پرش به محتوا

روش‌شناسی اقتصاد سیاسی اسلام چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع فرعی = روش‌شناسی اقتصاد سیاسی اسلام چیست؟
| تصویر = 110062.jpg
| تصویر = 110062.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| مدخل اصلی = [[اقتصاد سیاسی]]
| مدخل اصلی = [[اقتصاد سیاسی]]
خط ۴۱: خط ۳۹:
# اصولاً [[احکام اسلام]] مبتنی بر [[مصالح]] و [[مفاسد]] و دارای توجیه [[عقلانی]] برای [[اثبات]] عادلانه بودن می‌باشد و این قاعده در حدود همه مسائل اسلامی و نیز در خصوص اقتصاد سیاسی اسلام [[حاکم]] می‌باشد. هیچ نقطه نظر اسلامی در تمام عرصه‌های اقتصاد یافت نمی‌شود که توجیه عقلانی نداشته باشد. تنها ایرادی که در این زمینه در میان دیدگاه‌های اسلامی دیده می‌شود رویکرد [[اشاعره]] است که در [[حقیقت]] خود [[تفسیر]] جداگانه از [[عدالت]] و عقلانیت در [[علم]] [[احکام]] محسوب می‌شود.
# اصولاً [[احکام اسلام]] مبتنی بر [[مصالح]] و [[مفاسد]] و دارای توجیه [[عقلانی]] برای [[اثبات]] عادلانه بودن می‌باشد و این قاعده در حدود همه مسائل اسلامی و نیز در خصوص اقتصاد سیاسی اسلام [[حاکم]] می‌باشد. هیچ نقطه نظر اسلامی در تمام عرصه‌های اقتصاد یافت نمی‌شود که توجیه عقلانی نداشته باشد. تنها ایرادی که در این زمینه در میان دیدگاه‌های اسلامی دیده می‌شود رویکرد [[اشاعره]] است که در [[حقیقت]] خود [[تفسیر]] جداگانه از [[عدالت]] و عقلانیت در [[علم]] [[احکام]] محسوب می‌شود.
# یکی از منابع و مأخذ [[فقه]] اقتصادی، [[عقل]] است که در جریان یک اجتهاد می‌تواند اثرگذار باشد و عقلانیت در این نقش اختصاص به {{عربی|مالا نص فیه}} ندارد بلکه در خصوص فهم موضوعات اقتصادی که به عرف محول شده نیز اثرگذار بوده و در [[تفریع]] و استفاده از راهکارهای اجرایی [[اصول استنباط]] شده از نصوص نیز کاملاً مؤثر و عهده‌دار نقش اول می‌باشد. باید توجه داشت عمل بر طبق ضوابط و [[موازین اسلامی]] هر چند که باید بر اساس [[نصوص]] و به طور [[تعبد]] انجام گیرد لکن در [[انتخاب]] راهکارها و مصادیق آن اصول، هر فرد یا گروه و یا [[دولت]]، [[حق]] انتخاب [[عقلانی]] دارد که در این حوزه تنها [[عقلانیت]] به مفهوم فردی یا [[اجتماعی]] است که [[حاکم]] “علی الاطلاق” می‌باشد<ref>این نوع عقلانیت در فقه، در قالب عرف که نشانگر عقل جمعی است مطرح می‌شود؛ عرف از نوع عمل - عملی و برخاسته از وحدت نظری و عملی جامعه در مسائل عرفی است.</ref>.
# یکی از منابع و مأخذ [[فقه]] اقتصادی، [[عقل]] است که در جریان یک اجتهاد می‌تواند اثرگذار باشد و عقلانیت در این نقش اختصاص به {{عربی|مالا نص فیه}} ندارد بلکه در خصوص فهم موضوعات اقتصادی که به عرف محول شده نیز اثرگذار بوده و در [[تفریع]] و استفاده از راهکارهای اجرایی [[اصول استنباط]] شده از نصوص نیز کاملاً مؤثر و عهده‌دار نقش اول می‌باشد. باید توجه داشت عمل بر طبق ضوابط و [[موازین اسلامی]] هر چند که باید بر اساس [[نصوص]] و به طور [[تعبد]] انجام گیرد لکن در [[انتخاب]] راهکارها و مصادیق آن اصول، هر فرد یا گروه و یا [[دولت]]، [[حق]] انتخاب [[عقلانی]] دارد که در این حوزه تنها [[عقلانیت]] به مفهوم فردی یا [[اجتماعی]] است که [[حاکم]] “علی الاطلاق” می‌باشد<ref>این نوع عقلانیت در فقه، در قالب عرف که نشانگر عقل جمعی است مطرح می‌شود؛ عرف از نوع عمل - عملی و برخاسته از وحدت نظری و عملی جامعه در مسائل عرفی است.</ref>.
# در ابعاد قبلی روش‌شناسی [[اقتصاد اسلامی]] در خصوص کاربرد تجربه و نیز تأثیر [[زمان]] و مکان توضیح داده شد که عقلانیت از چنین طرقی می‌تواند در [[فهم]] اقتصاد اسلامی مفید واقع شود و استفاده از تجربه یکی از شیوه‌های عقلانیت مورد [[تأیید]] در نصوص [[قرآنی]] و [[روایات اسلامی]] به‌ویژه در [[نهج البلاغه]] [[امام علی]]{{ع}} می‌باشد.
# در ابعاد قبلی روش‌شناسی [[اقتصاد اسلامی]] در خصوص کاربرد تجربه و نیز تأثیر [[زمان]] و مکان توضیح داده شد که عقلانیت از چنین طرقی می‌تواند در [[فهم]] اقتصاد اسلامی مفید واقع شود و استفاده از تجربه یکی از شیوه‌های عقلانیت مورد [[تأیید]] در نصوص [[قرآنی]] و [[روایات اسلامی]] به‌ویژه در [[نهج البلاغه]] [[امام علی]] {{ع}} می‌باشد.


به هر حال [[اقتصاد]] [[غرب]] و اقتصاد [[اسلام]] در بهره‌گیری از عقلانیت همسو هستند، لکن این بدان معنی نیست که هر دو [[نظام]] از عقلانیت [[تفسیر]] واحدی داشته باشند. عقلانیت به عنوان یک عنصر مؤثر در [[اقتصاد سیاسی]] اسلام دارای مفهوم و قلمرو وسیع‌تر از عقلانیت غرب می‌باشد. فرض کنیم در یک کارگاه [[اقتصادی]] کارفرما، به کارگرانی که به [[ورزش]]، [[سلامتی]]، و یا به مسائل [[اخلاقی]] و [[معنوی]] اهمیت بیشتری می‌دهند و ضمن انجام هر چه بهتر [[وظایف]] کاری خود به این [[امور مادی]] و معنوی نیز می‌رسند [[پاداش]] بیشتری می‌دهد. عقلانیت در اقتصاد نئوکلاسیک، هنگامی این عمل را قابل قبول می‌شمارد که دارای توجیه اقتصادی باشد؛ یعنی ورزیدگی، سلامتی و [[معنویت]] در این [[کارگران]]، موجب سوددهی بیشتر برای کارگاه باشد. در حالی که عقلانیت در مفهوم [[اسلامی]] می‌تواند به این مسائل به چشم اضافه‌کار سودمند بنگرد.
به هر حال [[اقتصاد]] [[غرب]] و اقتصاد [[اسلام]] در بهره‌گیری از عقلانیت همسو هستند، لکن این بدان معنی نیست که هر دو [[نظام]] از عقلانیت [[تفسیر]] واحدی داشته باشند. عقلانیت به عنوان یک عنصر مؤثر در [[اقتصاد سیاسی]] اسلام دارای مفهوم و قلمرو وسیع‌تر از عقلانیت غرب می‌باشد. فرض کنیم در یک کارگاه [[اقتصادی]] کارفرما، به کارگرانی که به [[ورزش]]، [[سلامتی]]، و یا به مسائل [[اخلاقی]] و [[معنوی]] اهمیت بیشتری می‌دهند و ضمن انجام هر چه بهتر [[وظایف]] کاری خود به این [[امور مادی]] و معنوی نیز می‌رسند [[پاداش]] بیشتری می‌دهد. عقلانیت در اقتصاد نئوکلاسیک، هنگامی این عمل را قابل قبول می‌شمارد که دارای توجیه اقتصادی باشد؛ یعنی ورزیدگی، سلامتی و [[معنویت]] در این [[کارگران]]، موجب سوددهی بیشتر برای کارگاه باشد. در حالی که عقلانیت در مفهوم [[اسلامی]] می‌تواند به این مسائل به چشم اضافه‌کار سودمند بنگرد.
خط ۶۸: خط ۶۶:
به هر حال در روش‌شناسی [[اقتصاد سیاسی]] [[اسلام]] نباید از [[نظام سیاسی]] و [[اندیشه سیاسی اسلام]] [[غفلت]] ورزید، [[اقتصاد]] و [[سیاست]] به عنوان دو [[نظام]] وابسته به یکدیگر در اسلام مطرح هستند نه [[نظام سیاسی اسلام]] بدون اقتصاد مطلوب [[شریعت]] نتیجه مثبت می‌دهد و نه اقتصاد سیاسی اسلام در [[خلع]] [[حکومت]] و یا در بستر [[حکومت فاسد]] به لحاظ اسلامی نتیجه مطلوبی به بار می‌آورد. محور اصلی هر دو نظام یعنی نظام اقتصاد سیاسی اسلام و نظام سیاسی اسلام، [[دولت]] [[امامت]] است که به هر دو نظام مذکور معنی می‌دهد. اقتصاد سیاسی اسلام کلاً به امامت وابسته است و [[فلسفه امامت]]، خط‌مشی ما را در تنظیم اقتصاد سیاسی و نیز [[سیاست اقتصادی]] [[تعیین]] و شفاف می‌کند.
به هر حال در روش‌شناسی [[اقتصاد سیاسی]] [[اسلام]] نباید از [[نظام سیاسی]] و [[اندیشه سیاسی اسلام]] [[غفلت]] ورزید، [[اقتصاد]] و [[سیاست]] به عنوان دو [[نظام]] وابسته به یکدیگر در اسلام مطرح هستند نه [[نظام سیاسی اسلام]] بدون اقتصاد مطلوب [[شریعت]] نتیجه مثبت می‌دهد و نه اقتصاد سیاسی اسلام در [[خلع]] [[حکومت]] و یا در بستر [[حکومت فاسد]] به لحاظ اسلامی نتیجه مطلوبی به بار می‌آورد. محور اصلی هر دو نظام یعنی نظام اقتصاد سیاسی اسلام و نظام سیاسی اسلام، [[دولت]] [[امامت]] است که به هر دو نظام مذکور معنی می‌دهد. اقتصاد سیاسی اسلام کلاً به امامت وابسته است و [[فلسفه امامت]]، خط‌مشی ما را در تنظیم اقتصاد سیاسی و نیز [[سیاست اقتصادی]] [[تعیین]] و شفاف می‌کند.


تأثیر امامت در روش‌شناسی اقتصاد سیاسی اسلام به معنی آن نیست که اقتصاد سیاسی در [[جامعه اسلامی]] توسط [[امام]] دیکته می‌شود بدون آنکه ضابطه و اصول قانون‌مندی وجود داشته باشد. بلکه نقش امامت در این راستا بدان معنی است که هر چند اقتصاد سیاسی اسلام بر ضوابط و اصول قانون‌مندی [[استوار]] و نظام یافته است لکن در [[برنامه‌ریزی]] و تعیین سیاست‌های کلی و [[استراتژی]] اقتصاد سیاسی، دیدگاه‌های امام{{ع}} که از یک سو به اصول تغییرناپذیر شریعت و از سوی دیگر به [[مقتضیات زمان]] و شرایط مختلف [[اجتماعی]] توجه دارد در روش دولت، حرف اول را می‌زند مشروط بر آن‌که همه صفات و خصایص امامت از قبیل: [[فقاهت]]، [[عدالت]]، [[مدیریت]]، [[آگاهی]] و آشنایی به همه جوانب اجتماعی را دارا باشد.
تأثیر امامت در روش‌شناسی اقتصاد سیاسی اسلام به معنی آن نیست که اقتصاد سیاسی در [[جامعه اسلامی]] توسط [[امام]] دیکته می‌شود بدون آنکه ضابطه و اصول قانون‌مندی وجود داشته باشد. بلکه نقش امامت در این راستا بدان معنی است که هر چند اقتصاد سیاسی اسلام بر ضوابط و اصول قانون‌مندی [[استوار]] و نظام یافته است لکن در [[برنامه‌ریزی]] و تعیین سیاست‌های کلی و [[استراتژی]] اقتصاد سیاسی، دیدگاه‌های امام {{ع}} که از یک سو به اصول تغییرناپذیر شریعت و از سوی دیگر به [[مقتضیات زمان]] و شرایط مختلف [[اجتماعی]] توجه دارد در روش دولت، حرف اول را می‌زند مشروط بر آن‌که همه صفات و خصایص امامت از قبیل: [[فقاهت]]، [[عدالت]]، [[مدیریت]]، [[آگاهی]] و آشنایی به همه جوانب اجتماعی را دارا باشد.


در روش‌شناسی امامت در اقتصاد سیاسی اسلام همواره یک دوگانگی در پیش رو قرار دارد و در این روش سعی می‌شود که این دوگانگی با فقاهت و فرهیختگی حل و فصل گردد. اصول قانون‌مند [[نظام]] یافته [[اسلام]] از یک سو و شرایط موجود که احیاناً هنجارهای [[مخالف]] [[شریعت]] را می‌طلبد از سوی دیگر دو محور تضاد و دوگانگی در روش‌شناسی [[امامت]] را تشکیل می‌دهند. [[امام]] شخصیتی است ممتاز، که [[فقاهت]] و فرهیختگی را یک‌جا داراست و باید از میان این پاردایم‌ها [[راه]] حلی برای [[جامعه اسلامی]] پیدا کند و با خط مشی‌هایی که هم اصول شریعت و هم رعایت شرایط گوناگون [[اجتماعی]] را در بر دارد روش [[اقتصاد سیاسی]] جامعه اسلامی را تبیین نماید.
در روش‌شناسی امامت در اقتصاد سیاسی اسلام همواره یک دوگانگی در پیش رو قرار دارد و در این روش سعی می‌شود که این دوگانگی با فقاهت و فرهیختگی حل و فصل گردد. اصول قانون‌مند [[نظام]] یافته [[اسلام]] از یک سو و شرایط موجود که احیاناً هنجارهای [[مخالف]] [[شریعت]] را می‌طلبد از سوی دیگر دو محور تضاد و دوگانگی در روش‌شناسی [[امامت]] را تشکیل می‌دهند. [[امام]] شخصیتی است ممتاز، که [[فقاهت]] و فرهیختگی را یک‌جا داراست و باید از میان این پاردایم‌ها [[راه]] حلی برای [[جامعه اسلامی]] پیدا کند و با خط مشی‌هایی که هم اصول شریعت و هم رعایت شرایط گوناگون [[اجتماعی]] را در بر دارد روش [[اقتصاد سیاسی]] جامعه اسلامی را تبیین نماید.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش