حجت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
'''حجت''' دلیل و برهانی که با آن مدّعا اثبات میشود و آورنده آن بر شخص دیگر [[احتجاج]] میکند<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۲، ص: ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>. | '''حجت''' دلیل و برهانی که با آن مدّعا اثبات میشود و آورنده آن بر شخص دیگر [[احتجاج]] میکند<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۲، ص: ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>. | ||
==مقدمه== | |||
*حجّت از نظر لغت، به معنای برهان و دلیل است که با آن، حریف را قانع یا دفع کنند و جمع آن حجج و حجاج است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>. | |||
*این کلمه در [[قرآن مجید]] در موارد مختلفی به کار رفته است؛ از جمله:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}﴾}}<ref> تا اینکه برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا بهانه و حجّتی نباشد و خدا توانا و حکیم است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۵.</ref> و نیز: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ }}﴾}}<ref> بگو برهان رسا (حجّت) ویژه خداوند سبحانه و تعالی است و اگر او میخواست، قطعا همه شما را هدایت میکرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>. | |||
*در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>: | |||
#مفهومی وصفی و عام که درباره هردلیل و برهان الهی چون پیامبران و [[امامان]]{{عم}} یا عقل به کار برده میشود و این دلیل همواره در زمین بر انسان آشکار است؛ ازاین رو در روایت [[امام کاظم]]{{ع}} آمده است که فرمود: خداوند سبحانه و تعالی را بر مردم دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی و دیگری باطن که آن عقول مردم است. پیامبران و اوصیای آنان{{عم}} به این دلیل حجّت نامیده شدهاند که خداوند سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود احتجاج کند. آنان همچنین دلیل بر وجود خدا هستند و گفتار و کردارشان دلیل بر نیاز مردم به قانون آسمانی است. بر اساس روایات فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی میماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو میبرد"<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>. | |||
#مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} شهرت دارد. [[داود بن قاسم]] گوید: از [[امام دهم]]{{ع}} شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمیتوانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان [[پیامبر|محمد]]{{صل}}". در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>. | |||
==واژهشناسی لغوی== | ==واژهشناسی لغوی== | ||
خط ۳۳: | خط ۴۰: | ||
===سوم: [[اثبات رسالت پیامبران]]=== | ===سوم: [[اثبات رسالت پیامبران]]=== | ||
==حجتشناسی== | ==حجتشناسی== | ||
*حجّت، یعنی آنچه به آن استدلال و احتجاج میشود، برای اثبات یا ردّ چیزی، دلیل و برهان. پیامبران و [[امامان]] از سوی خداوند به عنوان حجت قرار داده شدهاند. در اذان نیز به حجّت بودن [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و[[امامان]] دیگر گواهی میدهیم. خداوند برای آنکه بندگان، او را بشناسند و با دین او آشنا شوند و راه زندگی براساس معیارهای الهی را بشناسند، حجتهایی نهان یا آشکار قرار داده است. حجّت نهان و باطنی عقل است، حجت آشکار، [[انبیا]] و اوصیای پیامبرانند. به فرمودۀ [[امام کاظم]]{{ع}}: {{عربی|اندازه=155%|"إنّ للّه علی النّاس حجّتین: حجّة ظاهرة و حجّة باطنة، فأمّا الظاهرة فالرّسل و الأنبیاء و الأئمّة علیهم السّلام و أمّا الباطنة فالعقول"}}<ref> اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶، تحف العقول، ص ۳۸۶</ref> در حدیث دیگری [[امام صادق]]{{ع}}، [[پیامبر]] را حجت خدا بر مردم و عقل را حجت خدا میان بندگان و پروردگار معرفی کرده است: {{عربی|اندازه=155%|حجّة اللّه علی العباد النّبیّ و الحجّة فیما بین العباد و بین اللّه العقل}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۲۵ ح ۲۲</ref> عقیده و عمل کسی نزد پروردگار قبول میشود که دارای حجت باشد و معتقدات و اعمالش متّکی به حجت شرعی و الهی باشد. ازاینرو شناخت حجّتهای الهی برای مشروعیّت و حجّت بخشیدن به باورها، رفتارها، مواضع و عملکردها ضروری است. در دعای عصر غیبت، از خداوند میخواهیم که خودش را به ما بشناساند وگرنه پیامبرش را نمیشناسیم، پیامبرش را بشناساند وگرنه حجّتش را نمیشناسیم، حجّتش را بشناساند وگرنه از دین به در خواهیم شد: {{عربی|اندازه=155%|أللّهمّ عرّفنی نفسک... أللّهمّ عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۳۷ ح ۵</ref> بحث حجتشناسی، همان بحث امامشناسی است، شناخت خود [[امامان]]، کلام و امر و نهی آنان، سیره و زندگیشان، مواعظ و هدایتهایشان، شأن و مقامشان، عقیده به [[علم]] و [[عصمت]] و برتریشان، تسلیم بودن در برابرشان، پرهیز از مخالفت با ایشان، شناخت حقّی که بر ما دارند، وظایفی که ما نسبت به آنان داریم،<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۵۷ تا ۳۹۵</ref> ویژگیهای [[ائمه]]{{عم}}، ضرورت وجود حجّت در عالم، ضرورت عقیده به حجّت الهی و تبعیّت از او، اثبات امامتشان با ادلّۀ خاصّ و... همۀ اینها از سرفصلهای حجتشناسی در منطق [[شیعه]] است. مرحوم کلینی بخش عمدۀ جلد اوّل کتاب اصول کافی را به مباحث [[امامت]] اختصاص داده و نام آنها را "کتاب الحجّة" نهاده و صدها حدیث در این باب آورده است.<ref>همچنین کتاب بحار الأنوار، ج ۲۳ بحث از امامت و حجّت و ویژگیهای حجج الهی است</ref> زمین خدا خالی از حجّت نمیماند و حجت خدا با وجود امام، بر مردم تمام میشود و اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند، یکی حجت بر دیگری است.<ref>عنوان سه باب از بابهای کتاب الحجّة در اصول کافی (ج ۱ ص ۱۷۷ و ۱۷۹) </ref> شناخت [[امام]] و حجّت الهی و تعبّد و طاعت در برابر او شرط ایمان و [[اسلام]] است. با عبارتهای مختلف این حقیقت از زبان [[پیامبر]] و [[امامان]] روایت شده که هرکس بمیرد ولی امام زمان خود را نشناسد، یا امامی نداشته باشد، یا در [[اطاعت]] امامی نباشد، مرگ او مرگ جاهلیّت است. از جمله کلام نبوی که فرمود: {{عربی|اندازه=155%|من مات و لیس له إمام فمیتته میتة جاهلیّة}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۲</ref> در دعای [[توسل]]، تکتک چهارده [[معصوم]] را با عنوان {{عربی|اندازه=155%|یا حجّة اللّه علی خلقه}} یاد میکنیم، در دعای افتتاح، برای [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} تعبیر {{عربی|اندازه=155%|و حجّتک علی خلقک}} به کار رفته و در زیارت جامعۀ کبیره نیز از [[ائمه]] معصومین {{عم}} با تعبیر {{عربی|اندازه=155%|و حجج اللّه علی أهل الدّنیا و الآخرة}} و {{عربی|اندازه=155%|حججا علی بریّته}} یاد شده است و از آنجا که برای یک مؤمن مکتبی، معیار در عمل و اندیشه، جنگ و صلح، فصل و وصل، [[برائت]] و [[ولایت]]، دوستی و دشمنی، همان [[حجت الهی]] است، پس باید حجت را شناخت و خود را با او تطبیق داد، نه جلو افتاد، نه عقب ماند، نه نافرمانی کرد، نه کوتاهی نمود، نه در کار او چونوچرا کرد. أئمّه، به دلیل صدق و تقوا و [[علم]] و عصمتشان و به سبب حجّت بودنشان، کلام عادی آنان حکم برهان دارد و از آن نباید دلیل خواست، چراکه خودشان دلیل و حجّتاند. ازاینرو در همان زیارت جامعه خطاب به این حجتهای الهی میگوییم: {{عربی|اندازه=155%|فالرّاغب عنکم مارق، و اللاّزم لکم لاحق، و المقصّر فی حقّکم زاهق و الحقّ معکم و فیکم و منکم و إلیکم و أنتم أهله و معدنه و میراث النّبوّة عندکم و إیاب الخلق إلیکم و حسابهم علیکم و فصل الخطاب عندکم...}} آنچه در [[غدیر خم]] اتّفاق افتاد، معرفی و تعیین حجت از سوی [[پیامبر]] و به امر خدا بود، تا مردم حجت الهی را بشناسند و پس از [[پیامبر]] از او اطاعت کنند. در روز غدیر، با خطبۀ [[پیامبر]] حجّت بر همگان تمام شد. ازاینرو [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[ائمه]] و اصحاب وفادار و علمای دین و هرشیعۀ علوی، به حادثۀ غدیر که حجت الهی بود، "احتجاج" میکردند و آن را روشنترین دلیل بر [[امامت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} میدانستند. امروز نیز حرکت در "خطّ اهل بیت" و عمل به "مذهب أئمّۀ معصوم" و پیروی از "عترت"، موجب میشود که انسان در دینداری "حجّت" داشته باشد، چون خداوند اطاعت از اینان را به عنوان "[[اولی الأمر]]" واجب ساخته و از آن سؤال خواهد کرد. در عصر غیبت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز، فقهای [[شیعه]] حجتهای تعیینشده از سوی آن حضرت و محور و معیار درستی عمل در احکام دینند. امام زمان که خود حجّت خداست، برای عصر غیبت، فقها را حجت خویش بر مردم معرفی کرده است: {{عربی|اندازه=155%|و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص ۱۰۱</ref> [[قرآن]]، حجّت دیگر خداوند بر مردم است و معیار و محور سنجش و ردّ و قبول آنچه به نام دین گفته میشود. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} نیز قرآن را حجت خدا میداند: {{عربی|اندازه=155%|فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق، حجّة اللّه علی خلقه}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳</ref> قرآن، فرماندهنده و بازدارنده است و ساکت گویاست، حجت خدا بر بندگان اوست. احتجاجاتی که [[ائمه]] معصومین و اصحاب و علما و متکلمین [[شیعه]] داشتند و با تکیه بر حجّتهای قوی و انکارناپذیر، حقانیت تشیّع و راه [[اهل بیت]] را ثابت کردهاند، از محورهای دیگر بحث از "حجتشناسی" است و رجوع به اینگونه احتجاجات، حجت شیعه را قویتر میسازد.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۲۰۱.</ref> | *حجّت، یعنی آنچه به آن استدلال و احتجاج میشود، برای اثبات یا ردّ چیزی، دلیل و برهان. پیامبران و [[امامان]] از سوی خداوند به عنوان حجت قرار داده شدهاند. در اذان نیز به حجّت بودن [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و[[امامان]] دیگر گواهی میدهیم. خداوند برای آنکه بندگان، او را بشناسند و با دین او آشنا شوند و راه زندگی براساس معیارهای الهی را بشناسند، حجتهایی نهان یا آشکار قرار داده است. حجّت نهان و باطنی عقل است، حجت آشکار، [[انبیا]] و اوصیای پیامبرانند. به فرمودۀ [[امام کاظم]]{{ع}}: {{عربی|اندازه=155%|"إنّ للّه علی النّاس حجّتین: حجّة ظاهرة و حجّة باطنة، فأمّا الظاهرة فالرّسل و الأنبیاء و الأئمّة علیهم السّلام و أمّا الباطنة فالعقول"}}<ref> اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶، تحف العقول، ص ۳۸۶</ref> در حدیث دیگری [[امام صادق]]{{ع}}، [[پیامبر]] را حجت خدا بر مردم و عقل را حجت خدا میان بندگان و پروردگار معرفی کرده است: {{عربی|اندازه=155%|حجّة اللّه علی العباد النّبیّ و الحجّة فیما بین العباد و بین اللّه العقل}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۲۵ ح ۲۲</ref> عقیده و عمل کسی نزد پروردگار قبول میشود که دارای حجت باشد و معتقدات و اعمالش متّکی به حجت شرعی و الهی باشد. ازاینرو شناخت حجّتهای الهی برای مشروعیّت و حجّت بخشیدن به باورها، رفتارها، مواضع و عملکردها ضروری است. در دعای عصر غیبت، از خداوند میخواهیم که خودش را به ما بشناساند وگرنه پیامبرش را نمیشناسیم، پیامبرش را بشناساند وگرنه حجّتش را نمیشناسیم، حجّتش را بشناساند وگرنه از دین به در خواهیم شد: {{عربی|اندازه=155%|أللّهمّ عرّفنی نفسک... أللّهمّ عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۳۷ ح ۵</ref> بحث حجتشناسی، همان بحث امامشناسی است، شناخت خود [[امامان]]، کلام و امر و نهی آنان، سیره و زندگیشان، مواعظ و هدایتهایشان، شأن و مقامشان، عقیده به [[علم]] و [[عصمت]] و برتریشان، تسلیم بودن در برابرشان، پرهیز از مخالفت با ایشان، شناخت حقّی که بر ما دارند، وظایفی که ما نسبت به آنان داریم،<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۵۷ تا ۳۹۵</ref> ویژگیهای [[ائمه]]{{عم}}، ضرورت وجود حجّت در عالم، ضرورت عقیده به حجّت الهی و تبعیّت از او، اثبات امامتشان با ادلّۀ خاصّ و... همۀ اینها از سرفصلهای حجتشناسی در منطق [[شیعه]] است. مرحوم کلینی بخش عمدۀ جلد اوّل کتاب اصول کافی را به مباحث [[امامت]] اختصاص داده و نام آنها را "کتاب الحجّة" نهاده و صدها حدیث در این باب آورده است.<ref>همچنین کتاب بحار الأنوار، ج ۲۳ بحث از امامت و حجّت و ویژگیهای حجج الهی است</ref> زمین خدا خالی از حجّت نمیماند و حجت خدا با وجود امام، بر مردم تمام میشود و اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند، یکی حجت بر دیگری است.<ref>عنوان سه باب از بابهای کتاب الحجّة در اصول کافی (ج ۱ ص ۱۷۷ و ۱۷۹) </ref> شناخت [[امام]] و حجّت الهی و تعبّد و طاعت در برابر او شرط ایمان و [[اسلام]] است. با عبارتهای مختلف این حقیقت از زبان [[پیامبر]] و [[امامان]] روایت شده که هرکس بمیرد ولی امام زمان خود را نشناسد، یا امامی نداشته باشد، یا در [[اطاعت]] امامی نباشد، مرگ او مرگ جاهلیّت است. از جمله کلام نبوی که فرمود: {{عربی|اندازه=155%|من مات و لیس له إمام فمیتته میتة جاهلیّة}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۲</ref> در دعای [[توسل]]، تکتک چهارده [[معصوم]] را با عنوان {{عربی|اندازه=155%|یا حجّة اللّه علی خلقه}} یاد میکنیم، در دعای افتتاح، برای [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} تعبیر {{عربی|اندازه=155%|و حجّتک علی خلقک}} به کار رفته و در زیارت جامعۀ کبیره نیز از [[ائمه]] معصومین {{عم}} با تعبیر {{عربی|اندازه=155%|و حجج اللّه علی أهل الدّنیا و الآخرة}} و {{عربی|اندازه=155%|حججا علی بریّته}} یاد شده است و از آنجا که برای یک مؤمن مکتبی، معیار در عمل و اندیشه، جنگ و صلح، فصل و وصل، [[برائت]] و [[ولایت]]، دوستی و دشمنی، همان [[حجت الهی]] است، پس باید حجت را شناخت و خود را با او تطبیق داد، نه جلو افتاد، نه عقب ماند، نه نافرمانی کرد، نه کوتاهی نمود، نه در کار او چونوچرا کرد. أئمّه، به دلیل صدق و تقوا و [[علم]] و عصمتشان و به سبب حجّت بودنشان، کلام عادی آنان حکم برهان دارد و از آن نباید دلیل خواست، چراکه خودشان دلیل و حجّتاند. ازاینرو در همان زیارت جامعه خطاب به این حجتهای الهی میگوییم: {{عربی|اندازه=155%|فالرّاغب عنکم مارق، و اللاّزم لکم لاحق، و المقصّر فی حقّکم زاهق و الحقّ معکم و فیکم و منکم و إلیکم و أنتم أهله و معدنه و میراث النّبوّة عندکم و إیاب الخلق إلیکم و حسابهم علیکم و فصل الخطاب عندکم...}} آنچه در [[غدیر خم]] اتّفاق افتاد، معرفی و تعیین حجت از سوی [[پیامبر]] و به امر خدا بود، تا مردم حجت الهی را بشناسند و پس از [[پیامبر]] از او اطاعت کنند. در روز غدیر، با خطبۀ [[پیامبر]] حجّت بر همگان تمام شد. ازاینرو [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[ائمه]] و اصحاب وفادار و علمای دین و هرشیعۀ علوی، به حادثۀ غدیر که حجت الهی بود، "احتجاج" میکردند و آن را روشنترین دلیل بر [[امامت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} میدانستند. امروز نیز حرکت در "خطّ اهل بیت" و عمل به "مذهب أئمّۀ معصوم" و پیروی از "عترت"، موجب میشود که انسان در دینداری "حجّت" داشته باشد، چون خداوند اطاعت از اینان را به عنوان "[[اولی الأمر]]" واجب ساخته و از آن سؤال خواهد کرد. در عصر غیبت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز، فقهای [[شیعه]] حجتهای تعیینشده از سوی آن حضرت و محور و معیار درستی عمل در احکام دینند. امام زمان که خود حجّت خداست، برای عصر غیبت، فقها را حجت خویش بر مردم معرفی کرده است: {{عربی|اندازه=155%|و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص ۱۰۱</ref> [[قرآن]]، حجّت دیگر خداوند بر مردم است و معیار و محور سنجش و ردّ و قبول آنچه به نام دین گفته میشود. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} نیز قرآن را حجت خدا میداند: {{عربی|اندازه=155%|فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق، حجّة اللّه علی خلقه}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳</ref> قرآن، فرماندهنده و بازدارنده است و ساکت گویاست، حجت خدا بر بندگان اوست. احتجاجاتی که [[ائمه]] معصومین و اصحاب و علما و متکلمین [[شیعه]] داشتند و با تکیه بر حجّتهای قوی و انکارناپذیر، حقانیت تشیّع و راه [[اهل بیت]] را ثابت کردهاند، از محورهای دیگر بحث از "حجتشناسی" است و رجوع به اینگونه احتجاجات، حجت شیعه را قویتر میسازد.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۲۰۱.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']]؛ | * [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']]؛ | ||
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]. | * [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]. | ||
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']]. | |||
==پانویس== | ==پانویس== |