پرش به محتوا

بدعت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = بدعت
| موضوع مرتبط = بدعت
| عنوان مدخل  = بدعت
| عنوان مدخل  = بدعت
| مداخل مرتبط = [[بدعت در لغت]] - [[بدعت در قرآن]] - [[بدعت در حدیث]] - [[بدعت در نهج البلاغه]] - [[بدعت در کلام اسلامی]] - [[بدعت در فقه اسلامی]] - [[بدعت در معارف مهدوی]] - [[بدعت در فقه سیاسی]] - [[بدعت در معارف دعا و زیارات]] - [[بدعت در معارف و سیره سجادی]] - [[بدعت در معارف و سیره حسینی]] - [[بدعت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[بدعت در لغت]] - [[بدعت در قرآن]] - [[بدعت در حدیث]] - [[بدعت در نهج البلاغه]] - [[بدعت در کلام اسلامی]] - [[بدعت در فقه اسلامی]] - [[بدعت در معارف مهدویت]] - [[بدعت در فقه سیاسی]] - [[بدعت در معارف دعا و زیارات]] - [[بدعت در معارف و سیره سجادی]] - [[بدعت در معارف و سیره حسینی]] - [[بدعت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[بدعت از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۱۲: خط ۱۲:


== پیشینه ==
== پیشینه ==
[[انجیل]]، بدعت‌گذاران را دروغ‌گویانی معرفی می‌کند که با بدعت‌های خود موجب [[هلاکت]] دیگران شده‌اند<ref>کتاب مقدس، رساله دوم پطروس، ب۲، ۱-۳.</ref> و دستور می‌دهد از [[اهل بدعت]] اجتناب شود؛ زیرا آنان [[مرتد]] شده‌اند<ref>رساله پولس به تیطس، ب۳، ۱۰ -۱۱.</ref>. در [[قرآن کریم]] نیز به وجود بدعت در میان برخی از [[پیروان]] شریعت‌های گذشته اشاره شده است<ref>حدید، ۲۷.</ref> و به برخی از [[آیات]]<ref>یونس، ۵۹.</ref> برای [[اثبات]] [[حرمت]] بدعت استناد شده است. [[روایات]] نیز به بدعت اشاره و احکام آن را بیان کرده‌اند<ref>کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴- ۵۹ و ج۲، ص۳۷۵.</ref>. در [[فقه شیعه]] و [[اهل سنت]] بحث از بدعت به صورت پراکنده در ضمن مباحثی مانند [[روزه]] [[روز]] مشکوک از [[ماه رمضان]] و پیش انداختن خطبه‌های [[نماز عید]] آمده است<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۱، ۱۹۳- ۱۹۸؛ نراقی، ملااحمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص۳۲۰؛ وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱-۲۴.</ref>.  
[[انجیل]]، بدعت‌گذاران را دروغ‌گویانی معرفی می‌کند که با بدعت‌های خود موجب [[هلاکت]] دیگران شده‌اند<ref>کتاب مقدس، رساله دوم پطروس، ب۲، ۱-۳.</ref> و دستور می‌دهد از [[اهل بدعت]] اجتناب شود؛ زیرا آنان [[مرتد]] شده‌اند<ref>رساله پولس به تیطس، ب۳، ۱۰ -۱۱.</ref>. در [[قرآن کریم]] نیز به وجود بدعت در میان برخی از [[پیروان]] شریعت‌های گذشته اشاره شده است<ref>حدید، ۲۷.</ref> و به برخی از [[آیات]]<ref>یونس، ۵۹.</ref> برای [[اثبات]] [[حرمت]] بدعت استناد شده است. [[روایات]] نیز به بدعت اشاره و احکام آن را بیان کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴- ۵۹ و ج۲، ص۳۷۵.</ref>. در [[فقه شیعه]] و [[اهل سنت]] بحث از بدعت به صورت پراکنده در ضمن مباحثی مانند [[روزه]] [[روز]] مشکوک از [[ماه رمضان]] و پیش انداختن خطبه‌های [[نماز عید]] آمده است<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۱، ۱۹۳- ۱۹۸؛ نراقی، ملااحمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص۳۲۰؛ وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱-۲۴.</ref>.  


در [[اصول فقه]] نیز در مباحثی مانند امکان [[تعبد]] به [[ظن]]<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹؛ نایینی فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱- ۱۲۲.</ref> و دلالت [[نهی]] بر [[فساد]]<ref>اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۵۹۵. </ref> آمده است. [[امام خمینی]] در کتاب انوارالهدایه به صورت مستقل و مبسوط<ref>اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۲۲۵. </ref> و ضمن درس‌های اصولی<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ج۱، ص۴۴۱؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref> و [[فقهی]]<ref>امام خمینی، الطهاره، ص۵۸۷.</ref> به بحث از بدعت و [[حقیقت]] و احکام آن پرداخته است<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۴.</ref>.
در [[اصول فقه]] نیز در مباحثی مانند امکان [[تعبد]] به [[ظن]]<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹؛ نایینی فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱- ۱۲۲.</ref> و دلالت [[نهی]] بر [[فساد]]<ref>اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۵۹۵. </ref> آمده است. [[امام خمینی]] در کتاب انوارالهدایه به صورت مستقل و مبسوط<ref>اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۲۲۵. </ref> و ضمن درس‌های اصولی<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ج۱، ص۴۴۱؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref> و [[فقهی]]<ref>امام خمینی، الطهاره، ص۵۸۷.</ref> به بحث از بدعت و [[حقیقت]] و احکام آن پرداخته است<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۴.</ref>.
خط ۱۸: خط ۱۸:
== اقسام بدعت ==
== اقسام بدعت ==
علمای اصول فقه برای بدعت، تقسیم‌هایی ذکر کرده‌اند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
علمای اصول فقه برای بدعت، تقسیم‌هایی ذکر کرده‌اند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
# [[بدعت]] در اصول و [[فروع دین]]: تعریف‌ها نشان می‌دهد بدعت، اختصاصی به فروع دین ندارد و شامل هر آن چیزی می‌شود که از [[دین]] است و از [[قوانین الهی]] به حساب می‌آید؛ از این رو فرقه‌های ساخته شده با توجه به مجموعه افکارشان، همچون [[خوارج]]، [[غلاة]]، [[مفوضه]] و [[واقفیه]]<ref>مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۰۱؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۳۴۴.</ref> می‌توانند از مصادیق بدعت باشند. همچنین بدعت شامل [[معارف]] و احکامی است که از راه‌های غیرمشروع همچون «[[قیاس]]» و «[[استحسان]]» و سایر موارد [[اعمال]] [[رأی]] و سلیقه، [[استنباط]] شده باشد<ref>مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>.
# '''[[بدعت]] در اصول و [[فروع دین]]:''' تعریف‌ها نشان می‌دهد بدعت، اختصاصی به فروع دین ندارد و شامل هر آن چیزی می‌شود که از [[دین]] است و از [[قوانین الهی]] به حساب می‌آید؛ از این رو فرقه‌های ساخته شده با توجه به مجموعه افکارشان، همچون [[خوارج]]، [[غلاة]]، [[مفوضه]] و [[واقفیه]]<ref>مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۰۱؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۳۴۴.</ref> می‌توانند از مصادیق بدعت باشند. همچنین بدعت شامل [[معارف]] و احکامی است که از راه‌های غیرمشروع همچون «[[قیاس]]» و «[[استحسان]]» و سایر موارد [[اعمال]] [[رأی]] و سلیقه، [[استنباط]] شده باشد<ref>مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، ج۲، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>.
# بدعت صحیح و [[باطل]]: در [[فقه اهل سنت]] بدعت به دو قسم بدعت صحیح و بر اساس [[هدایت]] و بدعت باطل و [[گمراه کننده]] تقسیم شده است. آنان بر اساس برخی از [[روایات]] خود، عملی را که [[خلفا]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}، [[سنت]] قرار داده‌اند، از جمله موارد بدعت صحیح برشمرده‌اند<ref>وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱- ۲۲.</ref>؛ از این رو [[اهل سنت]] بدعت را به هر امر جدید و حادث معنا کرده‌اند تا عام باشد و شامل هر دو قسم شود<ref>وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱- ۲۲.</ref>؛ چنان که [[شهید]] اول بدعت را با توجه به معنای لغوی آنکه شامل هر امر نو و تازه‌ای می‌شود و بر این اساس همواره [[حرام]] نیست، برابر [[احکام]] پنج‌گانه تکلیفی به پنج گونه حرام، [[واجب]]، [[مستحب]]، [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده و برای هر یک نمونه آورده است<ref>القواعد والفوائد، ج۲، ص۱۴۵- ۱۴۶.</ref>. اما فقهای دیگر، از جمله [[امام خمینی]]، تقسیم اهل سنت را صحیح نمی‌دانند و با توجه به روایاتی که هر نوع [[بدعت در دین]] را [[ضلالت]] و [[گمراهی]] معرفی می‌کند<ref>کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۷.</ref>. هر دو دست یاد شده در نگاه اهل سنت را [[حرام]] دانسته‌اند<ref>حلی، علامه، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۴، ص۲۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۴؛ [[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۴.</ref>
# '''بدعت صحیح و [[باطل]]:''' در [[فقه اهل سنت]] بدعت به دو قسم بدعت صحیح و بر اساس [[هدایت]] و بدعت باطل و [[گمراه کننده]] تقسیم شده است. آنان بر اساس برخی از [[روایات]] خود، عملی را که [[خلفا]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}، [[سنت]] قرار داده‌اند، از جمله موارد بدعت صحیح برشمرده‌اند<ref>وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱- ۲۲.</ref>؛ از این رو [[اهل سنت]] بدعت را به هر امر جدید و حادث معنا کرده‌اند تا عام باشد و شامل هر دو قسم شود<ref>وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۸، ص۲۱- ۲۲.</ref>؛ چنان که [[شهید اول]] بدعت را با توجه به معنای لغوی آنکه شامل هر امر نو و تازه‌ای می‌شود و بر این اساس همواره [[حرام]] نیست، برابر [[احکام]] پنج‌گانه تکلیفی به پنج گونه حرام، [[واجب]]، [[مستحب]]، [[مکروه]] و [[مباح]] تقسیم کرده و برای هر یک نمونه آورده است<ref>القواعد والفوائد، ج۲، ص۱۴۵- ۱۴۶.</ref>. اما فقهای دیگر، از جمله [[امام خمینی]]، تقسیم اهل سنت را صحیح نمی‌دانند و با توجه به روایاتی که هر نوع [[بدعت در دین]] را [[ضلالت]] و [[گمراهی]] معرفی می‌کند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۷.</ref>. هر دو دست یاد شده در نگاه اهل سنت را [[حرام]] دانسته‌اند<ref>حلی، علامه، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۴، ص۲۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۴؛ [[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۴.</ref>


== حرمت بدعت ==
== جنبه‌های فقهی ==
{{اصلی|بدعت در فقه اسلامی}}
{{اصلی|بدعت در فقه اسلامی}}
=== حرمت بدعت ===
در کلمات [[فقها]] به حرمت [[شرعی]] بدعت تصریح شده است<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۳، ص۳۷۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۵، ص۴۳۶.</ref> و بعضی بر آن ادعای [[اجماع]] کرده‌اند<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و برخی آن را از واضحات [[فقه]] دانسته‌اند<ref>نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۸، ص۹۸.</ref>. [[امام خمینی]] بر حرمت و مبغوضیت بدعت تصریح کرده<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳.</ref> و [[قبح]] آن را از واضحات [[عقلی]] و حرمت شرعی آن را از [[ضروریات دین]] دانسته است<ref>انوار الهدایة، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>. ایشان بدعت و [[تشریع]] را همانند سایر [[محرمات]]، مبغوض [[واقعی]] [[خداوند]] می‌داند، خواه [[مکلف]] به آن [[علم]] داشته باشد یا نه<ref>همان، ج۱، ص۲۳۰. </ref>. از این رو اگر عمل شخصی که به [[زعم]] خود [[تغییر]] [[قوانین الهی]] داده و فعلی را بر خلاف [[شریعت]] انجام داده، در واقع نیز بدعت باشد، [[ادله]] حرمت شامل آن می‌شود و اگر از روی عمد نباشد، هرچند عمل او در واقع بدعت و مبغوض و حرام است، در [[جهل]] قصوری معذور است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳؛ انوارالهدایه، ص۲۳۰.</ref>؛ اما اگر عمل او در واقع منطبق با [[شرع]] باشد، دیگر بدعت و تشریع نیست و بر آن [[عقاب]] نمی‌شود؛ هرچند به [[خیال]] خودش، مرتکب بدعت شده است؛ مگر بر مبنایی که متجری را دارای [[عقوبت]] می‌داند<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۵.</ref>
در کلمات [[فقها]] به حرمت [[شرعی]] بدعت تصریح شده است<ref>اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۵، ص۲۱۶؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ج۳، ص۳۷۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۵، ص۴۳۶.</ref> و بعضی بر آن ادعای [[اجماع]] کرده‌اند<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و برخی آن را از واضحات [[فقه]] دانسته‌اند<ref>نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۸، ص۹۸.</ref>. [[امام خمینی]] بر حرمت و مبغوضیت بدعت تصریح کرده<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳.</ref> و [[قبح]] آن را از واضحات [[عقلی]] و حرمت شرعی آن را از [[ضروریات دین]] دانسته است<ref>انوار الهدایة، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۶.</ref>. ایشان بدعت و [[تشریع]] را همانند سایر [[محرمات]]، مبغوض [[واقعی]] [[خداوند]] می‌داند، خواه [[مکلف]] به آن [[علم]] داشته باشد یا نه<ref>همان، ج۱، ص۲۳۰. </ref>. از این رو اگر عمل شخصی که به [[زعم]] خود [[تغییر]] [[قوانین الهی]] داده و فعلی را بر خلاف [[شریعت]] انجام داده، در واقع نیز بدعت باشد، [[ادله]] حرمت شامل آن می‌شود و اگر از روی عمد نباشد، هرچند عمل او در واقع بدعت و مبغوض و حرام است، در [[جهل]] قصوری معذور است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳؛ انوارالهدایه، ص۲۳۰.</ref>؛ اما اگر عمل او در واقع منطبق با [[شرع]] باشد، دیگر بدعت و تشریع نیست و بر آن [[عقاب]] نمی‌شود؛ هرچند به [[خیال]] خودش، مرتکب بدعت شده است؛ مگر بر مبنایی که متجری را دارای [[عقوبت]] می‌داند<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۵.</ref>


=== ادله حرمت ===
==== ادله حرمت ====
برای حرمت بدعت به [[دلایل]] متعددی استناد شده که [[عقل]] یکی از این ادله است؛ به این بیان: به [[حکم]] کسی که از جانب مولایش به چیزی که علم ندارد، [[متعبد]] و ملتزم شود، تقبیح می‌شود و با ضمیمه [[قاعده ملازمه]] میان [[حکم عقل]] و شرع، حرمت آن ثابت می‌شود<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۰؛ اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۵۹۵۸؛ صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳ - ۱۲۴.</ref>. دلیل دیگر [[آیه]] ۵۹ [[سوره یونس]] است که بر [[حرمت]] افترای بر [[خداوند]] دلالت دارد؛ به این بیان که [[اسناد]] چیزی به خداوند، بدون [[اجازه]] او و [[التزام]] به آن به عنوان [[دین]]، [[افترای به خداوند]] است و [[قبح]] و حرمت آن معلوم است<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹؛ نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۱۹- ۱۲۰.</ref>. همچنین در روایاتی که [[قضات]] را چهار قسم می‌کنند، یکی از کسانی که به [[جهنم]] گرفتار می‌شود، کسی است که از روی [[جهل]]، [[حکم]] کند؛ هرچند حکم او، موافق [[حکم الهی]] باشد<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۲۷، ص۱۷۳.</ref>. این [[روایت]] دلالت دارد اسناد چیزی به [[خدا]] بدون [[علم]] [[حرام]] است؛ گرچه در واقع موافق با حکم الهی باشد<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹- ۵۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱- ۱۲۲.</ref>.
برای حرمت بدعت به [[دلایل]] متعددی استناد شده که [[عقل]] یکی از این ادله است؛ به این بیان: به [[حکم]] کسی که از جانب مولایش به چیزی که علم ندارد، [[متعبد]] و ملتزم شود، تقبیح می‌شود و با ضمیمه [[قاعده ملازمه]] میان [[حکم عقل]] و شرع، حرمت آن ثابت می‌شود<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۰؛ اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۱، ص۵۹۵۸؛ صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳ - ۱۲۴.</ref>. دلیل دیگر [[آیه]] ۵۹ [[سوره یونس]] است که بر [[حرمت]] افترای بر [[خداوند]] دلالت دارد؛ به این بیان که [[اسناد]] چیزی به خداوند، بدون [[اجازه]] او و [[التزام]] به آن به عنوان [[دین]]، [[افترای به خداوند]] است و [[قبح]] و حرمت آن معلوم است<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹؛ نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۱۹- ۱۲۰.</ref>. همچنین در روایاتی که [[قضات]] را چهار قسم می‌کنند، یکی از کسانی که به [[جهنم]] گرفتار می‌شود، کسی است که از روی [[جهل]]، [[حکم]] کند؛ هرچند حکم او، موافق [[حکم الهی]] باشد<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۲۷، ص۱۷۳.</ref>. این [[روایت]] دلالت دارد اسناد چیزی به [[خدا]] بدون [[علم]] [[حرام]] است؛ گرچه در واقع موافق با حکم الهی باشد<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۴۹- ۵۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱- ۱۲۲.</ref>.


[[امام خمینی]] ضمن آنکه حرمت و مبغوضیت [[تشریع]] را غیر قابل [[انکار]] می‌داند، نقدی مشترک بر هر سه دلیل وارد می‌کند و آن این است که این [[ادله]] بر فرض دلالت، بر حرمت [[افترا]] به خدا و همچنین حرمت قول به غیر علم، دلالت دارند؛ اما هر افترا و قول به غیر [[علمی]]، تشریع و [[بدعت]] نیست؛ زیرا تشریع و بدعت به [[تغییر]] [[قوانین الهی]] گفته می‌شود. هرکذب و افترایی تغییر [[قانون الهی]] نیست. ایشان در خصوص روایت یادشده نیز بر دلالت آن اشکال کرده و حکم را غیر از اسناد می‌داند؛ زیرا حکم به معنای انشاست نه اسناد به [[شارع]]<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳.</ref>. ایشان در حرمت تشریع به دلیل دیگری از [[عقل]] و برخی از [[روایات]] استناد کرده است. ایشان همسو با جمع دیگری از [[علما]]<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۰؛ همو، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۰۹؛ اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۲، ص۵۹۵.</ref> [[تشریع]] را از عناوینی دانسته است که مانند [[ظلم]] دارای [[قبح]] ذاتی‌اند و از مصادیق ظلم و به [[بازی]] گرفتن [[احکام]] الهی‌اند و [[حرمت]] ظلم بر [[مولی]]، واضح است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳.</ref>.
[[امام خمینی]] ضمن آنکه حرمت و مبغوضیت [[تشریع]] را غیر قابل [[انکار]] می‌داند، نقدی مشترک بر هر سه دلیل وارد می‌کند و آن این است که این [[ادله]] بر فرض دلالت، بر حرمت [[افترا]] به خدا و همچنین حرمت قول به غیر علم، دلالت دارند؛ اما هر افترا و قول به غیر [[علمی]]، تشریع و [[بدعت]] نیست؛ زیرا تشریع و بدعت به [[تغییر]] [[قوانین الهی]] گفته می‌شود. هرکذب و افترایی تغییر [[قانون الهی]] نیست. ایشان در خصوص روایت یادشده نیز بر دلالت آن اشکال کرده و حکم را غیر از اسناد می‌داند؛ زیرا حکم به معنای انشاست نه اسناد به [[شارع]]<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳.</ref>. ایشان در حرمت تشریع به دلیل دیگری از [[عقل]] و برخی از [[روایات]] استناد کرده است. ایشان همسو با جمع دیگری از [[علما]]<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۰؛ همو، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۰۹؛ اصفهانی غروی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج۲، ص۵۹۵.</ref> [[تشریع]] را از عناوینی دانسته است که مانند [[ظلم]] دارای [[قبح]] ذاتی‌اند و از مصادیق ظلم و به [[بازی]] گرفتن [[احکام]] الهی‌اند و [[حرمت]] ظلم بر [[مولی]]، واضح است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳.</ref>.


همچنین به [[روایات]] متعددی در [[مذمت]] [[بدعت]] و بدعت‌گذاران استناد شده است؛ از جمله آنها روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{س}} است که اگر با [[بدعت‌ها]] در [[امت]] ایشان ظاهر شد، عالم باید علمش را ظاهر کند و اگر چنین نکند، [[لعنت خدا]] بر او باد<ref>کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳. </ref>؛ یا روایتی که [[امام صادق]]{{ع}} از پیامبر اکرم{{صل}} نقل می‌کند هر بدعت [[ضلالت]] و [[گمراهی]] و هر ضلالت در [[آتش]] است<ref>کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۷؛ بجنوردی، سیدحسن، منتهی الاصول، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۰۲.</ref>. [[امام خمینی]] با استناد به [[روایت]] نخست تأکید می‌کند اگر [[سکوت]] [[علمای دین]] موجب جرئت [[ستمکاران]] بر [[ارتکاب محرمات]] و ایجاد بدعت‌ها شود، اظهار [[مخالفت]] بر [[علما]] [[واجب]] و سکوت [[حرام]] است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱۴.</ref> و این [[انکار]] واجب است؛ اگرچه بر از بین بردن حرامی که صورت می‌پذیرد، تأثیری نداشته باشد<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۵۰؛ توضیح المسائل، ص۴۵۰.</ref>.
همچنین به [[روایات]] متعددی در [[مذمت]] [[بدعت]] و بدعت‌گذاران استناد شده است؛ از جمله آنها روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{س}} است که اگر با [[بدعت‌ها]] در [[امت]] ایشان ظاهر شد، عالم باید علمش را ظاهر کند و اگر چنین نکند، [[لعنت خدا]] بر او باد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳. </ref>؛ یا روایتی که [[امام صادق]]{{ع}} از پیامبر اکرم{{صل}} نقل می‌کند هر بدعت [[ضلالت]] و [[گمراهی]] و هر ضلالت در [[آتش]] است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۷؛ بجنوردی، سیدحسن، منتهی الاصول، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۰۲.</ref>. [[امام خمینی]] با استناد به [[روایت]] نخست تأکید می‌کند اگر [[سکوت]] [[علمای دین]] موجب جرئت [[ستمکاران]] بر [[ارتکاب محرمات]] و ایجاد بدعت‌ها شود، اظهار [[مخالفت]] بر [[علما]] [[واجب]] و سکوت [[حرام]] است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱۴.</ref> و این [[انکار]] واجب است؛ اگرچه بر از بین بردن حرامی که صورت می‌پذیرد، تأثیری نداشته باشد<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۵۰؛ توضیح المسائل، ص۴۵۰.</ref>.


این فتوای امام خمینی علاوه بر حرمت بدعت، مبتنی بر دیدگاه ایشان درباره شرط تأثیر در [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[وظیفه]] علما در امور مهم [[دینی]] است که باید با بدعت [[مبارزه]] کنند حتی اگر انکارشان مؤثر نباشد. ایشان در این امر، تنها معیار را اهمیت موضوع می‌داند و ملاحظه ضرر و حرج را دخیل نمی‌داند<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۹۹-۴۵۰.</ref>. ایشان نفس مخالفت علما را با بدعت‌های [[حاکمان ظالم]]، مفید دانسته است؛ زیرا سبب [[آگاهی]] [[مردم]] به [[فساد اجتماعی]] و ظلم [[حاکمان جور]] و مبارزه مردم با آن و خودداری از [[همکاری]] با آنان می‌شود<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱۴.</ref>. ایشان با استناد به همین روایت، [[وظیفه عالمان]] دینی را مبارزه با بدعت‌گذاری‌های [[رژیم پهلوی]] و [[قیام]] در برابر آنان دانسته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۳۸۹- ۳۹۰.</ref>؛ چنان که خود ایشان تلگرامی که به [[محمدرضا پهلوی]] در [[اعتراض]] به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]] - مصوب [[دولت]] [[اسدالله]] [[علم]] - زد، عمل دولت را [[بدعت]] در [[اسلام]] دانست و به [[حدیث شریف]] [[نبوی]]{{صل}} درباره [[وظیفه عالمان]] در برابر بدعت اشاره کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۸۸. </ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۵.</ref>
این فتوای امام خمینی علاوه بر حرمت بدعت، مبتنی بر دیدگاه ایشان درباره شرط تأثیر در [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[وظیفه]] علما در امور مهم [[دینی]] است که باید با بدعت [[مبارزه]] کنند حتی اگر انکارشان مؤثر نباشد. ایشان در این امر، تنها معیار را اهمیت موضوع می‌داند و ملاحظه ضرر و حرج را دخیل نمی‌داند<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۹۹-۴۵۰.</ref>. ایشان نفس مخالفت علما را با بدعت‌های [[حاکمان ظالم]]، مفید دانسته است؛ زیرا سبب [[آگاهی]] [[مردم]] به [[فساد اجتماعی]] و ظلم [[حاکمان جور]] و مبارزه مردم با آن و خودداری از [[همکاری]] با آنان می‌شود<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱۴.</ref>. ایشان با استناد به همین روایت، [[وظیفه عالمان]] دینی را مبارزه با بدعت‌گذاری‌های [[رژیم پهلوی]] و [[قیام]] در برابر آنان دانسته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۳۸۹- ۳۹۰.</ref>؛ چنان که خود ایشان تلگرامی که به [[محمدرضا پهلوی]] در [[اعتراض]] به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و [[ولایتی]] - مصوب [[دولت]] [[اسدالله]] [[علم]] - زد، عمل دولت را [[بدعت]] در [[اسلام]] دانست و به [[حدیث شریف]] [[نبوی]]{{صل}} درباره [[وظیفه عالمان]] در برابر بدعت اشاره کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۸۸. </ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۵.</ref>


== [[فساد]] عمل بدعت‌آمیز ==
=== فساد عمل بدعت‌آمیز ===
از بحث‌های مهم در بدعت [[صحت]] و فساد [[عبادت]] یا معامله‌ای است که از روی بدعت انجام شده است:
از بحث‌های مهم در بدعت [[صحت]] و فساد [[عبادت]] یا معامله‌ای است که از روی بدعت انجام شده است:


=== [[حکم]] بدعت در عبادت ===
==== [[حکم]] بدعت در عبادت ====
برای تبیین حکم بدعت در اصل عبادت دو صورت مطرح شده است. صورت اول جایی است که [[مکلف]] علم دارد عبادت امر ندارد و ملاک آن نیز موجود نیست و با این حال، آن را با این عنوان که مأموربه است به جا می‌آورد و سپس معلوم می‌شود در واقع امری نبوده است. در این صورت، بدون تردید عبادت [[باطل]] است<ref>صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳. </ref>؛ البته سبب بطلان آن، [[تشریع]] و بدعت نیست، بلکه به موجب اینکه امری از جانب [[خداوند]] نیست که شخص بتواند با آن [[تقرب]] بجوید، عمل [[فاسد]] می‌شود<ref>نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۱، ص۱۴۳؛ میرزای شیرازی، محمدحسن، تقریرات آیه لله المجدد الشیرازی، ج۱، ص۴۱۶؛ صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. اما [[امام خمینی]] با اشاره به این بحث و بدعت دانستن شستشوی سوم عضو در [[وضو]] در فرضی که این شستن عمدی باشد، گفته است وجهی برای بطلان وضوی شخص عامدی که با شستشوی سوم قصد [[امتثال]] امرکرده، وجود ندارد؛ زیرا او می‌داند که شستن سوم [[مشروعیت]] ندارد؛ بنابراین معقول نیست قصد مشروعیت کند و آن را جزو وضو قرار دهد<ref>امام خمینی، الطهاره، ص۵۸۷.</ref>.
برای تبیین حکم بدعت در اصل عبادت دو صورت مطرح شده است. صورت اول جایی است که [[مکلف]] علم دارد عبادت امر ندارد و ملاک آن نیز موجود نیست و با این حال، آن را با این عنوان که مأموربه است به جا می‌آورد و سپس معلوم می‌شود در واقع امری نبوده است. در این صورت، بدون تردید عبادت [[باطل]] است<ref>صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳. </ref>؛ البته سبب بطلان آن، [[تشریع]] و بدعت نیست، بلکه به موجب اینکه امری از جانب [[خداوند]] نیست که شخص بتواند با آن [[تقرب]] بجوید، عمل [[فاسد]] می‌شود<ref>نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۱، ص۱۴۳؛ میرزای شیرازی، محمدحسن، تقریرات آیه لله المجدد الشیرازی، ج۱، ص۴۱۶؛ صدر، سیدمحمدباقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. اما [[امام خمینی]] با اشاره به این بحث و بدعت دانستن شستشوی سوم عضو در [[وضو]] در فرضی که این شستن عمدی باشد، گفته است وجهی برای بطلان وضوی شخص عامدی که با شستشوی سوم قصد [[امتثال]] امرکرده، وجود ندارد؛ زیرا او می‌داند که شستن سوم [[مشروعیت]] ندارد؛ بنابراین معقول نیست قصد مشروعیت کند و آن را جزو وضو قرار دهد<ref>امام خمینی، الطهاره، ص۵۸۷.</ref>.


صورت دوم جایی است که مکلف در وجود امر [[شک]] دارد و در عین حال به قصد امر و مطلوبیت [[شرعی]] آن را انجام می‌دهد. در این فرض [[اختلاف]] نظر وجود دارد. برخی قائل به [[فساد]] [[عبادت]] شده، برای آن به دلایلی استناد کرده‌اند: # الف) [[التزام]] به اینکه [[تشریع]] و [[بدعت]] منحصر به التزام [[قلبی]] نیست، بلکه این دو عنوان، بر خود عمل خارجی منطبق و صادق‌اند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۱، ص۲۹۹. </ref> و در این صورت عبادت، از باب بدعت و تشریع [[حرام]] است و تمامی [[دلایل]] بطلان عبادت به [[حرمت]] ذاتی که در بحث اقتضای [[نهی]] برای فساد عبادت بیان الشاه، در اینجا نیز جاری خواهد بود؛ زیرا با حرمت از باب بدعت نیز مبغوضیت عمل ثابت می‌شود.  
صورت دوم جایی است که مکلف در وجود امر [[شک]] دارد و در عین حال به قصد امر و مطلوبیت [[شرعی]] آن را انجام می‌دهد. در این فرض [[اختلاف]] نظر وجود دارد. برخی قائل به [[فساد]] [[عبادت]] شده، برای آن به دلایلی استناد کرده‌اند:  
# ب) التزام به اینکه تشریع و بدعت گرچه منطبق بر فعل خارجی نیست، [[قبح]] آن به عمل خارجی سرایت می‌کند و در نتیجه عمل خارجی مانند [[نماز]]، [[قبیح]] می‌شود و وقتی عمل از نظر [[شرع]]، قبیح و مبغوض شد، دیگر از صلاحیت [[تقرب]] خارج می‌شود<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۵، ص۴۲۳. </ref>.  
 
# [[التزام]] به اینکه [[تشریع]] و [[بدعت]] منحصر به التزام [[قلبی]] نیست، بلکه این دو عنوان، بر خود عمل خارجی منطبق و صادق‌اند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۱، ص۲۹۹. </ref> و در این صورت عبادت، از باب بدعت و تشریع [[حرام]] است و تمامی [[دلایل]] بطلان عبادت به [[حرمت]] ذاتی که در بحث اقتضای [[نهی]] برای فساد عبادت بیان الشاه، در اینجا نیز جاری خواهد بود؛ زیرا با حرمت از باب بدعت نیز مبغوضیت عمل ثابت می‌شود.  
# التزام به اینکه تشریع و بدعت گرچه منطبق بر فعل خارجی نیست، [[قبح]] آن به عمل خارجی سرایت می‌کند و در نتیجه عمل خارجی مانند [[نماز]]، [[قبیح]] می‌شود و وقتی عمل از نظر [[شرع]]، قبیح و مبغوض شد، دیگر از صلاحیت [[تقرب]] خارج می‌شود<ref>خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، التنقیح، التقلید، ج۵، ص۴۲۳. </ref>.  


وجه اول مبتنی بر پذیرش انطباق و [[صدق]] عناوین «بدعت و تشریع» بر عمل خارجی و وجه دوم مبتنی بر سرایت قبح از عنوان «بدعت» به خارج است و هر دو امر از نگاه [[امام خمینی]] دارای اشکال‌اند. ایشان عنوان «بدعت» و «نماز» را دو عنوان کاملاً جدا از هم می‌داند و سرایت قبح و مبغوضیت از یک عنوان به عنوان مباین دیگر را بی‌معنا می‌خواند و قائل است قبح بدعت گرچه از مسلمات است، اما با فرض پذیرش [[قانون]] ملازمه میان [[حکم عقل]] و [[حکم شرع]]، تنها حرمت [[شرعی]] همین عنوان ثابت می‌شود و دلیلی بر سرایت به عناوین مباین و مغایر با آن همچون «نماز» و غیر آن، وجود ندارد<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۲۸؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳. </ref>؛ از این رو نهی [[شارع]] به «نماز» تعلق نمی‌گیرد. ج) برخی از باب صدق عنوان هتک مولا، و ضایع کردن [[حق]] [[سلطنت]] و مولویت، قائل به قبح عمل و عدم صلاحیت آن برای [[تقرب]] به مولا شده‌اند که خود ملاک مستقلی برای مبغوضیت و [[فساد]] است<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱؛ بجنوردی، سیدحسن، منتهی الاصول، ج۲، ص۱۰۶؛ صدر، سید محمد باقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳-۱۲۴.</ref>. از سخن [[امام خمینی]] می‌توان استفاده کرد ایشان این وجه را نیز دلیل بر فساد [[عبادت]] نمی‌داند. ایشان گرچه [[تشریع]] را [[تغییر]] [[قوانین الهی]] و [[بازی]] با [[احکام خدا]] می‌داند- که از عناوین [[واقعی]] است و مانند [[ظلم]] متصف به [[قبح]] می‌شود و بلکه نوعی ظلم در [[حق]] مولاست - اما در ادامه تصریح می‌کند تشریع به هر معنایی که [[تفسیر]] شود، قبح آن به فعل خارجی سرایت نمی‌کند؛ چون وجهی برای سرایت قبح از یک عنوان به عنوان دیگر وجود ندارد<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳.</ref>.
وجه اول مبتنی بر پذیرش انطباق و [[صدق]] عناوین «بدعت و تشریع» بر عمل خارجی و وجه دوم مبتنی بر سرایت قبح از عنوان «بدعت» به خارج است و هر دو امر از نگاه [[امام خمینی]] دارای اشکال‌اند. ایشان عنوان «بدعت» و «نماز» را دو عنوان کاملاً جدا از هم می‌داند و سرایت قبح و مبغوضیت از یک عنوان به عنوان مباین دیگر را بی‌معنا می‌خواند و قائل است قبح بدعت گرچه از مسلمات است، اما با فرض پذیرش [[قانون]] ملازمه میان [[حکم عقل]] و [[حکم شرع]]، تنها حرمت [[شرعی]] همین عنوان ثابت می‌شود و دلیلی بر سرایت به عناوین مباین و مغایر با آن همچون «نماز» و غیر آن، وجود ندارد<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۲۸؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳. </ref>؛ از این رو نهی [[شارع]] به «نماز» تعلق نمی‌گیرد. ج) برخی از باب صدق عنوان هتک مولا، و ضایع کردن [[حق]] [[سلطنت]] و مولویت، قائل به قبح عمل و عدم صلاحیت آن برای [[تقرب]] به مولا شده‌اند که خود ملاک مستقلی برای مبغوضیت و [[فساد]] است<ref>نایینی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۲۱؛ بجنوردی، سیدحسن، منتهی الاصول، ج۲، ص۱۰۶؛ صدر، سید محمد باقر، بحوث فی علم الاصول، ج۳، ص۱۲۳-۱۲۴.</ref>. از سخن [[امام خمینی]] می‌توان استفاده کرد ایشان این وجه را نیز دلیل بر فساد [[عبادت]] نمی‌داند. ایشان گرچه [[تشریع]] را [[تغییر]] [[قوانین الهی]] و [[بازی]] با [[احکام خدا]] می‌داند- که از عناوین [[واقعی]] است و مانند [[ظلم]] متصف به [[قبح]] می‌شود و بلکه نوعی ظلم در [[حق]] مولاست - اما در ادامه تصریح می‌کند تشریع به هر معنایی که [[تفسیر]] شود، قبح آن به فعل خارجی سرایت نمی‌کند؛ چون وجهی برای سرایت قبح از یک عنوان به عنوان دیگر وجود ندارد<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۳.</ref>.
خط ۴۷: خط ۵۱:
امام خمینی در بعضی موارد از [[بدعت]] در اجزای عبادت همچون شستشوی بار سوم در اعضای [[وضو]]، در فرضی که این شستن عمدی باشد، ضمن تصریح به بدعت و [[حرام]] بودن آن، آن را مبطل وضو دانسته است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۵۹؛ الطهاره، ص۵۸۷.</ref>؛ اما در جای دیگر این بطلان را در صورتی دانسته است که با رطوبت شستشوی سوم، عمل دیگر وضو یعنی مسح را انجام دهد؛ مانند آنجا که این شستشو در دست چپ باشد؛ بنابراین سبب بطلان، نفس بدعت و تشریع نیست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۳۵. </ref>. [[اذان]] دوم در [[ظهر]] [[روز جمعه]] ـ که گاهی به آن اذان سوم نیز گفته می‌شود ـ بدعت است و امام خمینی بر بدعت بودن و [[حرمت]] آن تصریح کرده است<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۲۲۶. </ref>. ایشان گرچه به بطلان آن اشاره‌ای نکرده، اما طبق آنچه گذشت، بطلان باید به سبب نبود امر و عبادت بودن اذان باشد؛ البته این ربطی به حرمت بدعت و [[نهی]] [[تشریعی]] ندارد.
امام خمینی در بعضی موارد از [[بدعت]] در اجزای عبادت همچون شستشوی بار سوم در اعضای [[وضو]]، در فرضی که این شستن عمدی باشد، ضمن تصریح به بدعت و [[حرام]] بودن آن، آن را مبطل وضو دانسته است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۵۹؛ الطهاره، ص۵۸۷.</ref>؛ اما در جای دیگر این بطلان را در صورتی دانسته است که با رطوبت شستشوی سوم، عمل دیگر وضو یعنی مسح را انجام دهد؛ مانند آنجا که این شستشو در دست چپ باشد؛ بنابراین سبب بطلان، نفس بدعت و تشریع نیست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۳۵. </ref>. [[اذان]] دوم در [[ظهر]] [[روز جمعه]] ـ که گاهی به آن اذان سوم نیز گفته می‌شود ـ بدعت است و امام خمینی بر بدعت بودن و [[حرمت]] آن تصریح کرده است<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۲۲۶. </ref>. ایشان گرچه به بطلان آن اشاره‌ای نکرده، اما طبق آنچه گذشت، بطلان باید به سبب نبود امر و عبادت بودن اذان باشد؛ البته این ربطی به حرمت بدعت و [[نهی]] [[تشریعی]] ندارد.


=== [[حکم]] بدعت در معاملات ===
==== [[حکم]] بدعت در معاملات ====
در معاملات به معنای اعم که شامل [[بیع]] و قراردادهای مختلف و [[ازدواج]] و مانند آن می‌شود، اگر عملی از روی عمد، برخلاف [[شریعت]] انجام شود، در این صورت به نظر [[امام خمینی]] [[حکم]] به [[فساد]] [[معامله]] می‌شود؛ زیرا در صورت [[خلاف شرع]] بودن، امضای [[شرع]] نیز مفقود خواهد بود و با توجه به اصل فساد در [[معاملات]]، اثری بر آن مترتب نخواهد شد<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۷۵- ۷۶.</ref>. اگر شخص عمل معاملی را از روی عمد و به [[زعم]] خود، برخلاف آنچه در شرع آمده، انجام دهد و سپس مشخص شود عمل [[مطابق با واقع]] بوده است، در این صورت بنا بر نظر فقهایی که [[بدعت]] و [[تشریع]] را مطلق استاد [[امیر]] غیرثابت و غیرمعلوم به شرع دانسته‌اند<ref>نایینی، کتاب الصلاة، ج۱، ص۳۱۵؛ همو، فوائد الاصول، ج۴، ص۴۵۶. </ref>، این معنا مصداق پیدا می‌کند و با توجه به [[حرمت]] بدعت، مسئله از مصادیق مبحث [[نهی]] در معاملات خواهد بود؛ اما بنا بر نظر امام خمینی که بدعت را [[تغییر]] [[قوانین الهی]] دانسته و برای آن، [[حقیقت]] و واقعیتی قائل شده است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲.</ref>، عملی که [[مکلف]] به زعم خود از روی بدعت انجام داده و معلوم شده عمل او در واقع بدعت نبوده، صحیح خواهد بود؛ زیرا عمل فی نفسه مطابق با واقع بوده و آنچه از مکلف به عنوان بدعت واقع شده، اصلاً بدعت و تشریع نیست و او حرمتی را مرتکب نشده است. در این صورت نهی نه در واقع و نه از باب تشریع وجود ندارد<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۲۸- ۲۳۰؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳. </ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۶.</ref>
در معاملات به معنای اعم که شامل [[بیع]] و قراردادهای مختلف و [[ازدواج]] و مانند آن می‌شود، اگر عملی از روی عمد، برخلاف [[شریعت]] انجام شود، در این صورت به نظر [[امام خمینی]] [[حکم]] به [[فساد]] [[معامله]] می‌شود؛ زیرا در صورت [[خلاف شرع]] بودن، امضای [[شرع]] نیز مفقود خواهد بود و با توجه به اصل فساد در [[معاملات]]، اثری بر آن مترتب نخواهد شد<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۷۵- ۷۶.</ref>. اگر شخص عمل معاملی را از روی عمد و به [[زعم]] خود، برخلاف آنچه در شرع آمده، انجام دهد و سپس مشخص شود عمل [[مطابق با واقع]] بوده است، در این صورت بنا بر نظر فقهایی که [[بدعت]] و [[تشریع]] را مطلق استاد [[امیر]] غیرثابت و غیرمعلوم به شرع دانسته‌اند<ref>نایینی، کتاب الصلاة، ج۱، ص۳۱۵؛ همو، فوائد الاصول، ج۴، ص۴۵۶. </ref>، این معنا مصداق پیدا می‌کند و با توجه به [[حرمت]] بدعت، مسئله از مصادیق مبحث [[نهی]] در معاملات خواهد بود؛ اما بنا بر نظر امام خمینی که بدعت را [[تغییر]] [[قوانین الهی]] دانسته و برای آن، [[حقیقت]] و واقعیتی قائل شده است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲.</ref>، عملی که [[مکلف]] به زعم خود از روی بدعت انجام داده و معلوم شده عمل او در واقع بدعت نبوده، صحیح خواهد بود؛ زیرا عمل فی نفسه مطابق با واقع بوده و آنچه از مکلف به عنوان بدعت واقع شده، اصلاً بدعت و تشریع نیست و او حرمتی را مرتکب نشده است. در این صورت نهی نه در واقع و نه از باب تشریع وجود ندارد<ref>امام خمینی، انوارالهدایه، ج۱، ص۲۲۸- ۲۳۰؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۲، ص۴۰۲- ۴۰۳. </ref>.<ref>[[حسن احمدی شاهرودی|احمدی شاهرودی، حسن]]، [[بدعت - احمدی شاهرودی (مقاله)| مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]] ص ۵۹۶.</ref>


۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش