پرش به محتوا

مسیب بن نجبه فزاری: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ ژوئن ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)')
 
خط ۷۶: خط ۷۶:


== مسیّب در جمع [[توابین]] ==
== مسیّب در جمع [[توابین]] ==
مسیّب از جمله کسانی بود که از [[حضرت حسین]] {{ع}} [[دعوت]] به عمل آورد تا به [[کوفه]] تشریف بیاورد و [[امامت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را به عهده بگیرد اما با ورود [[عبیدالله بن زیاد]] آن [[حاکم]] خونخوار و بی‌رحم که توانست در اندک زمانی [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] را به [[قتل]] برساند و [[شهر کوفه]] و اطراف آن [[سرزمین]] را در حیطه [[قدرت]] خود درآورد، برخی از [[کوفیان]] مخفیانه و محرمانه از [[کوفه]] خارج شدند از جمله [[حبیب بن مظاهر]]، خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و سرانجام در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند و بسیاری از [[کوفیان]] در اثر [[تهدید]] و یا [[تطمیع]] در زیر [[پرچم]] [[عمر سعد]] به [[کربلا]] آمدند و آن حادثه دلخراش را به وجود آوردند و [[خون]] [[مطهر]] [[سبط پیامبر]] {{صل}} و پاره تن [[فاطمه]] و [[علی]] {{عم}} و یارانش را در [[روز عاشورا]] بر [[زمین]] ریختند و چه خیانت‌ها کردند که روی [[تاریخ]] را در [[شقاوت]] و [[خونریزی]] سیاه کردند و گروهی از [[کوفیان]] هم از [[ترس]] [[جان]] و عدم امکان دسترسی و یا از روی [[سستی]] و کوتاهی از [[یاری امام]] [[حسین]] {{ع}} [[دست]] برداشتند و در [[کوفه]] مخفی شدند و پس از سه سال از [[واقعه کربلا]] (سال ۶۴ ه. ق) گروه [[توابین]] را تشکیل دادند و به [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] رفتند. مسیب بن نجبه فزاری هم از جمله کسانی بود که در محلی مخفی شد و به [[یاری امام]] [[حسین]] {{ع}} و یارانش نرفت. آیا مسیب بن نجبه فزاری از اینکه [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] نکرد آیا از روی کوتاهی بوده یا آنکه برای او امکان [[ملحق شدن]] به کاروان [[کربلا]] نداشته است؟ البته در [[تاریخ]] در این باره توضیحی داده نشده است ولی از سخنان او در جمع [[توابین]] چنین برداشت می‌شود که او خود را در عدم [[یاری امام]] {{ع}} [[گناهکار]] می‌داند که به صورت ظاهر او در [[یاری امام]] {{ع}} کوتاهی کرده است و محتمل است مراد او از این کوتاهی آن باشد که [[امام]] {{ع}} و یارانش [[شهید]] شدند و او هنوز زنده است.
مسیّب از جمله کسانی بود که از [[حضرت حسین]] {{ع}} [[دعوت]] به عمل آورد تا به [[کوفه]] تشریف بیاورد و [[امامت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را به عهده بگیرد اما با ورود [[عبیدالله بن زیاد]] آن [[حاکم]] خونخوار و بی‌رحم که توانست در اندک زمانی [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] را به [[قتل]] برساند و [[شهر کوفه]] و اطراف آن [[سرزمین]] را در حیطه [[قدرت]] خود درآورد، برخی از [[کوفیان]] مخفیانه و محرمانه از [[کوفه]] خارج شدند از جمله [[حبیب بن مظاهر]]، خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و سرانجام در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند و بسیاری از [[کوفیان]] در اثر [[تهدید]] و یا [[تطمیع]] در زیر [[پرچم]] [[عمر سعد]] به [[کربلا]] آمدند و آن حادثه دلخراش را به وجود آوردند و [[خون]] [[مطهر]] [[سبط پیامبر]] {{صل}} و پاره تن [[فاطمه]] و [[علی]] {{عم}} و یارانش را در [[روز عاشورا]] بر [[زمین]] ریختند و چه خیانت‌ها کردند که روی [[تاریخ]] را در [[شقاوت]] و [[خونریزی]] سیاه کردند و گروهی از [[کوفیان]] هم از [[ترس]] [[جان]] و عدم امکان دسترسی و یا از روی [[سستی]] و کوتاهی از [[یاری امام]] [[حسین]] {{ع}} [[دست]] برداشتند و در [[کوفه]] مخفی شدند و پس از سه سال از [[واقعه کربلا]] (سال ۶۴ .ق) گروه [[توابین]] را تشکیل دادند و به [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] رفتند. مسیب بن نجبه فزاری هم از جمله کسانی بود که در محلی مخفی شد و به [[یاری امام]] [[حسین]] {{ع}} و یارانش نرفت. آیا مسیب بن نجبه فزاری از اینکه [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] نکرد آیا از روی کوتاهی بوده یا آنکه برای او امکان [[ملحق شدن]] به کاروان [[کربلا]] نداشته است؟ البته در [[تاریخ]] در این باره توضیحی داده نشده است ولی از سخنان او در جمع [[توابین]] چنین برداشت می‌شود که او خود را در عدم [[یاری امام]] {{ع}} [[گناهکار]] می‌داند که به صورت ظاهر او در [[یاری امام]] {{ع}} کوتاهی کرده است و محتمل است مراد او از این کوتاهی آن باشد که [[امام]] {{ع}} و یارانش [[شهید]] شدند و او هنوز زنده است.


طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسه‌ای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن مسیب بن نجبه فزاری بود، وی پس از [[حمد]] [[خدای متعال]] نکات مهمی را یادآور شد و در ادامه چنین گفت: «اکنون [[خداوند]] [[حجت]] را برای ما تمام نموده و [[دروغگویی]] و [[گمان]] [[باطل]] ما به [[اثبات]] رسید، زیرا برای [[فرزند پیامبر]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} [[نامه]] نوشتیم و [[وعده]] [[یاری]] و [[نصرت]] دادیم که تا پای [[جان]] در راهش [[فداکاری]] کنیم، ولی وقتی به سوی ما آمدند برای [[حفظ جان]] خود از یاری‌اش دریغ نمودیم تا آنکه او را در کنار ما کشتند و ما [[شاهد]] آن جنایات بودیم. اکنون عذر ما در پیشگاه [[خداوند]] چیست که او را با [[جان]] و [[مال]] یاری‌اش نکردیم و با زبان و بیان درباره‌اش سخن نگفتیم و کسان و بستگان خود را به کمکش نفرستادیم؟ ای [[مردم]]، در [[روز قیامت]] و [[ملاقات]] با [[خدا]] و [[پیامبر]] او چه عذری خواهیم داشت که [[فرزند]] [[حبیب]] او و [[ذریه]] و [[نسل]] او را در میان ما کشتند و یک قدم برای یاری‌اش بر نداشتیم؟ به [[خدا]] قسم، نه، هیچ عذر و بهانه‌ای نخواهیم داشت جز آن‌که [[قیام]] کنیم تا [[قاتل]] آن [[حضرت]] و [[یاران]] [[قاتل]] او را بکشیم یا خود در این [[راه]] کشته شویم، شاید [[خداوند]] از ما [[راضی]] شود و از [[تقصیر]] ما درگذرد وگرنه بعد از [[ملاقات]] با [[خدا]] از عذابش در [[امان]] نخواهیم ماند».
طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسه‌ای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن مسیب بن نجبه فزاری بود، وی پس از [[حمد]] [[خدای متعال]] نکات مهمی را یادآور شد و در ادامه چنین گفت: «اکنون [[خداوند]] [[حجت]] را برای ما تمام نموده و [[دروغگویی]] و [[گمان]] [[باطل]] ما به [[اثبات]] رسید، زیرا برای [[فرزند پیامبر]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} [[نامه]] نوشتیم و [[وعده]] [[یاری]] و [[نصرت]] دادیم که تا پای [[جان]] در راهش [[فداکاری]] کنیم، ولی وقتی به سوی ما آمدند برای [[حفظ جان]] خود از یاری‌اش دریغ نمودیم تا آنکه او را در کنار ما کشتند و ما [[شاهد]] آن جنایات بودیم. اکنون عذر ما در پیشگاه [[خداوند]] چیست که او را با [[جان]] و [[مال]] یاری‌اش نکردیم و با زبان و بیان درباره‌اش سخن نگفتیم و کسان و بستگان خود را به کمکش نفرستادیم؟ ای [[مردم]]، در [[روز قیامت]] و [[ملاقات]] با [[خدا]] و [[پیامبر]] او چه عذری خواهیم داشت که [[فرزند]] [[حبیب]] او و [[ذریه]] و [[نسل]] او را در میان ما کشتند و یک قدم برای یاری‌اش بر نداشتیم؟ به [[خدا]] قسم، نه، هیچ عذر و بهانه‌ای نخواهیم داشت جز آن‌که [[قیام]] کنیم تا [[قاتل]] آن [[حضرت]] و [[یاران]] [[قاتل]] او را بکشیم یا خود در این [[راه]] کشته شویم، شاید [[خداوند]] از ما [[راضی]] شود و از [[تقصیر]] ما درگذرد وگرنه بعد از [[ملاقات]] با [[خدا]] از عذابش در [[امان]] نخواهیم ماند».
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش