پرش به محتوا

آمرزش در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بنی المصطلق' به 'بنی‌المصطلق'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
جز (جایگزینی متن - 'بنی المصطلق' به 'بنی‌المصطلق')
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
پس از [[فتح خیبر]]، جمعی از یهودیان که [[تسلیم]] شده بودند، غذایی [[مسموم]] برای پیامبر فرستادند. پیامبر از [[سوء قصد]] و [[توطئه]] آنها [[آگاه]] شد، ولی آنان را به حال خودشان رها کرد<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۱۰۰.</ref>. بار دیگر، زنی از یهود دست به چنین کاری زد و خواست به پیامبر زهر بخوراند که او را نیز عفو کرد<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴.</ref>.
پس از [[فتح خیبر]]، جمعی از یهودیان که [[تسلیم]] شده بودند، غذایی [[مسموم]] برای پیامبر فرستادند. پیامبر از [[سوء قصد]] و [[توطئه]] آنها [[آگاه]] شد، ولی آنان را به حال خودشان رها کرد<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۱۰۰.</ref>. بار دیگر، زنی از یهود دست به چنین کاری زد و خواست به پیامبر زهر بخوراند که او را نیز عفو کرد<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴.</ref>.


[[عبدالله بن ابی]]، سردسته [[منافقان]] که با ادای کلمه [[شهادت]] [[مصونیت]] یافته بود، با [[هجرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]]، بساط [[ریاست]] او برچیده شد. وی همواره [[دشمنی]] [[حضرت]] را در [[دل]] می‌پرورانید و با [[یهودیان]] مخالف نیز سر و سرّی داشت. ازاین رو، از [[کارشکنی]] و [[کینه‌توزی]] و [[شایعه‌سازی]] برضد [[رسول اکرم]] {{صل}} دست برنمی‌داشت. او در [[غزوه]] [[بنی المصطلق]] می‌گفت: «چنانچه به [[مدینه]] برگشتیم، این طفیلی‌های [[زبون]] را (مقصودش [[مهاجران]] بود) از [[خانه]] بیرون می‌رانیم». [[یاران]] رسول اکرم {{صل}} که دل پرخونی از او داشتند، بارها اجازه خواستند تا او را به سزایش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمی‌داد، بلکه با کمال [[مدارا]] با او [[رفتار]] می‌کرد و در حال [[بیماری]] به عیادتش رفت و بر سر جنازه‌اش حاضر شد و بر او [[نماز]] گزارد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۹۶.</ref>.
[[عبدالله بن ابی]]، سردسته [[منافقان]] که با ادای کلمه [[شهادت]] [[مصونیت]] یافته بود، با [[هجرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]]، بساط [[ریاست]] او برچیده شد. وی همواره [[دشمنی]] [[حضرت]] را در [[دل]] می‌پرورانید و با [[یهودیان]] مخالف نیز سر و سرّی داشت. ازاین رو، از [[کارشکنی]] و [[کینه‌توزی]] و [[شایعه‌سازی]] برضد [[رسول اکرم]] {{صل}} دست برنمی‌داشت. او در [[غزوه]] [[بنی‌المصطلق]] می‌گفت: «چنانچه به [[مدینه]] برگشتیم، این طفیلی‌های [[زبون]] را (مقصودش [[مهاجران]] بود) از [[خانه]] بیرون می‌رانیم». [[یاران]] رسول اکرم {{صل}} که دل پرخونی از او داشتند، بارها اجازه خواستند تا او را به سزایش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمی‌داد، بلکه با کمال [[مدارا]] با او [[رفتار]] می‌کرد و در حال [[بیماری]] به عیادتش رفت و بر سر جنازه‌اش حاضر شد و بر او [[نماز]] گزارد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۹۶.</ref>.


در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف‌نظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref>
در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف‌نظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref>
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش