بحث:جزیره خضرا: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
در کتاب [[نجم الثاقب]] از جزیرههای دیگری نیز نام میبرد که در آنها [[اولاد]] [[حضرت صاحب الزمان]] {{ع}} [[حاکم]] هستند و محل سکونت [[شیعیان]] [[حضرت]] است. [[راوی]] این خبر میگوید من اهل [[شهر]] "باهیه" بودم که شهری بزرگ و آباد است و ساکنان آن بیشتر مسیحیاند. یک سال من با پدرم به قصد [[تجارت]] راه دریا پیش گرفتیم، اما [[کشتی]] ما به [[بیراهه]] رفت و به جزیرهای بسیار سرسبز رسید که شهرهایی [[عظیم]] و روستاهای فراوانی در آن بود. از [[کشتی]] فرود آمدیم و به اولین [[شهر]] رسیدیم. نام آن [[شهر]] "[[مبارکه]]" بود و [[حاکم]] آن شخصی به نام "[[طاهر]]" بود. پرسیدیم پایتخت این سرزمینها کجاست. گفتند: تختگاه شهری است به نام "[[زاهره]]" و فاصله آن تا اینجا ده روز راه از دریا و بیست و پنج روز از خشکی است. ما به نزد [[حاکم]] [[شهر]] "[[مبارکه]]" رفتیم تا [[مالیات]] خود را بپردازیم. [[حاکم]] [[مالیات]] ما را ستاند و چون [[مسیحی]] بودیم از ما [[جزیه]] گرفت. گروهی از ما که [[مسلمان]] و [[غیر شیعه]] بودند به پایتخت فرستاده شدند تا [[تکلیف]] آنها مشخص شود. ما نیز با آنان به سوی "[[زاهره]]" رهسپار شدیم و پس از دوازده روز دریانوردی به ساحل رسیدیم و آنجا شهری دیدیم بسیار سرسبز و [[نیکو]]، به گونهای که هیچ گوش و چشمی مانندش را نشنیده و ندیده است. از [[کشتی]] پیاده شدیم و آن [[شهر]] ساحلی را طی نمودیم. مرکز آن [[شهر]] بر کوهی نقره فام بنا شده بود. در آن [[شهر]] از جویبارهای [[نیکو]] با آبی گوارا و باغهایی بیشمار و میوههایی خوشگوار فراوان دیدیم. گرگ و گوسفند در کمال [[آرامش]] با هم به گردش بودند و حیوانهای گزنده به کسی آسیبی نمیرسانند. از آن [[شهر]] ساحلی گذشتیم و به "[[زاهره]]" رسیدیم. شهری بسیار بزرگ و [[بهشت]] گونه بود که تمام اسباب رفاهی در آن مهیا بود و [[مردم]] آن به [[بهترین]] وجهی [[ادب]] واخلاق را رعایت مینمودند و در خرید و فروش خود به هم [[اعتماد]] کامل داشتند و هیچ صفت ناپسندی در آنان مشاهده نمیشد. به هنگام [[نماز]] جملگی از [[زن]] و مرد به [[نماز]] میرفتند. زمانی که ما به بارگاه با [[عظمت]] و باشکوه [[حاکم]] "[[زاهره]]" رسیدیم، هنگام [[نماز]] بود و مؤذن اذان گفت و [[مردم]] از هر سوی آمدند و در آن قصر به [[امامت]] [[حاکم]] [[نماز]] به جای آوردند. سپس [[حاکم]] که او را "[[فرزند]] [[صاحب]] الامر" میخواندند به ما توجه نمود و احوال ما را جویا شد و به [[ارشاد]] ما پرداخت. نام او [[طاهر]] بود و [[فرزند]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} بود. گروهی که [[شیعه]] نبودند با [[راهنمایی]] او به [[مذهب]] [[حق]] [[معتقد]] شدند. ما هشت روز در آن [[شهر]] مهمان بودیم و به [[نیکوترین]] وجهی [[پذیرایی]] میشدیم. [[مردم]] آن [[شهر]] برای ما تعریف کردند که بعد از این [[شهر]]، شهری به نام "رابعه" است و [[حاکم]] آن "قاسم بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است. بعد از آن نیز شهری است به نام "[[صافیه]]" و [[حاکم]] آن "[[ابراهیم]] بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است. بعد از آن شهری است به نام "[[طلوم]]" که [[حاکم]] آن "عبدالرحمان بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است و پس از آن [[شهر]] "[[عناطیس]]" است که "هاشم بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" بر آن [[حکومت]] میکند. در آن سال قرار بود که [[حضرت قائم]] {{ع}} به [[شهر]] [[زاهره]] بیایند و ما مدتی را [[منتظر]] ماندیم و چون ایشان نیآمدند به وطن خود بازگشتیم<ref>نجم الثاقب: باب هفتم، حکایت دوم:</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۹۸.</ref> | در کتاب [[نجم الثاقب]] از جزیرههای دیگری نیز نام میبرد که در آنها [[اولاد]] [[حضرت صاحب الزمان]] {{ع}} [[حاکم]] هستند و محل سکونت [[شیعیان]] [[حضرت]] است. [[راوی]] این خبر میگوید من اهل [[شهر]] "باهیه" بودم که شهری بزرگ و آباد است و ساکنان آن بیشتر مسیحیاند. یک سال من با پدرم به قصد [[تجارت]] راه دریا پیش گرفتیم، اما [[کشتی]] ما به [[بیراهه]] رفت و به جزیرهای بسیار سرسبز رسید که شهرهایی [[عظیم]] و روستاهای فراوانی در آن بود. از [[کشتی]] فرود آمدیم و به اولین [[شهر]] رسیدیم. نام آن [[شهر]] "[[مبارکه]]" بود و [[حاکم]] آن شخصی به نام "[[طاهر]]" بود. پرسیدیم پایتخت این سرزمینها کجاست. گفتند: تختگاه شهری است به نام "[[زاهره]]" و فاصله آن تا اینجا ده روز راه از دریا و بیست و پنج روز از خشکی است. ما به نزد [[حاکم]] [[شهر]] "[[مبارکه]]" رفتیم تا [[مالیات]] خود را بپردازیم. [[حاکم]] [[مالیات]] ما را ستاند و چون [[مسیحی]] بودیم از ما [[جزیه]] گرفت. گروهی از ما که [[مسلمان]] و [[غیر شیعه]] بودند به پایتخت فرستاده شدند تا [[تکلیف]] آنها مشخص شود. ما نیز با آنان به سوی "[[زاهره]]" رهسپار شدیم و پس از دوازده روز دریانوردی به ساحل رسیدیم و آنجا شهری دیدیم بسیار سرسبز و [[نیکو]]، به گونهای که هیچ گوش و چشمی مانندش را نشنیده و ندیده است. از [[کشتی]] پیاده شدیم و آن [[شهر]] ساحلی را طی نمودیم. مرکز آن [[شهر]] بر کوهی نقره فام بنا شده بود. در آن [[شهر]] از جویبارهای [[نیکو]] با آبی گوارا و باغهایی بیشمار و میوههایی خوشگوار فراوان دیدیم. گرگ و گوسفند در کمال [[آرامش]] با هم به گردش بودند و حیوانهای گزنده به کسی آسیبی نمیرسانند. از آن [[شهر]] ساحلی گذشتیم و به "[[زاهره]]" رسیدیم. شهری بسیار بزرگ و [[بهشت]] گونه بود که تمام اسباب رفاهی در آن مهیا بود و [[مردم]] آن به [[بهترین]] وجهی [[ادب]] واخلاق را رعایت مینمودند و در خرید و فروش خود به هم [[اعتماد]] کامل داشتند و هیچ صفت ناپسندی در آنان مشاهده نمیشد. به هنگام [[نماز]] جملگی از [[زن]] و مرد به [[نماز]] میرفتند. زمانی که ما به بارگاه با [[عظمت]] و باشکوه [[حاکم]] "[[زاهره]]" رسیدیم، هنگام [[نماز]] بود و مؤذن اذان گفت و [[مردم]] از هر سوی آمدند و در آن قصر به [[امامت]] [[حاکم]] [[نماز]] به جای آوردند. سپس [[حاکم]] که او را "[[فرزند]] [[صاحب]] الامر" میخواندند به ما توجه نمود و احوال ما را جویا شد و به [[ارشاد]] ما پرداخت. نام او [[طاهر]] بود و [[فرزند]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} بود. گروهی که [[شیعه]] نبودند با [[راهنمایی]] او به [[مذهب]] [[حق]] [[معتقد]] شدند. ما هشت روز در آن [[شهر]] مهمان بودیم و به [[نیکوترین]] وجهی [[پذیرایی]] میشدیم. [[مردم]] آن [[شهر]] برای ما تعریف کردند که بعد از این [[شهر]]، شهری به نام "رابعه" است و [[حاکم]] آن "قاسم بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است. بعد از آن نیز شهری است به نام "[[صافیه]]" و [[حاکم]] آن "[[ابراهیم]] بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است. بعد از آن شهری است به نام "[[طلوم]]" که [[حاکم]] آن "عبدالرحمان بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" است و پس از آن [[شهر]] "[[عناطیس]]" است که "هاشم بن [[صاحب الامر]] {{ع}}" بر آن [[حکومت]] میکند. در آن سال قرار بود که [[حضرت قائم]] {{ع}} به [[شهر]] [[زاهره]] بیایند و ما مدتی را [[منتظر]] ماندیم و چون ایشان نیآمدند به وطن خود بازگشتیم<ref>نجم الثاقب: باب هفتم، حکایت دوم:</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۹۸.</ref> | ||
== مثلث برمودا در فرهنگنامه آخرالزمان == | |||
[[مثلث برمودا]] منطقهای است دریایی که در [[شرق]] آمریکای مرکزی و در اقیانوس اطلس قرار دارد. این منطقه بر روی نقشه به صورت مثلثی رسم میشود که یک زاویه آن به جزایر برمودا در اقیانوس اطلس میرسد و یک زاویه آن به ایالت فلوریدا متصل است و یک زاویه آن نیز در جزیره پورتوریکو قرار میگیرد، به گونهای که قاعده این مثلث دهانه خلیج مکزیک را گرفته است در این منطقه حوادث دریایی و هوایی بسیاری رخ داده است که هنوز [[دانشمندان]] نتوانستهاند به فرض [[قاطع]] برای آن توجیهی منطقی و [[علمی]] بیابند. هر چند احتمالاتی داده میشود و فرضیاتی برای آن گفته شده است، اما هنوز اثبات شده نیستند. حوادث این منطقه باعث از بین رفتن خلبانان و ملوانان و مسافران بسیاری شده است که از این منطقه عبور میکردهاند. این مثلث اسرارآمیز به نحوی پیچیده و اعجابانگیز، هواپیماها و کشتیها را در خود فرو میبرد و وسایل ارتباطی و دستگاهها و علایم [[هدایتگر]] را از کار میاندازد. [[علم]] امروز تاکنون به [[راز]] این بخش از اقیانوس پی نبرده است و ماجرای این منطقه در ابهام است. [[کشتی]] "ماری سیلست"، ناو [[جنگی]] [[انگلیسی]] به نام "آتلانتا"، ۲۴۰ [[کشتی]] اکتشافی، ناو [[جنگی]] او چکرافت، هواپیماها و جتهای سوخترسان بسیاری که هیچ نشانی از آنان یافت نشده برخی از حوادث شگفت [[مثلث برمودا]] است. | |||
گروهی از پژوهشگران، این حادثههای مرموز را به میدانهای مغناطیسی طبیعی [[زمین]] مربوط میدانند و هرگونه حادثه متافیزیکی را در این موارد منکر هستند و برخی این حوادث را ناشی از ساختار جغرافیایی خاص در بستر این دریاها میدانند. در این میان برخی از [[صاحبنظران]] نیز این رویدادهای مرگآور و ناشناخته را معلول علتهای ماورایی دادند که از میدان [[علوم]] امروزی [[بشر]] خارج است، علتهایی مانند موجوداست فضایی و بشقاب پرندهها که هنوز این موارد نیز همانند خود [[مثلث برمودا]] ناشناختهاند. عدهای از [[دانشمندان]] [[اسلامی]] این مثلث را همان جزیره خضرا میدانند، جزیرهای که در بعضی از کتابهای [[روایی]] از آن یاد شده است. | |||
جزیره خضرا ویژگیهایی دارد که برخی از آن ویژگیها را در [[مثلث برمودا]] نیز مشاهده کردهاند، از این رو به [[اعتقاد]] برخی محققان [[اسلامی]]، [[مثلث برمودا]] همان جزیره خضرا است که [[جایگاه حضرت مهدی]] {{ع}} و [[فرزندان]] او در [[زمان غیبت]] است و [[خداوند]] آن را از چشم سایر [[مردم]] میپوشاند که آن را نبینند و [[دشمنان]] [[توان]] دسترسی بدان را ندارند<ref>ر.ک: جزیره خضرا.</ref>. قدرتهای استعمارگر [[غرب]] و [[شرق]] که همواره در پی یافتن قدرتهایی [[برتر]] و [[سلطه]] بر دیگر سرزمینها هستند، تمام سعی خود را برای [[کشف]] [[راز]] [[مثلث برمودا]] نمودند در این راستا کشورهایی مانند [[آمریکا]]، کانادا، [[انگلستان]] و روسیه پروژههایی بزرگی را سرمایهگذاری کردند و با تشکیل گروههای تحقیقاتی ـ [[نظامی]] به اکتشاف و بررسی جوانب [[علمی]] [[مثلث برمودا]] پرداختند. پروژه "ماگنیت" و "بولیمود" از جمله این پروژههاست<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۵۳۷-۵۳۸.</ref>. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |