پرش به محتوا

کعبه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۴۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۵: خط ۱۵:
در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] از [[نهج البلاغه]] نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که [[خداوند]] [[مردم]] [[جهان]] را از [[زمان]] [[آدم]] تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... [[امتحان]] کرده است، و آن را خانۀ [[محترم]] خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن [[طواف]] کنند».
در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] از [[نهج البلاغه]] نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که [[خداوند]] [[مردم]] [[جهان]] را از [[زمان]] [[آدم]] تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... [[امتحان]] کرده است، و آن را خانۀ [[محترم]] خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن [[طواف]] کنند».
کوتاه سخن اینکه: [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این تاریخچۀ معروف را [[تأیید]] می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در [[طوفان نوح]] فرو ریخت، و بعد به دست [[ابراهیم]] و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۱۲۲.</ref>
کوتاه سخن اینکه: [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این تاریخچۀ معروف را [[تأیید]] می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در [[طوفان نوح]] فرو ریخت، و بعد به دست [[ابراهیم]] و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۱۲۲.</ref>
==اسماعیل و بنای کعبه==
[[ابراهیم]] گاه گاهی به دیدن فرزندش اسماعیل می‌رفت و در هر [[سفر]]، [[مأموریت]] و داستانی داشت. در یکی از سفرها ابراهیم [[مأمور]] شد [[خانه کعبه]] را به کمک اسماعیل بنا کند.
طبق [[روایات]]، نخستین کسی که خانه کعبه را بنا کرد و [[حج]] به جا آورد، [[آدم]] [[ابوالبشر]] بود. سپس در توفان نوح، [[خدای تعالی]] اساس و پایه‌های آن را به [[آسمان]] برد و دوباره به [[زمین]] آورد. هنگامی که ابراهیم خواست از نو آن را بنا کند، [[جبرئیل]] بر وی فرود آمد و با خط کشیدن، محل آن را به وی نشان داد.
به هر صورت ابراهیم مأموریت خود را به فرزند [[ابلاغ]] کرد. وقتی اسماعیل از مکان آن پرسید، ابراهیم تپه‌ای را که در آن صحرا بود نشان داد و به او فرمود: باید این تپه را برداریم و به جای آن خانه کعبه را بنا کنیم.
ابراهیم دست به کار ساخت [[خانه]] شد. اسماعیل سنگ و [[گِل]] و سایر ابزار کار را آماده می‌کرد و به دست پدر می‌داد. همچنین مطابق [[حدیثی]] که نقل شده، [[فرشتگان]] نیز در نقل و انتقال سنگ‌ها و کارگذاردن آنها به آن دو کمک کردند تا خانه ساخته شد و [[حجرالاسود]] را که سنگی سیاه و در [[کوه]] [[ابوقبیس]] بود، به دستور خدای تعالی در جایگاه مخصوص [[نصب]] کردند<ref>علل الشرائع، ص۱۹۵ – ۱۹۶.</ref>.
خدای تعالی در [[سوره بقره]] حکایت می‌کند که ابراهیم و اسماعیل، در وقت [[بنای کعبه]] دعاهایی می‌کردند و از همین حکایت [[دعاها]] معلوم می‌شود که خدای تعالی دعای آنان را [[مستجاب]] فرمود، چنان که دعای ابراهیم را هنگام آوردن اسماعیل و [[هاجر]] به [[مکه]] و دعای او در هنگام [[مهاجرت]] به [[سوریه]]، و دعایی که برای [[آمرزش]] خود و پدر و مادرش کرد و دعایی که برای [[مردم]] مکه کرد و دعاهای دیگر او را مستجاب فرمود.
از جمله دعاهایی که در هنگام بنای کعبه کردند، این بود:
پروردگارا این عمل را از ما بپذیر که تو شنوا و [[دانایی]]، پروردگارا ما را [[مسلمان]] (و [[تسلیم]] [[فرمان]]) خود گردان و [[فرزندان]] ما را نیز جماعتی مسلمان (و تسلیم و [[فرمانبردار]]) خویش گردان، و [[مناسک]] ما (و [[آداب]] [[عبادت]] و راه و روش آن) را به ما بیاموز و بر ما ببخشا (و ما را تحت [[عنایت]] خویش قرار ده) که تو [[بخشنده]] و [[مهربانی]]؛ پروردگارا میان فرزندان ما [[پیغمبری]] از خودشان برانگیز که [[آیات]] تو را بر ایشان بخواند و کتاب و [[حکمت]] به آنها بیاموزد که به [[راستی]] تو [[عزیز]] و فرزانه‌ای<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی  را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر  بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۹.</ref>.
[[خدای بزرگ]] نیز عملشان را مقبول درگاه خویش قرار داد، فرزندانشان را مسلمان گرداند، مناسک و آداب [[حج]] و سایر آداب عبادت را به ایشان آموخت و [[پیغمبر]] [[بزرگواری]] از جنس خود آنان میانشان [[مبعوث]] فرمود تا [[آیات الهی]] را برایشان بخواند و [[علم]] و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.
در [[حدیثی]] است که [[رسول خدا]] فرمود:
{{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ‌}}؛ من همان [[دعوت]] و خواسته پدرم [[ابراهیم]] هستم<ref>تفسیر قمی، ص۵۳.</ref>.
بدین ترتیب بنای [[خداپرستی]] به دست قهرمان [[یکتاپرستی]] و فرزند بزرگوارش در [[سرزمین مکه]] بنا شد و ابراهیم [[مأمور]] شد تا [[مردم]] را به [[طواف]] و [[زیارت]] آن [[خانه]] دعوت کند و متن [[فرمان الهی]] در این باره این بود:
و مردم را به ادای [[مناسک حج]] اعلام کن تا مردم پیاده و سواره از هر راه دوری به سوی تو آیند، تا در آنجا [[شاهد]] [[منافع]] خویش باشند و [[نام خدا]] را در روزهایی معین یاد کنند که ما از حیوانات زبان بسته روزیشان دادیم پس از آنها بخورند و به [[درمانده]] [[فقیر]] بخورانند، سپس از [[احرام]] خویش بیرون آیند و به نذرها و پیمان‌های خویش [[وفا]] کنند و طواف [[خانه کعبه]] را به جا آرند<ref>{{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ}} «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها  که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید * سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۷-۲۹.</ref>.
ابراهیم فرمان الهی را به مردم [[ابلاغ]] کرد و مناسک حج را به آنها یاد داد و تا [[زمان]] [[ظهور اسلام]] [[مردم]] [[حج]] به جا می‌آوردند، ولی [[طیّ]] سال‌ها، پیرایه‌هایی بر آن بسته بودند. [[اسلام]] که آمد آن پیرایه‌ها و خرافاتی را که [[اعراب]] بر آن بسته بودند، از بین برد و همان دستورهای اولیه [[ابراهیم]] را که به [[فرمان الهی]] به مردم [[ابلاغ]] کرده بود، برجای نهاد و به صورت [[فریضه]] بر مردم [[واجب]] نمود.
[[شیخ کلینی]] و [[صدوق]] و با کمی [[اختلاف]]، دنباله داستان را از [[امام صادق]]{{ع}} بدین مضمون نقل کرده‌اند: هنگامی که بنای [[خانه کعبه]] به پایان رسید، برای آن [[خانه]] دو در ساختند که یکی برای ورود و در دیگر برای خروج بود. در ضمن برای آن درها نیز آستانه‌ای ساختند و حلقه‌ای نیز بر آن آویختند، ولی درها و خانه پرده نداشت. تا اینکه اسماعیل زنی از [[قبیله]] «[[حمیر]]» گرفت. او [[زن]] عاقله‌ای بود و وقتی اسماعیل برای تهیه آذوقه به [[طایف]] رفت، او در [[مکه]] بود. روزی پیرمردی را دید که با سر و روی گرد آلود از راه رسید و از او سؤالاتی کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبی حالشان را به اطلاع وی رسانید و سپس از حال خصوصی آن زن سؤال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه‌ای هستی؟
زن در پاسخ گفت: من زنی از [[قبیله حمیر]] هستم.
پیرمرد نامه‌ای به آن زن داد و گفت: وقتی شوهرت آمد، این [[نامه]] را به او بده. و خداحافظی کرد و از مکه خارج شد.
اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتی خواند گفت: دانستی آن پیر مرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایی بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود.
زن که این حرف را شنید گفت: ای وای بر من.
اسماعیل گفت: چرا؟ می‌ترسی جایی از [[بدن]] تو را دیده باشد؟
زن گفت: نه! ولی می‌ترسم در [[حق]] او کوتاهی کرده باشم.
این واقعه گذشت تا روزی آن [[زن]] به اسماعیل گفت: آیا بر درهای کعبه پرده‌ای نیاویزیم؟ اسماعیل گفت: آری خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهای کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگری نیز تهیه کنیم و همه دیوارهای اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ‌ها بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیز موافقت کرد و آن زن به دنبال این [[تصمیم]] از [[قبیله]] خود [[استمداد]] نمود و پشم زیادی تهیه کرد و زن‌های قبیله مشغول رشتن آن پشم‌ها و بافتن آن شدند و هر قطعه‌ای که حاضر می‌شد، به قسمتی از [[خانه کعبه]] می‌آویختند. وقتی که هنگام [[حج]] و آمدن [[مردم]] به [[مکه]] شد قسمت زیادی از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشی از آن بدون [[پوشش]] مانده بود. [[همسر]] اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیر‌های علف بپوشانیم. و همین کار را کردند.
هنگامی که [[اعراب]] برای [[زیارت]] آمدند و آن وضع را [[مشاهده]] کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که برای تعمیر این [[خانه]]، هدیه‌ای بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که برای خانه کعبه [[هدیه]] بیاورند. وقتی مقدار زیادی [[پول]] و [[هدایا]] جمع شد، آن [[حصیر]] را برچیده و به جای آن پرده‌هایی کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد.
کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب‌هایی بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آنها، سقفی بر آن زد و روی آن را با [[گِل]] پوشانید.
اسماعیل و مردم مکه از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به [[ابراهیم]] گفتند. او به [[دستور خداوند]] مکان‌هایی را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز [[آسوده]] خاطر شدند.
اسماعیل از آن همسرش صاحب [[فرزندی]] شد، ولی آن فرزند اولاددار نشد. پس از او چهار زن دیگر [[اختیار]] کرد که [[خداوند]] از هر یک چهار پسر بدو داد که در مجموع صاحب [[دوازده]] یا شانزده پسر شد<ref>فروع کافی، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>. ولی در این [[حدیث]] نام فرزندانش ذکر نشده است.
اما در کتاب‌های [[تاریخی]] آمده که اسامی [[فرزندان]] اسماعیل بدین شرح بوده است: نابت<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نجّار، قصص الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>، قیدار، أدبیل، مبسام، مشماع، دومه، مسا، حدار، [[تیما]]، یطور، نافیش و قدمه.
در [[تاریخ]] [[طبری]] با [[اختلاف]] در نقل، این اسامی آمده و گفته که مادر این دوازده پسر «[[سیده]]» دختر [[مضاض بن عمرو جرهمی]] بوده و [[نسل]] [[عرب]] به نابت و قیدار می‌رسد<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.</ref>.
[[مسعودی]] می‌نویسد: اسماعیل سیزده پسر داشت که بزرگ‌ترین آنها قیدار بود<ref>مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵.</ref>.
در [[بحارالانوار]] از کتاب [[قصص]] الانبیاء نقل شده است که اسماعیل پس از [[مرگ]] مادر، زنی از [[قبیله]] [[جرهم]] گرفت به نام «زعله» یا «عماده» و از وی صاحب فرزند نشد. سپس او را [[طلاق]] داد و «سیده» دختر [[حارث بن مضاض]] را به همسری [[اختیار]] کرد و از وی صاحب چندین فرزند شد<ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳.</ref>.
[[ثعلبی]] گفته که سیده دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود.
طبری هم همین را نقل کرده است، ولی [[یعقوبی]] نام این [[زن]] را «حیفاء» نوشته است<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۱۷۷-۱۸۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۰: خط ۵۹:
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۰۱۷

ویرایش