توحید ذاتی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''توحید ذاتی''' به معنای [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] است. [[وحدت]] به دو قسم عددی و حقه تقسیم میشود اما وحدت حقه در مورد [[خداوند]] [[ثابت]] است. تعددناپذیری وجود نامتناهی، صرف الوجود بودن خداوند و تعدد مستلزم ترکیب در [[ذات الهی]] و [[لزوم]] تعدد اثر در صورت تعدد موثر از [[دلایل]] توحید ذات است. [[برهان تمانع]]، [[برهان فرجه]] و وحدت عالم دلالت بر وحدت خداوند دارد. | |||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
خط ۱۰: | خط ۱۲: | ||
[[توحید]] ذاتی و صفاتی [[خدای متعال]] به معنای [[نفی]] تعدّد و تبعّض در [[ذات خدای متعال]] است و در [[کلام]] و [[فلسفه]] با [[براهین]] قطعی به [[اثبات]] رسیده است. حاصل و نتیجۀ [[براهین]] دالّه بر [[توحید]] ذاتی و صفاتی [[خدای متعال]] این است که: ذاتی که منشأ همۀ [[کمالات]] وجودات است محال است عقلاً، تعدد و تبعّضپذیر باشد. نتیجۀ قطعی این تعددّ و تبعّضناپذیری، [[توحید افعالی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۱۴۲-۱۶۹.</ref>. | [[توحید]] ذاتی و صفاتی [[خدای متعال]] به معنای [[نفی]] تعدّد و تبعّض در [[ذات خدای متعال]] است و در [[کلام]] و [[فلسفه]] با [[براهین]] قطعی به [[اثبات]] رسیده است. حاصل و نتیجۀ [[براهین]] دالّه بر [[توحید]] ذاتی و صفاتی [[خدای متعال]] این است که: ذاتی که منشأ همۀ [[کمالات]] وجودات است محال است عقلاً، تعدد و تبعّضپذیر باشد. نتیجۀ قطعی این تعددّ و تبعّضناپذیری، [[توحید افعالی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۱۴۲-۱۶۹.</ref>. | ||
[[وحدت]] را به اعتباری دو قسم دانستهاند: [[وحدت]] عددی و [[وحدت]] حقه: در قسم نخست، [[وحدت]] در برابر کثرت جای دارد. چون هر واحدی محدود است، میتوان برای آن، دوم و بیشتر از آن تصور نمود هر چند در عالم واقع موجود نباشند. اما [[وحدت]] حقه، گونهای [[وحدت]] است که کثرتی در مقابل آن وجود ندارد و به [[دلیل]] عدم محدودیت، همه کثرات را در برمیگیرد. وجود [[خداوند]]، نامحدود است و بر همه اشیاء احاطه دارد و نه تنها دوم و شریک ندارد، بلکه حتی تصور وجود آن نیز ناممکن است. بدین سان، [[خداوند]] دارای [[وحدت]] حقه است نه [[وحدت]] عددی. [[قرآن کریم]] نیز به این [[حقیقت]] اشاره کرده است؛ مثلًا [[خداوند]] را "واحد [[قهار]]" میخواند<ref>سوره رعد، آیه ۶؛ سوره یوسف، آیه ۴۰؛ سوره ص، آیه ۶۵.</ref> که به هیچ شأنی از [[شئون]] خویش محدود نمیشود و بر همه موجودات محیط است و از این رو، دیگر جایی برای غیر نمیگذارد. از دیدگاه [[قرآن]]، اصل هستی و همه [[کمالات وجودی]] به [[خدا]] بازمیگردد و جایی برای غیر نیست. مأنوس بودن [[انسان]] با [[وحدت]] عددی و اینکه [[موحدان]] کوشیدهاند خدایان متعدد را نفی و خدای واحد را اثبات کنند، [[شبهه]] عددی بودن [[وحدت]] [[خداوند]] را [[القاء]] کرده است. | [[وحدت]] را به اعتباری دو قسم دانستهاند: [[وحدت]] عددی و [[وحدت]] حقه: در قسم نخست، [[وحدت]] در برابر کثرت جای دارد. چون هر واحدی محدود است، میتوان برای آن، دوم و بیشتر از آن تصور نمود هر چند در عالم واقع موجود نباشند. اما [[وحدت]] حقه، گونهای [[وحدت]] است که کثرتی در مقابل آن وجود ندارد و به [[دلیل]] عدم محدودیت، همه کثرات را در برمیگیرد. وجود [[خداوند]]، نامحدود است و بر همه اشیاء احاطه دارد و نه تنها دوم و شریک ندارد، بلکه حتی تصور وجود آن نیز ناممکن است. بدین سان، [[خداوند]] دارای [[وحدت]] حقه است نه [[وحدت]] عددی. [[قرآن کریم]] نیز به این [[حقیقت]] اشاره کرده است؛ مثلًا [[خداوند]] را "واحد [[قهار]]" میخواند<ref>سوره رعد، آیه ۶؛ سوره یوسف، آیه ۴۰؛ سوره ص، آیه ۶۵.</ref> که به هیچ شأنی از [[شئون]] خویش محدود نمیشود و بر همه موجودات محیط است و از این رو، دیگر جایی برای غیر نمیگذارد. از دیدگاه [[قرآن]]، اصل هستی و همه [[کمالات وجودی]] به [[خدا]] بازمیگردد و جایی برای غیر نیست. مأنوس بودن [[انسان]] با [[وحدت]] عددی و اینکه [[موحدان]] کوشیدهاند خدایان متعدد را نفی و خدای واحد را اثبات کنند، [[شبهه]] عددی بودن [[وحدت]] [[خداوند]] را [[القاء]] کرده است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۹: | ||
== [[برهان فرجه]] == | == [[برهان فرجه]] == | ||
مفاد برهان این است که اگر کسی وجود دو [[خدا]] را ادعا کند، از سه صورت خارج نیست یا این دو خدا عین هم هستند و یا با هم کاملاً تمایز دارند و یا اینکه از جهتی شبیه به هم و از جهتی دیگر متمایز از هم هستند. صورت اول محال است زیرا اگر این دو خدا عین هم باشند، فرض دوئیت بین آنها معنا ندارد. صورت دوم هم محال است زیرا بدون [[شک]] این دو خدا در بعضی از امور ـ مانند بعضی از صفات کمالی ـ با هم اشتراک دارند. صورت سوم اگر دو خدا وجود داشته باشد، خود این دو خدا، نیازمند وجه تمایزی (فرجهای) هستند که خارج از این دو باشد و در صورتی که وجود سومی هم فرض شود، خود این وجود سوم نیازمند وجه تمایزی با وجود اول و دوم است و این به معنای فرض گرفتن دو وجود دیگر است و این [[سیر]] به صورت پیوسته ادامه پیدا کرده و [[تسلسل]] رخ میدهد. بنابراین [[خداوند]] یکی بیش نیست<ref>اصول کافی، ج۱، ص۸۱.</ref>. گفته شده که لازمه تام بودن این برهان آن است که هرگز دو چیز در خارج محقق نشود؛ زیرا هرگاه دو چیز در خارج تحقق پیدا کند، نیازمند فرجهای هستند و خود آن فرجه هم مستلزم فرجههای دیگری بوده و به این صورت تسلسل رخ میدهد. در پاسخ از این اشکال گفته شده که قِدَم ذاتی که همان [[وجوب]] ذاتی است، حقیقتی ثابت و هویتی متحقق است؛ بنابراین با توجه به اینکه این [[حقیقت]] [[وجوب وجود]]، دارای فعلیت تامه است، انضمام جهت امتیاز وجودی به آن از قبیل انضمام یک امر متحصل به امر متحصل دیگر است، به خلاف انضمام فصل به جنس و انضمام عوارض به نوع که از قبیل انضمام امر متحصل به امر مبهم است. بنابراین، امکان دوئیت در [[مخلوقات]] وجود دارد، اما در [[واجب]] الوجود، دوئیت ممکن نیست<ref>زنوزی، عبدالله، لمعات الهیة، ص۱۹۳.</ref>.<ref> | مفاد برهان این است که اگر کسی وجود دو [[خدا]] را ادعا کند، از سه صورت خارج نیست یا این دو خدا عین هم هستند و یا با هم کاملاً تمایز دارند و یا اینکه از جهتی شبیه به هم و از جهتی دیگر متمایز از هم هستند. صورت اول محال است زیرا اگر این دو خدا عین هم باشند، فرض دوئیت بین آنها معنا ندارد. صورت دوم هم محال است زیرا بدون [[شک]] این دو خدا در بعضی از امور ـ مانند بعضی از صفات کمالی ـ با هم اشتراک دارند. صورت سوم اگر دو خدا وجود داشته باشد، خود این دو خدا، نیازمند وجه تمایزی (فرجهای) هستند که خارج از این دو باشد و در صورتی که وجود سومی هم فرض شود، خود این وجود سوم نیازمند وجه تمایزی با وجود اول و دوم است و این به معنای فرض گرفتن دو وجود دیگر است و این [[سیر]] به صورت پیوسته ادامه پیدا کرده و [[تسلسل]] رخ میدهد. بنابراین [[خداوند]] یکی بیش نیست<ref>اصول کافی، ج۱، ص۸۱.</ref>. گفته شده که لازمه تام بودن این برهان آن است که هرگز دو چیز در خارج محقق نشود؛ زیرا هرگاه دو چیز در خارج تحقق پیدا کند، نیازمند فرجهای هستند و خود آن فرجه هم مستلزم فرجههای دیگری بوده و به این صورت تسلسل رخ میدهد. در پاسخ از این اشکال گفته شده که قِدَم ذاتی که همان [[وجوب]] ذاتی است، حقیقتی ثابت و هویتی متحقق است؛ بنابراین با توجه به اینکه این [[حقیقت]] [[وجوب وجود]]، دارای فعلیت تامه است، انضمام جهت امتیاز وجودی به آن از قبیل انضمام یک امر متحصل به امر متحصل دیگر است، به خلاف انضمام فصل به جنس و انضمام عوارض به نوع که از قبیل انضمام امر متحصل به امر مبهم است. بنابراین، امکان دوئیت در [[مخلوقات]] وجود دارد، اما در [[واجب]] الوجود، دوئیت ممکن نیست<ref>زنوزی، عبدالله، لمعات الهیة، ص۱۹۳.</ref>.<ref>سید جابر موسوی راد|موسوی راد، سید جابر]]، [[توحید ذاتی (مقاله)|مقاله «توحید ذاتی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۶۷.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۶۴: | خط ۶۷: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']] | # [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||