پرش به محتوا

جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[جاهلیت]]، عنوان دوره‌ای از [[تاریخ]] [[عرب]] است که دارای بار معنایی منفی است و از [[تاریکی]]، [[شرارت]]، حقد، [[کینه]] و [[نادانی]] حکایت می‌کند و [[اسلام]] در پیِ آن دوران ظهور کرد و بخش مهمی از [[رسالت]] پیامبرخدا {{صل}} در طی ۲۳ سال [[بعثت]]، در [[مبارزه]] و رویارویی با اندیشه‌های [[جاهلی]] آن عصر بوده و بیشترین چالش‌ها را با پرورش یافتگان و حامیان [[فرهنگ]] منحط [[عصر جاهلیت]] داشته است و نیز بسیاری از [[آیات قرآن]]؛ چه به صراحت و چه با اشاره، ناظر به نگاه و [[تفکّر]] آن دوران بوده که [[اندیشه]] [[جاهلی]] و [[رفتار]] و [[کردار]] [[ناپسند]] آنان را به نقد کشیده و محکوم کرده است. پس اگر با این نگاه به [[عصر جاهلیت]] بنگریم، [[ضرورت]] بحث درباره آن، روشن می‌گردد<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۰.</ref>‌.
[[جاهلیت]]، عنوان دوره‌ای از [[تاریخ]] [[عرب]] است که دارای بار معنایی منفی است و از [[تاریکی]]، [[شرارت]]، حقد، [[کینه]] و [[نادانی]] حکایت می‌کند و [[اسلام]] در پیِ آن دوران ظهور کرد و بخش مهمی از [[رسالت]] پیامبرخدا {{صل}} در طی ۲۳ سال [[بعثت]]، در [[مبارزه]] و رویارویی با اندیشه‌های [[جاهلی]] آن عصر بوده و بیشترین چالش‌ها را با پرورش یافتگان و حامیان [[فرهنگ]] منحط [[عصر جاهلیت]] داشته است و نیز بسیاری از [[آیات قرآن]]؛ چه به صراحت و چه با اشاره، ناظر به نگاه و [[تفکّر]] آن دوران بوده که [[اندیشه]] [[جاهلی]] و [[رفتار]] و [[کردار]] [[ناپسند]] آنان را به نقد کشیده و محکوم کرده است. پس اگر با این نگاه به [[عصر جاهلیت]] بنگریم، [[ضرورت]] بحث درباره آن، روشن می‌گردد<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۰.</ref>‌.


امروزه واژه [[جاهلیت]] بیان کننده اموری [[نادرست]] یا [[ناشایست]] است؛ [[ارزش‌ها]]، [[باورها]]، [[آداب]] و عادات [[نادرستی]] که در برابر [[آموزه‌های پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[دین اسلام]] قرار گرفت، مانند: [[زنده به گور کردن دختران]]، برخی ازدواج‌های [[زشت]] (از جمله: [[ازدواج مَقْت]])، [[جنگ‌ها]] و [[خونریزی‌های قبایل]]، [[جایگاه]] منحط [[زنان]] در [[جامعه]]، [[پیروی کورکورانه از پدران]]، [[تبرّج]] و [[خودنمایی زنان]] و اموری از این دست همواره وضعیت [[جاهلی]] را به خاطر می‌‌آورند، در نتیجه مفهوم [[جاهلیت]] در رویارویی با مفهوم [[اسلام]] معنا یافته، به دوره ای خاص اطلاق می‌‌شود. چنین [[تصوری]] از معنای [[جاهلیت]] بی اشکال نیست؛ زیرا محدود ساختن صفات و عادات [[ناشایست]] به دوره، جغرافیا و [[مردم]] معینی، فاقد توجیه است؛ چرا که [[بشر]] همواره با صفات [[ناشایست]] همراه بوده و هست، از این رو آنچه اهمیت دارد دریافت معنای [[جاهلیت]] در کاربردهای [[عصر پیامبر]] است و دیگر کاربردها بیانگر معانی متأخر [[جاهلیت]] در گفتمان‌های بعدی‌اند.
امروزه واژه [[جاهلیت]] بیان کننده اموری [[نادرست]] یا [[ناشایست]] است؛ [[ارزش‌ها]]، [[باورها]]، [[آداب]] و عادات [[نادرستی]] که در برابر [[آموزه‌های پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[دین اسلام]] قرار گرفت، مانند: [[زنده به گور کردن دختران]]، برخی ازدواج‌های [[زشت]] (از جمله: [[ازدواج مَقْت]])، [[جنگ‌ها]] و [[خونریزی‌های قبایل]]، [[جایگاه]] منحط [[زنان]] در [[جامعه]]، [[پیروی کورکورانه از پدران]]، [[تبرّج]] و [[خودنمایی زنان]] و اموری از این دست همواره وضعیت [[جاهلی]] را به خاطر می‌‌آورند، در نتیجه مفهوم [[جاهلیت]] در رویارویی با مفهوم [[اسلام]] معنا یافته، به دوره ای خاص اطلاق می‌‌شود. چنین [[تصوری]] از معنای [[جاهلیت]] بی اشکال نیست؛ زیرا محدود ساختن صفات و عادات [[ناشایست]] به دوره، جغرافیا و [[مردم]] معینی، فاقد توجیه است؛ چرا که [[بشر]] همواره با صفات [[ناشایست]] همراه بوده و هست، از این رو آنچه اهمیت دارد دریافت معنای [[جاهلیت]] در کاربردهای [[عصر پیامبر]] است و دیگر کاربردها بیانگر معانی متأخر [[جاهلیت]] در گفتمان‌های بعدی‌اند.
خط ۲۳: خط ۲۳:
در [[قرآن]] برخی از مرادف‌های [[جهل]] نیز مانند «فقدان [[علم]] و [[عقل]] و [[شعور]]»، نه درباره بی‌سوادان بلکه درباره "رفتارهای غلط" آمده است؛ رفتارهایی مانند: [[نفاق]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۳. </ref>، [[قوم‌گرایی]]<ref>سوره نساء، آیه ۴۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۸. </ref>، [[تمسخر]] [[نماز]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>، [[دروغ‌گویی]]، [[حسد]] و [[کینه‌ورزی]]<ref>سوره یوسف، آیه ۱۶.</ref> و [[لجاجت]] و عناد<ref>سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>.
در [[قرآن]] برخی از مرادف‌های [[جهل]] نیز مانند «فقدان [[علم]] و [[عقل]] و [[شعور]]»، نه درباره بی‌سوادان بلکه درباره "رفتارهای غلط" آمده است؛ رفتارهایی مانند: [[نفاق]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۳. </ref>، [[قوم‌گرایی]]<ref>سوره نساء، آیه ۴۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۸. </ref>، [[تمسخر]] [[نماز]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>، [[دروغ‌گویی]]، [[حسد]] و [[کینه‌ورزی]]<ref>سوره یوسف، آیه ۱۶.</ref> و [[لجاجت]] و عناد<ref>سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>.
   
   
مادّه [[جهل]] با این معنا در دو بخش از [[آیات]] آمده است: بخش اول آیاتی که درباره رویارویی [[جاهلان]] با [[رسالت]] [[انبیا]] و [[مؤمنان]] است و بخش دوم آیاتی که این ماده را با عنوان «[[جاهلیت]]» ذکر کرده و درباره مواضع خاصی بحث می‌کند<ref>شمس‌الدین، محمد مهدی، بین الجاهلیة و الاسلام، ص ۲۳۸.</ref>. بنابراین مباحث مربوط به [[جاهلیت]] در [[قرآن]] به هیچ روی منحصر در [[آیات]] چهارگانه‌ای نیست که در آنها به «[[جاهلیت]]» تصریح شده است<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
مادّه [[جهل]] با این معنا در دو بخش از [[آیات]] آمده است: بخش اول آیاتی که درباره رویارویی [[جاهلان]] با [[رسالت]] [[انبیا]] و [[مؤمنان]] است و بخش دوم آیاتی که این ماده را با عنوان «[[جاهلیت]]» ذکر کرده و درباره مواضع خاصی بحث می‌کند<ref>شمس‌الدین، محمد مهدی، بین الجاهلیة و الاسلام، ص ۲۳۸.</ref>. بنابراین مباحث مربوط به [[جاهلیت]] در [[قرآن]] به هیچ روی منحصر در [[آیات]] چهارگانه‌ای نیست که در آنها به «[[جاهلیت]]» تصریح شده است<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


== کاربرد واژه «[[جاهلیت]]» در [[قرآن]] ==
== کاربرد واژه «[[جاهلیت]]» در [[قرآن]] ==
خط ۳۳: خط ۳۳:
روشن است آنچه آنان برای خود بر [[خدا]] لازم می‌دانستند، چیره شدن و [[پیروزی]] بود و این [[پندار]] را به جهت [[اسلام آوردن]] خود داشتند و [[گمان]] می‌کردند که [[دین]] در هر حال [[شکست ناپذیر]] است و به دنبال آن [[دین]] داران هم [[شکست]] نمی‌خورند چون بر [[خدا]] لازم است آنان را [[یاری]] کند، بدون هیچ قید و شرطی و این [[ظن]] و گمانِ ناحق و باطلی است و [[ظن جاهلیت]] است.. ؛ زیرا برخی [[مشرکان]] [[جاهلیت]] [[معتقد]] بودند که [[خداوند]] [[خالق]] همه چیز است و برای هر صنف و دسته‌ای از حوادث؛ مانند [[رزق]] و [[حیات]] و... و برای هر نوعی از انواع هستی چون [[انسان]]، [[زمین]] و... [[رب]] و پروردگاری است که هیچ‌گاه در چیزی که [[اراده]] کند [[شکست]] نمی‌خورد، لذا این ربّ‌ها و [[خدایان]] را می‌پرسیدند تا روزیشان دهد و سعادتشان بخشد و از [[بدی‌ها]] و آسیب‌ها حفظشان کند و [[خداوند سبحان]] را چون [[ملک]] و [[پادشاه]] بزرگی می‌دانستند. که هر دسته از [[رعیت]] و بخشی از حکومتش را به [[والی]] تام الاختیاری سپرده که هر چه می‌خواهد در منطقه تحت نفوذش و حوزه حکومتش انجام دهد.
روشن است آنچه آنان برای خود بر [[خدا]] لازم می‌دانستند، چیره شدن و [[پیروزی]] بود و این [[پندار]] را به جهت [[اسلام آوردن]] خود داشتند و [[گمان]] می‌کردند که [[دین]] در هر حال [[شکست ناپذیر]] است و به دنبال آن [[دین]] داران هم [[شکست]] نمی‌خورند چون بر [[خدا]] لازم است آنان را [[یاری]] کند، بدون هیچ قید و شرطی و این [[ظن]] و گمانِ ناحق و باطلی است و [[ظن جاهلیت]] است.. ؛ زیرا برخی [[مشرکان]] [[جاهلیت]] [[معتقد]] بودند که [[خداوند]] [[خالق]] همه چیز است و برای هر صنف و دسته‌ای از حوادث؛ مانند [[رزق]] و [[حیات]] و... و برای هر نوعی از انواع هستی چون [[انسان]]، [[زمین]] و... [[رب]] و پروردگاری است که هیچ‌گاه در چیزی که [[اراده]] کند [[شکست]] نمی‌خورد، لذا این ربّ‌ها و [[خدایان]] را می‌پرسیدند تا روزیشان دهد و سعادتشان بخشد و از [[بدی‌ها]] و آسیب‌ها حفظشان کند و [[خداوند سبحان]] را چون [[ملک]] و [[پادشاه]] بزرگی می‌دانستند. که هر دسته از [[رعیت]] و بخشی از حکومتش را به [[والی]] تام الاختیاری سپرده که هر چه می‌خواهد در منطقه تحت نفوذش و حوزه حکومتش انجام دهد.


به هرحال هرکس چنین [[گمان]] برد که دینِ [[حق]] در ظاهر و در آغازِ کار شکست‌ناپذیر است و پیامبرکه نخستین دریافت‌کننده آن از [[حق]] بوده و [[سختی]] آن را [[تحمل]] کرده، نباید در [[دعوت]] [[مردم]] به [[دین]]، [[شکست]] بخورد یا این که کشته شود یا بمیرد، چنین ظنی در مورد [[خدا]] [[حق]] نیست و [[ظن جاهلیت]] است و برای [[خدا]] [[شریک]] قائل شدن است که [[پیامبر]] را «[[ربّ]]» بپندارد که امر [[پیروزی]] و [[غنیمت]] یافتن را به او واگذار کرده باشد با اینکه [[خداوند]] [[شریک]] ندارد‌؛ {{متن قرآن|الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ}}<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان‌، ج۴، صص۴۸ ـ ۴۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۵ ـ ۵۶.</ref>‌
به هرحال هرکس چنین [[گمان]] برد که دینِ [[حق]] در ظاهر و در آغازِ کار شکست‌ناپذیر است و پیامبرکه نخستین دریافت‌کننده آن از [[حق]] بوده و [[سختی]] آن را [[تحمل]] کرده، نباید در [[دعوت]] [[مردم]] به [[دین]]، [[شکست]] بخورد یا این که کشته شود یا بمیرد، چنین ظنی در مورد [[خدا]] [[حق]] نیست و [[ظن جاهلیت]] است و برای [[خدا]] [[شریک]] قائل شدن است که [[پیامبر]] را «[[ربّ]]» بپندارد که امر [[پیروزی]] و [[غنیمت]] یافتن را به او واگذار کرده باشد با اینکه [[خداوند]] [[شریک]] ندارد‌؛ {{متن قرآن|الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ}}<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان‌، ج۴، صص۴۸ ـ ۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۵ ـ ۵۶.</ref>‌


=== [[تبرج]] [[جاهلیت]] ===
=== [[تبرج]] [[جاهلیت]] ===
{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. تبرّج‌؛ یعنی خود آرایی و آراستن و نمایاندن بر دیگران؛ چون [[برج]] که از دور معلوم و مشهود است و در اینجا به این معنا است که [[زن]] [[زینت]] خود را برای مردان [[اجنبی]] بنمایاند که این کاری [[زشت]] است<ref>ابن اثیر، النهایه‌، مصباح المنیر‌، فیومی: ماده برج.</ref> و خویشتن آراستن و آراسته از [[خانه]] بیرون آمدن [[زنان]]<ref>لسان التنزیل، ص۱۰.</ref>. ولی آنچه در [[آیه]] از آن [[پرهیز]] داده شده، [[شیوه]] [[تبرّج جاهلیت]] است؛ یعنی آراستن به شیوه [[مردم]] [[جاهلیت]] [[ممنوع]] است و اکنون باید دید مورّخان و [[مفسّران]] [[شیوه]] آراستن [[زنان]] [[جاهلی]] و بیرون آمدن از [[خانه]] را چگونه گزارش کرده‌اند: [[خودنمایی]] و برتری‌جویی ننمایید که توجه دیگران را به خود جلب نمایید؛ یعنی در مقابل [[اجنبی]]، به گفتار یا [[کردار]] و [[رفتار]] و حرکت ناز و کرشمه ظاهر نشوید این کار [[زنان]] [[جاهلیت]] است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم‌.</ref>. [[طبرسی]] گفته [[تبرج جاهلیت]] که [[نهی]] شده است یعنی به شیوه و [[عادت]] [[زنان]] [[جاهلی]] از [[خانه]] خارج نشوید و زینتهای خود را آشکار نکنید چنانکه آنان که آشکار می‌کردند و برخی [[نقل]] کرده‌اند که [[زنان]] [[جاهلی]] مقنعه بر سر می‌افکندند ولی آن را گره نمی‌زدند و از زیر آن [[زیور]] آلاتشان آشکار بود وبرخی گفته‌اند [[تبرج جاهلیت اولی]]: اینکه [[مردم]] [[جاهلی]] روا می‌داشتند که یک [[زن]] با همسرش و [[دوست]] [[همسر]] فراهم آیند و نیمه بالا تنه برای همسرش و نیمه دیگر برای دوستش<ref>طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ - ۸، ص۳۵۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۷.</ref>‌
{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. تبرّج‌؛ یعنی خود آرایی و آراستن و نمایاندن بر دیگران؛ چون [[برج]] که از دور معلوم و مشهود است و در اینجا به این معنا است که [[زن]] [[زینت]] خود را برای مردان [[اجنبی]] بنمایاند که این کاری [[زشت]] است<ref>ابن اثیر، النهایه‌، مصباح المنیر‌، فیومی: ماده برج.</ref> و خویشتن آراستن و آراسته از [[خانه]] بیرون آمدن [[زنان]]<ref>لسان التنزیل، ص۱۰.</ref>. ولی آنچه در [[آیه]] از آن [[پرهیز]] داده شده، [[شیوه]] [[تبرّج جاهلیت]] است؛ یعنی آراستن به شیوه [[مردم]] [[جاهلیت]] [[ممنوع]] است و اکنون باید دید مورّخان و [[مفسّران]] [[شیوه]] آراستن [[زنان]] [[جاهلی]] و بیرون آمدن از [[خانه]] را چگونه گزارش کرده‌اند: [[خودنمایی]] و برتری‌جویی ننمایید که توجه دیگران را به خود جلب نمایید؛ یعنی در مقابل [[اجنبی]]، به گفتار یا [[کردار]] و [[رفتار]] و حرکت ناز و کرشمه ظاهر نشوید این کار [[زنان]] [[جاهلیت]] است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم‌.</ref>. [[طبرسی]] گفته [[تبرج جاهلیت]] که [[نهی]] شده است یعنی به شیوه و [[عادت]] [[زنان]] [[جاهلی]] از [[خانه]] خارج نشوید و زینتهای خود را آشکار نکنید چنانکه آنان که آشکار می‌کردند و برخی [[نقل]] کرده‌اند که [[زنان]] [[جاهلی]] مقنعه بر سر می‌افکندند ولی آن را گره نمی‌زدند و از زیر آن [[زیور]] آلاتشان آشکار بود وبرخی گفته‌اند [[تبرج جاهلیت اولی]]: اینکه [[مردم]] [[جاهلی]] روا می‌داشتند که یک [[زن]] با همسرش و [[دوست]] [[همسر]] فراهم آیند و نیمه بالا تنه برای همسرش و نیمه دیگر برای دوستش<ref>طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ - ۸، ص۳۵۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۷.</ref>‌


=== [[حمیت جاهلیت]] ===
=== [[حمیت جاهلیت]] ===
خط ۴۵: خط ۴۵:
[[پیامبر]] {{صل}} در [[اقدام]] بعدی‌، دو [[نماینده]] نزد [[قریش]] فرستاد تا اعلام کند قصد [[جنگ]] ندارد و فقط برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] آمده است، لکن [[قریش]] مرکب یکی را پی‌کرد و دیگری را بازداشت نمود<ref>ابن هشام‌، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..</ref> و همچنان در [[عزم]] خود [[اصرار]] می‌کرد و [[قریش]] نیز چهار [[نماینده]] و سفیر پی در پی برای [[مذاکره]] با [[پیامبر]] فرستاد و [[پیامبر]] به هر یک تفهیم کرد و اعلام نمود که شترها را برای [[قربانی]] آورده است و علامت‌گذاری کردند و به قصد [[زیارت]] آمدند نه برای [[جنگ]] و با اینکه آنان به [[قریش]] گزارش دادند نپذیرفتند و همچنان [[سوگند]] می‌خوردند که هرگز تن نخواهیم داد که [[عرب]] بگوید [[محمد]] به [[زور]] وارد [[مکه]] شده است‌<ref>روضه الصفا، ص۲۷۱.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} در [[اقدام]] بعدی‌، دو [[نماینده]] نزد [[قریش]] فرستاد تا اعلام کند قصد [[جنگ]] ندارد و فقط برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] آمده است، لکن [[قریش]] مرکب یکی را پی‌کرد و دیگری را بازداشت نمود<ref>ابن هشام‌، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..</ref> و همچنان در [[عزم]] خود [[اصرار]] می‌کرد و [[قریش]] نیز چهار [[نماینده]] و سفیر پی در پی برای [[مذاکره]] با [[پیامبر]] فرستاد و [[پیامبر]] به هر یک تفهیم کرد و اعلام نمود که شترها را برای [[قربانی]] آورده است و علامت‌گذاری کردند و به قصد [[زیارت]] آمدند نه برای [[جنگ]] و با اینکه آنان به [[قریش]] گزارش دادند نپذیرفتند و همچنان [[سوگند]] می‌خوردند که هرگز تن نخواهیم داد که [[عرب]] بگوید [[محمد]] به [[زور]] وارد [[مکه]] شده است‌<ref>روضه الصفا، ص۲۷۱.</ref>.


به هر حال این «[[حمیت جاهلی]]» و [[تعصب]] و [[ستیزه‌جویی]] و [[ننگ و عار]] داشتن از اینکه [[پیامبر]] وارد [[مکه]] شود و [[خود بزرگ بینی]] غلط [[قریش]] موجب گشت مانع از ورود [[پیامبر]] به [[مکه]] شوند و سرانجام کار به [[صلح حدیبیه]] انجامید و در مقابل این [[تعصب]] تند و آتشین، اگر [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] در [[حق]] [[مسلمانان]] نبود سرانجام کار، بسیار سخت و سنگین می‌شد‌؛ چراکه چندین مورد [[خشونت]] و [[تعصب]] تند [[قریش]]، می‌توانست [[آتش]] [[خشم]] [[مسلمانان]] را بر انگیزاند<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۸ ـ ۶۰.</ref>‌.
به هر حال این «[[حمیت جاهلی]]» و [[تعصب]] و [[ستیزه‌جویی]] و [[ننگ و عار]] داشتن از اینکه [[پیامبر]] وارد [[مکه]] شود و [[خود بزرگ بینی]] غلط [[قریش]] موجب گشت مانع از ورود [[پیامبر]] به [[مکه]] شوند و سرانجام کار به [[صلح حدیبیه]] انجامید و در مقابل این [[تعصب]] تند و آتشین، اگر [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] در [[حق]] [[مسلمانان]] نبود سرانجام کار، بسیار سخت و سنگین می‌شد‌؛ چراکه چندین مورد [[خشونت]] و [[تعصب]] تند [[قریش]]، می‌توانست [[آتش]] [[خشم]] [[مسلمانان]] را بر انگیزاند<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۵۸ ـ ۶۰.</ref>‌.


=== حکم جاهلیت ===
=== حکم جاهلیت ===
خط ۵۴: خط ۵۴:
بعد از اینکه [[خداوند]] در دو [[آیه]] پی در پی تأکید می‌کند بر طبق آنچه نازل شد، [[حکم]] کند و [[فرمان]] و [[دستور]] [[حکم خداوند]] [[اجرا]] شود، می‌فرماید {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا}}؛ زیرا [[احکام]] و [[شرایع]] نازل شده از جناب [[پروردگار]] [[حق]] است و [[احکام]] دیگر، جز [[حکم جاهلیت]] و برخاسته از [[هوای نفس]] چیز دیگری نیست و آنان که از [[حکم]] [[حق]] روگردان‌اند، با این کار خود چه می‌خواهند؟! [[حکم جاهلیت]] می‌خواهند؟ درحالی که هیچ کس نیکوتر از [[خدا]] حکمی ندارد<ref>تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۵۵.</ref>.
بعد از اینکه [[خداوند]] در دو [[آیه]] پی در پی تأکید می‌کند بر طبق آنچه نازل شد، [[حکم]] کند و [[فرمان]] و [[دستور]] [[حکم خداوند]] [[اجرا]] شود، می‌فرماید {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا}}؛ زیرا [[احکام]] و [[شرایع]] نازل شده از جناب [[پروردگار]] [[حق]] است و [[احکام]] دیگر، جز [[حکم جاهلیت]] و برخاسته از [[هوای نفس]] چیز دیگری نیست و آنان که از [[حکم]] [[حق]] روگردان‌اند، با این کار خود چه می‌خواهند؟! [[حکم جاهلیت]] می‌خواهند؟ درحالی که هیچ کس نیکوتر از [[خدا]] حکمی ندارد<ref>تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۵۵.</ref>.


بنابراین، در [[احکام]]، همیشه امر دایر است بین سلب و ایجاب. اگر [[حکم]] نازل از جانب [[خداوند]] است، [[حق]] است. پس [[حکم]] مقابل آن‌، که از جانب [[حق]] نیست، برخاسته از هوا و خواهش [[نفسانی]] است. در [[آیه]] مورد بحث نیز به همین معنا دلالت دارد؛ زیرا [[حکم]] به ستم‌؛ چه دانسته و چه ندانسته [[ظلم]] است و همچنین کسی که ندانسته [[حکم]] به [[حق]] کند، از نوع [[حکم]] بر اساس [[هوا و هوس]] است ـ و [[حکم جاهلیت]] است ـ و [[قرآن]] از آن [[نهی]] کرد آنجا که فرمود: {{متن قرآن|فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۱.</ref>‌
بنابراین، در [[احکام]]، همیشه امر دایر است بین سلب و ایجاب. اگر [[حکم]] نازل از جانب [[خداوند]] است، [[حق]] است. پس [[حکم]] مقابل آن‌، که از جانب [[حق]] نیست، برخاسته از هوا و خواهش [[نفسانی]] است. در [[آیه]] مورد بحث نیز به همین معنا دلالت دارد؛ زیرا [[حکم]] به ستم‌؛ چه دانسته و چه ندانسته [[ظلم]] است و همچنین کسی که ندانسته [[حکم]] به [[حق]] کند، از نوع [[حکم]] بر اساس [[هوا و هوس]] است ـ و [[حکم جاهلیت]] است ـ و [[قرآن]] از آن [[نهی]] کرد آنجا که فرمود: {{متن قرآن|فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۱.</ref>‌


== سایر معانی [[جهل]] در [[قرآن]] ==
== سایر معانی [[جهل]] در [[قرآن]] ==
محدوده معنایی واژه [[جهل]] در [[قرآن کریم]] از «[[ناآگاهی]]» غیرمذموم تا «[[ناآگاهی]]» (مذموم و [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش می‌یابد:
محدوده معنایی واژه [[جهل]] در [[قرآن کریم]] از «[[ناآگاهی]]» غیرمذموم تا «[[ناآگاهی]]» (مذموم و [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش می‌یابد:
=== [[جهل]] به معنای نا [[آگاهی]] غیرمذموم ===
=== [[جهل]] به معنای نا [[آگاهی]] غیرمذموم ===
[[جهل]] در یک مورد خلاف معنای [[علم]]، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. [[خدای متعال]] در [[آیه]] ۲۷۳ بقره به [[مسلمانان]] [[دستور]] میدهد به فقرایی که در [[راه خدا]] کسب‌و‌کار و معاش خود را از دست داده‌اند مدد رسانند و در وصف این [[فقیران]] میفرماید: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، [[جاهل]] در این [[آیه]] صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بی‌آنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع [[جهل]]، یعنی [[علمی]] که [[شایسته]] مدحی نیست و [[فضیلت]] به شمار نمی‌رود، در خود [[قرآن کریم]] به کار رفته است. به عنوان نمونه [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۰ [[سوره بقره]] فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.</ref>. [[علم]] در این [[آیه]] به معنای مطلق دانستن و [[شناخت]] است<ref>ر. ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>.  
[[جهل]] در یک مورد خلاف معنای [[علم]]، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. [[خدای متعال]] در [[آیه]] ۲۷۳ بقره به [[مسلمانان]] [[دستور]] میدهد به فقرایی که در [[راه خدا]] کسب‌و‌کار و معاش خود را از دست داده‌اند مدد رسانند و در وصف این [[فقیران]] میفرماید: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، [[جاهل]] در این [[آیه]] صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بی‌آنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع [[جهل]]، یعنی [[علمی]] که [[شایسته]] مدحی نیست و [[فضیلت]] به شمار نمی‌رود، در خود [[قرآن کریم]] به کار رفته است. به عنوان نمونه [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۰ [[سوره بقره]] فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.</ref>. [[علم]] در این [[آیه]] به معنای مطلق دانستن و [[شناخت]] است<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>.  


=== [[جهل]] به معنای [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[علم]] و [[عقل]] ===
=== [[جهل]] به معنای [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[علم]] و [[عقل]] ===
خط ۷۴: خط ۷۴:
در [[آیه]] ۱۳۸ [[سوره اعراف]] نیز [[بنی اسرائیل]] از [[موسی]] {{ع}} می‌خواهند که بتی به سان گوساله‌پرستان برای آنان فراهم کند، آن [[حضرت]] در پاسخ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}. [[شرک]] و [[کفر]] چنان در رأس قله [[جهل]] مینشیند که [[ساحت]] [[عقل آدمی]] را چه در [[مرتبت]] نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از [[جهالت]] می‌کند، از این رو در [[قرآن کریم]] در وصف آنان آمده است: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref> و {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.
در [[آیه]] ۱۳۸ [[سوره اعراف]] نیز [[بنی اسرائیل]] از [[موسی]] {{ع}} می‌خواهند که بتی به سان گوساله‌پرستان برای آنان فراهم کند، آن [[حضرت]] در پاسخ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}. [[شرک]] و [[کفر]] چنان در رأس قله [[جهل]] مینشیند که [[ساحت]] [[عقل آدمی]] را چه در [[مرتبت]] نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از [[جهالت]] می‌کند، از این رو در [[قرآن کریم]] در وصف آنان آمده است: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref> و {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.


معنای بالا را در [[آیات]] دیگری مانند [[آیه]] ۲۳ [[سوره احقاف]] و [[آیه]] ۵۵ [[سوره نمل]] دیده می‌شود. البته باید توجه داشت از منظر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]]، فقدان [[عقل عملی]] در کسی، هر چند از [[علم فراوان]] و [[عقل نظری]] برخوردار باشد، برابر با [[جهل]] است. [[خدای متعال]] در مورد [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>. همین [[انسان]] صاحب [[علم]] هنگامی که با [[اغوا]] و [[وسوسه]] [[زنان]] [[مصر]] مواجه می‌شود به [[پروردگار]] خویش میگوید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی اگر [[شر]] اینان را از من نگردانی و [[عقل]] من [[مقهور]] خواسته‌های آنان شود علمم تبدیل به [[جهل]] خواهد شد. بیان لطیف [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه}}؛ ‌ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خدای سبحان]] [[بندگان]] عالمش را با صفت [[خشیت]] میستاید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. اینان هستند که در مقابل [[خدای متعال]] [[خشیت]] [[حقیقی]] به معنای [[خضوع]] در ظاهر و [[باطن]] و [[احساس مسئولیت]] و [[وظیفه]] کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>
معنای بالا را در [[آیات]] دیگری مانند [[آیه]] ۲۳ [[سوره احقاف]] و [[آیه]] ۵۵ [[سوره نمل]] دیده می‌شود. البته باید توجه داشت از منظر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]]، فقدان [[عقل عملی]] در کسی، هر چند از [[علم فراوان]] و [[عقل نظری]] برخوردار باشد، برابر با [[جهل]] است. [[خدای متعال]] در مورد [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>. همین [[انسان]] صاحب [[علم]] هنگامی که با [[اغوا]] و [[وسوسه]] [[زنان]] [[مصر]] مواجه می‌شود به [[پروردگار]] خویش میگوید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی اگر [[شر]] اینان را از من نگردانی و [[عقل]] من [[مقهور]] خواسته‌های آنان شود علمم تبدیل به [[جهل]] خواهد شد. بیان لطیف [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه}}؛ ‌ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خدای سبحان]] [[بندگان]] عالمش را با صفت [[خشیت]] میستاید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. اینان هستند که در مقابل [[خدای متعال]] [[خشیت]] [[حقیقی]] به معنای [[خضوع]] در ظاهر و [[باطن]] و [[احساس مسئولیت]] و [[وظیفه]] کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>


==«[[جاهلیت]]» گسترده‌تر از «ندانستن» و فراتر از یک دوره زمانی ==
==«[[جاهلیت]]» گسترده‌تر از «ندانستن» و فراتر از یک دوره زمانی ==
خط ۸۵: خط ۸۵:
همچنین در [[آیه]] دوم ([[مائده]] / ۵۰) ملاحظه شد که «[[حکم]] [[جاهلی]]» در برابر [[احکام]] «[[علمی]]» قرار نگرفته، بلکه با «[[حکم الهی]]» رودررو شده است؛ به ویژه با توجه به اینکه [[نزول]] [[آیه]] درباره [[قوم یهود]] و کسانی است که در [[شناخت پیامبر]] هیچ مشکل [[علمی]] نداشتند.
همچنین در [[آیه]] دوم ([[مائده]] / ۵۰) ملاحظه شد که «[[حکم]] [[جاهلی]]» در برابر [[احکام]] «[[علمی]]» قرار نگرفته، بلکه با «[[حکم الهی]]» رودررو شده است؛ به ویژه با توجه به اینکه [[نزول]] [[آیه]] درباره [[قوم یهود]] و کسانی است که در [[شناخت پیامبر]] هیچ مشکل [[علمی]] نداشتند.


همین گونه در [[آیه]] سوم ([[فتح]] / ۲) آنچه در برابر «[[حمیت جاهلی]]» قرار دارد، «سکینه [[الهی]]» است، نه [[آرامش]] و [[وقار]] «[[علمی]]». در چهارمین [[آیه]] ([[احزاب]] / ۱۳۰) نیز در نقطة مقابل «[[تبرج]] [[جاهلی]]» (که یک [[رفتار ناشایست]] است)، [[علم]] مصطلح قرار نگرفته است، بلکه بحث [[اطاعت الهی]] و [[نماز]] و [[پوشش]] قرار دارد<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
همین گونه در [[آیه]] سوم ([[فتح]] / ۲) آنچه در برابر «[[حمیت جاهلی]]» قرار دارد، «سکینه [[الهی]]» است، نه [[آرامش]] و [[وقار]] «[[علمی]]». در چهارمین [[آیه]] ([[احزاب]] / ۱۳۰) نیز در نقطة مقابل «[[تبرج]] [[جاهلی]]» (که یک [[رفتار ناشایست]] است)، [[علم]] مصطلح قرار نگرفته است، بلکه بحث [[اطاعت الهی]] و [[نماز]] و [[پوشش]] قرار دارد<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


== اعراب عصر جاهلیت ==
== اعراب عصر جاهلیت ==
خط ۹۵: خط ۹۵:
### گروهی [[بت‌ها]] را [[شریک]] [[خداوند]] می‌شمردند و در «تلبیه» چنین می‌گفتند: {{عربی|لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لبَّیْکَ، لبَّیْکَ لاَ شَریکَ لَکَ إلاَّ شرِیکاً هوَ لَک تمْلِکهُ وَ مَا مَلَک}}<ref>هشام بن محمد کلبی‌، کتاب الاصنام‌، چاپ تهران‌، تابان، ۱۳۴۸، ص۴؛ ابن ابی الحدید، همان مدرک، ص۱۱۹.</ref>.
### گروهی [[بت‌ها]] را [[شریک]] [[خداوند]] می‌شمردند و در «تلبیه» چنین می‌گفتند: {{عربی|لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لبَّیْکَ، لبَّیْکَ لاَ شَریکَ لَکَ إلاَّ شرِیکاً هوَ لَک تمْلِکهُ وَ مَا مَلَک}}<ref>هشام بن محمد کلبی‌، کتاب الاصنام‌، چاپ تهران‌، تابان، ۱۳۴۸، ص۴؛ ابن ابی الحدید، همان مدرک، ص۱۱۹.</ref>.
### برخی [[بت‌ها]] را وسیله [[تقرّب]] به [[خدا]] می‌دانستند و آنها را [[شریک]] [[حق]] نمی شمردند و لفظ [[شریک]] بر آنها اطلاق نمی‌کردند: {{متن قرآن|ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفا»<ref>«ما اينان را جز براى آنكه ما را به خداوند، نيك نزديك گردانند نمى‏ پرستيم»، سوره زمر، آیه۳۴.</ref>.
### برخی [[بت‌ها]] را وسیله [[تقرّب]] به [[خدا]] می‌دانستند و آنها را [[شریک]] [[حق]] نمی شمردند و لفظ [[شریک]] بر آنها اطلاق نمی‌کردند: {{متن قرآن|ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفا»<ref>«ما اينان را جز براى آنكه ما را به خداوند، نيك نزديك گردانند نمى‏ پرستيم»، سوره زمر، آیه۳۴.</ref>.
# محصله: محصله گروهی از [[عرب]] بودند که به سه [[علم]] [[آگاهی]] داشتند: [[علم]] انساب، تاریخ‌ها و [[علم]] [[ادیان]]؛ [[علم]] [[تعبیر خواب]] و [[علم]] قیافه‌شناسی. این گروه به خدای یگانه و [[معاد]] [[ایمان]] داشتند و [[انتظار]] [[نبوت]] را می‌کشیدند و [[خداپرست]] بودند و از [[زشتی‌ها]] [[پرهیز]] می‌کردند<ref>ملل و نحل، همان مدرک، صص ۲۴۱ ـ ۲۳۹.</ref>؛ از جمله آنان [[عبدالله]] [[پدر]] [[پیامبر]]، عبدالمطّلب جد [[پیامبر]] و [[ابوطالب]] عموی آن [[حضرت]] بودند<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۲ ـ ۶۴.</ref>‌.
# محصله: محصله گروهی از [[عرب]] بودند که به سه [[علم]] [[آگاهی]] داشتند: [[علم]] انساب، تاریخ‌ها و [[علم]] [[ادیان]]؛ [[علم]] [[تعبیر خواب]] و [[علم]] قیافه‌شناسی. این گروه به خدای یگانه و [[معاد]] [[ایمان]] داشتند و [[انتظار]] [[نبوت]] را می‌کشیدند و [[خداپرست]] بودند و از [[زشتی‌ها]] [[پرهیز]] می‌کردند<ref>ملل و نحل، همان مدرک، صص ۲۴۱ ـ ۲۳۹.</ref>؛ از جمله آنان [[عبدالله]] [[پدر]] [[پیامبر]]، عبدالمطّلب جد [[پیامبر]] و [[ابوطالب]] عموی آن [[حضرت]] بودند<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۲ ـ ۶۴.</ref>‌.


== محدوده زمانی و [[تاریخی]] [[عصر جاهلیت]] ==
== محدوده زمانی و [[تاریخی]] [[عصر جاهلیت]] ==
در [[شناخت]] مفهوم [[جاهلیت]] این سؤال مهم مطرح می‌شود که [[جاهلیت]] به کدام دوره اطلاق می‌شود؟ به عبارت دقیق‌تر، آیا [[جاهلیت]] محدود به زمانه خاصی است یا [[فرهنگ]] خاصی است که میتواند در زمان‌های بعدی نیز در [[جامعه]] گسترش یابد؟ اینک بر اساس [[آیات قرآن کریم]] به پاسخ این سؤال میپردازیم:
در [[شناخت]] مفهوم [[جاهلیت]] این سؤال مهم مطرح می‌شود که [[جاهلیت]] به کدام دوره اطلاق می‌شود؟ به عبارت دقیق‌تر، آیا [[جاهلیت]] محدود به زمانه خاصی است یا [[فرهنگ]] خاصی است که میتواند در زمان‌های بعدی نیز در [[جامعه]] گسترش یابد؟ اینک بر اساس [[آیات قرآن کریم]] به پاسخ این سؤال میپردازیم:
# کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن]] با قید اولی ([[احزاب]]: ۳۳)، صرف‌نظر از اینکه در مقابل [[جاهلیت]] ثانیه یا قدیمه یا هر عنوان دیگری که باشد، نشان‌دهنده این است که اشاره [[قرآن]] خالی از اشاره زمانی نیست و این قید، خود دلالت بر زمان خاصی دارد. منظور از این زمان خاص، چنانکه برخی دچار [[تکلف]] شده و گفته‌اند، دوران بین [[آدم]] و [[عیسی]] یا [[ادریس]] و [[نوح]] و... نیست<ref>برای آگاهی از اقول مختلف، ر. ک: تفسیر طبری، ۱۴۱۲: ۲۲ / ۴؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۶ / ۳۱۰.</ref>، بلکه همان‌طور که [[علامه طباطبایی]] نیز اشاره کرده، مقصود همان [[جاهلیت]] پیش از [[اسلام]] است که [[عرب]] به آن [[مبتلا]] بوده است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۱۰،</ref>؛ زیرا این کاربرد معهود [[عرب]] [[عصر نزول]] بوده و برای او کاملاً شناخته شده بوده است. به عبارت دیگر، [[قرآن کریم]] از دوره‌ای سخن میگوید که برای [[عرب]] آن روز که مخاطب اولیه [[قرآن]] بوده است، کاملاً آشنا بوده است؛ ضمن اینکه هیچ [[دلیل]] متقنی در [[تأیید]] اقوال دیگر نیست.
# کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن]] با قید اولی ([[احزاب]]: ۳۳)، صرف‌نظر از اینکه در مقابل [[جاهلیت]] ثانیه یا قدیمه یا هر عنوان دیگری که باشد، نشان‌دهنده این است که اشاره [[قرآن]] خالی از اشاره زمانی نیست و این قید، خود دلالت بر زمان خاصی دارد. منظور از این زمان خاص، چنانکه برخی دچار [[تکلف]] شده و گفته‌اند، دوران بین [[آدم]] و [[عیسی]] یا [[ادریس]] و [[نوح]] و... نیست<ref>برای آگاهی از اقول مختلف، ر.ک: تفسیر طبری، ۱۴۱۲: ۲۲ / ۴؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۶ / ۳۱۰.</ref>، بلکه همان‌طور که [[علامه طباطبایی]] نیز اشاره کرده، مقصود همان [[جاهلیت]] پیش از [[اسلام]] است که [[عرب]] به آن [[مبتلا]] بوده است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۱۰،</ref>؛ زیرا این کاربرد معهود [[عرب]] [[عصر نزول]] بوده و برای او کاملاً شناخته شده بوده است. به عبارت دیگر، [[قرآن کریم]] از دوره‌ای سخن میگوید که برای [[عرب]] آن روز که مخاطب اولیه [[قرآن]] بوده است، کاملاً آشنا بوده است؛ ضمن اینکه هیچ [[دلیل]] متقنی در [[تأیید]] اقوال دیگر نیست.
# [[جاهلیت]] در [[قرآن]]، مختص به زمان و دوره بالا نیست، بلکه نوعی [[فرهنگی]] به شمار می‌رود و میتواند در زمان‌های دیگر نیز وجود داشته باشد. نخستین [[دلیل]] برای این مدعا این است که در [[قرآن کریم]]، [[جاهلیت]] با قید اولی به کار رفته است و این قید چه به معنای اول و در مقابل «ثانی» و چه به معنای قدیم و در مقابل «[[حدیث]] یا جدید» باشد، نشان میدهد که [[جاهلیت]] میتواند [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و در دوره‌های دیگر نیز به [[دلیل]] کنار نهادن [[عقل]] و [[علم حادث]] شود. [[دلیل]] دوم این است که [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵۴ [[سوره آل عمران]]، برخی [[مسلمانان]] را چنین توصیف فرموده است: {{متن قرآن|يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>. در میان [[مسلمانان]] کسانی هستند که گرفتار [[ظن]] و [[فرهنگ جاهلیت]] هستند؛ چنانکه این مفهوم در [[روایات]] فراوانی وارد شده است. [[پیامبر]] خطاب به یکی از [[اصحاب]] فرمود: «در تو جاهلیتی وجود دارد»<ref>{{عربی|إن فیک جاهلیه}}؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۵.</ref> و در [[روایت]] دیگری فرمود: {{متن حدیث|من مات لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیه}}، {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}<ref>کافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیه]] بالا، مراد از «[[ظن]] الجاهلیه» را [[گمان]] کسانی میداند که [[تصور]] میکردند چون به [[اسلام]] گرویده‌اند، حتما باید [[جنگ]] [[پیروز]] شوند و بر [[خدا]] [[واجب]] است بر اساس وعده‌اش، بدون هیچ قید و شرطی، [[دین]] خود و پیروانش را [[یاری]] کند. این [[گمان]]، ناحق و [[جاهلی]] بود، زیرا [[اعراب جاهلی]] [[معتقد]] به ارباب انواع (رب‌النوع‌های مختلف) بودند و بر همین اساس [[معتقد]] بودند که [[پیامبر]] {{صل}} نیز نوعی رب‌النوع است که مسئله [[غلبه]] و [[غنیمت]] به او واگذار شده است، بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>
# [[جاهلیت]] در [[قرآن]]، مختص به زمان و دوره بالا نیست، بلکه نوعی [[فرهنگی]] به شمار می‌رود و میتواند در زمان‌های دیگر نیز وجود داشته باشد. نخستین [[دلیل]] برای این مدعا این است که در [[قرآن کریم]]، [[جاهلیت]] با قید اولی به کار رفته است و این قید چه به معنای اول و در مقابل «ثانی» و چه به معنای قدیم و در مقابل «[[حدیث]] یا جدید» باشد، نشان میدهد که [[جاهلیت]] میتواند [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و در دوره‌های دیگر نیز به [[دلیل]] کنار نهادن [[عقل]] و [[علم حادث]] شود. [[دلیل]] دوم این است که [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵۴ [[سوره آل عمران]]، برخی [[مسلمانان]] را چنین توصیف فرموده است: {{متن قرآن|يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>. در میان [[مسلمانان]] کسانی هستند که گرفتار [[ظن]] و [[فرهنگ جاهلیت]] هستند؛ چنانکه این مفهوم در [[روایات]] فراوانی وارد شده است. [[پیامبر]] خطاب به یکی از [[اصحاب]] فرمود: «در تو جاهلیتی وجود دارد»<ref>{{عربی|إن فیک جاهلیه}}؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۵.</ref> و در [[روایت]] دیگری فرمود: {{متن حدیث|من مات لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیه}}، {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}<ref>کافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیه]] بالا، مراد از «[[ظن]] الجاهلیه» را [[گمان]] کسانی میداند که [[تصور]] میکردند چون به [[اسلام]] گرویده‌اند، حتما باید [[جنگ]] [[پیروز]] شوند و بر [[خدا]] [[واجب]] است بر اساس وعده‌اش، بدون هیچ قید و شرطی، [[دین]] خود و پیروانش را [[یاری]] کند. این [[گمان]]، ناحق و [[جاهلی]] بود، زیرا [[اعراب جاهلی]] [[معتقد]] به ارباب انواع (رب‌النوع‌های مختلف) بودند و بر همین اساس [[معتقد]] بودند که [[پیامبر]] {{صل}} نیز نوعی رب‌النوع است که مسئله [[غلبه]] و [[غنیمت]] به او واگذار شده است، بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید اصغر محمودآبادی|محمودآبادی، سید اصغر]]، [[محمد قزوینی|قزوینی، محمد]]، [[مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی (مقاله)|مقاله «مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی»]]، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>


== ارتباط [[جاهلیت]] با عرب پیش از [[اسلام]] ==
== ارتباط [[جاهلیت]] با عرب پیش از [[اسلام]] ==
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
== خصوصیات [[عصر جاهلیت]] ==
== خصوصیات [[عصر جاهلیت]] ==
=== نخست: [[اعتقادات]] و مناسک جاهلی ===
=== نخست: [[اعتقادات]] و مناسک جاهلی ===
به‌طور فشرده می‌توان [[اعتقادات]] [[مردم]] را در عصر [[نزول]] به چند بخش تقسیم کرد که هر [[طایفه]] و [[قبیله]] بنا به مقتضیات موجود‌، نوعی [[دل]] بستگی به [[معبود]] انتخابی خود داشته و آن را می‌پرستیده است. [[قرآن کریم]] از برخی [[اعتقادات]] آنها نام برده و آیاتی را به آن اختصاص داده است‌. بجز [[نصرانیان]] و [[یهودیان]] که به طور عمده در [[مکه]] و [[مدینه]] یافت می‌شد، [[حنفاء]]، [[بت‌پرستان]] و... که [[اعتقاد]] گوناگونی داشتند نیز قابل ذکر در این مقاله است<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
به‌طور فشرده می‌توان [[اعتقادات]] [[مردم]] را در عصر [[نزول]] به چند بخش تقسیم کرد که هر [[طایفه]] و [[قبیله]] بنا به مقتضیات موجود‌، نوعی [[دل]] بستگی به [[معبود]] انتخابی خود داشته و آن را می‌پرستیده است. [[قرآن کریم]] از برخی [[اعتقادات]] آنها نام برده و آیاتی را به آن اختصاص داده است‌. بجز [[نصرانیان]] و [[یهودیان]] که به طور عمده در [[مکه]] و [[مدینه]] یافت می‌شد، [[حنفاء]]، [[بت‌پرستان]] و... که [[اعتقاد]] گوناگونی داشتند نیز قابل ذکر در این مقاله است<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


==== [[حنفاء]] ====
==== [[حنفاء]] ====
در [[مکه]] کسانی بودند معروف به «[[حنفاء]]» که برخی، ایشان را روشن فکرانی می‌دانند که [[خضوع]] بر [[بت‌ها]] را روا نمی‌دانستند و خواستار گذر از این مرحله بودند و به دنبال یافتن عقایدی بهتر از آن بودند زیرا در خلال آمیزش با [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، دانسته بودند که [[بت پرستی]] از [[حقیقت]] بدور است. [[حسن]] ابرهیم [[حسن]] مینویسد: «بعضی از اینان کسانی را به [[توحید]] و ترک [[بت پرستی]] و عادات [[جاهلیت]] [[دعوت]] میکردند و [[عقیده]] داشتند که خدای یگانه‌ای هست که در روز حساب [[مردم]] را [[پاداش]] میدهد... [[امیه]] بن [[ابوالصلت]] شاعر معروف [[عرب]] از جمله این کسان بود و... [[ورقة بن نوفل]] و [[قیس]] بن ساعده از [[حنفیان]] بودند». [[قرآن کریم]] نیز به این مسأله اشاره دارد و در [[مقام]] پاسخ به [[محاجه]] [[یهود]] و [[نصاری]] که هر یک [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را منتسب به [[پیامبر]] خود میدانستند، میفرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>. [[هدف]] [[قرآن]] آن است که بفرماید: ابرهیم نه [[یهودی]]، نه [[مسیحی]] و نه [[مشرک]] بوده است‌، بلکه [[حنیف]] و [[مسلمان]] بوده و از این [[آیه]] می‌توان فهمید [[مسلمان]] بودن [[حضرت ابراهیم]] به معنای لغوی [[اسلام]] بر میگردد که همان [[تسلیم]] [[خدا]] شدن در [[مقام]] ربوبیش [[خاضع]] گشتن است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ص۳۹۸. </ref>. <ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>
در [[مکه]] کسانی بودند معروف به «[[حنفاء]]» که برخی، ایشان را روشن فکرانی می‌دانند که [[خضوع]] بر [[بت‌ها]] را روا نمی‌دانستند و خواستار گذر از این مرحله بودند و به دنبال یافتن عقایدی بهتر از آن بودند زیرا در خلال آمیزش با [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، دانسته بودند که [[بت پرستی]] از [[حقیقت]] بدور است. [[حسن]] ابرهیم [[حسن]] مینویسد: «بعضی از اینان کسانی را به [[توحید]] و ترک [[بت پرستی]] و عادات [[جاهلیت]] [[دعوت]] میکردند و [[عقیده]] داشتند که خدای یگانه‌ای هست که در روز حساب [[مردم]] را [[پاداش]] میدهد... [[امیه]] بن [[ابوالصلت]] شاعر معروف [[عرب]] از جمله این کسان بود و... [[ورقة بن نوفل]] و [[قیس]] بن ساعده از [[حنفیان]] بودند». [[قرآن کریم]] نیز به این مسأله اشاره دارد و در [[مقام]] پاسخ به [[محاجه]] [[یهود]] و [[نصاری]] که هر یک [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را منتسب به [[پیامبر]] خود میدانستند، میفرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>. [[هدف]] [[قرآن]] آن است که بفرماید: ابرهیم نه [[یهودی]]، نه [[مسیحی]] و نه [[مشرک]] بوده است‌، بلکه [[حنیف]] و [[مسلمان]] بوده و از این [[آیه]] می‌توان فهمید [[مسلمان]] بودن [[حضرت ابراهیم]] به معنای لغوی [[اسلام]] بر میگردد که همان [[تسلیم]] [[خدا]] شدن در [[مقام]] ربوبیش [[خاضع]] گشتن است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ص۳۹۸. </ref>. <ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>


==== [[شرک جاهلی]] و [[بت‌پرستی]] ====
==== [[شرک جاهلی]] و [[بت‌پرستی]] ====
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
در [[مکه]] و پیرامون آن، بیش از سیصد و شصت [[بت]] معروف و شناخته شده وجود داشته است<ref>الازرقی، اخبار مکه، ط قم؛ الشریف الرضی، ص۱۲۰.</ref>، به جز بت‌هایی که در [[خانه]] نگهداری می‌کردند که مورد [[تقدیس]] و [[نیایش]] [[مردم]] و [[اقوام]] مختلف قرار می‌گرفت و در [[قرآن کریم]] به طور ایجاز نام تعدادی از بتان آمده است. در یک مورد، دسته‌ای از [[بت‌ها]] را نام می‌برد که از [[عهد]] [[قوم نوح]] {{ع}} باقی مانده بودند و به صورت تندیس‌هایی مورد [[پرستش]] [[قبایل]] مختلف [[عرب]] قرار می‌گرفتند و آنها عبارت بودند از: {{متن قرآن|َّ وَدًّا وَ لَا سُوَاعًا وَ لَا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْرًا}}<ref>سوره نوح، آیه۲۳ -۲۱.</ref>.
در [[مکه]] و پیرامون آن، بیش از سیصد و شصت [[بت]] معروف و شناخته شده وجود داشته است<ref>الازرقی، اخبار مکه، ط قم؛ الشریف الرضی، ص۱۲۰.</ref>، به جز بت‌هایی که در [[خانه]] نگهداری می‌کردند که مورد [[تقدیس]] و [[نیایش]] [[مردم]] و [[اقوام]] مختلف قرار می‌گرفت و در [[قرآن کریم]] به طور ایجاز نام تعدادی از بتان آمده است. در یک مورد، دسته‌ای از [[بت‌ها]] را نام می‌برد که از [[عهد]] [[قوم نوح]] {{ع}} باقی مانده بودند و به صورت تندیس‌هایی مورد [[پرستش]] [[قبایل]] مختلف [[عرب]] قرار می‌گرفتند و آنها عبارت بودند از: {{متن قرآن|َّ وَدًّا وَ لَا سُوَاعًا وَ لَا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْرًا}}<ref>سوره نوح، آیه۲۳ -۲۱.</ref>.


[[قرآن کریم]]، جز این پنج [[بت]]، از سه [[بت]] دیگر نام برده است که آنها از اهمیت بیشتری نزد [[مردم]] [[دوران جاهلیت]] داشته‌اند: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟ آیا برای شما پسر و برای او دختر است؟ آنگاه این بخش کردنی ستمگرانه است آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است.» سوره نجم، آیه ۱۹ ـ ۲۳</ref>.<ref>ر. ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۵ ـ ۶۷.</ref>‌
[[قرآن کریم]]، جز این پنج [[بت]]، از سه [[بت]] دیگر نام برده است که آنها از اهمیت بیشتری نزد [[مردم]] [[دوران جاهلیت]] داشته‌اند: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟ آیا برای شما پسر و برای او دختر است؟ آنگاه این بخش کردنی ستمگرانه است آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است.» سوره نجم، آیه ۱۹ ـ ۲۳</ref>.<ref>ر.ک: [[علی گودرزی|گودرزی، علی]]، [[جاهلیت در قرآن و تاریخ (مقاله)|مقاله «جاهلیت در قرآن و تاریخ»]]، ص ۶۵ ـ ۶۷.</ref>‌


گویا وجه غالب [[اعتقادی]] در [[مکه]] و حوالی آن را [[شرک]] تشکیل میدهد. گستردگی [[آیات]] [[شرک]]، به روشنی نمایان می‌کند که چنین حقیقتی وجود داشته است و متون کهن نیز به آن اشاره دارد‌. نگاهی گذرا به [[کتاب]]«الاصنام» کلبی، نشان میدهد که تا چه حد [[بت پرستی]] گسترش داشته و اگر [[انسان]] شگفت‌زده شود، چنان دور از [[انتظار]] نیست. وی مینویسد: «هرگاه مردی به [[مسافرت]] میرفت و در منزلی اتراق میکرد، چهار سنگ را بر میداشت و سه تای آن را سه پایه میساخت (برای گرم کردن خود و غذایش) و چهارمی که از آن سه زیباتر بود، بعنوان [[خدا]] [[انتخاب]] میکرد و هرگاه از آن [[منزل]] کوچ می‌کرد‌، آن چهارسنگ را ترک میکرد و با رسیدن به [[منزل]] دیگر، همان کار قبل را تکرار میکرد»<ref>دروزه‌، محمد عزه، عصرالنبی، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲۳.</ref>. گسترش چنین عقیده‌ای، در سرزمینی که [[یهودیان]] و [[نصاری]] [[زندگی]] میکردند، مسأله‌ای بس عجیب و شگفت انگیز است و اینکه چرا این [[مردم]] به [[پیروی]] از [[ادیان آسمانی]] [[گرایش]] نداشته‌اند، باعث انگیزش سوال در [[ذهن]] می‌شود. اینک به آیاتی در این زمینه توجه میکنیم: {{متن قرآن|قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شُرَكاَءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونىِ مَا ذَا خَلَقُواْ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فىِ السَّمَاوَاتِ أَمْ ءَاتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلىَ‏ بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«بگو آيا شريك‏‌هايتان را كه به جاى خداوند (به پرستش) مى‏خوانيد ديده‏ايد؟ به من بنماييد كه از زمين چه چيزى را آفريده‌‏اند؟ يا در (آفرينش) آسمان‏ها آيا شركتى داشته‌‏اند؟ يا به آنان كتابى داده‏‌ايم كه آنان از آن بر برهانى (استوار) اند؟ (خير)، بلكه ستمكاران به يكديگر جز فريب وعده‏اى نمى‌‏دهند»، سوره فاطر، آیه۴۰.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ}}<ref>«یا آنکه شریک‌هایی دارند، پس اگر راست می‌گویند شریک‌های خود را (که برای خداوند می‌پندارند) بیاورند» سوره قلم، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را که (خداوند) برهانی بر آن فرو نفرستاده است و (نیز) چیزی را که دانشی درباره آن ندارند می‌پرستند و ستمگران را هیچ یاوری نیست» سوره حج، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا}}<ref>«و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.</ref> و {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ}}<ref>«و روزی که همه آنان را گرد آوریم آنگاه به مشرکان بگوییم: آن شریک‌هایتان که (برای خداوند) می‌پنداشتید، کجایند؟» سوره انعام، آیه ۲۲.</ref>.  
گویا وجه غالب [[اعتقادی]] در [[مکه]] و حوالی آن را [[شرک]] تشکیل میدهد. گستردگی [[آیات]] [[شرک]]، به روشنی نمایان می‌کند که چنین حقیقتی وجود داشته است و متون کهن نیز به آن اشاره دارد‌. نگاهی گذرا به [[کتاب]]«الاصنام» کلبی، نشان میدهد که تا چه حد [[بت پرستی]] گسترش داشته و اگر [[انسان]] شگفت‌زده شود، چنان دور از [[انتظار]] نیست. وی مینویسد: «هرگاه مردی به [[مسافرت]] میرفت و در منزلی اتراق میکرد، چهار سنگ را بر میداشت و سه تای آن را سه پایه میساخت (برای گرم کردن خود و غذایش) و چهارمی که از آن سه زیباتر بود، بعنوان [[خدا]] [[انتخاب]] میکرد و هرگاه از آن [[منزل]] کوچ می‌کرد‌، آن چهارسنگ را ترک میکرد و با رسیدن به [[منزل]] دیگر، همان کار قبل را تکرار میکرد»<ref>دروزه‌، محمد عزه، عصرالنبی، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲۳.</ref>. گسترش چنین عقیده‌ای، در سرزمینی که [[یهودیان]] و [[نصاری]] [[زندگی]] میکردند، مسأله‌ای بس عجیب و شگفت انگیز است و اینکه چرا این [[مردم]] به [[پیروی]] از [[ادیان آسمانی]] [[گرایش]] نداشته‌اند، باعث انگیزش سوال در [[ذهن]] می‌شود. اینک به آیاتی در این زمینه توجه میکنیم: {{متن قرآن|قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شُرَكاَءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونىِ مَا ذَا خَلَقُواْ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فىِ السَّمَاوَاتِ أَمْ ءَاتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلىَ‏ بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«بگو آيا شريك‏‌هايتان را كه به جاى خداوند (به پرستش) مى‏خوانيد ديده‏ايد؟ به من بنماييد كه از زمين چه چيزى را آفريده‌‏اند؟ يا در (آفرينش) آسمان‏ها آيا شركتى داشته‌‏اند؟ يا به آنان كتابى داده‏‌ايم كه آنان از آن بر برهانى (استوار) اند؟ (خير)، بلكه ستمكاران به يكديگر جز فريب وعده‏اى نمى‌‏دهند»، سوره فاطر، آیه۴۰.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ}}<ref>«یا آنکه شریک‌هایی دارند، پس اگر راست می‌گویند شریک‌های خود را (که برای خداوند می‌پندارند) بیاورند» سوره قلم، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را که (خداوند) برهانی بر آن فرو نفرستاده است و (نیز) چیزی را که دانشی درباره آن ندارند می‌پرستند و ستمگران را هیچ یاوری نیست» سوره حج، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا}}<ref>«و روزی که می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من می‌پنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا می‌خوانند اما پاسخی بدیشان نمی‌دهند و میان آنان نابودگاهی نهاده‌ایم» سوره کهف، آیه ۵۲.</ref> و {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ}}<ref>«و روزی که همه آنان را گرد آوریم آنگاه به مشرکان بگوییم: آن شریک‌هایتان که (برای خداوند) می‌پنداشتید، کجایند؟» سوره انعام، آیه ۲۲.</ref>.  


برخی می‌گویند [[روز قیامت]] [[مشرکین]] می‌بینند [[خداوند]] از [[گناه]] [[اهل]] [[توحید]] میگذرد، به یک دیگر میگویند: هرگاه از شما سوال کردند بگویید ما یکتاپرست بوده‌ایم، هنگامی که [[خداوند]] آنها را جمع می‌کند به آنها میگوید: شرکاء شما کجا هستند؟ تا بدانند که [[خداوند]] [[علم]] دارد که آنها [[مشرک]] بوده‌اند و [[کتمان]] کردن برای آنها سودی ندارد. بیشتر [[مفسران]] میگویند: [[مشرکین]] [[گمان]] میکنند که [[بت‌ها]] پیش [[خداوند]] آنها را [[شفاعت]] خواهند کرد. [[روز قیامت]] به آنها گفته می‌شود کجایند آنان که [[شریک]] [[خدا]] میپنداشتند و [[گمان]] میکردید که شفیع شما خواهند بود؟ بدین ترتیب آنها را [[توبیخ]] کرده و [[سرزنش]] میکنند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۴۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>
برخی می‌گویند [[روز قیامت]] [[مشرکین]] می‌بینند [[خداوند]] از [[گناه]] [[اهل]] [[توحید]] میگذرد، به یک دیگر میگویند: هرگاه از شما سوال کردند بگویید ما یکتاپرست بوده‌ایم، هنگامی که [[خداوند]] آنها را جمع می‌کند به آنها میگوید: شرکاء شما کجا هستند؟ تا بدانند که [[خداوند]] [[علم]] دارد که آنها [[مشرک]] بوده‌اند و [[کتمان]] کردن برای آنها سودی ندارد. بیشتر [[مفسران]] میگویند: [[مشرکین]] [[گمان]] میکنند که [[بت‌ها]] پیش [[خداوند]] آنها را [[شفاعت]] خواهند کرد. [[روز قیامت]] به آنها گفته می‌شود کجایند آنان که [[شریک]] [[خدا]] میپنداشتند و [[گمان]] میکردید که شفیع شما خواهند بود؟ بدین ترتیب آنها را [[توبیخ]] کرده و [[سرزنش]] میکنند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>


[[عرب پیش از اسلام]]، [[خدایان]] متعدد و متنوعی می‌‌پرستید. نخستین گونه [[خدایان]] را اجرام آسمانی چون [[خورشید]]، ماه و زهره تشکیل می‌‌دادند که به باورشان در امور [[زندگی]] اثرگذار بودند<ref>المفصل، ج ۶، ص ۵۴ - ۵۵؛ نهایة الارب، ج ۱، ص ۵۷.</ref>. نامگذاری برخی مردان [[مکه]] به "عبد شمس" بیانگر [[پرستش]] [[خورشید]] در میان مکیان است<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۷۰ - ۱۷۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۷۰، ۷۴.</ref>. این امر در شبه جزیره نیز پیشینه داشت. بنا به گزارش [[قرآن]] از [[مردمان]] [[یمنی]] [[جامعه]] سبا، آنان در برابر [[خورشید]] [[سجده]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>. اجرام آسمانی دیگری چون شِعْری، ثریّا، عطارد و زحل نیز در [[جوامع]] [[عرب]] پرستیده شده که به نام برخی از آنها در [[قرآن]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى}}<ref>«و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است» سوره نجم، آیه ۴۹.</ref>.
[[عرب پیش از اسلام]]، [[خدایان]] متعدد و متنوعی می‌‌پرستید. نخستین گونه [[خدایان]] را اجرام آسمانی چون [[خورشید]]، ماه و زهره تشکیل می‌‌دادند که به باورشان در امور [[زندگی]] اثرگذار بودند<ref>المفصل، ج ۶، ص ۵۴ - ۵۵؛ نهایة الارب، ج ۱، ص ۵۷.</ref>. نامگذاری برخی مردان [[مکه]] به "عبد شمس" بیانگر [[پرستش]] [[خورشید]] در میان مکیان است<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۷۰ - ۱۷۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۷۰، ۷۴.</ref>. این امر در شبه جزیره نیز پیشینه داشت. بنا به گزارش [[قرآن]] از [[مردمان]] [[یمنی]] [[جامعه]] سبا، آنان در برابر [[خورشید]] [[سجده]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>. اجرام آسمانی دیگری چون شِعْری، ثریّا، عطارد و زحل نیز در [[جوامع]] [[عرب]] پرستیده شده که به نام برخی از آنها در [[قرآن]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى}}<ref>«و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است» سوره نجم، آیه ۴۹.</ref>.
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
شایان گفتن است که با توجه به چندخدایی بودن [[عرب پیش از اسلام]]، آنان از همه [[خدایان]] [[انتظار]] یکسانی نداشتند، بلکه برای هر نیازی به خدای آن مراجعه می‌‌کردند. بر اساس [[آیات قرآنی]]، مخاطبان [[قرآن]]، اللّه را [[خالق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] می‌‌دانستند. [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند، بگو: سپاس، خداوند راست اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>و چون از ایشان بپرسی: آسمان‌ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می‌خوانید دیده‌اید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من می‌گردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، می‌توانند بخشایش او را باز دارند؟ بگو: خداوند مرا بس؛ توکّل‌کنندگان تنها بر او توکّل دارند سوره زمر، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت آنها را (خداوند) پیروزمند دانا آفریده است» سوره زخرف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنان را آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟» سوره زخرف، آیه ۸۷.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسید که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده است خواهند گفت: خداوند؛ پس چگونه (از حق) باز گردانده می‌شوند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۱.</ref> صریحاً به این [[باور]] اشاره دارند. عموم این [[آیات]] مکی هستند و بیش از همه [[قبایل]] و طوایف، ناظر به [[قریش]] نازل شده‌اند.
شایان گفتن است که با توجه به چندخدایی بودن [[عرب پیش از اسلام]]، آنان از همه [[خدایان]] [[انتظار]] یکسانی نداشتند، بلکه برای هر نیازی به خدای آن مراجعه می‌‌کردند. بر اساس [[آیات قرآنی]]، مخاطبان [[قرآن]]، اللّه را [[خالق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] می‌‌دانستند. [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند، بگو: سپاس، خداوند راست اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>و چون از ایشان بپرسی: آسمان‌ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می‌خوانید دیده‌اید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من می‌گردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، می‌توانند بخشایش او را باز دارند؟ بگو: خداوند مرا بس؛ توکّل‌کنندگان تنها بر او توکّل دارند سوره زمر، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت آنها را (خداوند) پیروزمند دانا آفریده است» سوره زخرف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنان را آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟» سوره زخرف، آیه ۸۷.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسید که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام کرده است خواهند گفت: خداوند؛ پس چگونه (از حق) باز گردانده می‌شوند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۱.</ref> صریحاً به این [[باور]] اشاره دارند. عموم این [[آیات]] مکی هستند و بیش از همه [[قبایل]] و طوایف، ناظر به [[قریش]] نازل شده‌اند.


افزون بر صفت [[خالقیت]] اللّه، در یک [[آیه]] اشاره شده که آنان بارش [[باران]] را نیز به اللّه نسبت می‌‌دادند {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاد و بدان زمین را پس از آنکه مرده بود زنده گردانید؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو: سپاس خداوند را؛ بلکه بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۳.</ref>. [[آب]]، [[نیاز]] اولیه ساکنان منطقه گرم و خشک شبه جزیره بود. بارش [[باران]] برای طوایف صحرانشینی که اقتصادشان بر چرای دام مبتنی است، [[بخشش]] [[حیات]] است و این [[نیاز]] همواره آنان را متوجه نیرویی می‌‌ساخت تا به هنگام [[نیاز]] از او برای بارش کمک بخواهند. بنا به گزارشی [[رهبر]] [[خزاعه]] در سفرش به [[شام]] بتی را با خود به [[مکه]] آورد که برای طلب [[باران]] و [[پیروزی بر دشمن]]، [[عبادت]] می‌‌شد<ref>ر. ک: السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۷؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.</ref>.
افزون بر صفت [[خالقیت]] اللّه، در یک [[آیه]] اشاره شده که آنان بارش [[باران]] را نیز به اللّه نسبت می‌‌دادند {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاد و بدان زمین را پس از آنکه مرده بود زنده گردانید؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو: سپاس خداوند را؛ بلکه بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۳.</ref>. [[آب]]، [[نیاز]] اولیه ساکنان منطقه گرم و خشک شبه جزیره بود. بارش [[باران]] برای طوایف صحرانشینی که اقتصادشان بر چرای دام مبتنی است، [[بخشش]] [[حیات]] است و این [[نیاز]] همواره آنان را متوجه نیرویی می‌‌ساخت تا به هنگام [[نیاز]] از او برای بارش کمک بخواهند. بنا به گزارشی [[رهبر]] [[خزاعه]] در سفرش به [[شام]] بتی را با خود به [[مکه]] آورد که برای طلب [[باران]] و [[پیروزی بر دشمن]]، [[عبادت]] می‌‌شد<ref>ر.ک: السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۷؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.</ref>.


جلب روزی، دفع آفات و بلیات، رفع [[نگرانی‌ها]]، [[حفظ]] کیان [[قبیله]] و بسیاری از دیگر نیازها را [[عرب جاهلی]] از بت‌های خود می‌‌خواست و گزارشی دال بر تقاضای این امور از اللّه در دست نیست. در گزارش‌ها آمده که [[ابوسفیان]] پس از [[پیروزی]] در [[اُحد]] آن را به [[هبل]] نسبت داد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۹۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۹۶.</ref>. بنا به [[آیه]] {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند» سوره مریم، آیه ۸۱.</ref> برخی [[خدایان]] به [[قبیله]] [[عزت]] می‌‌بخشیدند تا در هماوردی با دیگران [[برتر]] باشند. [[نیاز]] دیگر [[قبایل]]، [[تأمین امنیت]] و [[حمایت]] بود و این [[نیاز]] آنان را به [[پرستش]] خدایانی کشانیده بود: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی برگزیدند بدین امید که یاوری شوند» سوره یس، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِيَاءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و سرورانی ندارند که در برابر خداوند آنان را یاری کنند و هر که را خداوند در گمراهی وانهد راه به جایی نخواهد برد» سوره شوری، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا}}<ref>«آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند» سوره نوح، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید» سوره عنکبوت، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref> یکی از کارکردهای [[خدایان]] برطرف ساختن [[نگرانی]] پیروانی بود که از فرجام کاری که در پی آن بودند، [[اطمینان]] نداشتند. در [[مکه]] این کار با قدحی که در برابر [[بت]] [[هبل]] قرار داشت انجام می‌‌شد. در این قدح ۷ تیر چوبین بود که بر هریک دستوری حک شده بود و کسی که جویای نظر [[بت]] بود یکی از آن تیرها را برداشته، به دستورش عمل می‌‌کرد.
جلب روزی، دفع آفات و بلیات، رفع [[نگرانی‌ها]]، [[حفظ]] کیان [[قبیله]] و بسیاری از دیگر نیازها را [[عرب جاهلی]] از بت‌های خود می‌‌خواست و گزارشی دال بر تقاضای این امور از اللّه در دست نیست. در گزارش‌ها آمده که [[ابوسفیان]] پس از [[پیروزی]] در [[اُحد]] آن را به [[هبل]] نسبت داد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۹۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۹۶.</ref>. بنا به [[آیه]] {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند» سوره مریم، آیه ۸۱.</ref> برخی [[خدایان]] به [[قبیله]] [[عزت]] می‌‌بخشیدند تا در هماوردی با دیگران [[برتر]] باشند. [[نیاز]] دیگر [[قبایل]]، [[تأمین امنیت]] و [[حمایت]] بود و این [[نیاز]] آنان را به [[پرستش]] خدایانی کشانیده بود: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی برگزیدند بدین امید که یاوری شوند» سوره یس، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِيَاءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و سرورانی ندارند که در برابر خداوند آنان را یاری کنند و هر که را خداوند در گمراهی وانهد راه به جایی نخواهد برد» سوره شوری، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا}}<ref>«آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند» سوره نوح، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید» سوره عنکبوت، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref> یکی از کارکردهای [[خدایان]] برطرف ساختن [[نگرانی]] پیروانی بود که از فرجام کاری که در پی آن بودند، [[اطمینان]] نداشتند. در [[مکه]] این کار با قدحی که در برابر [[بت]] [[هبل]] قرار داشت انجام می‌‌شد. در این قدح ۷ تیر چوبین بود که بر هریک دستوری حک شده بود و کسی که جویای نظر [[بت]] بود یکی از آن تیرها را برداشته، به دستورش عمل می‌‌کرد.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
آنان [[فرشتگان مقرب]] و [[معصوم]] [[الهی]] را در قالب بت‌هایی میپرستیدند‌، از قبیل [[لات]]، [[عزی]] و [[منات]] میپرستیدند و این سه پیکری را که به [[دست]] خود ساخته بودند، تمثال [[ملائکه]] [[الهی]] میدانستند و بر این [[اعتقاد]] خود سخت پای‌بند بودند. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟ آیا برای شما پسر و برای او دختر است؟ آنگاه این بخش کردنی ستمگرانه است آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است.» سوره نجم، آیه ۱۹ ـ ۲۳</ref>.
آنان [[فرشتگان مقرب]] و [[معصوم]] [[الهی]] را در قالب بت‌هایی میپرستیدند‌، از قبیل [[لات]]، [[عزی]] و [[منات]] میپرستیدند و این سه پیکری را که به [[دست]] خود ساخته بودند، تمثال [[ملائکه]] [[الهی]] میدانستند و بر این [[اعتقاد]] خود سخت پای‌بند بودند. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟ آیا برای شما پسر و برای او دختر است؟ آنگاه این بخش کردنی ستمگرانه است آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است.» سوره نجم، آیه ۱۹ ـ ۲۳</ref>.


در [[تفسیر منهج الصادقین]] آمده است: "این [[بت‌ها]] که آنها را [[دختران]] [[خداوند]] میدانید، بدون تحقیق این معانی در اینان یا اینکه شما اطلاق اسم [[لات]] و [[عزی]] و [[منات]] بر ایشان میکنید به اعتبار آنکه [[لات]] مستحق آن است که نزد او مقیم شوید برای [[عبادت]] و [[عزی]] مستحق آنکه او را گرامی دارید و [[منات]] سزاوار اینکه نزد آن [[خون‌ریزی]] نمایید و [[قربانی]] کنید، همه اینها [[اسامی]] محض و بدون [[حقیقت]] هستند و [[خداوند]] این معانی را نفرستاده است و هیچ حجتی از جانب [[خداوند]] ندارید و این تسمیه هوا و آرزوی شماست"<ref>تفسیر خلاصه منهج الصادقین‌، ص۸۲.</ref>. [[قرآن کریم]] اینجاست که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref> می‌‌توان نتیجه گرفت این جمله از یک سو پاسخی است به [[مشرکان]] [[عرب]] که [[فرشتگان]] را [[دختران]] [[خدا]] میپنداشتند و نوعی [[ربوبیت]] برای آنها قائل بودند و با این حال خود را پیرو آئین [[ابراهیم]] معرفی می‌کردند<ref>ر. ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
در [[تفسیر منهج الصادقین]] آمده است: "این [[بت‌ها]] که آنها را [[دختران]] [[خداوند]] میدانید، بدون تحقیق این معانی در اینان یا اینکه شما اطلاق اسم [[لات]] و [[عزی]] و [[منات]] بر ایشان میکنید به اعتبار آنکه [[لات]] مستحق آن است که نزد او مقیم شوید برای [[عبادت]] و [[عزی]] مستحق آنکه او را گرامی دارید و [[منات]] سزاوار اینکه نزد آن [[خون‌ریزی]] نمایید و [[قربانی]] کنید، همه اینها [[اسامی]] محض و بدون [[حقیقت]] هستند و [[خداوند]] این معانی را نفرستاده است و هیچ حجتی از جانب [[خداوند]] ندارید و این تسمیه هوا و آرزوی شماست"<ref>تفسیر خلاصه منهج الصادقین‌، ص۸۲.</ref>. [[قرآن کریم]] اینجاست که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref> می‌‌توان نتیجه گرفت این جمله از یک سو پاسخی است به [[مشرکان]] [[عرب]] که [[فرشتگان]] را [[دختران]] [[خدا]] میپنداشتند و نوعی [[ربوبیت]] برای آنها قائل بودند و با این حال خود را پیرو آئین [[ابراهیم]] معرفی می‌کردند<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


==== [[باور به مرگ]] و [[باور به قیامت|قیامت]] ====
==== [[باور به مرگ]] و [[باور به قیامت|قیامت]] ====
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
[[اخلاق]] بیابان نشینان [[عرب]] متأثر از اقلیم و [[نظام اجتماعی]] آنان بود. از سویی ارتباط‌های آنان عمدتاً به اعضای [[قبیله]] و [[همسایگان]] خود محدود بود و در نتیجه کمتر [[اندیشه]] خود را به کار می‌‌گرفتند و به [[ساده لوحی]]، خرافه‌گرایی و [[تعصب]] کور متمایل می‌‌شدند و از سویی دیگر بر اثر [[وضع اجتماعی]] و تهدیدهای فرارو از آنان افرادی [[خشن]]، [[عبوس]] و تندخو ساخته بود که [[قبیله]]، نیاکان و هرآنچه را به [[قبیله]] آنان تعلق داشت [[برتر]] می‌‌دانستند<ref>نک: الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۸؛ الکامل، ج ۳، ص ۱۴۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> و به آنان [[فخر]] می‌‌فروختند و در برابر حمله دیگران [[کینه]] توز و انتقامجو بودند.
[[اخلاق]] بیابان نشینان [[عرب]] متأثر از اقلیم و [[نظام اجتماعی]] آنان بود. از سویی ارتباط‌های آنان عمدتاً به اعضای [[قبیله]] و [[همسایگان]] خود محدود بود و در نتیجه کمتر [[اندیشه]] خود را به کار می‌‌گرفتند و به [[ساده لوحی]]، خرافه‌گرایی و [[تعصب]] کور متمایل می‌‌شدند و از سویی دیگر بر اثر [[وضع اجتماعی]] و تهدیدهای فرارو از آنان افرادی [[خشن]]، [[عبوس]] و تندخو ساخته بود که [[قبیله]]، نیاکان و هرآنچه را به [[قبیله]] آنان تعلق داشت [[برتر]] می‌‌دانستند<ref>نک: الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۸؛ الکامل، ج ۳، ص ۱۴۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۵۳.</ref> و به آنان [[فخر]] می‌‌فروختند و در برابر حمله دیگران [[کینه]] توز و انتقامجو بودند.


[[عرب]] بیابانی برای ابراز [[قدرت]] خود عادت کرده بود بلند سخن بگوید و کمتر [[مهربان]]، خوش [[اخلاق]] و [[خنده]] رو باشد و در وصف [[کرم]]، [[شجاعت]] و دیگر صفات نیکوی خود [[مبالغه]] کند<ref>الرسائل، ص ۴۷۷، ۵۲۲؛ ر. ک: المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱ - ۲۹۹.</ref>. [[جواد علی]] پس از توضیح و شمردن [[خلق و خوی]] [[عرب]] بیابانی، از [[روحیات]] او با عنوان "عُبَیّة الجاهلیه" یاد کرده است<ref>المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱.</ref>.
[[عرب]] بیابانی برای ابراز [[قدرت]] خود عادت کرده بود بلند سخن بگوید و کمتر [[مهربان]]، خوش [[اخلاق]] و [[خنده]] رو باشد و در وصف [[کرم]]، [[شجاعت]] و دیگر صفات نیکوی خود [[مبالغه]] کند<ref>الرسائل، ص ۴۷۷، ۵۲۲؛ ر.ک: المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱ - ۲۹۹.</ref>. [[جواد علی]] پس از توضیح و شمردن [[خلق و خوی]] [[عرب]] بیابانی، از [[روحیات]] او با عنوان "عُبَیّة الجاهلیه" یاد کرده است<ref>المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱.</ref>.


در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگی‌های خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک می‌‌شد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون می‌‌شد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادی‌ها آغاز می‌‌شد و می‌‌توانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا می‌‌شدند و تحت تأثیر آنان قرار می‌‌گرفتند. معمولاً مناطق حاصل‌خیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عرب‌های یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیله‌ای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>.  
در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگی‌های خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک می‌‌شد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون می‌‌شد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادی‌ها آغاز می‌‌شد و می‌‌توانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا می‌‌شدند و تحت تأثیر آنان قرار می‌‌گرفتند. معمولاً مناطق حاصل‌خیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عرب‌های یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیله‌ای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>.  
خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:


==== [[آداب اجتماعی]] و [[رسوم جاهلی]] ====
==== [[آداب اجتماعی]] و [[رسوم جاهلی]] ====
به [[گواهی]] [[تاریخ]]، [[مردم]] [[عربستان]] با داشتن پاره‌ای خصوصیات‌، از سایر ملت‌های مترقی آن روزگار‌، همچون [[ایران]] و [[روم]] در سطح پایینی قرار داشته است. [[خشونت]] و ناآرامی، آنان را مدام در میدان‌های [[جنگ]] و [[غارت]] نگه می‌داشت و هر از گاهی با [[شبیخون]] زدن به قبیله‌ای‌، در پی یغما بردن دارائی آن [[قبیله]] بر می‌آمدند. زنده به [[گور]] کردن [[دختران]]، [[بت‌پرستی]]، [[پرستش]] [[قبیله]] نشان از عدم موفقیت آنها در خداگرایی داشت و مردار [[خواری]]، توجه به شراب و قمار، نشان علاقه‌مندی آنها به [[لذائذ]] حیوانی بود. به موازات آن برخی از رفتارها و عادات [[اجتماعی]] آنان که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود، وجود ریشه‌های [[جاهلیت]] در آنها به [[اثبات]] می‌رسد<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
به [[گواهی]] [[تاریخ]]، [[مردم]] [[عربستان]] با داشتن پاره‌ای خصوصیات‌، از سایر ملت‌های مترقی آن روزگار‌، همچون [[ایران]] و [[روم]] در سطح پایینی قرار داشته است. [[خشونت]] و ناآرامی، آنان را مدام در میدان‌های [[جنگ]] و [[غارت]] نگه می‌داشت و هر از گاهی با [[شبیخون]] زدن به قبیله‌ای‌، در پی یغما بردن دارائی آن [[قبیله]] بر می‌آمدند. زنده به [[گور]] کردن [[دختران]]، [[بت‌پرستی]]، [[پرستش]] [[قبیله]] نشان از عدم موفقیت آنها در خداگرایی داشت و مردار [[خواری]]، توجه به شراب و قمار، نشان علاقه‌مندی آنها به [[لذائذ]] حیوانی بود. به موازات آن برخی از رفتارها و عادات [[اجتماعی]] آنان که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود، وجود ریشه‌های [[جاهلیت]] در آنها به [[اثبات]] می‌رسد<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


===== عدم شرکت [[قریش]] در [[عرفات]] =====
===== عدم شرکت [[قریش]] در [[عرفات]] =====
یکی از روشن ترین موضع گیری‌های [[اسلام]] در رابطه با [[برتری]] [[انسان‌ها]]، این است که ملاک را در [[تقوا]] و [[خداترسی]] و [[خلوص نیت]] قرار داده است، نه در [[نسب]] و [[مال]] و [[اولاد]] و اینکه [[قریش]] خود را از سایرین [[برتر]] می‌پنداشتند، و نسبت به سایر [[قبایل]] امتیازی برای خود قائل بودند، نمی‌توانست پایه [[شرعی]] داشته باشد. بنابراین ادعای آنها به صرف [[قریشی بودن]] نباید در [[مراسم]] [[حج]]، به [[عرفات]] روند و از [[حرم]] خارج شوند‌، لطمه‌ای بر صحت [[حج ابراهیمی]] بود چرا که وقوف در [[عرفات]]، از موارد [[حج ابراهیمی]] به شمار می‌رود و همگان موظف به رعایت آن هستند و [[مردم]] در [[امت اسلامی]] همچون دندانه‌های شانه برابراند و امتیازی در بین نیست و [[قرآن کریم]] با ذکر این مسأله از آنها می‌خواهد که [[عصبیت]] [[جاهلی]] را به کناری نهاده و به رنگ [[اسلام]] درآیند<ref>تفسیر عیاشی، ص۱۱۵و۱۱۶‌؛ تفسیر البرهان، ص۲۰۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۳۵۳.</ref>. اینجاست که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>
یکی از روشن ترین موضع گیری‌های [[اسلام]] در رابطه با [[برتری]] [[انسان‌ها]]، این است که ملاک را در [[تقوا]] و [[خداترسی]] و [[خلوص نیت]] قرار داده است، نه در [[نسب]] و [[مال]] و [[اولاد]] و اینکه [[قریش]] خود را از سایرین [[برتر]] می‌پنداشتند، و نسبت به سایر [[قبایل]] امتیازی برای خود قائل بودند، نمی‌توانست پایه [[شرعی]] داشته باشد. بنابراین ادعای آنها به صرف [[قریشی بودن]] نباید در [[مراسم]] [[حج]]، به [[عرفات]] روند و از [[حرم]] خارج شوند‌، لطمه‌ای بر صحت [[حج ابراهیمی]] بود چرا که وقوف در [[عرفات]]، از موارد [[حج ابراهیمی]] به شمار می‌رود و همگان موظف به رعایت آن هستند و [[مردم]] در [[امت اسلامی]] همچون دندانه‌های شانه برابراند و امتیازی در بین نیست و [[قرآن کریم]] با ذکر این مسأله از آنها می‌خواهد که [[عصبیت]] [[جاهلی]] را به کناری نهاده و به رنگ [[اسلام]] درآیند<ref>تفسیر عیاشی، ص۱۱۵و۱۱۶‌؛ تفسیر البرهان، ص۲۰۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۳۵۳.</ref>. اینجاست که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>


===== [[تفاخر]] و برتری‌طلبی =====
===== [[تفاخر]] و برتری‌طلبی =====
برتری‌طلبی و بزرگ بینی، از خصلت‌های آشکار [[عرب]] بود‌، به‌طوری‌که بسیاری از [[جدال]] و کشمکش‌ها به واسطۀ همین [[خوی]] و [[عادت]] به وقوع می‌پیوست. آنان برخی عادات را که در زمان [[جاهلیت]] بدان متصف بودند، بعد از [[اسلام]] فراموش نکرده بودند و بعد فراغت از [[مراسم]] [[حج]]، در مکانی گرد می‌آمدند و از [[مفاخر]] آباء و اجداد خویش سخن به میان می‌آوردند و قصه جنگ‌هایی که در گذشته در آن خود یا پدرانشان شرکت داشتند را با آب و تاب تعریف می‌کردند و بالطبع ابن امر در مذاق برخی خوش نمی‌آمد و باعث بروز فتنه‌هایی می‌شد. [[قرآن کریم]] به آنها یادآور می‌شود که چه خوب است این کار [[نادرست]] و [[جاهلی]] را فراموش کرده و به جای آن به یاد [[نعمت‌های فراوان]] و [[ارزشمند]] [[الهی]] باشید و [[دست]] از تفاخر‌های بی [[ارزش]] و بی نتیجه بردارید و نسبت به آن [[مباهات]] نکنید، [[یاد خدا]] را جایگزین آن کنید که این برنامه بسی به حال آنها سودمند است. [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۲۰۰ بقره به این مسأله پرداخته و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا}}<ref>«پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر» سوره بقره، آیه ۲۰۰.</ref> و در ادامه [[آیه]] به این مسأله اشاره دارد که این [[اعمال]] شما صرفاً [[دنیوی]] است و نتیجه‌ای برای [[آخرت]] شما ندارد و [[یادآوری]] [[خداوند]] و نعمت‌هایش علاوه بر ثمرات [[دنیوی]]، نتیجه [[اخروی]] را نیز در پی دارد که همان رسیدن به [[حسنات]] در [[دنیا]] و محافظت از [[آتش جهنم]] در [[آخرت]] است<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
برتری‌طلبی و بزرگ بینی، از خصلت‌های آشکار [[عرب]] بود‌، به‌طوری‌که بسیاری از [[جدال]] و کشمکش‌ها به واسطۀ همین [[خوی]] و [[عادت]] به وقوع می‌پیوست. آنان برخی عادات را که در زمان [[جاهلیت]] بدان متصف بودند، بعد از [[اسلام]] فراموش نکرده بودند و بعد فراغت از [[مراسم]] [[حج]]، در مکانی گرد می‌آمدند و از [[مفاخر]] آباء و اجداد خویش سخن به میان می‌آوردند و قصه جنگ‌هایی که در گذشته در آن خود یا پدرانشان شرکت داشتند را با آب و تاب تعریف می‌کردند و بالطبع ابن امر در مذاق برخی خوش نمی‌آمد و باعث بروز فتنه‌هایی می‌شد. [[قرآن کریم]] به آنها یادآور می‌شود که چه خوب است این کار [[نادرست]] و [[جاهلی]] را فراموش کرده و به جای آن به یاد [[نعمت‌های فراوان]] و [[ارزشمند]] [[الهی]] باشید و [[دست]] از تفاخر‌های بی [[ارزش]] و بی نتیجه بردارید و نسبت به آن [[مباهات]] نکنید، [[یاد خدا]] را جایگزین آن کنید که این برنامه بسی به حال آنها سودمند است. [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۲۰۰ بقره به این مسأله پرداخته و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا}}<ref>«پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر» سوره بقره، آیه ۲۰۰.</ref> و در ادامه [[آیه]] به این مسأله اشاره دارد که این [[اعمال]] شما صرفاً [[دنیوی]] است و نتیجه‌ای برای [[آخرت]] شما ندارد و [[یادآوری]] [[خداوند]] و نعمت‌هایش علاوه بر ثمرات [[دنیوی]]، نتیجه [[اخروی]] را نیز در پی دارد که همان رسیدن به [[حسنات]] در [[دنیا]] و محافظت از [[آتش جهنم]] در [[آخرت]] است<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


===== [[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]] =====
===== [[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]] =====
[[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]] و کسب درآمد از این [[راه]]، جزء سنت‌های [[مردم]] آن دوره به شمار می‌آمد و آنان گاه گاهی پرچمی در بازار [[نصب]] می‌کردند و با دادن نشانی [[مردم]] را [[دعوت]] به این کار می‌کردند<ref>عسکری، سید مرتضی، القرآن کریم و روایات المدرسین، ص۳۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] با توجه به آثار نامطلوب این عمل، و [[ناپسند]] بودن آن، به این ماجرا اشاره کرده و ضمن [[آیه]] ۳۳ [[نور]] آن را مردود اعلام می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ لَا تُكْرِهُواْ فَتَيَاتِكُمْ عَلىَ الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تحََصُّنًا لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«و كنيزان خود را كه خواستار پاكدامنى هستند براى به دست آوردن كالاى ناپايدار زندگانى اين جهان به زنا وانداريد و اگر كسى آنان را وادار كند (بداند كه) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‏اى بخشاينده است»، سوره نور، آیه۳۳.</ref> و در [[صحیح مسلم]] در خصوص این [[آیه]] آمده است: "[[عبدالله بن ابی]] سلول، کنیزانی داشت که یکی نامش مسیکنه و دیگری امیمه بود و آن دو را به [[زنا]] وادار می‌ساخت و آن دو به [[پیامبر]] اکرم‌{{صل}} [[شکایت]] نمودند و [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل فرمود»<ref> ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ص۳۶۸.</ref>. [[علی]] ابن [[ابراهیم]] [[قمی]] نیز در [[تفسیر]] خود [[روایت]] دیگری در این زمینه آورده است: «[[عرب]] و [[قریش]] رسمشان این بود کنیزانی را میخریدند و از ایشان ضریب سنگینی (نوعی [[مالیات]]) میگرفتند، بعد می‌گفتند بروید [[زنا]] کنید و برای ما [[پول]] بیاورید که [[خدای متعال]] در این [[آیه]] ایشان را از این کار منع کرد‌»<ref>تفسیر القمی، ص۱۰۲؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی‌، ص۲۳۰.</ref>. زدودن آثار [[جاهلی]] از [[افکار]] کسانی که تعمدی در براندازی [[اسلام]] و نابودی آن داشتند، در صورتی که [[قرآن کریم]] با پرده‌دری از برخی [[اسرار]] به کمک [[پیامبر گرامی]] نمی‌آمد، کار بسیار دشوار و لاینحلی بود اما [[آیات]] روشن‌گر [[الهی]] که نقشه‌های [[شیطانی]] برخی از [[منافقین]] و [[دشمنان]] سرسخت را آشکار میکرد باعث شد [[اسلام]] گام‌های بلندتری در [[نسخ]] [[افکار]] غیر [[انسانی]] بردارد و [[شهر مدینه]] و اطراف آن را از [[منافقین]] و [[یهودیان]] پالایش کند<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
[[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]] و کسب درآمد از این [[راه]]، جزء سنت‌های [[مردم]] آن دوره به شمار می‌آمد و آنان گاه گاهی پرچمی در بازار [[نصب]] می‌کردند و با دادن نشانی [[مردم]] را [[دعوت]] به این کار می‌کردند<ref>عسکری، سید مرتضی، القرآن کریم و روایات المدرسین، ص۳۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] با توجه به آثار نامطلوب این عمل، و [[ناپسند]] بودن آن، به این ماجرا اشاره کرده و ضمن [[آیه]] ۳۳ [[نور]] آن را مردود اعلام می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ لَا تُكْرِهُواْ فَتَيَاتِكُمْ عَلىَ الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تحََصُّنًا لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«و كنيزان خود را كه خواستار پاكدامنى هستند براى به دست آوردن كالاى ناپايدار زندگانى اين جهان به زنا وانداريد و اگر كسى آنان را وادار كند (بداند كه) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‏اى بخشاينده است»، سوره نور، آیه۳۳.</ref> و در [[صحیح مسلم]] در خصوص این [[آیه]] آمده است: "[[عبدالله بن ابی]] سلول، کنیزانی داشت که یکی نامش مسیکنه و دیگری امیمه بود و آن دو را به [[زنا]] وادار می‌ساخت و آن دو به [[پیامبر]] اکرم‌{{صل}} [[شکایت]] نمودند و [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل فرمود»<ref> ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ص۳۶۸.</ref>. [[علی]] ابن [[ابراهیم]] [[قمی]] نیز در [[تفسیر]] خود [[روایت]] دیگری در این زمینه آورده است: «[[عرب]] و [[قریش]] رسمشان این بود کنیزانی را میخریدند و از ایشان ضریب سنگینی (نوعی [[مالیات]]) میگرفتند، بعد می‌گفتند بروید [[زنا]] کنید و برای ما [[پول]] بیاورید که [[خدای متعال]] در این [[آیه]] ایشان را از این کار منع کرد‌»<ref>تفسیر القمی، ص۱۰۲؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی‌، ص۲۳۰.</ref>. زدودن آثار [[جاهلی]] از [[افکار]] کسانی که تعمدی در براندازی [[اسلام]] و نابودی آن داشتند، در صورتی که [[قرآن کریم]] با پرده‌دری از برخی [[اسرار]] به کمک [[پیامبر گرامی]] نمی‌آمد، کار بسیار دشوار و لاینحلی بود اما [[آیات]] روشن‌گر [[الهی]] که نقشه‌های [[شیطانی]] برخی از [[منافقین]] و [[دشمنان]] سرسخت را آشکار میکرد باعث شد [[اسلام]] گام‌های بلندتری در [[نسخ]] [[افکار]] غیر [[انسانی]] بردارد و [[شهر مدینه]] و اطراف آن را از [[منافقین]] و [[یهودیان]] پالایش کند<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


===== قمار‌=====
===== قمار‌=====
[[عادت]] [[زشت]] دیگری که در [[دوران جاهلیت]] و حتی بعد از [[اسلام]] جزء [[سنت]] [[اعراب]] به شمار می‌رفت، قمار بود. قمارباز، بدون [[تحمل]] [[رنج]]، [[ثروت]] دیگران را به چنگ می‌آورد که این عمل خطراتی برای آن شخص و اجتماعش به بار می‌آورد‌. [[عرب‌ها]] معمولاً نوعی خاص از قمار را استعمال می‌کردند که آن عبارت بود از انداختن چوبه تیر که نام آن "ازلام" بود. آنها با ازلام که همان چوبه‌های تیر است، در همه کارهای خود قرعه می‌زدند و برای آنها [[سفر]]، حضر، [[ازدواج]] و... پیش نمی‌آمد‌، مگر آنکه به قداح (چوب‌های تیر‌) [[رجوع]] می‌کردند‌. مثلاً شتری را خریده و نحر می‌کردند و آن را به دو قسمت تقسیم می‌کردند و ده چوبه تیر را می‌آوردند و هر دسته با فراخور حال و [[دارایی]] خود تیری می‌گرفت. دسته اول "فذ" را می‌گرفت که دارای یک سهم از ده سهم بود که اگر برای او یک سهم بیرون می‌آمد، یک قسمت از شتر را می‌برد و اگر نام او بیرون نمی‌آمد، بهای یک قسمت شتر را می‌پرداخت. دسته دوم "توأم" بود که دو سهم از شتر را می‌برد و اگر نمی‌برد‌، دو سهم را می‌پرداخت و سایر تیر‌ها نیز چنین ترتیبی داشت<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۳۸.</ref>. این عمل جزء افتخارات عمل به شمار می‌رفت و آن را از [[جوانمردی]] و بزرگ واری خود می‌شمردند و اشعاری نیز بدین مضمون می‌سرودند. اما آنان به مضرات این کار توجهی نداشتند و با آثار شوم آن آشنا نبودند. لکن در حال حاضر پی به نتایج أسف بار قمار برده‌اند، حکایت از آن دارد که چقدر [[قرآن کریم]] حکیمانه و مدبرانه این [[عمل]] [[شیطانی]] را در برهه‌ای از [[تاریخ]] که [[جهل]] و بی دانشی همه جا را فرا گرفته بود، مردود اعلام کرده است<ref>ر. ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.
[[عادت]] [[زشت]] دیگری که در [[دوران جاهلیت]] و حتی بعد از [[اسلام]] جزء [[سنت]] [[اعراب]] به شمار می‌رفت، قمار بود. قمارباز، بدون [[تحمل]] [[رنج]]، [[ثروت]] دیگران را به چنگ می‌آورد که این عمل خطراتی برای آن شخص و اجتماعش به بار می‌آورد‌. [[عرب‌ها]] معمولاً نوعی خاص از قمار را استعمال می‌کردند که آن عبارت بود از انداختن چوبه تیر که نام آن "ازلام" بود. آنها با ازلام که همان چوبه‌های تیر است، در همه کارهای خود قرعه می‌زدند و برای آنها [[سفر]]، حضر، [[ازدواج]] و... پیش نمی‌آمد‌، مگر آنکه به قداح (چوب‌های تیر‌) [[رجوع]] می‌کردند‌. مثلاً شتری را خریده و نحر می‌کردند و آن را به دو قسمت تقسیم می‌کردند و ده چوبه تیر را می‌آوردند و هر دسته با فراخور حال و [[دارایی]] خود تیری می‌گرفت. دسته اول "فذ" را می‌گرفت که دارای یک سهم از ده سهم بود که اگر برای او یک سهم بیرون می‌آمد، یک قسمت از شتر را می‌برد و اگر نام او بیرون نمی‌آمد، بهای یک قسمت شتر را می‌پرداخت. دسته دوم "توأم" بود که دو سهم از شتر را می‌برد و اگر نمی‌برد‌، دو سهم را می‌پرداخت و سایر تیر‌ها نیز چنین ترتیبی داشت<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۳۸.</ref>. این عمل جزء افتخارات عمل به شمار می‌رفت و آن را از [[جوانمردی]] و بزرگ واری خود می‌شمردند و اشعاری نیز بدین مضمون می‌سرودند. اما آنان به مضرات این کار توجهی نداشتند و با آثار شوم آن آشنا نبودند. لکن در حال حاضر پی به نتایج أسف بار قمار برده‌اند، حکایت از آن دارد که چقدر [[قرآن کریم]] حکیمانه و مدبرانه این [[عمل]] [[شیطانی]] را در برهه‌ای از [[تاریخ]] که [[جهل]] و بی دانشی همه جا را فرا گرفته بود، مردود اعلام کرده است<ref>ر.ک: [[محمد اسماعیل عبداللهی|عبداللهی]] و [[محمد کرمی نیا|کرمی نیا]]، [[برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول (مقاله)|مقاله «برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول»]]، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>.


==== [[زن در دورۀ جاهلی]] ====
==== [[زن در دورۀ جاهلی]] ====
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
[[جاهلیت]] عالمانه، واژه‌ای ابداعی نیست؛ زیرا همان گونه که روشن شد، [[آیات قرآن]] به وجود [[علم]] در بخش مهمی از [[جاهلیت]] اشاره کرده و برخی از [[مفسران]] تصریح کرده‌اند گروهی از [[منکران]] در حالی که به [[حقانیت]] و [[نبوت]] [[رسول خدا]] [[آگاه]] بودند، ولی آن را [[انکار]] می‌کردند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۲۲.</ref> شاید در کاربرد اصطلاح «[[جاهلیت]] عالمانه»، میان صفت و موصوف تضادی ظاهری [[احساس]] شود، ولی توجه به دو نکته زیر، عدم [[تعارض]] را [[اثبات]] می‌کند:
[[جاهلیت]] عالمانه، واژه‌ای ابداعی نیست؛ زیرا همان گونه که روشن شد، [[آیات قرآن]] به وجود [[علم]] در بخش مهمی از [[جاهلیت]] اشاره کرده و برخی از [[مفسران]] تصریح کرده‌اند گروهی از [[منکران]] در حالی که به [[حقانیت]] و [[نبوت]] [[رسول خدا]] [[آگاه]] بودند، ولی آن را [[انکار]] می‌کردند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۲۲.</ref> شاید در کاربرد اصطلاح «[[جاهلیت]] عالمانه»، میان صفت و موصوف تضادی ظاهری [[احساس]] شود، ولی توجه به دو نکته زیر، عدم [[تعارض]] را [[اثبات]] می‌کند:
# با نظر به آنچه گذشت، [[جاهلیت]] نقیض [[علم]] نیست، از این‌رو با [[علم]] قابل جمع است؛ [[علمی]] که نقیض [[جاهلیت]] نیست، بلکه نقیض [[جهل]] لغوی است. در [[حقیقت]] در این اصطلاح، معنای اصطلاحی ([[قرآنی]]) [[جاهلیت]]، با معنای لغوی [[علم]] جمع شده است.  
# با نظر به آنچه گذشت، [[جاهلیت]] نقیض [[علم]] نیست، از این‌رو با [[علم]] قابل جمع است؛ [[علمی]] که نقیض [[جاهلیت]] نیست، بلکه نقیض [[جهل]] لغوی است. در [[حقیقت]] در این اصطلاح، معنای اصطلاحی ([[قرآنی]]) [[جاهلیت]]، با معنای لغوی [[علم]] جمع شده است.  
# صفت و موصوف در یک حیطه نیستند و با نظر به اینکه در [[آیات]] پیش‌گفته، مفهوم «[[جهل]]» درباره رفتارها و روحیه‌ها نیز آمده است، می‌توان گفت که [[جاهلیت]] در حیطه «[[احساس]]» و «[[گرایش]]» ‌های [[آدمی]] قابل بررسی است. ولی «[[علم]]» در حیطه «[[ادراک]]» و «[[دانش]]» [[انسان]] قرار دارد. در واقع [[جهل]] عملی است که می‌تواند با [[علم]] (که یک امر نظری است) جمع شود. بنابراین پیرو [[جاهلیت]] عالمانه، از آن جهت که [[باطل]] بودن خود را می‌داند، «عالم» است و از آن جهت که [[مخالفت]] با [[حق]] در نهایت به زبان اوست - و او این امر مهم را نمی‌فهمد - «[[جاهل]]» محسوب می‌شود؛ همانند کسی که [[دستورات]] پزشک معالج خود را انجام ندهد و به [[دروغ]] به پزشک بگوید که انجام داده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص۱۳۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>
# صفت و موصوف در یک حیطه نیستند و با نظر به اینکه در [[آیات]] پیش‌گفته، مفهوم «[[جهل]]» درباره رفتارها و روحیه‌ها نیز آمده است، می‌توان گفت که [[جاهلیت]] در حیطه «[[احساس]]» و «[[گرایش]]» ‌های [[آدمی]] قابل بررسی است. ولی «[[علم]]» در حیطه «[[ادراک]]» و «[[دانش]]» [[انسان]] قرار دارد. در واقع [[جهل]] عملی است که می‌تواند با [[علم]] (که یک امر نظری است) جمع شود. بنابراین پیرو [[جاهلیت]] عالمانه، از آن جهت که [[باطل]] بودن خود را می‌داند، «عالم» است و از آن جهت که [[مخالفت]] با [[حق]] در نهایت به زبان اوست - و او این امر مهم را نمی‌فهمد - «[[جاهل]]» محسوب می‌شود؛ همانند کسی که [[دستورات]] پزشک معالج خود را انجام ندهد و به [[دروغ]] به پزشک بگوید که انجام داده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص۱۳۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>


== [[جاهلیت]] عوامانه ==
== [[جاهلیت]] عوامانه ==
خط ۲۸۲: خط ۲۸۲:
گمراهانی که به [[راه]] غلط خود [[اعتقاد]] داشتند و به جای [[خدا]] به موجودات دیگری «[[مؤمن]]» بودند، در زمره [[جاهلان]] [[عوام]] هستند. فرشته‌پرستان و جن‌پرستان و مشرکانی از این دست نیز چون از روی [[عقیده]] عمل می‌کردند، انحرافشان محصول مشکل [[معرفتی]] بود. [[قرآن کریم]] [[گواهی]] میدهد که بسیاری از آنها واقعاً به جن‌ها [[ایمان]] داشتند: {{متن قرآن|بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«می‌گویند: پاکا که تویی، تو سرور مایی نه آنان بلکه (آنان) پریان را می‌پرستیدند، بیشترشان به آنان گرویده بودند» سوره سبأ، آیه ۴۱.</ref>. حتی بخش عظیمی از [[بت‌پرستی]] نیز در فضای [[جاهلیت]] عوامانه و از روی [[اعتقاد]] و [[التزام]] به [[پرستش]]، گسترش پیدا می‌کرد؛ مخصوصاً [[بت‌پرستی]] پس از [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که نمایشی [[انحرافی]] از [[طواف]] [[کعبه]] در [[ادیان ابراهیمی]] بود<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>. آنها [[بت‌ها]] را به [[نیابت]] از [[کعبه]] و به هنگامی که به [[کعبه]] دسترسی نداشتند، می‌پرستیدند؛ به گونه‌ای که وقتی از جوار [[حرم]] کوچ می‌کردند، سنگی از سنگ‌های [[حرم]] را با خود می‌بردند و به دور آن [[طواف]] می‌کردند. ولی به مرور زمان، [[بت‌ها]] هویتی جداگانه یافتند و در جوار [[کعبه]] نیز پرستیده شدند و نوعی [[رجعت]] به دوران [[بت‌پرستی]] اولیه (قبل از [[ابراهیم]] {{ع}} صورت گرفت<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>.
گمراهانی که به [[راه]] غلط خود [[اعتقاد]] داشتند و به جای [[خدا]] به موجودات دیگری «[[مؤمن]]» بودند، در زمره [[جاهلان]] [[عوام]] هستند. فرشته‌پرستان و جن‌پرستان و مشرکانی از این دست نیز چون از روی [[عقیده]] عمل می‌کردند، انحرافشان محصول مشکل [[معرفتی]] بود. [[قرآن کریم]] [[گواهی]] میدهد که بسیاری از آنها واقعاً به جن‌ها [[ایمان]] داشتند: {{متن قرآن|بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«می‌گویند: پاکا که تویی، تو سرور مایی نه آنان بلکه (آنان) پریان را می‌پرستیدند، بیشترشان به آنان گرویده بودند» سوره سبأ، آیه ۴۱.</ref>. حتی بخش عظیمی از [[بت‌پرستی]] نیز در فضای [[جاهلیت]] عوامانه و از روی [[اعتقاد]] و [[التزام]] به [[پرستش]]، گسترش پیدا می‌کرد؛ مخصوصاً [[بت‌پرستی]] پس از [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که نمایشی [[انحرافی]] از [[طواف]] [[کعبه]] در [[ادیان ابراهیمی]] بود<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>. آنها [[بت‌ها]] را به [[نیابت]] از [[کعبه]] و به هنگامی که به [[کعبه]] دسترسی نداشتند، می‌پرستیدند؛ به گونه‌ای که وقتی از جوار [[حرم]] کوچ می‌کردند، سنگی از سنگ‌های [[حرم]] را با خود می‌بردند و به دور آن [[طواف]] می‌کردند. ولی به مرور زمان، [[بت‌ها]] هویتی جداگانه یافتند و در جوار [[کعبه]] نیز پرستیده شدند و نوعی [[رجعت]] به دوران [[بت‌پرستی]] اولیه (قبل از [[ابراهیم]] {{ع}} صورت گرفت<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>.


[[جاهل]] عامی آنچنان به [[عقاید]] [[جاهلی]] خود [[باور]] دارد که در [[راه]] آن، محرومیت‌ها می‌کشد و هزینه‌های گزاف می‌پردازد. [[قرآن کریم]] از کارهای جاهلانه‌ای گزارش می‌دهد که [[جاهلان]] [[عوام]]، خود را از برخی [[نعمت‌های الهی]] [[محروم]] می‌کردند و حتی [[فرزندان]] خود را در پای [[بت‌ها]] [[قربانی]] می‌کردند<ref>سوره انعام، آیه ۱۳۷.</ref>. این قربانی‌ها غیر از موؤوده‌هایی بود که در [[بنی‌تمیم]] معمول بود؛ زیرا «موؤوده» عبارت بود از دخترانی که زنده به [[گور]] می‌می شدند، حال آنکه طبق [[آیه شریفه]]، آنها «[[اولاد]]» خود را [[قربانی]] می‌کردند که شامل پسران نیز می‌باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۳۶۱.</ref>. تفاوت این [[سفاهت]]<ref>ر. ک: سوره انعام، آیه ۱۳۷ و ۱۴۰.</ref> با [[زنده به گور کردن دختران]] این بود که [[زنده به گور کردن دختران]] دارای انگیزه‌های غیر [[عقیدتی]]، مانند [[ترس]] از [[فقر]] و [[نگرانی]] از [[ننگ]] [[اسارت]] در [[جنگ‌ها]] بود<ref>حسینی آلوسی، روح المعانی، ج ۳، ص۴۲.</ref>، ولی [[قربانی]] کردن [[فرزندان]] در پای [[بت‌ها]]، نوعی [[فداکاری]] جاهلانه بود که تنها به خاطر [[اعتقادات]] غلط [[جاهلی]] انجام می‌شد. آنها گاهی قسم می‌خوردند یا [[نذر]] می‌کردند که اگر فلان تعداد پسر داشته باشند، یکی از آنها را در پای [[بت]] [[قربانی]] کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۲۱۸.</ref>.
[[جاهل]] عامی آنچنان به [[عقاید]] [[جاهلی]] خود [[باور]] دارد که در [[راه]] آن، محرومیت‌ها می‌کشد و هزینه‌های گزاف می‌پردازد. [[قرآن کریم]] از کارهای جاهلانه‌ای گزارش می‌دهد که [[جاهلان]] [[عوام]]، خود را از برخی [[نعمت‌های الهی]] [[محروم]] می‌کردند و حتی [[فرزندان]] خود را در پای [[بت‌ها]] [[قربانی]] می‌کردند<ref>سوره انعام، آیه ۱۳۷.</ref>. این قربانی‌ها غیر از موؤوده‌هایی بود که در [[بنی‌تمیم]] معمول بود؛ زیرا «موؤوده» عبارت بود از دخترانی که زنده به [[گور]] می‌می شدند، حال آنکه طبق [[آیه شریفه]]، آنها «[[اولاد]]» خود را [[قربانی]] می‌کردند که شامل پسران نیز می‌باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۳۶۱.</ref>. تفاوت این [[سفاهت]]<ref>ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۳۷ و ۱۴۰.</ref> با [[زنده به گور کردن دختران]] این بود که [[زنده به گور کردن دختران]] دارای انگیزه‌های غیر [[عقیدتی]]، مانند [[ترس]] از [[فقر]] و [[نگرانی]] از [[ننگ]] [[اسارت]] در [[جنگ‌ها]] بود<ref>حسینی آلوسی، روح المعانی، ج ۳، ص۴۲.</ref>، ولی [[قربانی]] کردن [[فرزندان]] در پای [[بت‌ها]]، نوعی [[فداکاری]] جاهلانه بود که تنها به خاطر [[اعتقادات]] غلط [[جاهلی]] انجام می‌شد. آنها گاهی قسم می‌خوردند یا [[نذر]] می‌کردند که اگر فلان تعداد پسر داشته باشند، یکی از آنها را در پای [[بت]] [[قربانی]] کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۲۱۸.</ref>.


«[[جاهلان]] [[آگاه]]» هیچ‌گاه زیر بار چنین هزینه‌های هول‌انگیزی نمی‌رفتند و آن‌چنان وابسته به [[اولاد]] خود و دارای [[روحیه]] [[تکاثر]] و [[تفاخر]] بودند<ref>سوره تکاث، آیه ۱-۲.</ref> که شمار افراد قبیلۀ خود را به رخ یکدیگر می‌کشیدند و حتی [[مردگان]] و [[قبور]] [[طایفه]] خود را می‌شمردند و نسبت به [[کثرت]] و پرشمار بودن آنها به یکدیگر [[تفاخر]] می‌کردند<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص۱۸۳.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>
«[[جاهلان]] [[آگاه]]» هیچ‌گاه زیر بار چنین هزینه‌های هول‌انگیزی نمی‌رفتند و آن‌چنان وابسته به [[اولاد]] خود و دارای [[روحیه]] [[تکاثر]] و [[تفاخر]] بودند<ref>سوره تکاث، آیه ۱-۲.</ref> که شمار افراد قبیلۀ خود را به رخ یکدیگر می‌کشیدند و حتی [[مردگان]] و [[قبور]] [[طایفه]] خود را می‌شمردند و نسبت به [[کثرت]] و پرشمار بودن آنها به یکدیگر [[تفاخر]] می‌کردند<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص۱۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>


== شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]] ==
== شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]] ==
با توجه به اینکه معنای اصلی و متبادر «[[جهالت]]»، با [[علم]] و [[آگاهی]] منافات دارد، [[اثبات وجود]] «[[جاهلیت]] آگاهانه» در [[قرآن]]، دلایلی جداگانه می‌طلبد. در اینجا به دسته‌هایی از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود که ضمن [[اثبات]] ادعای یاد شده، هر دسته به گونه‌ای بیانگر یکی از شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه است. این [[آیات]] به انگیزه‌هایی نیز اشاره می‌کند که موجب شده است گروه‌هایی از [[منکران]] پیش از آنکه پای محتوای [[پیام]] به میان آید، با انگیزه‌های [[نفسانی]] و عوامل غیر [[معرفتی]]، در برابر [[پیامبران]] موضع منفی بگیرند<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.  
با توجه به اینکه معنای اصلی و متبادر «[[جهالت]]»، با [[علم]] و [[آگاهی]] منافات دارد، [[اثبات وجود]] «[[جاهلیت]] آگاهانه» در [[قرآن]]، دلایلی جداگانه می‌طلبد. در اینجا به دسته‌هایی از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود که ضمن [[اثبات]] ادعای یاد شده، هر دسته به گونه‌ای بیانگر یکی از شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه است. این [[آیات]] به انگیزه‌هایی نیز اشاره می‌کند که موجب شده است گروه‌هایی از [[منکران]] پیش از آنکه پای محتوای [[پیام]] به میان آید، با انگیزه‌های [[نفسانی]] و عوامل غیر [[معرفتی]]، در برابر [[پیامبران]] موضع منفی بگیرند<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.  


=== [[رفتار]] عالمانه خلاف [[حق]] ===
=== [[رفتار]] عالمانه خلاف [[حق]] ===
از نگاه [[قرآن]]، آنچه برخی از [[منکران]] [[انکار]] می‌کنند، دقیقاً همان چیزی است که به آن [[علم]] دارند. بسیاری از رویارویی‌ها و رویگردانی‌های [[جاهلی]]، بعد از «[[تبیین]] [[هدایت]]» و روشن شدن «[[حق]]» بوده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.
از نگاه [[قرآن]]، آنچه برخی از [[منکران]] [[انکار]] می‌کنند، دقیقاً همان چیزی است که به آن [[علم]] دارند. بسیاری از رویارویی‌ها و رویگردانی‌های [[جاهلی]]، بعد از «[[تبیین]] [[هدایت]]» و روشن شدن «[[حق]]» بوده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.


در هر یک از [[آیات]] مزبور، مصداق «[[هدایت]]» و «[[حق]]» به [[شأن نزول]] آنها بستگی دارد. برخی [[مفسران]] به مصداق {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}} اشاره کرده‌اند که دقیقاً همان چیزی است که [[کافران]] به [[انکار]] آن می‌پردازند و برخلاف آن [[حقیقت]]، [[رفتار]] می‌کنند. اگر این [[آیات]] درباره [[کفار]] [[مکه]] باشد، منظور از {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}}، همان [[صدق رسول خدا]] و یا [[معجزات]] آن [[حضرت]] است که آن را [[شاهد]] بوده‌اند و اگر [[نزول آیات]] در [[شأن]] [[یهود]] باشد، مراد همان طریق [[اسلام]] است که در [[تورات]] خوانده و آن را از [[معجزات]] [[بینه]] و [[آیات ظاهره]] دانسته بودند<ref>حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۱۲، ص۱۳۱.</ref>. آیاتی دیگر نیز به طور صریح، عالم بودن [[مخالفان]] ([[اهل کتاب]]) را گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>
در هر یک از [[آیات]] مزبور، مصداق «[[هدایت]]» و «[[حق]]» به [[شأن نزول]] آنها بستگی دارد. برخی [[مفسران]] به مصداق {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}} اشاره کرده‌اند که دقیقاً همان چیزی است که [[کافران]] به [[انکار]] آن می‌پردازند و برخلاف آن [[حقیقت]]، [[رفتار]] می‌کنند. اگر این [[آیات]] درباره [[کفار]] [[مکه]] باشد، منظور از {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}}، همان [[صدق رسول خدا]] و یا [[معجزات]] آن [[حضرت]] است که آن را [[شاهد]] بوده‌اند و اگر [[نزول آیات]] در [[شأن]] [[یهود]] باشد، مراد همان طریق [[اسلام]] است که در [[تورات]] خوانده و آن را از [[معجزات]] [[بینه]] و [[آیات ظاهره]] دانسته بودند<ref>حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۱۲، ص۱۳۱.</ref>. آیاتی دیگر نیز به طور صریح، عالم بودن [[مخالفان]] ([[اهل کتاب]]) را گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>


=== انکارعالمانه واقعیت ===
=== انکارعالمانه واقعیت ===
خط ۳۰۱: خط ۳۰۱:
این شاخصه در آیاتی که حاوی مشتقات مادّه «جحد» هستند، روشن‌تر نمود پیدا می‌کند. مفهوم «جحد» ـ که همان «[[انکار]] عالمانه» [[حق]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۶۲۵.</ref> ـ، در این [[آیات]]، از کسانی سخن می‌گوید که در عین [[تسلیم]] [[عقلی]] و نظری، به خاطر ملاحظه [[منافع]] احساسی خود و به علت [[خاضع]] نشدن [[قلب]]، دانسته‌های خود را [[انکار]] می‌کنند و این همان [[جحود]] است<ref>موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۳.</ref>. این واژه درباره منکرانی است که [[آیات الهی]] را از آن جهت که [[آیات الهی]] هستند [[انکار]] می‌کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۳۰.</ref>.
این شاخصه در آیاتی که حاوی مشتقات مادّه «جحد» هستند، روشن‌تر نمود پیدا می‌کند. مفهوم «جحد» ـ که همان «[[انکار]] عالمانه» [[حق]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۶۲۵.</ref> ـ، در این [[آیات]]، از کسانی سخن می‌گوید که در عین [[تسلیم]] [[عقلی]] و نظری، به خاطر ملاحظه [[منافع]] احساسی خود و به علت [[خاضع]] نشدن [[قلب]]، دانسته‌های خود را [[انکار]] می‌کنند و این همان [[جحود]] است<ref>موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۳.</ref>. این واژه درباره منکرانی است که [[آیات الهی]] را از آن جهت که [[آیات الهی]] هستند [[انکار]] می‌کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۳۰.</ref>.


[[قرآن]] مخالفت‌های «جاحدانه» (عالمانه) را محصول روحیه‌های «ظالمانه» معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ}}<ref>«بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.</ref>. همچنین برخی [[آیات]] اساساً «[[ظلم]]» را عامل انحصاری انکارهای عالمانه معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> یا {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref> و انکارشان نه از روی [[شبهه]] و تردید که بلکه از روی [[روحیه]] [[ستمگری]] و [[برتری‌طلبی]] است. «حالیه» بودن «واو» در [[آیه]]<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل.</ref>، حاکی از آن است که «جحد» و «استیقان» در یک حال بوده و «[[انکار]]» و «[[آگاهی]]» توأم با هم هستند<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
[[قرآن]] مخالفت‌های «جاحدانه» (عالمانه) را محصول روحیه‌های «ظالمانه» معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ}}<ref>«بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.</ref>. همچنین برخی [[آیات]] اساساً «[[ظلم]]» را عامل انحصاری انکارهای عالمانه معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> یا {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref> و انکارشان نه از روی [[شبهه]] و تردید که بلکه از روی [[روحیه]] [[ستمگری]] و [[برتری‌طلبی]] است. «حالیه» بودن «واو» در [[آیه]]<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل.</ref>، حاکی از آن است که «جحد» و «استیقان» در یک حال بوده و «[[انکار]]» و «[[آگاهی]]» توأم با هم هستند<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


=== [[رفتار]] عالمانه بدون منطق ([[هوای نفس]]) ===
=== [[رفتار]] عالمانه بدون منطق ([[هوای نفس]]) ===
خط ۳۱۲: خط ۳۱۲:
[[قرآن]] پاره‌ای از انکارها را نیز برخاسته از انگیزه‌هایی چون [[اراده]] [[فجور]]، قصد [[ستم‌پیشگی]]، برتری‌جویی، [[بغی]] و... معرفی کرده و نقش عملی آنها را این‌گونه گوشزد می‌کند که [[انسان]] چون می‌خواهد [[آزاد]] باشد و بدون [[ترس]] از [[دادگاه]] [[قیامت]] در تمام [[عمر]] [[گناه]] کند، از این‌رو می‌پرسد که [[قیامت]] کی خواهد بود؟<ref>سوره قیامت، آیه ۵-۶.</ref>. گاهی هم غوطه‌ور شدن در [[گناه]] را موجب [[تاریکی]] [[دل]] و [[تکذیب]] و استهزای [[آیات الهی]] معرفی کرده است<ref>سوره روم، آیه ۱۰.</ref>.  
[[قرآن]] پاره‌ای از انکارها را نیز برخاسته از انگیزه‌هایی چون [[اراده]] [[فجور]]، قصد [[ستم‌پیشگی]]، برتری‌جویی، [[بغی]] و... معرفی کرده و نقش عملی آنها را این‌گونه گوشزد می‌کند که [[انسان]] چون می‌خواهد [[آزاد]] باشد و بدون [[ترس]] از [[دادگاه]] [[قیامت]] در تمام [[عمر]] [[گناه]] کند، از این‌رو می‌پرسد که [[قیامت]] کی خواهد بود؟<ref>سوره قیامت، آیه ۵-۶.</ref>. گاهی هم غوطه‌ور شدن در [[گناه]] را موجب [[تاریکی]] [[دل]] و [[تکذیب]] و استهزای [[آیات الهی]] معرفی کرده است<ref>سوره روم، آیه ۱۰.</ref>.  


از این‌رو به خوبی می‌توان دریافت که این گونه رفتارها از «ندانستن» سرچشمه نمی‌می‌گیرد، بلکه [[دانش]] و [[منطق]] [[منکران]] نیز تحت تأثیر [[هواهای نفسانی]] آنان قرار می‌گیرد<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
از این‌رو به خوبی می‌توان دریافت که این گونه رفتارها از «ندانستن» سرچشمه نمی‌می‌گیرد، بلکه [[دانش]] و [[منطق]] [[منکران]] نیز تحت تأثیر [[هواهای نفسانی]] آنان قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


=== حقیقت‌پوشی عالمانه ===
=== حقیقت‌پوشی عالمانه ===
خط ۳۲۱: خط ۳۲۱:
[[قرآن]] در ۸ مورد اعلام کرده است که [[خدا]] بر حقیقت‌پوشی آنان [[آگاهی]] دارد؛ از جمله: {{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمی‌دانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref>. تحریف‌کنندگان [[آیات الهی]] نیز در زمره [[جاهلان]] آگاه‌اند و اساساً «[[تحریف]]» بدون [[آگاهی]] معنا نمی‌یابد. تحریفگر، [[سخن]] را از موضع و منظور اصلی و راستینش برمی‌گرداند.
[[قرآن]] در ۸ مورد اعلام کرده است که [[خدا]] بر حقیقت‌پوشی آنان [[آگاهی]] دارد؛ از جمله: {{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمی‌دانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref>. تحریف‌کنندگان [[آیات الهی]] نیز در زمره [[جاهلان]] آگاه‌اند و اساساً «[[تحریف]]» بدون [[آگاهی]] معنا نمی‌یابد. تحریفگر، [[سخن]] را از موضع و منظور اصلی و راستینش برمی‌گرداند.


«مقتسمین» نیز از کسانی هستند که به گونه‌ای دیگر، بخشی از [[آیات قرآن]] را با برخوردی دوگانه و تبعیض‌آمیز، «آگاهانه» از صحنه حذف می‌کنند: {{متن قرآن|كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ}}<ref>«همچنان که (عذاب را) بر بخش‌کنندگان فرو فرستادیم آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۰ ـ ۹۱</ref>. مقتسمان همان [[یهود]] و [[نصاری]] هستند که [[قرآن]] برای آنان هم آمده است، ولی آنها [[قرآن]] را تقسیم به اجزا می‌کنند و به جزئی از آن [[ایمان]] می‌آورند و به جزئی دیگر [[ایمان]] نمی‌آورند<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۳، ص۲۱۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>
«مقتسمین» نیز از کسانی هستند که به گونه‌ای دیگر، بخشی از [[آیات قرآن]] را با برخوردی دوگانه و تبعیض‌آمیز، «آگاهانه» از صحنه حذف می‌کنند: {{متن قرآن|كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ}}<ref>«همچنان که (عذاب را) بر بخش‌کنندگان فرو فرستادیم آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۰ ـ ۹۱</ref>. مقتسمان همان [[یهود]] و [[نصاری]] هستند که [[قرآن]] برای آنان هم آمده است، ولی آنها [[قرآن]] را تقسیم به اجزا می‌کنند و به جزئی از آن [[ایمان]] می‌آورند و به جزئی دیگر [[ایمان]] نمی‌آورند<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۳، ص۲۱۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>


=== [[برتری‌طلبی]] عالمانه بدون پشتوانه ===
=== [[برتری‌طلبی]] عالمانه بدون پشتوانه ===
خط ۳۳۰: خط ۳۳۰:
[[برتری‌طلبی]]، ‌ عالمانه بودن [[جهالت]] [[قوم نوح]] را نیز [[تأیید]] می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید» سوره هود، آیه ۲۹.</ref>، به همین جهت، ‌ [[نصیحت]] و آگاهی‌بخشی در آنها بی‌تأثیر بود: {{متن قرآن|وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ}}<ref>«خیرخواهی من به شما سودی نخواهد رساند؛ او پروردگار شماست و شما به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره هود، آیه ۳۴.</ref>. آنها در اثر همین [[روحیه]] نه تنها [[برتری]] [[پیامبر خدا]] ([[نوح]]) ‌را برنمی‌تافتند، بلکه [[پیروان]] او را به شدت [[تحقیر]] می‌نمودند: {{متن قرآن|وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ}}<ref>«ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>.
[[برتری‌طلبی]]، ‌ عالمانه بودن [[جهالت]] [[قوم نوح]] را نیز [[تأیید]] می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید» سوره هود، آیه ۲۹.</ref>، به همین جهت، ‌ [[نصیحت]] و آگاهی‌بخشی در آنها بی‌تأثیر بود: {{متن قرآن|وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ}}<ref>«خیرخواهی من به شما سودی نخواهد رساند؛ او پروردگار شماست و شما به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره هود، آیه ۳۴.</ref>. آنها در اثر همین [[روحیه]] نه تنها [[برتری]] [[پیامبر خدا]] ([[نوح]]) ‌را برنمی‌تافتند، بلکه [[پیروان]] او را به شدت [[تحقیر]] می‌نمودند: {{متن قرآن|وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ}}<ref>«ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>.


قران به خاطر ویژه‌خواهی و [[برتری‌طلبی]] قومی [[بنی‌اسرائیل]]، آنها را نیز متصف به [[جاهلیت]] عالمانه کرده است؛ ‌آنجا که [[حقانیت]] [[موسی]] را با [[معجزات]] روشن به چشم خود دیدند، ولی پس از شکافته شدن نیل و [[نجات]] یافتنشان از تعقیب [[فرعونیان]] نه تنها [[ایمان]] نیاوردند، ‌بلکه از [[موسی]] خواستند که برای قومشان نیز بت‌‌های مخصوصی قرار دهد: {{متن قرآن|قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. قرآم [[کریم]] [[برتری‌طلبی]] [[قوم]] [[هود]] را نیز شاخصه می‌داند: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما را از خدایانمان باز داری؟ اگر از راستگویانی آنچه به ما وعده می‌دهی بر سر ما بیاور! گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم» سوره احقاف، آیه ۲۲ ـ ۲۳</ref>.<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>
قران به خاطر ویژه‌خواهی و [[برتری‌طلبی]] قومی [[بنی‌اسرائیل]]، آنها را نیز متصف به [[جاهلیت]] عالمانه کرده است؛ ‌آنجا که [[حقانیت]] [[موسی]] را با [[معجزات]] روشن به چشم خود دیدند، ولی پس از شکافته شدن نیل و [[نجات]] یافتنشان از تعقیب [[فرعونیان]] نه تنها [[ایمان]] نیاوردند، ‌بلکه از [[موسی]] خواستند که برای قومشان نیز بت‌‌های مخصوصی قرار دهد: {{متن قرآن|قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. قرآم [[کریم]] [[برتری‌طلبی]] [[قوم]] [[هود]] را نیز شاخصه می‌داند: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما را از خدایانمان باز داری؟ اگر از راستگویانی آنچه به ما وعده می‌دهی بر سر ما بیاور! گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم» سوره احقاف، آیه ۲۲ ـ ۲۳</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>


=== اظهار عالمانه [[ایمان]]، بدون [[اعتقاد]] ===
=== اظهار عالمانه [[ایمان]]، بدون [[اعتقاد]] ===
خط ۳۳۷: خط ۳۳۷:
البته عالمانه بودن [[جهالت]] [[منافقان]] در [[حقیقت]] نوعی «خود عالم‌پنداری» است وگرنه همین که [[خدا]] جلوی [[نیرنگ]] آنان را نگرفته، خود خدعه‌ای است از [[خدای تعالی]] و [[خدعه]] [[منافقان]] عیناً همان [[خدعه]] [[خدای تعالی]] به ایشان است»<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۱۷.</ref>.
البته عالمانه بودن [[جهالت]] [[منافقان]] در [[حقیقت]] نوعی «خود عالم‌پنداری» است وگرنه همین که [[خدا]] جلوی [[نیرنگ]] آنان را نگرفته، خود خدعه‌ای است از [[خدای تعالی]] و [[خدعه]] [[منافقان]] عیناً همان [[خدعه]] [[خدای تعالی]] به ایشان است»<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۱۷.</ref>.


ملاحظه شد که [[منافقان]] که به [[گمان]] خود زرنگی می‌کنند و [[اهل]] [[ایمان]] را [[فریب]] می‌دهند، نسبت به ارزشیابی نهایی [[کردار]] خودشان [[جهل]] دارند و نمی‌دانند که این عمل در نهایت به زبان خودشان است. [[قرآن کریم]] همین «[[جهل]]» را با جمله {{متن قرآن|وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref> بیان کرده است<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.  
ملاحظه شد که [[منافقان]] که به [[گمان]] خود زرنگی می‌کنند و [[اهل]] [[ایمان]] را [[فریب]] می‌دهند، نسبت به ارزشیابی نهایی [[کردار]] خودشان [[جهل]] دارند و نمی‌دانند که این عمل در نهایت به زبان خودشان است. [[قرآن کریم]] همین «[[جهل]]» را با جمله {{متن قرآن|وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref> بیان کرده است<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.  


=== [[مقاومت]] آگاهانه در برابر [[هدایت الهی]] ===
=== [[مقاومت]] آگاهانه در برابر [[هدایت الهی]] ===
خط ۳۴۶: خط ۳۴۶:
این گونه [[آیات]]، [[نشانه]] [[مقاومت]] عمدی و آگاهانه در برابر [[هدایت]] دلسوزانه [[پیامبران الهی]] است و عوامل احساسی و [[تعصب]]، مانع [[حق‌پذیری]] آنان می‌شود. [[قرآن کریم]] آنان را بدان جهت مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد که خود می‌دانند «[[حقیقت]]» را دگرگون جلوه می‌دهند؛ حقیقتی که قبلاً آن را [[تعقل]] کرده‌اند. [[قرآن]] نسبت به [[ایمان آوردن]] آنها امیدی ندارد: {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>. این [[آیه]] ناظر به سخنان گروهی از [[یهودیان]] است که گروه دیگری از خودشان را [[توبیخ]] می‌کردند که چرا از گزارش دادن بشارت‌آمیز [[تورات]] جلوگیری می‌کنند و از اعلام اوصاف [[پیامبر اسلام]] که در [[تورات]] آمده، ممانعت می‌کنند<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۵۶؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۸۷ و ۴۸۸.</ref>.
این گونه [[آیات]]، [[نشانه]] [[مقاومت]] عمدی و آگاهانه در برابر [[هدایت]] دلسوزانه [[پیامبران الهی]] است و عوامل احساسی و [[تعصب]]، مانع [[حق‌پذیری]] آنان می‌شود. [[قرآن کریم]] آنان را بدان جهت مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد که خود می‌دانند «[[حقیقت]]» را دگرگون جلوه می‌دهند؛ حقیقتی که قبلاً آن را [[تعقل]] کرده‌اند. [[قرآن]] نسبت به [[ایمان آوردن]] آنها امیدی ندارد: {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>. این [[آیه]] ناظر به سخنان گروهی از [[یهودیان]] است که گروه دیگری از خودشان را [[توبیخ]] می‌کردند که چرا از گزارش دادن بشارت‌آمیز [[تورات]] جلوگیری می‌کنند و از اعلام اوصاف [[پیامبر اسلام]] که در [[تورات]] آمده، ممانعت می‌کنند<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۵۶؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۸۷ و ۴۸۸.</ref>.


بازشناسی خصیصه‌های یاد شده، ما را به [[شناخت]] [[اصحاب]] [[جاهلیت]] عالمانه و [[دشواری]] [[هدایت]] آنان رهنمون می‌شود؛ زیرا [[امید]] [[هدایت]] و [[توبه]] درباره کسانی معقول است که [[جهل]] آنان ناآگاهانه باشد: {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref> و از نوع [[شبهه]] در مفهوم و [[اشتباه]] در مصداق باشد. حال آنکه صاحبان این خصلت‌ها، کمترین [[شبهه]] و تردید [[علمی]] درباره [[حقانیت]] [[اسلام]] نداشته‌اند<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
بازشناسی خصیصه‌های یاد شده، ما را به [[شناخت]] [[اصحاب]] [[جاهلیت]] عالمانه و [[دشواری]] [[هدایت]] آنان رهنمون می‌شود؛ زیرا [[امید]] [[هدایت]] و [[توبه]] درباره کسانی معقول است که [[جهل]] آنان ناآگاهانه باشد: {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref> و از نوع [[شبهه]] در مفهوم و [[اشتباه]] در مصداق باشد. حال آنکه صاحبان این خصلت‌ها، کمترین [[شبهه]] و تردید [[علمی]] درباره [[حقانیت]] [[اسلام]] نداشته‌اند<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


=== جمع‌بندی ===
=== جمع‌بندی ===
خط ۳۵۳: خط ۳۵۳:
# [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]]، محدود به حوزه [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]] نیست، بلکه شامل [[جامعه]] [[اهل کتاب]] و حتی [[جامعه]] [[مسلمانان]] نیز می‌شود. در میان [[اهل کتاب]] ([[احبار]] و [[رهبان]]) و در [[جوامع اسلامی]]، گروه‌هایی نظیر «[[منافقان]]» و انواع «هواپرستان» از مصادیق [[جاهلیت]] عالمانه‌اند.
# [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]]، محدود به حوزه [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]] نیست، بلکه شامل [[جامعه]] [[اهل کتاب]] و حتی [[جامعه]] [[مسلمانان]] نیز می‌شود. در میان [[اهل کتاب]] ([[احبار]] و [[رهبان]]) و در [[جوامع اسلامی]]، گروه‌هایی نظیر «[[منافقان]]» و انواع «هواپرستان» از مصادیق [[جاهلیت]] عالمانه‌اند.
# [[آیات]] مربوط به [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن کریم]]، سهم و وزن بیشتری نسبت به [[جاهلیت]] عوامانه دارند و برای [[جامعه]] زیان‌بارتر و خطرناک‌ترند. به همین جهت [[شایسته]] است که به ابعاد مختلف این بخش توجه و [[همت]] بیشتری مبذول شود.
# [[آیات]] مربوط به [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن کریم]]، سهم و وزن بیشتری نسبت به [[جاهلیت]] عوامانه دارند و برای [[جامعه]] زیان‌بارتر و خطرناک‌ترند. به همین جهت [[شایسته]] است که به ابعاد مختلف این بخش توجه و [[همت]] بیشتری مبذول شود.
# با تلاش [[علمی]] و [[آموزشی]] تنها می‌توان با [[جاهلیت]] عوامانه مقابله کرد. ولی [[جاهلیت]] عالمانه، [[بیماری]] پیچیده، صعب‌العلاج و «خود خواسته» است که با داروی «[[دانش‌افزایی]]» درمان نمی‌شود و [[راه]] [[رهایی]] از آن، [[تهذیب نفس]] و [[تکامل]] [[روحی]] است. برخورد متفاوت [[قرآن]] با این دو [[بیماری]] متفاوت، چشم‌اندازی از یک شیوه‌شناسی [[تربیتی]] را ترسیم می‌کند<ref>ر. ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.
# با تلاش [[علمی]] و [[آموزشی]] تنها می‌توان با [[جاهلیت]] عوامانه مقابله کرد. ولی [[جاهلیت]] عالمانه، [[بیماری]] پیچیده، صعب‌العلاج و «خود خواسته» است که با داروی «[[دانش‌افزایی]]» درمان نمی‌شود و [[راه]] [[رهایی]] از آن، [[تهذیب نفس]] و [[تکامل]] [[روحی]] است. برخورد متفاوت [[قرآن]] با این دو [[بیماری]] متفاوت، چشم‌اندازی از یک شیوه‌شناسی [[تربیتی]] را ترسیم می‌کند<ref>ر.ک: [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[سید زین العابدین صفوی|صفوی، سید زین العابدین]]، [[حسن نقی‌زاده|نقی‌زاده، حسن]]، [[جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم (مقاله)|مقاله «جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم»]].</ref>.


== [[مرگ جاهلی]] ==
== [[مرگ جاهلی]] ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش