پرش به محتوا

نظریه دین حداقلی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع فرعی = نظریه دین حداقلی به چه معناست؟
| تصویر = 110062.jpg
| تصویر = 110062.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| مدخل اصلی = [[دین حداکثری و دین حداقلی]]
| مدخل اصلی = [[دین حداکثری و دین حداقلی]]
خط ۳۱: خط ۲۹:


'''[[نقد]] کلی نگاه حداقلی''': بسیاری از [[اندیشمندان مسلمان]]، نگرش غیرحداقلی به دین دارند. می‌توان ادعا کرد که چنین نگرشی تا پیش از ورود اندیشه‌های [[سکولار]] از [[غرب]] جدید به مناطق [[اسلامی]] [[مورد اتفاق]] و [[اجماع]] همه اندیشمندان مسلمان بوده است. یکی از مهم‌ترین وجه ممیزه‌های ایشان با حداقل‌گرایان اعتقاد به وجود [[احکام]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در [[دستورهای اسلامی]] است؛ بنابراین [[مکلفان]] باید عمل سیاسی خود را مطابق با دستورهای [[شرعی]] تنظیم کنند. همچنین [[ادراکات عقلی]] و [[تجربی]] نیز تنها در صورت [[سازگاری]] با این احکام، [[مشروع]] دانسته می‌شود. با این حال تفاوت‌های بسیاری میان کسانی که نگاه حداقلی به دین ندارند، وجود دارد؛ اما می‌توان پایه‌های استدلالی ایشان را در دو محور خلاصه کرد: “خاتمیت و کمال دین” و “عدم کفایت [[عقل]] برای [[هدایت]] بشری”.
'''[[نقد]] کلی نگاه حداقلی''': بسیاری از [[اندیشمندان مسلمان]]، نگرش غیرحداقلی به دین دارند. می‌توان ادعا کرد که چنین نگرشی تا پیش از ورود اندیشه‌های [[سکولار]] از [[غرب]] جدید به مناطق [[اسلامی]] [[مورد اتفاق]] و [[اجماع]] همه اندیشمندان مسلمان بوده است. یکی از مهم‌ترین وجه ممیزه‌های ایشان با حداقل‌گرایان اعتقاد به وجود [[احکام]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در [[دستورهای اسلامی]] است؛ بنابراین [[مکلفان]] باید عمل سیاسی خود را مطابق با دستورهای [[شرعی]] تنظیم کنند. همچنین [[ادراکات عقلی]] و [[تجربی]] نیز تنها در صورت [[سازگاری]] با این احکام، [[مشروع]] دانسته می‌شود. با این حال تفاوت‌های بسیاری میان کسانی که نگاه حداقلی به دین ندارند، وجود دارد؛ اما می‌توان پایه‌های استدلالی ایشان را در دو محور خلاصه کرد: “خاتمیت و کمال دین” و “عدم کفایت [[عقل]] برای [[هدایت]] بشری”.
* '''[[خاتمیت]] و [[کمال دین]]''': در نگرش مورد بحث، خاتمیت و کمال دین متلازم یکدیگر دانسته می‌شوند. از یک سو [[دین اسلام]] [[کامل‌ترین دین]] است؛ از این‌رو آمدن [[دین جدید]] معنی ندارد و لذا [[دین خاتم]] نیز هست. از سوی دیگر قائلان بر آن‌اند که اگر [[دینی]] دین خاتم باشد، [[وظیفه]] [[پاسخ‌گویی]] به تمام نیازهای بشری را دارد؛ از این‌رو باید در [[غایت]] کمال باشد و توان پاسخ‌گویی به همه نیازهای [[انسان]] را در اعصار مختلف داشته باشد. ادعای خاتمیت دین آن‌گاه مقبول واقع می‌شود که آورنده آن دین با [[معجزات]] و [[کلام]] خود [[صدق]] [[نبوت]] و [[عصمت]] خود را [[اثبات]] کند و آن‌گاه بیان دارد که فرستنده او، وی را به عنوان ختم [[رسل]] [[برگزیده]] است. [[آیت الله جوادی آملی]] [[استدلال]] مورد بحث را این گونه تشریح می‌کند: پذیرش ادعای کمال و [[خاتمیت]] از سوی [[دین]]، زمانی درست است که نخست نبوت و عصمت آن [[پیامبر]] خاص، توسط [[اعجاز]] مافوق طبیعی‌اش، به صورت برهانی اثبات گردد؛ چراکه بدون [[اثبات نبوت]] و عصمت، نمی‌توان سخن کسی را درباره [[اصل دین]] یا خاتمیتش معتبر دانست، و به همین دلیل، پذیرش [[خاتمیت اسلام]] که در [[قرآن]] و [[سنت]] آمده است، پس از آن است که [[جامعه انسانی]]، [[رسالت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و عصمت ایشان را با استدلال و [[برهان]] [[درک]] نموده باشند و نه پیش از آن<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۶۴.</ref>. [[کمال دین]] در کنار نیاز [[بشر]] به [[نظام سیاسی]] سبب می‌شود که دین متکفل صدور [[احکام]] در موضوعات [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز باشد؛ زیرا در غیر این صورت [[دین خاتم]] توان [[پاسخ‌گویی]] به بخش مهمی از [[زندگی]] [[انسان]] را نخواهد داشت. [[رجوع]] به قرآن چنین ادعایی را [[تأیید]] می‌کند؛ زیرا قرآن خود را تبیان و روشن کننده همه چیز می‌داند: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>؛ بنابراین می‌توان پاسخ به نیازهای سیاسی و [[نیاز انسان]] به [[نظام اجتماعی]] را در [[اسلام]] یافت. در خصوص وجود پاسخ به همه انواع نیازهای بشری در اسلام [[روایات]] بسیاری نقل شده است که در این نوشتار تنها به بازگو کردن یکی از آنان بسنده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: ای [[مردم]]، هیچ چیزی نیست که شما را به [[بهشت]] نزدیک و از [[آتش جهنم]] دور کند، مگر آنکه شما را به آن امر کرده‌ام، و هیچ چیزی نیست که شما را به [[آتش جهنم]] نزدیک و از [[بهشت]] دور کند، مگر آنکه شما را از آن [[نهی]] کرده‌ام<ref>کلینی، الکافی، ج۱، کتاب فضل العلم، باب ۱۸، ح۵.</ref>.
* '''[[خاتمیت]] و [[کمال دین]]''': در نگرش مورد بحث، خاتمیت و کمال دین متلازم یکدیگر دانسته می‌شوند. از یک سو [[دین اسلام]] [[کامل‌ترین دین]] است؛ از این‌رو آمدن [[دین جدید]] معنی ندارد و لذا [[دین خاتم]] نیز هست. از سوی دیگر قائلان بر آن‌اند که اگر [[دینی]] دین خاتم باشد، [[وظیفه]] [[پاسخ‌گویی]] به تمام نیازهای بشری را دارد؛ از این‌رو باید در [[غایت]] کمال باشد و توان پاسخ‌گویی به همه نیازهای [[انسان]] را در اعصار مختلف داشته باشد. ادعای خاتمیت دین آن‌گاه مقبول واقع می‌شود که آورنده آن دین با [[معجزات]] و [[کلام]] خود [[صدق]] [[نبوت]] و [[عصمت]] خود را [[اثبات]] کند و آن‌گاه بیان دارد که فرستنده او، وی را به عنوان ختم [[رسل]] [[برگزیده]] است. [[آیت الله جوادی آملی]] [[استدلال]] مورد بحث را این گونه تشریح می‌کند: پذیرش ادعای کمال و [[خاتمیت]] از سوی [[دین]]، زمانی درست است که نخست نبوت و عصمت آن [[پیامبر]] خاص، توسط [[اعجاز]] مافوق طبیعی‌اش، به صورت برهانی اثبات گردد؛ چراکه بدون [[اثبات نبوت]] و عصمت، نمی‌توان سخن کسی را درباره [[اصل دین]] یا خاتمیتش معتبر دانست، و به همین دلیل، پذیرش [[خاتمیت اسلام]] که در [[قرآن]] و [[سنت]] آمده است، پس از آن است که [[جامعه انسانی]]، [[رسالت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و عصمت ایشان را با استدلال و [[برهان]] [[درک]] نموده باشند و نه پیش از آن<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۶۴.</ref>. [[کمال دین]] در کنار نیاز [[بشر]] به [[نظام سیاسی]] سبب می‌شود که دین متکفل صدور [[احکام]] در موضوعات [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز باشد؛ زیرا در غیر این صورت [[دین خاتم]] توان [[پاسخ‌گویی]] به بخش مهمی از [[زندگی]] [[انسان]] را نخواهد داشت. [[رجوع]] به قرآن چنین ادعایی را [[تأیید]] می‌کند؛ زیرا قرآن خود را تبیان و روشن کننده همه چیز می‌داند: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>؛ بنابراین می‌توان پاسخ به نیازهای سیاسی و [[نیاز انسان]] به [[نظام اجتماعی]] را در [[اسلام]] یافت. در خصوص وجود پاسخ به همه انواع نیازهای بشری در اسلام [[روایات]] بسیاری نقل شده است که در این نوشتار تنها به بازگو کردن یکی از آنان بسنده می‌شود. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: ای [[مردم]]، هیچ چیزی نیست که شما را به [[بهشت]] نزدیک و از [[آتش جهنم]] دور کند، مگر آنکه شما را به آن امر کرده‌ام، و هیچ چیزی نیست که شما را به [[آتش جهنم]] نزدیک و از [[بهشت]] دور کند، مگر آنکه شما را از آن [[نهی]] کرده‌ام<ref>کلینی، الکافی، ج۱، کتاب فضل العلم، باب ۱۸، ح۵.</ref>.


عمل و نقش‌آفرینی‌های [[سیاسی]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} در [[جامعه]] [[زمان]] خود، سخن‌ها و مناظرات ایشان با [[خلفا]] و [[اقدامات سیاسی]] [[امیرالمؤمنین]]{{عم}} در زمان [[خلافت]] خود نمونه‌هایی است که بر توجه به مسائل سیاسی در نگرش اهل بیت عصمت و طهارت دلالت می‌کند؛
عمل و نقش‌آفرینی‌های [[سیاسی]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] {{عم}} در [[جامعه]] [[زمان]] خود، سخن‌ها و مناظرات ایشان با [[خلفا]] و [[اقدامات سیاسی]] [[امیرالمؤمنین]] {{عم}} در زمان [[خلافت]] خود نمونه‌هایی است که بر توجه به مسائل سیاسی در نگرش اهل بیت عصمت و طهارت دلالت می‌کند؛
* '''عدم کفایت [[عقل]] برای [[زندگی]] [[بشر]]''': [[انسان]] موجودی ذوابعاد، غایت‌مدار، دارای دو بعد [[روحی]] و مادی و [[نیازمند]] به [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای روحی و مادی است. [[ضرورت]] [[زندگی بشری]] از یک سو و ضرورت [[کمال انسان]] از سوی دیگر در گرو پاسخ‌گویی به این دو دسته از نیازهاست. [[درک]] و [[پاسخ گفتن]] به این نیازها نمی‌تواند تنها با اتکا به عقل صورت گیرد. علت این امر وجود برخی نقص‌ها در [[ادراکات عقلی]] است. توضیح آنکه ادراکات عقلی انسان یا [[ادراکات]] [[بدیهی]] نام دارد یا از سنخ ادراکات اکتسابی است. به صورت مجمل ادراکات بدیهی را باید مبتنی بر دریافت‌های [[فطری]] دانست؛ اما ادراکات اکتسابی منوط به تجربه انسان است<ref>مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۲، ص۱۰۵-۱۰۷.</ref>؛ تجربه‌ای که عقل از آن به دنبال استخراج [[قوانین]] است. این ادراکات دو خصوصیت دارد که به موجب آن امکان اتکا به عقل در همه زندگی از میان می‌رود: اگر ما در تجربه موفق نبودیم، دیگر [[علم اکتسابی]] جدید معتبر نیست؛ البته عدم [[موفقیت]] در تجربه گاهی به خاطر این است که وسایل تجربه ناقص است؛ مثلاً وسایل امروزه برای [[کشف]] علت [[بیماری]] سرطان ناقص است.... گاهی عدم موفقیت عقل در ادراکات اکتسابی به خاطر این است که اصلاً موضوع مورد تجربه از حد [[اختیار انسان]] فراتر است؛ مثلاً اگر کسی بخواهد اثر یک کار [[دنیوی]] را در [[آخرت]] مورد مطالعه و [[آزمایش]] قرار دهد تا بفهمد این عمل چه [[ثواب]] یا عقابی به دنبال خود دارد، زمینه چنین تجربه‌ای برای او فراهم نیست.... در بعضی موارد هم هست که چون زمینه تجربه بسیار پیچیده است و [[قدرت]] [[انسان]] محدود است، باز انسان نمی‌تواند فرمول ساده‌ای برای یک معلول پیدا کند<ref>مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۲، ص۱۱۵.</ref>. وجود نقص‌های سه گانه در تجربیات بشری سبب آن می‌شود که صغریات [[احکام]] [[بدیهی]] [[عقل]] فراهم نیاید و به دنبال آن [[استدلال‌های عقلی]] دچار [[نقص]] و انسان در [[کشف]] و ارائه راه‌حل با [[ضعف]] مواجه شود. [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] چهار دسته از [[آیات قرآن]] را بیان می‌کند که در آنها به عدم کفایت اتکا به عقل در [[زندگی]] [[بشر]] تصریح شده است که تنها دو مورد از آنان بیان می‌شود: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
* '''عدم کفایت [[عقل]] برای [[زندگی]] [[بشر]]''': [[انسان]] موجودی ذوابعاد، غایت‌مدار، دارای دو بعد [[روحی]] و مادی و [[نیازمند]] به [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای روحی و مادی است. [[ضرورت]] [[زندگی بشری]] از یک سو و ضرورت [[کمال انسان]] از سوی دیگر در گرو پاسخ‌گویی به این دو دسته از نیازهاست. [[درک]] و [[پاسخ گفتن]] به این نیازها نمی‌تواند تنها با اتکا به عقل صورت گیرد. علت این امر وجود برخی نقص‌ها در [[ادراکات عقلی]] است. توضیح آنکه ادراکات عقلی انسان یا [[ادراکات]] [[بدیهی]] نام دارد یا از سنخ ادراکات اکتسابی است. به صورت مجمل ادراکات بدیهی را باید مبتنی بر دریافت‌های [[فطری]] دانست؛ اما ادراکات اکتسابی منوط به تجربه انسان است<ref>مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۲، ص۱۰۵-۱۰۷.</ref>؛ تجربه‌ای که عقل از آن به دنبال استخراج [[قوانین]] است. این ادراکات دو خصوصیت دارد که به موجب آن امکان اتکا به عقل در همه زندگی از میان می‌رود: اگر ما در تجربه موفق نبودیم، دیگر [[علم اکتسابی]] جدید معتبر نیست؛ البته عدم [[موفقیت]] در تجربه گاهی به خاطر این است که وسایل تجربه ناقص است؛ مثلاً وسایل امروزه برای [[کشف]] علت [[بیماری]] سرطان ناقص است.... گاهی عدم موفقیت عقل در ادراکات اکتسابی به خاطر این است که اصلاً موضوع مورد تجربه از حد [[اختیار انسان]] فراتر است؛ مثلاً اگر کسی بخواهد اثر یک کار [[دنیوی]] را در [[آخرت]] مورد مطالعه و [[آزمایش]] قرار دهد تا بفهمد این عمل چه [[ثواب]] یا عقابی به دنبال خود دارد، زمینه چنین تجربه‌ای برای او فراهم نیست.... در بعضی موارد هم هست که چون زمینه تجربه بسیار پیچیده است و [[قدرت]] [[انسان]] محدود است، باز انسان نمی‌تواند فرمول ساده‌ای برای یک معلول پیدا کند<ref>مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۲، ص۱۱۵.</ref>. وجود نقص‌های سه گانه در تجربیات بشری سبب آن می‌شود که صغریات [[احکام]] [[بدیهی]] [[عقل]] فراهم نیاید و به دنبال آن [[استدلال‌های عقلی]] دچار [[نقص]] و انسان در [[کشف]] و ارائه راه‌حل با [[ضعف]] مواجه شود. [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] چهار دسته از [[آیات قرآن]] را بیان می‌کند که در آنها به عدم کفایت اتکا به عقل در [[زندگی]] [[بشر]] تصریح شده است که تنها دو مورد از آنان بیان می‌شود: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش