احمر بن شمیط بجلی احمسی: تفاوت میان نسخهها
تغییرمسیر به احمر بن شمیط حذف شد
(تغییرمسیر به احمر بن شمیط) برچسب: تغییر مسیر جدید |
(تغییرمسیر به احمر بن شمیط حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | |||
==مقدمه== | |||
[[احمر بن شمیط بجلی احمسی]] را از آن جهت جزو [[نیروی انتظامی]] حضرت معرفی کردهایم که ذکر شده وی برای تعقیب [[شبیب بن عمرو بن کریب طائی]] در [[خلافت امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[مأمور]] شد. بنابراین، کار وی در تعقیب شروری [[راهزن]]، جزو کارهای انتظامی است. به این [[مأموریت]] وی [[جاحظ]] تصریح کرده است که: او را علی با برادرش و سوارانی برای تعقیب شبیب اعزام کرد. شبیب گریخت و اشعاری در این باره گفت<ref>جاحظ، البیان و التّبیین، تحقیق حسن سِندوبی، ج۳، ص۴۸.</ref>. [[بلاذری]] نیز همین خبر را گزارش کرده و مینویسد: [[شبیث بن عَمرو بن کریب طائی]] به راه زنی و [[دزدی]] پرداخت. علی{{ع}} [[احمر بن شمیط]] و برادرش را به سوی وی فرستاد. وقتی شبیب متوجه آنان شد، بر اسب خود «[[عصا]]» سوار شد و گریخت و گفت: و هنگامی که دو فرزند شمیط را در میان طِی دیدم و در بین من و او در فاصله بود. اسب «عصا» را به حرکت درآورده و دانستم که اگر مرا بگیرد، گرفتار «مُخَیَّس» ([[زندان]] علی) میشوم و اگر اندکی شما را [[منتظر]] بگذارم، مرا به سوی شیخ بطین خواهند برد. درحالی که دو کتفم را بسته و در جمع [[مردم]] دارم خواهد زد<ref>جاحظ، البیان و التّبیین، تحقیق حسن سِندوبی، ج۳، ص۴۸؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۶۷ و تحقیق زکار، ج۲، ص۳۹۴: {{عربی|وَ لَمّا أنْ رأیْتُ ابنَیْ شُمَیطٍبسکة طیّئ و الباب دونیتجَلَّلْتُ العَصا و عَلِمْتُ أنّیرهینُ مخیّسٍ إن یَثْقفُونیفلو أنْظَرْتُهُم شَیئاً قلیلاً لَساقونی إلی شَیخٍ بَطینٍشَدیدِ مَجالِزِ الْکِتْفَیْنِ صُلبٍعَلیَ الحَدَثانِ مُجْتَمِعِ الشُّئوُنَ}}.</ref>. | |||
عصا نام اسب شبیب بن عَمرو بن کُرَیب طائی و جمعی دیگر بوده است<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۶۸۱.</ref>. «مخیس»، نام زندان [[امیر مؤمنان]] است<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید لحام، ج۶، ص۱۷۵.</ref>. که از رفتن به آن نگران بود. [[ابن کلبی]] اشعار مختلفی از شبیب در [[ستایش]] افراد نقل کرده<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۵۰۸؛ همو، نسب معد والیمن الکبیر، ص۳۶-۳۷ و ۴۹.</ref> و جریان [[غارت]] شترهایی را در اطراف [[کوفه]] همراه دو تن دیگر آورده<ref>ابنکلبی، نسب معد، ص۲۲۰.</ref> که نشان میدهد وی [[راهزن]] و [[شاعری]] بنام بوده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 468-469.</ref> | |||
==[[خاندان]] احمر بن شمیط و مسئولیتی دیگر== | |||
در کتاب [[تاریخ گیلان]] در [[جنبش]] [[مشروطیت]] نقل کرده است: جَدّ اعلای محمد ولی خان تنکابنی، [[احمد بن شمیط]] از [[غلامان]] خاصّ [[امام]] اوّل [[شیعیان]]. چون حامل خلعتهای [[امیرالمؤمنین]] برای عمال و [[کارگزاران]] حضرت بوده، به او «حامل الخلعه» میگفتند. دو تن از اَحفاد ([[نوادگان]]) وی به نام «یاسر» و «ناصر» در [[زمان]] [[دیالمه]] به رستمدار آمدند. یکی از آنان در گلیجانِ تنکابن و دیگری در [[نور]] اقامت گزید. این خاندان به جهت انتسابشان به این [[کارگزار]]، [[لقب]] «خلعت بری» را برای خود برگزیده بودند<ref>ابراهیم فخرایی، گیلان در جنبش مشروطیت، ص۱۲۵-۱۲۷.</ref>. | |||
در این گزارش، «احمد» به جای «احمر» آمده و غلامِ علی{{ع}} معرفی شده است. بر اساس تحقیقها: در [[حکومت امام علی]] متداول نبود که برای کارگزاران خلعت یا مدال بفرستند. | |||
در کتاب [[صبح الأعشی]] هنگام معرفی ابزار [[پادشاهی]] در معرفی مِنْطَقَه مینویسد: چیزی است که در وسط و کمر بسته میشود. امروزه به آن حیاضه گویند و از ابزار قدیمی است. [[روایت]] شده که: [[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}} دارای منطقه بوده است. و میافزاید: در کتاب التّعریف در ابزار [[حاکمان]] این گونه آن را معرفی کرده است: حاکمان و [[پادشاهان]] زمان [[عادت]] نداشتهاند منطقه را به خود ببندند و فقط آن را بر [[فرماندهان]] هنگام تلاش به عنوان خلعت و برای تشریفات میبستند و با توجه به [[اختلاف]] رتبۀ افراد متفاوت بود؛ بعضی از طلا و دارای نگین و بعضی به گونۀ دیگر بود<ref>قلقشندی، صبح الاعشی، ج۲، ص۱۴۲: المنطقة.</ref>. | |||
آیا مِنطقۀ علی، برای خلعت کارگزاران بوده یا فقط صِرف [[نقلی]] بیمدرک است که حاکمان در گذشته میخواستهاند برای کارهای خود مجوز از بزرگان دست و پا کنند؟ [[واقعیت]] این است که گزارشی مستند از دوران [[حکومت امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در این باره جز این مورد، نقل نشده است. | |||
همچنین جز تعقیب [[شبیب]]، مورد دیگری از حضور احمر بن شمیط در دوران [[حکومت علوی]] دیده نمیشود و نام درستش به جای احمد، احمر است. او در دوران مختار بن ابی [[عبیده]] جزو [[فرماندهان]] وی بود. شاید این سمت را در عصر مختار داشته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 469-470.</ref> | |||
==احمر بن شمیط در [[زمان]] مختار== | |||
احمر، جزو [[بزرگان کوفه]] و از باقی ماندگان «[[توّابین]]» بود که به [[کوفه]] بازگشتند. | |||
مختار در نامهای به آنان نوشت: به زودی با توصیۀ [[عبدالله بن عمر]] [[آزاد]] میشوم. [[طبری]] و [[ابن اثیر]] مینویسند: مختار از [[زندان]] برای آنها [[نامه]] نوشت و جهادِشان را ستود و بر ایمانشان [[درود]] گفت و آنها را به [[پیروزی]] [[امیدوار]] کرد و گفت: من [[نایب]] [[محمد بن علی]]، معروف به [[ابن حنفیه]] هستم که به [[خون خواهی]] [[قیام]] خواهم کرد. [[رفاعة بن شداد]] و [[مثنی بن مخرمه عبدی]] و [[سعد بن حذیفة بن یمان یزید بن انس]] و [[احمر بن شمیط احمسی]] و [[عبدالله بن شداد بجلی]] و [[عبدالله بن کامل]]، نامۀ مختار را خواندند. آنگاه ابن کامل را به [[نمایندگی]] خود نزد او فرستادند و پیغام دادند ما چنانچه بخواهی هستیم و اگر بخواهی به زندان آمده تو را [با [[قهر]]] آزاد کنیم، حتماً خواهیم آمد. او که بر [[نیّت]] آنها [[آگاه]] شد، بسیار [[خرسند]] و امیدوار گردید و گفت: خود تا چند [[روز]] دیگر آزاد خواهم شد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۷ و چ دارالتراث، ج۶، ص۸؛ ابناثیر، الکامل، مترجم، ج۱۲، ص۶۵.</ref>. | |||
مختار هم به فرزند [[عمر]] (شوهر خواهرش صَفیّه) پیغام داده بود که من مظلومانه [[زندانی]] شدهام، تو از من نزد [[عبدالله بن یزید]] ([[امیر]] کوفه) و [[ابراهیم بن محمد بن طلحه]]، ([[حاکمان کوفه]] از جانب [[عبدالله بن زبیر]]) [[شفاعت]] کن. او نیز پذیرفت. [[حاکم کوفه]] [[آزادی]] وی را مشروط به ضمانت جمعی از بزرگان کوفه دانست. همان عدّهای از آنان به ضمانت مختار پرداختند که در جمعشان احمر بن شمیط بجلی احمسی بود. [[بلاذری]] اسامی آنان را آورده است؛ افرادی مانند [[زائدة بن قدامه ثقفی]]، [[سائب بن مالک اشعری]]، [[عبدالله بن کامل شاکری]] از هَمْدان، [[عبدالله بن شداد جشمی]]، [[رفاعة بن شداد بجلی]]، [[مسافر بن سعید بن نمران ناعطی]] و جمعی دیگر، [[حاکم]] از آنان [[پیمان]] گرفت که مختار [[دست]] به [[توطئه]] نزند<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۶، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref>. | |||
مختار [[آزاد]] شد و [[مردم]] را به [[بیعت]] با خود [[دعوت]] کرد. وقتی مختار در [[زندان]] بود پنج نفر به نامهای [[سائب بن مالک اشعری]]، [[یزید بن انس]]، [[احمر بن شمیط]]، [[رفاعة بن شداد فتیانی]] و [[عبدالله بن شداد جشمی]] برایش بیعت میگرفتند و بر جمع طرف داران مختار افزوده میشد<ref>تاریخ طبری، چ اعلمی، ج۴، ص۴۸۸.</ref>. | |||
پس از مدتی، [[عبدالله بن زبیر]]، [[عبدالله بن مطیع]] را به [[حکومت کوفه]] برگزید. ورود ابن مطیع به [[کوفه]] [[پنج شنبه]] ۲۵ [[رمضان]] [[سال]] ۶۵ بود<ref>تاریخ طبری، چ اعلمی، ج۴، ص۴۸۹.</ref>. | |||
مختار خود را برای [[قیام]] و [[خون خواهی]] [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} آماده میکرد یکی از افرادی که برای بیعت فرا خواند، [[ابراهیم بن مالک اشتر]] بود. مختار جمعی را برای دیدار با وی فرستاد که او را به خون خواهی [[اهل بیت]] فرا خوانند. در آن جمع [[یزید بن عبدالله کاهلی]] [[سخن]] گفت و آنگاه احمر بن شمیط حرکت کرد و در سخنانی به فرزند اشتر گفت: من [[خیرخواه]] تو هستم و [[دوست]] دار [[موفقیت]] تو و به [[درستی]] که پدرت از [[دنیا]] رفت درحالی که [[سرور]] و آقای مردم بود و این [[سروری]] و [[جانشینی]] برای تو هست. درصورتی که [[حقّ]] [[خدا]] را مراعات کنی ما تو را به کاری میخوانیم که اگر پاسخ مثبت بدهی، منزلتِ پدرت را در میان مردم مییابی و کاری را که مرده، زنده میکنی برای تو اندکی کافی است تا به [[غایت]] آن برسی که نهایتی ندارد و برای تو افتخاری است. دیگران نیز وی را به این کار [[تشویق]] کردند. او نیز خواهان [[انتقام خون امام حسین]]{{ع}} و [[دفاع از اهل بیت]] بود، اما شرطش [[ریاست]] بود. به وی پاسخ دادند [[محمد بن حنفیه]]، مختار را برگزیده است<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۳.</ref>. مختار برای دیدار با وی خود رفت. در آنجا نامۀ محمد بن حنفیه به وی نشان داده شده و جمعی بر [[صحت]] آن [[گواهی]] دادند که یکی احمر بن شمیط بود. ابراهیم پذیرفت و با مختار [[بیعت]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. | |||
در شب [[قیام مختار]]، احمر جزو [[فرماندهان]] وی بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۹.</ref>. وقتی مختار [[پیروز]] شد و بر [[مسند]] [[قدرت]] نشست، ابن همام [[شاعر]] در دارالاِماره طی اشعاری از دلاوریهای مختار و یارانش سخن گفت و از احمر بن شمیط و همراهانش به [[نیکی]] و بزرگی یاد کرد. [[یاران مختار]] برای وی [[صله]] در نظر گرفتند؛ ولی یزید بن انس گفت: اگر برای [[خدا]] این اشعار را گفتی، [[خداوند]] به تو [[پاداش]] میدهد. مانند همین سخنان را احمر بن شمیط هم گفت. ابن همام سخنانی [[زشت]] به احمر گفت. یزید از او خواست وی را [[تنبیه]] کند. احمر شمشیرش را بلند کرد که به او بزند که ابراهیم بن اشتر از او [[دفاع]] کرد و [[عبدالله بن همام]] را [[دوست]] دار [[اهل بیت]] دانست<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۰.</ref>. | |||
احمر از فرماندهان [[مخلص]] و طرف دار اهل بیت بود. در [[شورشی]] که ضدّ [[انقلابیون]] و [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} راه انداختند، [[فداکاری]] زیادی از خود به [[خرج]] داد و در آستانۀ [[شکست]] بود که مختار به یاریاش آمد و بر ضدّ انقلابیون مسلط شد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۱.</ref>. قاتلان امام حسین{{ع}} را کشت و به تعقیب دیگر [[جنایت]] کاران واقعۀ [[کربلا]] پرداخت و بسیاری از آنان را کُشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 470-473.</ref> | |||
==آخِرین [[نبرد]] احمر بن شمیط== | |||
مختار در سال ۶۷ برای نبرد با [[مصعب بن زبیر]]، که [[مهلب بن ابی صفره]] با وی بود، آماده شد. او احمر بن شمیط را به فرماندهی [[سپاه]] انبوهی متشکل از هزاران تن برگزید. این نبرد در منطقۀ [[مذار]] بود. احمر بن شمیط، [[عبدالله بن کامل شاکری]] را بر میمنۀ [[سپاه]] و [[عبدالله بن وهب جُشَمی]] را که پیشتر همراهِ ابن اشتر بود بر [[میسره]] و [[رزین]] [[عبد سلولی]] را بر سواران و [[کثیر بن اسماعیل کندی]] را بر پیادگان و [[ابوعمرۀ کیسان]] را بر [[موالی]] و [[ایرانیان]] گمارد<ref>الکامل، ج۴، ص۲۶۸. در این کتاب به جای وهب، عبدالله بن وهیب آمده.</ref>. عبدالله بن وهب پیشنهاد کرد چون برخی موالی سواره هستند و ممکن است فرار کنند، دستور ده آنان پیاده بجنگند و هدفش [[تضعیف]] سپاه مختار بود ولی احمر به [[خیانت]] وی پینبرد. و همین باعث تضعیف سپاه احمر گردید. سپاه [[مصعب]] حملات سنگین خود را برضدّ احمر بن شمیط که پیاده بود، شدّت بخشید و او و ابن کامل کشته شدند و سپاه مختار [[شکست]] خورد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۰؛ ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۲۶۸؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۶، ص۴۲۹. طبری گاهی جدش را أنس جُشمی و گاهی نضله جشمی آورده و بلاذری عبداللهبنأنس بن وهب جشمی که همه یکی است.</ref>. در نتیجه زمینۀ [[حمله]] به [[کوفه]] و شکستِ مختار فراهم گردید. | |||
[[ابن ابی الحدید]] مینویسد: [[مصعب بن زبیر]] در مذار، احمر بن شمیط و سپس در کوفه مختار را کُشت<ref>ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۵۹.</ref>. او را ابوالفضه کُشت<ref>جاحظ، الحیوان، ج۳، ص۲۷.</ref>. [[رحمت خدا]] بر احمر باد. | |||
برخی، گروهی را به نام شمیطیه غالی به احمر بن شمیط منتسب دانستهاند<ref>عبدالقادر بغدادی، خزانة الأدب، حاشیه، ج۹، ص۲۱۷، اصل حاشیه از تحقیق عبدالسلام محمد هارون است (ج۹، ص۲۱۴).</ref> اما در کتابهای [[فِرَق]]، شمیطیه منتسب به [[یحیی]] بن ابی شمیط است<ref>شهرستانی، الملل والنّحل، ج۱، ص۱۶۷؛ بغدادی، الفَرقُ بین الفِرَق، ص۶۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 473-474.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده: 1100831.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴ (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} |