پرش به محتوا

حضرت ام فروه بنت قاسم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۰: خط ۳۰:
در آن [[روز]] که [[بیت]] [[شریف]] [[امامت]] برای گرامی‌داشت زاد روز [[رسول خاتم]] {{صل}} آماده می‌شد با تولد [[فرخنده]] ششمین [[وصی]] بر حق [[رسول اکرم]] {{صل}}، این بیت [[نورانی]]، نورانی‌تر گشت. وقتی امام صادق {{ع}} متولد شد، قابله‌ای که برای کمک به امّ فروه آمده بود، دید که او [[کودکی]] کوچک و لاغراندام است. [[گمان]] کرد شاید این نوزاد زنده نماند؛ ولی باز هم برای دریافت مژدگانی از اتاق خارج شد تا نزد پدر طفل برود و مژدگانی دریافت کند. اما هنگام وضع حمل، [[امام محمد باقر]] {{ع}} در [[خانه]] نبود؛ به او گفته شد [[امام سجاد]] {{ع}}، پدربزرگ نوزاد در خانه است. [[زن]] قابله نزد امام سجاد {{ع}} رفت و عرض کرد: [[خداوند]] به شما یک نوه پسر عطا کرده است. امام سجاد {{ع}} فرمود: امیدوارم قدمش خیر باشد! آیا این مژده را به پدرش داده‌ای؟ زن قابله گفت: پدرش در خانه نیست. امام سجاد {{ع}} فرمود: میل دارم نوه‌ام را ببینم. سپس به آن زن مبلغ پنج دینار مژدگانی داد<ref>مغز متفکر جهان شیعه امام جعفر صادق {{ع}}، ص۱۹ و ۲۱.</ref>.
در آن [[روز]] که [[بیت]] [[شریف]] [[امامت]] برای گرامی‌داشت زاد روز [[رسول خاتم]] {{صل}} آماده می‌شد با تولد [[فرخنده]] ششمین [[وصی]] بر حق [[رسول اکرم]] {{صل}}، این بیت [[نورانی]]، نورانی‌تر گشت. وقتی امام صادق {{ع}} متولد شد، قابله‌ای که برای کمک به امّ فروه آمده بود، دید که او [[کودکی]] کوچک و لاغراندام است. [[گمان]] کرد شاید این نوزاد زنده نماند؛ ولی باز هم برای دریافت مژدگانی از اتاق خارج شد تا نزد پدر طفل برود و مژدگانی دریافت کند. اما هنگام وضع حمل، [[امام محمد باقر]] {{ع}} در [[خانه]] نبود؛ به او گفته شد [[امام سجاد]] {{ع}}، پدربزرگ نوزاد در خانه است. [[زن]] قابله نزد امام سجاد {{ع}} رفت و عرض کرد: [[خداوند]] به شما یک نوه پسر عطا کرده است. امام سجاد {{ع}} فرمود: امیدوارم قدمش خیر باشد! آیا این مژده را به پدرش داده‌ای؟ زن قابله گفت: پدرش در خانه نیست. امام سجاد {{ع}} فرمود: میل دارم نوه‌ام را ببینم. سپس به آن زن مبلغ پنج دینار مژدگانی داد<ref>مغز متفکر جهان شیعه امام جعفر صادق {{ع}}، ص۱۹ و ۲۱.</ref>.


== [[هجرت]] امّ فروه به طِنفِسَه<ref>طنفسه یکی از مناطق ییلاقی مدینه بود که در آن بوریایی تولید می‌شد به نام طنفسه. به همین سبب این روستا به طنفسه معروف شده بود. (مغز متفکر جهان شیعه، ص۳۰).</ref> ==
== [[هجرت]] امّ فروه به طِنفِسَه ==
 
در سال نود [[هجری]]، [[بیماری]] مسری و خطرناک آبله در [[مدینه]] شیوع پیدا کرد و عده‌ای از [[کودکان]] به این بیماری واگیردار [[مبتلا]] شدند. [[امام جعفر صادق]] {{ع}} در آن [[زمان]] ده ساله یا هفت ساله بود. [[ام فروه]] با [[فرزندان]] خود، از جمله جعفر، از مدینه به «[[طنفسه]]» رفت تا فرزندانش به این بیماری مبتلا نشوند. ایشان پس از سکونت در طنفسه، [[اطمینان]] یافت که فرزندانش به آبله مبتلا نمی‌شوند؛ [[غافل]] از اینکه خود او به این [[مرض]] خطرناک دچار شده و مانند همه [[بیماران]] مبتلا به آبله، ابتدا نمی‌دانست دچار آن بیماری خطرناک شده؛ اما به محض مطلع شدن به [[فکر]] فرزندانش افتاد و گفت تا فوری آنها را از طنفسه دور کنند. در مدینه، به [[امام محمد باقر]] {{ع}} اطلاع دادند که همسرش به بیماری آبله مبتلا شده است. چون بیماری خطرناک بود، امام محمد باقر {{ع}} برای رفتن به طنفسه ناچار شد درس را تعطیل کند. قبل از عزیمت بر [[مزار]] [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} در همان [[مسجد]] (محل [[تدریس]]) رفت و از [[روح]] [[پیغمبر]] {{صل}} خواست که همسرش را [[شفا]] بدهد. پس به طنفسه نزد همسرش رفت. ام فروه با دیدن امام عرض کرد: چرا به اینجا آمدید؟! مگر به شما نگفته بودند که من به آبله مبتلا شده‌ام؟ مگر نمی‌دانید نباید به [[عیادت]] [[بیمار]] مبتلا به آبله آمد؟! امام فرمود: من از روح پیغمبر {{صل}} درخواست کرده‌ام که تو را شفا بدهد و می‌دانم که شفا خواهی یافت و من هم به بیماری مبتلا نخواهم شد. امّ فروه بعد از مداوا، به مدینه بازگشت؛ ولی چون هنوز بیماری آبله در مدینه ریشه‌کن نشده بود، فرزندانش را به [[شهر]] نیاورد<ref>مغز متفکر جهان شیعه، ص۳۰ و ۳۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۴۶.</ref>
در سال نود [[هجری]]، [[بیماری]] مسری و خطرناک آبله در [[مدینه]] شیوع پیدا کرد و عده‌ای از [[کودکان]] به این بیماری واگیردار [[مبتلا]] شدند. [[امام جعفر صادق]] {{ع}} در آن [[زمان]] ده ساله یا هفت ساله بود. [[ام فروه]] با [[فرزندان]] خود، از جمله جعفر، از مدینه به «[[طنفسه]]» رفت تا فرزندانش به این بیماری مبتلا نشوند. ایشان پس از سکونت در طنفسه، [[اطمینان]] یافت که فرزندانش به آبله مبتلا نمی‌شوند؛ [[غافل]] از اینکه خود او به این [[مرض]] خطرناک دچار شده و مانند همه [[بیماران]] مبتلا به آبله، ابتدا نمی‌دانست دچار آن بیماری خطرناک شده؛ اما به محض مطلع شدن به [[فکر]] فرزندانش افتاد و گفت تا فوری آنها را از طنفسه دور کنند. در مدینه، به [[امام محمد باقر]] {{ع}} اطلاع دادند که همسرش به بیماری آبله مبتلا شده است. چون بیماری خطرناک بود، امام محمد باقر {{ع}} برای رفتن به طنفسه ناچار شد درس را تعطیل کند. قبل از عزیمت بر [[مزار]] [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} در همان [[مسجد]] (محل [[تدریس]]) رفت و از [[روح]] [[پیغمبر]] {{صل}} خواست که همسرش را [[شفا]] بدهد. پس به طنفسه نزد همسرش رفت. ام فروه با دیدن امام عرض کرد: چرا به اینجا آمدید؟! مگر به شما نگفته بودند که من به آبله مبتلا شده‌ام؟ مگر نمی‌دانید نباید به [[عیادت]] [[بیمار]] مبتلا به آبله آمد؟! امام فرمود: من از روح پیغمبر {{صل}} درخواست کرده‌ام که تو را شفا بدهد و می‌دانم که شفا خواهی یافت و من هم به بیماری مبتلا نخواهم شد. امّ فروه بعد از مداوا، به مدینه بازگشت؛ ولی چون هنوز بیماری آبله در مدینه ریشه‌کن نشده بود، فرزندانش را به [[شهر]] نیاورد<ref>مغز متفکر جهان شیعه، ص۳۰ و ۳۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۴۶.</ref>


۲۱۸٬۱۹۵

ویرایش