پرش به محتوا

انکار شأن ولایت تشریعی امامان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن'
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن')
خط ۲۳: خط ۲۳:
# در برخی [[روایات]]، از [[امام]] [[سؤال]] می‌شود که اگر از شما درباره امری [[پرسش]] شود که [[پاسخ]] آن نزد شما نباشد، چه می‌کنید؟ [[امام]] [[پاسخ]] دادند که [[روح‌القدس]] آن را به ما تلقین می‌کند.<ref>{{عربی|"عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ تُسْأَلُونَ عَنِ الشَّيْ‏ءِ فَلَا يَكُونُ عِنْدَكُمْ عِلْمُهُ؟ فَقَالَ: رُبَّمَا كَانَ ذَلِكَ. قَالَ: قُلْتُ: كَيْفَ تَصْنَعُونَ؟ قَالَ: تَتَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ"}} (محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۵۱).</ref> در‌این‌باره دست‌کم دو [[روایت]] وجود دارد؛ اما چنان‌که روشن است، مدلول آنها مطلق است و متعلق آن امر مورد [[سؤال]] روشن نیست که چیست. بنابراین صلاحیت استناد در بحث ما را ندارد؛ زیرا به وسیله روایاتی که می‌گوید [[تمام دین]] در [[دوران پیامبر]] تشريع شد، [[مقید]] می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان مقصود از شیء را غیر از [[دین]]، مانند [[علوم]] گذشته و [[آینده]] یا دیگر [[علوم]] [[امام]] دانست؛
# در برخی [[روایات]]، از [[امام]] [[سؤال]] می‌شود که اگر از شما درباره امری [[پرسش]] شود که [[پاسخ]] آن نزد شما نباشد، چه می‌کنید؟ [[امام]] [[پاسخ]] دادند که [[روح‌القدس]] آن را به ما تلقین می‌کند.<ref>{{عربی|"عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ تُسْأَلُونَ عَنِ الشَّيْ‏ءِ فَلَا يَكُونُ عِنْدَكُمْ عِلْمُهُ؟ فَقَالَ: رُبَّمَا كَانَ ذَلِكَ. قَالَ: قُلْتُ: كَيْفَ تَصْنَعُونَ؟ قَالَ: تَتَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ"}} (محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۵۱).</ref> در‌این‌باره دست‌کم دو [[روایت]] وجود دارد؛ اما چنان‌که روشن است، مدلول آنها مطلق است و متعلق آن امر مورد [[سؤال]] روشن نیست که چیست. بنابراین صلاحیت استناد در بحث ما را ندارد؛ زیرا به وسیله روایاتی که می‌گوید [[تمام دین]] در [[دوران پیامبر]] تشريع شد، [[مقید]] می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان مقصود از شیء را غیر از [[دین]]، مانند [[علوم]] گذشته و [[آینده]] یا دیگر [[علوم]] [[امام]] دانست؛
# در برخی [[روایات]]، از [[امام]] [[سؤال]] می‌شود که شما بر چه اساسی [[حکم]] می‌کنید؟ [[امام]] تأکید می‌کنند که اگر امری از ما غایب بود که در [[کتاب علی]] {{ع}} درباره آن، چیزی بیان نشده بود، [[روح‌القدس]] آن را به ما می‌فهماند یا [[خداوند]] آن را به ما [[الهام]] می‌کند.<ref>{{عربی|"فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْنَا مَا لَيْسَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ وَ أَلْهَمَنَا اللَّهُ إِلْهَاماً"}} (همان، ص۴۵۲).</ref>
# در برخی [[روایات]]، از [[امام]] [[سؤال]] می‌شود که شما بر چه اساسی [[حکم]] می‌کنید؟ [[امام]] تأکید می‌کنند که اگر امری از ما غایب بود که در [[کتاب علی]] {{ع}} درباره آن، چیزی بیان نشده بود، [[روح‌القدس]] آن را به ما می‌فهماند یا [[خداوند]] آن را به ما [[الهام]] می‌کند.<ref>{{عربی|"فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْنَا مَا لَيْسَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ وَ أَلْهَمَنَا اللَّهُ إِلْهَاماً"}} (همان، ص۴۵۲).</ref>
در [[پاسخ]] باید گفت: اولاً، این مضمون (نبودِ برخی [[احکام]] در کتاب على {{ع}}) به حسب تتبع نگارنده تنها در همین یک [[روایت]]؛ آمده است؛ ثانياً، این [[روایت]] به لحاظ سندی مخدوش است؛ زیرا در [[سند]] آن آمده است:...[[هشام بن سالم]] عن [[عمار]] او غیره. به دیگر [[سخن]]، روشن نیست کسی که از [[امام]]، [[حدیث]] را [[نقل]] کرده، [[عمار ساباطی]] بوده یا شخصی دیگر؛ پس اساساً صلاحیت استناد را ندارد. افزون بر آن، اگر این [[روایت]] را در کنار برخی دیگر از [[روایات]] بگذاریم، مقصود آن روشن‌تر خواهد شد. دست‌کم در پنج [[روایت]] بیان شده است که [[راوی]] از [[امام]] می‌پرسد که شما بر چه اساسی [[فتوا]] می‌دهید و [[امام]] [[پاسخ]] می‌دهند که براساس [[قرآن]] و [[سنت]]. [[راوی]] می‌پرسد اگر امری در [[قرآن]] و [[سنت]] نباشد، چه می‌کنید و [[امام]] تأکید می‌کنند که چنین فرضی واقع نمی‌شود. [[راوی]] چند بار [[پرسش]] خود را تکرار می‌کند و سرانجام [[امام]] [[پاسخ]] می‌دهند که در این صورت، ما [[تأیید]] و [[تسدید]] می‌شویم؛ اما بدان که این‌گونه که تو می‌پنداری، نیست.<ref>{{عربی|"عَنْ خَيْثَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَكُونُ شَيْ‏ءٌ لَا يَكُونُ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: قُلْتُ: فَإِنْ جَاءَ شَيْ‏ءٌ؟ قَالَ: لَا، حَتَّى أَعَدْتُ عَلَيْهِ مِرَاراً فَقَالَ: لَا يَجِي‏ءُ، ثُمَّ قَالَ بِإِصْبَعِهِ بِتَوْفِيقٍ وَ تَسْدِيدٍ: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ؛ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ"}} (محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۸).</ref> یعنی این‌گونه نیست که چیزی از [[احکام]]، در [[قرآن]] و [[سنت]] نباشد. ضمن آنکه مقصود از تسديد و [[تأیید]]، می‌تواند تسديد و [[تأیید]] از جانب [[روح القدس]] باشد. اگر این پنج [[روایت]] را در کنار [[روایت]] [[عمار ساباطی]] یا آن فرد ناشناخته بگذاریم، روشن می‌شود یا [[عمار ساباطی]] [[روایت]] را ناقص [[نقل]] کرده است یا آنکه [[امام]] {{ع}} در [[روایت]] [[عمار]]، مقصود خود را به صورت جمله شرطیه بیان کرده‌اند که لزوماً بیانگر وقوع شرط نیست. بنابراین، این [[روایات]] نمی‌توانند در [[تعارض]] با روایاتی باشند که بیانگر [[جعل]] تمام [[احکام دین]] در دوران [[حضور]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودند.
در [[پاسخ]] باید گفت: اولاً، این مضمون (نبودِ برخی [[احکام]] در کتاب على {{ع}}) به حسب تتبع نگارنده تنها در همین یک [[روایت]]؛ آمده است؛ ثانياً، این [[روایت]] به لحاظ سندی مخدوش است؛ زیرا در [[سند]] آن آمده است:...[[هشام بن سالم]] عن [[عمار]] او غیره. به دیگر [[سخن]]، روشن نیست کسی که از [[امام]]، [[حدیث]] را [[نقل]] کرده، [[عمار ساباطی]] بوده یا شخصی دیگر؛ پس اساساً صلاحیت استناد را ندارد. افزون بر آن، اگر این [[روایت]] را در کنار برخی دیگر از [[روایات]] بگذاریم، مقصود آن روشن‌تر خواهد شد. دست‌کم در پنج [[روایت]] بیان شده است که [[راوی]] از [[امام]] می‌پرسد که شما بر چه اساسی [[فتوا]] می‌دهید و [[امام]] [[پاسخ]] می‌دهند که براساس [[قرآن]] و [[سنت]]. [[راوی]] می‌پرسد اگر امری در [[قرآن]] و [[سنت]] نباشد، چه می‌کنید و [[امام]] تأکید می‌کنند که چنین فرضی واقع نمی‌شود. [[راوی]] چند بار [[پرسش]] خود را تکرار می‌کند و سرانجام [[امام]] [[پاسخ]] می‌دهند که در این صورت، ما [[تأیید]] و [[تسدید]] می‌شویم؛ اما بدان که این‌گونه که تو می‌پنداری، نیست.<ref>{{عربی|"عَنْ خَيْثَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَكُونُ شَيْ‏ءٌ لَا يَكُونُ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: قُلْتُ: فَإِنْ جَاءَ شَيْ‏ءٌ؟ قَالَ: لَا، حَتَّى أَعَدْتُ عَلَيْهِ مِرَاراً فَقَالَ: لَا يَجِي‏ءُ، ثُمَّ قَالَ بِإِصْبَعِهِ بِتَوْفِيقٍ وَ تَسْدِيدٍ: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ؛ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ"}} (محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۸).</ref> یعنی این‌گونه نیست که چیزی از [[احکام]]، در [[قرآن]] و [[سنت]] نباشد. ضمن آنکه مقصود از تسديد و [[تأیید]]، می‌تواند تسديد و [[تأیید]] از جانب [[روح القدس]] باشد. اگر این پنج [[روایت]] را در کنار [[روایت]] [[عمار ساباطی]] یا آن فرد ناشناخته بگذاریم، روشن می‌شود یا [[عمار ساباطی]] [[روایت]] را ناقص [[نقل]] کرده است یا آنکه [[امام]] {{ع}} در [[روایت]] [[عمار]]، مقصود خود را به صورت جمله شرطیه بیان کرده‌اند که لزوماً بیانگر وقوع شرط نیست. بنابراین، این [[روایات]] نمی‌توانند در [[تعارض]] با روایاتی باشند که بیانگر [[جعل]] تمام [[احکام دین]] در دوران [[حضور]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودند.
نتیجه آنکه اطلاق [[آیه ولایت]] و [[روایات تفویض]] به وسیله روایاتی که بیانگر [[جعل]] تمام [[احکام]] بودند، [[مقید]]، و نظریه ### [[313]]### [[شأن ولایت تشریعی]] تقویت می‌شود.<ref>گفتنی است برخی استادها نظریه برخورداری امامان {{عم}} از شأن ولایت تشریعی را ترجیح داده‌اند.</ref> البته تأکید می‌کنم مقصود از آنکه تمام [[احکام]] [[جعل]] شده‌اند، بدین معنا نیست که همه آن [[احکام]] بیان شده‌اند؛ بلکه [[جعل]] و نازل شده‌اند. بله، آنها در طول [[تاریخ]] بیان می‌شوند که این مهم به وسیله [[امامان]] {{عم}} انجام می‌شود. نکته دیگر آنکه این نتیجه یعنی اختصاص [[شأن تشریع]] [[حکم]] به [[خدا]] و [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} پاسخ‌گوی برخی [[شبهات]] در فرق میان [[نبی]] و [[امام]] نیز هست؛ بدین معنا که فارق میان [[نبی]] و [[امام]]، برخلاف آنچه برخی پنداشته‌اند، نه صفت [[عصمت]] ایشان است و نه [[دانش]] غیر اکتسابی آنها؛<ref>عبدالکریم سروش، خاتميت و ولایت، ص۵۳.</ref> بلکه یکی از آن تفاوت‌ها می‌تواند انشا یا [[دریافت دین]] از [[خداوند]] باشد؛<ref>در ادامه، شأن امام در دریافت دین از سوی خدا را بررسی خواهیم کرد.</ref> بدین معنا که [[پیامبر]]، [[شأن تشریع]] [[حکم]] را دارد؛ به خلاف [[امام]] که تنها مبلّغ [[معصومانه]] [[شریعت]] [[پیامبر]] است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۰۴ تا ۲۱۲.</ref>.
نتیجه آنکه اطلاق [[آیه ولایت]] و [[روایات تفویض]] به وسیله روایاتی که بیانگر [[جعل]] تمام [[احکام]] بودند، [[مقید]]، و نظریه ### [[313]]### [[شأن ولایت تشریعی]] تقویت می‌شود.<ref>گفتنی است برخی استادها نظریه برخورداری امامان {{عم}} از شأن ولایت تشریعی را ترجیح داده‌اند.</ref> البته تأکید می‌کنم مقصود از آنکه تمام [[احکام]] [[جعل]] شده‌اند، بدین معنا نیست که همه آن [[احکام]] بیان شده‌اند؛ بلکه [[جعل]] و نازل شده‌اند. بله، آنها در طول [[تاریخ]] بیان می‌شوند که این مهم به وسیله [[امامان]] {{عم}} انجام می‌شود. نکته دیگر آنکه این نتیجه یعنی اختصاص [[شأن تشریع]] [[حکم]] به [[خدا]] و [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} پاسخ‌گوی برخی [[شبهات]] در فرق میان [[نبی]] و [[امام]] نیز هست؛ بدین معنا که فارق میان [[نبی]] و [[امام]]، برخلاف آنچه برخی پنداشته‌اند، نه صفت [[عصمت]] ایشان است و نه [[دانش]] غیر اکتسابی آنها؛<ref>عبدالکریم سروش، خاتميت و ولایت، ص۵۳.</ref> بلکه یکی از آن تفاوت‌ها می‌تواند انشا یا [[دریافت دین]] از [[خداوند]] باشد؛<ref>در ادامه، شأن امام در دریافت دین از سوی خدا را بررسی خواهیم کرد.</ref> بدین معنا که [[پیامبر]]، [[شأن تشریع]] [[حکم]] را دارد؛ به خلاف [[امام]] که تنها مبلّغ [[معصومانه]] [[شریعت]] [[پیامبر]] است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۰۴ تا ۲۱۲.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش