غصب در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = غصب | عنوان مدخل = غصب| مداخل مرتبط = [[غصب در قرآن]] - [[غصب در فقه اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = غصب | |||
| عنوان مدخل = غصب | |||
| مداخل مرتبط = [[غصب در قرآن]] - [[غصب در فقه اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
خط ۱۷: | خط ۱۲: | ||
در [[تفسیر نمونه]] آمده است: در اینکه منظور از "باطل" در اینجا چیست، تفسیرهای مختلفی ذکر کردهاند، بعضی آن را به معنی اموالی که از روی غصب و [[ظلم]] به دست میآید، دانستهاند<ref>آیت الله مکارم، تفسیر نمونه، ج۲، ص ۳.</ref>. | در [[تفسیر نمونه]] آمده است: در اینکه منظور از "باطل" در اینجا چیست، تفسیرهای مختلفی ذکر کردهاند، بعضی آن را به معنی اموالی که از روی غصب و [[ظلم]] به دست میآید، دانستهاند<ref>آیت الله مکارم، تفسیر نمونه، ج۲، ص ۳.</ref>. | ||
غصب در اصطلاح [[فقه اسلامی]]، نزدیک به همان معنای لغوی آن است. محقق حلّی، [[صاحب شرایع]]، در تعریف غصب گفته است: "غصب عبارت از دست گذاشتن بر [[مال]] دیگری، به طور مستقل و از روی [[عدوان]] است. بر این اساس، مادامی که [[غاصب]] [[اثبات]] ید بر مال غیر نکند، رفع ید از [[مالک]] نسبت به مالش برای تحقق غصب کفایت نمیکند"<ref>{{عربی|"هو الاستقلال بإثبات الید، | غصب در اصطلاح [[فقه اسلامی]]، نزدیک به همان معنای لغوی آن است. محقق حلّی، [[صاحب شرایع]]، در تعریف غصب گفته است: "غصب عبارت از دست گذاشتن بر [[مال]] دیگری، به طور مستقل و از روی [[عدوان]] است. بر این اساس، مادامی که [[غاصب]] [[اثبات]] ید بر مال غیر نکند، رفع ید از [[مالک]] نسبت به مالش برای تحقق غصب کفایت نمیکند"<ref>{{عربی|"هو الاستقلال بإثبات الید، علی مال الغیر عدوانا؛ ولا یکفی رفع ید المالک، ما لم یثبت الغاصب یده"}}؛ محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج۴، ص۷۶۱.</ref>. | ||
[[محقق حلی]] شروطی چون اثبات ید استقلالی غاصب و عدوان را دو شرط اصلی برای تحقق غصب میداند. پس اگر اثبات یدی از سوی غاصب برای [[استقلال]] در تصرفات نشده باشد و تنها مالک را از [[استیلاء]] باز داشته است، غصب تحقق نیافته است؛ زیرا همان طوری که اجازه تصرف به مالک را نمیدهد، خود در آن تصرفی نداشته است، بلکه شخص تنها مانع از تصرفات مالکانه شده است. از همین روست که چنین فردی را غاصب نمیداند. همچنین اگر این تصرفات از روی [[اذن]] قبلی و یا اجازه بعدی باشد، باز هم تحقق نمییابد. | [[محقق حلی]] شروطی چون اثبات ید استقلالی غاصب و عدوان را دو شرط اصلی برای تحقق غصب میداند. پس اگر اثبات یدی از سوی غاصب برای [[استقلال]] در تصرفات نشده باشد و تنها مالک را از [[استیلاء]] باز داشته است، غصب تحقق نیافته است؛ زیرا همان طوری که اجازه تصرف به مالک را نمیدهد، خود در آن تصرفی نداشته است، بلکه شخص تنها مانع از تصرفات مالکانه شده است. از همین روست که چنین فردی را غاصب نمیداند. همچنین اگر این تصرفات از روی [[اذن]] قبلی و یا اجازه بعدی باشد، باز هم تحقق نمییابد. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۱: | ||
از نظر این آیه از [[آیات قرآنی]]، غصب اموال [[مردم]] و جابه جایی نامشروع و باطل آنها، موجب [[تباهی]] و نابودی جامعه است؛ زیرا اقتصاد همان ستون و [[عمود]] اصلی [[خیمه]] اجتماع است که اگر آسیب ببیند همه اجتماع آسیب میبیند؛ زیرا مقصود از "باطل" در این آیه تصرّف غیر [[شرعی]] و غاصبانه است. <ref>[[الکشاف]]، ج ۱، ص ۵۰۲.</ref> و جمله {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«یکدیگر را نکشید» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> میتواند بیانگر علّت [[حکم]] در معطوف علیه یعنی جمله {{متن قرآن|َلَا تَأْكُلُوا}}<ref>«مخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.</ref> باشد؛ بنابراین، بر اساس این [[آیه]]، غصب [[اموال]] دیگران سبب نابودی [[جامعه]] میشود <ref>[[المیزان]]، ج ۴، ص ۳۱۷.</ref> و کسانی که به [[باطل]] خوری از جمله غصب رو میآورند، در [[حقیقت]] موجبات خودکشی [[اجتماع]] را فراهم آورده و اجتماع به دست خویش [[مرگ]] را برای خود رقم میزند. | از نظر این آیه از [[آیات قرآنی]]، غصب اموال [[مردم]] و جابه جایی نامشروع و باطل آنها، موجب [[تباهی]] و نابودی جامعه است؛ زیرا اقتصاد همان ستون و [[عمود]] اصلی [[خیمه]] اجتماع است که اگر آسیب ببیند همه اجتماع آسیب میبیند؛ زیرا مقصود از "باطل" در این آیه تصرّف غیر [[شرعی]] و غاصبانه است. <ref>[[الکشاف]]، ج ۱، ص ۵۰۲.</ref> و جمله {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«یکدیگر را نکشید» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> میتواند بیانگر علّت [[حکم]] در معطوف علیه یعنی جمله {{متن قرآن|َلَا تَأْكُلُوا}}<ref>«مخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.</ref> باشد؛ بنابراین، بر اساس این [[آیه]]، غصب [[اموال]] دیگران سبب نابودی [[جامعه]] میشود <ref>[[المیزان]]، ج ۴، ص ۳۱۷.</ref> و کسانی که به [[باطل]] خوری از جمله غصب رو میآورند، در [[حقیقت]] موجبات خودکشی [[اجتماع]] را فراهم آورده و اجتماع به دست خویش [[مرگ]] را برای خود رقم میزند. | ||
همچنین در این آیه [[مبارک]]، [[حفظ]] [[مال]] و رعایت [[احترام]] آن، مقدم بر [[حفظ جان]] و نفس بیان شده و ابتدا [[دستور]] به حفظ مال شده است که اموال خود را به اسباب باطل، یعنی اسبابی که [[قانونگذار]] آن را سبب انتقال مال از [[دارایی]] شخصی به دارایی شخص دیگر [[شناسایی]] نکرده یا مُمَلِّک ندانسته، مبادله و تصرف نکنید و بعد اعلام گردیده که [[جان]] و نفس دیگران را نیز محترم بدانید و خود یا دیگری را نکشید که [[خدا]] به شما [[مهربان]] است. پس همان گونه که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} اعلام کردهاند [[خداوند]]، مال اشخاص را مانند [[خون]] آنان [[حرام]] کرده است. <ref>الجعفریات، الأشعثیات، ص ۱۹۸؛ | همچنین در این آیه [[مبارک]]، [[حفظ]] [[مال]] و رعایت [[احترام]] آن، مقدم بر [[حفظ جان]] و نفس بیان شده و ابتدا [[دستور]] به حفظ مال شده است که اموال خود را به اسباب باطل، یعنی اسبابی که [[قانونگذار]] آن را سبب انتقال مال از [[دارایی]] شخصی به دارایی شخص دیگر [[شناسایی]] نکرده یا مُمَلِّک ندانسته، مبادله و تصرف نکنید و بعد اعلام گردیده که [[جان]] و نفس دیگران را نیز محترم بدانید و خود یا دیگری را نکشید که [[خدا]] به شما [[مهربان]] است. پس همان گونه که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} اعلام کردهاند [[خداوند]]، مال اشخاص را مانند [[خون]] آنان [[حرام]] کرده است. <ref>الجعفریات، الأشعثیات، ص ۱۹۸؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص ۱۴۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۴۲؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۲۳.</ref> از این [[آیه شریفه]] نیز استفاده میشود که اهمیت [[حرمت]] مال در ردیف اهمیت [[حرمت نفس]] [[انسانی]] است. پس از اهمیت و [[حمایت]] [[حقوقی]] خاص نیز برخوردار است. در نتیجه، از لحاظ حقوقی، رعایت [[حقوق مالی]] دیگران لازم است و این [[حقوق]] فقط به اسباب مُمَلِّک صحیح میتواند از دارایی شخصی به دارایی شخص دیگر منتقل شود. | ||
از لحاظ [[اجتماعی]] و حفظ [[نظم عمومی]] نیز حفظ مال و حقوق مالی اشخاص از عوامل مهم حفظ [[نظم اجتماعی]] است که شایسته است هر [[نظام حقوقی]] به آن توجه داشته باشد؛ زیرا کمتر دعوا و اختلافی را در سطح جامعه میتوان مشاهده کرد که منشأ آن تضییع حق [[مالی]] نباشد و یا حقوق مالی در آن نقشی نداشته باشد. بنابراین، با توجه به این که یکی از [[اهداف]] علم حقوق، [[برقراری نظم]] و [[امنیت اجتماعی]] است، این [[هدف]] در زمانی محقق است که [[حقوق مردم]]، خصوصاً [[حقوق مالی]] [[شناسایی]] و به نحو کامل و مؤثر از آن حمایت شود<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [http://www.samamos.com/%D8%BA%D8%B5%D8%A8%D8%8C-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%84-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85/ مقاله '''«غصب»''']</ref>. | از لحاظ [[اجتماعی]] و حفظ [[نظم عمومی]] نیز حفظ مال و حقوق مالی اشخاص از عوامل مهم حفظ [[نظم اجتماعی]] است که شایسته است هر [[نظام حقوقی]] به آن توجه داشته باشد؛ زیرا کمتر دعوا و اختلافی را در سطح جامعه میتوان مشاهده کرد که منشأ آن تضییع حق [[مالی]] نباشد و یا حقوق مالی در آن نقشی نداشته باشد. بنابراین، با توجه به این که یکی از [[اهداف]] علم حقوق، [[برقراری نظم]] و [[امنیت اجتماعی]] است، این [[هدف]] در زمانی محقق است که [[حقوق مردم]]، خصوصاً [[حقوق مالی]] [[شناسایی]] و به نحو کامل و مؤثر از آن حمایت شود<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [http://www.samamos.com/%D8%BA%D8%B5%D8%A8%D8%8C-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%84-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85/ مقاله '''«غصب»''']</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۳۷: | ||
== فرق غصب با [[سرقت]] == | == فرق غصب با [[سرقت]] == | ||
میان عناوین [[فقهی]] باید وجه افتراق را [[شناخت]]؛ زیرا هر عنوان فقهی [[احکام تکلیفی]] و وضعی خاص خود را دارد. شناخت عناوین و [[تطبیق]] مصداقی آن بسیار مهم است. از این رو، لازم است تا فرق میان غصب و سرقت دانسته شود و [[احکام]] هر یک بر مصداق آن بار شود. برخی از [[فقیهان]] وجه افتراق غصب و سرقت را بدین نحو بیان کردهاند: | میان عناوین [[فقهی]] باید وجه افتراق را [[شناخت]]؛ زیرا هر عنوان فقهی [[احکام تکلیفی]] و وضعی خاص خود را دارد. شناخت عناوین و [[تطبیق]] مصداقی آن بسیار مهم است. از این رو، لازم است تا فرق میان غصب و سرقت دانسته شود و [[احکام]] هر یک بر مصداق آن بار شود. برخی از [[فقیهان]] وجه افتراق غصب و سرقت را بدین نحو بیان کردهاند: | ||
# سرقت عبارت است از ربودن [[مال]] دیگری به طور پنهانی. امّا غصب عبارت است از [[استیلاء]] بر مال دیگری به صورت آشکار و به [[زور]] و [[ستم]]. [[شیخ طوسی]] در تعریف سرقت مینویسد: "[[سرقت]] عبارت است از گرفتن چیزی از حرز به طور پنهانی و بدون [[حقّ]]"<ref> | # سرقت عبارت است از ربودن [[مال]] دیگری به طور پنهانی. امّا غصب عبارت است از [[استیلاء]] بر مال دیگری به صورت آشکار و به [[زور]] و [[ستم]]. [[شیخ طوسی]] در تعریف سرقت مینویسد: "[[سرقت]] عبارت است از گرفتن چیزی از حرز به طور پنهانی و بدون [[حقّ]]"<ref>{{عربی|"فالسرقه أخذ الشيء من حرز في خفي بغير حق"}}؛ شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج۶، ص۱۶۹.</ref>. | ||
# موضوع غصب اعم از مال منقول و غیر منقول مانند حق است؛ امّا موضوع سرقت مال منقول است و کسی که حق دیگری را سلب کرده باشد، سارق و دزد نامیده نمیشود؛ | # موضوع غصب اعم از مال منقول و غیر منقول مانند حق است؛ امّا موضوع سرقت مال منقول است و کسی که حق دیگری را سلب کرده باشد، سارق و دزد نامیده نمیشود؛ | ||
# از نظر [[حکم]] نیز تفاوت معنا داری میان سرقت و غصب است؛ زیرا در سرقت حدود قانونی و [[کیفری]] به عنوان [[مجازات]] وجود دارد که از جمله آنها حدّ قطع انگشتان است؛ اما در خلاف غصب حدّی به عنوان [[کیفر]] قانونی و [[شرعی]] وجود ندارد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [http://www.samamos.com/%D8%BA%D8%B5%D8%A8%D8%8C-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%84-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85/ مقاله '''«غصب»''']</ref>. | # از نظر [[حکم]] نیز تفاوت معنا داری میان سرقت و غصب است؛ زیرا در سرقت حدود قانونی و [[کیفری]] به عنوان [[مجازات]] وجود دارد که از جمله آنها حدّ قطع انگشتان است؛ اما در خلاف غصب حدّی به عنوان [[کیفر]] قانونی و [[شرعی]] وجود ندارد<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [http://www.samamos.com/%D8%BA%D8%B5%D8%A8%D8%8C-%D8%AA%D8%B5%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%84-%D9%88-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85/ مقاله '''«غصب»''']</ref>. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۵۸: | ||
== راهکارهای جلوگیری از غصب [[اموال عمومی]] == | == راهکارهای جلوگیری از غصب [[اموال عمومی]] == | ||
برای جلوگیری و پیشگیری از هر گونه غصب و دیگر رفتارهای زیانبار [[اقتصادی]] و غیر اقتصادی باید به اموری توجه داشت که از جمله آنها عبارتاند از: | برای جلوگیری و پیشگیری از هر گونه غصب و دیگر رفتارهای زیانبار [[اقتصادی]] و غیر اقتصادی باید به اموری توجه داشت که از جمله آنها عبارتاند از: | ||
# '''افزایش ایمان و [[معرفت]]:''' از نظر قرآن ایمان، به عنوان عامل پیشگیری و مانع جدی تصرّف غاصبانه در مال دیگران است؛ زیرا کسی که به قیامت و حسابرسی آن ایمان داشته باشد، به باطل خواری و کسب مال حرام نمیپردازد: {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref> پس از نظر قرآن ایمان به خدا و قیامت، از جمله عوامل جلوگیری از غصب اموال عمومی است. [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در مقام تبیین قبح [[ستم]] و غصب و دوری از آن و اهتمام به رعایت [[حقوق مردم]] در [[بیت المال]]، میفرماید: "[[سوگند]] به [[خدا]]! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با [[غل و زنجیر]] به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم از اینکه خدا و پیامبرش را در [[روز قیامت]]، در حالی [[ملاقات]] کنم که به بعضی از [[بندگان]] [[ستم]]، و چیزی از [[اموال عمومی]] را غصب کرده باشم … به خدا سوگند! برادرم [[عقیل]] را دیدم که به شدت تهی دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از [[گرسنگی]] دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا [[دیدار]] و درخواست خود را تکرار میکرد؛ چون به گفتههای او گوش دادم، پنداشت که [[دین]] خود را به او واگذار میکنم، و به دلخواه او [[رفتار]] مینمایم و از [[راه و رسم]] عادلانه خود دست بر میدارم. روزی آهنی را در [[آتش]] گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون [[بیمار]] از درد، فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، [[گریه]] کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی مینالی که [[انسانی]] به بازیچه آن را گرم ساخته است، اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبّارش با [[خشم]] خود آن را گداخته؟! تو از حرارتی ناچیز مینالی و من از حرارت آتش [[الهی]] ننالم؟!"<ref>[[نهج البلاغه]]، | # '''افزایش ایمان و [[معرفت]]:''' از نظر قرآن ایمان، به عنوان عامل پیشگیری و مانع جدی تصرّف غاصبانه در مال دیگران است؛ زیرا کسی که به قیامت و حسابرسی آن ایمان داشته باشد، به باطل خواری و کسب مال حرام نمیپردازد: {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref> پس از نظر قرآن ایمان به خدا و قیامت، از جمله عوامل جلوگیری از غصب اموال عمومی است. [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} در مقام تبیین قبح [[ستم]] و غصب و دوری از آن و اهتمام به رعایت [[حقوق مردم]] در [[بیت المال]]، میفرماید: "[[سوگند]] به [[خدا]]! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با [[غل و زنجیر]] به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم از اینکه خدا و پیامبرش را در [[روز قیامت]]، در حالی [[ملاقات]] کنم که به بعضی از [[بندگان]] [[ستم]]، و چیزی از [[اموال عمومی]] را غصب کرده باشم … به خدا سوگند! برادرم [[عقیل]] را دیدم که به شدت تهی دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از [[گرسنگی]] دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا [[دیدار]] و درخواست خود را تکرار میکرد؛ چون به گفتههای او گوش دادم، پنداشت که [[دین]] خود را به او واگذار میکنم، و به دلخواه او [[رفتار]] مینمایم و از [[راه و رسم]] عادلانه خود دست بر میدارم. روزی آهنی را در [[آتش]] گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون [[بیمار]] از درد، فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، [[گریه]] کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی مینالی که [[انسانی]] به بازیچه آن را گرم ساخته است، اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبّارش با [[خشم]] خود آن را گداخته؟! تو از حرارتی ناچیز مینالی و من از حرارت آتش [[الهی]] ننالم؟!"<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۲۲۴.</ref>. | ||
# '''[[عمل صالح]]:''' اگر [[مردم]] به [[نیکوکاری]] رو آورند شخص به خود اجازه نمیدهد تا در [[مال]] [[شریک]] یا دیگران تصرفاتی [[باطل]] داشته باشد؛ زیرا نه تنها به مال مردم چشم ندارد، بلکه خود [[اهل]] [[احسان]] و نیکوکاری است. {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref>. | # '''[[عمل صالح]]:''' اگر [[مردم]] به [[نیکوکاری]] رو آورند شخص به خود اجازه نمیدهد تا در [[مال]] [[شریک]] یا دیگران تصرفاتی [[باطل]] داشته باشد؛ زیرا نه تنها به مال مردم چشم ندارد، بلکه خود [[اهل]] [[احسان]] و نیکوکاری است. {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ}}<ref>«(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.</ref>. | ||
# '''بازرسی دقیق:''' [[نظارت]] دقیق بر کارمندان دولتی در هر نهاد و ادارهای، موجب خواهد شد که اموال عمومی به دست غاصبان نیافتد. به همین خاطر باید در هر ادارهای اوّلا مدیر آن اداره فردی شایسته باشد ثانیا: افراد مورد اعتمادی را به عنوان ناظر [[منصوب]] کند تا متخلّفین و غاصبان را [[شناسایی]] کند. امیرالمؤمنین علی {{ع}} وجود ناظران [[راستگو]] و [[صالح]] را برای [[سلامت]] [[دولت]] و [[کارگزاران]] ضروری میدانست و بدین منظور، به [[والیان]] خویش نیز [[دستور]] میداد چنین نیروهایی را در محدوده [[حکم]] رانی خویش به کار گیرند؛ مثلا، برای [[مالک اشتر]] مینویسد: "جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که [[مراقبت]] و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب [[امانت داری]]، و [[مهربانی]] با [[رعیت]] خواهد بود".<ref>[[نهج البلاغه]]، مترجم مرحوم دشتی، ص۳۳۳.</ref> گر چه [[نظارت اداری]] و گماشتن [[عیون]] و ناظران برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود میآورد و هزینههای سنگینی بر عهده [[حکومت]] میگذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند [[واقعیت]] را گزارش نمایند. ولی [[بهترین]] عیونی که نه بار [[مالی]] دارند و نه معمولا از گزارش واقعیات سر باز میزنند، [[توده]] [[مردم]] هستند؛ زیرا اولا، توده مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباطاند؛ یعنی [[حاکمان]] بر آنان حکومت میکنند. از این رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارشها به [[مقامات]] بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلّف به ضرر خودشان تمام میشود. ثانیاً، توجه به گزارشهای مردمی و اثر بخشیدن به آنها موجب [[احساس مسئولیت]] بیشتر در مردم میشود و مردم را به حکومت نزدیکتر میکند و [[حس]] اعتماد آنان را بالا میبرد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوههای بهتری بهره میگیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. اما برای آنکه مردم چنین [[احساس]] مسئولیتی داشته باشند، نخست [[حاکم]] باید زمینه آن را فراهم نماید و اعتماد متقابل بین [[ملّت]] و دولت پیدا میشود. | # '''بازرسی دقیق:''' [[نظارت]] دقیق بر کارمندان دولتی در هر نهاد و ادارهای، موجب خواهد شد که اموال عمومی به دست غاصبان نیافتد. به همین خاطر باید در هر ادارهای اوّلا مدیر آن اداره فردی شایسته باشد ثانیا: افراد مورد اعتمادی را به عنوان ناظر [[منصوب]] کند تا متخلّفین و غاصبان را [[شناسایی]] کند. امیرالمؤمنین علی {{ع}} وجود ناظران [[راستگو]] و [[صالح]] را برای [[سلامت]] [[دولت]] و [[کارگزاران]] ضروری میدانست و بدین منظور، به [[والیان]] خویش نیز [[دستور]] میداد چنین نیروهایی را در محدوده [[حکم]] رانی خویش به کار گیرند؛ مثلا، برای [[مالک اشتر]] مینویسد: "جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که [[مراقبت]] و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب [[امانت داری]]، و [[مهربانی]] با [[رعیت]] خواهد بود".<ref>[[نهج البلاغه]]، مترجم مرحوم دشتی، ص۳۳۳.</ref> گر چه [[نظارت اداری]] و گماشتن [[عیون]] و ناظران برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود میآورد و هزینههای سنگینی بر عهده [[حکومت]] میگذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند [[واقعیت]] را گزارش نمایند. ولی [[بهترین]] عیونی که نه بار [[مالی]] دارند و نه معمولا از گزارش واقعیات سر باز میزنند، [[توده]] [[مردم]] هستند؛ زیرا اولا، توده مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباطاند؛ یعنی [[حاکمان]] بر آنان حکومت میکنند. از این رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارشها به [[مقامات]] بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلّف به ضرر خودشان تمام میشود. ثانیاً، توجه به گزارشهای مردمی و اثر بخشیدن به آنها موجب [[احساس مسئولیت]] بیشتر در مردم میشود و مردم را به حکومت نزدیکتر میکند و [[حس]] اعتماد آنان را بالا میبرد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوههای بهتری بهره میگیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. اما برای آنکه مردم چنین [[احساس]] مسئولیتی داشته باشند، نخست [[حاکم]] باید زمینه آن را فراهم نماید و اعتماد متقابل بین [[ملّت]] و دولت پیدا میشود. |