آب رسانی برای [[زائران]] [[خانه خدا]]) نیز موقعیت [[برتر]] او را ممتازتر کرده و سبب [[عزت]] بنی هاشم در بین [[مردم]] شده بود<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۴۲؛ بلاذری، ج۱، ص۶۴ و ص۶۷ و ج۴، ص۲۲؛ طبری، ج۲، ص۲۵۲.</ref>، [[زعامت دینی]] مردم [[مکه]] در [[جاهلیت]] در دست بنی [[هشام]] بود<ref>ابن حزم، ص۱۵.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۹-۳۰.</ref> | [[قریش]]، همزمان با [[ظهور اسلام]]، حدود ۲۵ [[طایفه]] داشت که نام طایفه [[رسول خدا]] {{صل}} [[بنوهاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب]] بود<ref>ابن حزم، ص۴۶۵.</ref>. [[هاشم بن عبد مناف]] که [[بنی هاشم]] منسوب به اویند، بنیانگذار [[ارتباط]] تجاری با [[شام]]، دارای ویژگیهای [[انسانی]] و بسیار گشاده دست در [[کمک به دیگران]] بود و دارا بودن دو [[منصب]] مهم رفادت (مهمان داری) و سقایت (آب رسانی برای [[زائران]] [[خانه خدا]]) نیز موقعیت [[برتر]] او را ممتازتر کرده و سبب [[عزت]] بنی هاشم در بین [[مردم]] شده بود<ref>یعقوبی، ج۱، ص۲۴۲؛ بلاذری، ج۱، ص۶۴ و ص۶۷ و ج۴، ص۲۲؛ طبری، ج۲، ص۲۵۲.</ref>، [[زعامت دینی]] مردم [[مکه]] در [[جاهلیت]] در دست بنی [[هشام]] بود<ref>ابن حزم، ص۱۵.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۹-۳۰.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== شمایل و صفات ظاهری == | == شمایل و صفات ظاهری == | ||
{{اصلی|شمایل پیامبر خاتم}} | {{اصلی|شمایل پیامبر خاتم}} | ||
در توصیف سیمای [[مبارک]] [[رسول خدا]] {{صل}} گفته شده است، ایشان مردی خوش اندام<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۱۴۵، ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۴۴۵ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۶.</ref>، چهارشانه<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۲۲.</ref> و دارای سینهای ستبر و فراخ بود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۴؛ | در توصیف سیمای [[مبارک]] [[رسول خدا]] {{صل}} گفته شده است، ایشان مردی خوش اندام<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۱۴۵، ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۴۴۵ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۶.</ref>، چهارشانه<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۲۲.</ref> و دارای سینهای ستبر و فراخ بود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۴؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۶ و نویری، نهایةالإرب، ج۱۸، ص۲۳۹.</ref>. قامتش، متوسط و کوتاه یا بلند نبود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۴ و الشمائل المحمدیه، ص۱۵.</ref>؛ ولی از افراد معمولی بلندتر مینمود و چون همراه گروهی میآمد، از همگان برازندهتر و [[برتر]] به نظر میرسید؛ هیچ کس از [[مردم]] هر چند بلند قامت، با وی راه نمیرفت؛ مگر آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} از او بلندتر و برجستهتر مینمود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۲، ص ۸۷؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>. لاغر اندام یا بسیار فربه نبود و خلقتی همگون و میانه داشت<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۴۵۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۷، ص ۸۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۰۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۰ و المناقب، ج۱، ص۱۵۶.</ref>. بدنش فربه و در عین حال، سینه و شکمش در یک سطح بود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۱؛ تاریخ مدینه دمشق ،ج٣، ص۲۷۱ و نهایةالإرب، ج۱۸، ص۲۳۹.</ref>. رنگ آن قسمت از پوست [[بدن]] حضرت که در معرض تابش [[خورشید]] و برخورد با هوا بود، مایل به سرخی بود؛ اما آن قسمت از [[بدن]] که در زیر [[لباس]] ایشان بود، سفید و درخشان بود<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۰۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۱۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۶، ص ۴۱۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۲، ص ۱۲.</ref>. عرقش بسیار<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۳۷۷؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند ابویعلی، ج ۵، ص ۱۸۳ و الطبقات الکبری، ص ۳۱۷.</ref> و بوی عرق آن حضرت، پاکیزهتر و خوشبوتر از مشک بود<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۷۵.</ref> و هیچ مشک و عنبری به خوشبویی [[بدن]] او نبود<ref>البخاری، صحیح، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۱؛ سنن ترمذی، ج ۳، ص ۲۴۹ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} سری بزرگ و متناسب داشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۶؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۹ و مسند احمد، ج ۱، ص۱۱۶.</ref> و چهرهاش گرد<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۹؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۱۹۶؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۸۶ و مسند احمد، ج۵، ص۱۰۴.</ref> و سفید بود<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص ۲۶۰؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۲۱۷ و مسند ابو یعلی، ج ۱، ص ۳۰۴.</ref>؛ [[پیری]] چهره ایشان با اندکی سرخی (گلفام)<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۱۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۳۴؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۵، صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۲۱۷ ومسند ابو یعلی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> آمیخته و صورت ایشان چون [[ماه]] شب چهارده، [[نورانی]] و درخشان<ref>الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۱۵۵؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۲، ص ۱۶۷؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۸۶ و ٢ الشمائل المحمدیه، ص۲۲.</ref> و دانههای عرق بر چهرهاش چون مروارید غلطان بود<ref>مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۲ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۸۸.</ref>؛ پیشانی ایشان بلند و پهن<ref>المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۵، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۴۸ و شرف المصطفی، ج۲، ص۹۰.</ref> و در عین حال اندکی تمایل به جلو داشت<ref>المناقب ج ۲، ص ۱۵۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۸۱.</ref> که درخشش و تابندگی ابروان آن چون چراغی روشن [[مردم]] را به خود جلب میکرد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۵۷.</ref>.<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۲-۴۶۵.</ref> | [[رسول خدا]] {{صل}} سری بزرگ و متناسب داشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۶؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۹ و مسند احمد، ج ۱، ص۱۱۶.</ref> و چهرهاش گرد<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۹؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۱۹۶؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۸۶ و مسند احمد، ج۵، ص۱۰۴.</ref> و سفید بود<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص ۲۶۰؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۲۱۷ و مسند ابو یعلی، ج ۱، ص ۳۰۴.</ref>؛ [[پیری]] چهره ایشان با اندکی سرخی (گلفام)<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۱۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۳۴؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۵، صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۲۱۷ ومسند ابو یعلی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> آمیخته و صورت ایشان چون [[ماه]] شب چهارده، [[نورانی]] و درخشان<ref>الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۱۵۵؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۲، ص ۱۶۷؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۸۶ و ٢ الشمائل المحمدیه، ص۲۲.</ref> و دانههای عرق بر چهرهاش چون مروارید غلطان بود<ref>مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۲ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۸۸.</ref>؛ پیشانی ایشان بلند و پهن<ref>المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۵، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۴۸ و شرف المصطفی، ج۲، ص۹۰.</ref> و در عین حال اندکی تمایل به جلو داشت<ref>المناقب ج ۲، ص ۱۵۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۸۱.</ref> که درخشش و تابندگی ابروان آن چون چراغی روشن [[مردم]] را به خود جلب میکرد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۵۷.</ref>.<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۲-۴۶۵.</ref> | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
==[[نیاکان]] رسول خدا{{صل}}== | ==[[نیاکان]] رسول خدا{{صل}}== | ||
رسول خدا{{صل}} بدون تردید از [[اسماعیل ذبیح]] [[الله]] فرزند [[ابراهیم خلیل الرحمن]]{{ع}} [[نسب]] میبرد. در روایتی از رسول خدا{{صل}} نقل شده است که نسب مرا تا عَدْنان بیشتر ذکر نکنید<ref>{{متن حدیث|إِذَا بَلَغَ نَسَبِي إِلَى عَدْنَانَ فَأَمْسِكُوا}}؛ | رسول خدا{{صل}} بدون تردید از [[اسماعیل ذبیح]] [[الله]] فرزند [[ابراهیم خلیل الرحمن]]{{ع}} [[نسب]] میبرد. در روایتی از رسول خدا{{صل}} نقل شده است که نسب مرا تا عَدْنان بیشتر ذکر نکنید<ref>{{متن حدیث|إِذَا بَلَغَ نَسَبِي إِلَى عَدْنَانَ فَأَمْسِكُوا}}؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. دلیل این امر فاصله زمانی زیاد و گذشت قرنها و [[اقوام]] بسیار بین [[حضرت اسماعیل]] و [[پیامبر]]{{صل}} است. به قول [[قاضی عبدالجبار]] اتصال [[انساب]] در این ایام طولانی؛ غیر معلوم و نتیجه آن [[کذب]] است<ref>{{متن حدیث|الْقَاضِي عَبْدُ الْجَبَّارِ: أَنَّ اتِّصَالَ الْأَنْسَابِ غَيْرُ مَعْلُومٍ فَلَا يَخْلُو إِمَّا أَنْ يَكُونَ كَاذِباً أَوْ فِي حُكْمِ الْكَاذِبِ}}؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۱، ص۱۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۹۴.</ref>. [[عرب]] منسوب به عَدْنان؛ عَدنانی گفته میشوند. آن طور که عربهای باقی مانده از [[نسل]] [[اسماعیل ذبیح]] به سایر اجداد آن [[حضرت]]، [[معدی]]، نزاری، [[مُضَری]] و تمام آنها که عرب شمالی هستند را عرب مُستَعربه گویند<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۲۲.</ref>. | ||
[[عدنانیان]] پیش از [[اسلام]] در تهامه، نجد، [[حجاز]] و... [[سکونت]] داشتند. در مقابل عرب [[عدنانی]]، عرب [[قحطان]] است که به [[یعرب بن قحطان]] [[نسب]] میبرند. [[قحطانیان]] از جنوب به شمال [[عربستان]] آمدند. به عرب [[قحطانی]] عرب جنوبی و عرب عاربه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۲۰.</ref> نیز میگویند. جُرْهُمیان شاخهای از عرب قحطانی بودند که [[مادر]] [[فرزندان]] حضرت اسماعیل از این تیره است. [[جرهمیان]] تولیت [[کعبه]] را قبل از [[خُزاعه]] در دست داشتند. شاخصترین افراد در بین [[اجداد رسول خدا]]{{صل}} عبارتند از: | [[عدنانیان]] پیش از [[اسلام]] در تهامه، نجد، [[حجاز]] و... [[سکونت]] داشتند. در مقابل عرب [[عدنانی]]، عرب [[قحطان]] است که به [[یعرب بن قحطان]] [[نسب]] میبرند. [[قحطانیان]] از جنوب به شمال [[عربستان]] آمدند. به عرب [[قحطانی]] عرب جنوبی و عرب عاربه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۲۰.</ref> نیز میگویند. جُرْهُمیان شاخهای از عرب قحطانی بودند که [[مادر]] [[فرزندان]] حضرت اسماعیل از این تیره است. [[جرهمیان]] تولیت [[کعبه]] را قبل از [[خُزاعه]] در دست داشتند. شاخصترین افراد در بین [[اجداد رسول خدا]]{{صل}} عبارتند از: | ||
قُصی بن [[کلاب]]، [[عبد]] مُناف<ref>برخی این نام را عبد مناف به ضم میم درست میدانند. در این صورت مُناف به معنای مُشرف است و کنایه از خدای تعالی است یعنی بنده کسی که مشرف بر جهان است.</ref> بن قُصی، [[هاشم بن عبد مناف]]، [[عبدالمطلب بن هاشم]] و [[عبدالله بن عبدالمطلب]]. قصی<ref>نام اصلی قصی، زید است. در وجه تسیمه قصی گفته شده است، بعد از درگذشت کلاب، مادر قصی با ربیعه بن حرام ازدواج کرد، ربیعه او را همراه قصی به سرزمین خود برد. مادر قصی فرزندش زید را به جهت دوری از سرزمین پدریش قصی نامید.</ref> بعد از درگذشت پدرش کلاب همراه مادر و ناپدری خود، [[ربیعه]] بن [[حرام]] عُذری به [[شام]] رفت<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۱ و ۸۲.</ref>، در ایام [[جوانی]] که مقارن با ایام [[حج]] بود با [[حاجیان]] [[قبیله]] [[قُضاعه]] به [[مکه]] آمد و بعد از [[مرگ]] حَلیل خُزاعی که [[زعامت]] مکه را در دست داشت، داماد و [[جانشین]] او شد، [[اداره امور]] مکه را به کمک [[بنی کِنانه]]<ref>ارزقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ص۱۰۴-۱۰۸.</ref> از [[خزاعه]] گرفت و آنان را به بیرون مکه فرستاد و [[وضع سیاسی]] و [[دینی]] مکه را سامان بخشید<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۳.</ref> و [[قریش]] را از اطراف مکه به داخل [[شهر]] آورد و از پراکندگی [[نجات]] داد؛ از این رو او را مُجَمِّع نامیدند<ref>قریش به دو گروه الظواهر و البطاح تقسیم میشود. قریش ظواهر در کوههای اطراف مکه ساکن بودند و خود را نگهبان مکه میدانستند و به این جهت بر قریش بطاح فخر میفروختند ولی قریش بطاح که در داخل محیط حرم زندگی میکردند خود را برتر از دیگران میدانستند. بلاذری، أنساب الأشراف، چاپ زکار، ج۱، ص۴۱ و ۴۵.</ref>. سپس [[مناصب]] [[کعبه]]: رفادت ([[پذیرایی]] و [[اطعام]] حاجیان)، سقایت (آبرسانی)، [[حجابت]] (پردهداری)، [[لواء]] ([[پرچم]]: [[نیروی نظامی]]) را بین [[فرزندان]] خود تقسیم<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶.</ref> و [[دارالندوه]] را تأسیس کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۰.</ref>. | قُصی بن [[کلاب]]، [[عبد]] مُناف<ref>برخی این نام را عبد مناف به ضم میم درست میدانند. در این صورت مُناف به معنای مُشرف است و کنایه از خدای تعالی است یعنی بنده کسی که مشرف بر جهان است.</ref> بن قُصی، [[هاشم بن عبد مناف]]، [[عبدالمطلب بن هاشم]] و [[عبدالله بن عبدالمطلب]]. قصی<ref>نام اصلی قصی، زید است. در وجه تسیمه قصی گفته شده است، بعد از درگذشت کلاب، مادر قصی با ربیعه بن حرام ازدواج کرد، ربیعه او را همراه قصی به سرزمین خود برد. مادر قصی فرزندش زید را به جهت دوری از سرزمین پدریش قصی نامید.</ref> بعد از درگذشت پدرش کلاب همراه مادر و ناپدری خود، [[ربیعه]] بن [[حرام]] عُذری به [[شام]] رفت<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۱ و ۸۲.</ref>، در ایام [[جوانی]] که مقارن با ایام [[حج]] بود با [[حاجیان]] [[قبیله]] [[قُضاعه]] به [[مکه]] آمد و بعد از [[مرگ]] حَلیل خُزاعی که [[زعامت]] مکه را در دست داشت، داماد و [[جانشین]] او شد، [[اداره امور]] مکه را به کمک [[بنی کِنانه]]<ref>ارزقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ص۱۰۴-۱۰۸.</ref> از [[خزاعه]] گرفت و آنان را به بیرون مکه فرستاد و [[وضع سیاسی]] و [[دینی]] مکه را سامان بخشید<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۳.</ref> و [[قریش]] را از اطراف مکه به داخل [[شهر]] آورد و از پراکندگی [[نجات]] داد؛ از این رو او را مُجَمِّع نامیدند<ref>قریش به دو گروه الظواهر و البطاح تقسیم میشود. قریش ظواهر در کوههای اطراف مکه ساکن بودند و خود را نگهبان مکه میدانستند و به این جهت بر قریش بطاح فخر میفروختند ولی قریش بطاح که در داخل محیط حرم زندگی میکردند خود را برتر از دیگران میدانستند. بلاذری، أنساب الأشراف، چاپ زکار، ج۱، ص۴۱ و ۴۵.</ref>. سپس [[مناصب]] [[کعبه]]: رفادت ([[پذیرایی]] و [[اطعام]] حاجیان)، سقایت (آبرسانی)، [[حجابت]] (پردهداری)، [[لواء]] ([[پرچم]]: [[نیروی نظامی]]) را بین [[فرزندان]] خود تقسیم<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶.</ref> و [[دارالندوه]] را تأسیس کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۰.</ref>. |