بنی مران بن جعفی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==بنی مرّان و تعامل با [[خلفای اموی]]== | ==بنی مرّان و تعامل با [[خلفای اموی]]== | ||
دوره [[امویان]]، دوره حضور بیش از پیش [[جعفیها]] و [[طوایف]] آن در مسائل [[سیاسی]] و نظامی است. عربگرایی [[بنی امیه]] و برپا داشتن [[جنگ]] قبیلهای میان [[عرب]] و [[غیر عرب]]، تفاخرات قومی و [[جاهطلبی]]، موجب میشد که رؤسای [[قبایل]] و نامآوران و جنگاوران عرب برای کسب [[منافع مادی]] و [[اجتماعی]] بیشتر، جذب آنها شوند. یکی از برجستهترین زمینههای [[همکاری]] اشراف و رؤسای [[جعفی]] و طوایف آن با بنی امیه را میتوان در همکاری با آنان در [[اداره ولایات]] و امور نظامی جست. [[جهم بن زحر]]، سرشناسترین دستپرورده امویان از میان [[بنی جعفی]] و بنی مرّان بود. جهم از [[کارگزاران]] [[آل]] مُهلَّب بود که همزمان با امارت این [[خاندان]] در [[عراق]] و [[ایران]] وارد عرصه [[اداری]] و نظامی شد و مسئولیتهای مهمی از جانب [[آل مهلب]] به وی واگذار شد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۴۱۴.</ref> که آخرین آن [[فرمانروایی]] [[گرگان]] بود. جهم، چنان روش جبارانه و [[سختی]] را بر [[مردم]] [[تحمیل]] کرد که اهالی گرگان او را از [[ولایت]] خود بیرون راندند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۳، ص۲۵۱-۲۵۴.</ref>. وی پس از [[اخراج]] از این [[شهر]]، به [[خراسان]] رفت و به قتیبة بن مسلم باهلیّ پیوست. ولی چون قتیبه، مغضوب [[خلیفه]] و [[اعراب]] شد، در کشتن او و ربودن داراییهایش همکاری کرد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۴۰۹-۴۱۰؛ نرشخی، تاریخ بخارا، ص۱۶۶.</ref>. پس از کشته شدن قتیبه به دست [[جهم بن زحر]]، وی مدتی عهدهدار امارت [[خراسان]] گردید<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۸.</ref>. گویا او مدتی بعد، به گرکان بازگشت و بار دیگر، امارت آنجا را برعهده گرفت. سرانجام در حالی که جهم بر مصدر [[فرمانروایی]] [[گرگان]] تکیه زده بود؛ به خاطر خودسری و [[سختگیری]] بر [[مردم]] دستگیر و [[زندانی]] شد<ref>ابن خلدون، العبر، ترجمه، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و بر اثر [[شکنجه]] در [[سال ۹۸ هجری]] درگذشت<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۸۱.</ref>.<ref>ر.ک: مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۳-۱۴.</ref> علاوه بر [[زحر بن قیس]]، [[عبدالرحمن بن سبره جعفی]]، [[والی]] [[اصفهان]] در [[زمان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]]<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> و [[محمد بن عبدالرحمن]] - [[امیر]] مسالح [[ری]] -<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۹.</ref> از دیگر بزرگان این [[طایفه]] بودند که در کسوت [[کارگزار]]، به [[دولت اموی]] [[خدمترسانی]] کردند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | دوره [[امویان]]، دوره حضور بیش از پیش [[جعفیها]] و [[طوایف]] آن در مسائل [[سیاسی]] و نظامی است. عربگرایی [[بنی امیه]] و برپا داشتن [[جنگ]] قبیلهای میان [[عرب]] و [[غیر عرب]]، تفاخرات قومی و [[جاهطلبی]]، موجب میشد که رؤسای [[قبایل]] و نامآوران و جنگاوران عرب برای کسب [[منافع مادی]] و [[اجتماعی]] بیشتر، جذب آنها شوند. یکی از برجستهترین زمینههای [[همکاری]] اشراف و رؤسای [[جعفی]] و طوایف آن با بنی امیه را میتوان در همکاری با آنان در [[اداره ولایات]] و امور نظامی جست. [[جهم بن زحر]]، سرشناسترین دستپرورده امویان از میان [[بنی جعفی]] و بنی مرّان بود. جهم از [[کارگزاران]] [[آل]] مُهلَّب بود که همزمان با امارت این [[خاندان]] در [[عراق]] و [[ایران]] وارد عرصه [[اداری]] و نظامی شد و مسئولیتهای مهمی از جانب [[آل مهلب]] به وی واگذار شد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۴۱۴.</ref> که آخرین آن [[فرمانروایی]] [[گرگان]] بود. جهم، چنان روش جبارانه و [[سختی]] را بر [[مردم]] [[تحمیل]] کرد که اهالی گرگان او را از [[ولایت]] خود بیرون راندند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۳، ص۲۵۱-۲۵۴.</ref>. وی پس از [[اخراج]] از این [[شهر]]، به [[خراسان]] رفت و به قتیبة بن مسلم باهلیّ پیوست. ولی چون قتیبه، مغضوب [[خلیفه]] و [[اعراب]] شد، در کشتن او و ربودن داراییهایش همکاری کرد<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۴۰۹-۴۱۰؛ نرشخی، تاریخ بخارا، ص۱۶۶.</ref>. پس از کشته شدن قتیبه به دست [[جهم بن زحر]]، وی مدتی عهدهدار امارت [[خراسان]] گردید<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۸.</ref>. گویا او مدتی بعد، به گرکان بازگشت و بار دیگر، امارت آنجا را برعهده گرفت. سرانجام در حالی که جهم بر مصدر [[فرمانروایی]] [[گرگان]] تکیه زده بود؛ به خاطر خودسری و [[سختگیری]] بر [[مردم]] دستگیر و [[زندانی]] شد<ref>ابن خلدون، العبر، ترجمه، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و بر اثر [[شکنجه]] در [[سال ۹۸ هجری]] درگذشت<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۸۱.</ref>.<ref>ر.ک: مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۳-۱۴.</ref> علاوه بر [[زحر بن قیس]]، [[عبدالرحمن بن سبره جعفی]]، [[والی]] [[اصفهان]] در [[زمان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]]<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۳۴۱.</ref> و [[محمد بن عبدالرحمن]] - [[امیر]] مسالح [[ری]] -<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۹.</ref> از دیگر بزرگان این [[طایفه]] بودند که در کسوت [[کارگزار]]، به [[دولت اموی]] [[خدمترسانی]] کردند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==بنی مرّان و تعامل با [[قیامها]] و جریانات [[فکری]] دوران [[اموی]]== | |||
===[[قیام حجر بن عدی]]=== | |||
در پی قیام حجر بن عدی در [[سال ۵۱ هجری]] و در جریان مقابله [[حکومت]] با [[حجر]]، استشهادی پس از [[دستگیری]] حجر، علیه وی فراهم آمد که در میان امضاء کنندگان آن نام برخی از سران [[بنی مران نظیر زحر بن قیس]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۷۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۵.</ref> و [[عبدالرحمن]] بن ابی سبره<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۷۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> به چشم میخورد. بر اساس این متن، [[شاهدان]] [[تأیید]] کردند که حجر، علیه [[عثمان]] سخن گفته، [[خلیفه]] را [[خلع]] کرده، به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴.</ref> و مردم را به [[فتنهجویی]] و شکستن [[بیعت با خلیفه]] [[دعوت]] کرده است<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
===[[قیام امام حسین]]{{ع}}=== | |||
گزارشها حاکی از آن است که با وجود [[همراهی]] برخی از [[جعفیها]] با [[امام حسین]]{{ع}}، مواضع قومی بنی مرّان و [[قبیله]] مادریاش - [[بنی جعفی]]- در [[رویارویی]] با آن حضرت قرار داشت. چندان که نام برخی از ایشان در زمره [[فرماندهان]] [[عراق]]، در برابر آن حضرت به ثبت رسیده است. از جمله این فرماندهان، [[زحر بن قیس]] جُعفی - یکی از رؤسای [[جعفی]] و بنی مرّان - است. [[عبیدالله بن زیاد]]، پس از [[شهادت مسلم بن عقیل]]، [[زحر]] را [[رئیس]] پاسبانان [[کوفه]] قرار داد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و به وی [[مأموریت]] داد تا مانع پیوستن [[کوفیان]] به امام حسین{{ع}} شود<ref>حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ص۱۰۰.</ref>. وی همچنین، پس از [[شهادت سیدالشهداء]]{{ع}} و یارانش، از سوی ابنزیاد مأموریت یافت تا [[سرهای شهدا]] و [[اسراء]] [[آل البیت]]{{ع}} را به [[شام]] ببرد<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۶۰.</ref>. وی در دیدار با یزید از نحوه [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و یارانش گزارشی را تقدیم کرد<ref>نقل شده که چون زحر بن قیس بر یزید وارد شد یزید به او گفت: «هان چه خبر آوردهای؟» گفت: «ای امیر مؤمنان؛ مژده پیروزی و یاری خداوند! حسین بن علی{{ع}} با هیجده نفر از خاندان و شصت تن از شیعیانش سوی ما آمدند که به جنگشان رفتیم و از آنها خواستیم که یا تسلیم شوند و به حکم امیر عبیداللَّه بن زیاد گردن نهند، یا برای جنگ آماده شوند. آنان جنگ را بر تسلیم ترجیح دادند؛ پس با طلوع خورشید بر آنان تاختیم و از همه سو آنان را در بر گرفتیم. چون شمشیرهایمان را بالای سرهای خود دیدند فراریانی بیپناه شدند و از دست ما به تپهها و گودالها میگریختند، و همانند کبوترانی که از بیم باز شکاری به خدا پناه میبرد [آنان نیز در تلاشی بیفایده به این سو و آن سو میگریختند]!!!. ای امیر مؤمنان، به اندازه کشتن یک شتر یا خفتن نیمروز بیشتر طول نکشید که همه را از پای در آوردیم. اینک تنهایشان برهنه، جامههایشان خونین و چهرههاشان خاکآلود است. بدنهایشان در معرض تابش نور خورشید است و باد بر آنها میوزد؛ زیارتگرشان عقابان است و بازان به سرزمین خشک بیابان». (ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۸۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۲۷.)</ref>. [[عبدالرحمن بن ابی سبره جعفی]]، دیگر چهره شاخص این [[قوم]] است که در این [[روز]]، [[فرماندهی]] [[قبایل]] [[مذحج]] و [[بنیاسد]] را از سوی [[عمر بن سعد]]، در میدان [[کربلا]] بر عهده داشت<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۰-۹۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۲۲-۴۲۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
===[[قیام مختار ثقفی]]=== | |||
با توجه به مواضع [[قبیله]] [[جعفی]] در [[قیام امام حسین]]{{ع}} و دیگر [[جنبشهای اجتماعی]] همسو با آن، نبود قراین و شواهدی مبنی بر [[همراهی]] این قبیله با مختار و همزمانی [[شورش]] عبیدالله جعفی با [[قیام مختار]]، به نظر میرسد مواضع اشراف و [[رهبران]] این قبیله و [[طوایف]] آن بیشتر در جهت [[تقابل]] با مختار بوده باشد<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۹۸-۴۹۹.</ref>. گزارشهای موجود از حضور فعال [[زحر بن قیس جعفی]] در [[بسیج]] قبایل در برابر مختار در جنگهای [[کوفه]] و [[نبرد]] سبیع خبر میدهد. وی با آغاز قیام [[مختار بن ابوعبیده ثقفی]] به ابن [[مطیع]] - [[کارگزار]] [[زبیری]] کوفه - پیوست و کوشید تا مانع به ثمر رسیدن قیام مختار شود. ابنمطیع او را همراه با عدهای به سوی محله کنده فرستاد تا از پیشروی مختار و یارانش ممانعت به عمل آورد؛ اما [[زحر]] - به مانند دیگر اشراف [[کوفی]] [[هوادار]] [[ابنزبیر]]، - کاری از پیش نبرد و قیام مختار به [[پیروزی]] رسید<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۳۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱۷.</ref>. [[زحر بن قیس]] و بسیاری از [[اشراف کوفه]]، همواره مترصد فرصتی برای در هم شکستن این [[قیام]] بودند تا اینکه پس از خروج [[ابراهیم بن مالک اشتر]] از کوفه، فرصتی دست داد تا علیه مختار سر به [[شورش]] بردارند. او در این شورش، [[مسئولیت]] [[جنگ]] در محله کنده را عهدهدار بود. اما دیری نپایید که این شورش هم با [[شکست]] مواجه شد و [[زحر بن قیس]] و بسیاری از اشراف و [[قتله]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[کوفه]] به [[بصره]] گریختند و به [[مصعب بن زبیر]] ملحق شدند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۹۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، صص۴۵-۵۲.</ref>. این [[نبرد]] که به نبرد «[[یوم]] جبّانة السبیع» [[شهرت]] دارد بسیاری از [[شورشیان]] از جمله [[فرات]] پسر [[زحر بن قیس جعفی]] کشته شدند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۲۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |