پرش به محتوا

آمرزش در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[عفو]] / [[بخشش]]، ملکه‌ای است که [[رضایت]] و گذشت در مقابل امر تلخی که به [[انسان]] روی آورده، و آن کس که چنین کرده را، برای [[انسان]] ممکن می‌سازد. به عبارتی دیگر، [[عفو]] ملکه‌ای است که به‌واسطه آن، می‌توان از [[انتقام]] و مجازات شخص [[بدکار]] گذشت، و او را در مقابل این کار بخشید.
[[عفو]] / [[بخشش]]، ملکه‌ای است که [[رضایت]] و گذشت در مقابل امر تلخی که به [[انسان]] روی آورده، و آن کس که چنین کرده را، برای [[انسان]] ممکن می‌سازد. به عبارتی دیگر، [[عفو]] ملکه‌ای است که به‌واسطه آن، می‌توان از [[انتقام]] و مجازات شخص بدکار گذشت، و او را در مقابل این کار بخشید.


"صَفح" که در بسیاری از [[آیات]] و [[روایات]] ما از آن یاد شده است امّا تفاوتی کوچک با [[عفو]] دارد؛ چه در [[عفو]] با در نظر گرفتن [[خطا]] از [[خطا]] کار در می‌گذرند، امّا در صفح اصلاً خطای او را در نظر نمی‌آورند، گویا او اصلاً مرتکب چنین خطائی نشده است.
"صَفح" که در بسیاری از [[آیات]] و [[روایات]] ما از آن یاد شده است امّا تفاوتی کوچک با [[عفو]] دارد؛ چه در [[عفو]] با در نظر گرفتن [[خطا]] از [[خطا]] کار در می‌گذرند، امّا در صفح اصلاً خطای او را در نظر نمی‌آورند، گویا او اصلاً مرتکب چنین خطائی نشده است.
خط ۱۳: خط ۱۳:
با این توضیح، روشن شد که "[[عفو]]" هم در شمار [[اخلاق]] است، و هم در شمار اخلاقیّات؛ چه هم در شمار صفات [[انسان]] قرار دارد، و هم در شمار افعالی که در پی این صفات پدید می‌آید. "گذشت"، هم صفت است و هم فعلی است که [[آدمی]] در مقابل [[انسان]] [[خطا]] کار انجام می‌دهد.
با این توضیح، روشن شد که "[[عفو]]" هم در شمار [[اخلاق]] است، و هم در شمار اخلاقیّات؛ چه هم در شمار صفات [[انسان]] قرار دارد، و هم در شمار افعالی که در پی این صفات پدید می‌آید. "گذشت"، هم صفت است و هم فعلی است که [[آدمی]] در مقابل [[انسان]] [[خطا]] کار انجام می‌دهد.


به هر حال این صفت [[شایسته]] نیز، همچون دیگر صفات انسانی از عرضی عریض برخوردار بوده مراتبی چند را در خود دارد.
به هر حال این صفت شایسته نیز، همچون دیگر صفات انسانی از عرضی عریض برخوردار بوده مراتبی چند را در خود دارد.


در علوّ این صفت، همان بس که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] خود را به آن متّصف فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند درگذرنده‌ای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰. و نیز سوره مجادله آیه ۲.</ref>.
در علوّ این صفت، همان بس که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] خود را به آن متّصف فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}}<ref>«بی‌گمان خداوند درگذرنده‌ای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰. و نیز سوره مجادله آیه ۲.</ref>.
خط ۲۳: خط ۲۳:
در این [[آیات]] نیز، این صفت در شمار صفات متّقیان و مُحسنان یاد شده است: {{متن قرآن|وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان را بب» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>.
در این [[آیات]] نیز، این صفت در شمار صفات متّقیان و مُحسنان یاد شده است: {{متن قرآن|وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان را بب» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>.


بر این اساس، به سرّ سخن [[حضرت یوسف]] {{ع}} پی می‌بریم، که چون با [[برادران]] [[بدکار]] خود رودررو شد، نه تنها به [[سرزنش]] آنان نپرداخت، که حتّی آنان را به [[رحمت الهی]] [[امیدوار]] ساخت، تا از [[شرمساری]] و [[ناراحتی]] روحی نیز آسوده شوند: {{متن قرآن| لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>.
بر این اساس، به سرّ سخن [[حضرت یوسف]] {{ع}} پی می‌بریم، که چون با [[برادران]] بدکار خود رودررو شد، نه تنها به [[سرزنش]] آنان نپرداخت، که حتّی آنان را به [[رحمت الهی]] [[امیدوار]] ساخت، تا از [[شرمساری]] و [[ناراحتی]] روحی نیز آسوده شوند: {{متن قرآن| لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>.


[[فخر رازی]]، در [[تفسیر]] این [[آیه شریفه]] روایتی عجیب آورده است. بنا بر آنچه او می‌نگارد، چون مدّتی از آشنائی [[یوسف]] {{ع}} با [[برادران]] گذشت، آنان که از کرده پیشین خود شرمگین بودند، کسی را به عنوان سفیر به محضر [[یوسف]] فرستاده عرض حال نمودند که: تو هر ظهر و شب ما را به میهمانیِ سفره خود می‌خوانی، در حالی که ما از آنچه نسبت به تو انجام داده‌ایم شرمگین و پشیمانیم؛ از این رو نگاه کردن به چهره تو نیز برای ما سخت است و خجلت‌زا!. [[یوسف]] امّا بزرگوارانه به آنان پاسخ داد: هرچند من [[پادشاه]] سرزمین [[مصر]] شدم، امّا [[مصریان]] پیش از آمدن شما مرا همچنان به چشم بَرده نگریسته می‌گفتند: بلند مرتبه است خدائی که برده‌ای که به بیست درهم خرید و فروش می‌شد را، به مرتبه [[سلطنت]] رسانید؛ امّا چون شما آمدید من در میان آنان [[عظمت]] یافته، آنان نه مرا به چشم برده که به عنوان کسی که برادرانی [[رشید]] دارد و خود از [[نسل]] [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} است می‌نگرند. بنابراین نه تنها از رودرروئی با من خجلت زده نباشید، که بدانید وجود شما مایه [[مباهات]] و فخر و آبروی من شده است<ref>تفسیر کبیر، ‌فخر رازی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>.
[[فخر رازی]]، در [[تفسیر]] این [[آیه شریفه]] روایتی عجیب آورده است. بنا بر آنچه او می‌نگارد، چون مدّتی از آشنائی [[یوسف]] {{ع}} با [[برادران]] گذشت، آنان که از کرده پیشین خود شرمگین بودند، کسی را به عنوان سفیر به محضر [[یوسف]] فرستاده عرض حال نمودند که: تو هر ظهر و شب ما را به میهمانیِ سفره خود می‌خوانی، در حالی که ما از آنچه نسبت به تو انجام داده‌ایم شرمگین و پشیمانیم؛ از این رو نگاه کردن به چهره تو نیز برای ما سخت است و خجلت‌زا!. [[یوسف]] امّا بزرگوارانه به آنان پاسخ داد: هرچند من [[پادشاه]] سرزمین [[مصر]] شدم، امّا [[مصریان]] پیش از آمدن شما مرا همچنان به چشم بَرده نگریسته می‌گفتند: بلند مرتبه است خدائی که برده‌ای که به بیست درهم خرید و فروش می‌شد را، به مرتبه [[سلطنت]] رسانید؛ امّا چون شما آمدید من در میان آنان عظمت یافته، آنان نه مرا به چشم برده که به عنوان کسی که برادرانی [[رشید]] دارد و خود از [[نسل]] [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} است می‌نگرند. بنابراین نه تنها از رودرروئی با من خجلت زده نباشید، که بدانید وجود شما مایه [[مباهات]] و فخر و آبروی من شده است<ref>تفسیر کبیر، ‌فخر رازی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>.


این [[سیره]]، در سخنی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز حکایت شده است. باز بنا به [[نقل]] [[فخر رازی]]<ref> تفسیر کبیر، ‌فخر رازی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>، چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مکّه]] مکرّمه را [[فتح]] فرمود، دو سوی درب [[کعبه]] را گرفت و خطاب به [[قریشیان]] فرمود: [[گمان]] می‌کنید که با شما چه خواهم کرد؟ آنان که از [[خُلق و خوی]] [[الهی]] ایشان [[آگاه]] بودند، یک‌صدا گفتند: ما جز [[گمان]] خیر در [[حقّ]] تو چیز دیگری روا نمی‌داریم، تو [[برادری]] بزرگوار و [[بخشنده]] و [[فرزند]] [[برادری]] بزرگوار و [[بخشنده]] هستی و اکنون [[قدرت]] داری که هر چه خواهی در [[حق]] ما روا داری!. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اما فرمودند: من همان سخنی را می‌گویم که برادرم [[یوسف]] گفت: {{متن قرآن| لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. آنگاه آنان را بخشید و از هیچ‌یک از آنان [[انتقام]] نگرفت!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۹.</ref>.
این [[سیره]]، در سخنی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز حکایت شده است. باز بنا به [[نقل]] [[فخر رازی]]<ref> تفسیر کبیر، ‌فخر رازی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>، چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مکّه]] مکرّمه را [[فتح]] فرمود، دو سوی درب [[کعبه]] را گرفت و خطاب به [[قریشیان]] فرمود: [[گمان]] می‌کنید که با شما چه خواهم کرد؟ آنان که از [[خُلق و خوی]] [[الهی]] ایشان [[آگاه]] بودند، یک‌صدا گفتند: ما جز [[گمان]] خیر در [[حقّ]] تو چیز دیگری روا نمی‌داریم، تو [[برادری]] بزرگوار و [[بخشنده]] و [[فرزند]] [[برادری]] بزرگوار و [[بخشنده]] هستی و اکنون [[قدرت]] داری که هر چه خواهی در [[حق]] ما روا داری!. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اما فرمودند: من همان سخنی را می‌گویم که برادرم [[یوسف]] گفت: {{متن قرآن| لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. آنگاه آنان را بخشید و از هیچ‌یک از آنان [[انتقام]] نگرفت!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۹.</ref>.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش