پرش به محتوا

دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۱: خط ۳۱:
بازگشتی دوباره به [[روایات]] صادر شده از [[امام صادق]] {{ع}} روشن می‌سازد که ریشه‌های استدلال هشام، پیش‌تر به وسیله امام صادق {{ع}} ارائه شده بود: «کسی که حدی بر گردن اوست، خود نمی‌تواند اقامه حد کند. از این رو، امام نیست، مگر کسی که معصوم باشد»<ref>{{متن حدیث|وَ كَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ فَإِذَا لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰). اگرچه در مقام نقد و بررسی برهان‌های هشام نیستیم، نباید از این نکته غافل ماند که این برهان - در صورت پذیرش- حداکثر، امام را از گناهانی که نیاز به اجرای حد دارند، معصوم می‌کند؛ ولی اگر گناهی نیاز به حد نداشت یا اصلاً در خفا انجام شد، این برهان در اثبات عصمت امام از این گناه توانا نیست، پس دلیل، اخص از مدعاست، و نمی‌توان به وسیله این برهان امام را از همه گناهان معصوم دانست. با وجود این، می‌توان این نقصان را چنین توجیه کرد که امام {{ع}} و به تبع ایشان هشام بن حکم، این برهان را برای فردی خاص و با توجه به درک و فهم او ارائه کرده است.</ref>؛
بازگشتی دوباره به [[روایات]] صادر شده از [[امام صادق]] {{ع}} روشن می‌سازد که ریشه‌های استدلال هشام، پیش‌تر به وسیله امام صادق {{ع}} ارائه شده بود: «کسی که حدی بر گردن اوست، خود نمی‌تواند اقامه حد کند. از این رو، امام نیست، مگر کسی که معصوم باشد»<ref>{{متن حدیث|وَ كَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ فَإِذَا لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰). اگرچه در مقام نقد و بررسی برهان‌های هشام نیستیم، نباید از این نکته غافل ماند که این برهان - در صورت پذیرش- حداکثر، امام را از گناهانی که نیاز به اجرای حد دارند، معصوم می‌کند؛ ولی اگر گناهی نیاز به حد نداشت یا اصلاً در خفا انجام شد، این برهان در اثبات عصمت امام از این گناه توانا نیست، پس دلیل، اخص از مدعاست، و نمی‌توان به وسیله این برهان امام را از همه گناهان معصوم دانست. با وجود این، می‌توان این نقصان را چنین توجیه کرد که امام {{ع}} و به تبع ایشان هشام بن حکم، این برهان را برای فردی خاص و با توجه به درک و فهم او ارائه کرده است.</ref>؛


'''[[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]]'''
'''[[برهان حفظ شریعت]]'''
 
«از جمله برهان‌های عقلی اثبات عصمت امامان {{ع}}، [[برهان]] معروف حفظ شریعت است.[[برهان حفظ شریعت]] را می‌توان از جمله [[براهین]] بسیار معروف [[متکلمان]] دانست، که غالب متکلمان امامیه<ref>حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، مناهج الیقین، ص۲۹۸؛ همو، نهج الحق، تعلیق عین الله حسین ارموی، ص۱۶۴؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ج۱، ص۱۷۸؛ فاضل مقداد سیوری حلی، الناضح یوم الحشر شرح باب حادی عشر، ص۱۸۳.</ref> و حتی [[اسماعیلیه]]<ref>احمد حمیدالدین کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹.</ref> به آن [[استدلال]] کرده‌اند و حتی برخی از [[اهل سنت]] نیز آنجا که در صدد معرفی [[دلایل]] [[شیعه]] بر [[عصمت امام]] بوده‌اند، همین دلیل را بیان کرده‌اند<ref>احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۷.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۲۸.</ref>
 
بر اساس تقریر [[سیدمرتضی]]، این برهان را می‌توان در سه مرحله ارائه کرد:
# نخست آنکه [[شریعت]]، به حافظ نیاز دارد. سید می‌نویسد: «همانا شریعت [[پیامبر]] ما [[ابدی]] و غیر قابل [[نسخ]] است... و لازم است حافظی داشته باشد؛ زیرا رها کردن آن بدون حافظ، اهمال درباره آن و نیز [[تکلیف]] کردن پیروانش به چیزی خارج از [[طاقت]] آنهاست»<ref>عبارت مرحوم سید را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی این‌گونه تقریر کرد: اگر شریعت نیاز به حافظ نداشته باشد، موجب کوتاهی در امر آن و تکلیف مؤمنان به مالایطاق خواهد شد؛ کوتاهی در امر شریعت و تکلیف مؤمنان به مالایطاق جایز نیست؛ پس شریعت نیاز به حافظ دارد (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).</ref>،
# مرحله دوم آنکه [[حافظ شریعت]] باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر نباشد، شریعت [[حفظ]] نخواهد شد. سیدمرتضی در تبیین ملازمه میان ارکان [[استدلال]] خود چنین توضیح می‌دهد که اگر حافظ شریعت معصوم نباشد، ممکن است در شریعت [[تغییر]] و تبدیل ایجاد کند، و این امر، در واقع سبب محفوظ نماندن شریعت خواهد شد؛ زیرا در این صورت، تفاوتی میان بود و نبود حافظ شریعت نخواهد بود<ref>{{عربی|و ليس يخلو أن يكون الحافظ معصوما أو غير معصوم، فإن لم يكن معصوما لم يؤمن من تغييره و تبديله، و في جواز ذلك عليه – و هو الحافظ لها- رجوع إلى أنها غير محفوظة في الحقيقة، لأنه لا فرق بين أن تحفظ بمن جائز عليه التغيير والتبديل والزلل والخطأ وبين أن لا تحفظ جملة}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).</ref>.
# مرحله سوم استدلال سید، تأکید بر این است که حافظ شریعت، لزوماً [[امام]] است: «هنگامی که ثابت شد حافظ باید معصوم باشد، محال است شریعت به دست [[امت]] حفظ شود؛ در حالی که [[امت]] [[معصوم]] نیست، و همان‌گونه که ممکن است تک تک آنها [[اشتباه]] کنند، در جمع آنان نیز همین امکان هست، و هنگامی که [[حافظ شریعت]] بودن امت، [[باطل]] شد، لازم است [[امام]] حافظ آن باشد<ref>به دیگر بیان، می‌توان گفت: حافظ شریعت یا امت است یا امام؛ اما امت حافظ شریعت نیست؛ زیرا امت معصوم نیست؛ پس حافظ شریعت امام است (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).</ref>.
 
[[سید مرتضی]] در کتاب گران‌سنگ الشافی فی الامامة، با بررسی همه مواردی که ممکن است تصور شود به جای امام می‌توانند [[شریعت]] را [[حفظ]] کنند، امام را تنها گزینه صحیح برای این امر می‌داند. از نظر [[سید]]، برخی از گزینه‌هایی که برخی از اندیشمندان [[اهل سنت]] برای [[حفظ شریعت]] معرفی می‌کنند، عبارت‌اند از:
# تواتر: وقتی شریعت و [[احکام]] آن از راه تواتر به ما رسیده باشند، دیگر نیازی به امام نیست و در واقع همان موجب حفظ شریعت خواهد شد. سید مرتضی در پاسخ به این [[شبهه]]، بر این [[باور]] است که بسیاری از [[احکام شریعت]] یا دست‌کم برخی از آنها، متواتر نیستند. از این‌رو، بازهم نیاز به امام برای حفظ شریعت ثابت می‌شود<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۷، ۲۸۳ و ۳۰۵.</ref>؛
# [[اجماع]]: وقتی امت درباره [[احکام دین]] اتفاق و اجماع داشته باشند، همین عامل موجب حفظ شریعت خواهد شد. سید مرتضی این شبهه را این‌گونه پاسخ می‌دهد که وقتی فرد معصوم، میان اجماع کنندگان حضور نداشته باشد، آن اجماع [[حجت]] نخواهد بود، و اساساً همان‌گونه که ممکن است افراد امت اشتباه کنند، امکان دارد اجماع آنان نیز اشتباه کنند. از این‌رو، اجماع امت نیز نمی‌تواند موجب حفظ شریعت شود<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۸.</ref>؛
# [[قرآن]]: مرحوم سید در پاسخ به اینکه خود قرآن برای حفظ شریعت کافی است، می‌گوید: اولاً، بیشتر احکام دین به صراحت و به طور تفصیل و مشخص در قرآن نیامده‌اند؛ ثانیاً، قرآن از معنا، تفصیل و [[تأویل]] خود خبر نداده است، و لازم است مترجم و مبینی داشته باشد. [[سید]] با [[انکار]] [[حفظ شریعت]] به وسیله این گزینه‌ها، بر حفظ شریعت به دست امام تأکید می‌کند و [[عصمت]] او را نیز لازم می‌داند<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۸. گفتنی است برخی از متکلمان امامیه با حصری عقلی، مصداق حافظ دین را به امام {{ع}} منحصر و آن را ثابت کرده‌اند؛ بدین بیان که حافظ شریعت قرآن است یا سنت نبوی یا اجماع امت و یا امام. سه فرض نخست باطل است؛ پس متعین در امام است (حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۴۳۹).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۲۸.</ref>
 
'''[[برهان لطف]]'''
 
چنان‌که وجود پیامبران و امام [[لطف]] است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران و [[امامان]] غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیستند و این لامحاله منافی‌ لطف است. ایضاً غرض از نصب پیامبران و امامان، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشند و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[امامت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳</ref>
 
'''برهان [[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]]'''


این [[برهان]] نیز مانند برهان گذشته، یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند.
این [[برهان]] نیز مانند برهان گذشته، یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند.
۱۱٬۱۹۲

ویرایش