پرش به محتوا

غزوه فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام'
جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان')
جز (جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام')
 
خط ۲۰: خط ۲۰:
== عکس‌العمل [[پیامبر]] {{صل}} ==
== عکس‌العمل [[پیامبر]] {{صل}} ==
* سرانجام در پی [[نقض]] [[صلح‌نامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن ام‌مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]] {{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده‌ هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از این‌رو، به [[دستور]] ایشان همه راه‌ها زیر نظر گرفته شد.
* سرانجام در پی [[نقض]] [[صلح‌نامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن ام‌مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]] {{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده‌ هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از این‌رو، به [[دستور]] ایشان همه راه‌ها زیر نظر گرفته شد.
* گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] نامه‌ای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ‌ کس نمی‌دانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عده‌ای هرچه کوشش کردند از لابه‌لای صحبت‌های [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان]] [[اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]] {{صل}} [[دستور]] توقف داد.
* گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] نامه‌ای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ‌ کس نمی‌دانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عده‌ای هرچه کوشش کردند از لابه‌لای صحبت‌های [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]] {{صل}} [[دستور]] توقف داد.
* از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمان‌شکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکس‌العمل شدید [[پیامبر]] {{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروه‌های دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهت‌زده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]] {{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>.
* از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمان‌شکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکس‌العمل شدید [[پیامبر]] {{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروه‌های دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهت‌زده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]] {{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>.
* [[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمه‌گاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]] {{صل}} جمع شده‌اند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] می‌جویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاح‌های خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در امان‌اند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>.
* [[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمه‌گاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]] {{صل}} جمع شده‌اند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] می‌جویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاح‌های خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در امان‌اند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>.


== [[فتح مکه]] ==
== [[فتح مکه]] ==
* [[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابی‌جهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} فرا می‌خواندند. عده‌ای از [[قریش]] و بنی‌هذیل و [[بنی‌بکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]] {{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیه‌ای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهده‌دار بود، با [[مقاومت]] روبه‌رو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمه‌ای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.
* [[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابی‌جهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} فرا می‌خواندند. عده‌ای از [[قریش]] و بنی‌هذیل و [[بنی‌بکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]] {{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیه‌ای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهده‌دار بود، با [[مقاومت]] روبه‌رو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمه‌ای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.


== پس از [[فتح]] ==
== پس از [[فتح]] ==
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش