پرش به محتوا

عصمت حضرت نوح در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۶: خط ۵۶:


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با [[عصمت حضرت نوح]]{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با [[عصمت حضرت نوح]]{{ع}} ==
=== آیه 45 الی 47 سوره هود ===
=== آیه ۴۵ الی ۴۷ سوره هود ===
برای [[نقض]] [[عصمت حضرت نوح]] {{ع}} به آیاتی چند از [[سوره هود]] استناد شده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۳۵.</ref> که عبارت‌اند از:
برای نقض [[عصمت حضرت نوح]] {{ع}} به آیاتی چند از [[سوره هود]] استناد شده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۳۵.</ref> که عبارت‌اند از: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی * گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۵-۴۷.</ref>.
{{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ * قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی * فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی * گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۵-۴۷.</ref>


'''تبیین [[شبهه]]''':  
جهت رد عصمت حضرت نوح {{ع}} به چند فراز در این [[آیات]] استناد شده است:
 
'''فراز نخست''': حضرت طبق عبارت {{متن قرآن|... إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي...}} فرزند خویش را از [[اهل]] خود می‌شمارد و از [[خداوند]] [[نجات]] وی را می‌خواهد؛ این در حالی است که پیش‌تر وی را به پیوستن به [[مؤمنان]] فرا خوانده بود و پاسخ منفی او را دریافت کرده بود: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ * قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوه‌پیکر (پیش) می‌برد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! * او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۲-۴۳.</ref>. وی با این پاسخ، از [[کفر]] خود پرده برداشت. پس چرا حضرت [[نجات]] او را خواهان بود؟! آیا درخواست [[حضرت نوح]] {{ع}} از [[خداوند]] پیش از [[دعوت]] فرزندش برای سوار شدن به کشتی بوده است یا پس از آن؟ اگر قبلاً از خداوند نجات او را درخواست داشته و پاسخ خداوند را مبنی بر نجات نیافتن او دریافت کرده است، پس چگونه پس از آن، از فرزندش می‌خواهد که بر کشتی سوار شود؟ اما اگر دعوت از فرزند پیش از گفت و گو با خداوند بوده و با شنیدن پاسخ منفی فرزند به کفر او پی برده است، پس چسان از خداوند نجات او را درخواست می‌کند.
 
'''فراز دوم''': {{متن قرآن|...فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...}} این فراز بیانگر آن است که این درخواست، با [[علم]] و [[آگاهی]] نبوده است و [[قرآن]] در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِ}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> [[مردم]] را از [[اقدام]] ناآگاهانه باز داشته است. از جمله {{متن قرآن|...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} چنین برداشت می‌شود که این کار، ریشه در [[نادانی]] داشته که در [[آموزه‌های دینی]] نکوهش شده است.
 
'''فراز سوم''': [[حضرت نوح]] {{ع}} با گفتن {{متن قرآن|...وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>، به [[گناه]] خویش [[اقرار]] کرده است و این خود روشن‌ترین دلیل بر [[اثبات]] [[لغزش]] است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>
 
'''پاسخ شبهه''':
 
'''پاسخ نخست: دلالت نداشتن آیه بر [[کفر]] فرزند''': جمله {{متن قرآن|سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ...}} حکایت از کفر فرزند ندارد و او هرگز در حضور پدر، گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری نساخته بود؛ بلکه تنها در مورد سوار شدن بر کشتی در کنار دیگر [[مؤمنان]]، از [[اطاعت]] پدر سر برتافته و رفتن بر فراز [[کوه]] را وسیله [[نجات]] خود قرار داده بود. حضرت هم با [[حفظ]] [[احتیاط]] و [[ادب]] [[پیامبری]]، این درخواست را به طور غیرصریح بر زبان جاری می‌سازد؛ یعنی نجات حتمی فرزند را نمی‌طلبد، بلکه با این کنایه که فرزندم از [[اهل]] من است و تو نجات آنان را به من نوید داده‌ای، این خواسته را مطرح می‌کند. [[خداوند]] نیز با جمله {{متن قرآن|فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} آن حضرت را از درخواست نجات فرزندش به طور مستقیم باز می‌دارد تا مبادا او در [[وادی]] [[نادانی]] گام نهد و از شمار [[جاهلان]] شود: {{متن قرآن|...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}. آری، این سان عنایت الهی به کمک فرستادگانش می‌شتابد و آنان را از لغزیدن در دامن خطاها باز می‌دارد. نوح {{ع}} که این عنایت الهی را در مورد خود می‌نگرد، زبان به [[سپاس]] می‌گشاید و به او پناه می‌جوید که‌ای [[خدا]]، عنایتت را از من دریغ مدار، وگرنه از زیان‌کاران خواهم بود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲-۲۳۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>


جهت رد عصمت حضرت نوح {{ع}} به چند فراز در این [[آیات]] استناد شده است:
فراز پایانی نیز این سان [[تفسیر]] می‌شود: ظاهر این [[کلام]] بیانگر [[توبه]]، و حقیقتش بیانگر [[شکر نعمت]] [[پروردگار]] است که او را [[تعلیم]] داد و به ادب الهی مؤدب ساخت. اینکه ظاهرش توبه است، از آن روست که به خداوند پناه برد و از او [[آمرزش]] و [[رحمت]] طلب کرد؛ به این معنا که درخواست کرد [[خداوند]] او را از هر آنچه مایه [[لغزش]] و هلاکت [[انسان]] است، [[حفظ]] کند و مشمول عنایت و رحمتش قرار دهد. [[گناه]]، اعم از آن است که با [[امر تشریعی]] [[مخالفت]] شود یا هر امری که به گونه‌ای برای انسان ناخوشایند باشد. همچنین [[آمرزش]] اعم از آن است که گناه متعارف بخشیده شود یا اینکه هر گونه آثار سوئی درباره انسان پوشیده شود. [[حقیقت]] این گفتار [[شکر]] است؛ زیرا عنایت الهی او را از درخواستی که در ردیف [[جاهلان]] قرارش می‌داد، بازداشت و با بیان حقیقت، او را از لغزیدن از مسیر صحیح حفظ فرمود. این خود، نعمتی بود که خداوند به او ارزانی داشت. پس محتوای گفتار آن حضرت در جمله {{متن قرآن|وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} این است که ای [[خدا]] اگر مرا در [[لغزش‌ها]] حفظ نمی‌فرمودی، من از زیانکاران می‌شدم. شکر و ثنا بر این کار زیبایت<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۴.</ref> با این بیان، دیگر نیازی به توجیه این عمل به عنوان [[ترک اولی]] نخواهد بود<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''فراز نخست''': [[حضرت]] طبق عبارت {{متن قرآن|... إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي...}} فرزند خویش را از [[اهل]] خود می‌شمارد و از [[خداوند]] [[نجات]] وی را می‌خواهد؛ این در حالی است که پیش‌تر وی را به پیوستن به [[مؤمنان]] فرا خوانده بود و پاسخ منفی او را دریافت کرده بود: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ * قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوه‌پیکر (پیش) می‌برد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! * او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۲-۴۳.</ref>. وی با این پاسخ، از [[کفر]] خود پرده برداشت. پس چرا [[حضرت]] [[نجات]] او را خواهان بود؟! آیا درخواست [[حضرت نوح]] {{ع}} از [[خداوند]] پیش از [[دعوت]] فرزندش برای [[سوار شدن]] به کشتی بوده است یا پس از آن؟ اگر قبلاً از خداوند نجات او را درخواست داشته و پاسخ خداوند را مبنی بر نجات نیافتن او دریافت کرده است، پس چگونه پس از آن، از فرزندش می‌خواهد که بر کشتی سوار شود؟ اما اگر دعوت از فرزند پیش از گفت و گو با خداوند بوده و با شنیدن پاسخ منفی فرزند به کفر او پی برده است، پس چسان از خداوند نجات او را درخواست می‌کند.
'''پاسخ دوم: آگاه‌سازی [[مردم]] از واقعیت''': «برای مردم این ماجرا مشکل آفرین شده بود که چرا پسر [[حضرت نوح]] {{ع}} با اینکه از [[اهل]] او شمرده می‌شود، در زمره غرق شدگان قرار می‌گیرد؟ حضرت نوح {{ع}} با خداوند سخن می‌گوید که چرا پسرم که از اهلم است، غرق می‌گردد. پاسخ می‌آید که او از اهل تو نیست؛ اهل شناسنامه‌ای منظور نیست، بلکه [[اهل]] [[ولایتی]] مقصود است. این پاسخ‌ها به دور از ایراد و خدشه‌اند»<ref>عبدالله جوادی آملی، درس تفسیر مسجد اعظم، گفتنی است آیات ۴۵-۴۶ سوره هود نمونه خوبی برای برداشت این نکته است که گاه پیامبری برای فهماندن جریانی به دیگران، از پیشگاه خدای سبحان مطلبی را می‌پرسد، (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۶۵).</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>


'''فراز دوم''': {{متن قرآن|...فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...}} این فراز بیانگر آن است که این درخواست، با [[علم]] و [[آگاهی]] نبوده است و [[قرآن]] در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِ}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> [[مردم]] را از [[اقدام]] [[ناآگاهانه]] باز داشته است. از جمله {{متن قرآن|...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} چنین برداشت می‌شود که این کار، ریشه در [[نادانی]] داشته که در [[آموزه‌های دینی]] [[نکوهش]] شده است.
'''پاسخ سوم: درخواست نوح {{ع}} بر اساس [[باور]] به [[ایمان]] فرزند''': حضرت نوح {{ع}} فرزند خود را در سلک [[مؤمنان]] می‌دید و هیچ دلیلی بر [[کفر]] او نداشت تا اینکه خداوند با جمله {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ...}} آن حضرت را با واقعیت آشنا فرمود<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲.</ref>. [[رشید رضا]] می‌نویسد: حضرت نوح {{ع}} وقتی جدا شدن فرزندش از [[کافران]] را مشاهده کرد، (از فراز {{عربی|بمعزل من الكفار}} این جدا شدن برداشت می‌شود) در ذهنش این پندار پدید آمد که او راه [[صلاح]] و [[ایمان]] در پیش گرفته است و دیگر مشمول [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ}}<ref>«و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.</ref> نخواهد بود. اینجا بود که دل‌سوزی پدرانه، او را به چنین درخواستی واداشت؛ اما از آنجا که این برداشت بر پایه [[علم]] [[استوار]] نبود و این نوع برداشت با مقام والای [[پیامبران اولوالعزم]] ناهمخوان بود، این‌چنین مورد [[عتاب]] [[خداوند]] قرار گرفت<ref> ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۸۵.</ref>.


'''فراز سوم''': [[حضرت نوح]] {{ع}} با گفتن {{متن قرآن|...وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>، به [[گناه]] خویش [[اقرار]] کرده است و این خود روشن‌ترین دلیل بر [[اثبات]] [[لغزش]] است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
این پاسخ با ظاهر [[آیات]] همخوان نیست؛ زیرا در آیات، از [[مؤمن]] بودن [[فرزند حضرت نوح]] {{ع}} سخنی به میان نیامده و تنها [[اهل]] بودن وی مورد عنایت قرار گرفته است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''[[پاسخ شبهه]]''':  
'''پاسخ چهارم: نکوهش حضرت به دلیل بی‌دقتی در موضوع''': خداوند بیش‌تر به حضرت، [[نجات]] اهلش را نوید داده بود و تنها یک گروه استثنا شده بودند: {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ...}}. پس توجه حضرت به این استثنا ضروری می‌نمود و آن هنگام که فرزندش دچار امواج آب گردید، می‌بایست برای ایشان هلاکت فرزندش آشکار می‌شد. پس این خطاب [[سرزنش]] آمیز [[الهی]]، برای آن بود که حضرت این دقت لازم را به کار نگرفت<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>.


'''پاسخ نخست: دلالت نداشتن آیه بر [[کفر]] فرزند''': جمله {{متن قرآن|سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ...}} حکایت از کفر فرزند ندارد و او هرگز در حضور [[پدر]]، گفتار کفرآمیزی بر زبان جاری نساخته بود؛ بلکه تنها در مورد [[سوار شدن]] بر کشتی در کنار دیگر [[مؤمنان]]، از [[اطاعت]] پدر سر برتافته و رفتن بر فراز [[کوه]] را وسیله [[نجات]] خود قرار داده بود. حضرت هم با [[حفظ]] [[احتیاط]] و [[ادب]] [[پیامبری]]، این درخواست را به طور غیرصریح بر زبان جاری می‌سازد؛ یعنی نجات حتمی فرزند را نمی‌طلبد، بلکه با این کنایه که فرزندم از [[اهل]] من است و تو نجات آنان را به من نوید داده‌ای، این خواسته را مطرح می‌کند. [[خداوند]] نیز با جمله {{متن قرآن|فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} آن حضرت را از درخواست نجات فرزندش به طور مستقیم باز می‌دارد تا مبادا او در [[وادی]] [[نادانی]] گام [[نهد]] و از شمار [[جاهلان]] شود: {{متن قرآن|...إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}. آری، این سان [[عنایت الهی]] به کمک فرستادگانش می‌شتابد و آنان را از لغزیدن در دامن خطاها باز می‌دارد. نوح {{ع}} که این عنایت الهی را در مورد خود می‌نگرد، زبان به [[سپاس]] می‌گشاید و به او [[پناه]] می‌جوید که‌ای [[خدا]]، عنایتت را از من دریغ مدار، وگرنه از زیان‌کاران خواهم بود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲-۲۳۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
ایرادهای این پاسخ در این است که اولاً چسان می‌توان حضرت را به بی‌دقتی متهم ساخت، در حالی که چه بسا حضرتش با [[امید]] به [[اصلاح]] فرزندش تمام تلاش خود را انجام داده، اما نتیجه بخش نبوده است؛ ثانیاً آیا کوتاهی در دقت و تحقیق، به گونه‌ای بوده که بتوان آن را [[لغزش]] دانست؟ گرچه این کوتاهی نمی‌بایست از [[پیامبر الهی]] سر می‌زد، آیا سر زدن آن به حدی بوده که سبب مخدوش شدن [[عصمت]] شود؟ این خود نیازمند دقت و تحقیق بیشتری است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


فراز پایانی نیز این سان [[تفسیر]] می‌شود:
'''پاسخ پنجم: [[پرسش]] حضرت برای کسب [[آگاهی]] از واقعیت''': دقت و [[تأمل]] در چگونگی [[پرسش]] [[حضرت نوح]] {{ع}} نشان دهنده آن است که این پرسش، همسان پرسش [[فرشتگان]] از [[خداوند]] در مورد [[آفرینش]] و [[خلافت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} بوده است. حضرت نوح {{ع}} از باب [[ادب]] سبب غرق شدن فرزندش را جویا شد که با پاسخ {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ}} روبه‌رو گشت. جمله پایانی حضرت که گفت: {{متن قرآن|وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}} این پاسخ را [[تأیید]] می‌کند<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۶، ص۳۷۵.</ref>. همچنین [[کلام خداوند]] که فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} و نفرمود {{عربی|من الكافرین}}، این دیدگاه را تقویت می‌کند. پس می‌توان گفت حضرت نوح {{ع}} مانند انبیای دیگر، همه [[علوم]] خود را لحظه‌ای از ناحیه [[خدا]] دریافت می‌کرد و ممکن است جریان ظهور [[کفر]] فرزند و اطلاع از ناشایست بودن او، از همین قبیل باشد<ref> ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ج۳، ص۲۵۰.</ref>.
که ظاهر این [[کلام]] بیانگر [[توبه]]، و حقیقتش بیانگر [[شکر نعمت]] [[پروردگار]] است که او را [[تعلیم]] داد و به [[ادب الهی]] مؤدب ساخت. اینکه ظاهرش توبه است، از آن روست که به خداوند پناه برد و از او [[آمرزش]] و [[رحمت]] [[طلب]] کرد؛ به این معنا که درخواست کرد [[خداوند]] او را از هر آنچه مایه [[لغزش]] و [[هلاکت]] [[انسان]] است، [[حفظ]] کند و مشمول [[عنایت]] و رحمتش قرار دهد. [[گناه]]، اعم از آن است که با [[امر تشریعی]] [[مخالفت]] شود یا هر امری که به گونه‌ای برای انسان ناخوشایند باشد. همچنین [[آمرزش]] اعم از آن است که گناه متعارف بخشیده شود یا اینکه هر گونه آثار سوئی درباره انسان پوشیده شود. [[حقیقت]] این گفتار [[شکر]] است؛ زیرا [[عنایت الهی]] او را از درخواستی که در ردیف [[جاهلان]] قرارش می‌داد، بازداشت و با بیان حقیقت، او را از لغزیدن از مسیر صحیح حفظ فرمود. این خود، نعمتی بود که خداوند به او ارزانی داشت. پس محتوای گفتار آن [[حضرت]] در جمله {{متن قرآن|وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} این است که ای [[خدا]] اگر مرا در [[لغزش‌ها]] حفظ نمی‌فرمودی، من از [[زیانکاران]] می‌شدم. شکر و ثنا بر این کار زیبایت<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۴.</ref>. با این بیان، دیگر نیازی به توجیه این عمل به عنوان [[ترک اولی]] نخواهد بود.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ دوم: آگاه‌سازی [[مردم]] از [[واقعیت]]''': «برای مردم این ماجرا مشکل آفرین شده بود که چرا پسر [[حضرت نوح]] {{ع}} با اینکه از [[اهل]] او شمرده می‌شود، در زمره [[غرق]] شدگان قرار می‌گیرد؟ حضرت نوح {{ع}} با خداوند سخن می‌گوید که چرا پسرم که از اهلم است، غرق می‌گردد. پاسخ می‌آید که او از اهل تو نیست؛ اهل شناسنامه‌ای منظور نیست، بلکه [[اهل]] [[ولایتی]] مقصود است. این پاسخ‌ها به دور از ایراد و خدشه‌اند»<ref>عبدالله جوادی آملی، درس تفسیر مسجد اعظم، گفتنی است آیات ۴۵-۴۶ سوره هود نمونه خوبی برای برداشت این نکته است که گاه پیامبری برای فهماندن جریانی به دیگران، از پیشگاه خدای سبحان مطلبی را می‌پرسد، (عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۲۶۵).</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
این پاسخ فی الجمله متین است، ولی باز جای این نقد وجود دارد که اگر هیچ‌گونه کوتاهی صورت نگرفته بود، بلکه تنها پرسشی برای فهم موضوع بوده است، دیگر جایی برای این [[سرزنش]] [[الهی]] و در پی آن، درخواست [[آمرزش]] از درگاه خداوندی وجود نداشت؛ بلکه لازم بود در حد پاسخ خداوند به فرشتگان که تنها جنبه روشنگری داشت پاسخ داده می‌شد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ سوم: درخواست نوح {{ع}} بر اساس [[باور]] به [[ایمان]] فرزند''': حضرت نوح {{ع}} فرزند خود را در سلک [[مؤمنان]] می‌دید و هیچ دلیلی بر [[کفر]] او نداشت تا اینکه خداوند با جمله {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ...}} آن حضرت را با [[واقعیت]] آشنا فرمود<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۳۲.</ref>. [[رشید رضا]] می‌نویسد: حضرت نوح {{ع}} وقتی جدا شدن فرزندش از [[کافران]] را [[مشاهده]] کرد، (از فراز {{عربی|بمعزل من الكفار}} این جدا شدن برداشت می‌شود) در ذهنش این [[پندار]] پدید آمد که او راه [[صلاح]] و [[ایمان]] در پیش گرفته است و دیگر مشمول [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ}}<ref>«و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.</ref> نخواهد بود. اینجا بود که دل‌سوزی پدرانه، او را به چنین درخواستی واداشت؛ اما از آنجا که این برداشت بر پایه [[علم]] [[استوار]] نبود و این نوع برداشت با [[مقام]] والای [[پیامبران اولوالعزم]] ناهمخوان بود، این‌چنین مورد [[عتاب]] [[خداوند]] قرار گرفت<ref> ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۸۵.</ref>.
'''پاسخ ششم: آشناسازی حضرت با اصطلاح مخصوص کلام خداوند''': «کاربرد [[اهل]] از دیدگاه عرف [[مردم]]، در مورد کسی است که با [[انسان]] نسبتی داشته باشد؛ ولی خداوند بر گستره آن می‌افزاید؛ بدین معنا که آن را بر هر کسی که به نوعی، مناسبتی با بزرگ طایفه داشته باشد، اطلاق می‌کند. از این رو خداوند فرمود: ما به تو درباره اهل خودت نوید دادیم، ولی این پسر از گردونه این اهل، بیرون است... و تو نیز او را در سلک اهل خود مدان.... خداوند هرگز حضرت نوح {{ع}} را در این نگرشش مردود نساخت؛ چه اینکه او بر مدار اصطلاح [[عرفی]] سخن گفت، ولی [[خداوند]] باب دیگری از [[شناخت]] به رویش گشود»<ref>محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، تهیه کننده خسرو تقدسی نیا، ص۲۶۱.</ref>.
این پاسخ با ظاهر [[آیات]] همخوان نیست؛ زیرا در آیات، از [[مؤمن]] بودن [[فرزند حضرت نوح]] {{ع}} سخنی به میان نیامده و تنها [[اهل]] بودن وی مورد [[عنایت]] قرار گرفته است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ چهارم: [[نکوهش]] [[حضرت]] به دلیل بی‌دقتی در موضوع''': خداوند بیش‌تر به حضرت، [[نجات]] اهلش را نوید داده بود و تنها یک گروه استثنا شده بودند: {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ...}}. پس توجه حضرت به این استثنا ضروری می‌نمود و آن هنگام که فرزندش دچار امواج آب گردید، می‌بایست برای ایشان [[هلاکت]] فرزندش آشکار می‌شد. پس این خطاب [[سرزنش]] آمیز [[الهی]]، برای آن بود که حضرت این دقت لازم را به کار نگرفت<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>.
لازمه این سخن این است که [[حضرت نوح]] {{ع}} از اصطلاح خداوند [[ناآگاه]] بوده و تنها از اصطلاح عرفی [[آگاهی]] داشته باشد. گذشته از آنکه اگر تنها [[اختلاف]] در اصطلاح بود، خداوند اصطلاح عرفی در گفتار آن حضرت را مردود نساخت؛ پس [[عتاب]] و [[استغفار]] چه توجیهی می‌یابد؟<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
ایرادهای این پاسخ در این است که اولاً چسان می‌توان حضرت را به بی‌دقتی متهم ساخت، در حالی که چه بسا حضرتش با [[امید]] به [[اصلاح]] فرزندش تمام تلاش خود را انجام داده، اما نتیجه بخش نبوده است؛ ثانیاً آیا کوتاهی در دقت و تحقیق، به گونه‌ای بوده که بتوان آن را [[لغزش]] دانست؟ گرچه این کوتاهی نمی‌بایست از [[پیامبر الهی]] سر می‌زد، آیا سر زدن آن به حدی بوده که سبب مخدوش شدن [[عصمت]] شود؟ این خود نیازمند دقت و تحقیق بیشتری است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ پنجم: [[پرسش]] حضرت برای کسب [[آگاهی]] از [[واقعیت]]''': دقت و [[تأمل]] در چگونگی [[پرسش]] [[حضرت نوح]] {{ع}} نشان دهنده آن است که این پرسش، همسان پرسش [[فرشتگان]] از [[خداوند]] در مورد [[آفرینش]] و [[خلافت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} بوده است. حضرت نوح {{ع}} از باب [[ادب]] سبب [[غرق]] شدن فرزندش را جویا شد که با پاسخ {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ}} روبه‌رو گشت. جمله پایانی [[حضرت]] که گفت: {{متن قرآن|وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}} این پاسخ را [[تأیید]] می‌کند<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۶، ص۳۷۵.</ref>. همچنین [[کلام خداوند]] که فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} و نفرمود {{عربی|من الكافرین}}، این دیدگاه را تقویت می‌کند. پس می‌توان گفت حضرت نوح {{ع}} مانند انبیای دیگر، همه [[علوم]] خود را لحظه‌ای از ناحیه [[خدا]] دریافت می‌کرد و ممکن است جریان ظهور [[کفر]] فرزند و اطلاع از [[ناشایست]] بودن او، از همین قبیل باشد<ref> ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ج۳، ص۲۵۰.</ref>.
'''پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ [[ترک اولی]] و [[افضل]]''': از آنجاکه [[ادله]] پر شماری از [[لغزش]] ناپذیری [[پیامبران]] حکایت دارد، در توجیه این [[رفتار]] حضرت نوح {{ع}} از باب {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌}} باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با [[ارتکاب گناه]] تلازمی ندارد؛ چنان که در [[سوره نصر]] به دنبال نصرت الهی و ورود فوج فوج [[مردم]] در [[دین]]، امر به استغفار شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بی‌گمان بسیار توبه‌پذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.</ref>. بدیهی است که این امور [[گناه]] به حساب نمی‌آیند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.</ref>.
این پاسخ فی الجمله [[متین]] است، ولی باز جای این [[نقد]] وجود دارد که اگر هیچ‌گونه کوتاهی صورت نگرفته بود، بلکه تنها پرسشی برای [[فهم]] موضوع بوده است، دیگر جایی برای این [[سرزنش]] [[الهی]] و در پی آن، درخواست [[آمرزش]] از درگاه خداوندی وجود نداشت؛ بلکه لازم بود در حد پاسخ خداوند به فرشتگان که تنها جنبه [[روشنگری]] داشت پاسخ داده می‌شد.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ ششم: آشناسازی حضرت با اصطلاح مخصوص کلام خداوند''': «کاربرد [[اهل]] از دیدگاه عرف [[مردم]]، در مورد کسی است که با [[انسان]] نسبتی داشته باشد؛ ولی خداوند بر گستره آن می‌افزاید؛ بدین معنا که آن را بر هر کسی که به نوعی، مناسبتی با بزرگ [[طایفه]] داشته باشد، اطلاق می‌کند. از این رو خداوند فرمود: ما به تو درباره اهل خودت نوید دادیم، ولی این پسر از گردونه این اهل، بیرون است... و تو نیز او را در سلک اهل خود مدان.... خداوند هرگز حضرت نوح {{ع}} را در این نگرشش مردود نساخت؛ چه اینکه او بر مدار اصطلاح [[عرفی]] سخن گفت، ولی [[خداوند]] باب دیگری از [[شناخت]] به رویش گشود»<ref>محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، تهیه کننده خسرو تقدسی نیا، ص۲۶۱.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]] در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و [[پذیرفتن]] دیدگاه ترک اولی، خود ترک اولی است و در مورد داستان حضرت نوح {{ع}} نیز توجیه مقبولی بیان شد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
لازمه این سخن این است که [[حضرت نوح]] {{ع}} از اصطلاح خداوند [[ناآگاه]] بوده و تنها از اصطلاح عرفی [[آگاهی]] داشته باشد. گذشته از آنکه اگر تنها [[اختلاف]] در اصطلاح بود، خداوند اصطلاح عرفی در گفتار آن [[حضرت]] را مردود نساخت؛ پس [[عتاب]] و [[استغفار]] چه توجیهی می‌یابد؟<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ [[ترک اولی]] و [[افضل]]''': از آنجاکه [[ادله]] پر شماری از [[لغزش]] ناپذیری [[پیامبران]] حکایت دارد، در توجیه این [[رفتار]] حضرت نوح {{ع}} از باب {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌}} باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با [[ارتکاب گناه]] تلازمی ندارد؛ چنان که در [[سوره نصر]] به دنبال [[نصرت الهی]] و ورود فوج فوج [[مردم]] در [[دین]]، امر به استغفار شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بی‌گمان بسیار توبه‌پذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.</ref>. [[بدیهی]] است که این امور [[گناه]] به حساب نمی‌آیند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.</ref>.
'''پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن''': مقصود از {{متن قرآن|لَا تَسْأَلْنِ}} و {{متن قرآن|إِنِّي أَعِظُكَ}} این است که در [[آینده]]، چنین کاری از آن حضرت سر نزند و پس از آنکه [[خداوند]] او را با این [[حقیقت]] آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از [[نادانان]] خواهد بود. [[هدف]] این خطاب این بود که به [[عصمت]] آن حضرت آسیبی وارد نیاید. این‌گونه هشدار دادن، هرگز با [[گناه]] و [[لغزش]] تلازمی ندارد<ref>ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]] در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و [[پذیرفتن]] دیدگاه ترک اولی، خود ترک اولی است و در مورد داستان حضرت نوح {{ع}} نیز توجیه مقبولی بیان شد.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن''': مقصود از {{متن قرآن|لَا تَسْأَلْنِ}} و {{متن قرآن|إِنِّي أَعِظُكَ}} این است که در [[آینده]]، چنین کاری از آن [[حضرت]] سر نزند و پس از آنکه [[خداوند]] او را با این [[حقیقت]] آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از [[نادانان]] خواهد بود. [[هدف]] این خطاب این بود که به [[عصمت]] آن حضرت آسیبی وارد نیاید. این‌گونه هشدار دادن، هرگز با [[گناه]] و [[لغزش]] تلازمی ندارد<ref>ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>.
این توجیه با ظاهر [[آیه]] ناسازگار است؛ چون ظاهر [[آیه شریفه]]، حکایت از آن دارد که آن حضرت چنین درخواستی کرده است و لحن عتاب‌آمیز آیه نشان می‌دهد که به دلیل این درخواست، بازخواست شده است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
این توجیه با ظاهر [[آیه]] ناسازگار است؛ چون ظاهر [[آیه شریفه]]، حکایت از آن دارد که آن حضرت چنین درخواستی کرده است و لحن عتاب‌آمیز آیه نشان می‌دهد که به دلیل این درخواست، بازخواست شده است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ نهم: فرضی بودن لغزش حضرت''': در [[قرآن]] درباره [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است: {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>؛ این در حالی است که هیچ‌گونه شرکی در [[باورها]] و رفتارهای آن حضرت راه نیافته است. در این مورد هم می‌گوییم [[حضرت نوح]] {{ع}} نیز از این لغزش به دور بوده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۴۷.</ref>.
'''پاسخ نهم: فرضی بودن لغزش حضرت''': در [[قرآن]] درباره [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است: {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>؛ این در حالی است که هیچ‌گونه شرکی در [[باورها]] و رفتارهای آن حضرت راه نیافته است. در این مورد هم می‌گوییم [[حضرت نوح]] {{ع}} نیز از این لغزش به دور بوده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۴۷.</ref>.
این سخن این گونه [[نقد]] می‌شود که لحن دوگانه این دو آیه، از دوگانگی مضمون آنها حکایت دارد. آیه در مورد پیامبر اکرم {{صل}} به صورت شرطی به طرح موضوع پرداخته است {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ...}}؛ ولی مطلق بودن آیه در مورد حضرت نوح {{ع}} نشان می‌دهد که آن حضرت این کار را انجام داده است. پس هرگز نمی‌توان از این دو آیه برداشتی یکسان داشت.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.


'''پاسخ دهم: روشن نبودن ایمان یا کفر فرزند نوح برای نوح:''' فرزند نوح که کنعان نام داشت، گاهی با [[مؤمنان]] و گاهی با کافران همراه بود و چهره منافق‌گونه‌ای داشت و هر کس را به [[اشتباه]] می‌انداخت. [[حضرت نوح]]{{ع}} نیز از روی ظاهر [[قضاوت]] کرد و از [[خدا]] خواست که فرزندش جزء [[نجات‌یافتگان]] باشد. [[خداوند]] او را [[آگاه]] ساخت که فرزندش سر تا پا عمل غیر [[صالح]] است و در [[باطن]] جزء [[منافقان]] بوده و هرگز [[مؤمن]] نبوده است. از این رو، جزء [[غرق]] شدگان خواهد بود. نوح به محض اینکه از این [[واقعیت]] آگاه شد، فوراً در [[مقام]] [[عذرخواهی]] برآمد و از خدا [[طلب]] [[عفو]] نمود. هرچند گناهی از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت [[پیامبران]] ایجاب می‌کند که بیش از این مراقب گفتار خود باشند، همین [[ترک اولی]] برای او با آن [[شخصیت]]، گران بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضای [[بخشش]] کرد. از سوی دیگر، متکلمان بر این باورند که ترک اولی به معنای انجام کاری که ترک آن بهتر بوده است، هیچ‌گونه [[ناسازگاری]] با [[عصمت]] ندارد<ref>ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۴.</ref>
این سخن این گونه نقد می‌شود که لحن دوگانه این دو آیه، از دوگانگی مضمون آنها حکایت دارد. آیه در مورد پیامبر اکرم {{صل}} به صورت شرطی به طرح موضوع پرداخته است {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ...}}؛ ولی مطلق بودن آیه در مورد حضرت نوح {{ع}} نشان می‌دهد که آن حضرت این کار را انجام داده است. پس هرگز نمی‌توان از این دو آیه برداشتی یکسان داشت<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>.
 
'''پاسخ دهم: روشن نبودن ایمان یا کفر فرزند نوح برای نوح:''' فرزند نوح که کنعان نام داشت، گاهی با [[مؤمنان]] و گاهی با کافران همراه بود و چهره منافق‌گونه‌ای داشت و هر کس را به [[اشتباه]] می‌انداخت. [[حضرت نوح]]{{ع}} نیز از روی ظاهر [[قضاوت]] کرد و از [[خدا]] خواست که فرزندش جزء نجات‌یافتگان باشد. [[خداوند]] او را [[آگاه]] ساخت که فرزندش سر تا پا عمل غیر [[صالح]] است و در [[باطن]] جزء [[منافقان]] بوده و هرگز [[مؤمن]] نبوده است. از این رو، جزء غرق شدگان خواهد بود. نوح به محض اینکه از این واقعیت آگاه شد، فوراً در مقام عذرخواهی برآمد و از خدا طلب [[عفو]] نمود. هرچند گناهی از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت [[پیامبران]] ایجاب می‌کند که بیش از این مراقب گفتار خود باشند، همین [[ترک اولی]] برای او با آن [[شخصیت]]، گران بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضای [[بخشش]] کرد. از سوی دیگر، متکلمان بر این باورند که ترک اولی به معنای انجام کاری که ترک آن بهتر بوده است، هیچ‌گونه ناسازگاری با [[عصمت]] ندارد<ref>ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۴.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش