پرش به محتوا

نعمان بن بشیر انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
وی در ایامی که [[مسلم بن عقیل]]، به [[نمایندگی]] از سوی [[سیدالشهدا]] به [[کوفه]] آمده و به نفع آن [[حضرت]] [[بیعت]] می‌گرفت، [[والی کوفه]] بود، پیشتر ساکن [[شام]] شده بود. از [[قبیلۀ خزرج]] و از [[انصار]] بود. [[مادر]] او [[عمره دختر رواحه]] ([[خواهر]] [[عبدالله بن رواحه]]) نام داشت. نعمان قبلاً از سوی [[معاویه]] [[ولایت کوفه]] را بر عهده داشت، [[یزید]] هم او را در همان [[منصب]] ابقاء کرد<ref>الحسین فی طریقه الی الشهاده، ص۷.</ref>.
[[ابوعبدالله]] [[نعمان بن بشیر انصاری]] از [[قبیلۀ خزرج]] در [[سال دوم هجری]] به [[دنیا]] آمد و مادر وی، [[عمره بنت رواحه]]، [[خواهر]] [[عبدالله بن رواحه]] بوده است<ref>المعارف، ابن قتیبه، ص۲۹۴.</ref>. وی اولین فرزند به دنیا آمده در [[مدینه]] بعد از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۹۸.</ref>. وی کسی بود که پیراهن [[عثمان بن عفان]] را به [[شام]] برد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۵۶۲.</ref>. [[معاویه]] و [[یزید]]، نعمان را [[امیر]] [[کوفه]] قرار داده بودند و سپس [[والی]] [[حمص]] شد<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۸۸؛ [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۳۱۲.</ref>


وی [[خطیب]] و شاعر بود. در [[جنگ صفین]] از [[سپاه معاویه]] به شمار می‌آمد. سپس [[قاضی دمشق]] شد. آنگاه از سوی معاویه به [[ولایت یمن]] گماشته شد. از آن پس ۹ ماه هم والی کوفه گشت<ref>الأعلام، زرکلی، ج۸، ص۳۶.</ref>.
== نعمان و [[مأموریت]] معاویه ==
پس از [[کشته شدن عثمان]]، معاویه، نعمان بن بشیر و [[ابو هریره]] را به نزد [[علی]] {{ع}} فرستاد تا از آن حضرت بخواهند [[قاتلان عثمان]] را برای کشتن به او تحویل بدهد و قصد معاویه این بود که کسانی چون نعمان و ابو هریره از نزد علی {{ع}} [[دست]] خالی باز گردند و این امر سبب شود که [[مردم]] شام معاویه را در [[جنگ با علی]] {{ع}} به [[حق]] بدانند و علی {{ع}} را ملامت کنند و این دو نیز در نزد مردم شام [[شهادت]] دهند که معاویه به [[خون خواهی]] [[عثمان]] برخاسته و علی {{ع}} از قاتلان عثمان [[حمایت]] می‌کند.


[[نهضت مسلم بن عقیل]] و هوادارانش در کوفه چون اوج و [[قدرت]] گرفت، [[عبدالله بن مسلم]] که از هواداران [[بنی امیه]] بود، نسبت به [[سهل‌انگاری]] نعمان در قضیّۀ مسلم بن عقیل [[انتقاد]] کرد و گزارش به یزید داد و درخواست کرد که برای کوفه مرد مقتدرتری بفرستد.
معاویه به نعمان و [[ابوهریره]] گفت: "نزد علی بروید و او را به [[خدا]] [[سوگند]] دهید و از او بخواهید که قاتلان عثمان را به ما تحویل دهد، زیرا علی آنها را نزد خود جای داده و از آنان حمایت می‌کند. اگر علی چنین کند، دیگر میان ما [[جنگی]] نخواهد بود و اگر خودداری کرد، نزد مردم آمده و از هر چه دیده و شنیده‌اید، آنها را [[آگاه]] سازید". آن دو نزد علی {{ع}} آمدند و ابوهریره گفت: "ای [[ابا الحسن]]، خدا به تو در [[اسلام]]، [[فضیلت]] و [[شرف]] داده و تو پسر عموی [[محمد]]، [[سرور]] [[مسلمانان]] هستی. پسر عموی تو [[معاویه]] ما را به نزد تو فرستاده و از تو چیزی خواسته که اگر چنان کنی، این [[جنگ]]، پایان می‌پذیرد و میان [[مردم]] [[صلح]] و [[آرامش]] بر قرار می‌شود؛ این که [[قاتلان عثمان]] را به پسر عمویش معاویه تحویل دهی تا آنها را بکشد. سپس نعمان هم همین درخواست را تکرار کرد.


یزید هم به پیشنهاد [[مشاور مسیحی]] خود «[[سرجون]]» [[عبیدالله بن زیاد]] را به [[ولایت کوفه]] [[منصوب]] کرد و به وی [[فرمان]] [[سختگیری]] و شدّت عمل داد، و بدین صورت، [[نعمان بن بشیر]] از کوفه [[عزل]] شد. تا دوران [[حکومت]] [[مروان بن حکم]] نیز زنده بود و [[والی حمص]] گشت ولی به علّت بروز اغتشاشاتی که به فتنۀ [[ابن زبیر]] معروف است، [[اهل]] حمص او را پذیرا نشدند، از آنجا گریخت، [[مردم]] تعقیبش کرده او را کشتند. این حادثه در [[سال ۶۵ هجری]] بود<ref>ر. ک: در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهمومص۱۱۶.</ref>. وی در آن هنگام ۶۴ سال داشت<ref>قمقام زخار، ص۲۸۹.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۴۸۰.</ref>.
[[علی]] {{ع}} در پاسخ آن دو، فرمود: "سخن در این باره را رها کنید. ای نعمان، همه [[قوم]] تو [[پیروان]] من هستند جز سه یا چهار تن. آیا تو نیز از آن شمار اندک هستی؟".
 
نعمان گفت: "[[خدا]] شما را [[سلامت]] دارد، من آمده‌ام با تو و همراه تو باشم. معاویه از من خواسته که این سخن را برسانم و [[آرزو]] داشتم که موقعیتی پیش آید که تو را ببینم و خدا میان شما دو تن صلح پدید آورد و اگر [[رأی]] تو جز این است، من همراه تو خواهم بود و با تو خواهم ماند".
 
اما [[ابوهریره]] به [[شام]] بازگشت و نزد معاویه رفت و مطالب [[گفتگو]] را به او خبر داد و نعمان نیز چند ماهی نزد علی {{ع}} ماند و سپس از نزد ایشان فرار کرد، اما در [[عین التمر]]، [[مالک بن کعب ارحبی]] که [[کارگزار]] علی {{ع}} در آنجا بود، او را گرفت و از قصدش پرسید؛ نعمان گفت: "من مأموری بودم که [[وظیفه]] خود را انجام دادم و اینک به نزد کسی که مرا فرستاده باز می‌گردم". [[مالک بن کعب]]، نعمان را [[زندانی]] کرد و گفت: "در این جا باش تا من درباره تو به علی {{ع}} [[نامه]] بنویسم". نعمان او را [[سوگند]] داد که درباره او به علی {{ع}} نامه ننویسد، زیرا از این کار [[بیم]] داشت و به علی {{ع}} گفته بود آمده‌ام تا نزد تو بمانم. [[نعمان بن بشیر]] حال خود را به [[قرظة بن کعب انصاری]] که در همان حوالی عین التمر کارگزار [[خراج]] علی {{ع}} بود، خبر داد. [[قرظه بن کعب]] شتابان به نزد [[مالک بن کعب]] آمد و به او گفت: "این مرد را [[آزاد]] کن!" [[مالک]] گفت: "اگر او از [[پرهیزگاران]] [[انصار]] بود هرگز از [[امیرالمؤمنین]] نمی‌گریخت و به نزد [[امیر]] [[منافقین]] نمی‌رفت". با [[اصرار]] [[قرظه]]، نعمان، آزاد شد و سپس او بر اشتر خود سوار شد و به نزد [[معاویه]] رفت و آنچه دیده بود برای او شرح داد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۴۵؛ الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۹.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۸۸-۳۹۰.</ref>
 
== نعمان و [[حکومت]] [[کوفه]] ==
در [[سال ۵۹ هجری]] معاویه [[عبدالرحمن بن ام‌حکم]] را از حکومت کوفه برکنار و [[نعمان بن بشیر]] را [[والی کوفه]] کرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. تا اینکه [[نماینده]] [[امام حسین]] {{ع}}، [[مسلم بن عقیل]]، به کوفه آمد و در [[منزل]] [[مختار بن ابی عبیده]] اقامت گزید و هجده هزار نفر از [[مردم]] این [[شهر]] با حضرت مسلم [[بیعت]] کردند<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۴۷-۳۴۸.</ref> و به حضور ایشان رفت و آمد می‌کردند.
 
[[عبدالله بن مسلم باهلی]]، [[عمارة بن ولید]] و [[عمر بن سعد]] به [[یزید بن معاویه]] [[نامه]] نوشته و او را از ورود مسلم بن عقیل و اوضاع کوفه [[آگاه]] ساختند و از یزید خواستند که فرد دیگری را به جای [[نعمان]] [[انتخاب]] کند<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۴۸؛ اللهوف، سید بن طاووس، ص۳۷.</ref>.
 
یزید با "سرجون" که [[مشاور]]، کاتب و انیس خود بود، [[مشورت]] کرد. سرجون به وی گفت: "[[عبید الله بن زیاد]] را انتخاب کن"<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۲-۳۹۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۴۸۰.</ref>.
 
== نعمان و اسرای [[کربلا]] ==
پس از ورود اسرای کربلا به [[شام]] و حضور چند [[روزه]] در آن جا، یزید درباره [[اهل بیت امام حسین]] {{ع}} با [[شامیان]] [[مشورت]] کرد؛ نعمان بن بشیر گفت: "آنگونه که [[پیامبر]] {{صل}} با آنان [[رفتار]] می‌کرد، عمل کن"<ref>اللهوف، سید بن طاووس، ص۱۸۶؛ وقعة الطف (تحقیق: یوسفی غروی)، ص۳۱۱.</ref>. یزید [[دستور]] داد آنها را به همراه [[حضرت سجاد]] {{ع}} در خانه‌ای که متصل به [[خانه]] خود بود، جا دهند. یادگارهای پیامبر {{صل}} چند [[روز]] در آنجا بودند تا اینکه یزید، نعمان بن بشیر را احضار کرد به او گفت باید خود را آماده کنی و [[اسرا]] را به [[مدینه]] برگردانی<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲۲؛ وقعة الطف (تحقیق: یوسفی غروی)، ص۳۱۱.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۵.</ref>
 
== سرانجام نعمان ==
وقتی [[مروان بن حکم]] به [[خلافت]] رسید، [[لشکر]] [[مروانیان]] به [[دمشق]] که [[مرکز حکومت]] و [[منزل]] [[خلفا]] بود و [[ضحاک بن قیس]] نیز [[والی]] آنجا بود [[حمله]] کردند.
 
آنها در منطقه [[مرج]] راهط با [[ضحاک]] روبرو شدند. گروهی از [[مردم]] دمشق و جوانان‌شان همراه ضحاک بودند و نیز [[نعمان بن بشیر]] که [[حاکم]] [[حمص]] بود، [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] را با مردم حمص به کمک ضحاک فرستاده بود. در مرج راهط [[جنگ]] [[سختی]] در گرفت و ضحاک بن قیس با جمعی از همراهانش کشته شدند و باقیمانده سپاهیانش گریختند. این خبر به نعمان بن بشیر که در حمص بود، رسید، پس او با زن کنانیه خویش و فرزندانش فرار کرد، اما مردانی از [[طایفه]] [[حمیر]] و [[باهله]] به تعقیب او پرداخته و او را در بیابان کشتند و سرش را بریده، نزد مروان بن حکم فرستادند. این حادثه در [[سال ۶۵ هجری]] روی داد<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۴۸۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۷: خط ۳۷:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100358.jpg|22px]] [[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷''']]
# [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
۱۱۲٬۷۳۰

ویرایش