پرش به محتوا

حکومت کوفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
==کوفه در زمان خلفای سه‌گانه==
==کوفه در زمان خلفای سه‌گانه==
===کوفه در خلافت عمر بن خطاب===
===کوفه در خلافت عمر بن خطاب===
[[عمر بن خطاب]]، سعد بن ابی وقاص<ref>سعد بن مالک بن وهب از تیره بنی زهره قبیله قریش، کنیه‌اش ابواسحق و برادرانش عتبه و عمیر بودند، عتبه همان است که در جنگ احد پیغمبر{{صل}} را ضربت زد و عمیر در جنگ بدر شهید شد. سعد یکی از عشره مبشره یعنی ده نفری است که وعده بهشت به آنها داده شد! سعد در سال ۵۵ مُرد. (البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۴) باید دانست که شیعه، حدیث عشره مبشره منسوب به رسول اکرم{{صل}} را مجعول و مردود می‌داند. کنیه مالک پدر سعد، ابو وقاص بود و به همین جهت به سعد وقاص و سعدبن ابی وقاص معروف است. او پدر عمر بن سعد لعنه الله فرمانده لشکر کوفه در کربلاست.</ref> را [[فرمان]] داد تا شهری برای [[سپاهیان]] مستقر در [[عراق]] بنا [[نهد]] و او کوفه را بنا کرد. سعد، اولین [[فرمانروای کوفه]] است که از سال تأسیس [[شهر]] (سال ۱۷) به مدت سه سال و نیم در آنجا [[فرمانروایی]] نمود<ref>الاخبار الطوال، ص۱۶۳ (با این حساب، زمان عزل سعد را باید سال ۲۱ دانست).</ref> و در سال ۲۰ یا ۲۱، [[عمر]] او را [[عزل]] کرد. در مورد علت برکناری او گفته‌اند: [[مردم کوفه]] از وی [[شکایت]] کردند که [[نماز]] را درست نمی‌داند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[خلیفه]] او را فراخواند. سعد نیز [[عبدالله بن عبدالله]] بن عتبان را به جای خویش نهاد و به سوی عمر رفت.
[[عمر بن خطاب]]، سعد بن ابی وقاص<ref>سعد بن مالک بن وهب از تیره بنی زهره قبیله قریش، کنیه‌اش ابواسحق و برادرانش عتبه و عمیر بودند، عتبه همان است که در جنگ احد پیغمبر{{صل}} را ضربت زد و عمیر در جنگ بدر شهید شد. سعد یکی از عشره مبشره یعنی ده نفری است که وعده بهشت به آنها داده شد! سعد در سال ۵۵ مُرد. (البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۴) باید دانست که شیعه، حدیث عشره مبشره منسوب به رسول اکرم{{صل}} را مجعول و مردود می‌داند. کنیه مالک پدر سعد، ابو وقاص بود و به همین جهت به سعد وقاص و سعدبن ابی وقاص معروف است. او پدر عمر بن سعد لعنه الله فرمانده لشکر کوفه در کربلاست.</ref> را [[فرمان]] داد تا شهری برای [[سپاهیان]] مستقر در [[عراق]] بنا [[نهد]] و او کوفه را بنا کرد. سعد، اولین [[فرمانروای کوفه]] است که از سال تأسیس [[شهر]] (سال ۱۷) به مدت سه سال و نیم در آنجا [[فرمانروایی]] کرد<ref>الاخبار الطوال، ص۱۶۳ (با این حساب، زمان عزل سعد را باید سال ۲۱ دانست).</ref> و در سال ۲۰ یا ۲۱، [[عمر]] او را [[عزل]] کرد. در مورد علت برکناری او گفته‌اند: [[مردم کوفه]] از وی [[شکایت]] کردند که [[نماز]] را درست نمی‌داند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۵.</ref>. [[خلیفه]] او را فراخواند. سعد نیز [[عبدالله بن عبدالله]] بن عتبان را به جای خویش نهاد و به سوی عمر رفت.
به [[روایت]] [[طبری]]، خلیفه، پس از عزل سعد، عبدالله را در [[امارت کوفه]] ابقا کرد و سپس به او نوشت که به منظور ادامه پیشروی‌های [[لشکر]] [[مسلمانان]] و گردآوری [[مردم]] از کوفه به [[مدائن]] حرکت کند و نتیجه اقدامات خود را به وی گزارش دهد. همچنین به عبدالله نوشته بود در غیاب خود کسی را [[جانشین]] نکند. وقتی به عمر خبر رسید که عبدالله به سوی مدائن حرکت کرده است، زیادبن [[حنظله]]<ref>زیادبن حنظله تمیمی: از صحابه پیغمبر اکرم{{صل}} بود و از طرف آن حضرت برای مقابله با مسیلمه و طلیحه و اسود عنسی (داعیان پیغمبری) به کمک قیس بن عاصم و زبرقان بن بدر فرستاده شد و برای آن حضرت کارهایی انجام داد. او از اصحاب خاص علی{{ع}} بود و در جنگ‌های آن حضرت شرکت داشت. (اسدالغابه، ج۲، ص۲۶۹) با اینکه ابن اثیر او را از صحابه خاص امیرالمؤمنین{{ع}} آورده که در جنگ‌های آن حضرت نیز شرکت کرده، ولی در کتاب‌های رجال شیعه مورد توجه واقع نشده است. شیخ طوسی که در کتاب رجال، سران خوارج را نیز در زمره یاران حضرت آورده است از زیادین حنظله نام نبرده است. محقق شوشتری نیز با ذکر آنچه ابن اثیر در مورد وی نوشته است، تنها می‌افزاید: من او را شیعه خوب می‌دانم و می‌گویم که اگر شیعه نبوده و سنی باشد، ناصبی هم نبوده است. (قاموس الرجال، ج۴، ص۲۱۲)</ref> (از [[مهاجران]]) را به [[امارت کوفه]] [[منصوب]] کرد.
به [[روایت]] [[طبری]]، خلیفه، پس از عزل سعد، عبدالله را در [[امارت کوفه]] ابقا کرد و سپس به او نوشت که به منظور ادامه پیشروی‌های [[لشکر]] [[مسلمانان]] و گردآوری [[مردم]] از کوفه به [[مدائن]] حرکت کند و نتیجه اقدامات خود را به وی گزارش دهد. همچنین به عبدالله نوشته بود در غیاب خود کسی را [[جانشین]] نکند. وقتی به عمر خبر رسید که عبدالله به سوی مدائن حرکت کرده است، زیادبن [[حنظله]]<ref>زیادبن حنظله تمیمی: از صحابه پیغمبر اکرم{{صل}} بود و از طرف آن حضرت برای مقابله با مسیلمه و طلیحه و اسود عنسی (داعیان پیغمبری) به کمک قیس بن عاصم و زبرقان بن بدر فرستاده شد و برای آن حضرت کارهایی انجام داد. او از اصحاب خاص علی{{ع}} بود و در جنگ‌های آن حضرت شرکت داشت. (اسدالغابه، ج۲، ص۲۶۹) با اینکه ابن اثیر او را از صحابه خاص امیرالمؤمنین{{ع}} آورده که در جنگ‌های آن حضرت نیز شرکت کرده، ولی در کتاب‌های رجال شیعه مورد توجه واقع نشده است. شیخ طوسی که در کتاب رجال، سران خوارج را نیز در زمره یاران حضرت آورده است از زیادین حنظله نام نبرده است. محقق شوشتری نیز با ذکر آنچه ابن اثیر در مورد وی نوشته است، تنها می‌افزاید: من او را شیعه خوب می‌دانم و می‌گویم که اگر شیعه نبوده و سنی باشد، ناصبی هم نبوده است. (قاموس الرجال، ج۴، ص۲۱۲)</ref> (از [[مهاجران]]) را به [[امارت کوفه]] [[منصوب]] کرد.
زیاد، پس از مدتی کوتاه به [[اصرار]] خود استعفا خواست و [[خلیفه]] موافقت کرد. وی در [[زمان]] [[فرمانروایی]] [[سعدبن ابی وقاص]] و پس از استعفای [[سلمان بن ربیعه|سلمان]] و [[عبدالرحمن بن ربیعه|عبدالرحمن]] پسران «ربیعه» از سمت [[قضا]]، [[مسئولیت قضای کوفه]] را بر عهده داشت تا اینکه [[عبدالله بن مسعود]]<ref>عبدالله بن مسعود از صحابه و قاریان بزرگ اسلام است که در زمان عثمان مورد خشم او واقع شد و به دستور وی مضروب گردید. عبدالله بن مسعود در سال ۳۲ درگذشت. (اسد الغابه، ج۳، ص۲۵۶ نقل به اختصار)</ref> از [[حمص]] آمد و بر مصدر قضا نشست. پس از استعفای [[زیاد بن حنظله]]، [[عمار یاسر]] به فرمانروایی کوفه منصوب شد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۲.</ref>. ظاهراً [[طبری]] تنها مورخی است که از [[انتصاب]] [[عبدالله بن عبدالله]] بن عتبان و زیادین حنظله در فاصله [[عزل]] سعد وقاص و انتصاب عمار یاسر خبر می‌دهد. احتمال دارد [[مورخان]] دیگر، به سبب کوتاه بودن زمان فرمانروایی این دو از حکومت‌های آن دو یاد نکرده‌اند.
زیاد، پس از مدتی کوتاه به [[اصرار]] خود استعفا خواست و [[خلیفه]] موافقت کرد. وی در [[زمان]] [[فرمانروایی]] [[سعدبن ابی وقاص]] و پس از استعفای [[سلمان بن ربیعه|سلمان]] و [[عبدالرحمن بن ربیعه|عبدالرحمن]] پسران «ربیعه» از سمت [[قضا]]، [[مسئولیت قضای کوفه]] را بر عهده داشت تا اینکه [[عبدالله بن مسعود]]<ref>عبدالله بن مسعود از صحابه و قاریان بزرگ اسلام است که در زمان عثمان مورد خشم او واقع شد و به دستور وی مضروب گردید. عبدالله بن مسعود در سال ۳۲ درگذشت. (اسد الغابه، ج۳، ص۲۵۶ نقل به اختصار)</ref> از [[حمص]] آمد و بر مصدر قضا نشست. پس از استعفای [[زیاد بن حنظله]]، [[عمار یاسر]] به فرمانروایی کوفه منصوب شد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۲.</ref>. ظاهراً [[طبری]] تنها مورخی است که از [[انتصاب]] [[عبدالله بن عبدالله]] بن عتبان و زیادین حنظله در فاصله [[عزل]] سعد وقاص و انتصاب عمار یاسر خبر می‌دهد. احتمال دارد [[مورخان]] دیگر، به سبب کوتاه بودن زمان فرمانروایی این دو از حکومت‌های آن دو یاد نکرده‌اند.
خط ۱۹: خط ۱۹:
همزمان با تعیین عمار که [[فرماندهی]] [[جنگ]] را هم بر عهده داشت، [[عبدالله بن مسعود]] برای [[قضاوت]] و [[عثمان بن حنیف]] بر [[مسئولیت]] [[خراج]] کوفه گمارده شدند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۲.</ref>. به روایتی عبدالله بن مسعود عهده‌دار [[بیت المال]] و [[مسئول]] [[آموزش قرآن]] و مسائل [[دینی]]، و [[عثمان بن حنیف انصاری]] متصدی خراج کوفه شدند<ref>الاخبار الطوال، ص۱۳۶. خطیب بغدادی، عبدالله بن مسعود را از فقهای اصحاب پیغمبر اکرم‌{{صل}} ذکر کرده است و علت اعزام او را به کوفه توسط عمر، قرائت قرآن و آموزش شرایع و احکام اسلام به اهل کوفه، می‌نویسد. (تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۴۷)</ref>.
همزمان با تعیین عمار که [[فرماندهی]] [[جنگ]] را هم بر عهده داشت، [[عبدالله بن مسعود]] برای [[قضاوت]] و [[عثمان بن حنیف]] بر [[مسئولیت]] [[خراج]] کوفه گمارده شدند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۲.</ref>. به روایتی عبدالله بن مسعود عهده‌دار [[بیت المال]] و [[مسئول]] [[آموزش قرآن]] و مسائل [[دینی]]، و [[عثمان بن حنیف انصاری]] متصدی خراج کوفه شدند<ref>الاخبار الطوال، ص۱۳۶. خطیب بغدادی، عبدالله بن مسعود را از فقهای اصحاب پیغمبر اکرم‌{{صل}} ذکر کرده است و علت اعزام او را به کوفه توسط عمر، قرائت قرآن و آموزش شرایع و احکام اسلام به اهل کوفه، می‌نویسد. (تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۴۷)</ref>.
عمار یک سال و اندی عامل کوفه بود. در [[زمان]] او بود که خراج دینور به عنوان «ماه کوفه» به [[اهالی کوفه]] تخصیص یافت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۴۰.</ref>. به روایتی، عمربن خطاب از عده‌ای از اهالی کوفه که نزد او آمده بودند، پرسید: [[فرماندار]] خود، عمار یاسر را چگونه یافتید؟ گفتند [[مسلمانی]] [[ضعیف]] است. [[عمر]] نیز او را برکنار کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>. اما [[طبری]] دو [[روایت]] در این باره نقل می‌کند که یکی منقول از [[سیف بن عمر تمیمی]] و دیگری از خلیدبن زفره نمری است.
عمار یک سال و اندی عامل کوفه بود. در [[زمان]] او بود که خراج دینور به عنوان «ماه کوفه» به [[اهالی کوفه]] تخصیص یافت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۴۰.</ref>. به روایتی، عمربن خطاب از عده‌ای از اهالی کوفه که نزد او آمده بودند، پرسید: [[فرماندار]] خود، عمار یاسر را چگونه یافتید؟ گفتند [[مسلمانی]] [[ضعیف]] است. [[عمر]] نیز او را برکنار کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>. اما [[طبری]] دو [[روایت]] در این باره نقل می‌کند که یکی منقول از [[سیف بن عمر تمیمی]] و دیگری از خلیدبن زفره نمری است.
[[خلیفه]] پس از کنارگذاردن عمار، [[جبیر بن مطعم]]<ref>جبیر بن مطعم: از رؤسای قریش بود و در شناخت نسب عرب و قریش مهارت داشت. بعد از جنگ بدر برای آزادی اسیران مشرکین نزد پیغمبر{{صل}} آمد. او نزد آن حضرت محترم بود، (زیرا وقتی پیغمبر{{صل}} در اثر آزار و اذیت قریش به طائف رفته بود) در بازگشت از طائف در جوار جبیر بن مطعم وارد مکه شد. او یکی از اشخاصی بود که با صحیفه قریش در محاصره کردن پیغمبر{{صل}} و بنی هاشم (در شعب ابی طالب) مخالفت کرد (و باعث رفع محاصره شدند) و نیز یکی از چهار نفری بود که در فتح مکه پیغمبر{{صل}} پیش از دیگران انتظار داشت مسلمان شوند. او در سال ۵۷ یا ۵۸ یا ۵۹ مرد. (اسد الغابه، ج۱، ص۲۷۱)</ref> را که بی‌کار بود، به [[امارت کوفه]] گماشت و گفت این را با کسی در میان نگذارد؛ اما [[مغیرة بن شعبه]] [[آگاه]] شد و به [[عمر]] خبر داد. [[خلیفه]] هم از [[تصمیم]] خود منصرف شد و [[مغیره]] را به [[فرمانروایی]] [[کوفه]] گماشت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۷.</ref>. به [[روایت]] دیگری خلیفه، [[جبیر بن مطعم]] را تعیین کرد؛ ولی مغیره وی را [[فریب]] داد و از او خبری نزد عمربن خطاب برد و گفت: مرا به [[حکومت]] بگمار. عمر گفت: تو شخص فاسقی هستی. مغیره پاسخ داد: [[فسق]] من زیانی برای تو ندارد؛ [[کاردانی]] و [[توانایی]] من برای تو، و فسقم برای خودم. آن‌گاه خلیفه او را [[فرماندار کوفه]] کرد!<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
[[خلیفه]] پس از کنارگذاردن عمار، [[جبیر بن مطعم]]<ref>جبیر بن مطعم: از رؤسای قریش بود و در شناخت نسب عرب و قریش مهارت داشت. بعد از جنگ بدر برای آزادی اسیران مشرکین نزد پیغمبر{{صل}} آمد. او نزد آن حضرت محترم بود، (زیرا وقتی پیغمبر{{صل}} در اثر آزار و اذیت قریش به طائف رفته بود) در بازگشت از طائف در جوار جبیر بن مطعم وارد مکه شد. او یکی از اشخاصی بود که با صحیفه قریش در محاصره کردن پیغمبر{{صل}} و بنی هاشم (در شعب ابی طالب) مخالفت کرد (و باعث رفع محاصره شدند) و نیز یکی از چهار نفری بود که در فتح مکه پیغمبر{{صل}} پیش از دیگران انتظار داشت مسلمان شوند. او در سال ۵۷ یا ۵۸ یا ۵۹ مرد. (اسد الغابه، ج۱، ص۲۷۱)</ref> را که بی‌کار بود، به [[امارت کوفه]] گماشت و گفت این را با کسی در میان نگذارد؛ اما [[مغیرة بن شعبه]] [[آگاه]] شد و به [[عمر]] خبر داد. [[خلیفه]] هم از [[تصمیم]] خود منصرف شد و [[مغیره]] را به [[فرمانروایی کوفه]] گماشت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۷.</ref>. به [[روایت]] دیگری خلیفه، [[جبیر بن مطعم]] را تعیین کرد؛ ولی مغیره وی را [[فریب]] داد و از او خبری نزد عمربن خطاب برد و گفت: مرا به [[حکومت]] بگمار. عمر گفت: تو شخص فاسقی هستی. مغیره پاسخ داد: [[فسق]] من زیانی برای تو ندارد؛ [[کاردانی]] و [[توانایی]] من برای تو، و فسقم برای خودم. آن‌گاه خلیفه او را [[فرماندار کوفه]] کرد!<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
[[طبری]] در روایتی دیگر می‌نویسد: [[عمر بن خطاب]] پس از [[عزل]] [[عمار]]، [[ابوموسی اشعری]] را [[والی کوفه]] کرد. وی یک سال در کوفه بود و غلامی داشت که علف می‌فروخت. چند نفر از [[کوفیان]] نزد عمر رفتند و گفتند: [[ابوموسی]] را نمی‌خواهیم؛ زیرا غلامی دارد که با [[مردم]] ما دادوستد می‌کند. خلیفه نیز ابوموسی را از کوفه عزل کرد و بر [[بصره]] گماشت؛ سپس به کوفیان گفت: آیا شما حاکمی نیرومند و سخت‌گیر می‌خواهید یا مؤمنی [[ضعیف]]؟ کوفیان پاسخ [[درستی]] ندادند.
[[طبری]] در روایتی دیگر می‌نویسد: [[عمر بن خطاب]] پس از [[عزل]] [[عمار]]، [[ابوموسی اشعری]] را [[والی کوفه]] کرد. وی یک سال در کوفه بود و غلامی داشت که علف می‌فروخت. چند نفر از [[کوفیان]] نزد عمر رفتند و گفتند: [[ابوموسی]] را نمی‌خواهیم؛ زیرا غلامی دارد که با [[مردم]] ما دادوستد می‌کند. خلیفه نیز ابوموسی را از کوفه عزل کرد و بر [[بصره]] گماشت؛ سپس به کوفیان گفت: آیا شما حاکمی نیرومند و سخت‌گیر می‌خواهید یا مؤمنی [[ضعیف]]؟ کوفیان پاسخ [[درستی]] ندادند.
عمر بن خطاب سؤال خود را به [[مشورت]] [[یاران]] گذاشت. مغیره گفت: [[مسلمان]] ضعیف به تو و [[مسلمانان]] ضرر می‌رساند و [[فضایل]] او به خودش برمی‌گردد؛ اما [[حاکم]] توانای سخت‌گیر، نیرویش به [[سود]] تو و مسلمانان، و سخت‌گیری‌اش به خودش برمی‌گردد. خلیفه هم بعد از این سخنان، او را به [[حکمرانی]] کوفه [[منصوب]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۴۳.</ref>.
عمر بن خطاب سؤال خود را به [[مشورت]] [[یاران]] گذاشت. مغیره گفت: [[مسلمان]] ضعیف به تو و [[مسلمانان]] ضرر می‌رساند و [[فضایل]] او به خودش برمی‌گردد؛ اما [[حاکم]] توانای سخت‌گیر، نیرویش به [[سود]] تو و مسلمانان، و سخت‌گیری‌اش به خودش برمی‌گردد. خلیفه هم بعد از این سخنان، او را به [[حکمرانی]] کوفه [[منصوب]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۴۳.</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۲:
====تقسیم [[سواد کوفه]]====
====تقسیم [[سواد کوفه]]====
[[عمر بن خطاب]] پس از [[فتح عراق]] [[تصمیم]] گرفت «سواد» را میان [[مسلمانان]] تقسیم کند. از این رو دستور داد سهم هر کس را تعیین کنند و به او بدهند؛ پس از آن متوجه شدند هر یک نفر، زمینی را که سه کشاورز (طبق تقسیم‌بندی پیش از [[اسلام]]) در آن کار می‌کردند، می‌برد.
[[عمر بن خطاب]] پس از [[فتح عراق]] [[تصمیم]] گرفت «سواد» را میان [[مسلمانان]] تقسیم کند. از این رو دستور داد سهم هر کس را تعیین کنند و به او بدهند؛ پس از آن متوجه شدند هر یک نفر، زمینی را که سه کشاورز (طبق تقسیم‌بندی پیش از [[اسلام]]) در آن کار می‌کردند، می‌برد.
آن‌گاه با [[اصحاب پیغمبر]]{{صل}} [[مشورت]] کرد<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۵.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: «اگر امروز آن را قسمت کنی، برای آیندگان چیزی نخواهد ماند. بهتر است آن را در دست صاحبانش باقی‌گذاری و آنها روی آن کار کنند تا علاوه بر ما، برای آیندگان نیز باقی بماند». ([[خراج]] آن به مسلمانان برسد). [[خلیفه]] نظر آن حضرت را [[ستایش]] نمود و به همین گونه عمل کرد و در این راستا دستور داد تا سواد را مساحی و مرزبندی کنند<ref>همان جا، مقایسه کنید با: بلاذری، ص۳۷۱.</ref>.
آن‌گاه با [[اصحاب پیغمبر]]{{صل}} [[مشورت]] کرد<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۵.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: «اگر امروز آن را قسمت کنی، برای آیندگان چیزی نخواهد ماند. بهتر است آن را در دست صاحبانش باقی‌گذاری و آنها روی آن کار کنند تا علاوه بر ما، برای آیندگان نیز باقی بماند». ([[خراج]] آن به مسلمانان برسد). [[خلیفه]] نظر آن حضرت را [[ستایش]] کرد و به همین گونه عمل کرد و در این راستا دستور داد تا سواد را مساحی و مرزبندی کنند<ref>همان جا، مقایسه کنید با: بلاذری، ص۳۷۱.</ref>.
[[عثمان بن حنیف انصاری]]<ref>عثمان بن حنیف انصاری از صحابه پیغمبر{{صل}} بود، و در آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی{{ع}} به حکومت بصره گمارده شد، ولی با هجوم پیمان شکنان به بصره و تصرف آن شهر، دستگیر و اخراج گردید. وی در دوران معاویه درگذشت. (تقریب التهذیب، ج۲، ص۷)</ref> و [[حذیفة بن یمان]]<ref>حذیفة بن یمان؛ از اصحاب برگزیده رسول اکرم{{صل}} و مشهور به صاحب سر رسول خدا{{صل}} است. وی همچون عثمان بن حنیف و برادر وی سهل بن حنیف در شمار معدود اصحابی است که پس از رحلت رسول اکرم{{صل}} و غصب خلافت، بر اعتقاد و حمایت از ولایت امیرمؤمنان{{ع}} پایدار ماندند. این گروه از نظر درستی اعتقاد و همراهی با امیرمؤمنان{{ع}} پس از ارکان اربعه شیعه «یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و عمار» قرار دارند.</ref> [[مأمور]] مساحت کردن سواد شدند. [[عمر]] به آنها گفته بود که نیزارها و باتلاق‌ها و جایی را که آب بدان نمی‌رسد، مساحی نکنند<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص162.</ref>.
[[عثمان بن حنیف انصاری]]<ref>عثمان بن حنیف انصاری از صحابه پیغمبر{{صل}} بود، و در آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی{{ع}} به حکومت بصره گمارده شد، ولی با هجوم پیمان شکنان به بصره و تصرف آن شهر، دستگیر و اخراج گردید. وی در دوران معاویه درگذشت. (تقریب التهذیب، ج۲، ص۷)</ref> و [[حذیفة بن یمان]]<ref>حذیفة بن یمان؛ از اصحاب برگزیده رسول اکرم{{صل}} و مشهور به صاحب سر رسول خدا{{صل}} است. وی همچون عثمان بن حنیف و برادر وی سهل بن حنیف در شمار معدود اصحابی است که پس از رحلت رسول اکرم{{صل}} و غصب خلافت، بر اعتقاد و حمایت از ولایت امیرمؤمنان{{ع}} پایدار ماندند. این گروه از نظر درستی اعتقاد و همراهی با امیرمؤمنان{{ع}} پس از ارکان اربعه شیعه «یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و عمار» قرار دارند.</ref> [[مأمور]] مساحت کردن سواد شدند. [[عمر]] به آنها گفته بود که نیزارها و باتلاق‌ها و جایی را که آب بدان نمی‌رسد، مساحی نکنند<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص162.</ref>.


====اولین مناطق تابع [[حکومت کوفه]]====
====اولین مناطق تابع [[حکومت کوفه]]====
[[عمر بن خطاب]] در سال ۲۰، استان‌های [[کشور اسلامی]] را معین، و آنها را در قالب هفت استان اعلام کرد. [[یعقوبی]] در ذکر اسامی هفت استان، پنج استان را بدین ترتیب نام می‌برد: [[مدینه]]، [[شام]]، جزیره، [[کوفه]] و [[بصره]]... همچنین [[سیوطی]]، [[مصر]] و [[موصل]] را استان‌های ششم و هفتم دانسته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۷ چاپ بیروت ۱۳۷۵ق و ۱۹۵۶م)، مصحح این کتاب بعد از بصره چند نقطه در پرانتز گذاشته و در پاورقی توضیح داده است که: «در نسخه اصل سفید بوده و نام استان‌های ششم و هفتم دیده نمی‌شود»؛ و از قول سیوطی در تاریخ الخلفاء، مصر و موصل را استان‌های ششم و هفتم نقل کرده است. باید دانست، عرب سرزمین واقع در شمال بین النهرین را «جزیره» نامیدند؛ زیرا آب‌های دجله و فرات جلگه‌های آنجا را در بر می‌گرفت. این سرزمین به سه قسمت تقسیم می‌شد و هر قسمت را «دیار» می‌گفتند. این سه دیار عبارت بودند از: دیار ربیعه، دیار مُضَر و دیار بکر، به نام سه قبیله عرب که در زمان فرمانروایی ساسانیان به آنجا کوچ نموده و مسکن هر قبیله‌ای به نام آن قبیله موسوم شده بود، موصل در ساحل دجله بزرگ‌ترین شهر دیار ربیعه، رقه در ساحل فرات مرکز دیار مضر، و آمِدْ در ساحل دجله علیا بزرگ‌ترین شهر دیار بکر بود. «موصل» مرکز دیار ربیعه در ساحل باختری دجله، جایی که شاخه‌های این رود به هم می‌پیوندند واقع است و به همین سبب آن را موصل (محل وصل) نامیده‌اند. (جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ص۹۳-۹۴). بنابراین جدا شدن استان‌های جزیره و موصل در این تقسیم‌بندی، یعنی دو استان از دیارهای سه‌گانه.</ref>.
[[عمر بن خطاب]] در سال ۲۰، استان‌های [[کشور اسلامی]] را معین، و آنها را در قالب هفت استان اعلام کرد. [[یعقوبی]] در ذکر اسامی هفت استان، پنج استان را بدین ترتیب نام می‌برد: [[مدینه]]، [[شام]]، جزیره، [[کوفه]] و [[بصره]]... همچنین [[سیوطی]]، [[مصر]] و [[موصل]] را استان‌های ششم و هفتم دانسته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰۷ چاپ بیروت ۱۳۷۵ق و ۱۹۵۶م)، مصحح این کتاب بعد از بصره چند نقطه در پرانتز گذاشته و در پاورقی توضیح داده است که: «در نسخه اصل سفید بوده و نام استان‌های ششم و هفتم دیده نمی‌شود»؛ و از قول سیوطی در تاریخ الخلفاء، مصر و موصل را استان‌های ششم و هفتم نقل کرده است. باید دانست، عرب سرزمین واقع در شمال بین النهرین را «جزیره» نامیدند؛ زیرا آب‌های دجله و فرات جلگه‌های آنجا را در بر می‌گرفت. این سرزمین به سه قسمت تقسیم می‌شد و هر قسمت را «دیار» می‌گفتند. این سه دیار عبارت بودند از: دیار ربیعه، دیار مُضَر و دیار بکر، به نام سه قبیله عرب که در زمان فرمانروایی ساسانیان به آنجا کوچ کرده و مسکن هر قبیله‌ای به نام آن قبیله موسوم شده بود، موصل در ساحل دجله بزرگ‌ترین شهر دیار ربیعه، رقه در ساحل فرات مرکز دیار مضر، و آمِدْ در ساحل دجله علیا بزرگ‌ترین شهر دیار بکر بود. «موصل» مرکز دیار ربیعه در ساحل باختری دجله، جایی که شاخه‌های این رود به هم می‌پیوندند واقع است و به همین سبب آن را موصل (محل وصل) نامیده‌اند. (جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ص۹۳-۹۴). بنابراین جدا شدن استان‌های جزیره و موصل در این تقسیم‌بندی، یعنی دو استان از دیارهای سه‌گانه.</ref>.
در واقع تا آن [[زمان]] که [[فتوحات]] [[مسلمانان]] در قلمرو [[ایران]]، شامل [[عراق]] و قسمتی از [[خوزستان]] بوده، خوزستان تابع [[بصره]]، و عراق تا مرز جزیره، تابع [[حکومت کوفه]] بوده است. مناطقی که [[سپاه]] مستقر در [[کوفه]]، موظف به [[حفظ]] مرز آنها بود، چهار [[شهر حلوان]]، [[ماسبذان]]، [[قرقیسیا]] و [[موصل]] بود که هر کدام عاملی ([[فرمانداری]]) داشت. با تأسیس [[شهر کوفه]] و انتقال مسلمانان به آنجا، عاملان مرزها به کوفه آمدند و جانشینانی برای خود تعیین کردند. پس از طراحی شهر کوفه، [[سعد بن ابی وقاص]] سه سال و نیم (به جز مدتی که در [[مدائن]] اقامت داشت) [[استاندار کوفه]] بود و در [[حلوان]] و موصل و ماسبذان عاملانی گماشته بود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۲.</ref><ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص۱66.</ref>.
در واقع تا آن [[زمان]] که [[فتوحات]] [[مسلمانان]] در قلمرو [[ایران]]، شامل [[عراق]] و قسمتی از [[خوزستان]] بوده، خوزستان تابع [[بصره]]، و عراق تا مرز جزیره، تابع [[حکومت کوفه]] بوده است. مناطقی که [[سپاه]] مستقر در [[کوفه]]، موظف به [[حفظ]] مرز آنها بود، چهار [[شهر حلوان]]، [[ماسبذان]]، [[قرقیسیا]] و [[موصل]] بود که هر کدام عاملی ([[فرمانداری]]) داشت. با تأسیس [[شهر کوفه]] و انتقال مسلمانان به آنجا، عاملان مرزها به کوفه آمدند و جانشینانی برای خود تعیین کردند. پس از طراحی شهر کوفه، [[سعد بن ابی وقاص]] سه سال و نیم (به جز مدتی که در [[مدائن]] اقامت داشت) [[استاندار کوفه]] بود و در [[حلوان]] و موصل و ماسبذان عاملانی گماشته بود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۲.</ref><ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص۱66.</ref>.


==کوفه در [[خلافت عثمان]]==
==کوفه در [[خلافت عثمان]]==
===[[فرمانروایان]] کوفه در خلافت عثمان===
===[[فرمانروایان]] کوفه در خلافت عثمان===
[[عثمان]] پس از رسیدن به [[خلافت]] در سال ۲۴، [[مغیرة بن شعبه]] را از حکومت کوفه [[عزل]] نمود، و سعد بن ابی وقاص را [[منصوب]] کرد؛ زیرا [[عمر]] در بستر [[مرگ]] گفته بود: به [[خلیفه]] بعدی سفارش می‌کنم [[سعدبن ابی وقاص]] را به کار گیرد؛ چراکه من او را به [[جرم]] ارتکاب خلافی عزل نکردم و [[خوف]] آن دارم که از این بابت به [[رنج]] و [[زحمت]] بیفتد. به این ترتیب اولین کسی که عثمان [[فرمان]] حکومتش را صادر کرد، سعد بن ابی وقاص بود که به حکومت کوفه رسید.
[[عثمان]] پس از رسیدن به [[خلافت]] در سال ۲۴، [[مغیرة بن شعبه]] را از حکومت کوفه [[عزل]] کرد، و سعد بن ابی وقاص را [[منصوب]] کرد؛ زیرا [[عمر]] در بستر [[مرگ]] گفته بود: به [[خلیفه]] بعدی سفارش می‌کنم [[سعدبن ابی وقاص]] را به کار گیرد؛ چراکه من او را به [[جرم]] ارتکاب خلافی عزل نکردم و [[خوف]] آن دارم که از این بابت به [[رنج]] و [[زحمت]] بیفتد. به این ترتیب اولین کسی که عثمان [[فرمان]] حکومتش را صادر کرد، سعد بن ابی وقاص بود که به حکومت کوفه رسید.
به [[روایت]] دیگری عمر سفارش کرده بود عاملانش را پس از مرگ او تا یک سال ابقا کنند و چون عثمان بر سر کار آمد، [[مغیره]] را یک سال در کوفه باقی گذاشت. اگر این روایت صحیح باشد، سعد در سال بیست و پنج از طرف عثمان [[حاکم کوفه]] شده است<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۶؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۲۳.</ref>.
به [[روایت]] دیگری عمر سفارش کرده بود عاملانش را پس از مرگ او تا یک سال ابقا کنند و چون عثمان بر سر کار آمد، [[مغیره]] را یک سال در کوفه باقی گذاشت. اگر این روایت صحیح باشد، سعد در سال بیست و پنج از طرف عثمان [[حاکم کوفه]] شده است<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۶؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۲۳.</ref>.
مدتی بعد، سعد وقاص چیزی از [[بیت المال]] را از [[عبدالله بن مسعود]] [[قرض]] کرد. پس از انقضای مدت، عبدالله [[مال]] را از او مطالبه کرد، ولی سعد آن را نپرداخت و در نتیجه بین آنها [[مجادله]] درگرفت. عثمان پس از اطلاع از موضوع بر هر دو [[خشم]] گرفت و در صدد برآمد که آن دو را [[عزل]] کند؛ ولی بعد سعد را از [[حکومت]] عزل کرد، و عبدالله را در مسئولیتش باقی گذاشت.
مدتی بعد، سعد وقاص چیزی از [[بیت المال]] را از [[عبدالله بن مسعود]] [[قرض]] کرد. پس از انقضای مدت، عبدالله [[مال]] را از او مطالبه کرد، ولی سعد آن را نپرداخت و در نتیجه بین آنها [[مجادله]] درگرفت. عثمان پس از اطلاع از موضوع بر هر دو [[خشم]] گرفت و در صدد برآمد که آن دو را [[عزل]] کند؛ ولی بعد سعد را از [[حکومت]] عزل کرد، و عبدالله را در مسئولیتش باقی گذاشت.
خط ۷۰: خط ۷۰:
[[مالک اشتر]] که همراه با معترضان و انقلابیون [[کوفه]] به مدینه آمده بود، [[بیعت کوفیان]] با آن حضرت در مدینه را بر عهده گرفت. با انتشار خبر [[برگزیده شدن]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به [[خلافت]] توسط مهاجران و انصار، بیعت با آن حضرت در کوفه و دیگر [[شهرها]] آغاز شد؛ ولی [[مردم کوفه]] پیش از دیگران از بیعت با آن [[پیشوا]] استقبال کردند.
[[مالک اشتر]] که همراه با معترضان و انقلابیون [[کوفه]] به مدینه آمده بود، [[بیعت کوفیان]] با آن حضرت در مدینه را بر عهده گرفت. با انتشار خبر [[برگزیده شدن]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به [[خلافت]] توسط مهاجران و انصار، بیعت با آن حضرت در کوفه و دیگر [[شهرها]] آغاز شد؛ ولی [[مردم کوفه]] پیش از دیگران از بیعت با آن [[پیشوا]] استقبال کردند.
===[[تعیین حاکم]] کوفه توسط امیرالمؤمنین{{ع}}===
===[[تعیین حاکم]] کوفه توسط امیرالمؤمنین{{ع}}===
امیرالمؤمنین{{ع}} در اولین [[اقدام]] خود پس از [[پذیرش خلافت]]، [[حکام]] [[عثمان]] را از [[ولایت‌ها]] [[عزل]] نمود، و بر مراکز ولایات، امیرانی بدین شرح [[منصوب]] فرمود:
امیرالمؤمنین{{ع}} در اولین [[اقدام]] خود پس از [[پذیرش خلافت]]، [[حکام]] [[عثمان]] را از [[ولایت‌ها]] [[عزل]] کرد، و بر مراکز ولایات، امیرانی بدین شرح [[منصوب]] فرمود:
- [[قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب]] بر [[مکه]].
- [[قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب]] بر [[مکه]].
- [[عبیدالله بن عباس]] بر [[یمن]]<ref>ابوحنیفه دینوری در الاخبار الطوال (ص ۱۷۶) والی یمن را «عبدالله بن عباس» آورده است. نظر به اینکه عبیدالله بن عباس تا پایان حیات و خلافت حضرت و هجوم بسر بن ابی ارطاة به یمن حاکم آن خطه بوده است و عبدالله نیز چند ماه پس از آغاز خلافت امیرالمؤمنین{{ع}} و بعد از جنگ جمل به حکومت بصره منصوب گردید، باید گفت ابوحنیفه دینوری در این مورد اشتباه کرده است. یا عبیدالله در نام با عبدالله اشتباه شده است.</ref>.
- [[عبیدالله بن عباس]] بر [[یمن]]<ref>ابوحنیفه دینوری در الاخبار الطوال (ص ۱۷۶) والی یمن را «عبدالله بن عباس» آورده است. نظر به اینکه عبیدالله بن عباس تا پایان حیات و خلافت حضرت و هجوم بسر بن ابی ارطاة به یمن حاکم آن خطه بوده است و عبدالله نیز چند ماه پس از آغاز خلافت امیرالمؤمنین{{ع}} و بعد از جنگ جمل به حکومت بصره منصوب گردید، باید گفت ابوحنیفه دینوری در این مورد اشتباه کرده است. یا عبیدالله در نام با عبدالله اشتباه شده است.</ref>.
خط ۷۶: خط ۷۶:
- [[عثمان بن حنیف]] بر [[بصره]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>
- [[عثمان بن حنیف]] بر [[بصره]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>
به روایتی [[سهل بن حنیف]] [[برادر]] عثمان بن حنیف را نیز به [[حکومت]] [[شام]] گماشت که با [[مخالفت]] [[معاویه]] روبه‌رو شد و از حدود [[تبوک]]، توسط سواران او بازگردانده شد<ref>الاخبار الطوال، ص۱۷۷.</ref>.
به روایتی [[سهل بن حنیف]] [[برادر]] عثمان بن حنیف را نیز به [[حکومت]] [[شام]] گماشت که با [[مخالفت]] [[معاویه]] روبه‌رو شد و از حدود [[تبوک]]، توسط سواران او بازگردانده شد<ref>الاخبار الطوال، ص۱۷۷.</ref>.
[[روایات]] در مورد تعیین [[والی کوفه]] مختلف است. بنا بر نقل [[یعقوبی]]، [[حضرت امیر]]{{ع}} تمام عمال [[عثمان]] را [[عزل]] فرمود به جز [[حاکم کوفه]] که [[ابوموسی اشعری]] بود و او را به توصیه [[مالک اشتر]] در مقامش ابقا کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. [[مسعودی]] نیز وی را [[منصوب]] از طرف [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌داند و او را تا هنگام [[کارشکنی]] در [[بسیج]] [[مردم]] به منظور پیوستن به [[سپاه]] حضرت، حاکم کوفه می‌داند و می‌نویسد: چون مردم را [[ترغیب]] به ماندن کرد و خبر آن به علی{{ع}} رسید، وی را عزل نمود و [[قرظة بن کعب انصاری]]<ref>قرظة بن کعب انصاری خزرجی از صحابه بود و در احد و دیگر جنگ‌های رسول اکرم{{صل}} شرفیاب بود. وی یکی از ده نفر انصاری است که عمربن خطاب همراه عمار یاسر به کوفه فرستاد. او مردی بزرگوار بود و در سال ۲۳ در خلافت عمر، ری را فتح کرد؛ و هنگامی که امیرمؤمنان علی{{ع}} رهسپار جمل شد او را والی کوفه گردانید، و چون رهسپار صفین می‌شد، وی را با خود برد و ابومسعود بدری را به جایش منصوب داشت. قرظه در جنگ‌های امیرمؤمنان علی{{ع}} با او بود و در زمان خلافت آن حضرت در کوفه و در خانه خود وفات یافت و امیرمؤمنان علی{{ع}} بر او نماز گزارد. (اسدالغابه، ج۴، ص۲۰۲).</ref> را به [[حکومت کوفه]] منصوب کرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۸.</ref>. [[ابوحنیفه دینوری]] «[[عمارة]] بن [[حسان]]» را به عنوان اولین [[حاکم]] از طرف حضرت امیر{{ع}} بر [[کوفه]] ذکر کرده که در هیچ یک از [[کتاب‌های رجالی شیعه]] و [[سنی]] از او نام برده نشده است<ref>الاخبار الطوال، ص۱۷۶. در کتاب‌های رجالی مانند رجال شیخ، رجال مامقانی، قاموس الرجال و کتاب‌های دیگر رجالی نام وی نیامده است.</ref>. [[طبری]]، اولین [[حاکم کوفه]] را در [[زمان امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[عمارة بن شهاب]] ذکر می‌کند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۳.</ref>..<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص196</ref..<ref>محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص193.</ref>.
[[روایات]] در مورد تعیین [[والی کوفه]] مختلف است. بنا بر نقل [[یعقوبی]]، [[حضرت امیر]]{{ع}} تمام عمال [[عثمان]] را [[عزل]] فرمود به جز [[حاکم کوفه]] که [[ابوموسی اشعری]] بود و او را به توصیه [[مالک اشتر]] در مقامش ابقا کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. [[مسعودی]] نیز وی را [[منصوب]] از طرف [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌داند و او را تا هنگام [[کارشکنی]] در [[بسیج]] [[مردم]] به منظور پیوستن به [[سپاه]] حضرت، حاکم کوفه می‌داند و می‌نویسد: چون مردم را [[ترغیب]] به ماندن کرد و خبر آن به علی{{ع}} رسید، وی را عزل کرد و [[قرظة بن کعب انصاری]]<ref>قرظة بن کعب انصاری خزرجی از صحابه بود و در احد و دیگر جنگ‌های رسول اکرم{{صل}} شرفیاب بود. وی یکی از ده نفر انصاری است که عمربن خطاب همراه عمار یاسر به کوفه فرستاد. او مردی بزرگوار بود و در سال ۲۳ در خلافت عمر، ری را فتح کرد؛ و هنگامی که امیرمؤمنان علی{{ع}} رهسپار جمل شد او را والی کوفه گردانید، و چون رهسپار صفین می‌شد، وی را با خود برد و ابومسعود بدری را به جایش منصوب داشت. قرظه در جنگ‌های امیرمؤمنان علی{{ع}} با او بود و در زمان خلافت آن حضرت در کوفه و در خانه خود وفات یافت و امیرمؤمنان علی{{ع}} بر او نماز گزارد. (اسدالغابه، ج۴، ص۲۰۲).</ref> را به [[حکومت کوفه]] منصوب کرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۸.</ref>. [[ابوحنیفه دینوری]] «[[عمارة]] بن [[حسان]]» را به عنوان اولین [[حاکم]] از طرف حضرت امیر{{ع}} بر [[کوفه]] ذکر کرده که در هیچ یک از [[کتاب‌های رجالی شیعه]] و [[سنی]] از او نام برده نشده است<ref>الاخبار الطوال، ص۱۷۶. در کتاب‌های رجالی مانند رجال شیخ، رجال مامقانی، قاموس الرجال و کتاب‌های دیگر رجالی نام وی نیامده است.</ref>. [[طبری]]، اولین [[حاکم کوفه]] را در [[زمان امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[عمارة بن شهاب]] ذکر می‌کند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۳.</ref>..<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص196</ref..<ref>محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص193.</ref>.
===نخستین اقدامات [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آغاز ورود به [[کوفه]]===
===نخستین اقدامات [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آغاز ورود به [[کوفه]]===
امیرالمؤمنین{{ع}} در اولین [[جمعه]] پس از ورود به کوفه، [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و پس از آن، عاملان و [[حکمرانان]] جدید خود را [[منصوب]] فرمود و به [[شهرها]] گسیل داشت<ref>پیکار صفین، ص۲۳ و ۲۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۸.</ref>. آن حضرت همچنین [[اشعث بن قیس]] را که از طرف [[عثمان]] [[حکومت آذربایجان]] داشت از آن منطقه، و [[احنف بن قیس]] را از [[بصره]] و [[جریر بن عبدالله بجلی]] ([[حاکم]] [[شهر]] [[هَمْدان]]) را از هَمَدان فراخواند و همگی در کوفه نزد وی حاضر شدند<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۶۹.</ref>. سپس جریر بن عبدالله بجلی را با نامه‌ای به سوی [[معاویه]] روانه کرد.
امیرالمؤمنین{{ع}} در اولین [[جمعه]] پس از ورود به کوفه، [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و پس از آن، عاملان و [[حکمرانان]] جدید خود را [[منصوب]] فرمود و به [[شهرها]] گسیل داشت<ref>پیکار صفین، ص۲۳ و ۲۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۸.</ref>. آن حضرت همچنین [[اشعث بن قیس]] را که از طرف [[عثمان]] [[حکومت آذربایجان]] داشت از آن منطقه، و [[احنف بن قیس]] را از [[بصره]] و [[جریر بن عبدالله بجلی]] ([[حاکم]] [[شهر]] [[هَمْدان]]) را از هَمَدان فراخواند و همگی در کوفه نزد وی حاضر شدند<ref>بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۶۹.</ref>. سپس جریر بن عبدالله بجلی را با نامه‌ای به سوی [[معاویه]] روانه کرد.
خط ۹۶: خط ۹۶:
در این [[زمان]] و شرایط، کوفه سرآمد شهرهای مهم و برجسته مسلمانان شده بود؛ زیرا مرکز حضور و اقامت دلاورترین و [[شجاع‌ترین]] رزمندگان [[مسلمان]] شد که [[شجاعت]] آنها [[مورد اتفاق]] عالم اسلام بود. [[کوفیان]] نیز از این بابت به خود می‌بالیدند؛ حتی در زمان‌های بعد در [[تفاخر]] نسبت به سایر نقاط [[مملکت اسلامی]]، خود را [[فرزندان]] [[ذات السلاسل]] و [[قادسیه]] می‌نامیدند و از این رو بر بصره و بصریان (رقیب و همسنگ خود) [[برتری]] داشتند. البته جای این تفاخر هم بود؛ زیرا اگرچه [[سپاه]] بصره در آغاز، نیمی از [[ایران]] و کمی بعد، [[خراسان]] و طخارستان و... را فتح کرد، ولی ابتدا این [[سپاه کوفه]] بود که با پیروزی‌های چشمگیر و مکرر در [[عراق]] و فتح پایتخت [[امپراتوری]] [[ساسانی]] و سرانجام [[پیروزی]] بزرگ [[نهاوند]] (فتح الفتوح) توانست [[ابهت]] و [[اقتدار]] شاهنشاهی ساسانی را درهم شکند و پیروزی‌های سپاه بصره را تضمین کند. در واقع بصریان به فتح [[شهرها]] و ایالت‌هایی موفق شدند که بدون مدافعان [[قدرتمند]] مانده بودند.
در این [[زمان]] و شرایط، کوفه سرآمد شهرهای مهم و برجسته مسلمانان شده بود؛ زیرا مرکز حضور و اقامت دلاورترین و [[شجاع‌ترین]] رزمندگان [[مسلمان]] شد که [[شجاعت]] آنها [[مورد اتفاق]] عالم اسلام بود. [[کوفیان]] نیز از این بابت به خود می‌بالیدند؛ حتی در زمان‌های بعد در [[تفاخر]] نسبت به سایر نقاط [[مملکت اسلامی]]، خود را [[فرزندان]] [[ذات السلاسل]] و [[قادسیه]] می‌نامیدند و از این رو بر بصره و بصریان (رقیب و همسنگ خود) [[برتری]] داشتند. البته جای این تفاخر هم بود؛ زیرا اگرچه [[سپاه]] بصره در آغاز، نیمی از [[ایران]] و کمی بعد، [[خراسان]] و طخارستان و... را فتح کرد، ولی ابتدا این [[سپاه کوفه]] بود که با پیروزی‌های چشمگیر و مکرر در [[عراق]] و فتح پایتخت [[امپراتوری]] [[ساسانی]] و سرانجام [[پیروزی]] بزرگ [[نهاوند]] (فتح الفتوح) توانست [[ابهت]] و [[اقتدار]] شاهنشاهی ساسانی را درهم شکند و پیروزی‌های سپاه بصره را تضمین کند. در واقع بصریان به فتح [[شهرها]] و ایالت‌هایی موفق شدند که بدون مدافعان [[قدرتمند]] مانده بودند.
====بی‌توجهی [[مردم]] [[مکه]] و [[مدینه]] به [[اهل بیت]]{{عم}}====
====بی‌توجهی [[مردم]] [[مکه]] و [[مدینه]] به [[اهل بیت]]{{عم}}====
در طول بیست و پنج سالی که از [[رحلت پیغمبر]] [[اکرم]]{{صل}} می‌گذشت به تدریج مردم از آن [[تحول]] [[معنوی]] و [[الهی]] که در اثر تعلیمات آن حضرت حاصل کرده بودند، دور شدند. بسیاری از مردم مکه ([[مهاجران]] [[قریشی]]) که در زمان [[پیغمبر]]{{صل}} برای [[دفاع از اسلام]]، مقابل [[خویشان]] و [[اقوام]] [[مشرک]] خویش می‌ایستادند و بارها پسر در برابر پدر، و [[برادر]] مقابل برادر در [[جنگ‌های صدر اسلام]] قرار می‌گرفتند، اینک به هنگام [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به رغم ادعای [[مسلمانی]] چنان [[تغییر]] یافته بودند که به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به عنوان [[قاتل]] پدر و برادر و یا افراد [[عشیره]] خود می‌نگریستند. از این رو نمی‌خواستند و نمی‌توانستند [[رهبری]] او را بپذیرند و برخلاف آنچه در [[بیعت]] با خلفای پیشین انجام دادند ([[وفاداری]] به بیعت و عدم [[مخالفت]] با [[خلیفه]])، عده‌ای از سرشناسان مهاجران و [[انصار]] از بیعت با آن حضرت خودداری نمودند. بسیاری از کسانی هم که به [[پیروی]] از [[مردم]] و از روی [[اکراه]] بیعت کرده بودند، چندی بعد، از [[اطاعت]] آن وجود [[مقدس]] سرپیچیدند.
در طول بیست و پنج سالی که از [[رحلت پیغمبر]] [[اکرم]]{{صل}} می‌گذشت به تدریج مردم از آن [[تحول]] [[معنوی]] و [[الهی]] که در اثر تعلیمات آن حضرت حاصل کرده بودند، دور شدند. بسیاری از مردم مکه ([[مهاجران]] [[قریشی]]) که در زمان [[پیغمبر]]{{صل}} برای [[دفاع از اسلام]]، مقابل [[خویشان]] و [[اقوام]] [[مشرک]] خویش می‌ایستادند و بارها پسر در برابر پدر، و [[برادر]] مقابل برادر در [[جنگ‌های صدر اسلام]] قرار می‌گرفتند، اینک به هنگام [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به رغم ادعای [[مسلمانی]] چنان [[تغییر]] یافته بودند که به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به عنوان [[قاتل]] پدر و برادر و یا افراد [[عشیره]] خود می‌نگریستند. از این رو نمی‌خواستند و نمی‌توانستند [[رهبری]] او را بپذیرند و برخلاف آنچه در [[بیعت]] با خلفای پیشین انجام دادند ([[وفاداری]] به بیعت و عدم [[مخالفت]] با [[خلیفه]])، عده‌ای از سرشناسان مهاجران و [[انصار]] از بیعت با آن حضرت خودداری کردند. بسیاری از کسانی هم که به [[پیروی]] از [[مردم]] و از روی [[اکراه]] بیعت کرده بودند، چندی بعد، از [[اطاعت]] آن وجود [[مقدس]] سرپیچیدند.
====علاقه متقابل میان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[مردم کوفه]]====
====علاقه متقابل میان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[مردم کوفه]]====
امیرمؤمنان علی{{ع}} قبل از اینکه به [[کوفه]] بیاید، به مردم آن [[ارج]] می‌نهاد و آنها را [[دوست]] می‌داشت. با اینکه آن وجود مقدس در [[مدینه]] به [[خلافت]] رسیده بود و کوفه را که صدها فرسنگ از مدینه فاصله داشت، تا آن [[زمان]] ندیده بود، به کوفه و مردم آن [[دل]] بسته بود. این نکته چنان قابل توجه است که [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]] خود بابی را با عنوان «[[فضایل کوفه]] در [[کلام]] امیرالمؤمنین{{ع}}» آورده است. هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} [[تصمیم]] گرفت برای برخورد با [[پیمان شکنان]] به [[بصره]] برود در نامه‌ای که برای نخستین بار به [[اهل کوفه]] نوشت، مرقوم فرمود:{{متن حدیث|مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ‌}}. یعنی: فرمانی است از [[بنده خدا]] علی، [[امیر مؤمنان]] به مردم کوفه که [[جبهه]] انصار و سروران [[عرب]] هستند. «جبهه» در لغت به معنی [[جماعت]] و دسته، به معنی [[سرور]] و بزرگ نیز آمده است. «[[سنام]]» هم به معنی [[رفعت]] و بلندی و جای بالاست.
امیرمؤمنان علی{{ع}} قبل از اینکه به [[کوفه]] بیاید، به مردم آن [[ارج]] می‌نهاد و آنها را [[دوست]] می‌داشت. با اینکه آن وجود مقدس در [[مدینه]] به [[خلافت]] رسیده بود و کوفه را که صدها فرسنگ از مدینه فاصله داشت، تا آن [[زمان]] ندیده بود، به کوفه و مردم آن [[دل]] بسته بود. این نکته چنان قابل توجه است که [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]] خود بابی را با عنوان «[[فضایل کوفه]] در [[کلام]] امیرالمؤمنین{{ع}}» آورده است. هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} [[تصمیم]] گرفت برای برخورد با [[پیمان شکنان]] به [[بصره]] برود در نامه‌ای که برای نخستین بار به [[اهل کوفه]] نوشت، مرقوم فرمود:{{متن حدیث|مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ‌}}. یعنی: فرمانی است از [[بنده خدا]] علی، [[امیر مؤمنان]] به مردم کوفه که [[جبهه]] انصار و سروران [[عرب]] هستند. «جبهه» در لغت به معنی [[جماعت]] و دسته، به معنی [[سرور]] و بزرگ نیز آمده است. «[[سنام]]» هم به معنی [[رفعت]] و بلندی و جای بالاست.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش