پرش به محتوا

عبدالله بن ابی‌طلحه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده:قبیله ' به '[[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:
[[ابو طلحه]] گفت: هرگز، [[گریه]] و [[ناراحتی]] معنا ندارد و [[امانت]] را باید پس بدهد. [[ام سلیم]] گفت: پس مراقب باش و [[گریه]] و [[بی‌تابی]] نکن؛ زیرا فرزندت از [[دنیا]] رفته است و [[خداوند]] این امانتی را که به ما داده بود، پس گرفت.
[[ابو طلحه]] گفت: هرگز، [[گریه]] و [[ناراحتی]] معنا ندارد و [[امانت]] را باید پس بدهد. [[ام سلیم]] گفت: پس مراقب باش و [[گریه]] و [[بی‌تابی]] نکن؛ زیرا فرزندت از [[دنیا]] رفته است و [[خداوند]] این امانتی را که به ما داده بود، پس گرفت.


[[ابو طلحه]] وقتی دید [[مادر]] در داغ فرزندش چنین [[صبوری]] پیشه کرده و حتی تا صبح به او خبر نداده، [[خویشتن‌داری]] کرد و [[صبر]] پیشه نمود، برای [[نماز صبح]] آماده شد و [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} شرفیاب شد، و پس از [[اقامه نماز]] صبح، داستان [[مرگ]] پسر و [[صبر]] همسرش را به عرض رساند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} از [[صبر]] این [[زن]] تعجب کرد و با یک سؤال در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: "آیا دیشب [[عروسی]] کردید، [[خداوند]] در [[شب]] شما [[برکت]] قرار دهد". و به [[نقلی]] چنین [[دعا]] کردند: "بارالها، [[شب]] این [[زن]] و مرد را [[مبارک]] گردان".
[[ابو طلحه]] وقتی دید [[مادر]] در داغ فرزندش چنین [[صبوری]] پیشه کرده و حتی تا صبح به او خبر نداده، [[خویشتن‌داری]] کرد و [[صبر]] پیشه نمود، برای [[نماز صبح]] آماده شد و [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} شرفیاب شد، و پس از [[اقامه نماز]] صبح، داستان [[مرگ]] پسر و [[صبر]] همسرش را به عرض رساند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} از [[صبر]] این [[زن]] تعجب کرد و با یک سؤال در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: «آیا دیشب [[عروسی]] کردید، [[خداوند]] در [[شب]] شما [[برکت]] قرار دهد». و به [[نقلی]] چنین [[دعا]] کردند: «بارالها، [[شب]] این [[زن]] و مرد را [[مبارک]] گردان».


[[ام سلیم]]، همان [[شب]] حامله شد و [[خداوند]] [[عبدالله]] را به ایشان عطا کرد و چون [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد تاکام او را برگیرد و در [[حق]] فرزندش [[دعا]] کند. [[پیامبر]] {{صل}} پسر او را گرفت و نام او را [[عبدالله]] گذاشت و مقداری خرما‌ طلبید و در دهان گذاشت بعد کام [[فرزند]] [[ابوطلحه]] را با شیرینی آن خرما برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد و او از [[بهترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید.
[[ام سلیم]]، همان [[شب]] حامله شد و [[خداوند]] [[عبدالله]] را به ایشان عطا کرد و چون [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد تاکام او را برگیرد و در [[حق]] فرزندش [[دعا]] کند. [[پیامبر]] {{صل}} پسر او را گرفت و نام او را [[عبدالله]] گذاشت و مقداری خرما‌ طلبید و در دهان گذاشت بعد کام [[فرزند]] [[ابوطلحه]] را با شیرینی آن خرما برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد و او از [[بهترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید.
۲۴٬۴۶۴

ویرایش