بحث:ولایت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(صفحهای تازه حاوی «==ولایت== واژه ولایت از ماده «و ل ی» اشتقاق یافته که معنای اصلی آن، قرب و نزدیکی خاصی است که حاصل از نوعی پیوستگی و ارتباط است<ref>ابن، فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱. برخی از لغویون تنها به ذکر معنای قرب و بدون اشاره به اصلی بودن آن بسن...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
از آنجا که ظاهراً در ولایت تشریعی ائمه{{عم}} به معنای [[اولویت]] در [[تصرف]] بر [[اموال]] و [[نفوس]] [[مردم]]، اختلافی وجود ندارد<ref>خویی، مصباح الفقاهة، ج۵، ص۳۸؛ صافی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۳۳، ۱۳۵و ۱۴۱؛ عابدی، توحید و شرک، ص۲۴۴. برخی این نوع از ولایت تشریعی را از ضروریات دین شمرده و انکار آن را موجب کفر دانستهاند. (ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۴۱) آیه ۵۵ سوره مائده و آیه ۵۹ سوره نساء دلالت بر این نوع از ولایت ائمه{{عم}} دارند. (ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۳۵-۱۳۷).</ref> و با توجه به اینکه [[شبهات]] مطروحه از ناحیه [[وهابیون]] و [[منکران ولایت]] ائمه{{عم}} معمولاً در رابطه با معنای دوم ([[تفویض تشریع]]) است، ازاینرو در این نوشتار این قسم از ولایت تشریعی مورد بحث قرار میگیرد. بر این اساس، از این پس، هر جا ولایت تشریعی بهصورت مطلق بیان شد، مراد [[ولایت بر تشریع]] و تفویض تشریع و [[جعل حکم]] است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ولایت تشریعی ائمه (مقاله)|مقاله «ولایت تشریعی ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۲۱۹.</ref>. | از آنجا که ظاهراً در ولایت تشریعی ائمه{{عم}} به معنای [[اولویت]] در [[تصرف]] بر [[اموال]] و [[نفوس]] [[مردم]]، اختلافی وجود ندارد<ref>خویی، مصباح الفقاهة، ج۵، ص۳۸؛ صافی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۳۳، ۱۳۵و ۱۴۱؛ عابدی، توحید و شرک، ص۲۴۴. برخی این نوع از ولایت تشریعی را از ضروریات دین شمرده و انکار آن را موجب کفر دانستهاند. (ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۴۱) آیه ۵۵ سوره مائده و آیه ۵۹ سوره نساء دلالت بر این نوع از ولایت ائمه{{عم}} دارند. (ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۳۵-۱۳۷).</ref> و با توجه به اینکه [[شبهات]] مطروحه از ناحیه [[وهابیون]] و [[منکران ولایت]] ائمه{{عم}} معمولاً در رابطه با معنای دوم ([[تفویض تشریع]]) است، ازاینرو در این نوشتار این قسم از ولایت تشریعی مورد بحث قرار میگیرد. بر این اساس، از این پس، هر جا ولایت تشریعی بهصورت مطلق بیان شد، مراد [[ولایت بر تشریع]] و تفویض تشریع و [[جعل حکم]] است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ولایت تشریعی ائمه (مقاله)|مقاله «ولایت تشریعی ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۲۱۹.</ref>. | ||
==[[ولایت]] در لغت== | |||
واژه ولایت، از ماده «و ل ی»، و معنای اصلی آن [[قرب]] و نزدیکی خاصی است که حاصل از نوعی [[پیوستگی]] و [[ارتباط]] است<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱. برخی از لغویون تنها به ذکر معنای قرب و بدون اشاره به اصلی بودن آن بسنده کردهاند (ر.ک: مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۱؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۳۸۱؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۲۸).</ref>. راغب ذیل ماده «و ل ی» مینویسد: | |||
[[ولاء]] و توالی آن است که دو چیز چنان باشند که میانشان چیز دیگری حایل نباشد و به طور استعاره به قرب و نزدیکی ولاء و توالی گویند؛ خواه این قرب و نزدیکی در مکان باشد یا در [[دوستی]] یا [[نصرت]] یا [[اعتقاد]]<ref>راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵. برخی نیز معنای اصلی ماده «و ل ی» را وقوع یک شیئ ورای شیئ دیگر، به همراه رابطه میان آن دو، و مفاهیم قرب، محبت و نصرت و... را از آثار معنای اصلی به حسب اختلاف موارد دانستهاند (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۲).</ref>. | |||
از سخن راغب معنای طرفینی و دوسویه بودن معنای «و ل ی» فهمیده میشود؛ اما به نظر میرسد این معنا به هیئت باب مفاعله و تفاعل مربوط میشود؛ نه به معنای اصلی ماده «ولی». از این رو ماده «ولی» حاوی معنای قرب و نزدیکی است که از ربط و پیوست چیزی به چیز دیگر، به معنای عام، حاصل میشود<ref>اسعدی، ولایت و امامت؛ پژوهشی از منظر قرآن، ص۱۱ و ۱۲.</ref>. | |||
واژه ولایت، هیئت مصدری و اسم مصدری ماده «ولی» است و گاه با فتح واو و گاه با کسر واو استعمال میشود. لغویون درباره تفاوت آن دو، همسخن نیستند. بسیاری از آنان، ولایت به فتح واو را در مورد پیوندهایی نظیر [[خویشاوندی]]، [[نصرت]]، [[عتق]]، [[محبت]] و [[وراثت]] به کار برده و [[ولایت]] به کسر واو را به معنای [[امارت]] و [[زمامداری]] [[امور اجتماعی]] دانستهاند<ref>ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۳؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. اما به [[باور]] برخی، هر دو صیغه مفید همان معنای امارت و [[تدبیر امور]] است؛ هرچند به فتح واو مصدر، و به کسر واو اسم مصدر است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴.</ref>. عدهای نیز هر دو را به معنای نصرت دانستهاند<ref>فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰. علامه طباطبایی ذیل آیه ۴۴ سوره کهف، به تفاوت لغتدانان در معنای ولایت به فتح و کسر واو اشاره کرده، مینویسد: «این تفاوت معنایی ثابت نشده است و ولایت در هر دو صورت معنای واحدی دارد» (طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۱۷).</ref>. | |||
صاحب مجمع [[البحرین]] [[وَلایت]] (به فتح واو) را مُشعِر به [[تدبیر]] و [[قدرت]] و فعل دانسته و آن را به [[محبت اهل بیت]]{{عم}} و پیروانشان، [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] آنان و [[تأسی]] به آنها در [[اعمال]] و [[اخلاق]] معنا کرده است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. برخی نیز [[ارتباط]] و تأثیری را که در [[قرب]] و نزدیکی وجود دارد، به دو قسم (متقابل و دوجانبه یا یکطرفه) تقسیم کرده، ولایت به کسر واو را از قسم نخست و ولایت به فتح واو را از قسم دوم به شمار آوردهاند. تفاوت این دو قسم در این است که اگر رابطه و تأثیر دوسویه باشد (ولایت به کسر واو)، هر یک از طرفین، ولیِّ دیگری خواهد بود؛ مانند نسبت [[اخوت]] و [[برادری]]؛ اما اگر این ارتباط یکجانبه باشد (ولایت به فتح واو)، اولی ولیِّ دومی و دومی مُولّیعلیه اولی خواهد بود؛ یعنی دومی تحت [[ولایت]] اولی خواهد بود. قسم نخست، ولایت اعتباری و قسم دوم ولایت [[حقیقی]] است<ref>جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۳۶ و ۳۷.</ref>. در [[حقیقت]] مراد از قسم نخست، همان ولایت به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] و منظور از قسم دوم ولایت به معنای [[تدبیر]] و [[سرپرستی]] است<ref>ر.ک: جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۴۱.</ref>. | |||
هر چند ماده «ولی» با مشتقاتش در [[قرآن]] در ۲۳۳ مورد به کار رفته است<ref>جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۳۵.</ref>، اما خود واژه [[ولایت در قرآن]] تنها دو بار - هر دو هم به فتح واو - استعمال شده است: یکی در [[آیه]] ۷۲ [[سوره انفال]] و دیگری در آیه ۴۴ [[سوره کهف]]. به نظر میرسد ولایت، در هر دو [[آیه شریفه]]، به معنای مطلق آن به کار رفته است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۱۴۱ و ۱۴۲؛ ج۱۳، ص۳۱۷.</ref>؛ هر چند برخی آن را به صورت [[مقید]] (ولایت در نصرت یا [[ارث]]) معنا کردهاند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۸۶۲.</ref>. | |||
[[علامه طباطبایی]] ذیل آیه ۴۴ [[کهف]] مینویسد: [[حق]] مطلب - والله [[اعلم]] - این است که ولایت به معنای نصرت نیست، بلکه به معنای [[مالکیت]] تدبیر است که معنایی عمومی است و در تمامی مشتقات این کلمه جریان دارد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۱۷.</ref>. | |||
ایشان ذیل [[آیه ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، ولایت را اینگونه تعریف میکند: آنچه از معانی ولایت در موارد استعمالش به دست میآید، این است که ولایت عبارت است از: یک نحوه [[قربی]] که موجب نوع خاصی از [[حق تصرف]] و مالکیت تدبیر میشود<ref>طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۲.</ref>. | |||
بنابراین ولایت در قرآن به معنایی عام در سرپرستی، اختیارداری و مالکیت [[تدبیر امور]] به کار رفته است که از [[قرب]] و پیوند خاصی حاصل میشود و یک بار درباره ولایت میان [[مردم]] و یک بار درباره [[ولایت خداوند]] استعمال شده است. طبعاً در [[ولایت الهی]] مرتبه بالایی از این [[ولایت]] مراد است که به [[تدبیر]] و اداره همه [[شئون]] [[انسان]] ناظر است؛ اما در ولایت [[توده]] [[مردم]]، در حد اختیارات و تواناییهای انسان محدود خواهد بود<ref>اسعدی، ولایت و امامت؛ پژوهشی از منظر قرآن، ص۲۵ و ۳۷.</ref>. | |||
واژه ولایت در [[روایات]] نیز فراوان و در سه گونه ولایت الهی، ولایت [[شیطانی]] و [[عرفی]] به کار رفته است که در هر یک از این سه کاربرد، همان معنای [[قرب]] و رابطه خاص به عنوان محور مشترک و اصلی معنای واژه، قابل [[استنباط]] است<ref>اسعدی، ولایت و امامت؛ پژوهشی از منظر قرآن، ص۳۷.</ref>. | |||
در روایات، گاهی ولایت الهی در برابر ولایت شیطانی<ref>کلینی، کافی، ج۴، ص۸۵.</ref> و زمانی ولایت الهی ([[دینی]]) در مقابل ولایت عرفی (در [[روابط خانوادگی]])<ref>کلینی، کافی، ج۴، ص۱۸۱.</ref> به کار رفته است. در برخی موارد نیز ولایت بر [[امامت]] [[اولیای الهی]] و [[پیشوا]] و مقتدای مطلق بودن آنان اطلاق شده است<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۱، ص۴۸۲؛ ج۲، ص۱۱-۲۰؛ ج۳، ص۵۱-۵۳ و ۵۸.</ref>. | |||
واژه ولایت کاربردهای دیگری نیز دارد؛ اما آنچه مهم است، این است که کاربردهای متفاوت در روایات و غیر آن معمولاً با قراین همراه است. از این رو میتوان محور معنایی مشترک میان وجوه و کاربردهای متعدد این واژه را همان رابطه و قرب خاص تلقی کرد و خصوصیات و تفاصیل معنا را به مدد قراین دریافت<ref>ر.ک: ولایت و امامت؛ پژوهشی از منظر قرآن، ص۳۸.</ref>. | |||
با توجه به توضیحات فوق، هرچند مفهوم و معنای ولایت و امامت متفاوت است، ولی میتوان گفت که ولایت در بحث مورد نظر، به معنای امامت به کار رفته و مراد از آن همان [[اعتقاد]] به [[امامت ائمه اثناعشر]]{{عم}} است. [[شاهد]] این مطلب این است که هم در روایات<ref>ر.ک: کافی، ج۳، ص۵۶؛ ج۱، ص۴۵۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۱۸-۱۲۵.</ref> فراوانی این دو واژه به یک معنا و در برخی موارد به جای یکدیگر به کار رفتهاند و هم در مباحث مختلف [[کلامی]] و [[فقهی]] و...<ref>ر.ک: حسینی میلانی، اثبات الولایة العامة للنّبی و الائمّة{{عم}}، ص۲۲؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۴۳ و ۱۷۰؛ میرزای نائینی ولایت را به معنای امامت (ریاسة عامّة...) تعریف کرده است. (میرزای نائینی، کتاب المکاسب والبیع، ج۲، ص۳۳۳).</ref>. | |||
در [[تعریف امامت]] نیز گفته شده است: {{عربی|الْإِمَامَةُ رِئَاسَةٌ عَامَّةٌ فِي أُمُورِ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا نِيَابَةً عَنْ النَّبِيِّ}}؛ «[[امامت]]، [[ریاست عام]] و عمومی در [[امور دینی]] و [[دنیایی]] و به [[نیابت]] از [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ حسینی میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۴۴، ۴۵ و ۱۵۱-۱۵۳؛ مطهری، امامت و رهبری، ص۶۴.</ref>. بنابراین مراد از [[ولایت]] در نوشتار حاضر، همان [[اعتقاد به امامت]] [[ائمه دوازدهگانه]]{{عم}} است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۹۹.</ref>. | |||
ماده «و ل ی» به معنای [[قرب]] و نزدیکی خاصی است که حاصل از نوعی [[پیوستگی]] و [[ارتباط]] است<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱. برخی از لغویون تنها به ذکر معنای قرب و بدون اشاره به اصلی بودن آن بسنده کردهاند. (ر.ک: مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۱؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۳۸۱؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۲۸؛ راغب، مفردات، ص۸۸۵).</ref>. واژه [[ولایت]]، هیئت مصدری و اسم مصدری ماده «و ل ی» است و گاه با فتح واو و گاه با کسر واو استعمال میشود. لغویون درباره تفاوت آن دو، همسخن نیستند. بسیاری از آنان، [[وَلایت]] به فتح واو را در مورد پیوندهایی نظیر [[خویشاوندی]]، [[نصرت]]، [[عتق]]، [[محبت]] و [[وراثت]] به کار برده و [[وِلایت]] به کسر واو را به معنای [[امارت]] و [[زمامداری]] [[امور اجتماعی]] دانستهاند<ref>تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۳؛ مفردات، ص۸۸۵؛ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. اما به [[باور]] برخی، هر دو صیغه مفید همان معنای امارت و [[تدبیر امور]] هستند؛ هرچند به فتح واو مصدر، و به کسر واو اسم مصدر است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰.</ref>. عدهای نیز هر دو را به معنای نصرت دانستهاند<ref>فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰. علامه طباطبایی ذیل آیه ۴۴ سوره کهف، با اشاره به اختلاف لغتدانان در معنای ولایت به فتح و کسر واو، مینویسد: «این تفاوت معنایی ثابت نشده است و ولایت در هر دو صورت معنای واحدی دارد». طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۱۷).</ref>. برخی وَلایت را مُشعِر به [[تدبیر]] و [[قدرت]] و فعل دانسته و آن را به [[محبت اهل بیت]]{{عم}} [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] آنان و [[تأسی]] به آنها معنا کردهاند<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵.</ref>. | |||
واژه [[ولایت در قرآن]] تنها دو بار - هر دو هم به فتح واو - استعمال شده است: [[آیه]] ۷۲ [[انفال]] و آیه ۴۴ [[سوره]] [[سوره کهف]]. به نظر میرسد [[ولایت]] در هر دو [[آیه شریفه]]، به معنای مطلق آن به کار رفته است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۱۴۱ و ۱۴۲؛ ج۱۳، ص۳۱۷.</ref>؛ هرچند برخی آن را بهصورت [[مقید]] (ولایت در [[نصرت]] یا [[ارث]]) معنا کردهاند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۸۶۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] ذیل آیه ۴۴ [[کهف]] مینویسد: ولایت به معنای نصرت نیست، بلکه به معنای [[مالکیت]] [[تدبیر]] است که معنایی عمومی است و در تمامی مشتقات این کلمه جریان دارد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۱۷.</ref>. | |||
از نظر ایشان آنچه از معانی ولایت در موارد استعمالش به دست میآید، این است که ولایت عبارت است از: یک نحوه [[قربی]] که موجب نوع خاصی از [[حق تصرف]] و مالکیت تدبیر میشود<ref>طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۲.</ref>. | |||
بنابراین [[ولایت در قرآن]] به معنایی عام در [[سرپرستی]]، اختیارداری و مالکیت [[تدبیر امور]] به کار رفته است که از [[قرب]] و پیوند خاصی حاصل میشود و یکبار درباره ولایت میان [[مردم]] و یکبار درباره [[ولایت خداوند]] استعمال شده است. طبعاً [[ولایت الهی]] به تدبیر و اداره همه [[شئون]] [[انسان]] ناظر است؛ اما ولایت [[توده]] مردم، در حد اختیارات و تواناییهای انسان محدود خواهد بود<ref>اسعدی، ولایت و امامت، ص۲۵ و ۳۷.</ref>. | |||
واژه ولایت با اینکه در [[روایات]] نیز متعدد و به صورت معانی و کاربردهای مختلف به کار رفته، اما در همه آن موارد معنای قرب و رابطه خاص به عنوان محور مشترک و اصلی معنای واژه، قابل [[استنباط]] است<ref>اسعدی، ولایت و امامت، ص۳۷.</ref>. آنچه مهم است این است که کاربردهای متفاوت در روایات و غیر آن معمولاً با قراین همراه است. ازاینرو میتوان محور معنایی مشترک میان وجوه و کاربردهای متعدد این واژه را همان رابطه و قرب خاص تلقی کرد و خصوصیات و تفاصیل معنا را به مدد قراین دریافت<ref>اسعدی، ولایت و امامت، ص۳۸.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ولایت تکوینی ائمه (مقاله)|مقاله «ولایت تکوینی ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۱۴۷.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |