پرش به محتوا

تقوا در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای [[پروردگار]] نیست - هرچند [[حرام]] نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای [[خشنودی]] او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «[[مستحبات]]» و «مکروهات» نامیده شده، مورد [[امر و نهی]] خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات [[عقوبت]] ندارد، موجب نقصان در مراتب [[سعادت آدمی]] می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز [[خشنودی پروردگار]] است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که [[آدمی]] از هر آن‌چه مخالف [[رضا]] و خشنودی [[حق]] است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.
مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای [[پروردگار]] نیست - هرچند [[حرام]] نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای [[خشنودی]] او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «[[مستحبات]]» و «مکروهات» نامیده شده، مورد [[امر و نهی]] خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات [[عقوبت]] ندارد، موجب نقصان در مراتب [[سعادت آدمی]] می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز [[خشنودی پروردگار]] است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که [[آدمی]] از هر آن‌چه مخالف [[رضا]] و خشنودی [[حق]] است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.


مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد [[خداوند متعال]] بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه [[اولیای خدا]] است که [[حضور قلب]] دائم دارند و هرگونه [[غفلت]] از [[یاد خدا]] را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب [[قرب]] و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال [[محروم]] می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که [[تقوا]]، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که [[امام]] فرمودند: {{متن حدیث|التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «اجتناب از هر آن‌چه به [[سعادت آدمی]] ضرر زند». و چون [[سعادت]] [[جاودانی]] [[انسان]] در گرو [[خشنودی خدا]] و نزدیکی به ساحت [[قرب]] او است، پس تقوا، [[خویشتن‌داری]] و [[پرهیز]] از لغزش‌هایی است که منافی [[رضوان]] و [[طاعت]] و قرب او است: {{متن حدیث|بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «تقوا تب [[لغزش‌ها]] را فرو می‌نشاند». در [[سخنان امام]] می‌توان همه مراتب تقوا را [[مشاهده]] کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۷.</ref>
مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد [[خداوند متعال]] بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه [[اولیای خدا]] است که [[حضور قلب]] دائم دارند و هرگونه [[غفلت]] از [[یاد خدا]] را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب [[قرب]] و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال [[محروم]] می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که [[تقوا]]، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که [[امام]] فرمودند: {{متن حدیث|التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «اجتناب از هر آن‌چه به [[سعادت آدمی]] ضرر زند». و چون [[سعادت]] [[جاودانی]] [[انسان]] در گرو [[خشنودی خدا]] و نزدیکی به ساحت [[قرب]] او است، پس تقوا، [[خویشتن‌داری]] و [[پرهیز]] از لغزش‌هایی است که منافی [[رضوان]] و [[طاعت]] و قرب او است: {{متن حدیث|بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «تقوا تب [[لغزش‌ها]] را فرو می‌نشاند». در [[سخنان امام]] می‌توان همه مراتب تقوا را [[مشاهده]] کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۷.</ref>.


=== پرهیز از [[شبهات]] ===
=== پرهیز از [[شبهات]] ===
لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها [[پرهیز از محرمات]] [[قطعی]]، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در [[حریم]] ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از [[بیم]] درافتادن در [[حرام]]. این عمل را [[تشبیه]] کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز [[ملک]] ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال [[تجاوز]] او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این [[تعدی]] احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال [[حرمت]] در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند [[یقین]] به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به [[درستی]] و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق [[موازین شرع]] [[تصرف]] در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۸.</ref>
لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها [[پرهیز از محرمات]] [[قطعی]]، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در [[حریم]] ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از [[بیم]] درافتادن در [[حرام]]. این عمل را [[تشبیه]] کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز [[ملک]] ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال [[تجاوز]] او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این [[تعدی]] احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال [[حرمت]] در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند [[یقین]] به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به [[درستی]] و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق [[موازین شرع]] [[تصرف]] در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۸.</ref>.


== [[حقیقت]] [[تقوا]] ==
== [[حقیقت]] [[تقوا]] ==
[[حفظ]] و نگهداری خود از [[گناه]] و [[انحراف]] به دو صورت محقق می‌گردد:
[[حفظ]] و نگهداری خود از [[گناه]] و [[انحراف]] به دو صورت محقق می‌گردد:
الف. دوری و [[پرهیز]] از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از [[بیماری‌ها]] در محیط [[آلوده]] قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به [[بیماری]]، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در [[امان]] ماند؛
 
الف. دوری و [[پرهیز]] از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از [[بیماری‌ها]] در محیط [[آلوده]] قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به [[بیماری]]، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در [[امان]] ماند.
 
ب. داشتن روحیه‌ای [[قوی]] و عالی؛ به گونه‌ای که او را از [[ارتکاب معاصی]] نگه دارد و به او مصونیت [[اخلاقی]] در برابر [[انحرافات]] بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری [[انسان]] از گناه و [[لغزش]] می‌شود، خود [[ضعف]] است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با [[انزواطلبی]] و دوری از محیط [[اجتماع]] و [[محروم]] ماندن از کمالاتی است که جز در سایه [[زندگی اجتماعی]] عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از [[گناهان]] نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف [[روحی]] و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های [[اجتماعی]] و [[کناره‌گیری]] از [[زندگی]] جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و [[قدرت]] [[روح]] است و تقوای [[حقیقی]] نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه [[آگاهی]] و [[معرفت]] و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر [[هوس‌ها]] و وسوسه‌ها و [[لغزش‌ها]] صیانت می‌کند. از این حالت روحی و [[نفسانی]] به «[[ملکه]] تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین [[قدرت روحی]] و مصونیت اخلاقی - [[معنوی]] نیست<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از این رو در [[سخنان امام علی]] {{ع}} از تقوا به [[حرز]] و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: {{متن حدیث|التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.</ref>؛ «[[پارسایی]] حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان [[پناه]] برد»<ref>همچنین آن حضرت فرموده است: {{متن حدیث|أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ {{متن حدیث|أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).</ref>. پس [[پارسایی]]، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر [[رفتار]] [[آدمی]] [[تحمیل]] می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع [[آزادی]] و [[رشد]] استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که [[انسان]] در برابر [[بیماری]] در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا [[مقاومت]] می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و [[آلودگی]] به [[زشتی‌ها]] در خود به وجود آورد، [[تقوا]] است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای [[دینی]] نیست. هر کس که بر اساس اصول [[انسانی]] - [[اخلاقی]] یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و [[موازین]] خاصی [[تبعیت]] می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و [[الهی]] که در [[دین]] آسمانی توصیه و [[الزام]] شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از [[مخالفت]] با آنها است که مهم‌ترین ثمره [[ایمان]] و [[یقین]] نیز به شمار می‌آید: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.
ب. داشتن روحیه‌ای [[قوی]] و عالی؛ به گونه‌ای که او را از [[ارتکاب معاصی]] نگه دارد و به او مصونیت [[اخلاقی]] در برابر [[انحرافات]] بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری [[انسان]] از گناه و [[لغزش]] می‌شود، خود [[ضعف]] است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با [[انزواطلبی]] و دوری از محیط [[اجتماع]] و [[محروم]] ماندن از کمالاتی است که جز در سایه [[زندگی اجتماعی]] عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از [[گناهان]] نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف [[روحی]] و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های [[اجتماعی]] و [[کناره‌گیری]] از [[زندگی]] جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و [[قدرت]] [[روح]] است و تقوای [[حقیقی]] نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه [[آگاهی]] و [[معرفت]] و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر [[هوس‌ها]] و وسوسه‌ها و [[لغزش‌ها]] صیانت می‌کند. از این حالت روحی و [[نفسانی]] به «[[ملکه]] تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین [[قدرت روحی]] و مصونیت اخلاقی - [[معنوی]] نیست<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از این رو در [[سخنان امام علی]] {{ع}} از تقوا به [[حرز]] و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: {{متن حدیث|التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.</ref>؛ «[[پارسایی]] حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان [[پناه]] برد»<ref>همچنین آن حضرت فرموده است: {{متن حدیث|أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ {{متن حدیث|أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).</ref>. پس [[پارسایی]]، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر [[رفتار]] [[آدمی]] [[تحمیل]] می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع [[آزادی]] و [[رشد]] استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که [[انسان]] در برابر [[بیماری]] در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا [[مقاومت]] می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و [[آلودگی]] به [[زشتی‌ها]] در خود به وجود آورد، [[تقوا]] است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای [[دینی]] نیست. هر کس که بر اساس اصول [[انسانی]] - [[اخلاقی]] یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و [[موازین]] خاصی [[تبعیت]] می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و [[الهی]] که در [[دین]] آسمانی توصیه و [[الزام]] شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از [[مخالفت]] با آنها است که مهم‌ترین ثمره [[ایمان]] و [[یقین]] نیز به شمار می‌آید: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.


تقوای دینی و الهی حاصل [[معرفت]] به ذات [[حق]] و ایمان به او است؛ زیرا کسی که [[خدا]] را به [[خالقیت]] و [[ربوبیت]] می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به [[سعادت حقیقی]] برساند و لازمه مصون ماندن از [[شقاوت]] و نیل به [[سعادت]]، نزدیکی به او و احراز [[خشنودی]] او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با [[فرمان]] او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که [[حقیقت]] آن، [[قدرت روحی]] و [[توانایی]] بر [[خویشتن‌داری]] است که انسان را در برابر خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[پناه]] خود می‌گیرد: {{متن حدیث|إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.</ref>؛ «تقوای [[خدا]]، [[دوستان]] خدا را در [[حفظ]] و [[حمایت]] خود قرار داده، آنها را از [[تعدی]] به [[حریم]] [[محرمات الهی]] نگه داشته و [[خوف]] خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین [[تشنگی]] کرده است».<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۹.</ref>
تقوای دینی و الهی حاصل [[معرفت]] به ذات [[حق]] و ایمان به او است؛ زیرا کسی که [[خدا]] را به [[خالقیت]] و [[ربوبیت]] می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به [[سعادت حقیقی]] برساند و لازمه مصون ماندن از [[شقاوت]] و نیل به [[سعادت]]، نزدیکی به او و احراز [[خشنودی]] او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با [[فرمان]] او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که [[حقیقت]] آن، [[قدرت روحی]] و [[توانایی]] بر [[خویشتن‌داری]] است که انسان را در برابر خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[پناه]] خود می‌گیرد: {{متن حدیث|إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.</ref>؛ «تقوای [[خدا]]، [[دوستان]] خدا را در [[حفظ]] و [[حمایت]] خود قرار داده، آنها را از [[تعدی]] به حریم محرمات الهی نگه داشته و [[خوف]] خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین [[تشنگی]] کرده است»<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۹.</ref>.


== اهمیت تقوا ==
== اهمیت تقوا ==
در [[سخنان امام علی]] {{ع}} بر هیچ امری به اندازه [[تقوا]] تأکید نشده و درباره‌اش سخن به میان نیامده است. از دیدگاه آن [[حضرت]]، هیچ [[عزت]] و کرامتی چون [[پارسایی]] نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰، ۱۳۱.</ref>؛ هیچ عملی- هر چند اندک - اگر آمیخته با تقوا باشد، کم نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۵.</ref>؛ پارسایی کلید [[صلاح]] و سداد و توشه [[معاد]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>؛ بهترین توشه‌ها تقوا است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰.</ref>؛ هیچ [[فضیلت]] و خصلتی جایگزین تقوا نتواند شد<ref>غررالحکم، ج۲، ص۱۵۳، ح۲۱۵۴.</ref>، حتی [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۰۸۲۸.</ref>؛ بدون تقوا رهروان به سر [[منزل]] مقصود نمی‌رسند و مساعی [[آدمی]] ره به جایی نمی‌برد؛ چراکه [[عاقبت]] از آن [[پارسایان]] است؛ پارسایی محکم‌ترین پایه و سرآمد همه [[نیکی‌ها]] است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸، ح۷۲۱.</ref>؛ عالی‌ترین و با ارزش‌ترین [[فضایل]] و سجایای آدمی است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴، ح۷۵۰.</ref>؛ صفت [[پیامبران]]<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۵، ح۶۰۸۶.</ref> و شریف‌ترین نسب‌ها است<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۷، ح۶۰۹۷.</ref>؛ هیچ چیز چون پارسایی کار [[دین]] را به سامان نمی‌آورد؛ هیچ چیز جز پارسایی، ایمان را [[سود]] نمی‌رساند<ref>غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۴.</ref>؛ دستاویزی است [[استوار]]، و پناهگاهی که ستیغ آن بلند و نگاهدارنده است<ref>غررالحکم، ج۲، ص۵۹۲، ح۳۶۱۹.</ref>؛ هر که خواهان [[سعادت]] و کامیابی در [[جهان آخرت]] است، باید تقوا را پیشه خود سازد<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۹۰۶.</ref>. از این رو، {{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ‌}}<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۳۸، ح۵۹۳۹.</ref>؛ «خوشا به حال کسی که پارسایی را ملازم [[دل]] خویش گرداند».
در سخنان امام علی {{ع}} بر هیچ امری به اندازه [[تقوا]] تأکید نشده و درباره‌اش سخن به میان نیامده است. از دیدگاه آن [[حضرت]]، هیچ [[عزت]] و کرامتی چون [[پارسایی]] نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰، ۱۳۱.</ref>؛ هیچ عملی- هر چند اندک - اگر آمیخته با تقوا باشد، کم نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۵.</ref>؛ پارسایی کلید [[صلاح]] و سداد و توشه [[معاد]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>؛ بهترین توشه‌ها تقوا است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰.</ref>؛ هیچ [[فضیلت]] و خصلتی جایگزین تقوا نتواند شد<ref>غررالحکم، ج۲، ص۱۵۳، ح۲۱۵۴.</ref>، حتی [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۰۸۲۸.</ref>؛ بدون تقوا رهروان به سر [[منزل]] مقصود نمی‌رسند و مساعی [[آدمی]] ره به جایی نمی‌برد؛ چراکه [[عاقبت]] از آن [[پارسایان]] است؛ پارسایی محکم‌ترین پایه و سرآمد همه [[نیکی‌ها]] است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸، ح۷۲۱.</ref>؛ عالی‌ترین و با ارزش‌ترین [[فضایل]] و سجایای آدمی است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴، ح۷۵۰.</ref>؛ صفت [[پیامبران]]<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۵، ح۶۰۸۶.</ref> و شریف‌ترین نسب‌ها است<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۷، ح۶۰۹۷.</ref>؛ هیچ چیز چون پارسایی کار [[دین]] را به سامان نمی‌آورد؛ هیچ چیز جز پارسایی، ایمان را [[سود]] نمی‌رساند<ref>غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۴.</ref>؛ دستاویزی است [[استوار]]، و پناهگاهی که ستیغ آن بلند و نگاهدارنده است<ref>غررالحکم، ج۲، ص۵۹۲، ح۳۶۱۹.</ref>؛ هر که خواهان [[سعادت]] و کامیابی در [[جهان آخرت]] است، باید تقوا را پیشه خود سازد<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۹۰۶.</ref>. از این رو، {{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ‌}}<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۳۸، ح۵۹۳۹.</ref>؛ «خوشا به حال کسی که پارسایی را ملازم [[دل]] خویش گرداند».


[[راز]] این همه تأکید بر تقوا از آن‌چه قبلاً گفته شد روشن است: هیچ فضیلت و [[نیکی]] و کمالی جز تقوا، آدمی را در [[رسیدن به کمال]] نهایی او که همانا رسیدن به [[مقام قرب]] [[پروردگار]] است، سود نمی‌بخشد و او را به [[رستگاری]] [[ابدی]] نمی‌رساند. بر این اساس، شیرین‌ترین میوه‌ای که بر درخت [[دیانت]] می‌روید، میوه پارسایی است: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ‌}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۵.</ref>
[[راز]] این همه تأکید بر تقوا از آن‌چه قبلاً گفته شد روشن است: هیچ فضیلت و [[نیکی]] و کمالی جز تقوا، آدمی را در [[رسیدن به کمال]] نهایی او که همانا رسیدن به [[مقام قرب]] [[پروردگار]] است، سود نمی‌بخشد و او را به [[رستگاری]] [[ابدی]] نمی‌رساند. بر این اساس، شیرین‌ترین میوه‌ای که بر درخت [[دیانت]] می‌روید، میوه پارسایی است: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ‌}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۵.</ref>
خط ۵۰: خط ۵۲:
تأثیر تقوا بر روشن‌بینی و تقویت [[قوه]] تمییز و تشخیص [[انسان]]، از اینجا است که تقوا و [[خویشتن‌داری]] موجب فروکش کردن گرد و غبار نفسانیات در [[ضمیر انسان]] شده، موانع دید و تشخیص را که معمولاً [[آدمی]] را از روشن‌بینی باز می‌دارند، از میان بر می‌دارد و آدمی بهتر می‌تواند [[صلاح]] را از [[فساد]] و راه را از [[چاه]] و [[حق]] را از [[باطل]] و صحیح را از سقیم بازشناسد. زمانی که [[هوا و هوس]] بر وجود انسان چیره شوند یا خودخواهی‌ها و [[تعصبات]] و [[حب]] و بغض‌ها سر برآورند، از [[بینایی]] درونی آدمی می‌کاهند؛ تا آنجا که بینایی او به [[کوری]] و [[روشنایی]] درونی او به [[تاریکی]] بدل می‌شود و از [[درک]] و تشخیص [[حقایق]] باز می‌ماند. این مطلب هم درباره [[عقاید]] و [[افکار]] و هم درباره [[اعمال]] صادق است<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۲۹ از سوره انفال؛ مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از سوی دیگر، [[پاکی]] و صفای درون موجبات [[رشد]] و پرورش [[استعداد]] الهام‌پذیری از [[عوالم غیب]] را فراهم می‌آورد و [[آدمی]] را از [[معارف ربوبی]] و [[حقایق]] قدسی بهره‌مند می‌گرداند. [[راز]] تأکید فراوان عرفا بر [[تزکیه نفس]] و ملازمت [[تقوا]] نیز همین است؛ زیرا بدون چنان [[وارستگی]] درونی، دست یافتن به [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] که پایه و اساس [[عرفان]] است، میسر نیست. علاوه بر آن، مهار نفسانیات و نیل به پاکی درون، موجب تلطیف [[روحی]] [[انسان]] و رقیق و لطیف شدن [[احساسات]] و [[عواطف]] او می‌گردد. احساسات عالی و حساسیت‌های روحی و [[عاطفی]] ویژه‌ای که در نتیجه آن اثرپذیری انسان از زیبایی‌های [[معنوی]] افزون‌تر می‌شود، جز در سایه [[تصفیه]] درون امکان‌پذیر نیست. بعد از این مرحله است که انسان به [[ادراک]] زیبایی‌های فوق [[حسی]] و طبیعی دست می‌یابد و دید او نسبت به [[جهان]] و [[حیات]]، دگرگون می‌شود.
تأثیر تقوا بر روشن‌بینی و تقویت [[قوه]] تمییز و تشخیص [[انسان]]، از اینجا است که تقوا و [[خویشتن‌داری]] موجب فروکش کردن گرد و غبار نفسانیات در [[ضمیر انسان]] شده، موانع دید و تشخیص را که معمولاً [[آدمی]] را از روشن‌بینی باز می‌دارند، از میان بر می‌دارد و آدمی بهتر می‌تواند [[صلاح]] را از [[فساد]] و راه را از [[چاه]] و [[حق]] را از [[باطل]] و صحیح را از سقیم بازشناسد. زمانی که [[هوا و هوس]] بر وجود انسان چیره شوند یا خودخواهی‌ها و [[تعصبات]] و [[حب]] و بغض‌ها سر برآورند، از [[بینایی]] درونی آدمی می‌کاهند؛ تا آنجا که بینایی او به [[کوری]] و [[روشنایی]] درونی او به [[تاریکی]] بدل می‌شود و از [[درک]] و تشخیص [[حقایق]] باز می‌ماند. این مطلب هم درباره [[عقاید]] و [[افکار]] و هم درباره [[اعمال]] صادق است<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۲۹ از سوره انفال؛ مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از سوی دیگر، [[پاکی]] و صفای درون موجبات [[رشد]] و پرورش [[استعداد]] الهام‌پذیری از [[عوالم غیب]] را فراهم می‌آورد و [[آدمی]] را از [[معارف ربوبی]] و [[حقایق]] قدسی بهره‌مند می‌گرداند. [[راز]] تأکید فراوان عرفا بر [[تزکیه نفس]] و ملازمت [[تقوا]] نیز همین است؛ زیرا بدون چنان [[وارستگی]] درونی، دست یافتن به [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] که پایه و اساس [[عرفان]] است، میسر نیست. علاوه بر آن، مهار نفسانیات و نیل به پاکی درون، موجب تلطیف [[روحی]] [[انسان]] و رقیق و لطیف شدن [[احساسات]] و [[عواطف]] او می‌گردد. احساسات عالی و حساسیت‌های روحی و [[عاطفی]] ویژه‌ای که در نتیجه آن اثرپذیری انسان از زیبایی‌های [[معنوی]] افزون‌تر می‌شود، جز در سایه [[تصفیه]] درون امکان‌پذیر نیست. بعد از این مرحله است که انسان به [[ادراک]] زیبایی‌های فوق [[حسی]] و طبیعی دست می‌یابد و دید او نسبت به [[جهان]] و [[حیات]]، دگرگون می‌شود.


آثار این [[تحول]] روحی، در مشاهیر عالم [[هنر]]، به ویژه در شعرا و ادبا بسی هویدا است. در [[سخنان امام علی]] {{ع}} می‌توان مواردی از اشاره به این معنا را یافت؛ مثلاً آنجا که می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>؛ «همانا [[عقل]] خود را زنده گرداند، و [[نفس اماره]] را میراند؛ چندان که اثر این [[مجاهدت]] در [[بدن]] وی ظاهر شد و اندام درشت او نازک و [[غلظت]] وجود وی به لطافت‌گرایید. در این موقع نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گرداند، و او را در [[راه راست]] راند، و از دری به دری برد تا به در [[سلامت]] کشاند».<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۷.</ref>
آثار این [[تحول]] روحی، در مشاهیر عالم [[هنر]]، به ویژه در شعرا و ادبا بسی هویدا است. در [[سخنان امام علی]] {{ع}} می‌توان مواردی از اشاره به این معنا را یافت؛ مثلاً آنجا که می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>؛ «همانا [[عقل]] خود را زنده گرداند، و [[نفس اماره]] را میراند؛ چندان که اثر این [[مجاهدت]] در [[بدن]] وی ظاهر شد و اندام درشت او نازک و [[غلظت]] وجود وی به لطافت‌گرایید. در این موقع نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گرداند، و او را در [[راه راست]] راند، و از دری به دری برد تا به در [[سلامت]] کشاند»<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۷.</ref>.


=== [[رهایی]] از تنگناها ===
=== [[رهایی]] از تنگناها ===
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش