پرش به محتوا

فضائل امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
بنا بر [[آیات قرآن کریم]] مانند [[آیه]] سؤال و [[آیه تطهیر]] و [[آیه]] [[اولی الامر]] و [[احادیث متواتر]] مانند [[حدیث ثقلین]] [[افضلیت]] در [[علم]] و [[مرجعیت علمی اهل بیت]] {{عم}} از جمله [[امام حسن]] {{ع}} ثابت است و در [[مقام]] عمل نیز این [[منزلت]] مورد اعتراف همه قرار گرفته است. بنا بر [[روایات]] تفسیری قریب به ۴۰ [[آیه]] [[قرآن]] درباره [[امام مجتبی]] آمده است.<ref>ر. ک: الامام المجتبی {{ع}} مهجة قلب المصطفی، ص ۱۷.</ref> [[جایگاه]] و مکانت علمی [[امام مجتبی]] در حدی است که [[امیرالمومنین]] {{ع}} برای پاسخ به مسائل به وی ارجاع داده و پس از آنکه [[امام حسن]] {{ع}} [[حکم]] تمام شقوق و احتمالات مساله را [[تبیین]] کردند [[امیرالمومنین]] {{ع}} با تبسم فرمود: صدقت یا بُنی، آنگاه این [[آیه شریفه]] را تلاوت نمود: {{متن قرآن|ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}.<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۳. ر. ک: تهذیب الأحکام، ج ۵، ص ۳۵۵. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۸.</ref> بنا بر [[نقل]] منابع [[عامه]]، آن [[حضرت]] در سن نوجوانی در [[مسجد]] [[مدینه]] می‌نشست و [[مردم]] دور او گرد آمده و سؤالات و مشکلات دینی آنان را حل می‌فرمود و [[برتری]] وی بر دیگران آشکار بود<ref>ر. ک: الکشف و البیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۱۰، ص ۱۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱.</ref>
بنا بر [[آیات قرآن کریم]] مانند [[آیه]] سؤال و [[آیه تطهیر]] و [[آیه]] [[اولی الامر]] و [[احادیث متواتر]] مانند [[حدیث ثقلین]] [[افضلیت]] در [[علم]] و [[مرجعیت علمی اهل بیت]] {{عم}} از جمله [[امام حسن]] {{ع}} ثابت است و در مقام عمل نیز این [[منزلت]] مورد اعتراف همه قرار گرفته است. بنا بر [[روایات]] تفسیری قریب به ۴۰ [[آیه]] [[قرآن]] درباره [[امام مجتبی]] آمده است<ref>ر.ک: الامام المجتبی {{ع}} مهجة قلب المصطفی، ص ۱۷.</ref>. [[جایگاه]] و مکانت علمی [[امام مجتبی]] در حدی است که [[امیرالمومنین]] {{ع}} برای پاسخ به مسائل به وی ارجاع داده و پس از آنکه [[امام حسن]] {{ع}} [[حکم]] تمام شقوق و احتمالات مساله را [[تبیین]] کردند [[امیرالمومنین]] {{ع}} با تبسم فرمود: {{متن حدیث|صدقت یا بُنی}}، آنگاه این [[آیه شریفه]] را تلاوت نمود: {{متن قرآن|ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}.<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۳. ر.ک: تهذیب الأحکام، ج ۵، ص ۳۵۵. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۸.</ref> بنا بر [[نقل]] منابع [[عامه]]، آن حضرت در سن نوجوانی در [[مسجد]] [[مدینه]] می‌نشست و [[مردم]] دور او گرد آمده و سؤالات و مشکلات دینی آنان را حل می‌فرمود و [[برتری]] وی بر دیگران آشکار بود<ref>ر.ک: الکشف و البیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۱۰، ص ۱۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ج ۲ ص ۲۱.</ref>


==[[فضائل]]==
== فضائل امام مجتبی {{ع}} ==
فضائل [[امام مجتبی]]{{ع}} در [[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] فراوانی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] بیان شده است. شاید از مهم‌ترین آنها بتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
فضائل [[امام مجتبی]]{{ع}} در منابع حدیثی و [[تاریخی]] فراوانی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] بیان شده است. شاید از مهم‌ترین آنها بتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
بنا بر نقل بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: حسن و حسین دو [[سرور جوانان اهل بهشت]] هستند<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۳؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۱.</ref>. کسی در میان [[اهل بیت]] به اندازه او به رسول خدا{{صل}} شباهت نداشت<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵.</ref>. از آن [[حضرت]] به [[سبط اکبر]] و [[ریحانه]] رسول خدا{{صل}} یاد شده و از [[اصحاب کسا]] است<ref>طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۲۵۰.</ref>. به اتفاق شیعه و [[سنی]]، [[امام حسن]]{{ع}} در شمار اهل بیت{{عم}} و از مصداق‌های [[آیه مباهله]] و [[آیه تطهیر]] است<ref>قمی، تفسیر، ج۲، ص۶۷ و ۱۹۳؛ طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۵.</ref> و خود آن حضرت به این ویژگی [[افتخار]] می‌کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۲.</ref>. بنا بر [[روایات]] بسیار، رسول خدا{{صل}} در مناسبت‌های بسیار و به گونه‌های مختلف، دیگران را به [[دوست داشتن]] [[حسنین]]{{عم}} امر می‌فرمود و [[دوستی]] با خود را مشروط به دوست داشتن آن دو می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۹۶۱.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} [[جنگ]] و [[صلح]] با [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} و حسنین{{عم}} را جنگ و صلح با خود می‌دانست<ref>احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۹۶۲.</ref>.
# بنا بر نقل بسیاری از عالمان [[اهل سنت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۳؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۱.</ref>. کسی در میان [[اهل بیت]] به اندازه او به رسول خدا{{صل}} شباهت نداشت<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵.</ref>. از آن حضرت به [[سبط اکبر]] و [[ریحانه]] رسول خدا{{صل}} یاد شده و از [[اصحاب کسا]] است<ref>طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۲۵۰.</ref>. به اتفاق شیعه و [[سنی]]، [[امام حسن]]{{ع}} در شمار اهل بیت{{عم}} و از مصداق‌های [[آیه مباهله]] و [[آیه تطهیر]] است<ref>قمی، تفسیر، ج۲، ص۶۷ و ۱۹۳؛ طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۵.</ref> و خود آن حضرت به این ویژگی [[افتخار]] می‌کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۲.</ref>. بنا بر [[روایات]] بسیار، رسول خدا{{صل}} در مناسبت‌های بسیار و به گونه‌های مختلف، دیگران را به [[دوست داشتن]] حسنین{{عم}} امر می‌فرمود و [[دوستی]] با خود را مشروط به دوست داشتن آن دو می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۹۶۱.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} [[جنگ]] و [[صلح]] با [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} و حسنین{{عم}} را جنگ و صلح با خود می‌دانست<ref>احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۹۶۲.</ref>.
 
# امام مجتبی{{ع}} سیمای [[پیامبران]] و هیبت [[سلاطین]] را داشت<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۱۷۶؛ ج۴، ص۹.</ref>، به طوری که از عظمتش کسی بر او [[سبقت]] نمی‌گرفت<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۱؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. [[ابن عباس]] با آن جایگاه ویژه‌ای که داشت، لگام مرکب حسنین{{عم}} را می‌گرفت تا سوار شوند و این کار را برای خود [[سعادت]] می‌دانست<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۷۹.</ref>. هنگام [[طواف]]، انبوهی از [[مردم]] اطراف آن حضرت و برادرش [[امام حسین]]{{ع}} ازدحام می‌کردند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۱.</ref>.
امام مجتبی{{ع}} سیمای [[پیامبران]] و [[هیبت]] [[سلاطین]] را داشت<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۱۷۶؛ ج۴، ص۹.</ref>، به طوری که از عظمتش کسی بر او [[سبقت]] نمی‌گرفت<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۱؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. [[ابن عباس]] با آن جایگاه ویژه‌ای که داشت، لگام مرکب حسنین{{عم}} را می‌گرفت تا سوار شوند و این کار را برای خود [[سعادت]] می‌دانست<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۷۹.</ref>. هنگام [[طواف]]، انبوهی از [[مردم]] اطراف آن حضرت و برادرش [[امام حسین]]{{ع}} ازدحام می‌کردند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۱.</ref>.
# '''[[عبادت]]''': پانزده یا ۲۵ بار پیاده به [[حج]] رفت، در حالی که اسب‌های نجیب پیشاپیش او در حرکت بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۱؛ این روایت برای امام حسین{{ع}} نیز نقل شده است. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۸۰.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} سه بار نصف [[دارایی]] خود، و دو بار تمام آن را در [[راه خدا]] بخشید<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۳-۱۱۴؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۷-۳۸.</ref> و به دلیل [[جود]] و [[بخشش]] بسیار به [[کریم]] [[اهل بیت]] مشهور شد. در وصف [[عبادت]] بی‌مانند امام حسن{{ع}} آمده است که هرگاه [[وضو]] می‌گرفت لرزه بر اعضای او می‌افتاد و رنگش [[تغییر]] می‌کرد. هنگامی که از آن [[حضرت]] در این باره سؤال شد، فرمود: شایسته است کسی که در مقابل [[خداوند بزرگ]] قرار می‌گیرد رنگش تغییر یابد و مفاصل اندامش به لرزه درآید<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۰.</ref>.
 
# '''[[بردباری]]''': [[حلم]] و بردباری [[امام مجتبی]]{{ع}}، از خصائص نیکوی حضرت بود و کمتر نویسنده‌ای از کنار آن بی‌تفاوت گذشته است. زمانی غلام امام حسن{{ع}} خطایی مستوجب [[تنبیه]] مرتکب شد و خطاب به ایشان عرض کرد: {{متن قرآن|وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ}}<ref>«همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>. [[امام]] فرمود: تو را بخشیدم. [[غلام]] عرض کرد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>، حضرت او را [[آزاد]] فرمود<ref>خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۱، ص۱۹۱؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>. همچنین یکی از [[غلامان]] حضرت پای گوسفندی را که مورد علاقه حضرت بود، [[شکست]]. از غلام سبب پرسید. گفت: هدفش ناراحت کردن امام بوده است. امام{{ع}} در پاسخ فرمود: اما من تو را با [[آزادی]] در راه خدا خوشحال می‌کنم. بر پایه [[روایت]] دیگری فرمود: با آزادی تو، آن ([[شیطان]]) که تو را [[فرمان]] به این کار داده است [[غمگین]] می‌کنم<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
'''[[عبادت]]''': پانزده یا ۲۵ بار پیاده به [[حج]] رفت، در حالی که اسب‌های نجیب پیشاپیش او در حرکت بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۱؛ این روایت برای امام حسین{{ع}} نیز نقل شده است. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۸۰.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} سه بار نصف [[دارایی]] خود، و دو بار تمام آن را در [[راه خدا]] بخشید<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۱۳-۱۱۴؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۷-۳۸.</ref> و به دلیل [[جود]] و [[بخشش]] بسیار به [[کریم]] [[اهل بیت]] مشهور شد. در وصف [[عبادت]] بی‌مانند امام حسن{{ع}} آمده است که هرگاه [[وضو]] می‌گرفت لرزه بر اعضای او می‌افتاد و رنگش [[تغییر]] می‌کرد. هنگامی که از آن [[حضرت]] در این باره سؤال شد، فرمود: [[شایسته]] است کسی که در مقابل [[خداوند بزرگ]] قرار می‌گیرد رنگش تغییر یابد و مفاصل اندامش به لرزه درآید<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۰.</ref>.
# '''پاک‌زبانی''': این [[فضیلت]] از اصول مهم در زندگانی [[امام حسن]]{{ع}} است، تا آنجا که [[معاویه]] گفت: کسی نزد من محبوب‌تر از [[حسن بن علی]]{{ع}} به هنگام [[سخن گفتن]] نبود و مایل نبودم و [[دوست]] نداشتم از سخن گفتن باز ایستد. هیچ‌گاه از او [[ناسزا]] و سخن ناخوشایندی نشنیدم، جز یک بار و آن هنگامی بود که میان او و [[عمر]] و پسر [[عثمان بن عفان]] بر سر قطعه زمینی [[اختلاف]] شد. عمرو از پیشنهاد حسن بن علی{{ع}} در [[حل اختلاف]] [[راضی]] نشد و حسن فرمود: جز آنچه بینی او را به خاک مالد، چیزی نزد ما برای او وجود ندارد! و این تنها سخن ناخوشایندی بود که از وی شنیدم<ref>الطبقات الکبری، الطبقه الخامسه، ج۱، ص۲۸۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۵۲.</ref>.
 
# '''[[خردورزی]]''': [[اندیشه‌ورزی]] از مسائل اساسی در [[سیره]] [[امام حسن]]{{ع}} است و در این باره فرمود: در شگفتم از کسی که در خوراک خود [[اندیشه]] می‌کند، اما تدبری در واردات [[فکری]] خود ندارد، او از آنچه، جسمش را می‌آزارد، پرهیز دارد؛ اما پرهیزی از وارد شدن اندیشه‌های ناسالم به [[قلب]] خود ندارد<ref>راوندی، الدعوات، ص۱۴۴-۱۴۵؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۲۱۸.</ref>. آن کس که [[ادب]] ندارد [[عقل]] ندارد...، سرآمد عقل‌ورزی [[معاشرت]] [[نیک]] با [[مردم]] است. با بهره از عقل است که سعادت دنیا و [[آخرت]] فراهم خواهد شد و کسی که فاقد [[عقلانیت]] باشد از هر دو [[محروم]] خواهد بود<ref>اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۹۴؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۱.</ref>. آن حضرت همه را به مداومت بر [[تفکر]] و اندیشه‌ورزی فراخوانده و تفکر را سرآمد همه [[خوبی‌ها]] دانسته است<ref>ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۵۲.</ref>.
'''[[بردباری]]''': [[حلم]] و بردباری [[امام مجتبی]]{{ع}}، از خصائص نیکوی حضرت بود و کمتر نویسنده‌ای از کنار آن بی‌تفاوت گذشته است. زمانی [[غلام امام حسن]]{{ع}} خطایی مستوجب [[تنبیه]] مرتکب شد و خطاب به ایشان عرض کرد: {{متن قرآن|وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ}}<ref>«همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>. [[امام]] فرمود: تو را بخشیدم. [[غلام]] عرض کرد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>، حضرت او را [[آزاد]] فرمود<ref>خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۱، ص۱۹۱؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>. همچنین یکی از [[غلامان]] حضرت پای گوسفندی را که مورد علاقه حضرت بود، [[شکست]]. از غلام سبب پرسید. گفت: هدفش ناراحت کردن امام بوده است. امام{{ع}} در پاسخ فرمود: اما من تو را با [[آزادی]] در راه خدا خوشحال می‌کنم. بر پایه [[روایت]] دیگری فرمود: با آزادی تو، آن ([[شیطان]]) که تو را [[فرمان]] به این کار داده است [[غمگین]] می‌کنم<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# '''خدمت به [[بندگان]] [[خداوند]]''': [[امام]]{{ع}} هم خود به یاری‌رسانی به دیگران توجه داشت و هم به [[دوستان]] و شیعیانش توجه می‌داد. [[ابن عباس]] گوید: حسن بن علی{{ع}} به [[طواف]] مشغول بود که مردی از [[شیعیان]] برای پرداخت [[قرض]] خود [[یاری]] خواست. [[امام]] فرمود: [[مالی]] نزد خود ندارم. مرد گفت: بدهکار با دیدن شما مرا مهلت خواهد داد و از [[زندانی]] شدن رها خواهم شد. امام{{ع}} [[طواف]] خود را قطع کرد و به همراه مرد رفت. گفتند: فراموش کرده‌اید که در حال طواف هستید؟ فرمود: از پدرم از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: کسی که در پی برآورده کردن مشکل [[برادر]] [[مؤمن]] خود باشد، مانند کسی است که نُه هزار سال [[خداوند]] را [[عبادت]] کرده است، در حالی که روزهایش را [[روزه‌داری]] کرده و شب‌هایش را به عبادت برخاسته است<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۰؛ ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص۱۷۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۸.</ref>.
 
# '''[[فروتنی]] و [[ساده‌زیستی]]''': امام{{ع}} با وجود بهره‌مندی از امکانات بسیار، [[فروتن]] و [[ساده‌زیست]] بود. روزی در مسیر حضرت تعدادی از [[فقرا]] بودند که نان روی [[زمین]] گذاشته در حال خوردن بودند. آنان از حضرت خواستند هم غذا شود. حضرت با بیان [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ}}<ref>«ناگزیر خداوند آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند می‌داند؛ بی‌گمان او سرکشان را دوست نمی‌دارد» سوره نحل، آیه ۲۳.</ref> از مرکب پایین آمد و با آنان مشغول خوردن نان شد. سپس آنان را به [[خانه]] خود [[دعوت]] کرد، از آنان [[پذیرایی]] نمود و لباس‌هایی را به آنان بخشید<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۱۸۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۸۳.</ref>
'''پاک‌زبانی''': این [[فضیلت]] از اصول مهم در زندگانی [[امام حسن]]{{ع}} است، تا آنجا که [[معاویه]] گفت: کسی نزد من محبوب‌تر از [[حسن بن علی]]{{ع}} به هنگام [[سخن گفتن]] نبود و مایل نبودم و [[دوست]] نداشتم از سخن گفتن باز ایستد. هیچ‌گاه از او [[ناسزا]] و سخن ناخوشایندی نشنیدم، جز یک بار و آن هنگامی بود که میان او و [[عمر]] و پسر [[عثمان بن عفان]] بر سر قطعه زمینی [[اختلاف]] شد. [[عمرو]] از پیشنهاد حسن بن علی{{ع}} در [[حل اختلاف]] [[راضی]] نشد و حسن فرمود: جز آنچه بینی او را به [[خاک]] مالد، چیزی نزد ما برای او وجود ندارد! و این تنها سخن ناخوشایندی بود که از وی شنیدم<ref>الطبقات الکبری، الطبقه الخامسه، ج۱، ص۲۸۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۵۲.</ref>.
 
'''[[خردورزی]]''': [[اندیشه‌ورزی]] از مسائل اساسی در [[سیره امام حسن]]{{ع}} است و در این باره فرمود: در شگفتم از کسی که در [[خوراک]] خود [[اندیشه]] می‌کند، اما تدبری در واردات [[فکری]] خود ندارد، او از آنچه، جسمش را می‌آزارد، [[پرهیز]] دارد؛ اما پرهیزی از وارد شدن اندیشه‌های ناسالم به [[قلب]] خود ندارد<ref>راوندی، الدعوات، ص۱۴۴-۱۴۵؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۲۱۸.</ref>. آن کس که [[ادب]] ندارد [[عقل]] ندارد...، سرآمد عقل‌ورزی [[معاشرت]] [[نیک]] با [[مردم]] است. با بهره از عقل است که [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] فراهم خواهد شد و کسی که فاقد [[عقلانیت]] باشد از هر دو [[محروم]] خواهد بود<ref>اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۹۴؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۱.</ref>. آن [[حضرت]] همه را به [[مداومت]] بر [[تفکر]] و اندیشه‌ورزی فراخوانده و تفکر را سرآمد همه [[خوبی‌ها]] دانسته است<ref>ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۵۲.</ref>.
 
'''[[خدمت]] به [[بندگان]] [[خداوند]]''': [[امام]]{{ع}} هم خود به [[یاری‌رسانی]] به دیگران توجه داشت و هم به [[دوستان]] و شیعیانش توجه می‌داد. [[ابن عباس]] گوید: حسن بن علی{{ع}} به [[طواف]] مشغول بود که مردی از [[شیعیان]] برای پرداخت [[قرض]] خود [[یاری]] خواست. [[امام]] فرمود: [[مالی]] نزد خود ندارم. مرد گفت: بدهکار با دیدن شما مرا مهلت خواهد داد و از [[زندانی]] شدن رها خواهم شد. امام{{ع}} [[طواف]] خود را قطع کرد و به همراه مرد رفت. گفتند: فراموش کرده‌اید که در حال طواف هستید؟ فرمود: از پدرم از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: کسی که در پی برآورده کردن مشکل [[برادر]] [[مؤمن]] خود باشد، مانند کسی است که نُه هزار سال [[خداوند]] را [[عبادت]] کرده است، در حالی که روزهایش را [[روزه‌داری]] کرده و شب‌هایش را به عبادت برخاسته است<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۰؛ ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص۱۷۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۸.</ref>.
 
'''[[فروتنی]] و [[ساده‌زیستی]]''': امام{{ع}} با وجود بهره‌مندی از امکانات بسیار، [[فروتن]] و [[ساده‌زیست]] بود. روزی در مسیر [[حضرت]] تعدادی از [[فقرا]] بودند که نان روی [[زمین]] گذاشته در حال خوردن بودند. آنان از حضرت خواستند هم [[غذا]] شود. حضرت با بیان [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ}}<ref>«ناگزیر خداوند آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند می‌داند؛ بی‌گمان او سرکشان را دوست نمی‌دارد» سوره نحل، آیه ۲۳.</ref> از مرکب پایین آمد و با آنان مشغول خوردن نان شد. سپس آنان را به [[خانه]] خود [[دعوت]] کرد، از آنان [[پذیرایی]] نمود و لباس‌هایی را به آنان بخشید<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۱۸۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۸۳.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش