پرش به محتوا

عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


برابر [[شناختی]] که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از عثمان داشت وی را به [[استانداری بصره]] برگزید و او بدون هیچ مشکلی وارد [[بصره]] شد. وی این [[شهر]] حساس را تحت کنترل خود درآورد و [[جانشین]] [[عبدالله بن عامر]] را [[زندانی]] کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص٢٢٢. </ref>. عثمان در بصره باقی بود، تا این که [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه با [[عایشه]] به بصره آمدند و او را از شهر بیرون کردند. وی نزد علی{{ع}} رفت و در [[کوفه]] سکونت گزید و در زمان [[خلافت]] [[معاویه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۵۷۷؛ امین، أعیان الشیعه، ج۸، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 292 - 294.</ref>
برابر [[شناختی]] که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از عثمان داشت وی را به [[استانداری بصره]] برگزید و او بدون هیچ مشکلی وارد [[بصره]] شد. وی این [[شهر]] حساس را تحت کنترل خود درآورد و [[جانشین]] [[عبدالله بن عامر]] را [[زندانی]] کرد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص٢٢٢. </ref>. عثمان در بصره باقی بود، تا این که [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه با [[عایشه]] به بصره آمدند و او را از شهر بیرون کردند. وی نزد علی{{ع}} رفت و در [[کوفه]] سکونت گزید و در زمان [[خلافت]] [[معاویه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۵۷۷؛ امین، أعیان الشیعه، ج۸، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 292 - 294.</ref>
==موضع [[عبدالله بن عامر]] در مقابل [[خلافت علی]]{{ع}}==
هنگامی که خبر [[بیعت مردم با علی]]{{ع}}، به عبدالله بن عامر [[والی بصره]] رسید، مطمئن بود علی{{ع}} [[امارت بصره]] را از او خواهد گرفت. از این روی [[مردم]] را جمع کرد و بالای [[منبر]] خطاب به مردم گفت: [[خلیفه]] شما [[عثمان]]، [[مظلوم]] کشته شد و [[بیعت]] او بر [[ذمه]] شماست. [[حمایت]] از وی بعد از [[مرگ]] مانند حمایت در [[زمان]] [[حیات]] است و آن حقی که دیروز بر شما داشتم امروز نیز دارم. مردم با علی بیعت کردند و ما جزو خون‌خواهان عثمان هستیم؛ پس آماده [[جنگ]] باشید [[جاریة بن قدامه سعدی]] به [[اعتراض]] برخاست و گفت: ای فرزند [[عامر]] ما را به تو نفروخته‌اند و تو این [[شهر]] را با [[شمشیر]] نگرفته‌ای و با خواست و [[مشورت]] ما نیز به [[حکومت]] نرسیده‌ای. [[امارت]] تو به خاطر [[اطاعت]] از شخص دیگری بوده است. عثمان در حضور [[مهاجران]] و [[انصار]] کشته شد و آنان به کشندگان اعتراض نکردند و اکنون مردم با علی{{ع}} [[بیعت]] کردند. پس چنان‌چه تو را بر کار خود ابقاء کرد، از تو [[پیروی]] می‌کنیم و اگر بر کنارت کرد، با تو [[مخالفت]] خواهیم کرد.
مردم با [[سکوت]] خود سخنان [[جاریه]] را [[تأیید]] کردند. عبدالله درنگ را جایز ندانست و از منبر پایین آمد و به [[منزل]] خود رفت و دستور داد وسایل [[سفر]] را آماده کنند. وی مردی از حضرموت را [[جانشین]] خود ساخت و به وی گفت: امور را به دست گیر و [[حفظ]] کن. من به جانب [[مدینه]] حرکت می‌کنم تا اوضاع آنجا را بررسی کنم و ببینم کار مردم به کجا می‌کشد. نیمه شب، به طرف مدینه فرار کرد و [[مردم بصره]] صبح [[آگاه]] شدند که عبدالله [[بصره]] را ترک گفته است.
با ورود وی به مدینه [[طلحه]] و [[زبیر]] به او اعتراض کردند که چرا تو [[شهر بصره]] و [[بیت المال]] آن را ترک کرده‌ای. [[عقبة بن ابی معیط]] نیز به وی [[اعتراض]] داشت<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱-۲، ص۴۷۷ و مترجم با عنوان تاریخ اعثم کوفی، ص۱۶۶؛ سپهر، ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت علی{{ع}}، ج۵، ص۲۵.</ref>. ابن عامر نیز که برابر برنامه‌ای خاص، [[بصره]] را ترک گفته بود، به [[طلحه]] و [[زبیر]] به خاطر بیعتشان با علی{{ع}} اعتراض کرد.
از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: [[عبدالله بن عامر بن کریز]] پس از ورود به [[مدینه]] در [[دیدار]] با طلحه و زبیر، گفت: شما دو نفر با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[بیعت]] کردید. به [[خدا]] قسم گروهی از [[بنی هاشم]] [[انتظار]] چنین روزی را می‌کشیدند. اما چه زمانی [[خلافت]] به شما خواهد رسید. به خدا قسم که من نیامدم جز این که چهار هزار نفر از [[مردم بصره]] به [[خون‌خواهی عثمان]] برخاسته بودند. پس شما باید به بصره بروید و [[حق]] خود را بگیرید. این بود که طلحه و زبیر [[تصمیم]] رفتن به [[مکه]] گرفتند و از حضرت خواستند که برای انجام [[مراسم]] [[عمره]]، مدینه را ترک کنند. حضرت بعد از این که سه مرتبه از آنها [[اقرار]] بر [[بیعت]] گرفت، به آنها [[اجازه]] داد به مکه روند<ref>سید رضی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰.</ref>.
از [[اسد الغابة فی معرفة الصحابة (کتاب)|اُسد الغابه]] می‌‌توان دریافت که [[عبدالله بن عامر]] از بصره به مکه رفت و بخشی از [[اموال]] بصره را با خود برد. زمانی که طلحه و زبیر و [[عایشه]] تصمیم گرفتند به [[شام]] بروند. آنان را از این تصمیم منصرف کرد و پیشنهاد کرد به سوی بصره حرکت کنند. وی گفت: من در آنجا اموال و [[اراضی]] فراوان دارم و گروهی از مردان بصره نیز با ما همراه‌اند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، (هفت جلدی)، ج۳، ص۲۸۹.</ref>.
عبدالله گروه [[ناکثین]] را [[تجهیز]] کرد و در [[جنگ جمل]] حضور فعال داشت. وی یکی از [[مشاوران]] گروه ناکثین بود و آنان را برای رفتن به بصره [[تشویق]] کرد؛ چراکه خود با اوضاع بصره آشنایی کامل داشت. او در نامه‌ای که در پاسخ [[معاویه]] نوشت او را به [[خون‌خواهی عثمان]] تحریص کرد<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۱۳۵. </ref>.
معاویه نیز خدمات وی را فراموش نکرد و زمانی که به [[خلافت]] رسید، با اینکه در آغاز [[بسر بن ابی‌ارطأه|بُسْر بن ارطاة]] را [[والی بصره]] کرد. ولی زمانی که [[عبدالله بن عامر]] گفت من در [[بصره]] اموالی نزد افراد دارم. وی را به مدت سه سال به [[ولایت بصره]] گماشت و از تلاش‌های وی [[قدردانی]] کرد. ابن عامر پس از [[شکست]] [[طلحه]] و [[زبیر]] در [[جنگ جمل]] به [[شام]] فرار کرده بود، ولی در [[جنگ صفین]] سخنی از وی به میان نیامده است<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۹۴.</ref>.
در [[کتاب وقعة صفین]] نامه‌ای نقل شده، که [[حضرت علی]]{{ع}} آن را هنگامی که عبدالله بن عامر در بصره بوده، به وی نوشته است. در آن [[نامه]] وی را به [[حق]] [[دعوت]] نموده و بصره را جایگاه [[شیطان]] معرفی کرده است<ref> منقری، وقعة صفین، ص۱۰۶؛ آملی حسن زاده، تکملة منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۳۱۰.</ref>. ولی به نظر می‌رسد این نامه بخشی از نامه‌ای است که علی{{ع}} به [[عبدالله بن عباس]] - هنگامی که [[امارت بصره]] را به عهده داشته - نوشته است. با توجه به آنچه درباره ابن عامر نوشتیم، بعید می‌نماید که وی برای مدتی در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} در بصره بوده و حضرت برایش نامه نوشته باشد؛ چراکه او جزو افرادی بود که با علی{{ع}} به [[مخالفت]] برخاست و بعد از [[آگاهی]] از خلافت حضرت از [[مردم]] خواست تا آماده [[جنگ]] شوند. گرچه برخی نوشته‌اند که حضرت نامه را بعد از جنگ جمل به وی نوشته و او را از [[فتنه‌انگیزی]] در بصره بر [[حذر]] داشته است<ref>سپهر، ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت امیر، ج۵، ص۱۴۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 294 - 297.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش