پرش به محتوا

انواع استجاره و تأمین در فقه سیاسی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'عمربن' به 'عمر بن')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع فرعی = انواع استجاره و تأمین در فقه سیاسی چیست؟
| تصویر = 110062.jpg
| تصویر = 110062.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| مدخل اصلی = [[استجاره]]
| مدخل اصلی = [[استجاره]]
خط ۲۲: خط ۲۰:
دوم- بخشی دیگر از کره زمین “دارالموادعه” نامیده می‌شود و منظور سرزمین‌هایی است که حالت و یا [[پیمان]] “عدم اعتدا و تخاصم” بین مسلمین و آنان برقرار باشد، البته از نظر [[فقهی]] ادامه چنین حالتی همیشگی نخواهد بود، بلکه موقّتی است؛ چون اهالی [[دارالموادعه]] پیرو [[آیین]] [[کفر]] و [[شرک]] می‌باشند و همیشگی بودن حالت عدم تخاصم به مفهوم به [[وحدت]] رسیدن کفر و اسلام و شرک و [[توحید]] است که [[آشتی]] اسلام و کفر محال و ناممکن می‌باشد. انعقاد “عقد موادعه” چیزی شبیه حالت “عدم تشنج” و برقراری [[روابط]] [[مسالمت‌آمیز]] میان مسلمین و دیگران می‌باشد که مدت استمرار آن بنابر تشخیص [[رهبر]] [[عادل]] [[مسلمانان]] وجود خواهد داشت. [[فقها]] در برخی موارد، کلمات “موادعه”، “مهادنه” و “معاهده” را مترادف و هم‌معنا شمرده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۷.</ref>.
دوم- بخشی دیگر از کره زمین “دارالموادعه” نامیده می‌شود و منظور سرزمین‌هایی است که حالت و یا [[پیمان]] “عدم اعتدا و تخاصم” بین مسلمین و آنان برقرار باشد، البته از نظر [[فقهی]] ادامه چنین حالتی همیشگی نخواهد بود، بلکه موقّتی است؛ چون اهالی [[دارالموادعه]] پیرو [[آیین]] [[کفر]] و [[شرک]] می‌باشند و همیشگی بودن حالت عدم تخاصم به مفهوم به [[وحدت]] رسیدن کفر و اسلام و شرک و [[توحید]] است که [[آشتی]] اسلام و کفر محال و ناممکن می‌باشد. انعقاد “عقد موادعه” چیزی شبیه حالت “عدم تشنج” و برقراری [[روابط]] [[مسالمت‌آمیز]] میان مسلمین و دیگران می‌باشد که مدت استمرار آن بنابر تشخیص [[رهبر]] [[عادل]] [[مسلمانان]] وجود خواهد داشت. [[فقها]] در برخی موارد، کلمات “موادعه”، “مهادنه” و “معاهده” را مترادف و هم‌معنا شمرده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۷.</ref>.


نمونه [[عقد]] موادعه در [[تاریخ]] سیاسی اسلام، جریان [[حدیبیه]] است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از سوی مسلمانان به عنوان ولی و [[امام]] آنان، عقد عدم [[تعدی]] و [[تجاوز]] به یکدیگر را با “[[سهیل بن عمرو]]” به [[نمایندگی]] از جانب [[مشرکان]] منعقد ساختند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۷.</ref>. [[علامه حلی]] در کتاب تذکرة الفقهاء ضمن طرح بحث موادعه و [[مهادنه]]، در ادامه آن، از شرایط صحت [[عقد]] ذمه” سخن گفته است که به ظاهر اشعار بر این دارد که موادعه و مهادنه، یک چیز محسوب می‌شوند، لکن همان گونه که خود [[علامه]] نیز فرموده عقد موادعه ممکن است در مقابل اخذ عوض [[مالی]] از [[کفار]] باشد و نیز ممکن است بدون آن منعقد بشود و در هر دو صورت، عقد صحیح می‌باشد.
نمونه [[عقد]] موادعه در [[تاریخ]] سیاسی اسلام، جریان [[حدیبیه]] است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از سوی مسلمانان به عنوان ولی و [[امام]] آنان، عقد عدم [[تعدی]] و [[تجاوز]] به یکدیگر را با “[[سهیل بن عمرو]]” به [[نمایندگی]] از جانب [[مشرکان]] منعقد ساختند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۷.</ref>. [[علامه حلی]] در کتاب تذکرة الفقهاء ضمن طرح بحث موادعه و [[مهادنه]]، در ادامه آن، از شرایط صحت [[عقد]] ذمه” سخن گفته است که به ظاهر اشعار بر این دارد که موادعه و مهادنه، یک چیز محسوب می‌شوند، لکن همان گونه که خود [[علامه]] نیز فرموده عقد موادعه ممکن است در مقابل اخذ عوض [[مالی]] از [[کفار]] باشد و نیز ممکن است بدون آن منعقد بشود و در هر دو صورت، عقد صحیح می‌باشد.


در حالی که در صحت عقد [[ذمه]]، گنجاندن ماده‌ای که [[پرداخت مالیات]] و عوض مالی ویژه‌ای به نام “جزیه” را بر کفار الزامی می‌کند، [[واجب]] است و حتی [[امام]] نیز نمی‌تواند آن را حذف کند و لذا نمی‌توان گفت: عقد موادعه، همان عقد ذمه و [[دارالموادعه]] نیز به معنای [[دارالذمّه]] می‌باشد، بلکه این دو، جدا هستند و “دارالموادعه” [[سرزمین]] و بلادی غیر از سرزمین‌های ذمیّون است.
در حالی که در صحت عقد [[ذمه]]، گنجاندن ماده‌ای که [[پرداخت مالیات]] و عوض مالی ویژه‌ای به نام “جزیه” را بر کفار الزامی می‌کند، [[واجب]] است و حتی [[امام]] نیز نمی‌تواند آن را حذف کند و لذا نمی‌توان گفت: عقد موادعه، همان عقد ذمه و [[دارالموادعه]] نیز به معنای [[دارالذمّه]] می‌باشد، بلکه این دو، جدا هستند و “دارالموادعه” [[سرزمین]] و بلادی غیر از سرزمین‌های ذمیّون است.
خط ۳۲: خط ۳۰:
مجموع این سه نوع سرزمین ([[دارالاسلام]]، دار الموادعه و سرزمین‌های صلح و [[خراج]] و [[جزیه]]) جزء قلمرو حوزه دفاعی [[اسلام]] به شمار می‌روند و [[پناهندگی سیاسی]] و غیر [[سیاسی]] کسی از اهالی آنجاها به [[دولت]] و [[حکومت اسلامی]]، از نظر [[فقهی]] بی‌معنا و بی‌مورد است و لذا [[استجاره]] و تأمین، شامل حال هیچ یک از ساکنان چنین سرزمین‌هایی نمی‌شود؛ زیرا همه آنان خود به خود در [[پناه]] اسلام هستند، چه [[مسلمان]] باشند و چه [[کافر]]، جز دو مورد: یکی مورد بردگان متعلق به [[کفّار]] [[سرزمین]] [[صلح]] و موادعه می‌باشد، در صورتی‌که این بردگان مسلمان شده و از نزد ارباب خود بگریزند و به [[مسلمین]] [[پناهنده]] شوند، باید به این [[برده‌ها]] پناه داد و آنها بعد از آن [[تاریخ]]، [[آزاد]] می‌شوند و برده محسوب نمی‌گردند و حتی اگر ارباب آنها نیز دنبالشان بیاید نمی‌توان آنها را باز گرداند، چون با [[پذیرش اسلام]] از [[بردگی]] آزاد شده‌اند و حتی اگر برده‌دار خواستار پولی بابت قیمت برده فراری و آزاد شده از مسلمین و حکومت اسلامی شود، نباید چنین پولی پرداخت گردد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۹، مسأله آخر.</ref>.
مجموع این سه نوع سرزمین ([[دارالاسلام]]، دار الموادعه و سرزمین‌های صلح و [[خراج]] و [[جزیه]]) جزء قلمرو حوزه دفاعی [[اسلام]] به شمار می‌روند و [[پناهندگی سیاسی]] و غیر [[سیاسی]] کسی از اهالی آنجاها به [[دولت]] و [[حکومت اسلامی]]، از نظر [[فقهی]] بی‌معنا و بی‌مورد است و لذا [[استجاره]] و تأمین، شامل حال هیچ یک از ساکنان چنین سرزمین‌هایی نمی‌شود؛ زیرا همه آنان خود به خود در [[پناه]] اسلام هستند، چه [[مسلمان]] باشند و چه [[کافر]]، جز دو مورد: یکی مورد بردگان متعلق به [[کفّار]] [[سرزمین]] [[صلح]] و موادعه می‌باشد، در صورتی‌که این بردگان مسلمان شده و از نزد ارباب خود بگریزند و به [[مسلمین]] [[پناهنده]] شوند، باید به این [[برده‌ها]] پناه داد و آنها بعد از آن [[تاریخ]]، [[آزاد]] می‌شوند و برده محسوب نمی‌گردند و حتی اگر ارباب آنها نیز دنبالشان بیاید نمی‌توان آنها را باز گرداند، چون با [[پذیرش اسلام]] از [[بردگی]] آزاد شده‌اند و حتی اگر برده‌دار خواستار پولی بابت قیمت برده فراری و آزاد شده از مسلمین و حکومت اسلامی شود، نباید چنین پولی پرداخت گردد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۴۹، مسأله آخر.</ref>.


و دیگری نیز موردی است که سرزمین [[اسلامی]] بین “اهل حق” و “اهل بغی”، یعنی [[خوارج]] تجزیه‌شده باشد، مانند [[زمان]] [[امیر مؤمنان]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} که بخشی از [[سرزمین‌های اسلامی]] به نام “شامات” - [[دمشق]] و [[سوریه]] کنونی- از [[حکومت]] مرکزی توسط [[معاویه]] [[جنایتکار]] و [[باغی]] تجزیه شده بود، در چنین مواردی نیز [[پناهندگی]] [[مسلمانان]] از حوزه اقلیمی تحت [[تسلط]] [[اهل بغی]] به حوزه تحت تسلط [[اهل حق]] جایز می‌باشد و به چنین پناهنده باید تأمین داده شود، مشروط بر این که اشخاص خواستار پناهندگی و “مستأمن” مرتکب [[جرم]] شخصی در رابطه با [[مردم]] نشده باشد.
و دیگری نیز موردی است که سرزمین [[اسلامی]] بین “اهل حق” و “اهل بغی”، یعنی [[خوارج]] تجزیه‌شده باشد، مانند [[زمان]] [[امیر مؤمنان]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} که بخشی از [[سرزمین‌های اسلامی]] به نام “شامات” - [[دمشق]] و [[سوریه]] کنونی- از [[حکومت]] مرکزی توسط [[معاویه]] [[جنایتکار]] و [[باغی]] تجزیه شده بود، در چنین مواردی نیز [[پناهندگی]] [[مسلمانان]] از حوزه اقلیمی تحت [[تسلط]] [[اهل بغی]] به حوزه تحت تسلط [[اهل حق]] جایز می‌باشد و به چنین پناهنده باید تأمین داده شود، مشروط بر این که اشخاص خواستار پناهندگی و “مستأمن” مرتکب [[جرم]] شخصی در رابطه با [[مردم]] نشده باشد.


چهارم- قسمتی از بلاد نیز “دارالحرب” نامیده می‌شوند. منظور از آن، بلادی هستند که زیر هیچ‌کدام از سه عنوان یاد شده قبلی قرار نگیرند؛ یعنی نه [[دارالاسلام]] و نه [[دارالموادعه]] و نه سرزمین صلح باشند، در تعبیر بسیار ساده، [[دارالحرب]] را می‌توان چنین تعریف کرد: “بلوک [[مخالف]] اسلام با زیربنای [[فکری]] و [[عقیدتی]] [[کفر]]، [[شرک]] و الحاد”. این‌گونه کشورها هیچ‌گونه رابطه [[سیاسی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] با [[حکومت اسلامی]] ندارند. اکنون که با مفاهیم کلی و اولیه جغرافیای سیاسی [[اسلام]] آشنا شدیم بهتر است به ابتدای بحث بازگشته و مسأله [[استجاره]] و تأمین سیاسی را در این رابطه بشناسیم.
چهارم- قسمتی از بلاد نیز “دارالحرب” نامیده می‌شوند. منظور از آن، بلادی هستند که زیر هیچ‌کدام از سه عنوان یاد شده قبلی قرار نگیرند؛ یعنی نه [[دارالاسلام]] و نه [[دارالموادعه]] و نه سرزمین صلح باشند، در تعبیر بسیار ساده، [[دارالحرب]] را می‌توان چنین تعریف کرد: “بلوک [[مخالف]] اسلام با زیربنای [[فکری]] و [[عقیدتی]] [[کفر]]، [[شرک]] و الحاد”. این‌گونه کشورها هیچ‌گونه رابطه [[سیاسی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] با [[حکومت اسلامی]] ندارند. اکنون که با مفاهیم کلی و اولیه جغرافیای سیاسی [[اسلام]] آشنا شدیم بهتر است به ابتدای بحث بازگشته و مسأله [[استجاره]] و تأمین سیاسی را در این رابطه بشناسیم.
خط ۳۸: خط ۳۶:
چنان‌که [[یادآوری]] شد اهالی هیچ‌یک از سرزمین‌های [[دارالاسلام]]، دار الموادعه و [[اراضی]] [[خراج]] و [[جزیه]] نمی‌توانند [[پناهنده]] سیاسی حکومت اسلامی شوند و در صورت ارتکاب خلاف و [[گریز]] از محل [[ارتکاب جرم]] و خلاف، به بهانه [[پناه]] به اسلام، حکومت اسلامی نمی‌تواند به هیچ‌وجه به آنان تأمین بدهد، چون پناه و استجاره از اسلام به خود اسلام، [[نادرست]] است، به جز دو مورد استثنایی مذکور. لذا فقط اهالی “دارالحرب” می‌توانند به طور عموم از [[قانون]] استجاره و تأمین [[اسلامی]] بهره‌برداری کنند و از تحت [[تسلط]] شرک و کفر [[مهاجرت]] کرده و پناهنده اسلام بشوند.
چنان‌که [[یادآوری]] شد اهالی هیچ‌یک از سرزمین‌های [[دارالاسلام]]، دار الموادعه و [[اراضی]] [[خراج]] و [[جزیه]] نمی‌توانند [[پناهنده]] سیاسی حکومت اسلامی شوند و در صورت ارتکاب خلاف و [[گریز]] از محل [[ارتکاب جرم]] و خلاف، به بهانه [[پناه]] به اسلام، حکومت اسلامی نمی‌تواند به هیچ‌وجه به آنان تأمین بدهد، چون پناه و استجاره از اسلام به خود اسلام، [[نادرست]] است، به جز دو مورد استثنایی مذکور. لذا فقط اهالی “دارالحرب” می‌توانند به طور عموم از [[قانون]] استجاره و تأمین [[اسلامی]] بهره‌برداری کنند و از تحت [[تسلط]] شرک و کفر [[مهاجرت]] کرده و پناهنده اسلام بشوند.


در صورت استجاره [[کفار]] [[دارالحرب]]، دادن [[پناهندگی سیاسی]] به آنان طبق [[نص]] [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بلامانع می‌باشد. چنان‌که [[آیه]] پنجم [[سوره توبه]] و [[احادیث]] و [[روایات]] مشعر بر این مطلبند.
در صورت استجاره [[کفار]] [[دارالحرب]]، دادن [[پناهندگی سیاسی]] به آنان طبق [[نص]] [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]] و [[ائمه اطهار]] {{عم}} بلامانع می‌باشد. چنان‌که [[آیه]] پنجم [[سوره توبه]] و [[احادیث]] و [[روایات]] مشعر بر این مطلبند.


اعطای تأمین و [[پناهندگی]] به کفار به دو گونه متصور است:
اعطای تأمین و [[پناهندگی]] به کفار به دو گونه متصور است:
# '''اعطای پناهندگی افراد [[مسلمان]]''': افراد مسلمان اعم از [[زن]] و مرد، می‌توانند به افراد کفار و نیز به گروه‌های اندک آنان پناهندگی و تأمین بدهند، در اعطای [[امان]] [[مسلمین]] و صحت و تأثیر آن، داشتن و نداشتن [[موقعیت اجتماعی]]، سیاسی و [[حکومتی]]، بی‌تأثیر است و پایین‌ترین فرد مسلمان می‌تواند به کفار پناهندگی بدهد و رعایت آن بر همه مسلمین دیگر و حکومت اسلامی، لازم‌الرعایه می‌باشد، مشروط بر این که [[ثابت]] شود که “فرد مستأمن” قصد [[جاسوسی]] و [[تجسس]] ندارد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۴.</ref>. [[علی]]{{ع}} تأمین یک برده مسلمان به اهالی و ساکنان یک قلعه را پذیرفت.
# '''اعطای پناهندگی افراد [[مسلمان]]''': افراد مسلمان اعم از [[زن]] و مرد، می‌توانند به افراد کفار و نیز به گروه‌های اندک آنان پناهندگی و تأمین بدهند، در اعطای [[امان]] [[مسلمین]] و صحت و تأثیر آن، داشتن و نداشتن [[موقعیت اجتماعی]]، سیاسی و [[حکومتی]]، بی‌تأثیر است و پایین‌ترین فرد مسلمان می‌تواند به کفار پناهندگی بدهد و رعایت آن بر همه مسلمین دیگر و حکومت اسلامی، لازم‌الرعایه می‌باشد، مشروط بر این که [[ثابت]] شود که “فرد مستأمن” قصد [[جاسوسی]] و [[تجسس]] ندارد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۴.</ref>. [[علی]] {{ع}} تأمین یک برده مسلمان به اهالی و ساکنان یک قلعه را پذیرفت.
# '''اعطای پناهندگی [[امام]] و حکومت اسلامی''': افراد مسلمان، به یک [[جمعیت]] زیاد، مثلاً یک [[لشکر]] و یا [[اهل]] یک [[شهر]]، نمی‌توانند پناهندگی و تأمین بدهند و در صورت اعطا نیز [[باطل]] است. اعطای چنین تأمینی صرفاً و انحصاراً در [[مسؤولیت]] و [[اختیار]] [[امام]] [[مسلمین]] و [[حکومت اسلامی]] است<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۶.</ref>.
# '''اعطای پناهندگی [[امام]] و حکومت اسلامی''': افراد مسلمان، به یک [[جمعیت]] زیاد، مثلاً یک [[لشکر]] و یا [[اهل]] یک [[شهر]]، نمی‌توانند پناهندگی و تأمین بدهند و در صورت اعطا نیز [[باطل]] است. اعطای چنین تأمینی صرفاً و انحصاراً در [[مسؤولیت]] و [[اختیار]] [[امام]] [[مسلمین]] و [[حکومت اسلامی]] است<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۶.</ref>.


خط ۴۹: خط ۴۷:
# '''افراد شاکّ در حال تحقیق''': افراد کافری که در اثر [[عدم آگاهی]] از مبانی، اصول و [[موازین اسلامی]]، نسبت به اصالت آن [[شک]] داشته باشند، در صورت [[استجاره]] و درخواست [[پناهندگی]] می‌توانند در تحت [[حمایت]] و تأمین جانی و [[مالی]] [[مسلمین]] قرار بگیرند و در اصالت [[دین]] تحقیق کنند، اینان نیز [[پناهنده]] [[سیاسی]] محسوب می‌شوند و [[حکومت اسلامی]] و مسلمین پس از اعطای [[امان]] و ورود آنان به [[دارالاسلام]] باید در [[حفظ]] [[امنیّت]] او کوشا باشند.
# '''افراد شاکّ در حال تحقیق''': افراد کافری که در اثر [[عدم آگاهی]] از مبانی، اصول و [[موازین اسلامی]]، نسبت به اصالت آن [[شک]] داشته باشند، در صورت [[استجاره]] و درخواست [[پناهندگی]] می‌توانند در تحت [[حمایت]] و تأمین جانی و [[مالی]] [[مسلمین]] قرار بگیرند و در اصالت [[دین]] تحقیق کنند، اینان نیز [[پناهنده]] [[سیاسی]] محسوب می‌شوند و [[حکومت اسلامی]] و مسلمین پس از اعطای [[امان]] و ورود آنان به [[دارالاسلام]] باید در [[حفظ]] [[امنیّت]] او کوشا باشند.
# حداکثر مدت چنین تأمینی، یک سال می‌تواند باشد و برخی از [[مذاهب فقهی]] [[اهل سنت]]، مانند [[شافعی]] آن را چهار ماه می‌دانند. [[خداوند متعال]] اجازه اعطای چنین تأمینی را در [[سوره توبه]] ([[آیه]] ۵) به طور صریح اعلام داشته است. کفّاری که بدین‌گونه پناهنده اسلام می‌شوند، پس از پایان مدت امان، در صورت [[پذیرش دین]] اسلام و یا عدم پذیرش آن و پذیرش شرایط [[ذمه]] و انعقاد [[عقد]] ذمه با مسلمین، می‌توانند به طور دائم نیز در [[کشور اسلامی]] [[سکونت]] [[اختیار]] کنند، و در صورت عدم [[پذیرش اسلام]] و شرایط عقد ذمه، باید به طور سالم او را به [[وطن]] و مأمن اصلی خود بازگردانند هر چند که این بازگشت به مأمن به پولی از [[بیت‌المال]] مسلمین نیاز داشته باشد. این مسأله عمق آزاد اندیشی و [[آزادی‌خواهی]] [[اسلامی]] را نشان می‌دهد.
# حداکثر مدت چنین تأمینی، یک سال می‌تواند باشد و برخی از [[مذاهب فقهی]] [[اهل سنت]]، مانند [[شافعی]] آن را چهار ماه می‌دانند. [[خداوند متعال]] اجازه اعطای چنین تأمینی را در [[سوره توبه]] ([[آیه]] ۵) به طور صریح اعلام داشته است. کفّاری که بدین‌گونه پناهنده اسلام می‌شوند، پس از پایان مدت امان، در صورت [[پذیرش دین]] اسلام و یا عدم پذیرش آن و پذیرش شرایط [[ذمه]] و انعقاد [[عقد]] ذمه با مسلمین، می‌توانند به طور دائم نیز در [[کشور اسلامی]] [[سکونت]] [[اختیار]] کنند، و در صورت عدم [[پذیرش اسلام]] و شرایط عقد ذمه، باید به طور سالم او را به [[وطن]] و مأمن اصلی خود بازگردانند هر چند که این بازگشت به مأمن به پولی از [[بیت‌المال]] مسلمین نیاز داشته باشد. این مسأله عمق آزاد اندیشی و [[آزادی‌خواهی]] [[اسلامی]] را نشان می‌دهد.
# '''[[سفرا]] و قاصدان''': افرادی که به عنوان [[سفیر]]، قاصد و نامه‌رسان و واسطه، از جانب [[دشمن]] و از [[دار الحرب]]، به [[کشور اسلامی]] می‌آیند، در مدت [[مأموریت]] و اقامتشان در [[مملکت اسلامی]] جزء پناهندگان [[سیاسی]] محسوب می‌شوند و از تأمین همه‌جانبه جانی و [[مالی]] و عرضی در کشور اسلامی برخوردارند، چون [[پیامبر اسلام]]{{صل}} فرمود: “سفرا و راهنین (حاملان [[امانت]]) [[نامه]] و [[پیام]]، در [[امن]] و [[امان]] هستند و نمی‌توان آنها را کشت”<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۸.</ref>. لکن در صورتی که قراینی در دست باشد که طبق آنها سفیر و قاصد [[مشرکان]]، متّهم به تجسّس و [[کشف]] [[اسرار]] [[مسلمین]] بوده و در صدد [[ابلاغ]] آن به [[دارالحرب]] باشد، می‌توان او را از بازگشت به دیارش [[ممنوع]] ساخت، چنان‌که در مورد بازرگانان [[کفّار]] نیز این مطلب، صادق است. برای جلوگیری از فرار چنین افرادی، می‌توان برای آنها [[نگهبان]] و پاسدار گماشت و در صورت [[ترس]] از فرار، حتی با گماشتن نگهبان، می‌توان تا انقضای [[زمان]] نیاز به [[حفظ]] اسرار مسلمین، آنها را مقیّد و [[زندانی]] ساخت و بعد از انقضای مدّت نیاز، آنها را باید به مأمن و دیارشان رسانید، هر چند که متضمن خرجی از [[بیت‌المال]] مسلمین باشد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۷.</ref>.
# '''[[سفرا]] و قاصدان''': افرادی که به عنوان [[سفیر]]، قاصد و نامه‌رسان و واسطه، از جانب [[دشمن]] و از [[دار الحرب]]، به [[کشور اسلامی]] می‌آیند، در مدت [[مأموریت]] و اقامتشان در [[مملکت اسلامی]] جزء پناهندگان [[سیاسی]] محسوب می‌شوند و از تأمین همه‌جانبه جانی و [[مالی]] و عرضی در کشور اسلامی برخوردارند، چون [[پیامبر اسلام]] {{صل}} فرمود: “سفرا و راهنین (حاملان [[امانت]]) [[نامه]] و [[پیام]]، در [[امن]] و [[امان]] هستند و نمی‌توان آنها را کشت”<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۸.</ref>. لکن در صورتی که قراینی در دست باشد که طبق آنها سفیر و قاصد [[مشرکان]]، متّهم به تجسّس و [[کشف]] [[اسرار]] [[مسلمین]] بوده و در صدد [[ابلاغ]] آن به [[دارالحرب]] باشد، می‌توان او را از بازگشت به دیارش [[ممنوع]] ساخت، چنان‌که در مورد بازرگانان [[کفّار]] نیز این مطلب، صادق است. برای جلوگیری از فرار چنین افرادی، می‌توان برای آنها [[نگهبان]] و پاسدار گماشت و در صورت [[ترس]] از فرار، حتی با گماشتن نگهبان، می‌توان تا انقضای [[زمان]] نیاز به [[حفظ]] اسرار مسلمین، آنها را مقیّد و [[زندانی]] ساخت و بعد از انقضای مدّت نیاز، آنها را باید به مأمن و دیارشان رسانید، هر چند که متضمن خرجی از [[بیت‌المال]] مسلمین باشد<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۷.</ref>.
* '''[[استجاره]] و [[تأمین اقتصادی]]''': از جمله انواع استجاره و تأمین، نوع [[اقتصادی]] آن است. طبق [[قانون]] استجاره و تأمین اقتصادی، بازرگانان کفّار [[محارب]] (دارالحرب) می‌توانند با [[امنیّت]] کامل تجاری، در [[کشور]] مسلمین به امر بازرگانی و انجام مبادلات اقتصادی، [[اقدام]] بورزند، البته اعطای چنین تأمینی [[قهر]] بسته به [[میزان]] نیازی است که [[جامعه اسلامی]] نسبت به کالاهای وارداتی آنان و یا صدور کالاهای مورد نظر تولیدی خود، [[احساس]] می‌کند.
* '''[[استجاره]] و [[تأمین اقتصادی]]''': از جمله انواع استجاره و تأمین، نوع [[اقتصادی]] آن است. طبق [[قانون]] استجاره و تأمین اقتصادی، بازرگانان کفّار [[محارب]] (دارالحرب) می‌توانند با [[امنیّت]] کامل تجاری، در [[کشور]] مسلمین به امر بازرگانی و انجام مبادلات اقتصادی، [[اقدام]] بورزند، البته اعطای چنین تأمینی [[قهر]] بسته به [[میزان]] نیازی است که [[جامعه اسلامی]] نسبت به کالاهای وارداتی آنان و یا صدور کالاهای مورد نظر تولیدی خود، [[احساس]] می‌کند.


خط ۶۸: خط ۶۶:
# اگر کسی با کسب امان قبلی وارد [[دارالاسلام]] شود و سپس خودش به عنوان استطان و سکونت در دارالحرب بازگشته و اقامت کند و مالش نیز در دارالاسلام بماند، در این صورت امان جانی او [[باطل]] می‌شود و لکن مالش در امان است و می‌تواند در آن هرگونه تصرّفات معمول از قبیل فروختن و هبه کردن و... را بنماید، و اگر آن اموال را مطالبه کند، باید پس داده شود لکن اگر برود و در دارالحرب بمیرد، اموال باقی‌مانده او در دارالاسلام به عنوان [[ثروت]] بلاوارث به [[امام]] و حکومت اسلامی تعلق می‌گیرد.
# اگر کسی با کسب امان قبلی وارد [[دارالاسلام]] شود و سپس خودش به عنوان استطان و سکونت در دارالحرب بازگشته و اقامت کند و مالش نیز در دارالاسلام بماند، در این صورت امان جانی او [[باطل]] می‌شود و لکن مالش در امان است و می‌تواند در آن هرگونه تصرّفات معمول از قبیل فروختن و هبه کردن و... را بنماید، و اگر آن اموال را مطالبه کند، باید پس داده شود لکن اگر برود و در دارالحرب بمیرد، اموال باقی‌مانده او در دارالاسلام به عنوان [[ثروت]] بلاوارث به [[امام]] و حکومت اسلامی تعلق می‌گیرد.
# اگر [[مسلمانی]] با کسب امان و تأمین سیاسی وارد دارالحرب شود و در آنجا از [[کافر حربی]] [[پول]] [[قرض]] کند، وقتی آن [[حربی]] برای دریافت قرض خود به دیار [[اسلام]] مراجعه می‌کند، دارای تأمین جانی و [[مالی]] می‌باشد<ref>این موارد از کتاب تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۷ اخذ شده‌اند.</ref>.
# اگر [[مسلمانی]] با کسب امان و تأمین سیاسی وارد دارالحرب شود و در آنجا از [[کافر حربی]] [[پول]] [[قرض]] کند، وقتی آن [[حربی]] برای دریافت قرض خود به دیار [[اسلام]] مراجعه می‌کند، دارای تأمین جانی و [[مالی]] می‌باشد<ref>این موارد از کتاب تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۷ اخذ شده‌اند.</ref>.
* '''[[استجاره]] و تأمین نظامی''': یکی دیگر از انواع درخواست [[پناهندگی]] و اعطای تأمین، نوع نظامی و [[جنگی]] آن است؛ استجاره و تأمین نظامی و جنگی، یکی از مباحث مهم کتاب [[جهاد]] است و منظور از آن، درخواست پناهندگی در صحنه‌های [[جنگ]] است که طبق شرایط و ضوابط خاصّی، [[سربازان]] و [[فرماندهان]] [[ارتش]] و [[امام]] [[مسلمین]]؛ به چنین کسانی تأمین می‌دهند و در نتیجه اعطای چنین تأمینی، خود آنان از [[اسارت]] و اموالشان نیز از [[غارت]] و [[غنیمت]]، محفوظ می‌مانند. اگر در جنگ، [[نفوس]] و سربازان [[کفّار]] و یا فرماندهان آنها برای شخص خود و یا افراد تحت [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] خودشان استجاره؛ یعنی درخواست پناهندگی و [[امان]] نمایند، اعطای تأمین به آنها جایز است، مشروط بر این که بعد از [[غلبه]] مسلمین و [[اسیر]] شدن آنان نباشد؛ البته امام مسلمین می‌تواند بعد از اسارت نیز در صورت صلاح‌دید تأمین بدهد، چنان‌که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[ابوالعاص]] شوهر دخترش [[زینب]] تأمین داد.
* '''[[استجاره]] و تأمین نظامی''': یکی دیگر از انواع درخواست [[پناهندگی]] و اعطای تأمین، نوع نظامی و [[جنگی]] آن است؛ استجاره و تأمین نظامی و جنگی، یکی از مباحث مهم کتاب [[جهاد]] است و منظور از آن، درخواست پناهندگی در صحنه‌های [[جنگ]] است که طبق شرایط و ضوابط خاصّی، [[سربازان]] و [[فرماندهان]] [[ارتش]] و [[امام]] [[مسلمین]]؛ به چنین کسانی تأمین می‌دهند و در نتیجه اعطای چنین تأمینی، خود آنان از [[اسارت]] و اموالشان نیز از [[غارت]] و [[غنیمت]]، محفوظ می‌مانند. اگر در جنگ، [[نفوس]] و سربازان [[کفّار]] و یا فرماندهان آنها برای شخص خود و یا افراد تحت [[سرپرستی]] و [[فرماندهی]] خودشان استجاره؛ یعنی درخواست پناهندگی و [[امان]] نمایند، اعطای تأمین به آنها جایز است، مشروط بر این که بعد از [[غلبه]] مسلمین و [[اسیر]] شدن آنان نباشد؛ البته امام مسلمین می‌تواند بعد از اسارت نیز در صورت صلاح‌دید تأمین بدهد، چنان‌که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[ابوالعاص]] شوهر دخترش [[زینب]] تأمین داد.


اما برخی از فقهای [[اهل]] [[سنّت]]، این [[حق]] را به غیر امام نیز عمومیّت داده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. سربازان و افراد [[مسلمان]] می‌توانند به افراد [[کافر]] و یا جمعیّت کوچکی از آنان تأمین نظامی بدهند و در صحّت انعقاد تأمین آنها، [[مقام]] و [[مسؤولیت]] رسمی و [[موقعیت اجتماعی]]، مؤثر نیست، هر [[مسلمانی]] اعمّ از [[زن]] و مرد می‌تواند چنین تأمینی را به [[دشمن]] نظامی و جنگی بدهد، چنان‌که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} اعطای تأمین یک برده مسلمان به ساکنان یک قلعه نظامی در حال محاصره را پذیرفت. لکن اعطای تأمین به یک جمعیّت [[زیاد]](مثل یک [[لشکر]] از کفّار) فقط در مسؤولیت و [[اختیار]] شخص [[امام امت]] می‌باشد و دیگران حق اعطای چنین تأمینی را ندارند و در صورت اعطا [[باطل]] است.
اما برخی از فقهای [[اهل]] [[سنّت]]، این [[حق]] را به غیر امام نیز عمومیّت داده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. سربازان و افراد [[مسلمان]] می‌توانند به افراد [[کافر]] و یا جمعیّت کوچکی از آنان تأمین نظامی بدهند و در صحّت انعقاد تأمین آنها، [[مقام]] و [[مسؤولیت]] رسمی و [[موقعیت اجتماعی]]، مؤثر نیست، هر [[مسلمانی]] اعمّ از [[زن]] و مرد می‌تواند چنین تأمینی را به [[دشمن]] نظامی و جنگی بدهد، چنان‌که [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} اعطای تأمین یک برده مسلمان به ساکنان یک قلعه نظامی در حال محاصره را پذیرفت. لکن اعطای تأمین به یک جمعیّت [[زیاد]](مثل یک [[لشکر]] از کفّار) فقط در مسؤولیت و [[اختیار]] شخص [[امام امت]] می‌باشد و دیگران حق اعطای چنین تأمینی را ندارند و در صورت اعطا [[باطل]] است.


ضمناً مسأله تأمین‌دادن در [[اسلام]]، یک [[عهد]] خدایی محسوب می‌شود و نقض آن توسط [[مسلمین]] و [[اعمال]] [[خدعه]]، به هیچ بهانه و عنوانی جایز نیست و گناهی نابخشودنی در پیشگاه [[خدا]] محسوب می‌شود، چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: “اگر کسی شخصی را تأمین بدهد و بعداً [[خیانت]] نماید و او را بکشد در [[روز قیامت]] [[محشور]] خواهد شد در حالی که [[پرچم]] دار [[غدر]] و خیانت و خدعه است”<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۵.</ref>.
ضمناً مسأله تأمین‌دادن در [[اسلام]]، یک [[عهد]] خدایی محسوب می‌شود و نقض آن توسط [[مسلمین]] و [[اعمال]] [[خدعه]]، به هیچ بهانه و عنوانی جایز نیست و گناهی نابخشودنی در پیشگاه [[خدا]] محسوب می‌شود، چنان‌که [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: “اگر کسی شخصی را تأمین بدهد و بعداً [[خیانت]] نماید و او را بکشد در [[روز قیامت]] [[محشور]] خواهد شد در حالی که [[پرچم]] دار [[غدر]] و خیانت و خدعه است”<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۵.</ref>.


اکنون که اصل مسأله [[پناهندگی]] و تأمین [[جنگی]] و نظامی را شناختیم، بهتر است کیفیت و چگونگی اعطای [[امان]] را نیز بشناسیم؛ اعطای تأمین با چه چیزی صورت می‌گیرد و تحقق پیدا می‌کند؟ با سخن شفاهی یا با مکاتبه و [[نوشتن]] و مراسله و یا با اشاره و یا با همه اینها؟ متون [[فقهی]]، دلالت دارند بر این که با همه اینها؛ یعنی با هریک از اینها به‌طور جداگانه اعطای امان تحقق پیدا می‌کند.
اکنون که اصل مسأله [[پناهندگی]] و تأمین [[جنگی]] و نظامی را شناختیم، بهتر است کیفیت و چگونگی اعطای [[امان]] را نیز بشناسیم؛ اعطای تأمین با چه چیزی صورت می‌گیرد و تحقق پیدا می‌کند؟ با سخن شفاهی یا با مکاتبه و [[نوشتن]] و مراسله و یا با اشاره و یا با همه اینها؟ متون [[فقهی]]، دلالت دارند بر این که با همه اینها؛ یعنی با هریک از اینها به‌طور جداگانه اعطای امان تحقق پیدا می‌کند.
خط ۸۳: خط ۸۱:


اگر از طرف مسلمین، عمل و یا حرکت و اشاره‌ای انجام گیرد که [[محاربان]] آن را به مفهوم اعطای تأمین تلقی کرده و تسلیم شوند، اما در واقع، قصد مسلمین از آن حرکت و عمل اعطای امان نبوده باشد، باید تسلیم‌شدگان را بدون تعرّض و آسیب به محل [[امن]] خودشان بازگردانند؛ زیرا در [[اسلام]] [[غدر]] نیست و لذا اگر آنان را بازنگرداندند، باید امانشان بدهند<ref>مطالب این قسمت، از کتاب تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۵ و ۴۱۶ اخذ شده است.</ref>»<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۴۸۱-۴۹۵.</ref>
اگر از طرف مسلمین، عمل و یا حرکت و اشاره‌ای انجام گیرد که [[محاربان]] آن را به مفهوم اعطای تأمین تلقی کرده و تسلیم شوند، اما در واقع، قصد مسلمین از آن حرکت و عمل اعطای امان نبوده باشد، باید تسلیم‌شدگان را بدون تعرّض و آسیب به محل [[امن]] خودشان بازگردانند؛ زیرا در [[اسلام]] [[غدر]] نیست و لذا اگر آنان را بازنگرداندند، باید امانشان بدهند<ref>مطالب این قسمت، از کتاب تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۵ و ۴۱۶ اخذ شده است.</ref>»<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۴۸۱-۴۹۵.</ref>
== [[:رده:آثار فقه سیاسی|منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی]] ==
{{منبع جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های فقه سیاسی|کتاب‌شناسی فقه سیاسی]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های فقه سیاسی|مقاله‌شناسی فقه سیاسی]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های فقه سیاسی|پایان‌نامه‌شناسی فقه سیاسی]].
{{پایان منبع جامع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش