مدرنیسم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مدرنیسم در کلام اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
واژه "مدرن" به معنای نو و امروزی است. این واژه در عصر رنسانس، به معنای "باستان" و مُلهمِ [[فرهنگ]] یونان باستان بود؛ اما در عصر روشنگری از این معنا جدا شد و در برابر مفهوم "[[سنت]]" قرار گرفت و اندک اندک در معنای "بهتر زیستن" به کار گرفته شد<ref>فرهنگ واژهها، ۵۰۸.</ref>. به مجموعه اوصاف و خصایص [[تمدن]] جدیدی که در قرون اخیر در اروپا شکل گرفت، "مدرنیته" میگویند؛ اما مدرنیسم، [[فلسفه]] و [[جهانبینی]] [[انسان]] مدرن و عصر مدرنیته است<ref>نقد و نظر، ۲۰- ۱۹/ ۵.</ref>. رکن [[جهانبینی]] مدرنیسم این است که [[انسان]]، [[سعادت]] و کامیابی را در آبادسازی [[جهان]] بیرون از خود و تغییر آن بر وفق خواستههایش پی میجوید و از این رو، درصدد بازشناختن [[طبیعت]] و [[سلطه]] یافتن بر آن است. اهتمام بیش از اندازه [[انسان]] مدرن به [[علوم تجربی]] و رشد خیرهکننده این [[علوم]] و فناوری برآمده از آن نیز برای رسیدن به همین [[هدف]] است<ref>مدرنیته، روشنفکری و دیانت، ۱۰۵- ۱۰۳.</ref>. | |||
مهمترین اصول و مبانی مدرنیته عبارتاند از: علمگرایی، روشنفکری، پیشرفتباوری، مادیگرایی، [[انسانگرایی]] ([[اومانیسم]])، فردگرایی، برابرگرایی، آزادیخواهی (لیبرالیسم)، احساسگرایی، [[دنیاگرایی]] (سکولاریزم) و سنتستیزی<ref>نقد و نظر، ۲۰- ۱۹/ ۵؛ فرهنگ واژهها، ۵۳۸- ۵۲۹.</ref>. مدرنیسم میخواهد مدرنیته غربی را در سراسر [[جهان]] بگستراند و در پی آن است که [[جوامع]] از حالت سنتی بیرون آیند و از ویژگیهای [[جوامع]] مدرن بهرهمند شوند؛ اما فرآیند پرشتاب مدرنیزاسیون در [[جوامع]] سنتی باعث بروز ناهنجاریهایی شده است<ref>فرهنگ واژهها، ۵۱۲.</ref>. مدرنیسم در رسانیدن [[انسان]] به [[رفاه]]، [[امنیت]] و [[پیشرفت]] نسبی توفیقاتی داشته است؛ ولی در عوض، او را با بحرانهایی مواجه ساخته است<ref>غربشناسی، ۱۰۱.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۳.</ref> | |||
== [[اسلام]] و مدرنیسم == | == [[اسلام]] و مدرنیسم == | ||
میتوان گفت که اصول و [[آموزههای اسلامی]] با مدرنیسم مخالفتی آشکار دارد. بنابر [[جهانبینی]] مدرنیسم، راه دریافت [[حقیقت]] در همه حوزههای معرفتی، تنها تجربه و [[حس]] است. مدرنیسم برای [[شناخت]] [[طبیعت]] بیش از اندازه به روش تجربی اهتمام میورزد و آن را حتی در عرصههای دیگر نیز تعمیم میبخشد. این [[زیادهروی]]- با توجه به اینکه [[توانایی]] روش تجربی تنها منحصر در [[عالم طبیعت]] و ماده است- موجب شده است که [[درک]] درستی از مجموعه [[نظامی]] هستی به دست نیاید و راه برای [[تردید]] در معارفی همچون [[معارف]] [[پیامبران]] گشوده گردد<ref>انتظار بشر از دین، ۱۵؛ مجموعه آثار، ۲/ ۷۸.</ref>. | |||
[[اسلام]] به [[آسایش]] و [[رفاه]] مادی [[انسان]] توجهی ویژه دارد و حتی آن را در [[سعادت اخروی]] او مؤثر میشمارد؛ چنان که [[فقر]] و [[تنگدستی]] را "[[مرگ]] بزرگ" محسوب میکند<ref>میزان الحکمة، ۱۰/ ۴۶۶.</ref> و [[انسان]] را به کار و تلاش فرامیخواند<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ}}؛ سوره هود، آیه ۶۱؛ انتظار بشر از دین، ۲۱۰.</ref>؛ اما این آموزه را [[تبلیغ]] میکند که [[نعمتها]] و [[آسایش]] [[دنیوی]] وسیلهای برای نیل [[انسان]] به کمال و [[سعادت]] و حیات متعالی اخرویاند. [[اسلام]] با [[دنیایی]] که موجب شود [[آدمی]] به ورطه حیوانیت و [[فراموشی]] [[خدا]] بلغزد، در [[ستیز]] است<ref>اسلام و تجدد، ۱۴۹.</ref>. در [[آموزههای اسلامی]]، [[عقل]] دارای [[منزلت]] والایی است و در [[حقیقت]] راهنمای [[آدمی]] به سوی [[سعادت]] و خیر است؛ اما به تنهایی کافی نیست و [[نیازمند]] [[یاری]] و [[همراهی]] [[تعالیم]] [[پیامبران]] است<ref>خردگرایی در قرآن و حدیث، ۱۹، ۷۴ و ۹۱.</ref>. [[اسلام]] با تعریفی که مدرنیسم از عقلگرایی و علممحوری و [[آزادی]] دارد، ناسازگار است و برای هر یک از این مفاهیم، تعریف ویژهای دارد که با [[فطرت]] و نیازهای طبیعی [[انسان]] همراه است. از آنجا که مدرنیسم به نیازهای بنیادی [[انسان]] توجهی در خور نداشته و بیشتر بر نیازهای مادی و زودگذر پای فشرده، [[جهان]] متجدد را با بحرانهای بغرنجی رو به رو کرده است. از این رو، بسیاری از [[دانشمندان]] و مکتبهای [[فکری]]، این [[مکتب]] را به صورت جدی زیر نقد بردهاند. با پایان عصر مدرنیته، عصر [[پست]] مدرنیسم پیش آمد که بیشتر جنبه انتقادی و سلبی دارد؛ ولی این [[مکتب]] نیز نتوانسته است راه حلی برای از میان بردن بحرانها به دست دهد<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۰۴.</ref>. | |||
==پست مدرنیسم== | |||
«پست» در [[فارسی]] به معنای: مابعد، فرا، پس و پسا است. و پست مدرنیسم، به مفهوم فراتجددگرایی، فرانوگرایی و پسانوگرایی است. اصطلاح پست مدرن (postmodern)، پست مدرنیسم (postmodernism) و پست مدرنیته (postmodernity) تفاوت چندانی با هم ندارند. [[مکتب]] پست مدرنیسم، در برابر مکتب مدرنیسم و مدرنیته است و اصول و مؤلفههای آن را به [[نقد]] و چالش میکشد و در حالت تردید و [[نفی]] قرار میدهد. | |||
پست مدرنیسم مانند بسیاری از اصطلاحات و تعابیر دیگر دچار [[بیثباتی]] و [[تزلزل]] در معناست؛ یعنی یک نظریه نظاممند، با فلسفهای جامع و فراگیر نیست؛ بلکه یک پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوع از [[اندیشهها]]، دریافتهای تشخیصها، [[شناختها]]، [[تفاسیر]]، تعابیر، برداشتها، آرا و نظریات متفاوتی از [[فرهنگ]] رایج و ترسیم نمایی از کثرت پدیدههای مرتبط به هم است. | پست مدرنیسم مانند بسیاری از اصطلاحات و تعابیر دیگر دچار [[بیثباتی]] و [[تزلزل]] در معناست؛ یعنی یک نظریه نظاممند، با فلسفهای جامع و فراگیر نیست؛ بلکه یک پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوع از [[اندیشهها]]، دریافتهای تشخیصها، [[شناختها]]، [[تفاسیر]]، تعابیر، برداشتها، آرا و نظریات متفاوتی از [[فرهنگ]] رایج و ترسیم نمایی از کثرت پدیدههای مرتبط به هم است. | ||
در [[حقیقت]]، پست مدرنیسم آن سوی سکه [[پلورالیسم]] است و پلورالیسم اساس [[تفکر]] پست مدرنیسم محسوب میشود. پست مدرنها تمامی توان [[فکری]] و فیزیکی خود را در [[خدمت]] به جنبشهای فمینیستی، همجنسبازان، جنبشهای طرفدار [[محیط زیست]]، [[جنبش]] سبزها و جنبشهای طرفدار [[صلح]] و [[خلع سلاح]] هستهای به کار گرفتند. آنان عموما جنبشهای خود را در راستای حرکتهایی جداییطلب و فرقهگرایانه سوق دادند. | در [[حقیقت]]، پست مدرنیسم آن سوی سکه [[پلورالیسم]] است و پلورالیسم اساس [[تفکر]] پست مدرنیسم محسوب میشود. پست مدرنها تمامی توان [[فکری]] و فیزیکی خود را در [[خدمت]] به جنبشهای فمینیستی، همجنسبازان، جنبشهای طرفدار [[محیط زیست]]، [[جنبش]] سبزها و جنبشهای طرفدار [[صلح]] و [[خلع سلاح]] هستهای به کار گرفتند. آنان عموما جنبشهای خود را در راستای حرکتهایی جداییطلب و فرقهگرایانه سوق دادند. | ||
پست مدرنهای فرانسوی این نوع نگرش به [[جهان]] را به مثابه کشفی چشمگیر و کلیدی برای [[آزادی]] و [[سعادت]] در دنیای جدید پلورالیستی و «چند خدایی» ارائه میکنند! | پست مدرنهای فرانسوی این نوع نگرش به [[جهان]] را به مثابه کشفی چشمگیر و کلیدی برای [[آزادی]] و [[سعادت]] در دنیای جدید پلورالیستی و «چند خدایی» ارائه میکنند! | ||
پست مدرنیته، بیانگر [[سقوط]] یا دگرگونی و [[تحول]] تند در شیوههای مدرنیته [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] است که از اواسط سده نوزدهم تا اواسط سده بیستم در بیشتر کشورهای صنعتی غرب وجه غالب و مسلط را دارا بود<ref>پست مدرنیسم (مجموعه مقالات)، ص۴۱.</ref>. | پست مدرنیته، بیانگر [[سقوط]] یا دگرگونی و [[تحول]] تند در شیوههای مدرنیته [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] است که از اواسط سده نوزدهم تا اواسط سده بیستم در بیشتر کشورهای صنعتی غرب وجه غالب و مسلط را دارا بود<ref>پست مدرنیسم (مجموعه مقالات)، ص۴۱.</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۷: | ||
{{مکتب}} | {{مکتب}} | ||
[[رده:مفاهیم]] |