پرش به محتوا

محمد بن ابی‌بکر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَدِ اسْتُشْهِدَ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً وَ عَامِلًا كَادِحاً... أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ لِي مِنْهُمْ فَرَجاً عَاجِلًا...}}؛
{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَدِ اسْتُشْهِدَ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً وَ عَامِلًا كَادِحاً... أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ لِي مِنْهُمْ فَرَجاً عَاجِلًا...}}؛
«[[مصر]] به دست [[دشمن]]، گشوده شد و [[محمد بن ابی‌بکر]] - که خدایش [[رحمت]] کند- به [[شهادت]] رسید. من این [[مصیبت]] را به حساب [[خدا]] می‌گذارم و [[پاداش]] آن را از او مسألت دارم؛ مصیبت [[فرزندی]] [[مهربان]] و [[کارگزاری]] پر تلاش، شمشیری برنده و قدرتی بازدارنده. من مردم را به پیوستن به او [[تشویق]] کردم و به آنان [[فرمان]] دادم که پیش از هر رویدادی به فریاد او برسند، من همگان را آشکار و پنهان، برای حرکت به سوی او [[دعوت]] کردم گروهی با [[اکراه]]، [[آمادگی]] خود را اعلام داشتند و گروهی دیگر، خود را به [[بیماری]] زدند و گروه سوم دست از پاری او برداشتند. از خدا در خواست می‌کنم که هر چه زودتر مرا از دست این مردم، [[نجات]] بخشد.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۹۹.</ref>
«[[مصر]] به دست [[دشمن]]، گشوده شد و [[محمد بن ابی‌بکر]] - که خدایش [[رحمت]] کند- به [[شهادت]] رسید. من این [[مصیبت]] را به حساب [[خدا]] می‌گذارم و [[پاداش]] آن را از او مسألت دارم؛ مصیبت [[فرزندی]] [[مهربان]] و [[کارگزاری]] پر تلاش، شمشیری برنده و قدرتی بازدارنده. من مردم را به پیوستن به او [[تشویق]] کردم و به آنان [[فرمان]] دادم که پیش از هر رویدادی به فریاد او برسند، من همگان را آشکار و پنهان، برای حرکت به سوی او [[دعوت]] کردم گروهی با [[اکراه]]، [[آمادگی]] خود را اعلام داشتند و گروهی دیگر، خود را به [[بیماری]] زدند و گروه سوم دست از پاری او برداشتند. از خدا در خواست می‌کنم که هر چه زودتر مرا از دست این مردم، [[نجات]] بخشد.»..<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۹۹.</ref>
== محمد بن ابی بکر در سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین ==
با اعزام [[محمد بن ابی بکر]] به [[مصر]]، [[قیس بن سعد بن عباده]] آن [[دیار]] را ترک کرد. محمد یکی از [[جوانان]] انقلابی بود که در [[مکتب]] علی{{ع}} [[تربیت]] شده بود. او از [[یاران مخلص]] و با وفای حضرت محسوب می‌شد<ref>حلی علامه، خلاصة الأقوال، ص۱۳۸؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۵۸.</ref>.
محمد بن ابی بکر در سال [[حجة الوداع]] (دهم [[هجری]]) در [[ذوالحلیفه]]<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۸.</ref> یا در «[[بیداء]]» چهار [[روز]] مانده از [[ذی قعده]] متولد شد<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۹۰. بیداء صحرای بعد از ذوالحلیفه است که در یک میلی آن می‌باشد. (مجمع البحرین، واژه بیداء).</ref> و در [[زمان]] [[خلافت علی]]{{ع}} در سال ۳۸ هجری در مصر به [[شهادت]] رسید. مادر او [[اسماء دختر عمیس]] [[همسر]] جعفر فرزند [[ابو طالب]] بود<ref>قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۳۱۲؛ رجال طوسی، ص۳۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۱۰۲.</ref>. اسماء بعد از [[ابوبکر]] با علی [[ازدواج]] کرد و محمد در [[خانه علی]] بزرگ شد و تحت [[تربیت]] آن حضرت قرار گرفت. آنقدر محمد در [[عبادت]] تلاش می‌کرد که او را از [[عبادت کنندگان]] [[قریش]] دانسته‌اند و او جد [[مادری]] [[امام صادق]]{{ع}} بود. [[ام فروه]] مادر [[امام ششم]] دختر [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] بود<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۱۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۴؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۷۵.</ref>.
==[[فضائل]] [[محمد بن ابوبکر]]==
[[روایات]] درباره [[فضایل]] و [[مناقب]] محمد بن ابی بکر فراوان است که تنها به برخی از آنها اشاره می‌شود: امام صادق{{ع}} می‌فرماید: روزی محمد بن ابی بکر به [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} عرض کرد: دستت را بده تا با تو [[بیعت]] کنم و سپس با آن حضرت بیعت کرد و گفت: [[گواهی]] می‌دهم که تو امامی هستی که اطاعتت [[واجب]] است و پدر من در [[آتش]] است.<ref>{{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُكَ وَ أَنَّ أَبِي فِي النَّارِ}}</ref>. امام صادق{{ع}} می‌افزاید: [[نجابت]] محمد از جانب مادرش اسماء دختر عمیس بود نه پدرش<ref>رجال کشی، ص۶۴.</ref>. در روایتی دیگر [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: پنج نفر از [[قریش]] با علی{{ع}} بودند و سیزده [[قبیله]] با [[معاویه]]. [[یاران علی]] عبارت بودند از: [[محمد بن ابی بکر]]، [[هاشم بن عتبه]]، [[جعدة بن هبیره مخزومی]] پسر [[خواهر]] علی، [[محمد بن ابی‌حذیفه]] و [[ابو ربیع]] فرزند [[ابوالعاص]]<ref>ابو العاص، شوهر زینب دختر رسول خدا{{صل}} است که در جنگ بدر اسیر شد. و بعدها مسلمان گردید و همراه علی{{ع}} به یمن رفت و در زمان بیعت مردم با ابوبکر از علی{{ع}} حمایت کرد. وی در سال دوازدهم هجری از دنیا رفت. برابر نقل بحار الأنوار و اسدالغابه، زینب تنها دو فرزند از ابوالعاص داشت. علی که در زمان خلافت عمر از دنیا رفت و امامه که همسر علی{{ع}} بود و در سال پنجاه از دنیا رفت. بنابراین پسر زینب و ابوالعاص در دوران خلافت علی{{ع}} نبوده است مگر این که منظور همراهی وی با علی{{ع}} بعد از رحلت پیامبر{{صل}} باشد. در این صورت طرفداران علی منحصر به آنچه ذکر شد نیستند؛ زیرا عده زیادی از قریش طرفدار آن حضرت بودند که از جمله فرزندان سعید بن عاص بن امیه به نام‌های: ابان، خالد و عمرو بودند. ر.ک: سفینة البحار، ج۱، ص۸ و ۵۵۸؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۸۴ و ج۲۲، ص۱۶۶؛ اسد الغابه، ج۶، ص۱۸۶ و ج۴، ص۱۲۵.</ref> داماد [[پیامبر]]{{صل}} <ref>رجال کشی، ص۶۳.</ref>.
[[قاضی]] نعمان [[مصری]] از کتاب [[عبیدالله بن ابی رافع]] اسامی شرکت کنندگان در [[جنگ‌های علی]]{{ع}} را ذکر کرده است و بعد از ذکر همراهان حضرت از [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] به ذکر اسامی بقیه قریش می‌پردازد و می‌نویسد: [[محمد بن ابی حذیفه]] از [[بنی عبد شمس بن عبد مناف]]، [[هاشم بن عتبه]] و [[عبدالله بن خباب بن ارت]] از [[بنی زهره]]، محمد و عبدالرحمان [[فرزندان]] [[ابوبکر]] از [[بنی تیم]]، [[عمار یاسر]] و [[محمد بن عمار]] و دو فرزند [[ام سلمه]] به نام‌های سلمه و محمد از [[بنی مخزوم]]، [[محمد بن حاطب]] از [[بنی جمع]]؛ [[عبدالله بن ابی‌سبره]] از [[بنی عامر بن لوی]] و [[علی بن ابی رافع]] و [[عبیدالله بن ابی رافع]]<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۲، ص۱۶، ۲۰. ظاهراً عبدالرحمان بن ابی بکر همراه معاویه بوده است.</ref>. [[قاضی]] نعمان [[مصری]]، از [[عمر بن ابی سلمه]]<ref>ر.ک: سیمای کارگزاران، ج۱، شرح حال عمر بن ابی سلمه والی بحرین.</ref> فرزند [[ام سلمه]]، [[کارگزار علی]]{{ع}} بر [[بحرین]] نام نبرده و به نظر می‌رسد که به جای «محمد» «عمر» صحیح باشد؛ زیرا [[ابن اثیر]] برای ام سلمه چهار فرزند به نام‌های: [[سلمه]]، عمر، دره و [[زینب]] ذکر کرده است<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۷، ص۳۴۱.</ref>.
==فعالیت‌های محمد در [[مصر]] علیه [[عثمان]]==
زمانی که [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]] [[کارگزار مصر]] بود، [[اعتراضات]] بر ضد وی آغاز شد. محمد بن ابی بکر و [[محمد بن ابی حذیفه]] از [[رهبران]] اعتراض‌کنندگان بودند. [[نارضایتی مردم]] به اندازه‌ای زیاد شد که گروهی از او به عثمان [[شکایت]] کردند. عثمان نامه‌ای به عبدالله نوشت و او را [[تهدید]] کرد و خواست که روشش را [[اصلاح]] کند. اما عبدالله یکی از شاکیان را آن قدر کتک زد که کشته شد.
==اعتراض محمد و [[مصریان]] در [[مدینه]] به عثمان==
هفتصد تن از مصریان که در بین آنها [[محمد بن ابی بکر]] نیز حضور داشت، برای شکایت از عبدالله به مدینه رفتند و در هنگام [[نماز]] از کارهای خلاف عبدالله به [[یاران پیامبر]] شکایت بردند و اوضاع [[تأسف]] آور مصر را تشریح کردند. [[طلحه]] [[سخنرانی]] شدیدی علیه عثمان نمود و [[عایشه]] به عثمان[[پیام]] داد که: [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} نزد تو آمدند و از تو خواستند که این مرد [[ظالم]] را برکنار کنی، تو نپذیرفتی تا این که وی مردی از آنها را کشت. پس [[انصاف]] را درباره کارگزارت در نظر گرفته و به [[مردم]] توجه کن. [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان سخنگوی مردم به [[دیدار]] عثمان رفت و گفت: آنان از تو مردی را به جای مردی درخواست دارند و در گذشته نیز ادعا کردند که وی [[خون]] ریخته. پس او را برکنار کن و بین آنان [[قضاوت]] نما. اگر حقی برای [[مردم]] بر عبدالله بود، [[انصاف]] را در رعایت [[حق]] آنان در نظر بگیر. [[عثمان]] که با [[اعتراض]] شدید مردم روبه رو شد، گفت: فردی را [[انتخاب]] کنید تا او را [[والی]] آنان قرار دهم. [[مردم مصر]] گفتند: [[محمد بن ابی بکر]] را والی قرار ده. عثمان در نامه‌ای [[حکم]] استانداری [[مصر]] را برای محمد نوشت. [[محمد]] و همراهانش [[مدینه]] را به مقصد مصر ترک گفتند، به همراه وی، عده‌ای از [[مهاجر]] و [[انصار]] نیز برای [[نظارت]] بر [[اختلاف مردم]] مصر و [[ابن ابی‌سرح]] حرکت کردند. به مقدار سه شب فاصله که از مدینه دور شدند، [[غلام]] سیاهی را سوار بر شتر دیدند که شتر را، تند می‌راند، مثل این که دنبال کسی می‌رود و یا کسی او را تعقیب می‌کند.
همراهان محمد بن ابی بکر خود را به او رسانده، گفتند: کار تو چیست؟ گویا فرار می‌کنی یا دنبال کسی هستی؟ او پاسخ داد که من [[غلام امیرالمؤمنین]] هستم (و گاهی می‌گفت من غلام عثمان هستم و شخصی نیز وی را [[شناخت]] که غلام عثمان است) و اضافه کرد که مرا به جانب [[کارگزار مصر]] اعزام کرده است.
مردی گفت: کارگزار مصر با ماست. غلام گفت: مقصود من این نیست او را نزد محمد بن ابی بکر بردند. محمد پرسید: به جانب چه کسی فرستاده شدی؟: گفت: به جانب کارگزار مصر، پرسید: چه پیامی برای وی داری گفت: [[نامه]]. گفتند: نامه همراه توست گفت: نه. وی را [[تفتیش]] کردند ولی اثری از نامه ندیدند. تا این که نامه را در میان و سائلش پیدا کردند. محمد، [[مهاجران]] و انصار همراه خود را جمع کرد و در حضور آنان نامه‌ای را که عثمان به [[عبدالله بن سعد]] نوشته بود باز و چنین قرائت کرد: «وقتی که محمد بن ابی بکر و افراد دیگر آمدند آنها را بُکش و نامۀ آنان را [[باطل]] کن و در سر کار خود باقی بمان تا دستور جدید را به تو [[ابلاغ]] کنم».
[[یاران محمد]] با [[آگاهی]] از مضمون [[نامه]]، ناراحت شده، به [[مدینه]] برگشتند. محمد از همراهان خود خواست که نامه را با خاتم خود مهر زنند و آن را به یکی از آنها داد و با هم وارد مدینه شدند. [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[علی]]{{ع}}، سعد و [[اصحاب پیامبر]] را جمع کرده و جریان [[غلام]] را تشریح کردند و در حضور آنان نامه را گشود. با آگاهی از مضمون نامه، تمام [[مردم مدینه]]، [[عثمان]] را به [[انتقاد]] گرفتند و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} به منزل‌های خود رفته و [[مردم]] عثمان را محاصره کرده و زمینه کشتن او فراهم گردید<ref>ابن قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۳۶؛ ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۵۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۴۱۶.</ref>. البته عثمان ادعا کرد که نامه را [[مروان]] نوشته است و او از نامه [[آگاه]] نیست. آنان به عثمان گفتند: اگر خود چنین نامه‌ای نوشته‌ای صلاحیت [[خلافت]] نداری و اگر مروان بدون [[اجازه]] تو چنین نامه‌ای نوشته است، کسی که نتواند مُهر خود را [[حفظ]] کند باز [[شایسته]] خلافت نیست<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۰۸.</ref>.
با [[کشته شدن عثمان]] مردم از علی{{ع}} خواستند که خلافت را بپذیرد. [[محمد بن ابی بکر]] در مدینه بود و همراه آن حضرت در [[جنگ جمل]] شرکت داشت و زمانی که شتر [[عایشه]] کشته شد، به دستور علی{{ع}} خود را به هودج وی رسانده، او را [[نجات]] داد<ref>دینوری، أخبار الطوال، ص۱۵۱؛ ابن اعثم، الفتوح، مترجم، ص۴۲۶.</ref>.
==[[محمد بن ابی بکر]] در سمت استانداری [[مصر]]==
بعد از [[جنگ جمل]] در [[رمضان]] [[سال]] سی و شش [[هجری]]، [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} محمد بن ابی بکر را به مصر فرستاد. وی از [[یاران مخلص]] و [[معتمد]] حضرت بود. تلاش [[عبدالله بن جعفر]] و علاقه [[مردم مصر]] به محمد بن ابی بکر که قبلاً وی را به عنوان [[استاندار مصر]] به [[عثمان]] پیشنهاد کرده بودند، در این [[انتخاب]] بی‌تأثیر نبود. [[حضرت امیر]]{{ع}} در حکمی استانداری مصر را به وی واگذارد و او را روانه آن [[دیار]] کرد. وقتی که محمد بن ابی بکر به مصر رسید در جمع [[مردم]] دستور داد، [[فرمان]] [[امیرالمؤمنین]] را قرائت کنند.
[[عهدنامه]] محمد بن ابی بکر: «به [[نام خداوند]] [[بخشاینده]] [[مهربان]]؛ این عهدی (و [[دستوری]]) است که [[بنده خدا]] [[علی]] [[امیرالمؤمنین]] برای [[محمد بن ابی بکر]] نوشته است، زمانی که او را [[کارگزار مصر]] کرد. او را به [[تقوای الهی]] و [[اطاعت از خدا]] در [[نهان]] و آشکار و [[ترس]] از او در پنهان و حضور [[فرمان]] داد. او را فرمان داد به [[نرمش]] با [[مسلمان]] و [[خشونت]] با [[تبهکار]] و [[عدل]] با [[اهل ذمه]] و [[انصاف]] با ستمدیده و [[سختگیری]] بر [[ستمکار]] و گذشت از [[مردم]] و [[احسان]] به آنها به مقدار توان، و [[خداوند]] [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] و بدکاران را [[عذاب]] می‌کند. و او را فرمان داد که مردم را به [[طاعت]] و [[اتحاد]] بخواند؛ زیرا در این کار برای آنان [[عاقبت]] ([[نیک]]) و [[ثواب]] زیادی است که اندازه‌اش را ندانند و کنهش را نشناسند. و فرمان داد به مانند گذشته [[خراج]] و [[مالیات]] را جمع آورد و از آن نکاهد و به آن نیفزاید، سپس آن را بین مستحقان برابر آنچه در گذشته تقسیم می‌کردند قسمت نماید. و فرمان داد که بال [[نرمی]] را پهن نموده (و با نرمش [[رفتار]] کند) و در نشستن و نگاه کردن به آنها [[مساوات]] را در نظر بگیرد، و باید افراد دور و ([[خویشاوندان]]) نزدیک، نزد وی در [[حق]] یکسان باشند. و او را فرمان داد که بین مردم به حق، [[حکم]] و [[قضاوت]] نماید و [[عدالت]] را به پا دارد و از [[هوای نفس]] [[متابعت]] ننماید و در راه خداوند از [[سرزنش]] سرزنش کنندگان نهراسد؛ زیرا خداوند همراه کسانی است که تقوای الهی را پیشه نموده و [[پیروی]] از [[خدا]] و فرمانش را بر [[اطاعت]] دیگران برگزیند، و [[السلام]]<ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا عَهِدَ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ خَوْفِ اللَّهِ فِي الْمَغِيبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ بِاللِّينِ لِلْمُسْلِمِ وَ بِالْغِلْظَةِ عَلَى الْفَاجِرِ وَ بِالْعَدْلِ عَلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ بِالْإِنْصَافِ لِلْمَظْلُومِ وَ بِالشِّدَّةِ عَلَى الظَّالِمِ وَ بِالْعَفْوِ عَنِ النَّاسِ وَ بِالْإِحْسَانِ مَا اسْتَطَاعَ وَ اللَّهُ يَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَدْعُوَ مَنْ قِبَلَهُ إِلَى الطَّاعَةِ وَ الْجَمَاعَةِ فَإِنَّ لَهُمْ فِي ذَلِكَ مِنَ الْعَاقِبَةِ وَ عَظِيمِ الْمَثُوبَةِ مَا لَا يَقْدِرُونَ قَدْرَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ كُنْهَهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَجْبِيَ خَرَاجَ الْأَرْضِ عَلَى مَا كَانَتْ تُجْبَى عَلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ لَا يَنْتَقِصَ وَ لَا يَبْتَدِعَ ثُمَّ يَقْسِمَهُ بَيْنَ أَهْلِهِ كَمَا كَانُوا يَقْسِمُونَهُ عَلَيْهِ مِنْ قَبْلُ. وَ أَمَرَهُ أَنْ يُلِينَ لَهُمْ جَنَاحَهُ وَ أَنْ يُسَاوِيَ بَيْنَهُمْ فِي مَجْلِسِهِ وَ وَجْهِهِ وَ لْيَكُنِ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَهُ فِي الْحَقِّ سَوَاءً وَ أَمَرَهُ أَنْ يَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ أَنْ يَقُومَ بِالْقِسْطِ وَ لَا يَتَّبِعَ الْهَوَى وَ لَا يَخَافَ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنِ اتَّقَاهُ وَ آثَرَ طَاعَتَهُ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ السَّلَامُ. وَ كَتَبَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لِغُرَّةِ شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سِتٍّ وَ ثَلَاثِينَ}}؛ ثقفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۴؛ و یک جلدی، ص۱۴۱؛ حرانی، تحف العقول، ص۱۷۶؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۵؛ تاریخ طبری، هشت جلدی، ج۳، ص۵۵۶؛ زکی صفوت، جمهرة رسائل العرب، ج۱، ص۵۳۱؛ محمودی نهج السعاده، ج۴، ص۹۹.</ref>؛
این [[نامه]] را عبیدالله فرزند [[ابو رافع]] [[غلام رسول خدا]]{{صل}} در ابتدای [[رمضان]] [[سال]] سی و شش<ref>از تاریخ نامه استفاده می‌شود که محمدبن ابی بکر در ماه رمضان سال سی و شش هجری، به مصر آمده و بعد از ورود وی به مصر، قیس مصر را ترک گفته است و در نتیجه اگر ورود قیس را به مصر در ماه صفر همان سال بدانیم، قیس بن سعد متجاوز از شش ماه کارگزار مصر بوده است.</ref> نوشته است.
==[[سخنرانی]] [[محمد بن ابی بکر]]==
پس از قرائت [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، محمد بن ابی بکر برای سخنرانی حرکت کرد و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: [[ستایش]] خدایی را سزد که ما و شما را به راه [[حق]] [[هدایت]] کرد، در آن چه [[اختلاف]] بود و در مسائل بسیاری که [[نادانان]] در آن کورند، ما و شما را [[بینا]] ساخت. بدانید امیرالمؤمنین{{ع}} امور شما را به من واگذار کرده و به آنچه شنیدید مرا توصیه کرد و بسیاری از مسائل را شفاهی به من [[تذکر]] داد. تا آنجا که بتوانم از [[نیکی]] به شما فرو نمی‌گزارم. [[توفیق]] خود را تنها از [[خداوند]] می‌خواهم و به او [[توکل]] می‌کنم؛ چراکه بازگشتم به سوی اوست. پس اگر دیدید [[اعمال]] و [[رفتار]] من برای [[طاعت]] و [[تقوای الهی]] است خداوند را بر آن [[شکر]] کنید؛ زیرا که [[هدایتگر]] به آن بوده است و اگر عمل غیر حق را دیدید، به من بازگردانید و مرا [[عتاب]] و [[سرزنش]] نمایید؛ زیرا که من به عتاب سزاوارترم و شما نیز به [[انتقاد]] کردن سزاوارید. خداوند با رحمتش ما و شما را به انجام [[عمل صالح]] موفق کند<ref>ثقفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۶ و یک جلدی، ص۱۴۲.</ref>.
محمد بن ابی بکر پس از [[اشتغال]] در حوزه [[مأموریت]] خود با مشکلاتی روبه رو شد. ولی [[مشکلات]] وی در آغاز ورود به [[مصر]] مشکل [[سیاسی]] نبود؛ زیرا [[تمرکز قدرت]] در مرکز [[خلافت]] مانع از [[شورش]] [[مخالفان]] در مصر و [[لشکرکشی]] [[معاویه]] به این [[دیار]] بود. مشکلی که محمد بن ابی بکر با آن روبه رو بود، مشکل [[علمی]] و [[فقهی]] بود. آنچه وی فرا گرفته بود، برای [[پاسخ گویی]] به نیازهای فقهی [[جامعه]] مصر کافی نبود و [[اجتماع]] مصر از جمعیتی تشکیل می‌شد که دارای [[عقاید]] مختلف و متفاوت بودند، گروهی [[مسلمان]]، عده‌ای [[یهودی]]، جمعی [[نصرانی]] و مردمی [[خورشید]] پرست و... بودند. از این رو محمد بن ابی بکر با پرسش‌های [[شرعی]] جدیدی روبه رو شد و با [[نوشتن]] [[نامه]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در صدد دریافت پاسخ صحیح پرسش‌های خود برآمد.
==پرسش‌های [[فقهی]] [[محمد بن ابی بکر]] از امیرالمؤمنین{{ع}}==
محمد بن ابی بکر در نامه‌ای راجع به [[حکم]] این [[مسائل شرعی]] از علی{{ع}} پرسید:
#[[حکم]] [[مرد]] [[مسلمانی]] که با زنی [[نصرانی]] [[زنا]] کرده است.
#حکم زندیقانی (بی‌دینان) که برخی [[خورشید و ماه]] را می‌پرستند و بعضی به [[پرستش]] چیزی‌های دیگر مشغول‌اند و عده‌ای که [[مرتد]] شده و از [[اسلام]] برگشتند.
#حکم [[غلام]] مکاتبی که مرده و [[مال]] و فرزند بر جای گذاشته است.
[[سؤال‌ها]] از [[حکم شرعی]] مسائل فوق و [[اجرای حدود]] است و مسئله سوم مشکلی بوده که باید [[حاکم اسلامی]] پاسخ‌گوی آن باشد.
==پاسخ علی{{ع}} به پرسش‌های محمدبن ابی بکر==
[[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} در پاسخ به وی چنین نوشت:
در جمع [[مسلمانان]] بر مرد مسلمانی که [[زنا]] کرده، حد جاری نما و [[زن]] زناکار [[مسیحی]] را به [[مسیحیان]] تحویل ده تا آن گونه که می‌خواهند (و دستور [[دین]] آنهاست) درباره او [[قضاوت]] کنند<ref>این قسمت را [[شیخ طوسی]] در [[تهذیب الأحکام]] و [[استبصار]] به [[سند معتبر]] از [[امام صادق]] از پدرانش{{عم}} نقل کرده است که محمد بن ابی بکر در نامه‌ای که به علی{{ع}} نوشت، از حکم مردی که با زنی [[یهودی]] و نصرانی زنا کرده سؤال نمود و حضرت پاسخ داد: {{متن حدیث|إِنْ كَانَ مُحْصَناً فَارْجُمْهُ وَ إِنْ كَانَ بِكْراً فَاجْلِدْهُ مِائَةَ جَلْدَةٍ ثُمَّ انْفِهِ وَ أَمَّا الْيَهُودِيَّةُ فَابْعَثْ بِهَا إِلَى أَهْلِ مِلَّتِهَا فَلْيَقْضُوا فِيهَا مَا أَحَبُّوا}}؛
اگر مرد [[زن]] دارد (محصن است) او را سنگسار کن و اگر زن ندارد او را صد ضربه شلاق بزن آنگاه او را [[تبعید]] نما و زن را نزد هم کیشانش بفرست تا آنگونه که می‌خواهند درباره‌اش [[داوری]] کنند. ([[طوسی]]، [[تهذیب الأحکام]]، ج۱۰، ص۱۵؛ [[استبصار]]، ج۴، ص۲۰۷؛ [[وسائل الشیعه]]، ج۱۸، ص۳۶۱؛ نجفی، [[جواهر الکلام]]، ج۴۱، ص۳۲۴).</ref>.
و درباره زنادقه<ref>این نامه نشان می‌دهد که واژۀ زندیق که گفته شده از فارسی گرفته شده برای اولین بار در اسلام، توسط امام علی{{ع}} به کار رفته نه امام ششم حضرت صادق{{ع}} که برخی گفته‌اند مانند: (دایرة المعارف تشیع، ج۸، ص۵۲۴، مدخل زندیق).</ref> به او [[فرمان]] داد که مدعی [[اسلام]] و [[مرتد]]، کشته شود و دیگران را وانهد تا آنچه را که خواهند بپرستند.
و دربارۀ [[غلام]] مکاتب متوفا فرمودش: اگر [[مالی]] که؛ به جا گذاشته، به اندازه قرار داد مکاتبه است، او به [[آزاد]] کننده هایش بدهکار است، به مقداری که (از [[قرارداد]] مکاتبه) مانده، دریافت می‌کنند و آنچه باقی مانده از [[فرزندان]] اوست.<ref>{{متن حدیث|أَنْ أَقِمِ الْحَدَّ فِيهِمْ عَلَى الْمُسْلِمِ الَّذِي فَجَرَ بِالنَّصْرَانِيَّةِ وَ ادْفَعِ النَّصْرَانِيَّةَ إِلَى النَّصَارَى يَقْضُونَ فِيهَا مَا شَاءُوا وَ أَمَرَهُ فِي الزَّنَادِقَةِ أَنْ يَقْتُلَ مَنْ كَانَ يَدَّعِي الْإِسْلَامَ وَ يَتْرُكَ سَائِرَهُمْ يَعْبُدُونَ مَا شَاءُوا وَ أَمَرَهُ فِي الْمُكَاتَبِ إِنْ كَانَ تَرَكَ وَفَاءً لِمُكَاتَبَتِهِ فَهُوَ غَرِيمٌ بِيَدِ مَوَالِيهِ يَسْتَوْفُونَ مَا بَقِيَ مِنْ مُكَاتَبَتِهِ وَ مَا بَقِيَ فَلِوَلَدِهِ}}؛ ثقفی الغارات، ج۱، ص۲۳۱ و یک جلدی ص۱۴۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱۵؛ بحار الأنوار، ج۷۶، ص۹۲، فقط بخش اول آنکه مربوط به نصرانی است</ref>؛
پاسخ [[پرسش]] اول [[محمد بن ابی بکر]] در منابع گوناگون [[اهل سنت]] نقل شده است. در نقل [[ابن ابی شیبه]] پاسخ حضرت مشابه پاسخی است که نقل کردیم<ref>ابن أبی شیبه، المصنف، ج۵، ص۲۰۸.</ref>. در نقل دیگر که سند آن با نقل قبلی یکی است حضرت به فرزند [[ابو بکر]] می‌نویسد: [[حد شرعی]] را بر [[مرد]] [[مسلمان]] جاری کن و زن [[نصرانی]] را به هم‌کیشان وی تحویل ده.<ref>{{متن حدیث|أن أقم الحد علی المسلم، و أدفع النصرانیة إلی أهل دینها}}؛ عبد الرزاق، المصنف، ج۱۰، ص۳۲۱؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۲۴۸؛ ابن عبد البر، التمهید، ج۱۲، ص۳۸۵.</ref>؛
[[شافعی]] پس از نقل این [[حدیث]] می‌نویسد: اگر این حدیث نزد تو ثابت باشد تو را [[راهنمایی]] می‌کند که [[امام]] مخیر است در این که میان آنان داوری کند یا [[حکم]] درباره آنان را، به خود آنها (نصرانی‌ها) واگذارد<ref>شافعی، الأم، ج۷، ص۱۹۳؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۲۴۸.</ref>.
[[ابن ابی شیبه]] با همین سند و مطابق نقل [[الغارات]]، پاسخ حضرت را به [[پرسش]] دوم<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۹۷.</ref> و سوم<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۱۷۶.</ref> نقل کرده است.
نقل دیگری در [[منابع اهل سنت]] با همان سند ذکر شده است که متن آن با آنچه از غارات نقل کردیم متفاوت است به ویژه اول آنکه پرسش از دو [[مسلمانی]] است که [[زندیق]] شده‌اند حضرت می‌فرماید: اما آن دو مسلمانی که زندیق شده‌اند اگر [[توبه]] کردند پذیرفته است و در غیر این صورت گردن آنها را بزن.<ref>{{متن حدیث|أما اللذان تزندقا، فإن تابا و الا فاضرب أعناقهما...}}؛ ابن حزم، المحلی، ج۱۱، ص۱۵۸؛ عبد الرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۹۴؛ ج۱۰، ص۱۷۱ و ج۷، ص۳۴۲؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۴۳۳، ش۱۳۵۲۶.</ref> این نشان می‌دهد که توبه [[مرتد]] و زندیق پذیرفته می‌شود.
پاسخ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیانگر [[آزادی عقیده]] در [[اسلام]] است؛ اسلام به هیچ وجه [[پیروان]] دیگر [[ادیان]] را مجبور به [[پیروی]] از [[دستورهای اسلام]] نمی‌کند، بلکه آنها در [[جامعه اسلامی]] برابر [[موازین]] و [[قوانین]] [[دین]] خود عمل نموده و مورد [[مؤاخذه]] و [[کیفر]] قرار می‌گیرند.
نکته مهم‌تر آنکه حضرت مردمی که غیر [[خدا]] را [[پرستش]] می‌کنند، [[آزاد]] دانسته و آنان را مجبور به [[پذیرش اسلام]] یا دیگر [[ادیان آسمانی]] نمی‌داند. کم‌ترین دلالتی که این [[حدیث]] دارد، نشان می‌دهد [[حاکم اسلامی]] از چنین اختیاری برخوردار است که متناسب با نیاز [[اجتماع]] در مواردی اقلیت‌های غیر مذهبی را آزاد بگذارد و این را در [[نامه]] [[مالک اشتر]] بیان فرموده که افراد یا [[برادر دینی]] تو هستند و یا مانند تو در [[آفرینش]] انسانند.
==[[نامه]] محمدبن ابی بکر به علی{{ع}}==
هنگامی که [[محمد بن ابی بکر]] در [[مصر]] بود، نامه‌ای به علی{{ع}} نوشت و از کلیات [[حرام]] و [[حلال]] و [[سنن]] و [[مواعظ]] چنین [[پرسش]] کرد:
به [[بنده خدا]] [[امیرالمؤمنین]] از محمد بن ابی بکر؛ [[درود]] بر تو! به [[راستی]] [[سپاس]] گویم در بر تو خدایی را که جز او [[شایسته]] [[پرستش]] نیست. اما بعد، اگر امیرالمؤمنین در نظر گیرد... که نامه‌ای برای ما بنویسد درباره [[فرایض]] و [[واجبات]] و مسائلی که مورد ابتلای امثال من است برای [[قضاوت]] بین [[مردم]] [[خدا]] به امیرالمؤمنین [[ثواب]] بزرگ [[عنایت]] نماید و [[ذخیره]] او را [[نیکو]] دارد<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۴۳ و دو جلدی، ج۱، ص۲۲۷؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۱؛ محمودی، نهج السعاده. ج۴، ص۱۰۴.</ref>.
پاسخ امیرالمؤمنین{{ع}} به نامه محمد بن ابی بکر:
حضرت چون نامه محمد را دریافت کرد، خوشحال شد و نامه مفصلی در موضوعات مختلف برای او نوشت و در آن نامه، [[خشنودی]] خود را از درخواست محمد و اهتمام او را به این مسائل ابراز داشت.
از آنجا که این نامه مشتمل بر دستورهای ارزنده و مفید بود، بعدها از اهمیت خاصی برخوردار شد. محمد بن ابی بکر نیز به آن بسیار توجه داشت و مسائل آن را یاد گرفته و برابر آن عمل و قضاوت می‌کرد و آن را همیشه به همراه خود داشت. پس از [[شهادت]] وی [[عمرو عاص]] تمام مدارک و [[اسناد]] و نامه‌های او را گرفته، برای [[معاویه]] فرستاد. معاویه به این نامه نگاه می‌کرد و از مضامین عالی آن [[تعجب]] می‌نمود.
==سرگذشت [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دربار [[معاویه]] و [[خلفای اموی]]==
[[ولید بن عقبه]] که نزد معاویه بود، زمانی که اعجاب وی را [[مشاهده]] کرد، گفت: این [[احادیث]] را بسوزان. معاویه گفت: خاموش ای پسر [[ابی معیط]]، تو دارای [[رأی]] و نظر نیستی! ولید با [[ناراحتی]]: گفت تو رأی و نظر نداری، آیا از نظر و [[خردمندی]] است که [[مردم]] بدانند نامه و احادیث [[ابوتراب]] نزد توست! و از آنها درس آموخته و برابر آنها [[قضاوت]] می‌کنی؟ پس چرا با او می‌جنگی؟ معاویه گفت: وای بر تو! آیا به من می‌گویی دانشی این چنین را بسوزانم، به [[خدا]] [[سوگند]] من دانشی نشنیدم که از آن جامع‌تر و استوارتر و روشن‌تر باشد. ولید گفت: اگر تو [[دانش]] و قضاوت او را می‌پسندی بر سر چه با او می‌جنگی؟ معاویه گفت: اگر نبود که ابوتراب (علی{{ع}}) [[عثمان]] را کشته است، [[فتوا]] که می‌داد، ما از او می‌پذیرفتیم. آنگاه پس از اندکی [[سکوت]] به هم‌نشینان خود نگاه کرد و گفت: ما نمی‌گوییم این از نوشته‌های [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است، بلکه می‌گوییم این از نوشته‌های [[ابوبکر]] است که نزد پسرش محمد بوده و ما برابر آن قضاوت کرده و فتوا می‌دهیم<ref>با توجه به آنچه در آغاز این نامه آمده و مطلبی که ذکر شد این احتمال بعید نیست نامه‌ای که منسوب به عمر خلیفه دوم است که آن را در باب قضاوت به ابوموسی نوشته برگرفته از این نامه باشد؛ زیرا برخی در نگارش چنین نامه‌ای توسط خلیفه دوم تردید کرده‌اند (ر.ک: ابویعلی، أحکام السلطانیه، ص۶۷، حاشیه؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۹۰) گرچه ابن قیم کتاب خود اعلام الموقعین را براساس نامه عمر به ابوموسی بنیان نهاده است و معتقد است که این نامه را علما تلقی به قبول کرده‌اند. بخشی دیگر آن هم شبیه سخنانی است که علی{{ع}} به شریح قاضی فرموده‌اند به ویژه آن چه راجع به صلح است. (ر.ک: کلینی، کافی، ج۷، ص۴۱۳؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۰۸؛ محمودی، نهج السعاده، ج۸، ص۷۴).</ref>.
این [[نامه‌ها]] پیوسته در [[خزائن]] [[بنی امیه]] بود تا این که [[حکومت]] به [[عمر بن عبدالعزیز]] رسید و او آن را آشکار کرد و اظهار نمود که این [[احادیث]] از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است.
وقتی که علی{{ع}} متوجه شد که آن [[نامه]] به دست [[معاویه]] افتاده، بسیار ناراحت و متأسف گردید و به [[یاران]] خود که از [[ناراحتی]] وی سؤال کردند، فرمود: محمد بن ابی بکر را بر [[مصر]] گماشتم و به من نوشت که [[سنت]] و شیوه [[شایسته]] را نمی‌داند، من نیز به او نامه نوشتم و سنت را در آن نگاشتم، حال که او کشته شد، آن نامه را گرفتند و بردند<ref>ثقفی، الغارات، دو جلدی، ج۱، ص۲۵۲؛ یک جلدی، ۱۵۹؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۵۰.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] بعد از نقل آنچه گذشت، گوید: سزاوارتر این است که بگوییم آن نامه‌ای که معاویه از آن استفاده می‌کرد، [[عهدنامه مالک اشتر]] بود<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۷۲.</ref>.
به وی باید گفت ما دلیلی نداریم که [[عهدنامه]] مالک به دست معاویه افتاده باشد؛ زیرا مالک به وسیله جاسوس معاویه به [[شهادت]] رسیده و عده‌ای همراه او بودند. همچنین از [[غلام]] [[مالک اشتر]] نقل شده که برخی از نامه‌های حضرت در وسائل مالک پیدا شده است. بنابراین مشکل است که معاویه به عهدنامه مالک اشتر دسترسی پیدا کرده باشد.
باید توجه داشت که نامه حضرت به [[محمد بن ابی بکر]] مفصل بوده و قسمت عمده آن به صورت متفرق به ما رسیده است و در آن موقعیت زمانی، نامه برای معاویه که از [[دانش]] تهی بوده، راه گشا و کارساز بوده است و در [[تاریخ]] نمونه‌های زیادی ذکر شده که معاویه برای حل معضلات [[علمی]] خود از علی و فرزندانش کمک گرفته است چراکه در آن [[زمان]] مسائل [[فقهی]] و [[شرعی]]، مدون و در دسترس نبوده است.
==موضوعات نامۀ حضرت در پاسخ به [[محمد بن ابی بکر]]==
بنابر آنچه در کتاب غارات آمده، [[حضرت امیر]]{{ع}} در این نامه درباره مسائل متعددی سخن گفته است؛ از قبیل [[قضاوت]]، [[مرگ]]، حساب، ویژگی‌های [[بهشت و جهنم]]، [[امامت]]، [[وضو]]، اوقات [[نماز]]، [[رکوع]]، [[سجود]] و درباره [[ادب]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[روزه]]، [[اعتکاف]] و درباره زنادقه و [[مرد]] [[نصرانی]] که با [[زن]] [[مسلمان]] [[هرزگی]] کرده است<ref>این بر عکس آن چیزی است که در قبل نقل شد، به احتمال اشتباه از راوی باشد.</ref> و بسیاری مطالب دیگر<ref>ثقفی، الغارات، ص۱۴۳ و دو جلدی، ج۱، ص۲۳۰؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۵۱.</ref>.
از این سخن استفاده می‌شود که تمام آن چه حضرت درباره [[مسائل شرعی]] برای محمد بن ابی بکر نوشته است، در یک نامه بوده که به صورت نامه‌های متعدد و نقل‌های مختلف به ما رسیده است و با استناد و استفاده از منابع معتبر نقل‌های مختلف به صورت یک نامه مفصل در این کتاب تنظیم شده است. آنچه مربوط به زنادقه و وقوع [[زنا]] بین مسلمان و نصرانی است، در قبل به صورت نامه‌ای مستقل ذکر شد؛ چراکه جای این قسمت در نامه برای ما مشخص نشد.
بحث [[امامت]] به معنای خاص آن (نزد [[شیعه]]) در نامه نیست، مگر اینکه منظور از امامت [[خلافت]] و [[اطاعت از رهبری]] باشد. دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر نیز تنها به آیه‌ای از [[قرآن]]، در [[تحف العقول]] اشاره دارد. و مطالب دیگری که در این جا اشاره شده، در نامه موجود است.
==منابع نامه حضرت==
این نامه در [[غارات]]، [[تحف العقول]]، [[امالی]] [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] و [[نهج البلاغه]] آمده است و کتاب‌های دیگر مانند [[بحار الأنوار]]، [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]] و [[نهج السعاده]] و... از این منابع نقل کرده‌اند و حتی سند [[شیخ مفید]] در کتاب [[امالی]] به صاحب غارات منتهی می‌شود.
شیخ مفید قسمت عمده [[نامه]] را نقل کرده است. مؤلف [[تحف العقول]] با اینکه تصریح می‌کند ما نامه را تلخیص کرده ایم، ولی در آن کتاب بخش‌هایی از نامه نقل شده که در کتاب‌های دیگر نیست و آنچه در [[نهج البلاغه]] آمده، به نقل تحف العقول شباهت دارد. در غارات بعد از بیان کیفیت فرستادن نامه - آنگونه که ذکر شد - نامه را در چهار قسمت مستقل به عنوان نامه‌هایی جداگانه نقل کرده است.
آنچه در امالی مفید آمده، به اضافه نکاتی در توصیف [[نعمت‌های بهشتی]] صورت نامه‌ای مستقل ذکر شده است. قسمتی از آن نیز که مربوط به زنادقه و [[زنا]] و مکاتب (برده‌ای که قرار داد برای [[آزادی]] خود [[امضا]] کرده) از [[دنیا]] رفته بود، در گذشته ذکر شد. یک قسمت نامه نیز پاسخ به نامه محمدبن ابی بکر است که حضرت در آن از اهتمام وی به مسائل و [[احکام شرعی]] [[خشنود]] می‌شود.
و قسمت چهارم نامه درباره [[دعوت به تقوا]] و [[عدالت]] و فانی بودن دنیا و اهمیت [[شهر]] [[مصر]] است. [[راوی]] این قسمت و قسمت مفصل؛ [[عبدالله بن حسن مثنی]] است که از [[عبایه]] پاسخ علی{{ع}} را نقل می‌کند. با توجه به نقل تحف العقول و نهج البلاغه [[ارتباط]] بین این دو قسمت اخیر و قسمت مفصل مشخص، و هر سه قسمت به صورت یک نامه تنظیم شده است.
[[ابن ابی الحدید]] نامه مفصل را از غارات نقل کرده ولی قسمتی از آنچه مربوط به توصیف نعمت‌های بهشتی است، در این [[کتاب ذکر]] نشده است. [[علامه مجلسی]] نیز در [[بحار الأنوار]]، برابر روشی که دارد تمام آنچه در غارات آمده نقل کرده است و نهج السعاده نقل مفید را برگزیده و دو قسمت دیگر را از غارات به عنوان دو نامه مستقل ذکر کرده است.
==تنظیم و ترتیب [[نامه]]==
عبارات متن نامه در این کتاب، در هر بخشی برگرفته از اولین منبع مذکور در پاورقی است و در موارد [[اختلاف]] جزئی، از مصادر دیگر نیز استفاده شده است. ذکر منابع مختلف در پاورقی نشانه نقل آن قسمت در منابع است، گر چه از نظر عبارت یکسان نباشند. در مواردی به نسخه بدل‌ها اشاره شده که به نظر رسیده معنی تفاوت پیدا کرده است. همچنین برای استفاده بهتر از سخنان حضرت، مطالب نامه عنوان بندی شده است.
==متن [[عهد]] نامه [[محمد بن ابی بکر]]==
به [[نام خداوند]] [[بخشاینده]] [[مهربان]] از [[بنده خدا]] [[علی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به محمد بن ابی بکر و [[مردم مصر]]. [[درود]] بر شما، من همگام با شما خدایی را [[ستایش]] می‌کنم که [[معبود]] به حقی جز او نیست. اما بعد، [[نامه]] تو به من رسید، آن را خواندم و از آنچه سؤال کردی [[آگاه]] شدم و از توجه تو به اموری که برایت لازم است و چیزی که جز آن [[مسلمانان]] را [[اصلاح]] نکند، به شگفت آمدم (و [[خشنود]] شدم). [[تصور]] من این است که آنچه باعث [[راهنمایی]] تو بر این امر شد، [[نیت]] [[نیکو]] و نظر مفید و با [[ارزش]] تو بوده است. دستورالعمل جامعی در باب [[قضاوت]] و [[حکم]] در آنچه درخواست کردی به سوی تو فرستادم. هیچ نیرویی نیست جز نشأت گرفته از [[خدا]]. [[خداوند]] ما را کافی است و او بهترین [[وکیل]] است<ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ أَهْلِ مِصْرَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ (نگاه کن: حرانی، تحف العقول، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۱۷۶ و مترجم، ص۱۷۲؛ ثقفی، الغارات، ص۱۴۳) فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ (نگاه کن: الغارات) أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ وَصَلَ إِلَيَ كِتَابُكَ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ مَا سَأَلْتَنِي عَنْهُ وَ أَعْجَبَنِي اهْتِمَامُكَ بِمَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ مَا لَا يُصْلِحُ الْمُسْلِمِينَ غَيْرُهُ وَ ظَنَنْتُ أَنَّ الَّذِي دَلَّكَ عَلَيْهِ نِيَّةٌ صَالِحَةٌ وَ رَأْيٌ غَيْرُ مَدْخُولٍ(نگاه کن: الغارات و تحف العقول.) وَ لَا خَسِيسٍ وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ أَبْوَابَ الْأَقْضِيَةِ جَامِعاً لَكَ مَا أَرَدْتَ فِيهَا فِيهَا وَ {{متن قرآن|لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ}} وَ {{متن قرآن|حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}}}؛ تمام آنچه ذکر شد در الغارات مستقل از عهدنامه ذکر شده که با توجه به آنچه در تحف العقول آمده، آن را در آغاز عهدنامه محمد بن ابی بکر ذکر کردیم. ثقفی، الغارات، دو جلدی، ج۱، ص۲۷۷؛ بحار الأنوار، قدیم، ج۸، ص۵۴۶ و جدید، ج۳۳، ص۵۴۲؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.
==شیوۀ قضاوت==
[[تقوای الهی]] را در ایستادن، نشستن، [[نهان]] و آشکارت پیشه ساز؛ و چون در بین [[مردم]] [[قضاوت]] کنی، [[فروتن]] و خوش [[رفتار]] باش و با چهره باز با آنها روبه رو شو و همه را با یک دید و نگاه بنگر تا بزرگان به طرفداری تو، از خود، [[طمع]] نورزند و [[ضعیفان]] و [[ناتوانان]] از [[عدالت]] تو [[نومید]] نگردند. باید از مدعی، [[بینه]] (و [[شاهد]]) بخواهی و بر عهده مدعی علیه (منکر) قسم است. هر کس که با برادرش [[صلح]] کرد، تو صلح او را [[امضا]] کن، مگر صلحی که حلالی را [[حرام]] یا حرامی را [[حلال]] سازد. [[فقها]] و [[راستگویان]] و [[اهل]] [[وفا]] و [[حیا]] و [[ورع]] را همیشه بر [[اهل فجور]] ([[فاسد]]) و [[دروغ]] و [[خیانت]] برگزین و لازم است که [[افراد صالح]] [[نیکوکار]] برادرت باشند و اشخاص نابکار [[حیله]] گر دشمنانت؛ زیرا محبوب‌ترین برادرانم نزد من کسانی هستند که بیشتر به [[یاد خدا]] باشند و سخت‌تر از همه از او ([[خدا]]) بترسند و من امیدوارم که تو از آنان باشی، اگر خدا بخواهد.<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَعَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي مَقَامِكَ وَ مَقْعَدِكَ وَ سِرِّكَ وَ عَلَانِيَتِكَ وَ إِذَا قَضَيْتَ بَيْنَ النَّاسِ فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ لَيِّنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ (نگاه کن: حرانی، تحف العقول، ص۱۷۷؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۸۶؛ نهج البلاغه، نامه ۲۷، با اندک تفاوت در عبارت). وَ أَنْ تَسْأَلَ الْمُدَّعِيَ الْبَيِّنَةَ وَ عَلَى الْمُدَّعَى عَلَيْهِ الْيَمِينُ وَ مَنْ صَالَحَ أَخَاهُ عَلَى صُلْحٍ فَأَجِزْ صُلْحَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ صُلْحاً يُحَرِّمُ حَلَالًا أَوْ يُحَلِّلُ حَرَاماً وَ آثِرِ الْفُقَهَاءَ وَ أَهْلَ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ وَ الْحَيَاءِ وَ الْوَرَعِ عَلَى أَهْلِ الْفُجُورِ وَ الْكَذِبِ وَ الْغَدْرِ وَ لْيَكُنِ الصَّالِحُونَ الْأَبْرَارُ إِخْوَانَكَ وَ الْفَاجِرُونَ الْغَادِرُونَ أَعْدَاءَكَ فَإِنَّ أَحَبَّ إِخْوَانِي إِلَيَّ أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً وَ أَشَدُّهُمْ مِنْهُ خَوْفاً وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ تَكُونَ مِنْهُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}؛ تحف العقول، ص۱۷۷.</ref>
==توصیه به [[تقوا]]==
من شما را درباره آنچه از آن بازخواست می‌شوید و از آنچه به سوی آن می‌گرایید، به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم؛ زیرا [[خداوند]] می‌فرماید: «هر نفسی در گرو چیزی است که کسب کرده است» و می‌فرماید: «و خداوند شما را از خود بر [[حذر]] داشته و بازگشت شما به سوی خداست» و باز می‌فرماید: «پس قسم به پروردگارت از همه آنان سؤال خواهیم کرد از آنچه انجام می‌دادند». ای [[بندگان خدا]] بدانید که خداوند از [[خرد]] و درشت کارهای شما باز پرسی کند و چنانچه [[عذاب]] کند ما ستمکارتریم و اگر ببخشد او [[ارحم الراحمین]] است. ای بندگان خدا نزدیک‌ترین زمانی که [[بنده]] مشمول [[آمرزش]] و [[رحمت]] [[حق تعالی]] می‌شود، هنگامی است که برای [[خدا]] به دستورهایش (خدا) عمل کند و با [[خلوص]] [[توبه]] نماید. تقوای الهی را پیشه کنید؛ زیرا [[تقوا]] به مقداری که خیر و [[نیکی]] گرد می‌آورد، غیر آن، به آن مقدار خیر فراهم نمی‌سازد و به واسطه تقوا به اندازه‌ای از خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] دریافت می‌شود که به غیر آن دریافت نمی‌گردد. [[خداوند عزوجل]] می‌فرماید: «و هنگامی که به تقوا پیشگان گفته شد: [[پروردگار]] شما چه چیز نازل فرموده است؟ گفتند: [[خیر]] و نیکی، برای کسانی که [[کار نیک]] انجام دادند، در این [[جهان]] نیکی است و آخرت بهتر است و چه خوب است سرای [[پرهیزگاران]]». ای [[بندگان خدا]] بدانید: [[مؤمن]] کسی است که برای سه جهت عمل می‌کند: یا برای خیر و [[خوشی]] در دنیا، در این صورت [[خدا]] [[پاداش]] عملش را در دنیا می‌دهد. [[خداوند سبحان]] درباره ابراهیم فرمود: «و [[اجر]] و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از [[صالحان]] و [[خوبان]] است»، پس هر کس برای خدا کاری کند [[خداوند]] اجر او را در دنیا و آخرت می‌دهد و امور مهم وی را در هر دو (دنیا و آخرت) کفایت می‌کند و خداوند عزوجل فرموده است: «ای [[بندگان]] من که [[ایمان]] آورده اید، از [[مخالفت]] پروردگارتان بپرهیزید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده‌اند [[پاداش نیک]] است و [[زمین]] خداوند پهناور است ([[هجرت]] کنید) که [[صابران]] مزد و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند». پس آنچه خداوند در دنیا به آنها داده، در آخرت به حساب نمی‌آورد. خداوند عزوجل می‌فرماید: «برای کسانی که کار نیک انجام داده‌اند، پاداش نیک و فزون بر آن است». پس خوبی (حسن) تنها [[بهشت]] است و زیاده دنیاست. و یا مؤمن برای خیر آخرت عمل می‌کند<ref>با این که حضرت فرمود مؤمن برای سه چیز عمل می‌کند به حسب ظاهر دو چیز بیشتر ذکر نشده، خیر دنیا و خیر آخرت و ممکن است خیر سومی که مورد نظر حضرت بوده خیر دنیا و آخرت با هم بوده که حضرت امیر{{ع}} آن را در صفات متقین ذکر کرده که هم از نعمت‌های دنیوی استفاده می‌کنند و هم از نعمت‌های الهی در بهشت بهره مند می‌گردند.</ref>؛ از این رو [[خداوند]] - عزوجل - به واسطه هر [[نیکی]] گناهی را از بین می‌برد. خداوند می‌فرماید: «به [[درستی]] که [[نیکی‌ها]] [[بدی‌ها]] را از بین می‌برند این یادی است برای یادآوران» تا این که [[روز قیامت]] برسد. پس [[کارهای نیک]] آنها حساب شده و برای هر یک از آن ده تا هفتصد برابر، [[پاداش]] وجود دارد؛ خداوند - عزوجل - می‌فرماید: «پاداشی است از جانب پروردگارت، بخششی است حساب شده» و فرمود: «پس برایشان [[پاداش]] دو چندان است در مقابل آنچه انجام داده‌اند و آنان در غرفه‌های [[بهشتی]] در [[امنیت]] به سر می‌برند»، پس در این ([[امور خیر]]) [[رغبت]] کنید - خداوند شما را [[رحمت]] کند - و [[مردم]] را بر آن [[تشویق]] نمایید<ref>{{متن حدیث|فَإِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فِيمَا أَنْتُمْ عَنْهُ مَسْئُولُونَ وَ إِلَيْهِ تَصِيرُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} وَ يَقُولُ {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}} وَ يَقُولُ {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِلُكُمْ عَنِ الصَّغِيرِ مِنْ عَمَلِكُمْ وَ الْكَبِيرِ فَإِنْ يُعَذِّبْ فَنَحْنُ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ حِينَ يَعْمَلُ لِلَّهِ بِطَاعَتِهِ وَ يَنْصَحُهُ فِي التَّوْبَةِ عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا تَجْمَعُ الْخَيْرَ وَ لَا خَيْرَ غَيْرُهَا وَ يُدْرَكُ بِهَا مِنَ الْخَيْرِ مَا لَا يُدْرَكُ بِغَيْرِهَا مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ خَيْرِ الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ}} اعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَنْ يَعْمَلُ الثَّلَاثَ مِنَ الثَّوَابِ أَمَّا الْخَيْرُ فَإِنَّ اللَّهَ يُثِيبُهُ بِعَمَلِهِ فِي دُنْيَاهُ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِإِبْرَاهِيمَ: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} فَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ تَعَالَى أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ كَفَاهُ الْمُهِمَّ فِيهِمَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}} فَمَا أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا لَمْ يُحَاسِبْهُمْ بِهِ فِي الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ}} وَ الْحُسْنَى هِيَ الْجَنَّةُ وَ الزِّيَادَةُ هِيَ الدُّنْيَا. وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُكَفِّرُ بِكُلِّ حَسَنَةٍ سَيِّئَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ}} حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُسِبَتْ لَهُمْ حَسَنَاتُهُمْ ثُمَّ أَعْطَاهُمْ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ عَشْرَ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا}} وَ قَالَ {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ}} فَارْغَبُوا فِي هَذَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ اعْمَلُوا لَهُ وَ تَحَاضُّوا عَلَيْهِ}}</ref>
==[[پرهیزگاران]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]==
ای [[بندگان خدا]] بدانید که [[پرهیزگاران]] [[نیکی]] نزدیک (دنیا) و [[آینده]] (آخرت) را دریافته‌اند. با [[دنیاداران]] در دنیای آنها شریکند، اما دنیا داران در آخرت [[متقین]] [[شریک]] نیستند. [[خداوند]] برای متقین در دنیا آنچه آنان را کفایت و [[بی‌نیاز]] می‌سازد، [[مباح]] کرده است. خداوند می‌فرماید: «بگو [[زینت الهی]] را که خداوند برای [[بندگان]] پدید آورده و [[رزق]] [[پاک]] را چه کسی [[حرام]] کرده است؟ بگو اینها برای کسانی است که [[ایمان]] آورده‌اند در دنیا و مخصوص آنان است در [[روز رستاخیز]]، این گونه شرح دهیم [[آیات]] را برای مردمی که می‌دانند».
پرهیزگاران به بهترین وجه در دنیا [[منزل]] گزیدند و بهترین [[خوراک]] را خوردند. با [[اهل]] دنیا در دنیای آنان شریک شدند. خوردند با آنان از خوراک [[پاکی]] که می‌خوردند و نوشیدند از نوشیدنی‌های پاکی که آنها می‌نوشیدند و پوشیدند از [[برترین]] جامه‌هایی که آنان می‌پوشیدند و منزل گزیدند در برترین مکان‌هایی که آنان منزل می‌گزیدند و [[ازدواج]] کردند با بهترین همسرانی که آنان ازدواج می‌کردند و سوار شدند بر بهترین مرکب‌هایی که آنان سوار می‌شدند. آنان از [[لذت]] دنیا همراه با اهل دنیا بهره جستند (با این تفاوت) که در فردای [[قیامت]] از ([[مقربان]]) و همسایه‌های خدایند. از پیشگاه او هر چه بخواهند به آنها داده می‌شود و درخواست آنان را رد ننماید و هیچ بهره لذتی را از آنان کم ننهد، برای چنین نعمت‌هایی است که [[مشتاق]] او ([[خدا]]) است، کسی که [[عقل]] و [[خرد]] دارد و همراه با [[تقوا]] برای خدا عمل می‌کند و هیچ حرکت و نیرویی نیست مگر به [[خواست خداوند]]<ref>شهید محمد باقر صدر، پس از نقل این فراز از نامه حضرت می‌نویسد: این سند مهم تاریخی سرگذشت مردم پرهیزگار، یا شرح حال ایشان نیست. بلکه جهان بینی مردم پارسا و پرهیزگار را نسبت به زندگی و هدف‌هایی را که باید در پی آن باشند نشان می‌دهد. به این جهت می‌خواهد که مفاد نامه به مورد اجرا گذاشته شود و حاکم مصر سیاست خود را بر اساس آن تنظیم نماید. بنابراین درمی‌یابیم که ایجاد رفاه مادی از راه تولید ثروت و بهره برداری بیشتر از طبیعت، هدفی است که جامعه پارسایان، برای رسیدن به آن تلاش نموده و آن را وظیفه خود می‌دانند. (صدر محمد باقر، اقتصادنا، ص۶۱۷؛ مترجم، ج۲، ص۲۶۱).</ref>. ای [[بندگان خدا]] اگر [[تقوا]] را پیشه ساختید و [[حق]] [[پیغمبر]] خود را درباره خاندانش [[حفظ]] نمودید، او را به بهترین وجه پرستیدید و او را به [[برترین]] وجه یاد کردید و به بهترین وجه [[شکر]] گزاردید و شما بهترین حالت [[صبر]] و شکر را برگزیدید و بالاترین [[کوشش]] را به جا آوردید. اگر چه غیر شما ([[مخالفان]]) [[نماز]] طولانی بخوانند و [[روزه]] بیشتری بگیرند و [[صدقه]] بیشتری بدهند؛ زیرا شما از آنان به [[خدا]] (وفادارتر و) پرهیزگارترید و برای «[[ولی امر]]» [از [[خاندان رسول خدا]]{{صل}}] [[خیرخواه]] ترید<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ حَازُوا عَاجِلَ الْخَيْرِ وَ آجِلَهُ شَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكْهُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ أَبَاحَهُمُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْيَا مَا كَفَاهُمْ وَ بِهِ أَغْنَاهُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ اسْمُهُ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}. سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ شَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ فَأَكَلُوا مَعَهُمْ مِنْ طَيِّبَاتِ مَا يَأْكُلُونَ وَ شَرِبُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا يَشْرَبُونَ وَ لَبِسُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَلْبَسُونَ وَ سَكَنُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَسْكُنُونَ- وَ تَزَوَّجُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَتَزَوَّجُونَ وَ رَكِبُوا مِنْ أَفْضَلِ مَا يَرْكَبُونَ أَصَابُوا لَذَّةَ الدُّنْيَا مَعَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ هُمْ غَداً جِيرَانُ اللَّهِ يَتَمَنَّوْنَ عَلَيْهِ فَيُعْطِيهِمْ مَا تَمَنَّوْهُ وَ لَا يَرُدُّ لَهُمْ دَعْوَةً وَ لَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيباً مِنَ اللَّذَّةِ فَإِلَى هَذَا يَا عِبَادَ اللَّهِ يَشْتَاقُ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ لَهُ عَقْلٌ وَ يَعْمَلُ لَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنِ اتَّقَيْتُمُ اللَّهَ وَ حَفِظْتُمْ نَبِيَّكُمْ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ فَقَدْ عَبَدْتُمُوهُ- بِأَفْضَلِ مَا عُبِدَ وَ ذَكَرْتُمُوهُ بِأَفْضَلِ مَا ذُكِرَ وَ شَكَرْتُمُوهُ بِأَفْضَلِ مَا شُكِرَ وَ أَخَذْتُمْ بِأَفْضَلِ الصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ وَ اجْتَهَدْتُمْ بِأَفْضَلِ الِاجْتِهَادِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرُكُمْ أَطْوَلَ مِنْكُمْ صَلَاةً وَ أَكْثَرَ مِنْكُمْ صِيَاماً فَأَنْتُمْ أَتْقَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُمْ وَ أَنْصَحُ لِأُولِي الْأَمْرِ  مِنْ آلِ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَيْهِمُ اَلصَّلاَةُ وَ اَلسَّلاَمُ }}؛ حرانی، تحف العقول، ص۱۷۸؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۸۷؛ ج۶۳، ص۳۲ و ج۶۷، ص۶۶.</ref>.
==[[مرگ]] و دشواری‌های آن==
ای [[بندگان خدا]] از مرگ و نزدیکی و [[گرفتاری]] آن و [[دشواری]] هایش بر [[حذر]] باشید و برای آن آماده شوید؛ زیرا که مرگ وضع ناگهانی مهمی، پیش می‌آورد، خیری که هرگز شری همراه ندارد و یا شری که هرگز خیری همراه ندارد. چه کسی به [[بهشت]] نزدیک‌تر از عامل برای آن است؟ و چه کسی به [[دوزخ]] نزدیک‌تر از عامل برای آن است؟ [[حقیقت]] این است که هیچ کس [[جان]] از تنش برنیاید، تا بداند به کدام یک از دو [[منزل]] می‌رسد: به بهشت می‌رود یا به دوزخ؟ آیا [[دشمن]] خداست، یا [[دوست]] [[خدا]]؟ پس اگر دوست خداست، درهای بهشت برای او گشوده شود و راه هایش برای او هموار گردد و ببیند آنچه [[خدا]] در [[بهشت]] برای او آماده کرده است؛ و از هر [[دلهره]] و [[نگرانی]] [[آسوده]] شود و هر بار گرانی از دوشش برداشته شود؛ و اگر [[دشمن]] خداست، درهای [[دوزخ]] به روی او باز شود و راه هایش بر وی هموار گردد و بنگرد به آنچه خدا برایش در آن آماده کرده است. پس با هر [[ناگواری]] رو به رو شود و هر [[شادی]] را از دست بدهد، همۀ اینها در هنگام [[مرگ]] است و به هنگام مرگ [[یقین]] حاصل شود. [[خداوند]] - عزوجل – فرموده: «آنان که [[فرشتگان]] جان‌هایشان را در حال [[پاکی]] و [[قداست]] بگیرند به آنان می‌گویند: [[درود]] بر شما به بهشت در آیید به [[پاداش]] آنچه انجام می‌دادید». و می‌فرماید: «آنان که فرشتگان جان‌هایشان را در حالی که به خودشان [[ظلم]] می‌کنند، بستانند پس به حال [[سازش]] و [[تسلیم]] در افتند که ما کار [[بدی]] نکرده ایم، به یقین خداوند به آنچه می‌کردید [[آگاه]] است از این رو به درهای [[جهنم]] در آیید [[جاودانه]] در آن می‌مانید، چه بد جایگاهی است جایگاه [[متکبران]]». [[بندگان خدا]]، بدانید چاره‌ای جز مرگ نیست. پیش از آمدنش از آن [[حذر]] کنید و برای آن آماده شوید؛ زیرا شما رانده‌های مرگید، اگر آماده باشید شما را بگیرد و اگر از آن بگریزید شما را دریابد. مرگ از [[سایه]] شما به شما پیوسته‌تر است، آویزه کاگل شماست، و [[دنیا]] از پس شما نوردیده شود. پس زیاد به [[یاد مرگ]] باشید آن گاه که [[شهوت‌ها]] شما را می‌کشانند و مرگ بس است برای [[اندرز]] دادن. [[رسول خدا]]{{صل}} همیشه [[یاران]] خود را به یاد مرگ سفارش می‌کرد و می‌فرمود: «بسیار به یاد مرگ باشید؛ زیرا مرگ شکننده و نابود کننده لذت‌هاست، و مانعی است میان شما و [[شهوات]]»<ref>{{عربی|وَ احْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ وَ كَرْبَهُ وَ سَكَرَاتِهِ‌، و أعدوا له عدته، فإنه یفاجئکم بأمر عظیم؛ بخیر لا یکون معه شر أبدا، أو بشر لا یکون معه خیر أبدا. فمن أقرب إلی الجنة من عاملها؟ و من أقرب إلی النار من عاملها؟ إنه لیس أحد من الناس تفارق روحه جسده حتی یعلم إلی أی المنزلتین یصل [یصیر]، إلی الجنة أم إلی النار؟ أعدو هو لله أم هو ولی له؟ فإن کان ولیا لله فتحت له أبواب الجنة و شرعت له طرقها، و رأی ما أعد الله له فیها، ففرغ من کل شغل و وضع عنه کل نقل، و إن کان عدوا لله فتحت له أبواب النار و شرعت له طرقها، و نظر إلی ما أعد الله له فیها، فاستقبل کل مکروه و ترک کل سرور. کل هذا یکون عند الموت، و عنده یکون الیقین. قال الله عز أسمه: {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}، و یقول: {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ}}. يَا عِبَادَ اَللَّهِ، إِنَّ اَلْمَوْتَ لَيْسَ مِنْهُ فَوْتٌ، فَاحْذَرُوهُ قَبْلَ وُقُوعِهِ، وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّكُمْ طَرْدُ اَلْمَوْتِ، إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ، وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ، اَلْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ، وَ اَلدُّنْيَا تُطْوَى خَلْفَكُمْ، فَأَكْثِرُوا ذِكْرَ اَلْمَوْتِ عِنْدَ مَا تُنَازِعُكُمْ إِلَيْهِ أَنْفُسُكُمْ مِنَ اَلشَّهَوَاتِ، وَ كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً، وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَثِيراً مَا يُوصِي أَصْحَابَهُ بِذِكْرِ اَلْمَوْتِ، فَيَقُولُ: أَكْثِرُوا ذِكْرَ اَلْمَوْتِ، فَإِنَّهُ هَادِمُ اَللَّذَّاتِ، حَائِلٌ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اَلشَّهَوَاتِ}}؛</ref>
==[[قبر]] و سختی‌های آن==
ای [[بندگان خدا]]، دوران پس از [[مرگ]] برای کسی که آمرزیده نشده، از مرگ سخت‌تر است. از قبر، تنگی، فشار، [[تاریکی]] و [[غربت]] آن برحذر باشید؛ زیرا به [[یقین]] هر [[روز]]، قبر فریاد می‌زند و می‌گوید: من [[خانه]] غربت و تنهایی‌ام، من خانه خاکی هستم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌ها و خزنده‌هایم. قبر [[باغی]] از باغ‌های [[بهشت]] یا گودالی از گودال‌های [[آتش]] است؛ زمانی که [[بنده]] مؤمنی [[دفن]] شود به او گوید: خوش آمدی (مرحباً و أهلاً)، تو از افرادی بودی که [[دوست]] داشتم بر پشتم راه بروی. پس چون تو را دریابم به زودی خواهی دانست که با تو چگونه [[رفتار]] می‌کنم، پس قبر به اندازه چشم انداز وسعت یابد. و چون [[کافر]] به [[گور]] رود، [[زمین]] به او گوید: خوش نیامدی ({{عربی|لا مرحباً و لا أهلاً}})، مبغوض‌ترین افراد بودی که بر پشتم گام می‌زدی، چون تو را دریابم به زودی خواهی دانست که با تو چه می‌کنم. پس به هم بچسبد تا دنده‌های دو پهلویش به هم رسد. به [[یقین]] [[زندگی]] در تنگی و فشار که [[خداوند]] دشمنش را از آن بر [[حذر]] داشته، [[عذاب قبر]] است، به تحقیق [[خدا]] در [[قبر]] بر [[کافران]] نود و نه اژدها می‌گمارد که گوشت او را با نیش می‌گزند (و کم کم می‌خورند) و استخوان‌های او را می‌شکنند و تا [[روز قیامت]] این گونه با او [[رفتار]] می‌کنند.
اگر یکی از آنها (اژدها) بر [[زمین]] دمد هرگز کشت و گیاهی در زمین نروید. ای [[بندگان خدا]]، بدانید که جان‌های شما [[ضعیف]] و تن‌های شما نازک و نرمند؛ به گونه‌ای که اندکی از [[عذاب]]، آنها را بس است و از [[تحمل]] چنین عذابی ناتوانند. اگر می‌توانید جسم‌ها و جان‌هایتان را جدا کنید از آنچه تاب و [[طاقت]] تحمل آن را نداشته و توان [[صبر]] بر آن را ندارید؛ پس عمل کنید به آنچه خدا [[دوست]] دارد و وانهید، آنچه را که او بد دارد. <ref>{{متن حدیث|يَا عِبَادَ اللَّهِ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ لِمَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ الْقَبْرَ فَاحْذَرُوا ضِيقَهُ وَ ضَنْكَهُ وَ ظُلْمَتَهُ وَ غُرْبَتَهُ إِنَّ الْقَبْرَ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا بَيْتُ الْغُرْبَةِ أَنَا بَيْتُ التُّرَابِ أَنَا بَيْتُ الْوَحْشَةِ أَنَا بَيْتُ الدُّودِ وَ الْهَوَامِّ. وَ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ إِذَا دُفِنَ قَالَتِ الْأَرْضُ لَهُ مَرْحَباً وَ أَهْلًا قَدْ كُنْتَ مِمَّنْ أُحِبُّ أَنْ يَمْشِيَ عَلَى ظَهْرِي فَإِذَا تَوَلَّيْتُكَ فَسَتَعْلَمُ كَيْفَ صُنْعِي بِكَ فَتَتَّسِعُ لَهُ مَدَّ الْبَصَرِ وَ إِنَّ الْكَافِرَ إِذَا دُفِنَ قَالَتِ الْأَرْضُ لَهُ لَا مَرْحَباً وَ لَا أَهْلًا قَدْ كُنْتَ مِنْ أَبْغَضِ مَنْ يَمْشِي عَلَى ظَهْرِي فَإِذَا تَوَلَّيْتُكَ فَسَتَعْلَمُ كَيْفَ صُنْعِي بِكَ فَتَضُمُّهُ حَتَّى تَلْتَقِيَ أَضْلَاعُهُ- وَ إِنَّ الْمَعِيشَةَ الضَّنْكَ الَّتِي حَذَّرَ اللَّهُ مِنْهَا عَدُوَّهُ عَذَابُ الْقَبْرِ أَنْ يُسَلِّطَ اللَّهُ عَلَى الْكَافِرِ فِي قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ تِنِّيناً فَيَنْهَشْنَ لَحْمَهُ وَ يَكْسِرْنَ عَظْمَهُ- يَتَرَدَّدْنَ عَلَيْهِ كَذَلِكَ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُ لَوْ أَنَّ تِنِّيناً مِنْهَا نَفَخَ فِي الْأَرْضِ لَمْ تُنْبِتْ زَرْعاً أَبَداً. اعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَنْفُسَكُمُ الضَّعِيفَةَ وَ أَجْسَادَكُمُ النَّاعِمَةَ الرَّقِيقَةَ الَّتِي يَكْفِيهَا الْيَسِيرُ مِنَ الْعِقَابِ تَضْعُفُ عَنْ هَذَا فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَجْزَعُوا لِأَجْسَادِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ مِمَّا لَا طَاقَةَ لَكُمْ بِهِ وَ لَا صَبْرَ لَكُمْ عَلَيْهِ فَاعْمَلُوا بِمَا أَحَبَّ اللَّهُ- وَ اتْرُكُوا مَا كَرِهَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌}}</ref>
==[[رستاخیز]] و ترس‌های آن==
ای بندگان خدا، وضع بعد از رستاخیز ([[قیامت]]) از قبر بدتر است؛ آنجا روزی است که خردسال در آن پیر شود و سالمند در آن مست (و از خود بی‌خود) گردد و جنین در آن سقط شود و هر دایه‌ای [[کودک شیرخوار]] خود را رها نماید و از او [[دل]] برگیرد. روزی است [[عبوس]] و سخت، روزی که شرش (عذابش) گسترده است. به یقین [[هراس]] آن [[روز]]، [[فرشتگان]] بی‌گناه را نگران می‌سازد و [[هفت آسمان]] بلند و کوه‌های مستحکم و زمین پهناور از آن بلرزند، [[آسمان]] شکافته شود و در آن روز، [[سست]] باشد و مانند گل سرخ دگرگون گردد، و [[کوه‌ها]] سراب شده، به مانند کوت شن نرم درآیند، پس از آنکه سخت و آهنین بودند و دمیده شود در [[صور]]؛ پس هر کسی که در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است به فزع درآید (و بیهوش گردد) جز کسی که [[خدا]] بخواهد<ref>تمام این توصیف‌ها برگرفته از آیات قرآن است.</ref>. پس چگونه باشد حال کسی که با گوش، [[چشم]]، [[زبان]]، [[دست]]، پا، شرمگاه و شکم، خدا را [[نافرمانی]] کرده، در صورتی که [[خداوند]] او را نبخشد و در آن [[روز]] به او رحم نکرده باشد؟ چراکه سرانجامش به جای دیگری است؛ سرانجام وی به آتشی است که گودی آن زیاد است و سوزش آن سخت و [[آشامیدنی]] آن چرک و [[خون]] و عذابش تازه و گرزهایش آهنین، عذابش قطع نگردد و ساکن آن نمیرد، خانه‌ای است که در آن رحمتی نباشد و در آن دعای ساکنانش شنیده نشود و [[اجابت]] نگردد.<ref>{{متن حدیث|يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ بَعْدَ الْبَعْثِ مَا هُوَ أَشَدُّ مِنَ الْقَبْرِ يَوْمٌ يَشِيبُ فِيهِ الصَّغِيرُ- وَ يَسْكَرُ فِيهِ الْكَبِيرُ وَ يَسْقُطُ فِيهِ الْجَنِينُ وَ {{متن قرآن|تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ}} يَوْمٌ عَبُوسٌ قَمْطَرِيرٌ يَوْمٌ {{متن قرآن|كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا}} إِنَّ فَزَعَ ذَلِكَ الْيَوْمِ لَيُرْهِبُ الْمَلَائِكَةَ- الَّذِينَ لَا ذَنْبَ لَهُمْ وَ تَرْعُدُ مِنْهُ السَّبْعُ الشِّدَادُ وَ الْجِبَالُ الْأَوْتَادُ وَ الْأَرْضُ الْمِهَادُ وَ تَنْشَقُ {{متن قرآن|السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ}} وَ تَصِيرُ {{متن قرآن|وَرْدَةً كَالدِّهَانِ}} وَ تَكُونُ {{متن قرآن|الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا}} بَعْدَ مَا كَانَتْ صُمّاً صِلَاباً وَ {{متن قرآن|يُنْفَخُ فِي الصُّورِ}} فَيَفْزَعُ {{متن قرآن|مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ}} فَكَيْفَ مَنْ عَصَى بِالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ- وَ اللِّسَانِ وَ الْيَدِ وَ الرِّجْلِ وَ الْفَرْجِ وَ الْبَطْنِ إِنْ لَمْ يَغْفِرِ اللَّهُ لَهُ وَ يَرْحَمْهُ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ لِأَنَّهُ يَقْضِي وَ يَصِيرُ إِلَى غَيْرِهِ إِلَى نَارٍ قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ شَرَابُهَا صَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ وَ مَقَامِعُهَا حَدِيدٌ لَا يَفْتُرُ عَذَابُهَا وَ لَا يَمُوتُ سُكَّانُهَا دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لَا يُسْمَعُ لِأَهْلِهَا دَعْوَةٌ}}</ref>
==[[بهشت]] و ویژگی‌های آن==
ای [[بندگان خدا]]، بدانید با این که [[رحمت خدا]] از فراگیری [[بندگان]] در نماند، بهشت پهناوری دارد به مانند پهنای [[آسمان]] و [[زمین]] که برای [[پرهیزگاران]] آماده شده است، خوبی است که در آن هرگز [[بدی]] نیست. لذت‌های آن از بین نرود، و [[اجتماع]] آن دچار [[تفرقه]] نگردد، و ساکنان آن در [[پناه]] [[خدای رحمان]] است و در [[خدمت]] آنها غلامانی است با سینی‌هایی طلایی که در آنها میوه و گل است. [آنگاه مردی گفت: ای [[رسول خدا]]، من اسب دوست دارم، آیا در [[بهشت]] اسب هم هست؟ فرمود: «آری [[سوگند]] به آنکه جانم در دست اوست، در آن اسب‌هایی باشد از یاقوت سرخ، دارای زین‌های زرین، بر آن سوار شوند و آنها را به گردش درآورند در میان برگ درختان بهشت». مردی گفت: ای رسول خدا من آواز خوش را می‌پسندم، آیا در بهشت آواز خوش هست؟ فرمود: «آری! سوگند به آنکه جانم در دست اوست، [[خدا]] - برای آنان که خوش دارند آن را - به درختی [[فرمان]] دهد که چنان آواز به [[تسبیح]] برآورد، که هرگز گوشی بهتر از آن را نشنیده باشد».
مردی گفت: ای رسول خدا، راستش من شتر را دوست دارم، آیا در بهشت شتر هم هست؟ فرمود: «آری سوگند به آنکه جانم در دست اوست که در آن شتران نجیبی از یاقوت سرخ باشد و بر پشت آنها زین‌های طلاست که روکش [[ابریشم]] دارند. بر آنها سوار شوند آنها را در میان برگ درخت‌های بهشت بکشانند». و به [[راستی]] در آن (بهشت) صورت‌هایی باشد از مردان و [[زنان]] که بر مرکب‌های [[بهشتی]] سوار شوند و چون یکی از [[بهشتیان]] از صورتی خوشش آید، گوید: خدایا مرا به مانند این صورت گردان! و او را به مانند آن سازد و چون صورت زنی را پسندد گوید: پروردگارا [[همسر]] مرا بدان صورت درآور! وقتی به [[منزل]] خود برگردد، چهره همسرش را به همان صورتی که خواسته بیابد. راستی که [[اهل بهشت]] در هر [[جمعه]] [[خداوند]] [[جبار]] را [[زیارت]] کنند. نزدیک‌ترین و مقرب‌ترین افراد به خدا، بر منبرهایی از [[نور]] و رتبه بعد از آنها بر منبرهایی از یاقوت و رتبه بعد از آنها بر منبرهایی از زبرجد و رتبه بعد از آنها بر منبرهایی از [[مشک]] برآیند. در این موقعیت باشند که به نور ([[عظمت]]) خدا بنگرند و خدا نیز به چهره آنان (از روی [[لطف]] و [[مرحمت]]) نظر کند و در آن هنگام ابری آنها را فرا گیرد و آن [[قدر نعمت]]، [[لذت]]، [[شادی]] و بهجت به آنها ببارد که جز [[خدای سبحان]] کسی مقدار آن را نداند. با این همه رضای بزرگ [[حق]] ([[رضوان]] اکبر) از آن بهتر است. به [[یقین]] ما اگر ترسانده نشده بودیم مگر به برخی از آنچه ما را به آن ترسانده است. سزاوار بود که [[ترس]] ما زیاد شود بر آنچه بر آن [[طاقت]] نداشته و بر آن [[شکیبایی]] نداریم و به آن چه [[بی‌نیاز]] از آن نیستیم و از آن چاره‌ای نیست شیفته‌تر باشیم. ای [[بندگان خدا]]، اگر توانستید با وجود ترس از پروردگارتان، به او [[خوش‌بین]] باشید، چنین کنید؛ زیرا جز این نیست که [[طاعت]] [[بنده]] به اندازۀ ترس او از خداست. بهترین [[مردم]] از جهت طاعت [[خداوند]] کسی است که بیشتر از او می‌ترسد.<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ مَعَ هَذَا رَحْمَةَ اللَّهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنِ الْعِبَادِ جَنَّةٌ {{متن قرآن|عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}} أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ خَيْرٌ لَا يَكُونُ مَعَهَا شَرٌّ أَبَداً لَذَّاتُهَا لَا تُمِلُّ وَ مُجْتَمَعُهَا لَا يَتَفَرَّقُ سُكَّانُهَا قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَيْنَ أَيْدِيهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحَافٍ مِنَ الذَّهَبِ فِيهَا الْفَاكِهَةُ وَ الرَّيْحَانُ (از جمله {{متن حدیث|إِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ}} تا «و الریحان» در این منابع با اختلافی اندک موجود است: مفید، امالی، ص۲۶۱-۲۶۶؛ طوسی، امالی، ص۲۶-۲۹؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۰۶-۱۱۸، به نقل از امالی مفید؛ الغارات، ص۱۴۶-۱۵۲ و دو جلدی، ص۲۳۳-۲۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۷-۷۰؛ حرانی، تحف العقول، ص۱۷۷-۱۷۸؛ بحار الأنوار، قدیم، ج۸، ص۵۴۶-۵۴۷؛ چاپ جدید، ج۳۳، ص۵۴۳-۵۴۷ و ج۷۴، ص۳۹۰؛ نهج البلاغه، صبحی صالحی، نامه ۲۷، ص۳۸۳.) فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُحِبُّ الْخَيْلَ أَ فِي الْجَنَّةِ خَيْلٌ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ فِيهَا خَيْلًا مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَيْهَا سُرُوجُ الذَّهَبِ يَرْكَبُونَ فَتَدِفُّ بِهِمْ خِلَالَ وَرَقِ الْجَنَّةِ. قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي يُعْجِبُنِي الصَّوْتُ الْحَسَنُ أَ فِي الْجَنَّةِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ اللَّهَ لَيَأْمُرُ لِمَنْ يُحِبُّ ذَلِكَ مِنْهُمْ بِشَجَرٍ يُسْمِعُهُ صَوْتاً بِالتَّسْبِيحِ مَا سَمِعَتِ الْآذَانُ بِأَحْسَنَ مِنْهُ قَطُّ. قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُحِبُّ الْإِبِلَ أَ فِي الْجَنَّةِ إِبِلٌ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ فِيهَا بَخَاتٍ مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَيْهَا رِحَالُ الذَّهَبِ قَدْ ألحقت [أُلْحِفَتْ‌] بِنَمَارِقِ الدِّيبَاجِ يَرْكَبُونَ فَتَزِفُ بِهِمْ خِلَالَ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ فِيهَا صُوَرَ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ يَرْكَبُونَ مَرَاكِبَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَإِذَا أَعْجَبَ أَحَدَهُمُ الصُّورَةُ قَالَ: اجْعَلْ صُورَتِي مِثْلَ هَذِهِ الصُّورَةِ فَيَجْعَلُ صُورَتَهُ عَلَيْهَا وَ إِذَا أَعْجَبَتْهُ صُورَةُ الْمَرْأَةِ قَالَ: رَبِّ اجْعَلْ صُورَةَ فُلَانَةَ زَوْجَتِهِ مِثْلَ هَذِهِ الصُّورَةِ فَيَرْجِعُ وَ قَدْ صَارَتْ صُورَةُ زَوْجَتِهِ عَلَى مَا اشْتَهَى (از {{عربی|فَقَالَ رَجُلٌ}} تا {{عربی|اشْتَهَى"}} تنها در الغارات آمده و حتی ابن ابی الحدید نیز این قسمت را نقل نکرده است که شاید علت آن ناهماهنگی آن بوده؛ چون در قبل یادی از پیامبر به میان نیامده که حالا مردی از او سؤال کند. ما این قسمت را همچون بحار الأنوار از الغارات نقل کرده ایم. (ر.ک: ثقفی، الغارات، ص۱۵۲، ۱۵۳ و دو جلدی، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳؛ بحار الأنوار، چاپ قدیم، ج۸، ص۵۴۷، ۵۴۸ و چاپ جدید، ج۳۳، ص۵۴۷).) وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يَزُورُونَ الْجَبَّارَ كُلَّ جُمُعَةٍ فَيَكُونُ أَقْرَبُهُمْ مِنْهُ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وَ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ يَاقُوتٍ وَ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ مِسْكٍ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ يَنْظُرُونَ إِلَى نُورِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى وُجُوهِهِمْ إِذْ أَقْبَلَتْ سَحَابَةٌ تَغْشَاهُمْ فَتَمْطُرُ عَلَيْهِمْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ اللَّذَّةِ وَ السُّرُورِ وَ الْبَهْجَةِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ سُبْحَانَه‌. ثُمَّ قَالَ: بَلَى إِنَّ مَعَ هَذَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ رِضْوَانُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ. فَلَوْ أَنَّنَا لَمْ يُخَوِّفْنَا إِلَّا بِبَعْضِ مَا خَوَّفَنَا لَكِنَّا مَحْقُوقِينَ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُنَا مِمَّا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَ لَا صَبْرَ لَنَا عَلَيْهِ وَ أَنْ يَشْتَدَّ شَوْقُنَا إِلَى مَا لَا غِنَى لَنَا عَنْهُ وَ لَا بُدَّ لَنَا مِنْهُ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ يَحْسُنَ بِهِ ظَنُّكُمْ فَافْعَلُوا فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا تَكُونُ طَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ طَاعَةً لِلَّهِ أَشَدُّهُمْ لَهُ خَوْفاً}}ثقفی، الغارات، ص۱۵۳-۱۵۴؛ دو جلدی، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۷۰؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۷.</ref>.
==توصیه به [[والی مصر]]==
پس ای محمد، فرزند [[ابوبکر]] بدان که من تو را [[سرپرست]] و [[فرمانده]] مهم‌ترین [[نیروی نظامی]] خود، که [[اهل]] مصرند، قرار دادم. زمانی که تو را [[ولایت]] دادم به دستور [[مردم]] نبود (و خود [[تصمیم]] گرفتم) پس تو سزاواری که از ([[وسوسه]] [[مقام]]) بر خود بترسی و برای دینت از آن در [[حذر]] باشی. و اگر برای یک [[ساعت]] [[روز]] هم باشد؛ که پروردگارت را به خاطر رضای یکی از خلقش از خود [[خشمناک]] نسازی، همان کن؛ زیرا [[خدا]] به جای دیگران است و کسی و چیزی به جای خدا نیست. بر [[ستمکار]] سخت گیر و دست ([[ظلم]]) او را ببند و خیرمندان را مورد [[لطف]] قرار ده و به خود نزدیک گردان و آنان را [[محرم]] ([[راز]]) و [[برادران]] خود قرار ده<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ فَإِذَا وَلَّيْتُكَ مَا وَلَّيْتُكَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ فَأَنْتَ حَقِيقٌ أَنْ تَخَافَ مِنْهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تَحْذَرَ مِنْهُ عَلَى دِينِكَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُسْخِطَ رَبَّكَ عَزَّ وَ جَلَّ- بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَافْعَلْ فَإِنَّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ وَ لَيْسَ فِي شَيْ‌ءٍ سِوَاهُ خَلَفٌ مِنْهُ اشْتَدَّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذْ عَلَيْهِ وَ لِنْ لِأَهْلِ الْخَيْرِ وَ قَرِّبْهُمْ- وَ اجْعَلْهُمْ بِطَانَتَكَ وَ إِخْوَانَكَ}}مفید، امالی، ص۲۶۶؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۱۸؛ تحف العقول، ص۱۷۸ این قسمت در الغارات و منابعی که از آن نقل کرده‌اند، ذیل نامه مستقل دیگری آمده است؛ ثقفی، الغارات، ص۱۴۵، و دو جلدی، ج۱، ص۲۳۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۷؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۰۲؛ بحارالانوار، قدیم، ج۸، ص۵۴۶ و چاپ جدید، ج۳۳، ص۵۴۳ و ۵۸۷؛ ج۷۴، ص۳۹۰؛ طوسی، امالی، ص۲۹، نهج البلاغه، ذیل نامه ۲۷.</ref>؛
==درباره [[نماز]] و وضوء==
و ای محمد، به نمازت توجه کن که چگونه است؛ همانا تو پیش‌نماز [[مردم]] هستی. سزاوار است که آن را کامل، سریع و سبک (با آرامی و [[اعتدال]] بدون اینکه طول دهی) و در وقتش بخوانی؛ زیرا [[امام]] جماعتی نیست که در [[نماز]] وی و مردم [[نقص]] باشد، جز این که [[گناه]] آن (نقص و اشکال) بر اوست، و از نماز مأمومین چیزی کاسته نشود نماز را کامل به جای آور و (شرایط لازم) آن را مراعات کن. در این صورت تو به اندازه آنها [[پاداش]] داری بدون این که از [[اجر]] آنها چیزی کاسته شود<ref>در بعضی نسخه‌ها [و لا تخففها] آمده، یعنی نماز را سبک نشمارید و به آن بی‌توجه نباشید.</ref>.
در وضوی خود بنگر؛ زیرا [[وضو]] باعث کمال و تمامیت نماز است. سه مرتبه مضمضه کن (آب در دهان بگردان و دهان را بشوی) و سه مرتبه استنشاق نما (با آب بینی خود را بشوی)، در ابتدا، صورت خود را بشوی، آن گاه دست راست و سپس دست چپ را (از آرنج) بشوی، بعد از آن سر و دو پایت را مسح کن؛ زیرا من، [[رسول خدا]]{{صل}} را دیدم که چنین وضو می‌ساخت؛ و بدان که وضو نیمی از [[ایمان]] است<ref>{{متن حدیث|وَ انْظُرْ إِلَى صَلَاتِكَ كَيْفَ هِيَ فَإِنَّكَ إِمَامُ الْقَوْمِ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تُتِمَّهَا وَ لَا تُخَفِّفَهَا فَلَيْسَ مِنْ إِمَامٍ يُصَلِّي بِقَوْمٍ يَكُونُ فِي صَلَاتِهِمْ نُقْصَانٌ إِلَّا كَانَ إِثْمُ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْ صَلَاتِهِمْ شَيْ‌ءٌ وَ تَمِّمْهَا وَ تَحَفَّظْ فِيهَا يَكُنْ لَكَ مِثْلُ أُجُورِهِمْ وَ لَا يَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِهِمْ شَيْئاً (این قسمت در مصادر یاد شده با تفاوت در عبارت آمده است: امالی مفید؛ تحف العقول؛ بحار الأنوار، ج۷۴؛ امالی طوسی؛ الغارات؛ نهج البلاغه؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ نهج السعاده.) ثُمَّ انْظُرْ إِلَى الْوُضُوءِ فَإِنَّهُ مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ وَ تَمَضْمَضْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَنْشِقْ ثَلَاثاً وَ اغْسِلْ وَجْهَكَ- ثُمَّ يَدَكَ الْيُمْنَى ثُمَّ يَدَكَ الْيُسْرَى ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَكَ وَ رِجْلَيْكَ فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَصْنَعُ ذَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْوُضُوءَ نِصْفُ الْإِيمَانِ}}آنچه مربوط به وضو است از امالی شیخ مفید نقل شد، و نقل غارات در این قسمت تحریف شده و برخلاف روش پیامبر و شیعه است و حتی ابن ابی الحدید آن گونه که در غارات آمده، ذکر نکرده و در آنجا درباره وضو دارد {{متن حدیث|فأت به علی وجهه، فالوضوء نصف الایمان}} و مجلسی در بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۸، با اینکه از غارات این قسمت را نقل کرده مانند آنچه در شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، آمده ذکر نموده است. اما در جلد ۷۷، ص۲۶۶ و ۳۳۴ از امالی طوسی صفحه ۲۹، مشابه متن آورده است و در جلد ۷۴، ص۳۹۰، به نقل از امالی مفید؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۳۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۲۷۹. در تحف العقول در این قسمت آمده {{متن حدیث|وَ لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا وُضُوءَ لَهُ}}.</ref>.
==درباره نماز و اوقات آن==
مراقب وقت نماز باش و آن را در وقت خود به جای آور و به خاطر فراغتی که داری قبل از وقت آن را نخوان و برای کاری که داری از وقتش به تأخیر می‌نداز.
مردی از رسول خدا{{صل}} وقت [[نمازها]] را سؤال کرد. در پاسخش فرمود: [[جبرئیل]] نزد من آمد و وقت نماز را به من اعلام کرد؛ پس ظهر را هنگام زوال [[خورشید]] خواند در حالی که خورشید بر طرف راست او می‌تابید؛ بعد [[زمان]] [[نماز عصر]] را به من نشان داد؛ و آن در موقعی است که [[سایه]] هر چیز به مانندش برسد؛ سپس نماز [[مغرب]] را خواند، هنگامی که خورشید غروب کرد و [[نهان]] شد؛ سپس [[نماز]] عشا را خواند هنگامی که شفق (روشنی طرف [[آفتاب]] غروب) [[نهان]] شده بود؛ آن گاه نماز بامداد را در [[تاریکی]] خواند که هنوز ستاره‌ها در [[آسمان]] پراکنده بودند. آری [[پیامبر]]{{صل}} پیش از تو چنین نماز خواند، بنابراین اگر توانستی - و نیست نیرویی مگر از [[خدا]] - که ملتزم به [[سنت]] معروف و راه روشنی که [[انتخاب]] کرده‌اند باشی، چنین کن، شاید فردا بر آنان وارد شوی. در مرحله بعد، متوجه [[رکوع]] و سجودت باش؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} نمازش را از همه کامل‌تر می‌خواند و [[آداب]] و شرایط آن را بیشتر از همه رعایت می‌کرد [و سبک‌ترین افراد در عمل، نسبت به نماز بود] و زمانی که وارد رکوع می‌شد سه بار می‌فرمود: «[[پروردگار]] من [[عظیم]] و از هر عیبی [[منزه]] است و من به [[ستایش]] او مشغولم» و چون راست می‌شد، می‌فرمود: «[[خداوند]]، [[حمد]] ستایشگر را می‌شنود، بارالها [[حمد]] و ستایش از آن توست به مقدار ظرفیت [[آسمان‌ها]] و زمینت و به مقدار ظرفیت آنچه می‌خواهی» و زمانی که به [[سجده]] می‌رفت سه بار می‌گفت: «منزه است پروردگار من که از همه والاتر است و من به ستایش او مشغولم». ای محمد، بدان که هر عمل تو پیرو نماز توست، پس هر کس نماز را ضایع کند، غیر آن را بیشتر ضایع نماید. از خداوندی که ببیند و دیده نشود و او در [[برترین]] دیدگاه است، می‌خواهیم که ما و تو را از آنها که [[دوست]] دارد و از ایشان [[راضی]] است، قرار دهد و تا ما و شما را بر [[شکر]]، ذکر، [[پرستش]] [[نیک]] و ادای حقش [[یاری]] کند و همچنین بر هر چه برای ما، در [[دنیا]] و [[دین]] ما، اول و آخر ما، برگزیده است. خداوند ما و شما را از [[پرهیزگاران]] قرار دهد؛ آنها که نه بیمی بر آنان است و نه [[اندوه]] می‌خورند.<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ ارْتَقِبْ وَقْتَ الصَّلَاةِ فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا وَ لَا تَعْجَلْ بِهَا قَبْلَهُ لِفَرَاغٍ وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْهُ لِشُغُلٍ فَإِنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَنْ أَوْقَاتِ الصَّلَاةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَتَانِي جَبْرَئِيلُ{{ع}} فَأَرَانِي وَقْتَ الصَّلَاةِ فَصَلَّى الظُّهْرَ حِينَ زَالَتِ الشَّمْسُ فَكَانَتْ عَلَى حَاجِبِهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ أَرَانِي وَقْتَ الْعَصْرِ فَكَانَ ظِلُّ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مِثْلَهُ ثُمَّ صَلَّى الْمَغْرِبَ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حِينَ غَابَ الشَّفَقُ ثُمَّ صَلَّى الصُّبْحَ فَغَلَّسَ بِهَا وَ النُّجُومُ مُشْتَبِكَةٌ (مفید، امالی، ص۲۶۷؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۱۹؛ ثقفی، الغارات، ص۱۵۵؛ بحا الأنوار، ج۸۰، ص۷۰۹؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۲۰.) كَانَ النَّبِيُّ{{صل}} كَذَا يُصَلِّي قَبْلَكَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَنْ تَلْتَزِمَ السُّنَّةَ الْمَعْرُوفَةَ وَ تَسْلُكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ الَّذِي أَخَذُوا فَافْعَلْ لَعَلَّكَ تَقْدَمُ عَلَيْهِمْ غَداً. ثُمَّ انْظُرْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ فَإِنَّ النَّبِيَّ صكَانَ أَتَمَّ النَّاسِ صَلَاةً وَ أَحْفَظَهُمْ لَهَا [وَ أَخَفَّهُمْ عَمَلًا فِيهَا (نسخ بدل از امالی مفید و نهج السعاده است.) وَ كَانَ إِذَا رَكَعَ قَالَ: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ إِذَا رَفَعَ صُلْبَهُ قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ مِلْ‌ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مِلْ‌ءَ أَرْضِكَ وَ مِلْ‌ءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَإِذَا سَجَدَ قَالَ: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ (ثقفی، الغارات، ص۱۵۶؛ بحار الأنوار، (چاپ قدیم)، ج۸، ص۵۴۸ و جدید، ج۳۳، ص۵۴۹؛ ج۸۰، ص۲۳؛ ذکر رکوع و سجود در امالی مفید نقل نشده است، همچنین در بحار الانوار، ج۸۰، ص۲۳.) وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ‌ءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِكَ فَمَنْ ضَيَّعَ الصَّلَاةَ فَإِنَّهُ لِغَيْرِهَا أَضْيَعُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي يَرَى وَ لَا يُرَى وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى أَنْ يَجْعَلَنَا وَ إِيَّاكَ مِمَّنْ يُحِبُّ وَ يَرْضَى حَتَّى يُعِينَنَا وَ إِيَّاكَ عَلَى شُكْرِهِ وَ ذِكْرِهِ وَ حُسْنِ عِبَادَتِهِ وَ أَدَاءِ حَقِّهِ وَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ اخْتَارَ لَنَا (مفید، امالی، ص۲۶۸؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۲۰؛ ثقفی، الغارات، ص۱۵۶؛ تحف العقول، به طور مختصر، ص۱۷۹، و نهج البلاغه، خطبه ۲۷، فیض الاسلام، ص۸۸۸.) فِي دُنْيَانَا وَ دِينِنَا وَ أُولَانَا وَ أُخْرَانَا وَ أَنْ يَجْعَلَنَا مِنَ الْمُتَّقِينَ الَّذِينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌}}(این قسمت کوتاه در بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۷۱ و الغارات آمده است).</ref>؛
==توصیه‌های حضرت به محمد و [[مردم مصر]]==
ای مردم مصر، شما اگر توانید (سعی کنید) که گفتارتان عمل شما را [[تصدیق]] کند و پنهان شما آشکارتان را و زبان‌هایتان با دل‌هایتان [[مخالفت]] نکند، پس همان کنید. [[خداوند]] ما و شما را به [[واسطه هدایت]] نگهدارد و ما و شما را به راه و [[حجت]] وسطی راه برد. و از پذیرش گفته‌های [[دروغین]] فرزند [[هند]] ([[معاویه]]) برحذر باشید و [[اندیشه]] و [[تأمل]] کنید. و بدانید که [[پیشوای هدایت]] و پیشوای [[هلاکت]] مساوی نیست. [[وصی]] [[پیغمبر]] و [[دشمن]] او برابر نیستند. خداوند ما و شما را از کسانی که [[دوست]] دارد و از ایشان [[راضی]] است قرار دهد. به تحقیق از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: «به [[راستی]] من بر امتم از [[مؤمن]] و [[کافر]] نگران نیستم؛ زیرا مؤمن را [[خدا]] به ایمانش نگهدارد و [[مشرک]] را خداوند به شرکش [[خوار]] کند [و از شما منع نماید]. ولی بر شما نگرانم از هر [[منافق]]، دو روی زبان آشنا که آنچه می‌شناسید بگوید و آنچه را قبول ندارید عمل کند برای او نهانی نیست». و به تحقیق [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «کسی که کارهای نیکش شادمانش کند و کارهای بدش ناراحتش سازد، او به راستی مؤمن است». و می‌فرمود: «دو [[خصلت]] در منافق فراهم نشود، روش خوب و [[پسندیده]] و [[فهم]] درست [[سنت]] [[پیغمبر اسلام]]». ای [[محمد بن ابی بکر]]، بدان که [[برترین]] [[فهم]]، [[پارسایی]] در [[دین خدا]] و عمل کردن به [[فرمان]] اوست. [[خداوند]] ما و تو را بر [[شکر]]، ذکر، [[ادای حق]] و عمل به فرمانش [[یاری]] کند و او شنوای [[آگاه]] است. من تو را به [[تقوا]] در امور پنهان و آشکار و در هر حالی که هستی توصیه می‌کنم. به [[یقین]] [[دنیا]] جایگاه [[بلا]] و نابودی است و [[آخرت]] منزلگاه [[پاداش]] و بقاست. عمل کن در راه آنچه باقی است و برگرد از آنچه نابود می‌شود و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن. پس اگر توانی که بیارایی آنچه را که باقی است، به وسیله آنچه فانی می‌شود، همان کن. خداوند به ما [[بصیرت]] هر چه بینیم و [[فهم]] هر چه [[درک]] کنیم روزی نماید، تا کوتاهی در آنچه ما را فرمان داده نکنیم و به آنچه ممنوع و [[نهی]] شدیم، [[دست]] بیازیم. بی‌شک تو [[ناچاری]] که بهره‌ای از دنیا به دست آوری در عین اینکه به بهره ات از آخرت نیازمندتری. چنانچه دو کار برایت پیش آمد که یکی مربوط به آخرت و دیگری مربوط به دنیا، کار آخرت را آغاز کن و اگر توانی که رغبتت را به [[کار خیر]] تقویت و بزرگ نمایی و دارای [[نیت نیک]] در آن باشی، همان کن؛ زیرا خداوند به هر [[بنده]] به اندازه نیتش عطا کند، هرگاه [[دوستدار]] [[خیر]] و خیرمندان باشد و اگر چه کار خیر نکند - ان شاء [[الله]] - همانند کسی باشد که آن را انجام داده است؛ زیرا [[رسول خدا]] در هنگام بازگشت از [[تبوک]] فرمود: «در [[مدینه]] مردمی بودند که از مسیری نرفتید و در وادیی فرود نیامدید، مگر اینکه آنها با شما بودند و تنها مریضی مانع حضور آنها شد» می‌فرمود: «آنها [[نیت]] ([[جهاد]]) را داشتند».
من تو را به هفت [[خصلت]] که از [[جوامع]] [[اسلام]] است، توصیه می‌کنم:
#از [[خدا]] بترس و از [[مردم]] درباره خدا مترس و [به [[یقین]]] بهترین گفته آن است که عمل آن را [[تأیید]] کند.
#در یک موضوع دو [[حکم]] مختلف صادر مکن تا اینکه کارت پریشان شود و [[حق]] را از بین ببری.
#برای همه [[رعیت]] خود آنچه برای خود و خاندانت می‌خواهی بخواه و برای آنها آنچه برای خود و خاندانت نخواهی و [[کراهت]] داری مخواه؛ زیرا این برای [[حجت]] واجب‌تر و برای رعیت و [[اصلاح]] آن مناسب‌تر است.
#در گرداب‌ها به سوی حق فرو شو و درباره [[خدا]] از [[سرزنش]] هیچ سرزنش کننده‌ای مهراس.
#در هنگام [[مشورت]] شخص با تو، او را ناصح و [[خیرخواه]] باش.
#برای نزدیک و دور [[مسلمانان]] نمونه باش.
#«و [[امر به معروف و نهی از منکر]] کن و بدانچه تو را رسد، [[صبر]] کن که این از کارهای [[استوار]] است»<ref>{{متن حدیث|وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ يَا أَهْلَ مِصْرَ أَنْ يُصَدِّقَ قَوْلَكُمْ فِعْلُكُمْ وَ سِرَّكُمْ عَلَانِيَتُكُمْ وَ لَا تُخَالِفَ أَلْسِنَتُكُمْ قُلُوبَكُمْ فَافْعَلُوا عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ بِالْهُدَى وَ سَلَكَ بِنَا وَ بِكُمُ الْمَحَجَّةَ الْوُسْطَى. وَ إِيَّاكُمْ وَ دَعْوَةَ الْكَذَّابِ ابْنِ هِنْدٍ وَ تَأَمَّلُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَا سَوَاءٌ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى وَ وَصِيُّ النَّبِيِّ وَ عَدُوُّ النَّبِيِّ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يُحِبُّ وَ يَرْضَى وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ{{صل}} إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيُخْزِيهِ اللَّهُ [فَيَحْجُزُهُ اللَّهُ عَنْكُمْ] بِشِرْكِهِ وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقٍ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ (ر.ک: بحار الأنوار، ج۳۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ تقفی، الغارات؛ تحف العقول؛ نهج البلاغه و امالی مفید و نهج السعاده با تفاوت در عبارات). وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ{{صل}}: مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَاتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَاتُهُ فَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً وَ قَدْ كَانَ يَقُولُ: خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِي مُنَافِقٍ حُسْنُ سَمْتٍ وَ فِقْهٌ فِي سُنَّةٍ. وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنَّ أَفْضَلَ الْفِقْهِ الْوَرَعُ فِي دِينِ اللَّهِ وَ الْعَمَلُ بِطَاعَةِ اللَّهِ أَعَانَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ عَلَى شُكْرِهِ وَ ذِكْرِهِ وَ أَدَاءِ حَقِّهِ وَ الْعَمَلِ بِطَاعَتِهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِی (ر.ک: بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۴۹ و جلد ۷۴، ص۳۹۲؛ ثقفی، الغارات، ص۱۵۸؛ حرانی، تحف العقول، ص۱۷۹، دو حدیث نبوی در مصادر دیگر نیست). وَ إِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِكَ وَ عَلَى أَيِّ حَالٍ كُنْتَ عَلَيْهِ‌، فَإِنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلَاءٍ وَ دَارُ فَنَاءٌ وَ الْآخِرَةُ دَارُ الْجَزَاءِ وَ دَارُ الْبَقَاءِ فَاعْمَلْ لِمَا يَبْقَى وَ اعْدِلْ عَمَّا يَفْنَى {{متن قرآن|وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}} (ر.ک: مفید، امالی، ص۲۶۸؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۲۱ و با اختلافاتی در مصادر دیگر). فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُزَيِّنَ مَا يَبْقَى عَلَى مَا يَفْنَى فَافْعَلْ رَزَقَنَا اللَّهُ بَصَرَ مَا بَصَّرَنَا وَ فَهْمَ مَا فَهَّمَنَا حَتَّى لَا نُقَصِّرَ عَمَّا أَمَرَنَا وَ لَا نَتَعَدَّى إِلَى مَا نَهَانَا عَنْهُ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ نَصِيبِكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَنْتَ إِلَى نَصِيبِكَ مِنَ الْآخِرَةِ أَحْوَجُ. فَإِنْ عَرَضَ لَكَ أَمْرَانِ أَحَدُهُمَا لِلْآخِرَةِ وَ الْآخَرُ لِلدُّنْيَا فَابْدَأْ بِأَمْرِ الْآخِرَةِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُعْظِمَ رَغْبَتَكَ فِي الْخَيْرِ وَ تُحْسِنَ فِيهِ نِيَّتَكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْعَبْدَ عَلَى قَدْرِ نِيَّتِهِ إِذَا أَحَبَّ الْخَيْرَ وَ أَهْلَهُ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْهُ كَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ كَمَنْ فَعَلَهُ (این قسمت از «فان استطعت» تا «فعله» از تحف العقول است، ص۱۷۹-۱۸۰ و در غارات و کتاب‌های دیگری که از آن نقل شده، ضمن نامه‌ای مستقل مشابه آنچه نقل شد، آمده است. ثقفی، الغارات، ص۱۴۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۶۶؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۰۲؛ بحار الأنوار، (چاپ قدیم)، ج۸، ص۵۴۶؛ (جدید)، ج۳۳، ص۵۴۲)، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ حِينَ رَجَعَ مِنْ تَبُوكَ‌: لَقَدْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ أَقْوَامٌ مَا سِرْتُمْ مِنْ مَسِيرٍ وَ لَا هَبَطْتُمْ مِنْ وَادٍ إِلَّا كَانُوا مَعَكُمْ مَا حَبَسَهُمْ إِلَّا الْمَرَضُ يَقُولُ كَانَتْ لَهُمْ نِيَّةٌ (ر.ک: همان مدارک ذیل نامه‌ای مستقل، به جز تحف العقول. این روایت را انس بن مالک از رسول خدا{{صل}} با تفاوت اندک نقل کرده است، (بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۴۸)). إِنِّی أُوصِيكَ بِسَبْعٍ هُنَّ جَوَامِعُ الْإِسْلَامِ اخْشَ اللَّهَ وَ لَا تَخْشَ النَّاسَ فِي اللَّهِ وَ خَيْرُ الْقَوْلِ مَا صَدَّقَهُ الْعَمَلُ وَ لَا تَقْضِ فِي أَمْرٍ وَاحِدٍ بِقَضَاءَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ فَيَتَنَاقَضَ أَمْرُكَ وَ يَزِيغَ عَنِ الْحَقِّ. وَ أَحِبَّ لِعَامَّةِ رَعِيَّتِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَوْجَبُ لِلْحُجَّةِ وَ أَصْلَحُ لِلرَّعِيَّةِ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ وَ لَا تَخَفْ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ انْصَحِ الْمَرْءَ إِذَا اسْتَشَارَكَ- وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ أُسْوَةً لِقَرِيبِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَعِيدِهِمْ (ر.ک: مفید، امالی، ص۲۶۹؛ محمودی، نهج السعاده، ج۴، ص۱۲۲؛ حرانی، تحف العقول، ص١٨٠؛ ثقفی، الغارات، ص۱۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۷۱؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۵۰، ۵۸۸ و ج۷۴، ص۳۹۲). {{متن قرآن|وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} (آیه تنها در تحف العقول و بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۸۹، ذکر شده است).</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: ۱۱۰۰۸۳۰.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲ (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲''']]
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[محمد بن ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «محمد بن ابی‌بکر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[محمد بن ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «محمد بن ابی‌بکر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش