پرش به محتوا

سهم بن غالب: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۱۰: خط ۱۰:


==[[قیام سهم بن غالب]] وخطیم [[باهلی]]==
==[[قیام سهم بن غالب]] وخطیم [[باهلی]]==
در [[سال ۴۱ هجری]]، [[سهم بن غالب]] هجیمی به همراه [[خطیم باهلی]] و هفتاد نفر دیگر برضد ابن‌عامر [[قیام]] کردند. نام اصلی خطیم باهلی، [[یزید بن مالک]] بود ولی چون اثر [[شمشیر]] بر صورت او نمایان بود به خطیم معروف شده بود. آنان در کنار پل نزدیکی [[بصره]] تجمع کرده بودند. روزی [[عبادة بن فرص لیثی]] با فرزند و برادرزاده‌اش از کنار آنها گذر کرد. [[خوارج]] از آنها پرسیدند که شما کیستید؟ پاسخ دادند: از [[مسلمین]] هستیم. خوارج گفتند: [[دروغ]] می‌گویید شما از [[مسلمانان]] نیستید. عباده گفت: سبحان [[الله]]! پس همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] را از من قبول کرد، شما نیز قبول کنید. گفتند: چگونه؟ گفت من به [[رسول خدا]]{{صل}} دروغ گفته بودم و با او [[نبرد]] کرده بودم؛ ولی بعد نزد پیامبر{{صل}} رفتم و ادعای اسلام کردم و او از من پذیرفت و من هم [[مسلمان]] شدم. خوارج از او قبول نکردند و گفتند: تو [[کافر]] هستی و او و فرزند و برادرزاده‌اش را کشتند. ابن‌عامر به [[جنگ]] آنها رفت و تعداد زیادی از آنها را کشت؛ ولی بقیه آنها به بیشه‌ای [[پناه]] بردند. در بین فراریان، سهم و خطیم نیز بودند. ابن‌عامر به آنها [[امان]] داد تا [[تسلیم]] شوند. آنها نیز پذیرفتند و تسلیم شدند. [[معاویه]] چون از ماجرا [[آگاه]] شد به او نوشت که آنها را بکشد؛ ولی ابن‌عامر پاسخ داد من به آنها امان دادم و [[عهد]] کردم که مصون باشند. ولی هنگامی که [[زیاد بن ابیه]] به [[امارت بصره]] [[منصوب]] شد، سهم و خطیم هر دو از [[ترس]] او گریختند و به [[اهواز]] رفتند. عده‌ای در اطراف سهم جمع شدند و به همراه او به سمت بصره حرکت کردند. آنان مدتی در اطراف بصره کمین کردند، مسلمانان را می‌کشتند، [[یهودیان]] را [[آزاد]] می‌کردند و حتی سعد، مولای [[قدامه بن مظعون]] را نیز کشتند. هنگامی که سهم به همراه یارانش [[تصمیم]] گرفت که به [[بصره]] وارد شود، به قولی اطرافیانش متفرق شدند و سهم هم ناگزیر پنهان شد و به قول دیگر، او یارانش را رها کرد و مخفی شد و در همان وضع از زیاد [[امان]] خواست. او [[گمان]] میکرد که زیاد هم، مانند ابن‌عامر [[عفو]] خواهد کرد و امان خواهد داد؛ اما زیاد به او امان نداد و به جستجوی او پرداخت و سعی و تلاش زیادی کرد تا سهم را یافت؛ سپس او را کشت و در مخفیگاهش به دار آویخت. همچنین گفته شده است که او مخفیانه [[زندگی]] کرد تا اینکه که زیاد درگذشت. سپس [[عبیدالله بن زیاد]] او را یافت و به دار آویخت. و درباره خطیم هم آمده است که زیاد او را یافت و درباره چگونگی [[قتل]] [[عبادة]] بن فرص لیثی از او بازجویی کرد اما خطیم دست داشتن در قتل او را [[انکار]] کرد؛ پس زیاد او را به [[بحرین]] [[تبعید]] کرد و بعد از مدتی او را به بصره بازگرداند<ref>کامل، ج۱۰، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۱۹۸.</ref>
در [[سال ۴۱ هجری]]، [[سهم بن غالب هجیمی]] به همراه [[خطیم باهلی]] و هفتاد نفر دیگر برضد ابن‌عامر [[قیام]] کردند. نام اصلی خطیم باهلی، [[یزید بن مالک]] بود ولی چون اثر [[شمشیر]] بر صورت او نمایان بود به خطیم معروف شده بود. آنان در کنار پل نزدیکی [[بصره]] تجمع کرده بودند. روزی [[عبادة بن فرص لیثی]] با فرزند و برادرزاده‌اش از کنار آنها گذر کرد. [[خوارج]] از آنها پرسیدند که شما کیستید؟ پاسخ دادند: از [[مسلمین]] هستیم. خوارج گفتند: [[دروغ]] می‌گویید شما از [[مسلمانان]] نیستید. عباده گفت: سبحان [[الله]]! پس همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] را از من قبول کرد، شما نیز قبول کنید. گفتند: چگونه؟ گفت من به [[رسول خدا]]{{صل}} دروغ گفته بودم و با او [[نبرد]] کرده بودم؛ ولی بعد نزد پیامبر{{صل}} رفتم و ادعای اسلام کردم و او از من پذیرفت و من هم [[مسلمان]] شدم. خوارج از او قبول نکردند و گفتند: تو [[کافر]] هستی و او و فرزند و برادرزاده‌اش را کشتند. ابن‌عامر به [[جنگ]] آنها رفت و تعداد زیادی از آنها را کشت؛ ولی بقیه آنها به بیشه‌ای [[پناه]] بردند. در بین فراریان، سهم و خطیم نیز بودند. ابن‌عامر به آنها [[امان]] داد تا [[تسلیم]] شوند. آنها نیز پذیرفتند و تسلیم شدند. [[معاویه]] چون از ماجرا [[آگاه]] شد به او نوشت که آنها را بکشد؛ ولی ابن‌عامر پاسخ داد من به آنها امان دادم و [[عهد]] کردم که مصون باشند. ولی هنگامی که [[زیاد بن ابیه]] به [[امارت بصره]] [[منصوب]] شد، سهم و خطیم هر دو از [[ترس]] او گریختند و به [[اهواز]] رفتند. عده‌ای در اطراف سهم جمع شدند و به همراه او به سمت بصره حرکت کردند. آنان مدتی در اطراف بصره کمین کردند، مسلمانان را می‌کشتند، [[یهودیان]] را [[آزاد]] می‌کردند و حتی سعد، مولای [[قدامه بن مظعون]] را نیز کشتند. هنگامی که سهم به همراه یارانش [[تصمیم]] گرفت که به [[بصره]] وارد شود، به قولی اطرافیانش متفرق شدند و سهم هم ناگزیر پنهان شد و به قول دیگر، او یارانش را رها کرد و مخفی شد و در همان وضع از زیاد [[امان]] خواست. او [[گمان]] میکرد که زیاد هم، مانند ابن‌عامر [[عفو]] خواهد کرد و امان خواهد داد؛ اما زیاد به او امان نداد و به جستجوی او پرداخت و سعی و تلاش زیادی کرد تا سهم را یافت؛ سپس او را کشت و در مخفیگاهش به دار آویخت. همچنین گفته شده است که او مخفیانه [[زندگی]] کرد تا اینکه که زیاد درگذشت. سپس [[عبیدالله بن زیاد]] او را یافت و به دار آویخت. و درباره خطیم هم آمده است که زیاد او را یافت و درباره چگونگی [[قتل]] [[عبادة]] بن فرص لیثی از او بازجویی کرد اما خطیم دست داشتن در قتل او را [[انکار]] کرد؛ پس زیاد او را به [[بحرین]] [[تبعید]] کرد و بعد از مدتی او را به بصره بازگرداند<ref>کامل، ج۱۰، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۱۹۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش