پرش به محتوا

انسان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
== [[حقیقت انسان]] ==
== [[حقیقت انسان]] ==
{{همچنین|انسان‌شناسی}}
{{همچنین|انسان‌شناسی}}
[[انسان]]، موجودی است که وقتی پا به عرصه وجود در این عالم خاکی می‌گذارد، موجودی مرکب از ماده و صورت است و وجود او مانند هر حیوان دیگری مرکب از دو ساحت [[بدن]] یا [[جسم]] و [[روح]] یا نفس می‌باشد. بدن همان ماده و نفس نیز صورت این موجود مرکب را تشکیل می‌دهد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲ و ۱۴۵ - ۱۴۶.</ref>. این دو ساحت با همدیگر متحدند و از همدیگر جدایی ندارند، به‌طوری که می‌توان جسم را سایه روح و روح را هم [[باطن]] جسم دانست<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۴۴.</ref>. در واقع در این مرحله، انسان حیوانی بالفعل مانند بقیه حیوانات است و از این جهت تفاوتی با سایر حیوانات ندارد. ویژگی و خصوصیتی که باعث تمایز او از سایر حیوانات در این مرحله می‌شود، این است که او دارای قابلیت و [[قوه]] انسان شدن می‌باشد. این موجود خاص بعد از این مرحله حیوانیت، اگر تحت [[تربیت]] مربی و معلمی [[الهی]] قرار بگیرد، قوه [[انسانیت]] خود را به فعلیت خواهد رساند؛ ولی اگر تحت تربیت چنین معلمی قرار نگیرد، پس از رسیدن به حد [[رشد]] و [[بلوغ]]، در هر یک از ویژگی‌های حیوانی از قبیل [[غضب]] و [[شهوت]]، گوی [[سبقت]] را از سایر حیوانات و [[شیاطین]] خواهد ربود و در حیوانیت کامل‌تر از آنها خواهد شد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ آداب الصلاة، ص۲۶۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۰ - ۲۷۱ و ۱۰۹ - ۱۱۱؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۹۳ - ۹۴ و ۲۲۸ و ۴۸۰ - ۴۸۱؛ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۰، ص۴۴۶؛ ج۹، ص۲۹۱؛ ج۱۱، ص۴۴۹.</ref>.
[[انسان]]، موجودی است که وقتی پا به عرصه وجود در این عالم خاکی می‌گذارد، موجودی مرکب از ماده و صورت است و وجود او مانند هر حیوان دیگری مرکب از دو ساحت [[بدن]] یا [[جسم]] و [[روح]] یا نفس می‌باشد. بدن همان ماده و نفس نیز صورت این موجود مرکب را تشکیل می‌دهد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲ و ۱۴۵ - ۱۴۶.</ref>. این دو ساحت با همدیگر متحدند و از همدیگر جدایی ندارند، به‌طوری که می‌توان جسم را سایه روح و روح را هم [[باطن]] جسم دانست<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۴۴.</ref>. در واقع در این مرحله، انسان حیوانی بالفعل مانند بقیه حیوانات است و از این جهت تفاوتی با سایر حیوانات ندارد. ویژگی و خصوصیتی که باعث تمایز او از سایر حیوانات در این مرحله می‌شود، این است که او دارای قابلیت و [[قوه]] انسان شدن می‌باشد. این موجود خاص بعد از این مرحله حیوانیت، اگر تحت [[تربیت]] مربی و معلمی [[الهی]] قرار بگیرد، قوه [[انسانیت]] خود را به فعلیت خواهد رساند؛ ولی اگر تحت تربیت چنین معلمی قرار نگیرد، پس از رسیدن به حد [[رشد]] و [[بلوغ]]، در هر یک از ویژگی‌های حیوانی از قبیل [[غضب]] و [[شهوت]]، گوی [[سبقت]] را از سایر حیوانات و [[شیاطین]] خواهد ربود و در حیوانیت کامل‌تر از آنها خواهد شد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ آداب الصلاة، ص۲۶۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۰ - ۲۷۱ و ۱۰۹ - ۱۱۱؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۹۳ - ۹۴ و ۲۲۸ و ۴۸۰ - ۴۸۱؛ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۰، ص۴۴۶؛ ج۹، ص۲۹۱؛ ج۱۱، ص۴۴۹.</ref>.


خط ۲۱: خط ۲۰:
به عبارت دیگر، نفس موجودی است که مادامی که در [[عالم طبیعت]] است یک جهت و وجهه مادی دارد و به واسطه آن جهت، محکوم به [[مادیت]] است و یک جهت تجرد و [[روحانی]] دارد که از آن جهت، محکوم به [[حکم]] [[روحانیت]] و تجرد می‌شود. نفس در این مرحله با [[سیر]] خود به تدریج از طبیعت محض بودن به سوی تجرد محض حرکت کرده، کم‌کم کمال یافته، از [[نقص]] بیرون می‌رود<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۶.</ref>. این سیر و حرکت جوهری برای انسان یک امر قهری و اجباری است که باید از مرحله طبیعت و ماده، حرکت صعودی خودش را شروع کرده، به تجرد مثالی و بعد از آن هم به تجرد [[عقلی]] برسد. به این منظور در عالم طبیعت از پایین‌ترین مراحل تجرد شروع می‌کند و بعد در [[عالم برزخ]] تجرد مثالی و در نهایت در [[عالم آخرت]] تجرد عقلی می‌یابد. البته در این سیر و حرکت جوهری که به طرف تجرد طی می‌کند، انسان ممکن است کسب [[فضایل]] و یا [[رذایل]] بکند و در نتیجه وقتی از طبیعت بیرون می‌رود، ممکن است مجرد [[عقلانی]] یا مجرد [[شیطانی]] باشد. به عبارت دیگر رفتن به عالم تجرد قهری است؛ ولی در این [[مسافرت]] غیراختیاری ممکن است کسی با [[اختیار]] خود [[سود]] یا ضرر کسب کند و در زیبایی‌ها و یا [[زشتی‌ها]] به [[مقام]] تجرد دست یافته، انسان مجرد یا [[شیطان]] مجرد شود<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۶۸ - ۷۵ و ۳۳ - ۳۵.</ref>.
به عبارت دیگر، نفس موجودی است که مادامی که در [[عالم طبیعت]] است یک جهت و وجهه مادی دارد و به واسطه آن جهت، محکوم به [[مادیت]] است و یک جهت تجرد و [[روحانی]] دارد که از آن جهت، محکوم به [[حکم]] [[روحانیت]] و تجرد می‌شود. نفس در این مرحله با [[سیر]] خود به تدریج از طبیعت محض بودن به سوی تجرد محض حرکت کرده، کم‌کم کمال یافته، از [[نقص]] بیرون می‌رود<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۶.</ref>. این سیر و حرکت جوهری برای انسان یک امر قهری و اجباری است که باید از مرحله طبیعت و ماده، حرکت صعودی خودش را شروع کرده، به تجرد مثالی و بعد از آن هم به تجرد [[عقلی]] برسد. به این منظور در عالم طبیعت از پایین‌ترین مراحل تجرد شروع می‌کند و بعد در [[عالم برزخ]] تجرد مثالی و در نهایت در [[عالم آخرت]] تجرد عقلی می‌یابد. البته در این سیر و حرکت جوهری که به طرف تجرد طی می‌کند، انسان ممکن است کسب [[فضایل]] و یا [[رذایل]] بکند و در نتیجه وقتی از طبیعت بیرون می‌رود، ممکن است مجرد [[عقلانی]] یا مجرد [[شیطانی]] باشد. به عبارت دیگر رفتن به عالم تجرد قهری است؛ ولی در این [[مسافرت]] غیراختیاری ممکن است کسی با [[اختیار]] خود [[سود]] یا ضرر کسب کند و در زیبایی‌ها و یا [[زشتی‌ها]] به [[مقام]] تجرد دست یافته، انسان مجرد یا [[شیطان]] مجرد شود<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۶۸ - ۷۵ و ۳۳ - ۳۵.</ref>.


خلاصه [[کلام]] اینکه نفس [[انسانی]] بالقوه دارای سه مرتبه با مرحله است که عبارت‌اند از: ۱. مرحله طبیعت و ماده یا [[شهادت]]، ۲. مرحله مثال یا [[خیال]] یا [[برزخ]]، ۳. مرتبه [[عقل]] یا [[غیب]]. [[نفس آدمی]] در اثر حرکت جوهری خود این قوای خود را به مرحله [[شکوفایی]] و فعلیت می‌رساند؛ لذا هر مرتبه بالاتر واجد همه [[کمالات]] مرتبه [[پایین‌تر]] از خودش می‌باشد و مرتبه پایین نیز ظل و سایه مرتبه بالاتر از خود است. البته قابل توجه است که در اغلب [[انسان‌ها]] فقط دو مرحله اول به فعلیت می‌رسد و مرحله عقل در آنها در حد [[قوه]] و [[استعداد]] باقی می‌ماند. شکوفایی این مرتبه اختصاص به اولیای خاص [[الهی]] دارد و در هر چند قرن یک یا چند نفر معدود هستند که آنها در [[ترقی]] کمالی نفسی و وجودی به [[مقام]] [[عقلانی]] دست می‌یابند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۷ - ۳۲۴ و ۲۲۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۱.</ref>
خلاصه [[کلام]] اینکه نفس [[انسانی]] بالقوه دارای سه مرتبه با مرحله است که عبارت‌اند از: ۱. مرحله طبیعت و ماده یا [[شهادت]]، ۲. مرحله مثال یا [[خیال]] یا [[برزخ]]، ۳. مرتبه [[عقل]] یا [[غیب]]. [[نفس آدمی]] در اثر حرکت جوهری خود این قوای خود را به مرحله [[شکوفایی]] و فعلیت می‌رساند؛ لذا هر مرتبه بالاتر واجد همه [[کمالات]] مرتبه [[پایین‌تر]] از خودش می‌باشد و مرتبه پایین نیز ظل و سایه مرتبه بالاتر از خود است. البته قابل توجه است که در اغلب [[انسان‌ها]] فقط دو مرحله اول به فعلیت می‌رسد و مرحله عقل در آنها در حد [[قوه]] و [[استعداد]] باقی می‌ماند. شکوفایی این مرتبه اختصاص به اولیای خاص [[الهی]] دارد و در هر چند قرن یک یا چند نفر معدود هستند که آنها در [[ترقی]] کمالی نفسی و وجودی به [[مقام]] [[عقلانی]] دست می‌یابند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۷ - ۳۲۴ و ۲۲۸.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۱.</ref>


== قوای نفس [[انسانی]] ==
== قوای نفس [[انسانی]] ==
خط ۴۵: خط ۴۴:
بنابراین، قوه تمییز و [[عقل]] برای کنترل سه قوه به [[تنهایی]] کافی نیست؛ لذا [[حضرت]] احدیت، [[انبیاء]] و [[مرسلین]] و [[اولیاء]] و [[علماء]] [[الهی]] را برای [[پشتیبانی]] این قوه فرستاده تا بتوانند آنها را کنترل کرده، تحت [[فرمان]] عقل، بلکه [[عقل کل]] و دستور [[شرع]] درآورند و آنها را رام کرده و صفات [[زشت]] و [[رذیله]] را از صفحه [[دل]] بردارند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.</ref>.
بنابراین، قوه تمییز و [[عقل]] برای کنترل سه قوه به [[تنهایی]] کافی نیست؛ لذا [[حضرت]] احدیت، [[انبیاء]] و [[مرسلین]] و [[اولیاء]] و [[علماء]] [[الهی]] را برای [[پشتیبانی]] این قوه فرستاده تا بتوانند آنها را کنترل کرده، تحت [[فرمان]] عقل، بلکه [[عقل کل]] و دستور [[شرع]] درآورند و آنها را رام کرده و صفات [[زشت]] و [[رذیله]] را از صفحه [[دل]] بردارند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.</ref>.


بر این اساس، اگر [[رفتار]] و [[اعمال انسان]] منطبق بر [[شرع]] [[مقدس]] باشد، [[قوه عاقله]] او تجرد بیشتری می‌یابد؛ ولی اگر مطابق با [[موازین شرع]] عمل نکند، [[قوه]] واهمه او قوت می‌یابد و در نتیجه به سوی [[شیطان]] کامل شدن می‌رود. به همین دلیل کارهای [[انسان]] [[شرور]] در [[دوران جوانی]] همراه با [[غضب]]، [[شهوت]]، [[زور]]، زدن و کشتن همراه است؛ چون قوای [[شیطنت]] کردن او [[جوان]] هستند؛ ولی زمانی که به علت [[پیری]]، آلت غضب و شهوت در او [[سست]] و [[ضعیف]] می‌شود، از راه‌های دیگری به شیطنت می‌پردازد؛ لذا توجه نفس به قوه واهمه بیشتر شده و چنین افرادی غالباً گرفتار [[حرص]] و [[حب ریاست]] و [[حسادت]] و... می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳ - ۳۵.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۴.</ref>
بر این اساس، اگر [[رفتار]] و [[اعمال انسان]] منطبق بر [[شرع]] [[مقدس]] باشد، [[قوه عاقله]] او تجرد بیشتری می‌یابد؛ ولی اگر مطابق با [[موازین شرع]] عمل نکند، [[قوه]] واهمه او قوت می‌یابد و در نتیجه به سوی [[شیطان]] کامل شدن می‌رود. به همین دلیل کارهای [[انسان]] [[شرور]] در [[دوران جوانی]] همراه با [[غضب]]، [[شهوت]]، [[زور]]، زدن و کشتن همراه است؛ چون قوای [[شیطنت]] کردن او [[جوان]] هستند؛ ولی زمانی که به علت [[پیری]]، آلت غضب و شهوت در او [[سست]] و [[ضعیف]] می‌شود، از راه‌های دیگری به شیطنت می‌پردازد؛ لذا توجه نفس به قوه واهمه بیشتر شده و چنین افرادی غالباً گرفتار [[حرص]] و [[حب ریاست]] و [[حسادت]] و... می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳ - ۳۵.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۳۴.</ref>


== ویژگی‌های [[انسان]] ==
== ویژگی‌های [[انسان]] ==
خط ۵۳: خط ۵۲:
انسان موجودی است که از جایگاه رفیع و [[منزلت]] والایی در [[نظام خلقت]] برخوردار می‌باشد؛ چراکه انسان موجود [[برگزیده]] خداست که از جانب [[خداوند]] مفتخر به این ویژگی شده، که از [[روح]] خود در آن دمیده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۳-۶۳۴.</ref>. خداوند انسان را به عنوان [[امانتدار]] [[امانت الهی]]<ref>امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۶.</ref> و [[قلب]] انسان [[مؤمن]] را [[عرش]] خود معرفی کرده، که گنجایش خداوند را دارد، در حالی که [[آسمان]] و [[زمین]] چنین گنجایشی ندارند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۸۰.</ref>. خداوند متعال او را از [[حقیقت]] [[رحمت]] خود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۴۰.</ref> و به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر روی زمین [[آفریده]] است<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۸.</ref>. در واقع انسان خلاصه و عصاره عالم وجود است. گو اینکه خداوند متعال دو نسخه [[آفرینش]] داشته است: یکی بزرگ‌تر که همه عالم را شامل می‌شود و دیگری کوچک‌تر که همان انسان است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.</ref>. همه [[حقایق]] [[عوالم]] [[غیب و شهود]] که در نظام هستی وجود دارد، در انسان قرار داده شده است؛ تا آنجا که انسان را [[مظهر اسم اعظم]] [[الهی]] و جامع همه [[اسماء و صفات]] الهی می‌دانند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.</ref>. به عبارت دیگر انسان عالم صغیری است که عالم کبیر در سراسر قامت وجودی او قرار دارد، به گونه‌ای که اگر انسان بسط و شرح داده شود، کاملاً با عالم کبیر منطبق خواهد شد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۱ - ۱۲ و ۳۰۳؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>.
انسان موجودی است که از جایگاه رفیع و [[منزلت]] والایی در [[نظام خلقت]] برخوردار می‌باشد؛ چراکه انسان موجود [[برگزیده]] خداست که از جانب [[خداوند]] مفتخر به این ویژگی شده، که از [[روح]] خود در آن دمیده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۳-۶۳۴.</ref>. خداوند انسان را به عنوان [[امانتدار]] [[امانت الهی]]<ref>امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۵۶.</ref> و [[قلب]] انسان [[مؤمن]] را [[عرش]] خود معرفی کرده، که گنجایش خداوند را دارد، در حالی که [[آسمان]] و [[زمین]] چنین گنجایشی ندارند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۸۰.</ref>. خداوند متعال او را از [[حقیقت]] [[رحمت]] خود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۴۰.</ref> و به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود بر روی زمین [[آفریده]] است<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۸.</ref>. در واقع انسان خلاصه و عصاره عالم وجود است. گو اینکه خداوند متعال دو نسخه [[آفرینش]] داشته است: یکی بزرگ‌تر که همه عالم را شامل می‌شود و دیگری کوچک‌تر که همان انسان است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.</ref>. همه [[حقایق]] [[عوالم]] [[غیب و شهود]] که در نظام هستی وجود دارد، در انسان قرار داده شده است؛ تا آنجا که انسان را [[مظهر اسم اعظم]] [[الهی]] و جامع همه [[اسماء و صفات]] الهی می‌دانند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.</ref>. به عبارت دیگر انسان عالم صغیری است که عالم کبیر در سراسر قامت وجودی او قرار دارد، به گونه‌ای که اگر انسان بسط و شرح داده شود، کاملاً با عالم کبیر منطبق خواهد شد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۱ - ۱۲ و ۳۰۳؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>.


البته باید توجه کرد که انسان بالفعل از چنین جایگاه رفیعی برخوردار نیست، بلکه [[قوه]] و [[استعداد]] رسیدن به آن را دارد و باید برای دست یافتن به جایگاه خود که همان [[مقام]] خلیفة اللهی است، تلاش کند، همان‌گونه که قابلیت این را هم دارد که به بدترین مخلوق [[خداوند]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸.</ref>. نقش [[پیامبران الهی]] این است که [[انسانی]] را که بالقوه عصاره همه موجودات است به فعلیت برسانند تا صفات [[حق تعالی]] در او جلوه‌گر شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۰.</ref>
البته باید توجه کرد که انسان بالفعل از چنین جایگاه رفیعی برخوردار نیست، بلکه [[قوه]] و [[استعداد]] رسیدن به آن را دارد و باید برای دست یافتن به جایگاه خود که همان [[مقام]] خلیفة اللهی است، تلاش کند، همان‌گونه که قابلیت این را هم دارد که به بدترین مخلوق [[خداوند]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۶۸.</ref>. نقش [[پیامبران الهی]] این است که [[انسانی]] را که بالقوه عصاره همه موجودات است به فعلیت برسانند تا صفات [[حق تعالی]] در او جلوه‌گر شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۰.</ref>


=== [[تجرد نفس]] ===
=== [[تجرد نفس]] ===
یکی از ویژگی‌های [[نفس انسان]] تجرد یا غیرمادی بودن آن است. البته این تجرد از همان ابتدا برای [[انسان]] نبوده است، بلکه انسان در ابتدای وجود خود امری مادی و برآمده از [[عالم طبیعت]] است. این موجود مادی در اثر حرکت جوهری، قوای خود را به فعلیت تبدیل کرده، در مرحله خاصی مرتبه‌ای از تجرد را می‌یابد. اولین مرحله از تجرد برای نفس انسان تجرد خیالی یا مثالی است که پایین‌ترین مرحله از این نوع تجرد با شکل‌گیری [[ادراک حسی]] لامسه تحقق می‌یابد. بسیاری از حیوانات دیگر نیز دارای تجرد خیالی هستند؛ چراکه آنها نیز از [[قوه خیال]] برخوردارند.
یکی از ویژگی‌های [[نفس انسان]] تجرد یا غیرمادی بودن آن است. البته این تجرد از همان ابتدا برای [[انسان]] نبوده است، بلکه انسان در ابتدای وجود خود امری مادی و برآمده از [[عالم طبیعت]] است. این موجود مادی در اثر حرکت جوهری، قوای خود را به فعلیت تبدیل کرده، در مرحله خاصی مرتبه‌ای از تجرد را می‌یابد. اولین مرحله از تجرد برای نفس انسان تجرد خیالی یا مثالی است که پایین‌ترین مرحله از این نوع تجرد با شکل‌گیری [[ادراک حسی]] لامسه تحقق می‌یابد. بسیاری از حیوانات دیگر نیز دارای تجرد خیالی هستند؛ چراکه آنها نیز از [[قوه خیال]] برخوردارند.


غالب [[انسان‌ها]] در همین مرحله مثالی از تجرد باقی می‌مانند. مرحله بالاتری از تجرد نیز برای نفس انسان قابل [[تصور]] است که تجرد [[عقلانی]] است. این مرحله از تجرد اختصاص به انسان دارد، البته نه همه انسان‌ها، بلکه افراد خاصی از انسان‌ها که جزء [[اولیای الهی]] هستند، می‌توانند به این نوع از تجرد برسند<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۲۲۸ و ۳۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۱.</ref>
غالب [[انسان‌ها]] در همین مرحله مثالی از تجرد باقی می‌مانند. مرحله بالاتری از تجرد نیز برای نفس انسان قابل [[تصور]] است که تجرد [[عقلانی]] است. این مرحله از تجرد اختصاص به انسان دارد، البته نه همه انسان‌ها، بلکه افراد خاصی از انسان‌ها که جزء [[اولیای الهی]] هستند، می‌توانند به این نوع از تجرد برسند<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۲۲۸ و ۳۲۳.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۱.</ref>


=== [[خلود نفس]] ===
=== [[خلود نفس]] ===
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]]، مسأله [[معاد]] و [[حشر]] نیز بر اساس تجرد نفس قابل تبیین است. با این توضیح که هر موجودی که به مرتبه‌ای از تجرد دست یافته باشد، دیگر هیچ عدمی گریبان‌گیر او نخواهد شد، ولو اینکه این تجرد، تجرد خیالی و مثالی باشد. در این صورت نفس به تجرد مثالی باقی خواهد ماند. دلیل این مطلب آن است که [[فساد]] و نابودی از ویژگی‌های ماده و موجودات مادی است؛ لذا اگر جنینی قبل از رسیدن به این مرتبه از تجرد از بین رفته باشد، می‌توان [[اعتقاد]] داشت که چون برای نفس او [[خلود]] و بقایی نیست، پس [[حشر]] و [[معاد]] نیز برایش معنا ندارد. در مقابل حیواناتی که دارای تجرد مثالی و خیالی هستند، می‌توانند دارای حشر و معاد باشند. این مطلب از برخی [[روایات]] هم قابل استفاده می‌باشد. البته بسیاری از [[مردم]] چون نمی‌توانند از مرتبه تجرد مثالی [[تجاوز]] کرده، به تجرد [[عقلی]] دست یابند، با همین تجرد مثالی [[محشور]] خواهند شد<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۱۳۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]]، مسأله [[معاد]] و [[حشر]] نیز بر اساس تجرد نفس قابل تبیین است. با این توضیح که هر موجودی که به مرتبه‌ای از تجرد دست یافته باشد، دیگر هیچ عدمی گریبان‌گیر او نخواهد شد، ولو اینکه این تجرد، تجرد خیالی و مثالی باشد. در این صورت نفس به تجرد مثالی باقی خواهد ماند. دلیل این مطلب آن است که [[فساد]] و نابودی از ویژگی‌های ماده و موجودات مادی است؛ لذا اگر جنینی قبل از رسیدن به این مرتبه از تجرد از بین رفته باشد، می‌توان [[اعتقاد]] داشت که چون برای نفس او [[خلود]] و بقایی نیست، پس [[حشر]] و [[معاد]] نیز برایش معنا ندارد. در مقابل حیواناتی که دارای تجرد مثالی و خیالی هستند، می‌توانند دارای حشر و معاد باشند. این مطلب از برخی [[روایات]] هم قابل استفاده می‌باشد. البته بسیاری از [[مردم]] چون نمی‌توانند از مرتبه تجرد مثالی [[تجاوز]] کرده، به تجرد [[عقلی]] دست یابند، با همین تجرد مثالی [[محشور]] خواهند شد<ref>امام خمینی، تقریرات، فلسفه، ج۳، ص۱۳۳.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>


=== ذو مراتب بودن ===
=== ذو مراتب بودن ===
خط ۸۷: خط ۸۶:
به دلیل وجود [[ارتباط]] بین مراتب نفس، [[امام خمینی]] [[معتقد]] هستند کسانی که فقط به مرتبه‌ای از نفس توجه کرده، ادعا می‌کنند وجود [[طهارت]] [[قلبی]] برای [[رشد]] و تعالی [[انسان]] کافی است و نیازی به انجام [[اعمال]] ظاهری [[شرعی]] نیست، سخت در اشتباه‌اند. به [[اعتقاد]] ایشان کسی نباید [[گمان]] کند که بدون اعمال و [[عبادات]] ظاهری می‌تواند دارای [[ایمان کامل]] یا [[اخلاق]] مهذّب شود، یا بدون اخلاق مهذب، می‌تواند صاحب اعمال و ایمان کامل شود، یا اینکه بدون [[ایمان قلبی]]، اعمال ظاهری و [[محاسن اخلاقی]] او کامل شود؛ چراکه نقصان اعمال ظاهری شرعی و عدم مطابقت آنها با [[دستورات]] [[انبیای الهی]]، سبب ایجاد [[حجاب]] در [[قلب]] و تیرگی در [[روح]] شخص می‌شود و در نتیجه مانع از [[نور ایمان]] و [[یقین]] می‌شود. همچنین وجود اخلاق [[رذیله]] در قلب، مانع از ورود نور ایمان در آن می‌شود. برای مثال ممکن است یک نظر به نامحرم یا یک [[لغزش]] کوچک زبانی، انسان را مدت‌ها از [[کشف]] [[حقایق]] [[توحید]] باز دارد. پس باید متوجه بود که وقوف در هر یک از مراحل و مراتب نفس و [[بی‌اعتنایی]] یا کمی توجهی به هریک از نشئات آن، از دام‌های [[ابلیس]] بوده، موجب [[محرومیت]] انسان از [[سعادت ابدی]] خواهد بود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۷ - ۳۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۰.</ref>. مثلاً کسانی که فقط [[اهل]] عبادت‌های ظاهری هستند و نهایت توجه را نسبت به آنها دارند، [[شیطان]] در نظر آنها، همه [[کمالات]] را منحصر در همان عبادات ظاهری می‌کند؛ لذا این افراد، صاحبان [[معارف]] را متهم به [[کفر]] و [[الحاد]] و صاحبان [[اخلاق فاضله]] و اهل ریاضت‌های نفسی را متهم به تصوّف می‌کنند. به همین دلیل شاهدیم که [[نماز]] که [[حقیقت]] آن [[تواضع]] و [[فروتنی]] و [[معراج]] [[مؤمن]] است، در بعضی از چنین افرادی [[عجب]] و [[خودبینی]] و [[خودپرستی]] را نتیجه می‌دهد.
به دلیل وجود [[ارتباط]] بین مراتب نفس، [[امام خمینی]] [[معتقد]] هستند کسانی که فقط به مرتبه‌ای از نفس توجه کرده، ادعا می‌کنند وجود [[طهارت]] [[قلبی]] برای [[رشد]] و تعالی [[انسان]] کافی است و نیازی به انجام [[اعمال]] ظاهری [[شرعی]] نیست، سخت در اشتباه‌اند. به [[اعتقاد]] ایشان کسی نباید [[گمان]] کند که بدون اعمال و [[عبادات]] ظاهری می‌تواند دارای [[ایمان کامل]] یا [[اخلاق]] مهذّب شود، یا بدون اخلاق مهذب، می‌تواند صاحب اعمال و ایمان کامل شود، یا اینکه بدون [[ایمان قلبی]]، اعمال ظاهری و [[محاسن اخلاقی]] او کامل شود؛ چراکه نقصان اعمال ظاهری شرعی و عدم مطابقت آنها با [[دستورات]] [[انبیای الهی]]، سبب ایجاد [[حجاب]] در [[قلب]] و تیرگی در [[روح]] شخص می‌شود و در نتیجه مانع از [[نور ایمان]] و [[یقین]] می‌شود. همچنین وجود اخلاق [[رذیله]] در قلب، مانع از ورود نور ایمان در آن می‌شود. برای مثال ممکن است یک نظر به نامحرم یا یک [[لغزش]] کوچک زبانی، انسان را مدت‌ها از [[کشف]] [[حقایق]] [[توحید]] باز دارد. پس باید متوجه بود که وقوف در هر یک از مراحل و مراتب نفس و [[بی‌اعتنایی]] یا کمی توجهی به هریک از نشئات آن، از دام‌های [[ابلیس]] بوده، موجب [[محرومیت]] انسان از [[سعادت ابدی]] خواهد بود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۷ - ۳۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۰.</ref>. مثلاً کسانی که فقط [[اهل]] عبادت‌های ظاهری هستند و نهایت توجه را نسبت به آنها دارند، [[شیطان]] در نظر آنها، همه [[کمالات]] را منحصر در همان عبادات ظاهری می‌کند؛ لذا این افراد، صاحبان [[معارف]] را متهم به [[کفر]] و [[الحاد]] و صاحبان [[اخلاق فاضله]] و اهل ریاضت‌های نفسی را متهم به تصوّف می‌کنند. به همین دلیل شاهدیم که [[نماز]] که [[حقیقت]] آن [[تواضع]] و [[فروتنی]] و [[معراج]] [[مؤمن]] است، در بعضی از چنین افرادی [[عجب]] و [[خودبینی]] و [[خودپرستی]] را نتیجه می‌دهد.


از سوی دیگر، گاهی شیطان همه [[کمالات]] و سعادات را در نظر کسانی که مشغول به [[تهذیب]] [[باطن]] و [[تصفیه]] [[اخلاقی]] هستند، منحصر در [[سیر و سلوک]] تهذیب باطن جلوه می‌دهد؛ لذا چنین افرادی، زبان به [[طعن]] و اسائه [[ادب]] نسبت به [[علماء]] [[شریعت]] و [[حکما]] و [[فقها]] باز می‌کنند. اعجاب به نفس و [[سوء]] [[ظنّ]] نسبت به [[بندگان خدا]] چنان در دل‌های آنها [[رسوخ]] می‌یابد که برای غیرخود و یک مشت قلندر که به اسم اهل‌الله از آنها یاد می‌کنند و از ظاهر شریعت خبری ندارند، ارزشی قائل نیستند. همچنین اگر [[حکیم]] یا عارفی در دام [[شیطان]] بیفتد و [[محبوس]] در عقلیّات بماند، نسبت به دیگران با نظر [[خواری]] و بی‌مقداری نگاه می‌کند و علماء شریعت را افرادی سطحی‌نگر و [[فقهاء]] [[اسلام]] را اشخاصی [[عوام]] می‌خواند. علت همه این [[گرفتاری‌ها]] وقوف در یک نشئه و مرتبه است که باعث می‌شود شخص از همه مراتب دیگر [[محروم]] بماند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۷۱-۷۰.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>
از سوی دیگر، گاهی شیطان همه [[کمالات]] و سعادات را در نظر کسانی که مشغول به [[تهذیب]] [[باطن]] و [[تصفیه]] [[اخلاقی]] هستند، منحصر در [[سیر و سلوک]] تهذیب باطن جلوه می‌دهد؛ لذا چنین افرادی، زبان به [[طعن]] و اسائه [[ادب]] نسبت به [[علماء]] [[شریعت]] و [[حکما]] و [[فقها]] باز می‌کنند. اعجاب به نفس و [[سوء]] [[ظنّ]] نسبت به [[بندگان خدا]] چنان در دل‌های آنها [[رسوخ]] می‌یابد که برای غیرخود و یک مشت قلندر که به اسم اهل‌الله از آنها یاد می‌کنند و از ظاهر شریعت خبری ندارند، ارزشی قائل نیستند. همچنین اگر [[حکیم]] یا عارفی در دام [[شیطان]] بیفتد و [[محبوس]] در عقلیّات بماند، نسبت به دیگران با نظر [[خواری]] و بی‌مقداری نگاه می‌کند و علماء شریعت را افرادی سطحی‌نگر و [[فقهاء]] [[اسلام]] را اشخاصی [[عوام]] می‌خواند. علت همه این [[گرفتاری‌ها]] وقوف در یک نشئه و مرتبه است که باعث می‌شود شخص از همه مراتب دیگر [[محروم]] بماند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۷۱-۷۰.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۲.</ref>


=== [[اختیار]] ===
=== [[اختیار]] ===
خط ۹۳: خط ۹۲:


[[امام]] در توضیح مسأله اختیاری بودن برخی [[افعال]] انسان می‌فرمایند معنای اختیاری بودن [[اعمال انسان]] این است که پیش از آنکه [[اعمال]] از ما صادر شود، ما به گونه‌ای آنها را [[تصور]] می‌کنیم. سپس فایده مترتب بر آنها را [[تصدیق]] می‌کنیم. آنگاه در نفس ما [[اشتیاق]] برای انجام آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه اعضایی از [[بدن]] را که در رابطه با تحقق آن کار مورد نیاز هست، به حرکت درمی‌آوریم تا آن فعل انجام شود<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۳۹ - ۴۰؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۶.</ref>.
[[امام]] در توضیح مسأله اختیاری بودن برخی [[افعال]] انسان می‌فرمایند معنای اختیاری بودن [[اعمال انسان]] این است که پیش از آنکه [[اعمال]] از ما صادر شود، ما به گونه‌ای آنها را [[تصور]] می‌کنیم. سپس فایده مترتب بر آنها را [[تصدیق]] می‌کنیم. آنگاه در نفس ما [[اشتیاق]] برای انجام آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه اعضایی از [[بدن]] را که در رابطه با تحقق آن کار مورد نیاز هست، به حرکت درمی‌آوریم تا آن فعل انجام شود<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۳۹ - ۴۰؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۶.</ref>.
ایشان معتقدند: دیدگاه [[تفویض]] به این معنا که مخلوقِ ممکن در ایجاد و فاعلیت خودش کاملاً مستقل است و همچنین دیدگاه جبرگرایانه به این معنا که هرگونه تأثیری از هر موجودی غیر از [[خدا]] مسلوب است و [[خداوند]] فاعل مباشر و بلاواسطه همه کارهای ماست، مردود است. [[امام]] بر اساس روایتی که از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است، قائل به [[تفویض]] را [[مشرک]] و [[یهودی]] این [[امت]] و قایل به [[جبر]] را [[کافر]] و [[مجوس این امت]] می‌دانند و معتقدند که دیدگاه صحیح در این رابطه همان دیدگاه «أمرٌ بین الأمرین» است که از تعلیمات [[مکتب اهل‌بیت]] {{عم}} می‌باشد<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۲ و ۷۵؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۲۹-۳۲.</ref>.
ایشان معتقدند: دیدگاه [[تفویض]] به این معنا که مخلوقِ ممکن در ایجاد و فاعلیت خودش کاملاً مستقل است و همچنین دیدگاه جبرگرایانه به این معنا که هرگونه تأثیری از هر موجودی غیر از [[خدا]] مسلوب است و [[خداوند]] فاعل مباشر و بلاواسطه همه کارهای ماست، مردود است. [[امام]] بر اساس روایتی که از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است، قائل به [[تفویض]] را [[مشرک]] و [[یهودی]] این [[امت]] و قایل به [[جبر]] را [[کافر]] و [[مجوس این امت]] می‌دانند و معتقدند که دیدگاه صحیح در این رابطه همان دیدگاه «أمرٌ بین الأمرین» است که از تعلیمات [[مکتب اهل‌بیت]] {{عم}} می‌باشد<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۲ و ۷۵؛ تنقیح الاصول، ج۳، ص۲۹-۳۲.</ref>.


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


[[امام]] در جواب این [[شبهه]] بر اساس مبانی صدرایی این‌گونه پاسخ می‌دهند که تعلق علم و اراده الهی بر [[نظام]] عالم، تعلق به نظامی است که رابطه علّی و معلولی در آن [[حاکم]] است؛ لذا اگر کسی کیفیت ربط موجودات را به همان ترتیب سبب و مسببی‌شان به [[خداوند متعال]] [[درک]] کند، متوجه خواهد شد که موجودات با آنکه عین ربط به [[حق تعالی]] و ظهورات او هستند، دارای [[خواص]] و آثاری نیز می‌باشند و این آثار در عین اینکه آثار و ظهورات آنها هستند، در مرتبه بالاتر آثار و ظهورات حق تعالی نیز می‌باشند؛ چراکه خود آن موجودات [[ظهور]] و آثار حق تعالی هستند؛ لذا [[افعال]] هم به ما منتسب هستند و هم به خداوند متعال<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref>.
[[امام]] در جواب این [[شبهه]] بر اساس مبانی صدرایی این‌گونه پاسخ می‌دهند که تعلق علم و اراده الهی بر [[نظام]] عالم، تعلق به نظامی است که رابطه علّی و معلولی در آن [[حاکم]] است؛ لذا اگر کسی کیفیت ربط موجودات را به همان ترتیب سبب و مسببی‌شان به [[خداوند متعال]] [[درک]] کند، متوجه خواهد شد که موجودات با آنکه عین ربط به [[حق تعالی]] و ظهورات او هستند، دارای [[خواص]] و آثاری نیز می‌باشند و این آثار در عین اینکه آثار و ظهورات آنها هستند، در مرتبه بالاتر آثار و ظهورات حق تعالی نیز می‌باشند؛ چراکه خود آن موجودات [[ظهور]] و آثار حق تعالی هستند؛ لذا [[افعال]] هم به ما منتسب هستند و هم به خداوند متعال<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref>.
انتساب افعال ما به [[خداوند]] شبهه دیگری را نیز ایجاد می‌کند و آن اینکه در صورت این انتساب، [[کارهای زشت]] ما هم باید به [[خدا]] منتسب باشد. دیدگاه امام در جواب از این شبهه این است که [[نیکی‌ها]] به حسب ذات منتسب به خدا هستند و به طور عرضی به ما نسبت داده می‌شوند. در مقابل، [[زشتی‌ها]] و [[بدی‌ها]] بالذات منتسب به ممکنات هستند و بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند؛ لذا می‌توان گفت همه نیکی‌ها و بدی‌ها از طرف خداست. توضیح مطلب این است که خداوند متعال، هستی محض و [[خالص]] همه [[کمالات]] است. از هستی محض جز وجود و کمال چیزی صادر نمی‌شود. در مقابل، کمبودها و بدی‌ها از لوازم ذات معلول‌های ممکن بوده، چون اموری عدمی هستند، نیازی به فاعل و جاعل ندارند. پس هرچه [[زیبایی]] و [[نیکی]] و کمال به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خداست و آنچه که از [[زشتی]] و [[بدی]] و کمبود و [[بدبختی]] به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خود انسان است<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۷-۷۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۷.</ref>
 
انتساب افعال ما به [[خداوند]] شبهه دیگری را نیز ایجاد می‌کند و آن اینکه در صورت این انتساب، [[کارهای زشت]] ما هم باید به [[خدا]] منتسب باشد. دیدگاه امام در جواب از این شبهه این است که [[نیکی‌ها]] به حسب ذات منتسب به خدا هستند و به طور عرضی به ما نسبت داده می‌شوند. در مقابل، [[زشتی‌ها]] و [[بدی‌ها]] بالذات منتسب به ممکنات هستند و بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند؛ لذا می‌توان گفت همه نیکی‌ها و بدی‌ها از طرف خداست. توضیح مطلب این است که خداوند متعال، هستی محض و [[خالص]] همه [[کمالات]] است. از هستی محض جز وجود و کمال چیزی صادر نمی‌شود. در مقابل، کمبودها و بدی‌ها از لوازم ذات معلول‌های ممکن بوده، چون اموری عدمی هستند، نیازی به فاعل و جاعل ندارند. پس هرچه [[زیبایی]] و [[نیکی]] و کمال به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خداست و آنچه که از [[زشتی]] و [[بدی]] و کمبود و [[بدبختی]] به [[انسان]] می‌رسد، از جانب خود انسان است<ref>امام خمینی، طلب و اراده، ص۷۷-۷۸.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۷.</ref>


=== تربیت‌پذیری ===
=== تربیت‌پذیری ===
مطالب بالا ما را به ویژگی مهم دیگری در انسان [[راهنمایی]] می‌کند که از اختصاصات انسان در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] می‌باشد. این ویژگی، قابلیت و ظرفیت بالای او در تربیت‌پذیری است. انسان موجودی تربیت‌پذیر است و از آنجا که ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فراوانی برای [[رشد]] و تعالی دارد، تحت تأثیر [[تربیت]] صحیح می‌تواند آنها را شکوفا کند. [[انسانی]] که پا به عرصه عالم مادی می‌گذارد، این قابلیت و [[استعداد]] را دارد که تحت تأثیر تربیت، به یک [[انسان کامل]] و یا یک [[شیطان]] و حیوان به تمام معنا تبدیل شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۴، ص۳۸ و ۱۵۴؛ شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>. ؛ چراکه نفس او مانند [[لوح]] سفیدی است که هر نوع نقش و نگاری را در خودش می‌پذیرد و اگر نقشی در آن نشست به [[سادگی]] و سهولت از آن زایل نخواهد شد؛ این امر در مورد [[کودکان]] به روشنی قابل [[مشاهده]] است که آنها معلومات یا [[اخلاقی]] را که در [[دوران کودکی]] خود کسب کرده‌اند، تا [[دوران پیری]] به همراه خود دارند و [[نسیان]] و [[فراموشی]] در چنین معلوماتی کمتر راه می‌یابد؛ لذا هرگونه [[سهل‌انگاری]] و [[سستی]] در رابطه با [[تربیت کودک]]، چه بسا ممکن است منتهی به [[شقاوت]] و بدبختی [[ابدی]] او شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.
مطالب بالا ما را به ویژگی مهم دیگری در انسان [[راهنمایی]] می‌کند که از اختصاصات انسان در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] می‌باشد. این ویژگی، قابلیت و ظرفیت بالای او در تربیت‌پذیری است. انسان موجودی تربیت‌پذیر است و از آنجا که ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فراوانی برای [[رشد]] و تعالی دارد، تحت تأثیر [[تربیت]] صحیح می‌تواند آنها را شکوفا کند. [[انسانی]] که پا به عرصه عالم مادی می‌گذارد، این قابلیت و [[استعداد]] را دارد که تحت تأثیر تربیت، به یک [[انسان کامل]] و یا یک [[شیطان]] و حیوان به تمام معنا تبدیل شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵؛ ج۱۴، ص۳۸ و ۱۵۴؛ شرح چهل حدیث، ص۱۶۸؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>. ؛ چراکه نفس او مانند [[لوح]] سفیدی است که هر نوع نقش و نگاری را در خودش می‌پذیرد و اگر نقشی در آن نشست به [[سادگی]] و سهولت از آن زایل نخواهد شد؛ این امر در مورد [[کودکان]] به روشنی قابل [[مشاهده]] است که آنها معلومات یا [[اخلاقی]] را که در [[دوران کودکی]] خود کسب کرده‌اند، تا [[دوران پیری]] به همراه خود دارند و [[نسیان]] و [[فراموشی]] در چنین معلوماتی کمتر راه می‌یابد؛ لذا هرگونه [[سهل‌انگاری]] و [[سستی]] در رابطه با [[تربیت کودک]]، چه بسا ممکن است منتهی به [[شقاوت]] و بدبختی [[ابدی]] او شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.
این قابلیت بالای تربیت‌پذیری در انسان، عامل [[نیازمندی]] او به مربی و [[معلم]] است. چون اگر [[زندگی]] انسان مانند حیوانات بود، دیگر نیازی به مربی نداشت، در حالی که انسان نسبت به حیوانات در رتبه بالاتری قرار دارد و حتی می‌تواند به مراتبی بالاتر از [[عقل]] برسد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>.
این قابلیت بالای تربیت‌پذیری در انسان، عامل [[نیازمندی]] او به مربی و [[معلم]] است. چون اگر [[زندگی]] انسان مانند حیوانات بود، دیگر نیازی به مربی نداشت، در حالی که انسان نسبت به حیوانات در رتبه بالاتری قرار دارد و حتی می‌تواند به مراتبی بالاتر از [[عقل]] برسد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>.
البته ذکر این نکته ضروری است که مربی انسان باید دارای خصوصیات و ویژگی‌های خاصی باشد. کسی [[شایستگی]] [[مربی‌گری]] [[انسان]] را دارد که نسبت به [[جهان هستی]] و تمام زوایا و ابعاد وجودی انسان آشنایی کامل داشته باشد. همین مسأله [[ضرورت فرستادن پیامبران]] را از سوی [[خداوند]] توجیه می‌کند؛ چراکه این مقدار از [[علم]] و [[شناخت]] نسبت به انسان و ویژگی‌های او، فقط در فرستادگان [[خالق]] انسان می‌تواند وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۵۳۰.</ref>. فقط چنین کسانی می‌توانند برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه [[تربیتی]] ارائه دهند. بر همین [[اساس اسلام]] برای [[تربیت]] انسان در همه ابعاد وجودی‌اش برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ ج۱۳، ص۵۰۴.</ref>.
البته ذکر این نکته ضروری است که مربی انسان باید دارای خصوصیات و ویژگی‌های خاصی باشد. کسی [[شایستگی]] [[مربی‌گری]] [[انسان]] را دارد که نسبت به [[جهان هستی]] و تمام زوایا و ابعاد وجودی انسان آشنایی کامل داشته باشد. همین مسأله [[ضرورت فرستادن پیامبران]] را از سوی [[خداوند]] توجیه می‌کند؛ چراکه این مقدار از [[علم]] و [[شناخت]] نسبت به انسان و ویژگی‌های او، فقط در فرستادگان [[خالق]] انسان می‌تواند وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۵۳۰.</ref>. فقط چنین کسانی می‌توانند برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه [[تربیتی]] ارائه دهند. بر همین [[اساس اسلام]] برای [[تربیت]] انسان در همه ابعاد وجودی‌اش برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ ج۱۳، ص۵۰۴.</ref>.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] همچنان که برای [[بدن انسان]] [[سلامتی]] و [[بیماری]] وجود دارد، برای [[روح]] و نفس [[انسانی]] نیز سلامتی و [[مرض]] قابل تصویر است. [[صحت]] و [[سلامتی روح]] [[آدمی]] به این است که در طریق [[انسانیت]]، دارای [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] باشد. بیماری آن نیز عبارت است از اینکه اعوجاج و [[انحراف]] از جاده [[انسانیت]] پیدا کرده، در مسیر [[انحطاط]] و [[پستی]] قرار گیرد. باید به این نکته توجه کرد که اهمیت امراض و بیماری‌هایی که دامنگیر [[روح انسان]] می‌شود، بسیار بیشتر از اهمیت بیماری‌های [[جسم]] [[انسان]] است. [[انبیاء]] و [[فرستادگان الهی]] طبیب علاج دردها و بیماری‌های [[روحانی]] [[بشریت]] هستند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و [[معارف الهی]] که از طریق انبیاء و [[اولیای الهی]] در [[اختیار]] بشریت قرار می‌گیرد، غذای مناسب [[قلوب]] و [[ارواح]] آنهاست که مانع بیماری‌های [[روحی]] آنها می‌شود<ref>امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۰.</ref>.
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] همچنان که برای [[بدن انسان]] [[سلامتی]] و [[بیماری]] وجود دارد، برای [[روح]] و نفس [[انسانی]] نیز سلامتی و [[مرض]] قابل تصویر است. [[صحت]] و [[سلامتی روح]] [[آدمی]] به این است که در طریق [[انسانیت]]، دارای [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] باشد. بیماری آن نیز عبارت است از اینکه اعوجاج و [[انحراف]] از جاده [[انسانیت]] پیدا کرده، در مسیر [[انحطاط]] و [[پستی]] قرار گیرد. باید به این نکته توجه کرد که اهمیت امراض و بیماری‌هایی که دامنگیر [[روح انسان]] می‌شود، بسیار بیشتر از اهمیت بیماری‌های [[جسم]] [[انسان]] است. [[انبیاء]] و [[فرستادگان الهی]] طبیب علاج دردها و بیماری‌های [[روحانی]] [[بشریت]] هستند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و [[معارف الهی]] که از طریق انبیاء و [[اولیای الهی]] در [[اختیار]] بشریت قرار می‌گیرد، غذای مناسب [[قلوب]] و [[ارواح]] آنهاست که مانع بیماری‌های [[روحی]] آنها می‌شود<ref>امام خمینی، آداب الصلواة، ص۲۰.</ref>.


به [[اعتقاد]] [[امام]] در کنار مربی و [[معلم]]، عوامل مختلف دیگری نیز در [[رشد]] و [[تربیت]] جسم و روح انسان تأثیرگذار هست. از جمله این عوامل مواد غذایی است که [[پدر]] و [[مادر]] قبل از بسته شدن نطفه فرزند و مادر در دوران بارداری از آنها استفاده می‌کنند. همچنین موادی که خود فرزند بعد از [[تولد]] از آنها [[تغذیه]] می‌کند. حتی [[روحیات]] پدر و مادر و [[شادی]] و [[غم]] آنها نیز در [[خلقت]] و [[اخلاق]] اولادشان مؤثر است، به گونه‌ای که شیری که [[کودک]] از مادر می‌خورد، اگر در حال [[پریشانی]] [[روح]] و یا در حال [[نشاط]] و [[سرور]] او باشد و یا از چه نوع غذایی استفاده کرده باشد، در وجود این کودک تأثیرگذار خواهد بود؛ لذا اگر گاهی مواقع دیده می‌شود که در [[احادیث]] رسیده از حضرات [[معصومین]] {{عم}} به برخی از [[خواص]] غذاها یا میوه‌ها اشاره شده است، توجه آنها به مسأله خاصیت این مواد خوراکی در رشد [[بدن]] نبوده است، بلکه عمده توجه آنها به تأثیری بوده است که این خوراکی‌ها در [[صفای روح]] و [[لطافت]] وجود انسان و ایجاد [[آمادگی]] لازم برای قبول [[فیض الهی]] و [[کمالات انسانی]] دارند. ؛ چراکه [[وظیفه]] ایشان تربیت انسان به [[آداب]] [[الهی]] و [[نورانی]] کردن قلوب بشریت و توجه دادن آنها به [[عالم غیب]] و [[معنویت]] است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۳ - ۳۳۸.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۹.</ref>
به [[اعتقاد]] [[امام]] در کنار مربی و [[معلم]]، عوامل مختلف دیگری نیز در [[رشد]] و [[تربیت]] جسم و روح انسان تأثیرگذار هست. از جمله این عوامل مواد غذایی است که [[پدر]] و [[مادر]] قبل از بسته شدن نطفه فرزند و مادر در دوران بارداری از آنها استفاده می‌کنند. همچنین موادی که خود فرزند بعد از [[تولد]] از آنها [[تغذیه]] می‌کند. حتی [[روحیات]] پدر و مادر و [[شادی]] و [[غم]] آنها نیز در [[خلقت]] و [[اخلاق]] اولادشان مؤثر است، به گونه‌ای که شیری که [[کودک]] از مادر می‌خورد، اگر در حال [[پریشانی]] [[روح]] و یا در حال [[نشاط]] و [[سرور]] او باشد و یا از چه نوع غذایی استفاده کرده باشد، در وجود این کودک تأثیرگذار خواهد بود؛ لذا اگر گاهی مواقع دیده می‌شود که در [[احادیث]] رسیده از حضرات [[معصومین]] {{عم}} به برخی از [[خواص]] غذاها یا میوه‌ها اشاره شده است، توجه آنها به مسأله خاصیت این مواد خوراکی در رشد [[بدن]] نبوده است، بلکه عمده توجه آنها به تأثیری بوده است که این خوراکی‌ها در [[صفای روح]] و [[لطافت]] وجود انسان و ایجاد [[آمادگی]] لازم برای قبول [[فیض الهی]] و [[کمالات انسانی]] دارند. ؛ چراکه [[وظیفه]] ایشان تربیت انسان به [[آداب]] [[الهی]] و [[نورانی]] کردن قلوب بشریت و توجه دادن آنها به [[عالم غیب]] و [[معنویت]] است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۳ - ۳۳۸.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۴۹.</ref>


=== [[کمال‌جویی]] ===
=== [[کمال‌جویی]] ===
یکی دیگر از ویژگی‌های [[انسان]]، [[کمال‌جویی]] اوست و این مسأله امری [[فطری]] برای او می‌باشد. انسان ذاتاً موجودی کمال‌جوست و دنبال [[کمال مطلق]] است؛ لذا هرگز در هیچ امری به حد اشباع و سیری نمی‌رسد. در واقع همه تلاش‌ها و دست و پا زدن‌های انسان در [[دنیا]] برای دست یافتن به کمال مطلق است، اما غالباً او در تشخیص کمال مطلق [[خطا]] می‌کند. برخی از [[انسان‌ها]] [[علم]] را کمال مطلق می‌دانند و دنبال آن می‌روند و برخی [[قدرت]] را و برخی دیگر نیز [[پول]] و [[ثروت]] را و... در حالی که کمال مطلق [[خداوند]] است و همه [[دل‌ها]] متوجه اوست، ولی غالب انسان‌ها از این مطلب [[غافل]] هستند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۳۳۸ - ۳۴۱؛ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵؛ ج۱۴، ص۲۰۵؛ ج۲۱، ص۲۲۳.</ref><ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۵۲.</ref>
یکی دیگر از ویژگی‌های [[انسان]]، [[کمال‌جویی]] اوست و این مسأله امری [[فطری]] برای او می‌باشد. انسان ذاتاً موجودی کمال‌جوست و دنبال [[کمال مطلق]] است؛ لذا هرگز در هیچ امری به حد اشباع و سیری نمی‌رسد. در واقع همه تلاش‌ها و دست و پا زدن‌های انسان در [[دنیا]] برای دست یافتن به کمال مطلق است، اما غالباً او در تشخیص کمال مطلق [[خطا]] می‌کند. برخی از [[انسان‌ها]] [[علم]] را کمال مطلق می‌دانند و دنبال آن می‌روند و برخی [[قدرت]] را و برخی دیگر نیز [[پول]] و [[ثروت]] را و... در حالی که کمال مطلق [[خداوند]] است و همه [[دل‌ها]] متوجه اوست، ولی غالب انسان‌ها از این مطلب [[غافل]] هستند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ص۳۳۸ - ۳۴۱؛ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵؛ ج۱۴، ص۲۰۵؛ ج۲۱، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۵۲.</ref>


== مبانی [[انسان]] [[شناختی]] ==
== مبانی [[انسان]] [[شناختی]] ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش