پرش به محتوا

بحث:صبر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱٬۸۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ اکتبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۰۹: خط ۴۰۹:
# [[محرومیت]]: بی‌صبری درپی دارنده از دست دادن امکانات بهتر و [[محروم]] شدن از آن است که [[خداوند]] در آیه ۶۱ [[سوره بقره]] با اشاره به داستان [[یهود]] بر آن تاکید دارد.
# [[محرومیت]]: بی‌صبری درپی دارنده از دست دادن امکانات بهتر و [[محروم]] شدن از آن است که [[خداوند]] در آیه ۶۱ [[سوره بقره]] با اشاره به داستان [[یهود]] بر آن تاکید دارد.
اینها تنها نمونه‌ای از آثار بی‌تابی و بی‌صبری است. اگر به [[آثار صبر]] توجه شود معلوم می‌‌گردد که بی‌صبری چه تاثیر شگرف و منفی در [[زندگی]] [[بشر]] به جا می‌‌گذارد؛ زیرا در [[آیات قرآنی]] بیش از شصت مورد برای [[صبر]] و [[حلم]] به عنوان آثار بیان شده است. این خود نشان می‌‌دهد که بی‌صبری و بی‌تابی تا چه اندازه می‌‌تواند آثار [[سوء]] در زندگی بشر داشته باشد؛ چراکه فقدان هفتاد [[نعمت]] که از آثار صبر و آثار فقدان آن است به معنای [[تحول]] جدی و منفی در زندگی بشر است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.
اینها تنها نمونه‌ای از آثار بی‌تابی و بی‌صبری است. اگر به [[آثار صبر]] توجه شود معلوم می‌‌گردد که بی‌صبری چه تاثیر شگرف و منفی در [[زندگی]] [[بشر]] به جا می‌‌گذارد؛ زیرا در [[آیات قرآنی]] بیش از شصت مورد برای [[صبر]] و [[حلم]] به عنوان آثار بیان شده است. این خود نشان می‌‌دهد که بی‌صبری و بی‌تابی تا چه اندازه می‌‌تواند آثار [[سوء]] در زندگی بشر داشته باشد؛ چراکه فقدان هفتاد [[نعمت]] که از آثار صبر و آثار فقدان آن است به معنای [[تحول]] جدی و منفی در زندگی بشر است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|عوامل و موجبات صبر و حلم]].</ref>.
==[[حق تعالی]] [[خاستگاه حقایق]]==
از نظر [[قرآن]]، حق تعالی تنها [[حق]] ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز [[باطل]] نیست. از همین روست که [[خدا]] در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه [[الحق]] او لم یکف بربک انه علی کل شی [[شهید]]؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف [[جهان]] و در [[نفوس]] خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن [[آیات]] بر هر چیزی مشهود است؟<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر حق تعالی است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «باطل» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «[[سلطان]]» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر خدا کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.<ref>یوسف، آیه ۴۰</ref> از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و [[حقیقت]] دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>
بنابراین، وقتی از حق در برابر باطل سخن می‌‌گویم، در حقیقت سخن از حق تعالی است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد [[انسانی]] و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح [[عقلانیت]] است که به سبب فقدان [[نور]] کامل و تمام در [[فکر]] و [[ذهن]] [[انسان]] و [[جن]] شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر [[عقل]] انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به [[رشد]] تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای [[باطل]] در [[ذهن]] و [[فکر]] او نیست؛ زیرا [[عاقل]] [[رشید]] جز به [[علم]] و [[سلطان]] چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد<ref>یوسف، آیه ۴۰؛ اسراء، آیه ۳۶</ref>؛ زیرا [[ظن]] هرگز [[انسان]] را به [[حق]] نمی‌رساند و «[[غنا]]» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و [[فقر]] در [[فهم]] وگرایش باقی خواهد بود.<ref>نجم، آیه ۲۸</ref>
اگر بخواهیم برای فهم [[توده]] [[مردم]] مثالی از [[حق و باطل]] بزنیم، که البته مثال است و نه تمام [[حقیقت]]، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که خودنمایی می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب [[وابستگی]] به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است<ref>رعد، آیه ۱۷</ref> یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که [[خدا]] [[اعمال]] [[کافران]] را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به [[انتظار]] مواخذه کافران نشسته است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
در حقیقت از نظر [[قرآن]]، [[حق تعالی]] خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن خدا در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز [[نشانه بودن]] نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از [[آیات]] و نشانه ای از نشانه‌های اوست<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref>، و آن چه که انسان به عنوان «باطل» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های [[بیماردل]] است که «[[بصیرت]]» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت [[تشنگی]] و عدم دست یابی به آب [[حقیقت]]، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به [[پوچی]] می‌‌رسند.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
[[خدا]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]]، خود را [[خاستگاه حق]] دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات [[حق تعالی]] شمرده است.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref> از این رو، تعابیری چون «[[الحق]] من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این حقیقت آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات [[تکوین]] و چه در درون و چه در برون است.<ref>همان؛ بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ آل عمران، آیه ۶۰؛ انعام، آیه ۶۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
==[[گرایش فطری]] [[انسان]] به [[حقایق]]==
از نظر قرآن، انسان دارای [[فطرت الهی]] است که [[توانایی]] [[شناختی]] و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر [[هدایت]] قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و [[شایسته]] خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین [[هدایت فطری]] و [[حجت باطنی]] [[تکوینی]] برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و [[برتر]] از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای [[خلافت الهی]] [[انتخاب]] و [[گزینش]] شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر [[مخلوقات]] هستی را بر اساس «[[تسخیر]]» [[مدیریت]] کرده و در [[مقام]] مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و [[ربوبیت]] کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از [[شناخت]] و [[گرایش]] قرار گیرد که سطح عالی تری برای مخلوقات نیست.<ref>طه، آیه ۵۰؛ بقره، آیات ۳۰ تا ۳۴؛ لقمان، آیه ۲۰؛ هود، آیه ۶۱</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[نفس انسانی]] در مرتبه [[قلب]] و فؤاد از این توانایی [[فطری]] برخوردار است تا ضمن [[شناخت حق]] از [[باطل]] و مصادیق آنها، به [[حق]] و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]]، [[ایمان]]، [[شکر]]، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی [[ظلم]] و [[دروغ]] و [[خیانت]] و [[کفر]] و [[کفران]] و مانند آنها گریزش دارد.
البته باید توجه داشت که اضداد [[حق]]، که همان [[باطل]] است، چیزی جز امر «عدم» نیست که [[تظاهر]] به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در [[حقیقت]] «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و [[کذب]] و خیانت در برابر [[عدالت]] و [[صداقت]] و [[امانت]]، چیزی جز «لا [[عدل]]» و «لا [[صدق]]» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی [[کافران]] دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و [[وجدان]] تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و [[انسان]] آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش [[آگاه]] می‌‌شود، همان [[وجود خدا]] است که وجود [[حقیقی]] است.<ref>نور، آیه ۳۹</ref>
بنابراین، از نظر [[قرآن]]، انسان به سبب [[سلامت]] [[فطرت]] و نفس و [[قلب سالم]] و [[سلیم]]، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان [[گرایش]] دارد و باطل را به عنوان عدم [[حقانیت]] نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «[[سلطان]]» برای وجود و حقانیت آن نیست.
البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و [[اعتدال]] ذاتی و [[فطری]] و [[تکوینی]] خویش خارج شود و [[تغییر]] یابد و در حقیقت به تعبیر [[قرآنی]]، [[دفن]] و [[دسیسه]] و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم [[شناخت]] و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر [[تفقه]] و [[تعقل]] ندارد.<ref>شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
==[[صبر]]، [[استقامت]] بر [[حق]] در شرایط [[عذاب]]==
«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. [[مرگ]] صبر، کشتن شخص با عذاب و [[شکنجه]] سخت و تلخ و دردناک است که در [[اسلام]] از آن [[نهی]] شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسانی]] از [[خسران]] و [[زیان]] [[ابدی]] رها خواهد شد که در عصر کوتاه [[زندگی دنیوی]] در [[زمین]] بتواند به چهار عمل اصلی [[ایمان به خدا]] و [[عمل صالح]] بپردازد و دیگران را به حق و صبر [[دعوت]] کند.<ref>عصر، آیات ۱ تا ۳</ref>
مراد از این صبر آن است که [[انسان]] [[سختی‌ها]] را برای [[احقاق حق]] [[تحمل]] کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، [[شناخت حق]] و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن [[خلق]] شده است. صبر و [[شکیبایی]] زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود [[احساس]] می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به [[جزع]] و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر [[متعادل]] از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در [[جسم]] و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و [[بشاشت]] خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا [[رفتاری]] نخواهد داشت که بیانگر خروج از [[اعتدال]] و [[تعادل]] و استوا باشد.
از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هنگامی که [[انسان]] در [[دنیا]] [[زندگی]] می‌‌کند، با انواع [[ابتلائات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[فتنه‌ها]] مواجه می‌‌شود که بر اساس [[سنت الهی]] است.<ref>انبیاء، آیه ۳۵؛ بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷؛ عنکبوت، آیات ۲ و ۳؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳</ref> بنابراین، اگر [[صبر]] ورزد و جزو [[صابرین]] باشد از [[آثار صبر]] برخوردار می‌‌شود.<ref>بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷</ref> البته بهترین حالت صبر همان «[[صبر جمیل]]»<ref>یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵</ref> است که [[زیباترین]] صبر نیز است که [[پیامبران]] بدان آراسته هستند و [[معصومان]]{{ع}} بر این باورند که در ابتلائات ومصیبت‌ها «ما [[رایت]] الا جمیلا».
از نظر [[قرآن]]، [[مؤمنان]] افزون بر ابتلائات و مصیبت‌ها که به [[حکم]] [[سنت]] [[ابتلاء]] عارض می‌‌شود، در مسیر [[دعوت]] به [[حق]] و عمل به آنکه همان [[آموزه‌های وحیانی اسلام]] است، گرفتار [[اذیت]] و آزارهای دیگران می‌‌شوند که صبر بر آن لازم و ضروری است. در [[حقیقت]] صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و [[خدا]] [[مردم]] را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، انسان در طول زندگی به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: [[صبر در اطاعت]] و انجام [[تکالیف الهی]]، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه [[معصیت]] و عدم خروج از [[تعادل]] و گرفتار شدن به آن.
از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از [[حق‌گرایی]] خویش توجه کرده و به آن [[استعانت]] جویند.<ref>بقره، آیات ۴۵ و ۱۳۵</ref>
از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «[[معیت]]» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به [[امداد]] و [[یاری]] [[صابر]] می‌‌آید و او را در [[مشکلات]] به [[سلامت]] عبور می‌‌دهد.<ref>همان</ref>
از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از [[وظایف]] و [[تکالیف]] اصلی [[مؤمنان]] دانسته شده است.<ref>بلد، آیه ۱۷؛ عصر، آیه ۳</ref>
[[خدا]] در [[قرآن]] بارها [[پیامبر]]{{صل}} را [[فرمان]] می‌‌دهد تا بر اساس [[وحی]] عمل کرده و تابع آن باشد و تا [[زمان]] به نتیجه رسیدن یا [[حکم]] و [[حکومت الهی]] بر [[صبر]] به عنوان مهم‌ترین عامل [[استعانت]] جوید؛ زیرا صبر از مصادیق [[احسان]] است.<ref>یونس، آیه ۱۰۹؛ هود، آیه ۱۱۵</ref> این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به [[توانایی]] خویش.<ref>نحل، آیه ۱۲۷؛ اعراف، آیه ۱۲۸</ref> در چنین شرایطی است که خدا «[[معیت]]» داشته و [[صابر]] را به عنوان [[متقی]] و [[محسن]] [[یاری]] می‌‌رساند.<ref>نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶</ref>
از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] همین ویژگی صبر است که در [[رسالت]] خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای [[دشمن]] خالی نگذاشته و در هر شرایطی [[سختی]] را [[تحمل]] کرده و [[مأموریت]] خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر [[امور دنیوی]] یا شرایط سخت [[عقب نشینی]] نکردند و همه [[مصیبت‌ها]] را تحمل کردند. البته مؤمنان نیز می‌‌بایست هم چون آنان صبر ورزند و این گونه عمل و [[زندگی]] کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «[[عزم]] الامور»<ref>آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵</ref> و رسیدن به [[مقام]] [[اولوالعزم]] وصاحبان عزم است که هرگز در [[مقام عمل]] جز رسیدن به مقصود در مقصد [[اندیشه]] ای دیگر ندارند و تحت تاثیر [[اذیت]] و [[افکار]] و اقوال دیگر از راه [[حق]] کوتاه نمی‌آیند و [[افراط]] و [[تفریط]] نمی‌کنند.<ref>کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰</ref>
از نظر قرآن، صبر برای حق و به حق در برابر [[باطل]] می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه [[اهل حق]] است؛ زیرا [[خدا]] [[مکر]] و [[کید]] [[دشمنان]] را به خودشان باز می‌‌گرداند و به [[یاری]] [[مؤمنان]] [[صابر]] می‌‌شتابد.<ref>آل عمران، آیات ۱۲۰ و ۱۲۵؛ بقره، آیه ۲۵۰</ref>
پس از نظر [[قرآن]]، [[صبر]] در [[حق]] و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین [[وظیفه]] وتکلیف باشد که [[انسان]] را در شرایط [[دنیا]] از [[مشکلات]] و [[مصیبت]] و [[اذیت]] و [[ابتلاء]] عبور می‌‌دهد و بستر [[امداد الهی]] را در دنیا فراهم می‌‌آورد و [[حزن]] و [[خوف]] را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.<ref>نساء، آیه ۲۵</ref>
به هر حال، از نظر قرآن، [[صبر بر حق]] امری است که می‌‌بایست [[مؤمن]] به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه صبر ورزی تنها تکیه گاه و [[توکل]] و اعتمادش به خدا باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۱۸: خط ۴۵۹:
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|'''هفتاد اثر صبر در زندگی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[هفتاد اثر صبر در زندگی (مقاله)|'''هفتاد اثر صبر در زندگی''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|'''عوامل و موجبات صبر و حلم''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عوامل و موجبات صبر و حلم (مقاله)|'''عوامل و موجبات صبر و حلم''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|'''صبر بر حق از نظر قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۷۳٬۰۱۷

ویرایش