پرش به محتوا

مقام طهارت به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«{{عربی|"عَصَمَکُمُ اللهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَ آمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ، وَ طَّهَرَکُم مِنَ الدَّنَسِ، وَ اَذهَبَ عَنکُمُ الرَّجسَ البَیتِ وَ طَهَّرَکُم تَطهیراً"}} این جملات در مقام بیان نقایصی است که خداوند سبحان از این دودمان سلب نموده و در آنان راه نیافته. به عبارت ساده‌تر می‌توان چنین گفت: همان گونه که نسبت به ذات قدّوس الهی قائل به صفات ثبوتیّه و صفات سلبیّه هستیم، نسبت به این خاندان هم این چنین است. این جملات بیان‌گر صفات سلبیّه حضراتشان می‌باشد: شما خاندانی هستید که زلل، فِتن، دنس و رجس در شما راه ندارد، به تطهیر خدایی از این عیوب و نقایص مبرّا و پاکیزه هستند. این پنج عبارت به دو قسمت منقسم می‌شود. دستۀ اول شامل سه جملۀ {{عربی|"عَصَمَکم، آمَنَکُم و طَهَّرَکُم"}} (در طهّرکم من الدّنس) در مقام توضیح صفات سلب شدۀ از این خاندان است، و دو جمله بعد {{عربی|"أذهَبَ و طَهَّرَکُم"}} (در طهّرکم تطهیراً)برگرفته از آیه کریمه قرآن است. خوب است در ابتدا معانی این کلمات را توضیحی بدهیم تا بهتر دریابیم چه صفاتی از حضراتشان سلب شده است.
«{{متن حدیث|عَصَمَکُمُ اللهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَ آمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ، وَ طَّهَرَکُم مِنَ الدَّنَسِ، وَ اَذهَبَ عَنکُمُ الرَّجسَ البَیتِ وَ طَهَّرَکُم تَطهیراً}} این جملات در مقام بیان نقایصی است که [[خداوند سبحان]] از این [[دودمان]] سلب نموده و در آنان راه نیافته. به عبارت ساده‌تر می‌توان چنین گفت: همان‌گونه که نسبت به ذات قدّوس [[الهی]] قائل به صفات ثبوتیّه و صفات سلبیّه هستیم، نسبت به این [[خاندان]] هم این چنین است. این جملات بیان‌گر صفات سلبیّه حضراتشان می‌باشد: شما خاندانی هستید که زلل، فِتن، دنس و [[رجس]] در شما راه ندارد، به [[تطهیر]] خدایی از این [[عیوب]] و نقایص مبرّا و [[پاکیزه]] هستند. این پنج عبارت به دو قسمت منقسم می‌شود. دستۀ اول شامل سه جملۀ {{متن حدیث|عَصَمَکم، آمَنَکُم و طَهَّرَکُم}} (در طهّرکم من الدّنس) در مقام توضیح صفات سلب شدۀ از این خاندان است، و دو جمله بعد {{متن حدیث|أذهَبَ و طَهَّرَکُم}} (در طهّرکم تطهیراً)برگرفته از [[آیه کریمه]] [[قرآن]] است. خوب است در ابتدا معانی این کلمات را توضیحی بدهیم تا بهتر دریابیم چه صفاتی از حضراتشان سلب شده است.


زلل جمع زلّة، به معنای لغزیدن، سقوط کردن، از حقّ و صواب منحرف شدن آمده است.<ref>المنجد – زلل.</ref> و در معنای خطا و اشتباه و ذنب و گناه و کذب نیز به کار رفته است.<ref>شرح الزیاره ۱۲۹.</ref> فتن که جمع فتنه است به معنای حیرت و سرگردانی، ضلالت و گمراهی، اثم و گناه، فضیحت و رسوایی، محنت و عذاب، و کفر و اختلاف مردم در آرا و نظریّات آمده است.<ref>القاموس المحیط ۴ / ۲۵۵ – فتن.</ref> فیّومی گفته است: فتنه به معنای محنت و ابتلاست و اصل آن از عرضۀ طلا بر آتش برای روشن شدن خوب و بد، و به دست آمدن عیار آن است. و فتن فی دینه به معنای انحراف از دین است.<ref>مصباح المنیر – فتن.</ref>
زلل جمع زلّة، به معنای لغزیدن، [[سقوط]] کردن، از [[حقّ]] و صواب [[منحرف]] شدن آمده است.<ref>المنجد – زلل.</ref> و در معنای [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[ذنب]] و [[گناه]] و [[کذب]] نیز به کار رفته است.<ref>شرح الزیاره ۱۲۹.</ref> [[فتن]] که جمع [[فتنه]] است به معنای [[حیرت]] و [[سرگردانی]]، [[ضلالت]] و [[گمراهی]]، [[اثم]] و گناه، فضیحت و [[رسوایی]]، [[محنت]] و [[عذاب]]، و [[کفر]] و [[اختلاف مردم]] در آرا و نظریّات آمده است.<ref>القاموس المحیط ۴ / ۲۵۵ – فتن.</ref> فیّومی گفته است: فتنه به معنای محنت و ابتلاست و اصل آن از عرضۀ طلا بر [[آتش]] برای روشن شدن خوب و بد، و به دست آمدن عیار آن است. و فتن فی دینه به معنای [[انحراف]] از [[دین]] است<ref>مصباح المنیر – فتن.</ref>.


در نتیجه هر کدام از معنای مذکور می‌تواند ناظر به یکی از مراحل این عمل (عرضۀ طلا بر آتش) باشد. و به معنای اختبار و آزمایش و تخلیص از غش (خالص سازی) و جنون و افساد نیز آمده است. در آیات شریفۀ قرآن هم در نوع این معنای به کار رفته است.<ref>شرح الزیاره ۱۳۱.</ref> دنس: دَنَسَ عرضه او ثوبه او خلقه: تلطخ بمکروه او قبیح. آب‌رویش یا جامه‌اش یا اخلاقش را مدنّس کرد، یعنی آلوده گشت به چیزی که قبیح بود و خوش آیند نبود، و دَنَس که جمع آن ادناس است به معنای وسخ و چرک است.<ref>المنجد – دنس.</ref> مرحوم شبّر گفته است: اصل دنس به معنای چرک است و در این جا کنایه از هر کردار پست و ناشایست است که دل را مُدَنّس و چرکین می‌سازد.<ref>الانوار اللامعه ۱۲۶.</ref> رجس به معنای بدبویی، کثافت و نجاست آمده است.<ref>مصباح المنیر – رجس.</ref> و هم‌چنین به معنای عمل قبیح، عتاب بر آن و وسوسۀ شیطان نیز به کار رفته است.<ref>المنجد – رجس.</ref> و در مورد شرک و شکّ و جمیع معاصی، اعمّ از کبایر و صغایر هم استعمال شده است.<ref>الانوار اللامعه ۱۲۶.</ref>
در نتیجه هر کدام از معنای مذکور می‌تواند ناظر به یکی از مراحل این [[عمل]] (عرضۀ طلا بر [[آتش]]) باشد. و به معنای [[اختبار]] و [[آزمایش]] و [[تخلیص]] از [[غش]] ([[خالص]] سازی) و [[جنون]] و [[افساد]] نیز آمده است. در [[آیات]] شریفۀ [[قرآن]] هم در نوع این معنای به کار رفته است.<ref>شرح الزیاره ۱۳۱.</ref> دنس: دَنَسَ عرضه او ثوبه او خلقه: تلطخ بمکروه او [[قبیح]]. آب‌رویش یا جامه‌اش یا اخلاقش را مدنّس کرد، یعنی [[آلوده]] گشت به چیزی که قبیح بود و خوش آیند نبود، و دَنَس که جمع آن ادناس است به معنای وسخ و چرک است.<ref>المنجد – دنس.</ref> مرحوم شبّر گفته است: اصل دنس به معنای چرک است و در این جا کنایه از هر [[کردار]] [[پست]] و [[ناشایست]] است که [[دل]] را مُدَنّس و چرکین می‌سازد.<ref>الانوار اللامعه ۱۲۶.</ref> [[رجس]] به معنای بدبویی، کثافت و [[نجاست]] آمده است.<ref>مصباح المنیر – رجس.</ref> و هم‌چنین به معنای [[عمل قبیح]]، [[عتاب]] بر آن و وسوسۀ [[شیطان]] نیز به کار رفته است.<ref>المنجد – رجس.</ref> و در مورد [[شرک]] و [[شکّ]] و جمیع [[معاصی]]، اعمّ از کبایر و صغایر هم استعمال شده است<ref>الانوار اللامعه ۱۲۶.</ref>.


قسمت نخست این فقره که سه جمله است با تمام معانی که برای کلمۀ زلل و فتن و دنس آوردیم، سازش دارد و می‌تواند تمام ان معانی مورد عنایت و لحاظ باشد؛ یعنی خداوند سبحان این خاندان را معصوم و مصون و ممنوع قرار داد از زلل به قول مطلق؛ بدین معنی که هر چه بر او زلل صدق کند این دودمان معصوم و محفوظ از آن هستند در تمام ادوار زندگی، و بر دامن قداستشان گرد زلل و لغزش ننشسته و نخواهد نشست. هم‌چنین نسبت به فتنه و دنس، آن هم مصون و معصوم بودن به عصمت خدایی و تأمین ربّانی و تطهیر الهی؛ جمعی هستند معصوم از خطا و لغزش و مصون از انحراف و اشتباه و محفوظ از کذب و گناه در تمام ادوار وجود؛ عناصری هستند در امان از حیرت‌ها و ضلالت‌ها و گمراهی‌ها و کفر و فضیحت‌ها و ناپسندها و جمیع چرک و کثافت‌ها و هر چه درون یا برون را آلوده و مُدَنَّس می‌سازد.
قسمت نخست این فقره که سه جمله است با تمام معانی که برای کلمۀ زلل و [[فتن]] و دنس آوردیم، [[سازش]] دارد و می‌تواند تمام ان معانی مورد [[عنایت]] و لحاظ باشد؛ یعنی [[خداوند سبحان]] این [[خاندان]] را [[معصوم]] و مصون و ممنوع قرار داد از زلل به قول مطلق؛ بدین معنی که هر چه بر او زلل [[صدق]] کند این [[دودمان]] معصوم و محفوظ از آن هستند در تمام ادوار [[زندگی]]، و بر دامن قداستشان گرد زلل و [[لغزش]] ننشسته و نخواهد نشست. هم‌چنین نسبت به [[فتنه]] و دنس، آن هم مصون و معصوم بودن به [[عصمت]] خدایی و تأمین ربّانی و [[تطهیر الهی]]؛ جمعی هستند [[معصوم از خطا]] و لغزش و مصون از [[انحراف]] و [[اشتباه]] و محفوظ از [[کذب]] و [[گناه]] در تمام ادوار وجود؛ عناصری هستند در [[امان]] از حیرت‌ها و [[ضلالت‌ها]] و [[گمراهی‌ها]] و [[کفر]] و فضیحت‌ها و ناپسندها و جمیع چرک و کثافت‌ها و هر چه درون یا برون را [[آلوده]] و مُدَنَّس می‌سازد.


امّا قسمت دوم این جملات {{عربی|"اَذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ و طَهَّرکُم تَطهیراً"}} باشد. این جمله ناظر به آیۀ شریفۀ تطهیر است<ref>سورۀ احزاب: ۳۳.</ref> که به اتّفاق شیعه و مشهور عامّه در شأن خاندان رسالت {{عم}} نازل شده است و از آیاتی است که گواه عصمت این دودمان می‌باشد. در کتب تفسیری و حدیثی و کلامی مطالب بسیاری نسبت به آن رسیده است. در این جا فقط به نقل آنچه مرحوم شبّر آورده بسنده می‌نماییم و خوب است خود عزیزان به کتاب‌های مربوط، مانند تفاسیر و کتب حدیثی نیز مراجعه نمایند. وی گوید: در [[آیۀ شریفه]] تأکیداتی برای تطهیر از رجس وجود دارد. ابتداء به کلمۀ «انّما» کلام مؤکّد شده است. سپس به لام «لیذهب» از تقدیم –عنکم- اختصاص این تطهیر به این جمع استفاده می‌شود. و در آخر هم کلمه «تطهیراً» به صورت مصدر منصوب آمده است. و ارادۀ حق تعالی مستلزم وقوع است. سبب –که اراده باشد- ذکر شده و مسبّب –که تحقق از بین رفتن رجس است- اراده شده است. کسی نگوید: مقصود از طهارت عفت و پاکدامنی است نه عصمت، که در جواب می‌گوییم: برای رجس دو معنی است. یکی نجاسات و کثافات و خبائث، و دیگری گفتار و کردار ناپسند. و اوّلی قطعاً مراد نیست، پس دومی متعیّن است. علاوه که الف و لام «الرجس» برای طبیعت و ماهیّت است و ذهاب ماهیّت و از بین رفتن طبیعت به ذهاب و از بین رفتن تمام افراد آن است. علاوه که طهارت این خاندان به معنای پاک‌دامنی جای شک و شبهه نبوده تا آیه با این تأکید در مقام اثبات و اخبار از آن برآید؛ زیرا غیر از اینان پاک دامنان بسیار بوده‌اند. بنابراین آیه تعیّن پیدا می‌کند در این که مقصود از اذهاب رجس و تطهیر، امر خاصّی است که اختصاص به این خاندان دارد که همان عصمت باشد. و روایات متواتره هم از فریقین در این که مراد این دودمان هستند، رسیده است.<ref>الانوار اللامعه ۱۲۷.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۸۳ تا ۳۸۵.</ref>.
امّا قسمت دوم این جملات {{متن حدیث|اَذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ و طَهَّرکُم تَطهیراً}} باشد. این جمله ناظر به آیۀ شریفۀ [[تطهیر]] است<ref>سورۀ احزاب: ۳۳.</ref> که به اتّفاق [[شیعه]] و مشهور عامّه در [[شأن]] [[خاندان رسالت]]{{عم}} نازل شده است و از آیاتی است که [[گواه]] [[عصمت]] این [[دودمان]] می‌باشد. در کتب [[تفسیری]] و [[حدیثی]] و [[کلامی]] مطالب بسیاری نسبت به آن رسیده است. در این جا فقط به نقل آنچه مرحوم شبّر آورده بسنده می‌نماییم و خوب است خود عزیزان به کتاب‌های مربوط، مانند [[تفاسیر]] و [[کتب حدیثی]] نیز مراجعه نمایند. وی گوید: در آیۀ شریفه تأکیداتی برای تطهیر از [[رجس]] وجود دارد. ابتداء به کلمۀ «انّما» [[کلام]] مؤکّد شده است. سپس به لام «لیذهب» از تقدیم –عنکم- اختصاص این تطهیر به این جمع استفاده می‌شود. و در آخر هم کلمه «تطهیراً» به صورت مصدر [[منصوب]] آمده است. و ارادۀ [[حق تعالی]] مستلزم وقوع است. سبب –که [[اراده]] باشد- ذکر شده و مسبّب –که تحقق از بین رفتن رجس است- اراده شده است. کسی نگوید: مقصود از [[طهارت]] [[عفت]] و [[پاکدامنی]] است نه عصمت، که در جواب می‌گوییم: برای رجس دو معنی است. یکی نجاسات و کثافات و خبائث، و دیگری گفتار و [[کردار]] [[ناپسند]]. و اوّلی قطعاً مراد نیست، پس دومی متعیّن است. علاوه که الف و لام «[[الرجس]]» برای [[طبیعت]] و ماهیّت است و ذهاب ماهیّت و از بین رفتن طبیعت به ذهاب و از بین رفتن تمام افراد آن است. علاوه که طهارت این [[خاندان]] به معنای [[پاک‌دامنی]] جای [[شک]] و [[شبهه]] نبوده تا [[آیه]] با این تأکید در [[مقام اثبات]] و [[اخبار]] از آن برآید؛ زیرا غیر از اینان [[پاک]] دامنان بسیار بوده‌اند. بنابراین آیه تعیّن پیدا می‌کند در این که مقصود از [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]]، [[امر]] خاصّی است که اختصاص به این [[خاندان]] دارد که همان [[عصمت]] باشد. و [[روایات]] [[متواتره]] هم از [[فریقین]] در این که مراد این [[دودمان]] هستند، رسیده است<ref>الانوار اللامعه ۱۲۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص۳۸۳ تا ۳۸۵.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۳: خط ۴۳:
| پاسخ = آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«{{عربی|"وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً"}} و خداوند شما را از هر آلودگی‌ای پاک نگاه داشت و هر زشتی و ناپاکی‌ای را از دامن وجودتان زدود و پاکی‌ای بی‌مثل و مانند به شما کرامت فرمود. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}<ref>رجس برای کسی است که عقل را به کار نمی‌اندازد. سوره یونس، آیه ۱۰۰</ref> این عقل، عقل شیطنت نیست، بلکه عقل تشخیص راه درست است.
«{{متن حدیث|وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً}} و [[خداوند]] شما را از هر آلودگی‌ای [[پاک]] نگاه داشت و هر [[زشتی]] و ناپاکی‌ای را از دامن وجودتان زدود و پاکی‌ای بی‌مثل و مانند به شما [[کرامت]] فرمود. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}<ref>رجس برای کسی است که عقل را به کار نمی‌اندازد. سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref> این [[عقل]]، عقل [[شیطنت]] نیست، بلکه عقل تشخیص راه درست است.


'''پاکی و طهارت:''' طهارت مقوله‌ای است که همه به دنبال آن هستند، اما راه آن را نمی‌دانند. اصل این است که مردم، طهارت‌گرا و طهارت‌طلب هستند. به ندرت دیده شده که کسی از نظر انسانی دنبال طهارت و پاکی نباشد. خداوند در همان ابتدا به [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} تصویر روشنی ارائه می‌دهد: گمان نکن که راه همواری در پیش داری! {{متن قرآن|ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا}}<ref>«مرا با آن کس که یگانه آفریده‌ام، وا بگذار»؛ سوره مدثر، آیه ۱۱</ref> در برابر تو کسانی هستند که مال و قدرت تبلیغاتی و نظامی و اقتصادی فراوان دارند؛ اما بیش از این را می‌خواهند. در برابر تو (پیامبر) چنین صحنه‌ای وجود دارد، اما ناامید و مأيوس نباش. ابتدا خداوند یک درس به پیامبر {{صل}} می‌دهد. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}}<ref>«ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار، * و جامه‌ات را پاکیزه گردان، * و از (هر) آلایش دوری کن»؛ سوره مدثر، آیات۷ - ۱</ref> به پا خیز و شروع به انذار کن. پروردگارت را بزرگ بدار. ثيابت (لباس) را پس طاهر کن و از پلیدی دوری کن. "ثياب"، هم معنی ظاهری و هم معنی باطنی دارد. "ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ" از نظر ظاهری یعنی لباست باید پاک باشد. پیامبر {{صل}} باید جاذبه داشته باشد. نباید نامرتب و عبوس باشد. از نظر باطنی، یعنی پاک‌دامن باش. {{متن قرآن|وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}} یعنی پلیدی‌ها را دور کن. این آیات، یک هدایت تکوینی و یک هدایت تشریعی است. خداوند با امر تشریعی خود به پیامبر {{صل}} و به همه دستور می‌دهد از پلیدی‌ها دوری کنند، اما در آیه {{متن قرآن|وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}} یک امر تکوینی هم وجود دارد؛ یعنی دوری از پلیدی‌ها به امر تکوینی حضرت حق، در پیامبر {{صل}} ایجاد شده است.
'''[[پاکی]] و [[طهارت]]:''' طهارت مقوله‌ای است که همه به دنبال آن هستند، اما راه آن را نمی‌دانند. اصل این است که [[مردم]]، طهارت‌گرا و طهارت‌طلب هستند. به ندرت دیده شده که کسی از نظر [[انسانی]] دنبال طهارت و پاکی نباشد. خداوند در همان ابتدا به [[پیامبر]]{{صل}} تصویر روشنی ارائه می‌دهد: [[گمان]] نکن که راه همواری در پیش داری! {{متن قرآن|ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا}}<ref>«مرا با آن کس که یگانه آفریده‌ام، وا بگذار»؛ سوره مدثر، آیه ۱۱.</ref> در برابر تو کسانی هستند که [[مال]] و [[قدرت]] [[تبلیغاتی]] و نظامی و [[اقتصادی]] فراوان دارند؛ اما بیش از این را می‌خواهند. در برابر تو (پیامبر) چنین صحنه‌ای وجود دارد، اما [[ناامید]] و مأيوس نباش. ابتدا خداوند یک درس به پیامبر{{صل}} می‌دهد. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}}<ref>«ای جامه بر خود کشیده! * برخیز و هشدار بده! * و پروردگارت را بزرگ بدار، * و جامه‌ات را پاکیزه گردان، * و از (هر) آلایش دوری کن»؛ سوره مدثر، آیات۷ - ۱.</ref> به پا خیز و شروع به [[انذار]] کن. پروردگارت را بزرگ بدار. ثيابت ([[لباس]]) را پس طاهر کن و از [[پلیدی]] دوری کن. "ثياب"، هم معنی ظاهری و هم معنی [[باطنی]] دارد. {{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ}} از نظر ظاهری یعنی لباست باید پاک باشد. پیامبر{{صل}} باید [[جاذبه]] داشته باشد. نباید نامرتب و [[عبوس]] باشد. از نظر باطنی، یعنی پاک‌دامن باش. {{متن قرآن|وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}} یعنی [[پلیدی‌ها]] را دور کن. این [[آیات]]، یک [[هدایت تکوینی]] و یک [[هدایت تشریعی]] است. [[خداوند]] با [[امر تشریعی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} و به همه دستور می‌دهد از پلیدی‌ها دوری کنند، اما در [[آیه]] {{متن قرآن|وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ}} یک [[امر تکوینی]] هم وجود دارد؛ یعنی دوری از پلیدی‌ها به امر تکوینی [[حضرت حق]]، در پیامبر{{صل}} ایجاد شده است.


'''پیامبر الگو و نمونه است:''' در تاریخ زندگانی پیامبر {{صل}}، حتی قبل از بعثت یا قبل از بلوغ ایشان، هیچ‌کس حتی یک خطا از ایشان ندیده است. اگر قرار باشد کسی به عنوان نماینده انجام کاری معرفی شود، باید استانداردهایی داشته باشد؛ مثلاً خوش‌چهره باشد، از نظر ظاهری مورد قبول باشد و... خداوند هم برای معرفی پیامبرش، استانداردها را در نظر می‌گیرد. پیامبر {{صل}} لبخندشان ترک نمی‌شد. پیش از همگان سلام می‌دادند و همیشه معطر و مؤدب بودند. حتی یک نفر در طول تاریخ، از پیامبر {{صل}} تندخویی ندیده است. از قلب سرشار از خدای پیامبر {{صل}} و [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} هرگز ناسزا و تندی و حق‌کشی و غیبت و تهمت بیرون نمی‌آید.
'''پیامبر [[الگو]] و نمونه است:''' در [[تاریخ زندگانی پیامبر]]{{صل}}، حتی [[قبل از بعثت]] یا قبل از [[بلوغ]] ایشان، هیچ‌کس حتی یک [[خطا]] از ایشان ندیده است. اگر قرار باشد کسی به عنوان [[نماینده]] انجام کاری معرفی شود، باید استانداردهایی داشته باشد؛ مثلاً خوش‌چهره باشد، از نظر ظاهری مورد قبول باشد و... خداوند هم برای معرفی پیامبرش، استانداردها را در نظر می‌گیرد. پیامبر{{صل}} لبخندشان ترک نمی‌شد. پیش از همگان [[سلام]] می‌دادند و همیشه [[معطر]] و مؤدب بودند. حتی یک نفر در طول [[تاریخ]]، از پیامبر{{صل}} [[تندخویی]] ندیده است. از [[قلب]] سرشار از خدای پیامبر{{صل}} و [[حضرت علی]]{{ع}} هرگز [[ناسزا]] و تندی و [[حق‌کشی]] و [[غیبت]] و [[تهمت]] بیرون نمی‌آید.


'''طهارت‌های خاص:''' ولادت پیامبر {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} خیلی خاص است. از موارد خاص آن، طهارتِ مولد و نطفه پاک است. امانتی الهی که در اصلاب و ارحام، نسل به نسل منتقل شده است. ایشان نورهایی بوده‌اند که در دنیا قالب جسمانی پیدا کرده‌اند. {{عربی|"أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ"}}<ref>مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۷۲۱.</ref> وجود اصلی این بزرگواران نور است و آن نور، هنوز هست.
'''طهارت‌های خاص:''' ولادت پیامبر{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} خیلی خاص است. از موارد خاص آن، طهارتِ مولد و نطفه [[پاک]] است. امانتی [[الهی]] که در اصلاب و [[ارحام]]، [[نسل]] به نسل منتقل شده است. ایشان نورهایی بوده‌اند که در [[دنیا]] قالب [[جسمانی]] پیدا کرده‌اند. {{عربی|"أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ"}}<ref>مصباح المتهجد، ج ۲، ص۷۲۱.</ref> وجود اصلی این بزرگواران [[نور]] است و آن نور، هنوز هست.


'''طهارت قلبی:''' ماهیت نور، آلودگی‌پذیر نیست. وقتی چیزی از نور کم شود، در برابر آلودگی، آسیب‌پذیر می‌شود. پس باید مواظب قلب‌ها بود. طهارت باید از قلب (نه فقط سر و وضع ظاهری) آغاز شود. [[ائمه]] {{عم}} نورند و مادامی که این نور باشد، نه آلوده است و نه آلوده می‌شود و رفع آلودگی هم می‌کند.
'''[[طهارت]] [[قلبی]]:''' ماهیت نور، آلودگی‌پذیر نیست. وقتی چیزی از نور کم شود، در برابر [[آلودگی]]، آسیب‌پذیر می‌شود. پس باید مواظب قلب‌ها بود. طهارت باید از قلب (نه فقط سر و وضع ظاهری) آغاز شود. ائمه{{عم}} نورند و مادامی که این نور باشد، نه [[آلوده]] است و نه آلوده می‌شود و رفع آلودگی هم می‌کند.


'''[[ائمه]] {{عم}} مطهرند:''' [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} نه تنها طاهر و معنیِ طُهر هستند که مطهِّر و مطهَّر هم هستند. یکی از مطهِّرات، آفتاب است. آفتاب، مثالی از مطهِّر بودن نور است. آفتاب به هر جایی بتابد، پاکی به همراه می‌آورد. قلب‌ها بیش از هر چیز، نیازمند نورند. هرکس به نسبتی، از این نور برخوردار است. در همه قلب‌ها، بهره‌ای از نور [[اهل بیت]] {{عم}} وجود دارد. فردی خدمت امام رسید و گفت: اینکه می‌گویند مؤمن برادر مؤمن است، یعنی چه؟! امام فرمودند: مؤمن برادر مؤمن است، اما نه برادر ناتنی، بلکه تنی هستند، یعنی هم مادر و هم پدرشان یکی است. پدر مؤمن، نور و مادر مؤمن، رحمت است. مؤمن ثمره امتزاج و ازدواج نور و رحمت است. {{عربی|"الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ"}}<ref>فضائل الشیعه، ص ۲۷</ref> پس همه مؤمنین می‌توانند پاک و پاک‌کننده باشند.
'''ائمه{{عم}} مطهرند:''' [[سیدالشهدا]]{{ع}} نه تنها طاهر و معنیِ [[طُهر]] هستند که مطهِّر و [[مطهَّر]] هم هستند. یکی از مطهِّرات، [[آفتاب]] است. آفتاب، مثالی از مطهِّر بودن [[نور]] است. آفتاب به هر جایی بتابد، [[پاکی]] به همراه می‌آورد. قلب‌ها بیش از هر چیز، نیازمند نورند. هرکس به نسبتی، از این نور برخوردار است. در همه قلب‌ها، بهره‌ای از نور [[اهل بیت]]{{عم}} وجود دارد. فردی خدمت [[امام]] رسید و گفت: اینکه می‌گویند [[مؤمن]] [[برادر]] مؤمن است، یعنی چه؟! امام فرمودند: مؤمن برادر مؤمن است، اما نه برادر ناتنی، بلکه تنی هستند، یعنی هم مادر و هم پدرشان یکی است. پدر مؤمن، نور و مادر مؤمن، [[رحمت]] است. مؤمن ثمره امتزاج و [[ازدواج]] نور و رحمت است. {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ}}<ref>فضائل الشیعه، ص۲۷.</ref> پس همه [[مؤمنین]] می‌توانند [[پاک]] و پاک‌کننده باشند.


'''مؤمن از نور و پاکی بهره‌مند است:''' هر مؤمنی بهره‌ای از نور [[ائمه]] {{عم}} دارد. هر مؤمنی عزیز است. کسی که با مؤمن در بیفتد، با نور در افتاده است. نباید با مؤمن دشمنی داشت. {{متن قرآن|...وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای»؛ سوره حشر، آیه ۱۰</ref>
'''مؤمن از نور و پاکی بهره‌مند است:''' هر مؤمنی بهره‌ای از [[نور ائمه]]{{عم}} دارد. هر مؤمنی [[عزیز]] است. کسی که با مؤمن در بیفتد، با نور در افتاده است. نباید با مؤمن [[دشمنی]] داشت. {{متن قرآن|...وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای»؛ سوره حشر، آیه ۱۰.</ref>


'''رابطه شیعه و معصوم:''' {{عربی|"شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا، يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُنَا، وَ يَسُرُّهُمْ مَا يَسُرُّنَا"}}<ref>امالی طوسی، ص ۲۹۹</ref> شیعیان از حواشی گل و طینت اهل‌بیت {{عم}} خلق شده‌اند؛ لذا آنها با ائمه {{عم}}، احساس انس می‌کنند. روایت است که شیطان نسبت به شیعه حساس‌تر است و جاذبه‌های زیادی فراهم می‌کند تا او را از طهارت، خارج کند.
'''رابطه [[شیعه]] و [[معصوم]]:''' {{وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ|شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا، يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُنَا، وَ يَسُرُّهُمْ مَا يَسُرُّنَا}}<ref>امالی طوسی، ص۲۹۹.</ref> [[شیعیان]] از حواشی گل و [[طینت]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} [[خلق]] شده‌اند؛ لذا آنها با [[ائمه]]{{عم}}، [[احساس]] انس می‌کنند. [[روایت]] است که [[شیطان]] نسبت به شیعه حساس‌تر است و جاذبه‌های زیادی فراهم می‌کند تا او را از [[طهارت]]، خارج کند.


'''چشم و گوش پاک:''' طهارت قلب در اعتقاد، اخلاق سالم و نیت خالص است. انسان بعد از شنیدن‌ها و دیدن بعضی چیزها حال خوبی ندارد. روح در ظرف ناپاکی‌ها آلوده می‌شود؛ لذا کنترل چشم و گوش و زبان در طهارت قلب تأثیر دارد» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۲ ص: ۱۱۶ تا ۱۱۹.</ref>.
'''چشم و گوش پاک:''' [[طهارت قلب]] در [[اعتقاد]]، [[اخلاق]] سالم و [[نیت خالص]] است. [[انسان]] بعد از شنیدن‌ها و دیدن بعضی چیزها حال خوبی ندارد. [[روح]] در ظرف ناپاکی‌ها [[آلوده]] می‌شود؛ لذا کنترل چشم و گوش و زبان در طهارت قلب تأثیر دارد»<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۲]]؛ ص۱۱۶ تا ۱۱۹.</ref>.
}}
}}


۱۱۳٬۱۶۴

ویرایش