پرش به محتوا

حدیث سفینه نوح در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است<ref>ر. ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶. </ref>. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: «[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، [[غرق]] و نابود شد»<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک}}؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰. </ref> چنین مضمونی، در [[احادیث]] [[پیامبر]] با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این [[احادیث]]، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ [[سفینه]] است استفاده شده است<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
یکی از دلایل [[امامت اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} [[حدیث سفینه]] است. در این [[حدیث نبوی]]، [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده‌اند که اگر کسی وارد آن شود [[نجات]] می‌یابد و کسانی که [[تخلف]] کردند و وارد آن نشدند، هلاک شدند: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>. حدیث سفینه از یازده نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} که عبارت‌اند از: [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابوسعید خدری]]، [[انس بن مالک]]، [[سلمة بن اکوع]]، [[ابوالطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عمرو بن عاص]] و [[ابوموسی اشعری]]، [[روایت]] شده است، چنان که عده‌ای از [[تابعین]] نیز آن را روایت کرده‌اند، مشهورترین آنان عبارت‌اند از: [[علی بن الحسین]] {{عم}}، [[سعید بن جبیر]]، [[حنش بن معتمر]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عطیه بن سعید عوفی]]، [[ایاس بن سلمه]] و [[رافع]] غلام ابی‌ذر و بیش از یکصد و پنجاه نفر از حفاظ و [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۱-۲۶ و ص۱۲۷- ۱۳۲. نیز ر. ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۳- ۲۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۰؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>
 
== مراد [[پیامبر]] از [[تشبیه]] [[اهل بیت]] به [[سفینه نوح]] ==
مراد از "[[سفینة نوح]]" همان کشتی مشهور [[حضرت نوح]] {{ع}} است. [[قرآن کریم]] در این باره می‌‌فرماید: در زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} طوفانی [[عظیم]] به پا شد و [[جهان]] را آب فراگرفت و تنها کسانی سالم ماندند که به او [[ایمان]] آورده و در کشتی او نشستند. در [[طوفان نوح]]، هرکس از [[مؤمنان]] و نیز از حیوانات که سوار [[کشتی نوح]] شدند از آن [[طوفان]] [[نجات]] یافته و هرکس که بر آن کشتی سوار نشد [[غرق]] شد. [[کشتی نوح]]، سمبل [[نجات]] از گرداب‌ها و ایمنی در تلاطم طوفان‌هاست و [[پیامبر]] چون می‌‌دانستند بعد از خودش طوفانی از [[گمراهی]] و [[ظلمت]] بر [[مردم]] [[حاکم]] می‌‌شود، [[اهل]] بیتش را به [[سفینه نوح]] [[تشبیه]] کرد که هر کسی به آنها [[متوسل]] شود [[نجات]] یافته و هر که از آنان دور شود، [[گمراه]] و [[اسیر]] [[ظلمت]] خواهد شد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>.
 
== [[سند]] [[حدیث سفینه نوح]] ==
[[حدیث سفینه]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جهت اعتبار [[جایگاه]] والایی دارد و آن را جمع زیادی از [[صحابه]] مانند [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[أبو الطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[أنس بن مالک]]، [[عبد الله بن الزبیر]] و [[سلمة بن الاکوع]] از آن [[حضرت]] {{صل}} [[نقل]] کرده‌اند. از [[تابعان]] نیز شخصیت‌هایی مانند [[امام زین العابدین]] {{ع}}، [[سعید بن جبیر]]، [[عطیه کوفی]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عامر بن عبدالله]] از [[راویان]] این [[حدیث]] هستند<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج ۴، ص ۲۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۱، ص۱۳۱. </ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>
 
[[شیعیان]] این [[حدیث]] را مانند [[احادیث غدیر]]، [[ثقلین]] و [[منزلت]] معتبر و در حد [[تواتر]] می‌‌دانند<ref>شیعه در اسلام، ص۱۷۶. </ref>.
 
وجود این [[حدیث]] با الفاظ نزدیک به هم در بسیاری از منابع اصیل و قابل اعتنای [[اهل سنت]] نیز آمده است به طوری که بسیاری از [[حدیث]] شناسان مشهور [[اهل سنت]] تصریح به [[صحت حدیث]] کرده‌اند. مانند [[حاکم نیشابوری]] و [[ابن حجر مکی]] و [[سیوطی]]، هرگونه تردیدی را نسبت به اعتبار و صحت این [[حدیث صحیح]] ندانسته و آن را از جمله [[احادیث معتبر]] می‌‌دانند<ref>عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، ج۲۳، ص ۴۱۹. </ref>.
 
== دلالت [[حدیث سفینه]] ==
عده ای از [[اهل سنت]] معتقدند [[حدیث سفینه]] فقط بر [[محبت]] داشتن به [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} دلالت می‌‌کند در حالی که [[شیعه]] [[اعتقاد]] دارد [[حدیث سفینه]] نه تنها بر [[امامت]] و [[ولایت اهل بیت]] دلالت می‌‌کند، بلکه [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] نسبت به دیگران را نیز بازگو می‌‌کند. [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[اهل بیت در حدیث]] [[سفینه]] را می‌‌توان از مقایسۀ [[کشتی حضرت نوح]] با [[اهل بیت پیامبر]] توسط [[پیامبر]] به دست آورد. [[پیامبر]] قصدش از چنین مقایسه ای این بود که به امتش بفهماند همانطور که [[تمسک]] به [[کشتی نوح]] برای [[امت]] [[حضرت نوح]] موجب [[نجات]] و [[رستگاری]] آنان شد، چنین نجاتی برای [[امت اسلام]] نیز با [[تمسک به اهل بیت]] حاصل می‌‌شود و مسلم است [[تمسک به اهل بیت]] برای [[نجات]] یافتن [[امت]]، چیزی غیر از [[پیشوایی]] و [[امامت]] آنان نمی‌تواند باشد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
 
اما همانطور که [[گذشت]] [[حدیث سفینه]] دلالتی فراتر از [[امامت اهل بیت]] داشته و بیانگر [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] نسبت به دیگران نیز هست، چراکه اگر این [[حدیث]] معنای [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] را ثابت نکند یقینا [[هدف]] [[تمسک به اهل بیت]] که چیزی جز [[هدایت]] کردن [[مردم]] نیست ابتر باقی می‌‌ماند، همچنانکه اگر [[کشتی حضرت نوح]] دچار خللی در حمل و [[نقل]] مسافرینش می‌‌شد کشتی [[نجات]] نبود و مسلما به مقصد نهایی نمی‌رسید.
 
اما [[ادعای امامت]]، [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] [[پیامبر]] با [[دلایل نقلی]] نیز ثابت می‌‌شود، در روایتی [[امام سجاد]] {{ع}} [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[اهل بیت پیامبر]] را با توجه به [[حدیث سفینه]] اینچنین بیان می‌‌کند: «ما کشتی‌های رونده در دریاهای طوفانی و امواج سهمگین هستیم، هرکس بر این کشتی‌ها سوار شود آسوده و [[هدایت]] می‌‌شود و هرکس آن را ترک کند [[غرق]] خواهد شد»<ref> {{متن حدیث|الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَها}}؛ ر. ک: اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۸. </ref>. در روایتی دیگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در مورد [[امام حسین]] {{ع}} که یکی از [[اهل بیت]] است فرمودند: «همانا [[حسین]] [[چراغ هدایت]] و [[سفینه]] [[نجات]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةِ النَّجَاةِ}}؛ المنتخب، طریحی، ۱۹۷ </ref>.
 
[[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] [[پیامبر]] در سخنان صریح [[پیامبر]] {{صل}} نیز بیان شده است، چنانکه [[پیامبر]] بعد از سفارش کردن [[مردم]] به [[قرآن و عترت]] و بعد از [[تشبیه]] [[اهل بیت]] به [[کشتی نوح]]، در مورد [[عصمت]] و [[افضلیت اهل بیت]] چنین فرمودند: {{متن حدیث| أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ عَصَمَهُمْ مِنَ الضَّلَالَةِ وَطَهَّرَهُمْ مِنَ الْفَوَاحِشِ وَاصْطَفَاهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ ، أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ أَوْجَبَ مَحَبَّتَهُمْ وَأَمَرَ بِمَوَدَّتِهِمْ، أَلَا وَإِنَّهُمْ الشُّهَدَاءُ عَلَى الْعِبَادِ فِي الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْمَعَادِ، أَلَا وَإِنَّهُمْ أَهْلِ الْوَلَايَةِ الدالون عَلَى طُرُقِ الْهِدَايَةِ}}<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۴، ص۲۱۰. </ref>. بنابراین با وجود [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] نمی‌توان ملتزم شد منظور [[پیامبر]] از بیان [[حدیث سفینه]] فقط ابراز [[دوست داشتن]] و [[محبت]] کردن به [[اهل بیت]] است.
 
== حدیث سفینه نوح در امامت اهل بیت ==
یکی از دلالیل [[امامت اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} [[حدیث سفینه]] است. در این [[حدیث نبوی]]، [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده‌اند که کسانی که وارد آن شدند [[نجات]] یافتند و کسانی که [[تخلف]] کردند و وارد آن نشدند، هلاک شدند: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>. حدیث سفینه از یازده نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} که عبارتند از: [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[ابوذر غفاری]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابوسعید خدری]]، [[انس بن مالک]]، [[سلمة بن اکوع]]، [[ابوالطفیل]] [[عامر بن واثله]]، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عمرو بن عاص]] و [[ابوموسی اشعری]]، [[روایت]] شده است، چنان که عده‌ای از [[تابعین]] نیز آن را روایت کرده‌اند که مشهورترین آنان عبارتند از: [[علی بن الحسین]] {{عم}}، [[سعید بن جبیر]]، [[حنش بن معتمر]]، [[سعید بن مسیب]]، [[عطیه بن سعید عوفی]]، [[ایاس بن سلمه]] و [[رافع]] غلام ابی‌ذر، و بیش از یکصد و پنجاه نفر از حفاظ و [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر. ک: نفحات الازهار، ج۴، ص۲۱-۲۶ و ص۱۲۷- ۱۳۲. نیز ر. ک: غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۳- ۲۴.</ref>.
طی چند گفتار، متن، [[سند]] و دلالت حدیث سفینه را بررسی نموده و به [[شبهات]] مطرح شده در این باره پاسخ خواهیم گفت.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۰.</ref>


=== تعابیر مختلف [[حدیث سفینه]] ===
=== تعابیر مختلف [[حدیث سفینه]] ===
 
تعبیرهای مربوط به بخش آغازین [[حدیث]] که بیان تشبیه است و در [[روایات]] [[فریقین]] آمده، چهار تعبیر است که عبارت‌اند از:
تعبیرهای مربوط به بخش آغازین [[حدیث]]، که بیان [[تشبیه]] است و در [[روایات]] [[فریقین]] آمده، چهار تعبیر است که عبارتند از:
#{{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳.</ref>؛
#{{متن حدیث|‏إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏}}<ref>المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۷.</ref>؛
#{{متن حدیث|‏إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ‏}}<ref>المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۷.</ref>؛
خط ۴۲: خط ۱۸:
#{{متن حدیث|إِنَّ‏ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِي‏ أُمَّتِي‏}}<ref>مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۵؛ اسرار آل محمد، ص۱۲۷.</ref>؛ آمده است.
#{{متن حدیث|إِنَّ‏ مَثَلَ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِي‏ أُمَّتِي‏}}<ref>مسند الشهاب، ج۲، ص۲۷۵؛ اسرار آل محمد، ص۱۲۷.</ref>؛ آمده است.


تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث، هفت تعبیر است که عبارتند از:
تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث، هفت تعبیر است که عبارت‌اند از:
تعبیر مشهور:
تعبیر مشهور:
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَى‏ وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا‏ وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا سَلَم‏ وَ مَنْ‏ تَرَكَهَا غَرِقَ‏‏}}<ref>مجمع الزواید و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۸.</ref>،
#{{متن حدیث|مَنْ‏ رَكِبَهَا سَلَم‏ وَ مَنْ‏ تَرَكَهَا غَرِقَ‏‏}}<ref>مجمع الزواید و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۸.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۷۶.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۷۶.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۸؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۵۸؛ کفایة الأثر، ص۳۸.</ref>؛
خط ۵۲: خط ۲۸:
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}}<ref>کنز الفوائد، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۳.</ref>.
#{{متن حدیث|مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}}<ref>کنز الفوائد، ص۲۱۰؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۳.</ref>.


به نظر می‌رسد آنجا که واژه “غرق” به کار رفته، به جنبه [[دنیوی]] مسأله نظر دارد و آنجا که تعبیر “هلاکت” آمده، مراد [[هلاکت]] دنیوی و [[اخروی]] است و در تعبیر {{متن حدیث|زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}} نظر به جنبه اخروی آن است. “هوی” به معنای ساقط و [[گمراه]] شدن است. و در تعبیر {{متن حدیث|مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}} به معنای [[اعراض]] کردن از [[اهل بیت]] {{عم}} است. مفاد تعابیر مزبور این است که سعادتمندی دنیوی و اخروی [[انسان]] در گرو [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد.
به نظر می‌رسد آنجا که واژه “غرق” به کار رفته، به جنبه [[دنیوی]] مسأله نظر دارد و آنجا که تعبیر “هلاکت” آمده، مراد هلاکت دنیوی و [[اخروی]] است و در تعبیر {{متن حدیث|زُجَّ‏ فِي‏ النَّارِ‏}} نظر به جنبه اخروی آن است. “هوی” به معنای ساقط و [[گمراه]] شدن است و در تعبیر {{متن حدیث|مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْهَا هَلَكَ‏‏}} به معنای [[اعراض]] کردن از [[اهل بیت]] {{عم}} است. مفاد تعابیر مزبور این است که سعادتمندی دنیوی و اخروی [[انسان]] در گرو [[پیروی از اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است.
 
اینها مجموعه تفاوت‌های صدر و ذیل حدیث است که جوهره معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد. درباره وجه این تفاوت‌ها چند احتمال عرفی و عقلایی به نظر می‌رسد:
اینها مجموعه تفاوت‌های صدر و ذیل حدیث است که جوهره معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد. درباره وجه این تفاوت‌ها چند احتمال عرفی و عقلایی به نظر می‌رسد:
# چه بسا پیامبر اکرم {{صل}} این حدیث را در مواضع مختلف و با تعابیر مختلفی از آن بیان فرموده است.
# چه بسا پیامبر اکرم {{صل}} این حدیث را در مواضع مختلف و با تعابیر مختلفی از آن بیان فرموده است.
# ممکن است به خاطر [[عنایت]] و اهمیتی که این [[حدیث]] داشته آن [[حضرت]] در یک مجلس آن را به تعابیر مختلفی بیان فرموده‌اند و یک [[راوی]]، یکی از آن تعابیر و روای دیگر تعبیر دیگر را [[نقل]] کرده است.
# ممکن است به خاطر عنایت و اهمیتی که این [[حدیث]] داشته آن حضرت در یک مجلس آن را به تعابیر مختلفی بیان فرموده‌اند و یک [[راوی]]، یکی از آن تعابیر و روای دیگر تعبیر دیگر را [[نقل]] کرده است.
# احتمال دیگر آن است که عین [[سخنان پیامبر]] {{صل}} نقل نشده باشد، بلکه راوی، مضمون [[کلام پیامبر]] {{صل}} را کاملا [[حفظ]] کرده اما الفاظ دیگری که معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد به کار گرفته باشد. این مسأله نسبت به [[راویان]] متفاوت است، زیرا افراد از نظر [[حافظه]] و دقت در نقل مطالب متفاوت می‌باشند.
# احتمال دیگر آن است که عین [[سخنان پیامبر]] {{صل}} نقل نشده باشد، بلکه راوی، مضمون [[کلام پیامبر]] {{صل}} را کاملا [[حفظ]] کرده اما الفاظ دیگری که معنا را [[تغییر]] نمی‌دهد به کار گرفته باشد. این مسأله نسبت به راویان متفاوت است، زیرا افراد از نظر حافظه و دقت در نقل مطالب متفاوت هستند.
# نکته دیگر این که از آنجا که این [[روایت متواتر]] است تفاوت الفاظ آن خدشه‌ای به اعتبار آن نمی‌زند؛ زیرا در [[تواتر]]، اگر لفظ یکسان نقل شده باشد آن را “تواتر لفظی” گویند، اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ‌ها مختلف باشد آن را “تواتر معنوی” می‌دانند، اما نتیجه این دو چندان فرقی نمی‌کند. آری، [[قرآن کریم]] خصوصیتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن [[اعجاز]] از جهت لفظ و معنا است. اما در مورد [[روایات]] این مسأله مطرح نیست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به [[کلام]] [[معصوم]] نزدیک‌تر باشد بهتر است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۱.</ref>
# نکته دیگر اینکه از آنجا که این روایت متواتر است تفاوت الفاظ آن خدشه‌ای به اعتبار آن نمی‌زند؛ زیرا در تواتر، اگر لفظ یکسان نقل شده باشد آن را “تواتر لفظی” گویند، اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ‌ها مختلف باشد آن را “تواتر معنوی” می‌دانند، اما نتیجه این دو چندان فرقی نمی‌کند. آری، [[قرآن کریم]] خصوصیتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن [[اعجاز]] از جهت لفظ و معناست. اما در مورد [[روایات]] این مسأله مطرح نیست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به [[کلام]] [[معصوم]] نزدیک‌تر باشد بهتر است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۱.</ref>.


=== بررسی سند حدیث سفینه ===
=== بررسی سند حدیث سفینه ===
در این باره چند نکته بیان می‌شود:
در این باره چند نکته بیان می‌شود:
# این [[حدیث]] از جهت [[سند]] [[متواتر]] است؛ زیرا در مجموع یازده نفر از [[صحابه]] و شماری از [[تابعین]] و بسیاری از [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند. درباره [[حدیث متواتر]] دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول، این که [[تواتر]] به عدد و کمیت است و دیگر این که در تواتر، کیفیت نقش آفرین است. کسانی که کمیت را ملاک تواتر می‌دانند درباره تعداد ناقلین گفته‌اند: باید مقدار آنها به حدی برسد که احتمال [[خطا]] در [[ادراک حسی]] منتفی شود، اما چند نفر باید باشند؟ مشهور این است که ده نفر باشند. [[سیوطی]] این وجه را پذیرفته و نیکوتر دانسته است<ref>{{عربی|و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجود}}. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.</ref>. برخی دیگر تا ۵۰ نفر را ذکر کرده‌اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته‌اند. و برخی از جهت کیفیت گفته‌اند آنچه مهم است تعداد [[راویان]] نیست، بلکه ویژگی‌های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر [[اطمینان]] آوری معادل ۵۰ نفر شناخته می‌شوند. [[ابن حزم]] حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ}} که از شش [[صحابی]] [[روایت]] شده را متواتر دانسته است<ref>الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۴، ص۸۹.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] به همین شیوه روایتی که درباره [[عمّار]] گفته شده {{متن حدیث|تَقْتُلُهُ‏ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}} را با این که معلوم نیست تعداد آنها به ده نفر برسد، متواتر دانسته است<ref>تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳، شماره ۴۹۸۷.</ref>.
# این [[حدیث]] از جهت سند متواتر است؛ زیرا در مجموع یازده نفر از [[صحابه]] و شماری از [[تابعین]] و بسیاری از [[عالمان]] [[اسلامی]] آن را [[نقل]] کرده‌اند. درباره حدیث متواتر دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول، این که [[تواتر]] به عدد و کمیت است و دیگر این که در تواتر، کیفیت نقش آفرین است. کسانی که کمیت را ملاک تواتر می‌دانند درباره تعداد ناقلین گفته‌اند: باید مقدار آنها به حدی برسد که احتمال [[خطا]] در [[ادراک حسی]] منتفی شود، اما چند نفر باید باشند؟ مشهور این است که ده نفر باشند. [[سیوطی]] این وجه را پذیرفته و نیکوتر دانسته است<ref>{{عربی|و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجود}}. ألفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.</ref>. برخی دیگر تا ۵۰ نفر را ذکر کرده‌اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته‌اند. و برخی از جهت کیفیت گفته‌اند آنچه مهم است تعداد راویان نیست، بلکه ویژگی‌های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر [[اطمینان]] آوری معادل ۵۰ نفر شناخته می‌شوند. [[ابن حزم]] حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ}} که از شش [[صحابی]] [[روایت]] شده را متواتر دانسته است<ref>الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۴، ص۸۹.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] به همین شیوه روایتی که درباره [[عمّار]] گفته شده {{متن حدیث|تَقْتُلُهُ‏ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}} را با این که معلوم نیست تعداد آنها به ده نفر برسد، متواتر دانسته است<ref>تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳، شماره ۴۹۸۷.</ref>.
# [[حدیث سفینه]] به [[دلیل]] شهرتی که داشته است توسط مورخان، [[سیره‌نویسان]]، [[مفسران]]، تراجم نویسان، ادبا و حتی لغت‌شناسان نیز در قرون مختلف نقل شده است، علاوه بر این که برخی از علمای [[اهل]] [[سنّت]] به صحت آن تصریح کرده‌اند، که از جمله [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>، [[ابن حجر مکی]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref>، [[شمس‌الدین سخاوی]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[عیدروس یمنی]]<ref>العقد النبوی، ر. ک: نفحات الأزهار، ج۴، ص۱۷ - ۱۲۲ و تشیید المراجعات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[احمد زینی دحلان]]<ref>الفضل المبین در حاشیة السیرة الدحلانیة، باب ذکر فضائل أهل البیت.</ref> و [[کافی تونسی]]<ref>السیف الیمانی المسلول، ص۱۹.</ref> هستند.
# [[حدیث سفینه]] به [[دلیل]] شهرتی که داشته است توسط مورخان، [[سیره‌نویسان]]، [[مفسران]]، تراجم نویسان، ادبا و حتی لغت‌شناسان نیز در قرون مختلف نقل شده است، علاوه بر این که برخی از علمای [[اهل سنّت]] به صحت آن تصریح کرده‌اند که از جمله [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳.</ref>، [[ابن حجر مکی]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref>، [[شمس‌الدین سخاوی]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[عیدروس یمنی]]<ref>العقد النبوی، ر.ک: نفحات الأزهار، ج۴، ص۱۷ - ۱۲۲ و تشیید المراجعات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[احمد زینی دحلان]]<ref>الفضل المبین در حاشیة السیرة الدحلانیة، باب ذکر فضائل أهل البیت.</ref> و [[کافی تونسی]]<ref>السیف الیمانی المسلول، ص۱۹.</ref> هستند.
# برخی از علمای [[اهل سنّت]] [[حدیث سفینه]] را در کتاب‌هایی [[نقل]] کرده‌اند که ملتزم شده‌اند در آنها غیر از [[حدیث صحیح]] نقل نکنند، مانند [[محمد بن جریر طبری]] در [[تهذیب الآثار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۲۰.</ref> و میرزا [[معتمد خان]] در [[نزل الأبرار (کتاب)|نزل الأبرار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۵۰. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۴۳۵؛ تذکرة خواص الأمه، ص۱۲۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۵ و ۶۷ و ۳۱۸؛ عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۷۳.</ref>.
# برخی از علمای اهل سنّت حدیث سفینه را در کتاب‌هایی [[نقل]] کرده‌اند که ملتزم شده‌اند در آنها غیر از [[حدیث صحیح]] نقل نکنند، مانند [[محمد بن جریر طبری]] در [[تهذیب الآثار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۲۰.</ref> و میرزا [[معتمد خان]] در [[نزل الأبرار (کتاب)|نزل الأبرار]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۵۰. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۴۳۵؛ تذکرة خواص الأمه، ص۱۲۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۵ و ۶۷ و ۳۱۸؛ عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۷۳.</ref>.
# بر اساس تعدد طریق [[روایت]] نیز [[اعتبار حدیث]] [[سفینه]] [[اثبات]] می‌شود، چنان که [[حافظ سخاوی]] در [[استجلاب ارتقاء الغُرف (کتاب)|استجلاب ارتقاء الغُرف]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[ابن حجر هیتمی]] صاحب [[الصواعق المحرقه (کتاب)|الصواعق المحرقه]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref> و [[سمهودی مصری]] در [[جواهر العِقدین (کتاب)|جواهر العِقدین]]<ref>جواهر العقدین، ص۳۵۹.</ref> و [[ولی الله لکهنوی]] در [[مرآة المؤمنین (کتاب)|مرآة المؤمنین]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۱۸.</ref> به [[کثرت]] طرق [[حدیث]] [[اذعان]] کرده و گفته‌اند: برخی از طرق حدیث، تقویت کننده برخی دیگر می‌باشد.
# بر اساس تعدد طریق [[روایت]] نیز اعتبار حدیث سفینه [[اثبات]] می‌شود، چنان که [[حافظ سخاوی]] در [[استجلاب ارتقاء الغُرف (کتاب)|استجلاب ارتقاء الغُرف]]<ref>استجلاب ارتقاء الغرف، ج۲، ص۴۸۴، ذیل حدیث ۲۲۰.</ref>، [[ابن حجر هیتمی]] صاحب [[الصواعق المحرقه (کتاب)|الصواعق المحرقه]]<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۳۴.</ref> و [[سمهودی مصری]] در [[جواهر العِقدین (کتاب)|جواهر العِقدین]]<ref>جواهر العقدین، ص۳۵۹.</ref> و [[ولی الله لکهنوی]] در [[مرآة المؤمنین (کتاب)|مرآة المؤمنین]]<ref>عبقات الأنوار، ج۲۳، ص۹۱۸.</ref> به [[کثرت]] طرق [[حدیث]] [[اذعان]] کرده و گفته‌اند: برخی از طرق حدیث، تقویت کننده برخی دیگر است.
# [[دلیل]] دیگر بر اعتبار این حدیث وجود شواهدی بر صحّت آن است. یکی از طرقی که برای بررسی صحت یک حدیث به کار گرفته می‌شود آن است که با غمض عین از اعتبار [[سند]]، می‌گویند اگر مضمون این حدیث در [[روایات معتبر]] دیگر آمده باشد مؤید و شاهدی بر اعتبار آن حدیث خواهد بود. مثلاً در مورد [[حدیث کساء]] به صورتی که در میان ما مشهور شده اگر کسی بگوید از نظر سند نمی‌توان آن را به [[معصوم]] استناد داد، اما [[راه]] دیگری برای اعتبار آن وجود دارد و آن این است که همه مضامینی که در این روایت آمده در [[روایات]] دیگر بیان شده است، لذا [[معتقد]] می‌شویم که همه آن‌چه در این روایت آمده از معصوم است با این تفاوت که گاه در یک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد [[حدیث سفینه]] نیز همین نکته وجود دارد<ref> درباره شواهد حادیث سفینه ر. ک: تفحات الأزهار، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۲.</ref>
# [[دلیل]] دیگر بر اعتبار این حدیث وجود شواهدی بر صحّت آن است. یکی از طرقی که برای بررسی صحت یک حدیث به کار گرفته می‌شود آن است که با غمض عین از اعتبار [[سند]]، می‌گویند اگر مضمون این حدیث در [[روایات معتبر]] دیگر آمده باشد مؤید و شاهدی بر اعتبار آن حدیث خواهد بود. مثلاً در مورد [[حدیث کساء]] به صورتی که در میان ما مشهور شده اگر کسی بگوید از نظر سند نمی‌توان آن را به [[معصوم]] استناد داد، اما راه دیگری برای اعتبار آن وجود دارد و آن این است، همه مضامینی که در این روایت آمده در [[روایات]] دیگر بیان شده است، لذا [[معتقد]] می‌شویم که همه آنچه در این روایت آمده از معصوم است، با این تفاوت که گاه در یک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد [[حدیث سفینه]] نیز همین نکته وجود دارد<ref> درباره شواهد حادیث سفینه ر. ک: تفحات الأزهار، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۲؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>


=== شبهه [[ابن تیمیه]] بر حدیث سفینه و پاسخ آن ===
=== شبهه [[ابن تیمیه]] بر حدیث سفینه و پاسخ آن ===
با توجه به آنچه گفته شد روشن گردید که [[حدیث سفینه]] از نظر [[اعتبار سندی]] جای [[شک]] و شبهه‌ای ندارد. با این حال [[ابن تیمیه]] در [[منهاج السنه (کتاب)|منهاج السنه]] در نقد [[کلام]] [[علامه حلّی]]ذدر [[منهاج الکرامه (کتاب)|منهاج الکرامه]] که حدیث سفینه را به عنوان دلیلی بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} آورده، می‌گوید: {{عربی|"وأما قوله"}} {{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}} {{عربی|"فهذا لا يعرف له إسناد أصلا صحيح ولا ضعيف، ولا هو في شيء من كتب الحديث التي يعتمد عليها، وإن كان قد رواه من يروي أمثاله من حطاب الليل الذين يروون الموضوعات، فهذا مما يزيده وهنا وضعفا"}}<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۵.</ref>: برای این [[حدیث]] [[سند]] صحیحی شناخته نشده و در هیچ یک از [[کتب حدیثی]] معتبر نیامده و [[نقل]] کنندگان آن مانند هیزم کشان [[شب]]<ref>{{عربی|حطاب اللیل}}: کسانی که شب هنگام در بیابان به دنبال جمع‌آوری هیزم می‌روند.</ref>، [[راوی]] [[احادیث]] مجعول‌اند و این گونه [[راویان]] باعث وهن بیشتر حدیث می‌شوند.
با توجه به آنچه گفته شد روشن گردید که [[حدیث سفینه]] از نظر [[اعتبار سندی]] جای [[شک]] و شبهه‌ای ندارد. با این حال [[ابن تیمیه]] در [[منهاج السنه (کتاب)|منهاج السنه]] در نقد [[کلام]] [[علامه حلّی]] در [[منهاج الکرامه (کتاب)|منهاج الکرامه]] که حدیث سفینه را به عنوان دلیلی بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} آورده، می‌گوید: {{عربی|"وأما قوله"}} {{متن حدیث|مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ مَثَلُ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏}} {{عربی|"فهذا لا يعرف له إسناد أصلا صحيح ولا ضعيف، ولا هو في شيء من كتب الحديث التي يعتمد عليها، وإن كان قد رواه من يروي أمثاله من حطاب الليل الذين يروون الموضوعات، فهذا مما يزيده وهنا وضعفا"}}<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۵.</ref>: برای این [[حدیث]] سند صحیحی شناخته نشده و در هیچ یک از [[کتب حدیثی]] معتبر نیامده و [[نقل]] کنندگان آن مانند هیزم کشان شب<ref>{{عربی|حطاب اللیل}}: کسانی که شب هنگام در بیابان به دنبال جمع‌آوری هیزم می‌روند.</ref>، راوی [[احادیث]] مجعول‌اند و این گونه [[راویان]] باعث وهن بیشتر حدیث می‌شوند.


از ابن تیمیه سوال می‌کنیم آیا کتب افرادی مانند [[احمد بن حنبل]] که حدیث سفینه را نقل کرده‌اند معتبر نیست؟<ref>مشکاة المصابیح، ج۲، ص۵۱۹، ح۶۱۸۳.</ref> آیا [[طبرانی]] که این حدیث را در هر سه معجم<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲-۴۶ و ص۳۴ و ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۴ و ج۶، ص۸۵؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰ ج۲، ص۸۷.</ref> خود آورده، کتب وی از کتب معتبره نیست؟ و یا [[حاکم نیشابوری]] که آن را در مستدرک<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳.</ref> خویش آورده و بسیاری از احادیث وی را [[ذهبی]] پذیرفته، کتاب معتبری نیست؟ باز سوال می‌کنیم آیا علمایی مانند [[ابونعیم اصفهانی]]<ref>حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶.</ref> و [[خطیب بغدادی]]<ref>المتفق و المفترق، ص۶۷۶.</ref> که این حدیث را نقل کرده‌اند حطّاب اللیل هستند؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۴.</ref>
از این تیمیه سوال می‌کنیم آیا کتب افرادی مانند [[احمد بن حنبل]] که حدیث سفینه را نقل کرده‌اند معتبر نیست؟<ref>مشکاة المصابیح، ج۲، ص۵۱۹، ح۶۱۸۳.</ref> آیا [[طبرانی]] که این حدیث را در هر سه معجم<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲-۴۶ و ص۳۴ و ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۴ و ج۶، ص۸۵؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰ ج۲، ص۸۷.</ref> خود آورده، کتب وی از کتب معتبره نیست؟ و یا [[حاکم نیشابوری]] که آنرا در مستدرک<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۴۳.</ref> خویش آورده و بسیاری از احادیث وی را [[ذهبی]] پذیرفته، کتاب معتبری نیست؟ باز سوال می‌کنیم آیا علمایی مانند [[ابونعیم اصفهانی]]<ref>حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶.</ref> و [[خطیب بغدادی]]<ref>المتفق و المفترق، ص۶۷۶.</ref> که این حدیث را نقل کرده‌اند حطّاب اللیل هستند؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۴.</ref>


=== [[شبهه]] [[ناصرالدین آلبانی]] بر [[حدیث سفینه]] و پاسخ آن ===
=== [[شبهه]] [[ناصرالدین آلبانی]] بر [[حدیث سفینه]] و پاسخ آن ===
ناصرالدین آلبانی نیز [[سند حدیث سفینه]] [[نوح]] را مورد مناقشه قرار داده است. وی می‌گوید: حدیث سفینه هر چند طرقش متعدد است اما قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} در مورد آن جاری نیست<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۴، ص۳۶۰.</ref>.
ناصرالدین آلبانی نیز سند حدیث سفینه نوح را مورد مناقشه قرار داده است. وی می‌گوید: حدیث سفینه هر چند طرقش متعدد است اما قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} در مورد آن جاری نیست<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۴، ص۳۶۰.</ref>.
 
در پاسخ این اشکال چند نکته قابل توجه است:
در پاسخ این اشکال چند نکته قابل توجه است:
# [[آلبانی]] از مجموع پنجاه طریق حدیث سفینه، تنها نُه طریق را بررسی کرده است<ref>طرق عطیه از ابوسعید خدری، سعید بن جبیر از ابن عباس، سعید بن مسیّب از ابوذر، حنش بن معتمر از ابوذر از سه طریق، ابوالطفیل از ابوذر، أیاس بن سلمه از پدرش سلمة بن أکوع و عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیر.</ref>. بنابراین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
# آلبانی از مجموع پنجاه طریق حدیث سفینه، تنها نُه طریق را بررسی کرده است<ref>طرق عطیه از ابوسعید خدری، سعید بن جبیر از ابن عباس، سعید بن مسیّب از ابوذر، حنش بن معتمر از ابوذر از سه طریق، ابوالطفیل از ابوذر، أیاس بن سلمه از پدرش سلمة بن أکوع و عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیر.</ref>. بنابراین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
# راویانی که وی در این چند طریق [[ضعیف]] دانسته، دارای ضعفی که باعث کنار گذاشتن [[حدیث]] باشد نیستند. طبق مبنایی که خود وی نیز پذیرفته، [[ضعف]] [[راوی]] آنگاه قدح وی به شمار می‌آید که یا راوی از جهت [[حافظه]] ضعیف باشد و یا منشا ضعف وی [[اتهام]] در [[دین]] و [[صداقت]] وی باشد. اما اگر منشا ضعف وی اینها نباشد مانند این که متهم به تدلیس باشد و یا [[مذهب]] وی را نپذیرفته باشند، اگر طرق حدیث متعدد باشد این [[ضعف‌ها]] خللی به [[اعتبار حدیث]] نمی‌زند<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۱۳۲ و ج۵، ص۵۳۵.</ref>.
# راویانی که وی در این چند طریق [[ضعیف]] دانسته، دارای ضعفی که باعث کنار گذاشتن [[حدیث]] باشد نیستند. طبق مبنایی که خود وی نیز پذیرفته، [[ضعف]] راوی آنگاه قدح وی به شمار می‌آید که یا راوی از جهت حافظه ضعیف باشد و یا منشا ضعف وی [[اتهام]] در [[دین]] و [[صداقت]] وی باشد. اما اگر منشا ضعف وی اینها نباشد مانند این که متهم به تدلیس باشد و یا [[مذهب]] وی را نپذیرفته باشند، اگر طرق حدیث متعدد باشد این [[ضعف‌ها]] خللی به [[اعتبار حدیث]] نمی‌زند<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۱۳۲ و ج۵، ص۵۳۵.</ref>.
# وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از [[راویان]] آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوه‌ای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>
# وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از راویان آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوه‌ای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>.


=== [[تضعیف]] [[عطیه عوفی]] و پاسخ آن ===
=== [[تضعیف]] [[عطیه عوفی]] و پاسخ آن ===
یکی از راویانی که وی [[ضعیف]] دانسته، “عطیه عوفی کوفی” است که از [[ابوسعید خدری]] [[نقل روایت]] کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.</ref>. [[عطیه]] یکی از مشاهیر [[تابعین]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.</ref> و پیرو [[مذهب تشیع]] است. بعضی از [[اهل]] [[سنّت]] وی را [[مدح]] و برخی دیگر قدح نموده‌اند. از مادحین می‌توان از افرادی همچون [[هیثمی]]<ref>مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.</ref> و ابن حبّان<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.</ref>، نام برد. [[یحیی بن معین]] او را “صالح” دانسته<ref>الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.</ref> و [[ابن حجر]] با تعبیر “صدوق” از وی یاد کرده است<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.</ref>.
یکی از راویانی که وی ضعیف دانسته، “عطیه عوفی کوفی” است که از [[ابوسعید خدری]] [[نقل روایت]] کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.</ref>. [[عطیه]] یکی از مشاهیر [[تابعین]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.</ref> و پیرو [[مذهب تشیع]] است. بعضی از [[اهل سنّت]] وی را [[مدح]] و برخی دیگر قدح نموده‌اند. از مادحین می‌توان از افرادی همچون [[هیثمی]]<ref>مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.</ref> و ابن حبّان<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.</ref>، نام برد. [[یحیی بن معین]] او را “صالح” دانسته<ref>الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.</ref> و [[ابن حجر]] با تعبیر “صدوق” از وی یاد کرده است<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.</ref>.


کسانی نیز که وی را [[جرح]] کرده‌اند وجه آن را سه چیز دانسته‌اند: تدلیس، [[تشیّع]] و [[روایت]] کردن [[احادیث]] منکر. [[دلیل]] بر تدلیس، [[سخن]] [[محمد بن سائب کلبی]] است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با [[کنیه]] ابوسعید [[نقل]] کرده‌ام<ref>المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. یعنی با این کار [[ذهن]] [[مردم]] [[منحرف]] شده و به شخص دیگری منتقل می‌شود. این در حالی است که:
کسانی نیز که وی را [[جرح]] کرده‌اند وجه آن را سه چیز دانسته‌اند: تدلیس، [[تشیّع]] و [[روایت]] کردن [[احادیث]] منکر. [[دلیل]] بر تدلیس، [[سخن]] [[محمد بن سائب کلبی]] است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با کنیه ابوسعید [[نقل]] کرده‌ام<ref>المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. یعنی با این کار ذهن [[مردم]] [[منحرف]] شده و به شخص دیگری منتقل می‌شود. این در حالی است که:


'''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه می‌توان سخن وی را قبول کرد!
'''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه می‌توان سخن وی را قبول کرد!


'''ثانیاً''': اگر فرض کنیم نسبت تدلیس درست باشد، باعث [[خروج]] وی از گردونه [[راویان]] نمی‌شود؛ زیرا [[اقدام]] عطیه از معاریض است، نه از مصادیق کذب<ref>الإحکام فی اصول الأحکام، ج۲، ص۹۰؛ الإقتراح فی بیان الإصلاح، ج۱، ص۲۰.</ref>. به افراد دیگری نیز نسبت تدلیس داده شده اما این امر باعث نشده [[شخصیت]] [[روایی]] آنها زیر سوال برود و از [[اعتماد]] بیافتد، مانند [[سفیان]] ثوری و [[مروان]] بن [[معاویه]] فزاری که متهم به تدلیس شده‌اند<ref>رفع المناره، ص۱۵۱۔۱۵۲.</ref>، اما کسی آنان را جرح نکرده و از [[عدالت]] ساقط ننموده است. علاوه بر این که روایت [[عطیه]] از طرق مختلفی [[نقل]] شده است.
'''ثانیاً''': اگر فرض کنیم نسبت تدلیس درست باشد، باعث خروج وی از گردونه [[راویان]] نمی‌شود؛ زیرا [[اقدام]] عطیه از معاریض است، نه از مصادیق کذب<ref>الإحکام فی اصول الأحکام، ج۲، ص۹۰؛ الإقتراح فی بیان الإصلاح، ج۱، ص۲۰.</ref>. به افراد دیگری نیز نسبت تدلیس داده شده اما این امر باعث نشده [[شخصیت]] روایی آنها زیر سوال برود و از اعتماد بیافتد، مانند [[سفیان]] ثوری و مروان بن معاویه فزاری که متهم به تدلیس شده‌اند<ref>رفع المناره، ص۱۵۱۔۱۵۲.</ref>، اما کسی آنان را جرح نکرده و از [[عدالت]] ساقط ننموده است. علاوه بر این که روایت [[عطیه]] از طرق مختلفی [[نقل]] شده است.
در مورد [[مذهب تشیع]] وی نیز این امر خود به خود قدحی به شمار نمی‌رود. نقل شده که به [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته شد فلان [[راوی]] چون [[شیعه]] است باید کنار گذاشته شود، وی گفت: اگر بخواهیم به خاطر شیعه بودن راوی آن [[روایات]] را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار [[نبوّت]] از بین خواهد رفت و این مفسده‌ای است بس [[عظیم]]<ref>{{عربی|فلو رد حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة، و هذه مفسدة بینة}} میزان الاعتدال، ج۱، ص۵، ح۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۱.</ref>.
 
در مراجعه ۱۵ کتاب “المراجعات” شیخ [[سلیم]] همین اشکال را بر سیّد شرف‌الدین می‌کند و می‌گوید: شما توضیح ندادید که چگونه علمای [[اهل]] [[سنّت]] به [[رجال]] شیعه [[احتجاج]] می‌کنند و این مطلب را برای ما [[تبیین]] نکردید. بهتر است که آن رجال شیعه که مورد [[اعتماد]] اهل سنّت هستند را نام ببرید<ref>المراجعات، ص۱۳۶.</ref>.
در مورد [[مذهب تشیع]] وی نیز این امر خود به خود قدحی به شمار نمی‌رود. نقل شده که به [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته شد فلان راوی چون [[شیعه]] است باید کنار گذاشته شود، وی گفت: اگر بخواهیم به خاطر شیعه بودن راوی آن [[روایات]] را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار [[نبوّت]] از بین خواهد رفت و این مفسده‌ای است بس عظیم<ref>{{عربی|فلو رد حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة، و هذه مفسدة بینة}}، میزان الاعتدال، ج۱، ص۵، ح۲؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۱.</ref>.
[[شرف الدین]] ۱۰۰ نفر از این [[راویان]] را نام می‌برد. اولین نفر آنها “أبان بن تغلب” است که ذهبی درباره وی گفته است: او یکی از [[شیعیان]] سرسخت، اما [[راستگو]] است و ما به [[صدق]] وی کار داریم و شیعه بودن وی مربوط به خودش است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۵. این مطلب یکی از مبانی علم رجال است که ما نیز آن را قبول داریم. در نظر ما اگر کسی در مذهب دچار مشکل باشد اما ثابت شود که در نقل مطالب امین است او را کنار نمی‌گذاریم. این درست مانند فرمایش امام حسن عسکری {{ع}} در مورد بنی فضال است که فرمودند: {{متن حدیث|خذوا ما رووا و ذروا ما رأو}} وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۳۷.</ref>.
 
آخرین نفری نیز که شرف‌الدین نام برده، “[[ابو عبدالله جدلی]]” است. ذهبی در باره وی گفته است. وی از رجال ابی‌داود و [[ترمذی]] است و از شیعیان سرسخت است. او از پرچم‌داران [[قیام مختار]] بوده و [[احمد بن حنبل]] وی را توثیق کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۴۴.</ref>
در مراجعه به کتاب “المراجعات” شیخ [[سلیم]] همین اشکال را بر سیّد شرف‌الدین می‌کند و می‌گوید: شما توضیح ندادید که چگونه علمای اهل سنّت به رجال شیعه [[احتجاج]] می‌کنند و این مطلب را برای ما [[تبیین]] نکردید. بهتر است که آن رجال شیعه که مورد اعتماد اهل سنّت هستند را نام ببرید<ref>المراجعات، ص۱۳۶.</ref>.
[[ابن حجر]] درباره عبّاد بن [[یعقوب رواجنی]] می‌گوید: وی کسی است که به [[رافضی]] بودن مشهور است اما در عین حال [[صدوق]] و از [[رجال]] [[بخاری]] است. [[ابوحاتم رازی]]- که فردی سخت‌گیر است و هرگاه فردی را توثیق کند، آن را خوب می‌دانند و اگر قدح کند در [[کلام]] وی ملاحظه می‌کنند- عباد بن یعقوب را توثیق نموده است. ابن حبّان گفته است: وی شیعه‌ای بود که [[دعوت]] به [[مذهب تشیع]] می‌کرده است. [[صالح بن محمد]] می‌گوید وی فردی بوده که [[عثمان]] را شتم می‌کرده است. با این حال [[ابن حجر عسقلانی]] که فرد شاخصی در رجال [[حدیث]] و [[فقه]] است وی را توثیق کرده و گفته است: بخاری [[حدیثی]] را از وی [[نقل]] کرده است که [[احادیث]] دیگری قرینه آن است<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۹.</ref>.
 
شرف الدین ۱۰۰ نفر از این [[راویان]] را نام می‌برد. اولین نفر آنها “أبان بن تغلب” است که ذهبی درباره وی گفته است: او یکی از [[شیعیان]] سرسخت، اما [[راستگو]] است و ما به [[صدق]] وی کار داریم و شیعه بودن وی مربوط به خودش است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۵. این مطلب یکی از مبانی علم رجال است که ما نیز آن را قبول داریم. در نظر ما اگر کسی در مذهب دچار مشکل باشد اما ثابت شود که در نقل مطالب امین است او را کنار نمی‌گذاریم. این درست مانند فرمایش امام حسن عسکری {{ع}} در مورد بنی فضال است که فرمودند: {{متن حدیث|خذوا ما رووا و ذروا ما رأو}} وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۲۳۷.</ref>. آخرین نفری نیز که شرف‌الدین نام برده، “[[ابو عبدالله جدلی]]” است. ذهبی در باره وی گفته است. وی از رجال ابی‌داود و [[ترمذی]] است و از شیعیان سرسخت است. او از پرچم‌داران [[قیام مختار]] بوده و [[احمد بن حنبل]] وی را توثیق کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۴۴.</ref>.
 
[[ابن حجر]] درباره عبّاد بن یعقوب رواجنی می‌گوید: وی کسی است که به [[رافضی]] بودن مشهور است اما در عین حال صدوق و از رجال [[بخاری]] است. [[ابوحاتم رازی]] ـ که فردی سخت‌گیر است و هرگاه فردی را توثیق کند، آن را خوب می‌دانند و اگر قدح کند در [[کلام]] وی ملاحظه می‌کنند ـ عباد بن یعقوب را توثیق نموده است. ابن حبّان گفته است: وی شیعه‌ای بود که [[دعوت]] به [[مذهب تشیع]] می‌کرده است. [[صالح بن محمد]] می‌گوید وی فردی بوده که [[عثمان]] را شتم می‌کرده است. با این حال [[ابن حجر عسقلانی]] که فرد شاخصی در رجال [[حدیث]] و [[فقه]] است وی را توثیق کرده و گفته است: بخاری [[حدیثی]] را از وی [[نقل]] کرده است که [[احادیث]] دیگری قرینه آن است<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۹.</ref>.


'''ثالثاً''': [[جرح]] به خاطر [[روایت]] نمودن احادیث منکر نیز مردود است؛ زیرا در کتب رجال جز یک حدیث که [[ابن عدی]] ناقل آن است، مورد دیگری نقل نشده است. آن روایت این است: {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من أسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء و ان ابابکر و عمر منهم و أنعما}}: [[اهل]] درجات [[برتر]] را کسانی که [[پایین‌تر]] از آنان هستند می‌بینند، همان گونه که ستاره‌ای که طلوع کرده است در افق [[آسمان]] دیده می‌شود، و [[ابوبکر]] و [[عمر]] از آنان می‌باشند<ref>درباره نقل چنین روایتی از عطیه دو احتمال وجود دارد، یکی این که این حدیث جعلی بوده و به دروغ به وی نسبت داده شده است. دیگر این که ممکن است وی در مقام تقیه بوده باشد، اعم از این که تقیه وی خوفی و یا مداراتی باشد. علاوه بر این که اساساً سخن ما در این جا از باب الزام است و در صدد بیان دلالت و مصداق آن نیستیم.</ref>. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا [[حدیث منکر]] به حدیثی گفته می‌شود که دو ویژگی داشته باشند: یکی این که مضمون آن [[غلوّ]] آمیز باشد و دیگر این که [[محدثین]] برجسته آن را [[نقل]] نکرده و شاد باشد، اما این [[حدیث]] چنین نیست. [[احمد بن حنبل]] از ابوالوداک این حدیث را نقل کرده است، با این حال وی را [[راوی]] منکر ندانسته‌اند<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۸۴ و ۸۵ ح۱۱۱۴۹.</ref>.
'''ثالثاً''': جرح به خاطر [[روایت]] نمودن احادیث منکر نیز مردود است؛ زیرا در کتب رجال جز یک حدیث که [[ابن عدی]] ناقل آن است، مورد دیگری نقل نشده است. آن روایت این است: {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من أسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء و ان ابابکر و عمر منهم و أنعما}}: [[اهل]] درجات [[برتر]] را کسانی که پایین‌تر از آنان هستند می‌بینند، همان گونه که ستاره‌ای که طلوع کرده است در افق [[آسمان]] دیده می‌شود، و [[ابوبکر]] و [[عمر]] از آنان هستند<ref>درباره نقل چنین روایتی از عطیه دو احتمال وجود دارد، یکی این که این حدیث جعلی بوده و به دروغ به وی نسبت داده شده است. دیگر این که ممکن است وی در مقام تقیه بوده باشد، اعم از این که تقیه وی خوفی و یا مداراتی باشد. علاوه بر این که اساساً سخن ما در این جا از باب الزام است و در صدد بیان دلالت و مصداق آن نیستیم.</ref>. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا [[حدیث منکر]] به حدیثی گفته می‌شود که دو ویژگی داشته باشند: یکی اینکه مضمون آن [[غلوّ]] آمیز باشد و دیگر این که محدثین برجسته آن را [[نقل]] نکرده و شاد باشد، اما این [[حدیث]] چنین نیست. [[احمد بن حنبل]] از ابوالوداک این حدیث را نقل کرده است، با این حال وی را [[راوی]] منکر ندانسته‌اند<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۸۴ و ۸۵ ح۱۱۱۴۹.</ref>.
بر فرض که این [[حدیث منکر]] باشد، نقل یک حدیث منکر باعث ساقط شدن اعتبار راوی نمی‌شود به خصوص که [[عطیه]] از مکثرین (دارای [[روایات]] بسیار) است. مضافاً بر این که خود [[آلبانی]] همین حدیث را با این که عطیه راوی آن است نقل کرده و پذیرفته است. چگونه است<ref>صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که وقتی عطیه [[حدیث سفینه]] را نقل می‌کند [[ضعیف]] شمرده و غیر قابل تقویت دانسته، اما وقتی حدیث دیگری را نقل می‌کند می‌گوید [[موثق]] است؟!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۶.</ref>


=== [[تضعیف]] [[حسن]] بن [[ابی جعفر]] و پاسخ آن ===
بر فرض که این [[حدیث منکر]] باشد، نقل یک حدیث منکر باعث ساقط شدن اعتبار راوی نمی‌شود به خصوص که [[عطیه]] از مکثرین (دارای [[روایات]] بسیار) است. مضافاً بر اینکه خود [[آلبانی]] همین حدیث را با اینکه عطیه راوی آن است نقل کرده و پذیرفته است. چگونه است<ref>صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که وقتی عطیه [[حدیث سفینه]] را نقل می‌کند ضعیف شمرده و غیر قابل تقویت دانسته، اما وقتی حدیث دیگری را نقل می‌کند می‌گوید موثق است؟!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۶.</ref>
[[آلبانی]] در این [[راوی]] نیز مناقشه کرده است. سندی که این روای در آن آمده چنین است: “[[محمد بن عبدالعزیز]] عن [[سلیمان بن ابراهیم]] عن [[حسن بن ابی جعفر]] عن [[ابوالصحباء]] عن [[سعید بن جبیر]] عن ابن عباس”<ref>المعجم الأوسط، ج۳، ص۴۶.</ref> [[آلبانی]] [[حسن بن ابی جعفر]] را [[ضعیف]] دانسته است. اما در کتاب‌های تراجم [[اهل‌سنّت]] وی با تعابیری چون: [[صدوق]]، شیخ [[صالح]]، [[فاضل]]، [[خیار عبادالله]]، [[خیار الناس]]، من المتعبّدین، [[مستجاب الدعوه]]، لا یعتمد الکذب، و دارای [[احادیث]] صالحه توصیف شده است، و از سوی [[ابن ابی حاتم]]، [[جرجانی]]، ابن حبّان، المزّی و [[ذهبی]] توثیق شده است<ref>الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۳۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۳۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۷۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. البته در [[جرح]] او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و [[غافل]] از [[صنعت]] [[حدیث]] به کار رفته است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>، که قدح‌های قابل توجهی در کنار آن مدح‌ها نیست. علاوه بر این، بر فرض اگر کسی وی را ضعیف بشمارد، [[روایت]] با مشکلی مواجه نخواهد شد؛ زیرا:


'''اولاً''': قاعده [[متابعت]] و تقویت به وسیله طرق دیگر در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حَسَن می‌رساند.
=== تضعیف حسن بن ابی جعفر و پاسخ آن ===
[[آلبانی]] در این راوی نیز مناقشه کرده است. سندی که این روای در آن آمده چنین است: “[[محمد بن عبدالعزیز]] عن [[سلیمان بن ابراهیم]] عن [[حسن بن ابی جعفر]] عن [[ابوالصحباء]] عن [[سعید بن جبیر]] عن ابن عباس”<ref>المعجم الأوسط، ج۳، ص۴۶.</ref> آلبانی [[حسن بن ابی جعفر]] را [[ضعیف]] دانسته است. اما در کتاب‌های تراجم [[اهل‌سنّت]] وی با تعابیری چون: [[صدوق]]، شیخ [[صالح]]، [[فاضل]]، خیار عبادالله، [[خیار الناس]]، من المتعبّدین، مستجاب الدعوه، لا یعتمد الکذب، و دارای [[احادیث]] صالحه توصیف شده است و از سوی [[ابن ابی حاتم]]، [[جرجانی]]، ابن حبّان، المزّی و [[ذهبی]] توثیق شده است<ref>الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۹؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۱۳۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۳۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۷۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. البته در [[جرح]] او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و [[غافل]] از [[صنعت]] [[حدیث]] به کار رفته است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۸۳.</ref> که قدح‌های قابل توجهی در کنار آن مدح‌ها نیست. علاوه بر این، بر فرض اگر کسی وی را ضعیف بشمارد، [[روایت]] با مشکلی مواجه نخواهد شد؛ زیرا:
 
'''اولاً''': قاعده متابعت و تقویت به وسیله طرق دیگر در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حَسَن می‌رساند.


'''ثانیاً''': آلبانی حدیث [[ابن عباس]] را تنها از طریق حسن بن ابی جعفر [[نقل]] کرده است، امّا دو طریق دیگر هم دارد و یکی از آن دو در [[منابع اهل سنت]] و توسط [[ابن مغازلی]] نیز آمده است<ref>مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۸۸.</ref>.
'''ثانیاً''': آلبانی حدیث [[ابن عباس]] را تنها از طریق حسن بن ابی جعفر [[نقل]] کرده است، امّا دو طریق دیگر هم دارد و یکی از آن دو در [[منابع اهل سنت]] و توسط [[ابن مغازلی]] نیز آمده است<ref>مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۸۸.</ref>.


'''ثالثاً''': آلبانی طریق حسن بن ابی جعفر را در احادیث دیگری، حسن و در جایی، صحیح دانسته است<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. بنابراین [[تغییر]] روش وی در [[حدیث سفینه]] جای [[تأمّل]] و [[تعجب]] دارد!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۹.</ref>
'''ثالثاً''': آلبانی طریق حسن بن ابی جعفر را در احادیث دیگری، حسن و در جایی، صحیح دانسته است<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. بنابراین تغییر روش وی در [[حدیث سفینه]] جای [[تأمّل]] و [[تعجب]] دارد!<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۹.</ref>


=== [[تضعیف]] طرق [[حدیث]] ابی‌ذر و پاسخ آن ===
=== تضعیف طرق [[حدیث]] ابی‌ذر و پاسخ آن ===
[[آلبانی]]، سه طریق از طرق حدیث ابی‌ذر را تضعیف کرده است:
[[آلبانی]]، سه طریق از طرق حدیث ابی‌ذر را تضعیف کرده است:
# در طریقی، [[علی بن زید بن جدعان]] را [[ضعیف]] دانسته است. آن طریق از این قرار است: مسلم بن [[ابراهیم]] از [[حسن بن ابی جعفر]] از [[علی بن زید بن جدعان]] از [[سعید بن مسیب]] از [[ابوذر غفاری]].
# در طریقی، [[علی بن زید بن جدعان]] را ضعیف دانسته است. آن طریق از این قرار است: مسلم بن [[ابراهیم]] از [[حسن بن ابی جعفر]] از [[علی بن زید بن جدعان]] از [[سعید بن مسیب]] از [[ابوذر غفاری]].
# در طریق دیگری، [[عبدالله بن عبد القدوس]] و [[عبدالله بن داهر رازی]] و [[ابی اسحاق]] و [[حنش بن معتمر]] را تضعیف کرده است.
# در طریق دیگری، [[عبدالله بن عبد القدوس]] و [[عبدالله بن داهر رازی]] و [[ابی اسحاق]] و [[حنش بن معتمر]] را تضعیف کرده است.
# در طریق دیگری، به خاطر وجود [[مفضل بن صالح]]، آن را ضعیف دانسته است.
# در طریق دیگری، به خاطر وجود [[مفضل بن صالح]]، آن را ضعیف دانسته است.
خط ۱۱۳: خط ۹۵:
'''پاسخ'''
'''پاسخ'''


'''اولاً''': غیر از این سه طریق، ۲۷ طریق دیگر نیز برای حدیث [[ابوذر]] در [[منابع روایی]] آمده است که ده طریق از این بیست و هفت طریق مستقل بوده و در منابع معتبر [[اهل]] [[سنّت]] نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور کسانی که آلبانی مدعی [[ضعف]] آنهاست، وجود ندارد. با این وجود، این که چرا آلبانی اشاره‌ای به این طرق نکرده است، جای تامّل است. بنا براین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.
'''اولاً''': غیر از این سه طریق، ۲۷ طریق دیگر نیز برای حدیث [[ابوذر]] در منابع روایی آمده است که ده طریق از این بیست و هفت طریق مستقل بوده و در منابع معتبر [[اهل]] [[سنّت]] نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور کسانی که آلبانی مدعی [[ضعف]] آنهاست، وجود ندارد. با این وجود، این که چرا آلبانی اشاره‌ای به این طرق نکرده است، جای تامّل است. بنا براین، نقد وی از این جهت فاقد وجاهت و اعتبار [[علمی]] است.


'''ثانیاً''': راویانی که آلبانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است، مثلاً علی بن زید بن جدعان، از [[فقیهان]] و [[راویان]] بزرگ [[شیعه]] است و [[روایات]] او در منابع روایی معتبر [[اهل سنت]]، مانند [[صحیح مسلم]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن ابن ماجه]] و... آمده است. و در کتب تراجم با تعابیری چون: {{عربی|الإمام العالم الکبیر، صدوق، ثقة، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاء البصره، یصلی اللیل کله، ما اختلط قطّ}}، از وی یاد شده است. حال چگونه است که این همه [[مدح]] درباره وی نادیده گرفته شده است؟ البته تعابیر قدحی مانند {{عربی|کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا}} نیز وجود دارد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۳۴؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref> که همان‌طور که از [[کلام]] بزرگان [[اهل سنت]] [[نقل]] شد، داشتن [[مذهب تشیع]]، [[وثاقت]] [[راوی]] را خدشه‌دار نمی‌سازد<ref>میزان الاعتدال، ج۶، ص۲۰۶؛ الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۱۹۶.</ref>.
'''ثانیاً''': راویانی که آلبانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است، مثلاً علی بن زید بن جدعان، از [[فقیهان]] و راویان بزرگ [[شیعه]] است و [[روایات]] او در منابع روایی معتبر [[اهل سنت]]، مانند [[صحیح مسلم]]، [[سنن ابی داود]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن ابن ماجه]] و... آمده است و در کتب تراجم با تعابیری چون: {{عربی|الإمام العالم الکبیر، صدوق، ثقة، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاء البصره، یصلی اللیل کله، ما اختلط قطّ}}، از وی یاد شده است. حال چگونه است که این همه [[مدح]] درباره وی نادیده گرفته شده است؟ البته تعابیر قدحی مانند {{عربی|کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا}} نیز وجود دارد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۳۴؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref> که همان‌طور که از [[کلام]] بزرگان [[اهل سنت]] [[نقل]] شد، داشتن [[مذهب تشیع]]، [[وثاقت]] راوی را خدشه‌دار نمی‌سازد<ref>میزان الاعتدال، ج۶، ص۲۰۶؛ الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۱۹۶.</ref>.
[[عبدالله بن عبد القدوس]] نیز از روایان [[شیعه]] است که [[روایت]] وی در منابع معتبر [[روایی]] اهل سنت آمده است. [[بخاری]] به روایت او [[استشهاد]] کرده و در کتب تراجم با تعبیر [[ثقه]] و [[صدوق]] از او یاد شده است. از طرف دیگر، در قدح او نیز تعابیری چون {{عربی|رافضی خبیث و عامه ما یروی فی فضائل اهل البیت}} نیز به چشم می‌خورد<ref>الضعفاء والمتروکون، ج۲، ص۱۳۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۳۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref>. اما این‌گونه قدح‌ها با توجه به مدح‌هایی که ذکر شد، موجب [[تضعیف]] راوی نمی‌باشد.


[[عبدالله بن داهر رازی]] از دیگر روایان [[شیعی]] است که روایاتی از او در منابع معتبر روایی اهل سنت موجود است. وی با تعبیر “شیخ صدوق” تعدیل، و با تعابیری چون {{عربی|رافضی، خبیث، عامة مایرویه فی فضائل علی {{ع}}}} تضعیف شده است<ref>الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۲۵۰؛ الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۶۰؛ لسان المیزان، ج۳، ص۲۸۳.</ref>. اما اینها قدح‌هایی نیست که [[دلیل]] بر [[ضعف]] راوی باشد. و این که چر [[آلبانی]] عبدالله بن داهر را [[شرور]] می‌نامد، و چرا [[شر]] او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس می‌داند<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱، ص۶۳۱ و ج۶، ص۸۵.</ref>، معلوم نیست؟ آیا صرف این که عقیلی او را [[رافضی]] خبیث نامیده، یا [[ابن عدی]] گفته عموم [[روایات]] او درباره [[امام علی]] {{ع}} است، یا [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] او را متهم به وضع کرده‌اند، برای طرح این [[اتهام]] کافی است؟
[[عبدالله بن عبد القدوس]] نیز از روایان [[شیعه]] است که [[روایت]] وی در منابع معتبر روایی اهل سنت آمده است. [[بخاری]] به روایت او [[استشهاد]] کرده و در کتب تراجم با تعبیر [[ثقه]] و [[صدوق]] از او یاد شده است. از طرف دیگر، در قدح او نیز تعابیری چون {{عربی|رافضی خبیث و عامه ما یروی فی فضائل اهل البیت}} نیز به چشم می‌خورد<ref>الضعفاء والمتروکون، ج۲، ص۱۳۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۳۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۵؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref>. اما این‌گونه قدح‌ها با توجه به مدح‌هایی که ذکر شد، موجب [[تضعیف]] راوی نیست.
[[ابواسحاق سبیعی]] ([[عمرو بن عبدالله]]) که [[ابن قتیبه]]<ref>المعارف، ج۱، ص۶۲۴.</ref> و [[شهرستانی]]<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰ ص۱۱۲.</ref> او را از بزرگان شیعه می‌شمارند، از [[تابعین]] مشهور نزد [[اهل]] [[سنّت]] است و با تعابیری چون ثقه، [[امام]] تابعین [[کوفه]]، ختم کننده [[قرآن]] در هر سه [[روز]]، صوّام، قوّام، کثیر الرّوایه، رجالی، [[راوی]] از ۳۸ [[صحابی]] و خوش [[حافظه]] توثیق شده است<ref>تاریخ الثقات، ج۱، ص۳۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۷؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۳، ص۲۷۰؛ الجرح والتعدیل، ج۶ (ک)، ص۲۴۲.</ref>.
[[آلبانی]]، [[ابواسحاق]] را مدلّس و مختلط می‌داند، در حالی که از تراجم نگاران کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده و مسأله اختلاط در ایام [[پیری]] را هم [[ذهبی]] صریحاً [[نفی]] کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. علاوه بر این که آلبانی در موارد فراوانی [[حدیث]] ابواسحاق را صحیح دانسته و او را توثیق کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۵، ص۵۵.</ref>.


[[حنش بن معتمر کنانی]] از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۷ (ک)، ص۲۳۲.</ref> با تعابیری چون [[صالح]]، [[ثقه]]، [[قوی]]، لابأس به، توثیق شده است. اما به [[زعم]] بعضی، مانند ابن حبّان چون احادیثی از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده، که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد [[حجت]] است!<ref>الإصابة، ج۲، ص۱۸۴؛ الجرح و ۹ التعدیل، ج۳، ص۲۹۱؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۲۹۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref> در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی [[حنش]] را با لفظ “صدوق” توثیق کرده و احادیثش را [[حسن]] و قابل [[متابعت]] شمرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۲، ص۴۷۸؛ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱۳، ص۷۵۵؛ ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.
[[عبدالله بن داهر رازی]] از دیگر روایان [[شیعی]] است که روایاتی از او در منابع معتبر روایی اهل سنت موجود است. وی با تعبیر “شیخ صدوق” تعدیل، و با تعابیری چون {{عربی|رافضی، خبیث، عامة مایرویه فی فضائل علی {{ع}}}} تضعیف شده است<ref>الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۲۵۰؛ الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۶۰؛ لسان المیزان، ج۳، ص۲۸۳.</ref>. اما اینها قدح‌هایی نیست که [[دلیل]] بر [[ضعف]] راوی باشد و اینکه چر آلبانی عبدالله بن داهر را [[شرور]] می‌نامد و چرا [[شر]] او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس می‌داند<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱، ص۶۳۱ و ج۶، ص۸۵.</ref>، معلوم نیست؟ آیا صرف اینکه عقیلی او را [[رافضی]] خبیث نامیده، یا [[ابن عدی]] گفته عموم [[روایات]] او درباره [[امام علی]] {{ع}} است، یا [[ابن جوزی]] و [[ذهبی]] او را متهم به وضع کرده‌اند، برای طرح این [[اتهام]] کافی است؟
آلبانی “[[مفضل بن صالح]]را نیز در شمار ضعفاء آورده است، با این که به اعتراف وی، از [[رجال]] حدیث [[ترمذی]] است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱۰، ص۸.</ref>، و به تصریح [[حاکم]] روایتش بر شرط مسلم نیز هست<ref>المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. مهم‌ترین نقطه [[ضعف]] ادعایی برای ایشان این است که “منکر الحدیث” است، یعنی [[احادیث]] ناشناخته و غیر معروف را نقل کرده است. از نظر آنان بارزترین [[شاهد]] این ادعا، [[حدیث جابر]] است. [[مفضل]] نقل کرده است که [[جابر]] [[خدمت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} رسید، [[سلام]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به [[حضرت]] رسانید و درخواست کرد شکم [[مبارک]] را آشکار سازد. آن‌گاه شکم خود را به شکم [[حضرت]] چسبانید<ref>الجرح و التعدیل، ج۸ ص۳۱۷؛ الضعفاء الکبیر، ج۸، ص۴۱۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. اما این مسأله در آن [[زمان]] و از سوی عرف [[اهل]] ارادت به [[اهل بیت]] {{عم}} رواج داشته است. در [[نقل]] آمده که آب وضوی [[پیامبر]] را به عنوان [[تبرک]] می‌بردند و یا در جریانی که اواخر [[عمر]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} بود ایشان به [[مسجد]] آمدند و فرمودند: نزدیک است که من از میان شما بروم، اگر کسی حقی بر من دارد بگوید تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جریان خوردن شلاق پیامبر در یکی از مواقف به خود را ذکر می‌کند و قصد [[قصاص]] می‌کند. حضرت می‌فرماید آن شلاق مرا بیاورید و [[لباس]] خود را بالا می‌زند. او نیز از این [[فرصت]] استفاده کرده و [[بدن]] پیامبر را می‌بوسد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.


خلاصه بحث درباره [[سند حدیث سفینه]]
[[ابواسحاق سبیعی]] ([[عمرو بن عبدالله]]) که [[ابن قتیبه]]<ref>المعارف، ج۱، ص۶۲۴.</ref> و [[شهرستانی]]<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰ ص۱۱۲.</ref> او را از بزرگان شیعه می‌شمارند، از [[تابعین]] مشهور نزد اهل سنّت است و با تعابیری چون ثقه، [[امام]] تابعین [[کوفه]]، ختم کننده [[قرآن]] در هر سه [[روز]]، صوّام، قوّام، کثیر الرّوایه، رجالی، [[راوی]] از ۳۸ [[صحابی]] و خوش [[حافظه]] توثیق شده است<ref>تاریخ الثقات، ج۱، ص۳۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۷؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۳، ص۲۷۰؛ الجرح والتعدیل، ج۶ (ک)، ص۲۴۲.</ref>.
با توجه به مطالب ذیل، در صدور آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مجال [[شک و تردید]] وجود ندارد:
 
# این [[حدیث]] به جهت نقل‌های متعدد از آن [[متواتر]] است؛
آلبانی، [[ابواسحاق]] را مدلّس و مختلط می‌داند، در حالی که از تراجم نگاران کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده و مسأله اختلاط در ایام پیری را هم [[ذهبی]] صریحاً [[نفی]] کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. علاوه بر اینکه آلبانی در موارد فراوانی [[حدیث]] ابواسحاق را صحیح دانسته و او را توثیق کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۵، ص۵۵.</ref>.
# [[عالمان]] شاخص اهل [[سنّت]] تصریح به صحت آن کرده‌اند؛
 
[[حنش بن معتمر کنانی]] از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۷ (ک)، ص۲۳۲.</ref> با تعابیری چون [[صالح]]، [[ثقه]]، [[قوی]]، لابأس به، توثیق شده است. اما به [[زعم]] بعضی، مانند ابن حبّان چون احادیثی از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد [[حجت]] است!<ref>الإصابة، ج۲، ص۱۸۴؛ الجرح و ۹ التعدیل، ج۳، ص۲۹۱؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۲۹۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۲۴۳.</ref> در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی حنش را با لفظ “صدوق” توثیق کرده و احادیثش را [[حسن]] و قابل [[متابعت]] شمرده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۲، ص۴۷۸؛ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعه، ج۱۳، ص۷۵۵؛ ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.
 
آلبانی “[[مفضل بن صالح]]” را نیز در شمار ضعفاء آورده است، با اینکه به اعتراف وی، از رجال حدیث [[ترمذی]] است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج۱۰، ص۸.</ref> و به تصریح [[حاکم]] روایتش بر شرط مسلم نیز هست<ref>المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. مهم‌ترین نقطه [[ضعف]] ادعایی برای ایشان این است که “منکر الحدیث” است، یعنی [[احادیث]] ناشناخته و غیر معروف را نقل کرده است. از نظر آنان بارزترین [[شاهد]] این ادعا، [[حدیث جابر]] است. [[مفضل]] نقل کرده است که [[جابر]] [[خدمت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} رسید، [[سلام]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به حضرت رسانید و درخواست کرد شکم مبارک را آشکار سازد. آن‌گاه شکم خود را به شکم حضرت چسبانید<ref>الجرح و التعدیل، ج۸ ص۳۱۷؛ الضعفاء الکبیر، ج۸، ص۴۱۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. اما این مسأله در آن [[زمان]] و از سوی عرف [[اهل]] ارادت به [[اهل بیت]] {{عم}} رواج داشته است. در [[نقل]] آمده که آب وضوی [[پیامبر]] را به عنوان [[تبرک]] می‌بردند و یا در جریانی که اواخر [[عمر]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} بود ایشان به [[مسجد]] آمدند و فرمودند: نزدیک است که من از میان شما بروم، اگر کسی حقی بر من دارد بگوید تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جریان خوردن شلاق پیامبر در یکی از مواقف به خود را ذکر می‌کند و قصد [[قصاص]] می‌کند. حضرت می‌فرماید آن شلاق مرا بیاورید و [[لباس]] خود را بالا می‌زند. او نیز از این [[فرصت]] استفاده کرده و [[بدن]] پیامبر را می‌بوسد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.
 
خلاصه بحث درباره سند حدیث سفینه، با توجه به مطالب ذیل، در صدور آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مجال شک و تردید وجود ندارد:
# این [[حدیث]] به جهت نقل‌های متعدد از آن متواتر است؛
# [[عالمان]] شاخص اهل سنّت تصریح به صحت آن کرده‌اند؛
# حدیث در کتاب‌هایی که ملتزم شده‌اند جز صحیح را نقل نکنند، آمده است؛
# حدیث در کتاب‌هایی که ملتزم شده‌اند جز صحیح را نقل نکنند، آمده است؛
# [[کثرت]] طرق این حدیث باعث اجرای قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف‌هایی هم باشد، قابل جبران است.
# [[کثرت]] طرق این حدیث باعث اجرای قاعده {{عربی|یقوی بعضها بعضا}} است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف‌هایی هم باشد، قابل جبران است.
# ادعای [[ضعف]] برخی از [[راویان حدیث]] [[نادرست]] است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۰.</ref>
# ادعای ضعف برخی از راویان حدیث نادرست است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۰.</ref>.


=== مفاد و مدلول [[حدیث سفینه]] ===
=== مفاد و مدلول [[حدیث سفینه]] ===
در این [[حدیث شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده است، لذا برای [[فهم]] مفاد و مدلول آن لازم است این تشبیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
در این [[حدیث شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده است، لذا برای [[فهم]] مفاد و مدلول آن لازم است این تشبیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
*“'''مشبّه به'''”: “مشبه به” در این [[حدیث]] [[کشتی حضرت نوح]] {{ع}} است و “مشبه” [[اهل‌بیت]] {{عم}} است. در ادامه این حدیث درباره “مشبّه به” آمده است کسانی که بر این کشتی سوار شدند از [[طوفان]] و سیل [[نجات]] یافتند و کسانی که از آن روی برگرداندند و تخلّف کردند با سه تعبیر “غرق” أو “هلک” أو {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} ([[غرق]] شدند، هلاک شدند و در [[آتش]] پرتاب شدند) از آنها یاد شده است. منظور از غرق شدن، [[هلاکت]] [[جسمانی]] است که ناظر به [[امور دنیوی]] است. تعبیر “هلک” به معنای [[مرگ]] جسمانی، مرگ [[معنوی]] و [[ضلالت]] است. {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} نیز مربوط به [[حیات معنوی]] و جنبه [[اخروی]] آن است. بنابراین کسانی که بر کشتی نوح {{ع}} سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپیوستند هم هلاکت ظاهری پیدا کردند و هم از جهت معنوی و [[روحانی]] مردند و [[اهل]] [[دوزخ]] شدند. نکته دیگر در مورد “مشبّه به” یعنی کشتی نوح {{ع}} آن است که این کشتی به [[دستور]] و [[امر الهی]] و نیز [[نظارت]] او ساخته شد: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[پیامبر]] أولی العزم [[الهی]] است ناخدای این کشتی است و برای نجات [[قوم]] خویش فراخوان نیز داده است. آن چه ارمغان [[پیامبران الهی]] برای امّت‌هایشان است، هم [[حیات طیبه]] [[دنیوی]] و هم حیات طیبه اخروی است. [[قرآن کریم]] درباره بخش اول می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> که [[قسط]] در همه امور [[زندگی]] مقصود است. و در مورد بخش دوم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[عبادت خدا]] کلید [[رستگاری]] [[انسان]] است. [[حضرت نوح]] {{ع}} سعادتمندی [[اخروی]] و [[دنیوی]] [[امت]] خویش را [[طلب]] می‌کردند و کسانی که بر کشتی ایشان سوار شدند، از [[حیات طیبه]] دنیوی و اخروی بهره‌مند شدند، اما کسانی که تخلّف کردند از هر دو [[حیات]] بی‌بهره شدند.
 
*“'''مشبّه'''”: در این [[روایت]]، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} [[تشبیه]] شده است. حضرت نوح {{ع}} به کشتی خویش [[دعوت]] کرد و فراخوان داد، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز مانند حضرت نوح {{ع}} [[مردم]] را به اهل بیت خویش دعوت نمود. بنابراین اهل بیت به منزله کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پیوست و تمسّک نمود، [[نجات]] می‌یابد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسّک نکرد، [[غرق]] شده و مستحق [[دوزخ]] گردید.
“'''مشبّه به'''”
*“'''وجه شبه'''”: آن‌چه در قضیه حضرت نوح {{ع}} رخ داد [[طوفان]] [[حسّی]] بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان شده و هلاک گردیدند. اما در مورد اهل بیت {{عم}} طوفانی حسّی مورد نظر نیست، بلکه در اینجا تشبیه معقول به محسوس صورت گرفته است. مانند این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> که [[نور]] وجود [[الهی]] به نور [[حسی]] تشبیه شده است. اما مراد از طوفان در این جا چیست؟ طوفانی که در این جا مورد نظر است در سه قلمرو است: طوفان در [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]] و [[رفتار]]. به تعبیر دیگر در حوزه بینش‌ها، [[گرایش‌ها]] و روش‌ها، و منظور از آن، همه امور [[شیطانی]] است که از جنس [[باطل]] است. [[باورها]] و دستورالعمل‌های [[نادرست]] [[طوفان]] [[ضلالت]] است و اینها همه شیطانی است نه رحمانی. اما آن چه به [[اهل‌بیت]] {{عم}} بر می‌گردد رحمانی است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَقٌّ‏ وَ بَاطِلٌ‏، وَ لِكُلٍّ‏ أَهْلٌ‏}}<ref>نهج البلاغه: ۱۶.</ref>. همه خطاها اعم از [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]، از [[ناحیه]] [[شیطان]] است و هر چه [[حق]]، درست و [[نور]] است از منبع نور است که [[خدای متعال]] است و [[معصومین]] نیز [[مظهر]] آن [[نور الهی]] هستند.
 
بر اساس این [[تشبیه]]، هر کس [[اعتقادات]] خود را مطابق [[تعالیم]] و [[دستورات]] امیرالمؤمنین {{ع}} و سایر [[امامان]] اهل‌بیت {{عم}} تنظیم نماید و بر کشتی [[اهل بیت]] {{عم}} بنشیند، در اعتقادات و مسائل اخلاقی و بایدها و نبایدهای رفتاری دچار طوفان ضلالت نخواهد شد و اگر از آنان جدا شود و به تعالیم و دستورات آنان عمل نکند، گرفتار طوفان ضلالت خواهد شد.
“مشبه به” در این [[حدیث]] [[کشتی حضرت نوح]] {{ع}} است و “مشبه” [[اهل‌بیت]] {{عم}} است. در ادامه این حدیث درباره “مشبّه به” آمده است کسانی که بر این کشتی سوار شدند از طوفان و سیل [[نجات]] یافتند و کسانی که از آن روی برگرداندند و تخلّف کردند با سه تعبیر “غرق” أو “هلک” أو {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} غرق شدند، هلاک شدند و در [[آتش]] پرتاب شدند) از آنها یاد شده است. منظور از غرق شدن، هلاکت جسمانی است که ناظر به [[امور دنیوی]] است. تعبیر “هلک” به معنای [[مرگ]] جسمانی، مرگ معنوی و [[ضلالت]] است. {{متن حدیث|زُجَّ فِي‏ النَّارِ}} نیز مربوط به حیات معنوی و جنبه [[اخروی]] آن است. بنابراین کسانی که بر کشتی نوح {{ع}} سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپیوستند هم هلاکت ظاهری پیدا کردند و هم از جهت معنوی و [[روحانی]] مردند و [[اهل]] [[دوزخ]] شدند. نکته دیگر در مورد “مشبّه به” یعنی کشتی نوح {{ع}} آن است که این کشتی به [[دستور]] و [[امر الهی]] و نیز [[نظارت]] او ساخته شد: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[پیامبر]] أولی العزم [[الهی]] است ناخدای این کشتی است و برای نجات [[قوم]] خویش فراخوان نیز داده است. آنچه ارمغان [[پیامبران الهی]] برای امّت‌هایشان است، هم [[حیات طیبه]] [[دنیوی]] و هم حیات طیبه اخروی است. [[قرآن کریم]] درباره بخش اول می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> که قسط در همه امور [[زندگی]] مقصود است و در مورد بخش دوم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[عبادت خدا]] کلید [[رستگاری]] [[انسان]] است. [[حضرت نوح]] {{ع}} سعادتمندی [[اخروی]] و [[دنیوی]] [[امت]] خویش را [[طلب]] می‌کردند و کسانی که بر کشتی ایشان سوار شدند، از [[حیات طیبه]] دنیوی و اخروی بهره‌مند شدند، اما کسانی که تخلّف کردند از هر دو [[حیات]] بی‌بهره شدند.
 
“'''مشبّه'''”
 
در این [[روایت]]، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} تشبیه شده است. حضرت نوح {{ع}} به کشتی خویش [[دعوت]] کرد و فراخوان داد، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز مانند حضرت نوح {{ع}} [[مردم]] را به اهل بیت خویش دعوت نمود. بنابراین اهل بیت به منزله کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پیوست و تمسّک نمود، [[نجات]] می‌یابد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسّک نکرد، غرق شده و مستحق [[دوزخ]] گردید.
 
“'''وجه شبه'''”
 
آنچه در قضیه حضرت نوح {{ع}} رخ داد طوفان حسّی بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان شده و هلاک گردیدند. اما در مورد اهل بیت {{عم}} طوفانی حسّی مورد نظر نیست، بلکه در اینجا تشبیه معقول به محسوس صورت گرفته است. مانند این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> که [[نور]] وجود [[الهی]] به نور [[حسی]] تشبیه شده است. اما مراد از طوفان در این جا چیست؟ طوفانی که در این جا مورد نظر است در سه قلمرو است: طوفان در [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]] و [[رفتار]]. به تعبیر دیگر در حوزه بینش‌ها، گرایش‌ها و روش‌ها و منظور از آن، همه امور [[شیطانی]] است که از جنس [[باطل]] است. [[باورها]] و دستورالعمل‌های نادرست طوفان [[ضلالت]] است و اینها همه شیطانی است نه رحمانی. اما آنچه به [[اهل‌بیت]] {{عم}} بر می‌گردد رحمانی است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَقٌّ‏ وَ بَاطِلٌ‏، وَ لِكُلٍّ‏ أَهْلٌ‏}}<ref>نهج البلاغه: ۱۶.</ref>. همه خطاها اعم از [[فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]، از [[ناحیه]] [[شیطان]] است و هر چه [[حق]]، درست و [[نور]] است از منبع نور است که [[خدای متعال]] است و [[معصومین]] نیز [[مظهر]] آن [[نور الهی]] هستند.
 
بر اساس این تشبیه، هر کس [[اعتقادات]] خود را مطابق [[تعالیم]] و [[دستورات]] امیرالمؤمنین {{ع}} و سایر [[امامان]] اهل‌بیت {{عم}} تنظیم نماید و بر کشتی [[اهل بیت]] {{عم}} بنشیند، در اعتقادات و مسائل اخلاقی و بایدها و نبایدهای رفتاری دچار طوفان ضلالت نخواهد شد و اگر از آنان جدا شود و به تعالیم و دستورات آنان عمل نکند، گرفتار طوفان ضلالت خواهد شد.
 
این مطلب با دقت در تشبیه و وجه شبه این [[حدیث]] معلوم می‌شود؛ زیرا گوینده آن [[انسانی]] [[حکیم]] است که آنچه می‌گوید [[وحی الهی]] است {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این گونه نیست که در [[کلام]] خود سر سوزنی [[مسامحه]] داشته باشد و به خاطر خوش آمد دیگران سخن بگوید، بلکه تمام آنچه بیان فرموده بر [[میزان]] [[هدایت]] است.
این مطلب با دقت در تشبیه و وجه شبه این [[حدیث]] معلوم می‌شود؛ زیرا گوینده آن [[انسانی]] [[حکیم]] است که آنچه می‌گوید [[وحی الهی]] است {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. این گونه نیست که در [[کلام]] خود سر سوزنی [[مسامحه]] داشته باشد و به خاطر خوش آمد دیگران سخن بگوید، بلکه تمام آنچه بیان فرموده بر [[میزان]] [[هدایت]] است.


* '''لوازم و نتایج''': تشبیه اهل‌بیت {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} لوازم و نتایجی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
'''لوازم و نتایج'''
# '''[[وجوب اطاعت]] مطلق از اهل‌بیت {{عم}} و [[حرمت مخالفت]] با آنان''': بر اساس این [[حدیث شریف]] [[راه]] اهل بیت {{عم}}، راه [[نجات]] و [[رستگاری]]، و راه غیر آنها راه [[هلاکت]] و [[گمراهی]] است، بنابراین به [[حکم شرع]] و [[عقل]] [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] و [[مخالفت]] با آنها [[حرام]] است.
 
# '''[[عصمت اهل بیت]] {{عم}}''': وجوب اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} مستلزم [[عصمت]] آنان است؛ زیرا [[واجب]] کردن [[اطاعت]] بی‌قید و شرط غیر [[معصوم]]، نارواست و با عصمت [[نبوی]] و [[حکمت الهی]] [[سازگاری]] ندرد. این نکته نیز در این جا قابل توجه است که اگر [[کشتی نوح]] {{ع}} منفذی می‌داشت، آب وارد کشتی شده و باعث [[غرق]] شدن آن می‌شد. پس معلوم می‌شود که در [[اهل‌بیت]] {{عم}} نیز منفذی برای [[هلاکت]] و [[ضلالت]] وجود ندارد. در آنجا مراد از [[طوفان]] آب و سیلاب بود و در اینجا [[انحراف فکری]] و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] است. پس در اهل‌بیت {{عم}} چنین [[انحرافی]] وجود ندارد و آنان از هر گونه عیبی مبرا هستند. این مسأله مقتضای [[تشبیه]] است و این به آن معنا است که [[افکار]] و [[عقاید]] و سخنان آنان صد در صد خدایی است، چنان که فرمود: {{متن حدیث|عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ح۴۶۲۸؛ فیض القدیر، ج۴، ص۴۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۴۴۵.</ref>. [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] و امثال آنها نیز گویای همین مطلب است.
تشبیه اهل‌بیت {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} لوازم و نتایجی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
# '''[[افضلیت]] اهل‌بیت {{عم}} بر سایر [[امت]]''': در مقایسه دیگر افراد [[امت اسلامی]] با اهل‌بیت پیامبر {{صل}} با سه گزینه مواجه هستیم: اول: این که افراد دیگر در [[فضایل]] و [[کمالات]] با آنان برابر باشند. دوم: این که افرادی [[برتر]] از آنان باشند و سوم: این که بقیه افراد در حد [[پایین‌تر]] از آنان قرار داشته باشند. دو وجه اوّل [[باطل]] است؛ زیرا لازمه وجه اول [[ترجیح بلا مرجح]] از سوی [[پیامبر]] است که [[قبیح]] است. لازمه وجه دوم نیز ترجیح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراین تنها وجه سوم باقی می‌مانند و لذا فرمایش آن [[حضرت]] دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] بر دیگران دارد. [[پرسش]]: چگونه می‌توان [[اثبات]] کرد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مقام]] بیان همه این موارد بوده است؟ پاسخ: با توجه به [[حکمت]] و [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و این که در مقام بیان [[راه هدایت]] [[امت]] و بلکه [[بشریت]] بوده است، و با [[تأمّل]] در [[تشبیه]] - چنان که بیان شد – همه این مطالب از [[حدیث سفینه]] استفاده می‌شود. [[تفکر]] [[عقلی]] و [[قواعد]] عقلایی، [[انسان]] را به این مطالب رهنمون می‌شود. [[پرسش]]: آیا از [[روایت]] [[سفینه]] [[کُفر]] کسانی که با [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[مخالفت]] کردند به دست می‌آید؟ پاسخ: این مسأله دارای تفصیل است و باید بر اساس مجموعه [[سیره]]، [[سنّت]] و فرمایشات [[اهل بیت]] {{عم}} در این باره اظهار نظر کرد. اولاً: باید [[کفر]] [[دنیوی]] را از کفر [[اخروی]] جدا نمود؛ ثانیاً: از نظر اخروی نیز باید تفکیک نمود که آیا [[انکار]] آنان از روی [[علم]] و عمد است یا [[جهل]]، و در صورت جهل نیز آیا جهل آنها ناشی از [[تقصیر]] است یا [[قصور]]؛ ثالثاً: باید توجه داشت که [[ولایت]] به چند معنا است. غیر از [[نواصب]] که گروه شاذی هستند [[اکثریت]] [[اهل]] سنّت، ولایت [[محبت]] و [[مودت]] را نسبت به اهل بیت پذیرفته‌اند. آری، کسانی مانند نواصب که ولایت محبت را نیز قبول ندارند، منکر ضروری [[دین]] بوده و [[کافر]] هستند.
# '''[[وجوب اطاعت]] مطلق از اهل‌بیت {{عم}} و [[حرمت مخالفت]] با آنان''': بر اساس این [[حدیث شریف]] راه اهل بیت {{عم}}، راه [[نجات]] و [[رستگاری]]، و راه غیر آنها راه هلاکت و [[گمراهی]] است، بنابراین به [[حکم شرع]] و [[عقل]] [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] و [[مخالفت]] با آنها [[حرام]] است.
# '''[[امامت اهل‌بیت]] {{عم}}''': با توجه به شاخص‌هایی که بیان شد، حدیث سفینه به عنوان یکی از [[دلایل]] امامت اهل‌بیت {{عم}} به شمار می‌رود. [[امام]]، در لغت به کسی گفته می‌شود که به او [[اقتدا]] می‌شود و در اصطلاح عبارت است از [[رهبری]] [[مسلمانان]] در [[امور دنیوی]] و [[دینی]] آنان به عنوان [[نیابت]] و [[خلافت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} <ref>ر. ک: امامت در بینش اسلامی، فصل اول، تعریف‌های متکلمان اسلامی، ص۲۳ - ۳۵.</ref> که تعریف پذیرفته شده میان همه [[مذاهب اسلامی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز امام به همین معنا به کار رفته است. بر این اساس اولاً: وقتی معنای حدیث سفینه این است که [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] و مخالفت با آنان [[حرام]] است، به معنای [[تبعیت]] از آنان است که همان معنای [[امامت]] است؛ ثانیاً: یکی از [[شرایط امامت]]، [[افضلیت]] است و از [[حدیث شریف]] [[سفینه]]، [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}} استفاده می‌شود؛ ثالثاً: یکی دیگر از [[شرایط امام]]، [[عصمت]] است و طبق این [[حدیث شریف]]، [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[معصوم]] بودند، پس امام‌اند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۴.</ref>
# '''[[عصمت اهل بیت]] {{عم}}''': وجوب اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از [[اهل‌بیت پیامبر]] {{صل}} مستلزم [[عصمت]] آنان است؛ زیرا [[واجب]] کردن [[اطاعت]] بی‌قید و شرط غیر [[معصوم]]، نارواست و با عصمت [[نبوی]] و [[حکمت الهی]] [[سازگاری]] ندرد. این نکته نیز در این جا قابل توجه است که اگر [[کشتی نوح]] {{ع}} منفذی می‌داشت، آب وارد کشتی شده و باعث غرق شدن آن می‌شد. پس معلوم می‌شود که در [[اهل‌بیت]] {{عم}} نیز منفذی برای [[هلاکت]] و [[ضلالت]] وجود ندارد. در آنجا مراد از طوفان آب و سیلاب بود و در اینجا انحراف فکری و [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] است. پس در اهل‌بیت {{عم}} چنین [[انحرافی]] وجود ندارد و آنان از هر گونه عیبی مبرا هستند. این مسأله مقتضای تشبیه است و این به آن معنا است که [[افکار]] و [[عقاید]] و سخنان آنان صد در صد خدایی است، چنان که فرمود: {{متن حدیث|عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْحَقِّ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ح۴۶۲۸؛ فیض القدیر، ج۴، ص۴۵۵؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۴۴۵.</ref>. [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] و امثال آنها نیز گویای همین مطلب است.
# '''[[افضلیت]] اهل‌بیت {{عم}} بر سایر [[امت]]''': در مقایسه دیگر افراد [[امت اسلامی]] با اهل‌بیت پیامبر {{صل}} با سه گزینه مواجه هستیم: اول: اینکه افراد دیگر در [[فضایل]] و [[کمالات]] با آنان برابر باشند. دوم: اینکه افرادی [[برتر]] از آنان باشند و سوم: اینکه بقیه افراد در حد پایین‌تر از آنان قرار داشته باشند. دو وجه اوّل [[باطل]] است؛ زیرا لازمه وجه اول ترجیح بلا مرجح از سوی [[پیامبر]] است که [[قبیح]] است. لازمه وجه دوم نیز ترجیح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراین تنها وجه سوم باقی می‌مانند و لذا فرمایش آن حضرت دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] بر دیگران دارد. [[پرسش]]: چگونه می‌توان [[اثبات]] کرد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مقام]] بیان همه این موارد بوده است؟ پاسخ: با توجه به [[حکمت]] و [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و این که در مقام بیان [[راه هدایت]] [[امت]] و بلکه [[بشریت]] بوده است، و با [[تأمّل]] در تشبیه - چنان که بیان شد – همه این مطالب از [[حدیث سفینه]] استفاده می‌شود. [[تفکر]] [[عقلی]] و [[قواعد]] عقلایی، [[انسان]] را به این مطالب رهنمون می‌شود. [[پرسش]]: آیا از [[روایت]] [[سفینه]] [[کُفر]] کسانی که با [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[مخالفت]] کردند به دست می‌آید؟ پاسخ: این مسأله دارای تفصیل است و باید بر اساس مجموعه [[سیره]]، [[سنّت]] و فرمایشات [[اهل بیت]] {{عم}} در این باره اظهار نظر کرد. اولاً: باید [[کفر]] [[دنیوی]] را از کفر [[اخروی]] جدا نمود؛ ثانیاً: از نظر اخروی نیز باید تفکیک نمود که آیا [[انکار]] آنان از روی [[علم]] و عمد است یا [[جهل]]، و در صورت جهل نیز آیا جهل آنها ناشی از [[تقصیر]] است یا [[قصور]]؛ ثالثاً: باید توجه داشت که [[ولایت]] به چند معنا است. غیر از [[نواصب]] که گروه شاذی هستند [[اکثریت]] [[اهل]] سنّت، ولایت [[محبت]] و [[مودت]] را نسبت به اهل بیت پذیرفته‌اند. آری، کسانی مانند نواصب که ولایت محبت را نیز قبول ندارند، منکر ضروری [[دین]] بوده و [[کافر]] هستند.
# '''[[امامت اهل‌بیت]] {{عم}}''': با توجه به شاخص‌هایی که بیان شد، حدیث سفینه به عنوان یکی از [[دلایل]] امامت اهل‌بیت {{عم}} به شمار می‌رود. [[امام]]، در لغت به کسی گفته می‌شود که به او [[اقتدا]] می‌شود و در اصطلاح عبارت است از [[رهبری]] [[مسلمانان]] در [[امور دنیوی]] و [[دینی]] آنان به عنوان [[نیابت]] و [[خلافت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}<ref>ر.ک: امامت در بینش اسلامی، فصل اول، تعریف‌های متکلمان اسلامی، ص۲۳ - ۳۵.</ref> که تعریف پذیرفته شده میان همه [[مذاهب اسلامی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز امام به همین معنا به کار رفته است. بر این اساس اولاً: وقتی معنای حدیث سفینه این است که [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] و مخالفت با آنان [[حرام]] است، به معنای [[تبعیت]] از آنان است که همان معنای [[امامت]] است؛ ثانیاً: یکی از [[شرایط امامت]]، [[افضلیت]] است و از [[حدیث شریف]] [[سفینه]]، [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}} استفاده می‌شود؛ ثالثاً: یکی دیگر از [[شرایط امام]]، [[عصمت]] است و طبق این [[حدیث شریف]]، اهل‌بیت {{عم}} [[معصوم]] بودند، پس امام‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


=== گفتارهایی از برخی [[عالمان اهل سنّت]] ===
=== گفتارهایی از برخی عالمان اهل سنّت ===
بعضی از علمای [[اهل‌سنّت]] نیز برخی از همین نتایج را در مورد این حدیث شریف [[اذعان]] نموده‌اند که در ادامه به چند نفر از آنان اشاره می‌شود:
بعضی از علمای [[اهل‌سنّت]] نیز برخی از همین نتایج را در مورد این حدیث شریف [[اذعان]] نموده‌اند که در ادامه به چند نفر از آنان اشاره می‌شود:
[[علامه]] [[سمهودی مصری]] (م ۹۱۱ ه‍) گفته است: “این [[حدیث]] [[تشویق]] می‌کند که به اهل‌بیت [[تمسک]] شود و آنان مورد [[محبت]] و [[تعظیم]] واقع شوند، تا به این وسیله از [[نعمت]] کسی که این [[شرافت]] را برای ما بیان کرده سپاس‌گذاری کنیم. این حدیث تشویق می‌کند که از [[عالمان]] اهل‌بیت و [[اخلاق]] و [[منش]] آنها [[تبعیت]] شود همان طور که از [[پیامبر]] تبعیت می‌شود. هر کسی به آنها تمسک کند از ظلمت‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد و نعمت [[واسع]] [[الهی]] را [[شکر گزاری]] کرده است، اما هر کس [[تخلف]] کند در دریای [[کفران نعمت]] [[غرق]] شده و گرفتار امواج [[طغیان]] و [[عذاب]] [[جهنم]] می‌شود”<ref>جواهر العقدین، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
علامه سمهودی مصری (م ۹۱۱ ه‍) گفته است: “این [[حدیث]] [[تشویق]] می‌کند که به اهل‌بیت تمسک شود و آنان مورد [[محبت]] و تعظیم واقع شوند، تا به این وسیله از [[نعمت]] کسی که این [[شرافت]] را برای ما بیان کرده سپاس‌گذاری کنیم. این حدیث تشویق می‌کند که از [[عالمان]] اهل‌بیت و [[اخلاق]] و منش آنها [[تبعیت]] شود همان طور که از [[پیامبر]] تبعیت می‌شود. هر کسی به آنها تمسک کند از ظلمت‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد و نعمت [[واسع]] [[الهی]] را [[شکر گزاری]] کرده است، اما هر کس [[تخلف]] کند در دریای [[کفران نعمت]] غرق شده و گرفتار امواج [[طغیان]] و [[عذاب]] [[جهنم]] می‌شود”<ref>جواهر العقدین، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
[[عبد الرووف مناوی]] (م ۹۱۱ ه‍) در این باره گفته است: “امت پیامبر {{صل}} به شرط آنکه به کشتی اهل‌بیت {{عم}} تمسّک کنند، نجات می‌یابند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این [[تشبیه]]، تمسّک به اهل‌بیت {{عم}} را عامل نجات و ایصال به مطلوب دانسته است همان گونه که [[کشتی نوح]] {{ع}} مسافران خود را به مطلوب رساند و تنها [[ارائه طریق]] نکرد. بحث [[پیروی از اهل‌بیت]] {{عم}} تنها ارائه طریق نیست بلکه فرد را با خود به ساحل نجات می‌رساند؛ چگونه این ویژگی را نداشته باشند در حالی که چراغ‌های [[نورانی]] در تاریکی‌ها هستند، کسانی که [[خداوند]] توسط آنها بر [[بندگان]] [[احتجاج]] نموده است، همان گونه که [[انبیاء]] [[اتمام حجّت]] بر [[بشر]] بودند. آنها شاخه‌های آن درخت مبارکی هستند که [[خداوند متعال]] [[رجس]] و [[پلیدی]] را از آنها برداشته و [[طهارت]] ویژه‌ای به آنها داده است، همان‌ها که [[مودت]] و [[دوستی]] نسبت به آنها در [[آیات]] فراوانی بیان شده است. مراد از [[اهل‌بیت]] {{عم}}، در این جا همه بستگان [[پیامبر]] نیست، بلکه [[عالمان]] آنان مورد نظر است؛ زیرا در این [[روایت]] [[سخن]] از تمسّک و [[پیروی]] است، در حالی که تمسّک به غیر [[علما]] وجهی ندارد. پس مراد کسانی از آنها است که از کتاب و [[سنّت]] جدا نمی‌شوند تا بر [[حوض]] بر پیامبر وارد شوند”<ref>فیض القدیر، ج۲، ص۵۱۹.</ref>.
 
[[ابن حجر مکی هیتمی]] (م ۹۷۴ ه‍) در این باره گفته است: {{عربی|و وجه تشبیههم بالسفینة فیما مر: أن من أحبهم و عظمهم شکرا لنعمة مشرّفهم {{صل}}، و أخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، و من [[تخلف]] ذلک [[غرق]] فی بحر [[کفر]] النعم، و هلک فی مفاوز<ref>مفاوز: گودال، پرتگاه.</ref> “الطغیان”}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۹۱، باب ۱۱، بررسی آیه هفتم در فضائل اهل بیت پیامبر اکرم {{صل}}.</ref>: وجه [[تشبیه]] [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} آن است که کسی که نسبت به آنها [[محبّت]] داشته و آنها را بزرگ شمارد و از عالمان آنها پیروی و [[تبعیت]] کند، از تاریکی‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد، اما کسی که از آنان تخلف کند در دریای [[کفران نعمت]] غرق شده و در گودال‌ها و پرتگاه‌های [[طغیان]] هلاک می‌شود.
عبد الرووف مناوی (م ۹۱۱ ه‍) در این باره گفته است: “امت پیامبر {{صل}} به شرط آنکه به کشتی اهل‌بیت {{عم}} تمسّک کنند، نجات می‌یابند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در این تشبیه، تمسّک به اهل‌بیت {{عم}} را عامل نجات و ایصال به مطلوب دانسته است همان گونه که [[کشتی نوح]] {{ع}} مسافران خود را به مطلوب رساند و تنها ارائه طریق نکرد. بحث [[پیروی از اهل‌بیت]] {{عم}} تنها ارائه طریق نیست بلکه فرد را با خود به ساحل نجات می‌رساند؛ چگونه این ویژگی را نداشته باشند در حالی که چراغ‌های [[نورانی]] در تاریکی‌ها هستند، کسانی که [[خداوند]] توسط آنها بر [[بندگان]] [[احتجاج]] نموده است، همان گونه که [[انبیاء]] [[اتمام حجّت]] بر [[بشر]] بودند. آنها شاخه‌های آن درخت مبارکی هستند که [[خداوند متعال]] [[رجس]] و [[پلیدی]] را از آنها برداشته و [[طهارت]] ویژه‌ای به آنها داده است، همان‌ها که [[مودت]] و [[دوستی]] نسبت به آنها در [[آیات]] فراوانی بیان شده است. مراد از [[اهل‌بیت]] {{عم}}، در این جا همه بستگان [[پیامبر]] نیست، بلکه [[عالمان]] آنان مورد نظر است؛ زیرا در این [[روایت]] [[سخن]] از تمسّک و [[پیروی]] است، در حالی که تمسّک به غیر [[علما]] وجهی ندارد. پس مراد کسانی از آنها است که از کتاب و [[سنّت]] جدا نمی‌شوند تا بر [[حوض]] بر پیامبر وارد شوند”<ref>فیض القدیر، ج۲، ص۵۱۹.</ref>.
البته، جمع کثیری از علمای [[فریقین]] [[وجوب]] محبّت و [[تعظیم]] اهل‌بیت {{عم}} را از [[حدیث سفینه]] [[استنباط]] کرده‌اند. آنان نجات [[امت اسلامی]] را بدون تحصیل محبّت و تعظیم اهل‌بیت {{عم}} ناممکن دانسته، و [[محروم]] از این [[محبت]] را مستحق [[عذاب]] الیم [[الهی]] شمرده‌اند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۸.</ref>
 
[[ابن حجر مکی هیتمی]] (م ۹۷۴ ه‍) در این باره گفته است: {{عربی|و وجه تشبیههم بالسفینة فیما مر: أن من أحبهم و عظمهم شکرا لنعمة مشرّفهم {{صل}}، و أخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، و من [[تخلف]] ذلک غرق فی بحر [[کفر]] النعم، و هلک فی مفاوز<ref>مفاوز: گودال، پرتگاه.</ref> “الطغیان”}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۹۱، باب ۱۱، بررسی آیه هفتم در فضائل اهل بیت پیامبر اکرم {{صل}}.</ref>: وجه تشبیه [[اهل بیت]] {{عم}} به [[کشتی نوح]] {{ع}} آن است که کسی که نسبت به آنها [[محبّت]] داشته و آنها را بزرگ شمارد و از عالمان آنها پیروی و [[تبعیت]] کند، از تاریکی‌های [[مخالفت]] [[نجات]] می‌یابد، اما کسی که از آنان تخلف کند در دریای [[کفران نعمت]] غرق شده و در گودال‌ها و پرتگاه‌های [[طغیان]] هلاک می‌شود.
 
البته، جمع کثیری از علمای [[فریقین]] [[وجوب]] محبّت و [[تعظیم]] اهل‌بیت {{عم}} را از [[حدیث سفینه]] [[استنباط]] کرده‌اند. آنان نجات [[امت اسلامی]] را بدون تحصیل محبّت و تعظیم اهل‌بیت {{عم}} ناممکن دانسته و [[محروم]] از این [[محبت]] را مستحق [[عذاب]] الیم [[الهی]] شمرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش