برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۳۹: |
خط ۳۹: |
| == [[فضیلت اهل بیت]]{{ع}} در مباهله == | | == [[فضیلت اهل بیت]]{{ع}} در مباهله == |
| این حادثه، موقعیّت والای [[اهل بیت]]{{ع}} را نزد [[خدا]] نشان میدهد و از [[فضایل]] روشن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است که در [[آیه]]، [[جان]] پیامبر{{صل}} به شمار آمده و نشان میدهد او [[افضل]] [[صحابه]] است و خود [[امام علی]]{{ع}}<ref>احتجاج، ج ۱، ص۱۱۸.</ref> و [[امامان]] دیگر نیز به این واقعه [[استشهاد]] و [[احتجاج]] کردهاند<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۳۳ ص۱۸۱</ref>. وقتی [[مأمون]] از [[امام رضا]]{{ع}} خواست بزرگترین [[فضیلت علی]]{{ع}} را بیان کند، حضرت به این [[فضیلت]] اشاره فرمودند و این واقعه و فضیلت در آثار شعرای [[عرب]] و [[عجم]] نیز انعکاس یافته است<ref>نفحات الازهار، ج ۲۰، ص۲۵۸.</ref>. | | این حادثه، موقعیّت والای [[اهل بیت]]{{ع}} را نزد [[خدا]] نشان میدهد و از [[فضایل]] روشن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است که در [[آیه]]، [[جان]] پیامبر{{صل}} به شمار آمده و نشان میدهد او [[افضل]] [[صحابه]] است و خود [[امام علی]]{{ع}}<ref>احتجاج، ج ۱، ص۱۱۸.</ref> و [[امامان]] دیگر نیز به این واقعه [[استشهاد]] و [[احتجاج]] کردهاند<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۳۳ ص۱۸۱</ref>. وقتی [[مأمون]] از [[امام رضا]]{{ع}} خواست بزرگترین [[فضیلت علی]]{{ع}} را بیان کند، حضرت به این [[فضیلت]] اشاره فرمودند و این واقعه و فضیلت در آثار شعرای [[عرب]] و [[عجم]] نیز انعکاس یافته است<ref>نفحات الازهار، ج ۲۰، ص۲۵۸.</ref>. |
|
| |
| ==[[مباهله]]<ref>آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران در داستان مباهله نازل شده است. {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>==
| |
| [[خداوند]] به [[پیامبر]] خود دستور داد که هر گاه پس از آن همه استدلالات روشن، کسی درباره ادعای الوهیّت [[عیسی]] با تو به [[جدال]] و [[ستیز]] برخیزد، به او پیشنهاد «مباهله» کن و به آنها بگو ما [[فرزندان]] خود را [[دعوت]] میکنیم شما هم فرزندان خود را، ما [[زنان]] خود را دعوت میکنیم، شما هم زنان خود را، و نیز ما از [[نفوس]] خود دعوت میکنیم شما هم از نفوس خود دعوت نمایید آنگاه مباهله میکنیم و [[لعنت خدا]] را بر [[دروغگویان]] قرار میدهیم.
| |
| ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و [[نفرین]] کنند و سپس پراکنده گردند؛ زیرا چنین عملی به خودی خود هیچگونه تأثیری ندارد بلکه منظور این است که این [[دعا]] و نفرین اثر خود را عملاً آشکار خواهد ساخت و [[دروغگو]] فوراً به عذابی گرفتار خواهد شد.
| |
| به عبارت دیگر اگر چه در [[قرآن]] تصریحی به تأثیر مباهله نشده است اما از آنجا که این کار به عنوان «آخرین حربه» بعد از اثر نکردن «[[منطق]] و [[استدلال]]» مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که تنها دعا نبوده بلکه «اثر خارجی» آن، مورد نظر بوده است.
| |
| مسئله مباهله به شکل فوق شاید تا آن رمان در بین [[عرب]] سابقه نداشت و راهی بود که صددرصد حکایت از [[ایمان]] و [[صدق]] [[دعوت پیامبر]] میکرد.
| |
| چگونه ممکن است کسی که به تمام معنی به [[ارتباط]] خویش با [[پروردگار]] [[ایمان]] نداشته وارد چنین میدانی گردد؟ و از [[مخالفان]] خود [[دعوت]] کند بیائید با هم بدرگاه [[خدا]] برویم و از او بخواهیم تا [[دروغگو]] را [[رسوا]] سازد، و شما بسرعت نتیجه آن را خواهید دید که چگونه [[خداوند]] [[دروغگویان]] را [[مجازات]] میکند، مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است زیرا اگر دعای او به [[اجابت]] نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود نتیجهای جز [[رسوایی]] دعوتکننده نخواهد داشت، چگونه ممکن است [[آدم]] [[عاقل]] و فهمیدهای بدون [[اطمینان]] به نتیجه، در چنین مرحلهای گام بگذارد؟ از اینجا است که گفتهاند دعوت پیامبر به [[مباهله]]، یکی از نشانههای صدق دعوت و ایمان [[قاطع]] او است، قطع نظر از نتایجی که بعداً از مباهله بهدست آمد.
| |
| هنگامی که پای مباهله به میان آمد [[نمایندگان]] [[مسیحیان نجران]] از [[پیامبر]] مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند، و با بزرگان خود به [[شور]] بنشینند، نتیجه [[مشاوره]] آنها که از یک نکته [[روانشناسی]] سرچشمه میگرفت این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر [[مشاهده]] کردید محمد با سر و صدا و [[جمعیت]] و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا حقیقتی در کار او نیست که [[متوسل]] به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و [[فرزندان]] خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او [[پیامبر خدا]] است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است!
| |
| آنها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند ناگاه دیدند که پیامبر فرزندش حسین را در آغوش دارد، و دست حسن را در دست گرفته، و علی و [[فاطمه]] همراه او هستند، و به آنها سفارش میکند هرگاه من [[دعا]] کردم شما «آمین» بگویید، [[مسیحیان]] هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند سخت به [[وحشت]] افتادند، و از [[اقدام]] به [[مباهله]] خودداری کرده حاضر به «[[مصالحه]]» شدند و به شرایط «[[ذمه]]» تن در دادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۸۳.</ref>
| |
|
| |
| ===یک سند زنده برای [[عظمت]] [[اهل بیت]]{{عم}}===
| |
| [[مفسران]] و [[محدثان شیعه]] و [[اهل تسنن]] تصریح کردهاند که [[آیه مباهله]] در [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]] نازل شده است و [[پیامبر]] تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین{{عم}} و دخترش [[فاطمه]]{{س}} و علی{{ع}} بودند، بنابراین منظور از «ابنائنا [[فرزندان]] و پسران ما» در [[آیه]] منحصراً «حسن و حسین» هستند، همانطور که منظور از «نسائنا [[زنان]] ما» فاطمه، و منظور از «انفسنا [[نفوس]] خود» تنها علی{{ع}} بوده است و [[احادیث]] فراوانی در این زمینه نقل شده است.
| |
| بعضی از مفسران اهل تسنن که کاملاً در [[اقلیت]] هستند کوشیدهاند که ورود احادیث را در این زمینه [[انکار]] کنند، مثلا نویسنده [[تفسیر]] «[[المنار]]» میگوید:
| |
| «این [[روایات]] همگی از [[طرق شیعه]] است، و [[هدف]] آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و [[ترویج]] این احادیث کوشیدهاند که موضوع را حتی بر بسیاری از [[دانشمندان]] اهل تسنن مشتبه ساختهاند!!».
| |
| ولی مراجعه به منابع اصیل اهل تسنن نشان میدهد که بسیاری از طرق این احادیث به «[[شیعه]] و کتب شیعه» هرگز منتهی نمیشود، و اگر بنا باشد ورود این احادیث را از طرق اهل تسنن انکار کنیم سایر احادیث آنها و کتبشان نیز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
| |
|
| |
| برای روشن شدن این [[حقیقت]] قسمتی از روایات آنان را در این باب با ذکر مدارک در اینجا میآوریم:
| |
| [[قاضی نورالله شوشتری]] در کتاب نفیس [[احقاق الحق]] میگوید:
| |
| مفسران در این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که «ابنائنا» در آیه فوق اشاره به حسن و حسین و «نسائنا» اشاره به فاطمه و «انفسنا» اشاره به علی{{ع}} است.
| |
| سپس (در پاورقی کتاب مزبور) از حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] نقل میکند که آنها تصریح کردهاند که آیه مباهله درباره اهل بیت نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را مشروح آورده است<ref>احقاق الحق، ج۳، ص۴۶.</ref><ref>از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
| |
| مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب «صحیح» معروف که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد ۷ صفحه ۱۲۰ چاپ محمدعلی صبیح - مصر.
| |
| ۲- احمد بن حنبل در کتاب مسند جلد ۱ صفحه ۱۸۵ چاپ مصر.
| |
| ۳- طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آید جلد سوم صفحه ۱۹۲ چاپ میمنیة - مصر.
| |
| ۴- حاکم در کتاب «مستدرک، جلد سوم صفحۀ ۱۵۰ چاپ حیدرآباد دکن.
| |
| ۵- حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة صفحه ۲۹۷ چاپ حیدرآباد.
| |
| ۶- واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول صفحه ۷۴ چاپ النهدیة.
| |
| ۷- فخر رازی در تفسیر معروفش جلد ۸ صفحه ۸۵ چاپ البهیه مصر.
| |
| ۸- ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جلد ۹ صفحه ۴۷۰ طبع سنة المحمدیة - مصر.
| |
| ۹- ابن جوزی در تذکرة الخواص صفحه ۱۷ چاپ نجف.
| |
| ۱۰- قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ چاپ مصطفی محمد - مصر.
| |
| ۱۱- آلوسی در تفسیر «روح المعانی» جلد سوم صفحۀ ۱۶۷ چاپ منیریه - مصر.
| |
| ۱۲- طنطاوی مفسر معروف در تفسیر الجواهر جلد دوم صفحه ۱۲۰ چاپ مصطفی البابی الحلبی - مصر.
| |
| ۱۳- زمخشری در تفسیر کشاف جلد ۱ صفحه ۱۹۳ چاپ مصطفی محمد.
| |
| ۱۴- حافظ احمدبن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه جلد ۲ صفحۀ ۵۰۳ چاپ مصطفی محمد - مصر.
| |
| ۱۵- ابن صباغ در کتاب فتول المهمه صفحه ۱۰۸ چاپ نجف.
| |
| ۱۶- علامه قرطبی در کتاب «الجامع لاحکام القرآن، جلد ۳ صفحه ۱۰۴ چاپ مصر سال ۱۹۳۶. </ref>
| |
| در کتاب «[[غایة المرام]]» از [[صحیح مسلم]] در باب «[[فضائل]] [[علی بن ابیطالب]]» نقل کرده که: «روزی «[[معاویه]]» به «[[سعدبن ابی وقاص]]» گفت چرا [[ابوتراب]] علی{{ع}} را [[سبّ]] و [[دشنام]] نمیگویی؟! گفت: «از آن وقت که به یاد سه چیز که [[پیامبر]]{{صل}} دربارۀ علی{{ع}} فرمود افتادم از این کار صرفنظر کردم... (یکی از آنها این بود که) هنگامی که [[آیه مباهله]] نازل گردید [[پیغمبر]]{{صل}} تنها از [[فاطمه]] و حسن و حسین و علی [[دعوت]] کرد سپس فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}: «خدایا اینها خاصان نزدیک منند».
| |
| نویسنده [[تفسیر]] «[[کشاف]]» که از بزرگان [[اهل تسنن]] است در ذیل [[آیه]] میگوید:
| |
| «این آیه قویترین دلیلی است که [[فضیلت]] [[اهل کساء]] را ثابت میکند».
| |
| [[مفسران]] و [[محدثان]] و [[مورخان]] [[شیعه]] نیز عموماً در [[نزول]] [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} [[اتفاق نظر]] دارند. در تفسیر «[[نورالثقلین]]» [[روایات]] فراوانی در این زمینه نقل شده است.
| |
| از جمله در کتاب [[عیون اخبار الرضا]] درباره مجلس بحثی که [[مأمون]] در دربار خود تشکیل داده بود این چنین مینویسد: [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} فرمود [[خداوند]] [[پاکان]] [[بندگان]] خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است. و به دنبال نزول این آیه [[پیامبر]] «علی» و «[[فاطمه]]» و «حسن» و «حسین» را با خود به [[مباهله]] برد... این مزیتی است که هیچکس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته، و فضیلتی است که هیچ [[انسانی]] به آن نرسیده، و شرفی است که قبل از آن هیچکس از آن برخوردار نبوده است.
| |
| در [[تفسیر برهان]] و [[بحارالانوار]] و [[تفسیر عیاشی]] نیز روایاتی به همین مضمون نقل شده که همگی حاکی از این است که آیه مباهله در [[حق اهل بیت]] نازل گردیده است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۸۴.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |