پرش به محتوا

قاعده سلطنت در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\|\sموضوعات\sوابسته\s\=\s↵\|\sپاسخ‌دهنده\s\=(.*)\n\|\sپاسخ‌دهندگان\s\= ↵\}\}' به '| تعداد پاسخ = ۱ }}')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع فرعی = [[قاعده سلطنت]] در [[فقه سیاسی]] چگونه ترسیم شده است؟
| تصویر = 110062.jpg
| تصویر = 110062.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| مدخل اصلی = [[قاعده سلطنت]]
| مدخل اصلی = [[قاعده سلطنت]]
خط ۲۰: خط ۱۸:
چنان‌که از جهت [[مصرف اموال]] خویش هم [[سلطنت]] مطلق نداشته و باید از [[اسراف]]، [[تبذیر]] و صرف [[اموال]] خویش در [[راه]] [[معصیت الهی]] بپرهیزد، بخشی از اموال خود را به‌منظور رفع نیازهای [[اجتماعی]] به‌عنوان [[مالیات]]، [[زکات]] یا [[خمس]] بپردازد<ref>ر.ک: مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج۲، ص۳۵-۳۶.</ref>.
چنان‌که از جهت [[مصرف اموال]] خویش هم [[سلطنت]] مطلق نداشته و باید از [[اسراف]]، [[تبذیر]] و صرف [[اموال]] خویش در [[راه]] [[معصیت الهی]] بپرهیزد، بخشی از اموال خود را به‌منظور رفع نیازهای [[اجتماعی]] به‌عنوان [[مالیات]]، [[زکات]] یا [[خمس]] بپردازد<ref>ر.ک: مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج۲، ص۳۵-۳۶.</ref>.


به‌رغم محدود بودن [[حدیث]] به “سلطنت بر اموال”، و فقدان واژه “حقوق”، برخی از [[فقیهان]] با “الغای خصوصیت از اموال”، یا به خاطر “بنای عقلا بر سلطنت انسان بر [[حقوق]] خویش”، “سلطنت بر حقوق” را هم از این حدیث استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: نجفی، جواهر الکلام، ج۲۵، ص؟؟؟؟؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج۲، ص۳۶؛ شیرازی، الفقه، القواعد الفقهیه، ص۱۳۶؛ موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت{{عم}}، ج۲، ص۴۱۱.</ref>، برخی هم برای [[اثبات]] آن به [[دلایل]] دیگری مثل {{متن حدیث|لَا يَبْطُلُ‏ حَقُ‏ امْرِئٍ مُسْلِمٍ}} استناد نموده‌اند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۶۵.</ref>.
به‌رغم محدود بودن [[حدیث]] به “سلطنت بر اموال”، و فقدان واژه “حقوق”، برخی از [[فقیهان]] با “الغای خصوصیت از اموال”، یا به خاطر “بنای عقلا بر سلطنت انسان بر [[حقوق]] خویش”، “سلطنت بر حقوق” را هم از این حدیث استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: نجفی، جواهر الکلام، ج۲۵، ص؟؟؟؟؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج۲، ص۳۶؛ شیرازی، الفقه، القواعد الفقهیه، ص۱۳۶؛ موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت {{عم}}، ج۲، ص۴۱۱.</ref>، برخی هم برای [[اثبات]] آن به [[دلایل]] دیگری مثل {{متن حدیث|لَا يَبْطُلُ‏ حَقُ‏ امْرِئٍ مُسْلِمٍ}} استناد نموده‌اند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۶۵.</ref>.


چنان‌که برخی دیگر واژه “انفسهم” را بر [[روایت]] افزوده و سلطنت بر نفس را نیز استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: اصفهانی، حاشیه المکاسب، ج۵، ص۳۸۱؛ علامه حلی، تبصرة المتعلمین، ج۲، ص۴۸۶؛ خوئی، موسوعة الامام الخوئی، ج۲۳، ص۳۱.</ref>. برخی از فقیهان، سلطنتِ بر [[جان]] را اولی از سلطنتِ بر مال دانسته‌اند؛ زیرا به مراتب مهم‌تر از مال است. اگر [[خداوند]] سلطنت بر مال را به انسان [[عطا]] کرده، به طریق اولی سلطنت بر جان را نیز به او [[تفویض]] نموده است؛ زیرا اصولاً سلطنت بر مال از [[شئون]] سلطنت بر جان است. انسان با سلطنتی که بر نفس و قوای آن دارد، می‌تواند اموالی به‌دست آورده و مالک شود<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۵-۴۹۶.</ref>. برخی هم از [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> [[سلطنت]] بر [[نفوس]] را استفاده کرده‌اند<ref>شیرازی، الفقه، القواعد الفقهیه، ص۱۳۶.</ref>؛ زیرا تا [[انسان]] بر نفس خویش [[ولایت]] و [[سلطه]] نداشته باشد، [[اولویت]] دیگری از خود انسان بر او معنا و مفهومی نخواهد داشت. از [[آیه]] فوق استفاده می‌شود که [[مؤمنان]] بر [[جان]] خویش ولایت دارند که [[خداوند]] در [[تعارض]] بین “ولایت انسان بر خود” با “ولایت [[پیامبر]] بر او”، [[ولایت پیامبر]] را اولی شمرده است.
چنان‌که برخی دیگر واژه “انفسهم” را بر [[روایت]] افزوده و سلطنت بر نفس را نیز استفاده کرده‌اند<ref>ر.ک: اصفهانی، حاشیه المکاسب، ج۵، ص۳۸۱؛ علامه حلی، تبصرة المتعلمین، ج۲، ص۴۸۶؛ خوئی، موسوعة الامام الخوئی، ج۲۳، ص۳۱.</ref>. برخی از فقیهان، سلطنتِ بر [[جان]] را اولی از سلطنتِ بر مال دانسته‌اند؛ زیرا به مراتب مهم‌تر از مال است. اگر [[خداوند]] سلطنت بر مال را به انسان [[عطا]] کرده، به طریق اولی سلطنت بر جان را نیز به او [[تفویض]] نموده است؛ زیرا اصولاً سلطنت بر مال از [[شئون]] سلطنت بر جان است. انسان با سلطنتی که بر نفس و قوای آن دارد، می‌تواند اموالی به‌دست آورده و مالک شود<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۵-۴۹۶.</ref>. برخی هم از [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> [[سلطنت]] بر [[نفوس]] را استفاده کرده‌اند<ref>شیرازی، الفقه، القواعد الفقهیه، ص۱۳۶.</ref>؛ زیرا تا [[انسان]] بر نفس خویش [[ولایت]] و [[سلطه]] نداشته باشد، [[اولویت]] دیگری از خود انسان بر او معنا و مفهومی نخواهد داشت. از [[آیه]] فوق استفاده می‌شود که [[مؤمنان]] بر [[جان]] خویش ولایت دارند که [[خداوند]] در [[تعارض]] بین “ولایت انسان بر خود” با “ولایت [[پیامبر]] بر او”، [[ولایت پیامبر]] را اولی شمرده است.
خط ۳۰: خط ۲۸:
معمولاً برای [[اثبات]] این قاعده، افزون بر بنای عقلا که از سوی [[شارع]] [[حکیم]] [[انکار]] نشده، بلکه مورد [[تأیید]] قرار گرفته، به آیاتی از [[قرآن]] و روایاتی از [[معصومان]] استناد می‌شود که از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>. {{متن قرآن|وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا}}<ref>«دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا}}<ref>«و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.</ref>؛
معمولاً برای [[اثبات]] این قاعده، افزون بر بنای عقلا که از سوی [[شارع]] [[حکیم]] [[انکار]] نشده، بلکه مورد [[تأیید]] قرار گرفته، به آیاتی از [[قرآن]] و روایاتی از [[معصومان]] استناد می‌شود که از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>. {{متن قرآن|وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا}}<ref>«دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا}}<ref>«و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.</ref>؛


[[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: {{متن حدیث|أَنَّ لِصَاحِبِ‏ الْمَالِ‏ أَنْ‏ يَعْمَلَ‏ بِمَالِهِ مَا شَاءَ}}؛ “صاحب [[مال]] می‌تواند هر تصمیمی برای [[اموال]] خود بگیرد”<ref>حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۸۱، ح۲.</ref>؛ سماعه از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ‏ أُمُورَهُ‏ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}- {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ ‏ “خداوند بلندمرتبه همه امور [[مؤمن]] را به او واگذار کرده، ولی [[خوار]] کردن خود را به او وانگذاشته، آیا نشنیدی سخن [[خدا]] را که فرمود: [[عزت]] و [[سربلندی]] از آنِ خدا و [[رسول]] او و [[مؤمنان]] است؟”»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۷۴.</ref>
[[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است: {{متن حدیث|أَنَّ لِصَاحِبِ‏ الْمَالِ‏ أَنْ‏ يَعْمَلَ‏ بِمَالِهِ مَا شَاءَ}}؛ “صاحب [[مال]] می‌تواند هر تصمیمی برای [[اموال]] خود بگیرد”<ref>حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۸۱، ح۲.</ref>؛ سماعه از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ‏ أُمُورَهُ‏ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}- {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ ‏ “خداوند بلندمرتبه همه امور [[مؤمن]] را به او واگذار کرده، ولی [[خوار]] کردن خود را به او وانگذاشته، آیا نشنیدی سخن [[خدا]] را که فرمود: [[عزت]] و [[سربلندی]] از آنِ خدا و [[رسول]] او و [[مؤمنان]] است؟”»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۷۴.</ref>


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۳۹: خط ۳۷:
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:


«این قاعده از این [[روایت]] مشهور استخراج شده است: {{متن حدیث|النَّاسُ‏ مُسَلَّطُونَ‏ عَلَى‏ أَمْوَالِهِمْ‏}}<ref>حلی (علامه)، نهج الحقّ و کشف الصدق، ص۵۰۷.</ref>. مطابق این روایت، اصل بر [[تسلط]] و به عبارت دیگر [[اختیار]] داشتن [[مردم]] بر [[اموال]] و جان‌های خود است؛ البته [[ولایت خداوند]] بر [[انسان]] ذاتی است و او که ولایتش ذاتی است، [[پیامبر]]{{صل}}، [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] را ولی انسان قرار داده است»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۳۳.</ref>
«این قاعده از این [[روایت]] مشهور استخراج شده است: {{متن حدیث|النَّاسُ‏ مُسَلَّطُونَ‏ عَلَى‏ أَمْوَالِهِمْ‏}}<ref>حلی (علامه)، نهج الحقّ و کشف الصدق، ص۵۰۷.</ref>. مطابق این روایت، اصل بر [[تسلط]] و به عبارت دیگر [[اختیار]] داشتن [[مردم]] بر [[اموال]] و جان‌های خود است؛ البته [[ولایت خداوند]] بر [[انسان]] ذاتی است و او که ولایتش ذاتی است، [[پیامبر]] {{صل}}، [[ائمه اطهار]] {{عم}} و [[فقیه]] در [[عصر غیبت]] را ولی انسان قرار داده است»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۳۳.</ref>
}}
}}


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش