فلسفه بعثت: تفاوت میان نسخهها
←بیان مصالح و مفاسد
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
پس یکی از کارهای مهمّ [[پیامبران]] و [[رسولان الهی]] به کار انداختن و به کمال رساندن خردها و [[عقول]] [[بندگان الهی]] است. به همین جهت است که [[حجّت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] تنها [[عقل]] شمرده شده است. [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "[[حجّت]] [[خدا]] بر [[بندگان]] [[پیامبر]] {{صل}} است و [[حجّت]] در میان [[بندگان]] و [[خدا]] [[عقل]] است<ref>{{متن حدیث|حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْل}}؛ کافی، ج:۱، ص۲۵.</ref>؛ زیرا وقتی گنجهای [[عقل]] و [[خرد]] [[انسانی]] به واسطه [[پیامبران الهی]] اثاره شد (= بیرون آمد) و پردههای [[جهل]] و [[نادانی]] کنار رفت و او با [[نور]] [[عقل]] خویش [[حق]] را یافت و [[باطل]] را [[شناخت]]؛ راه همه عذرها و بهانهها برای او بسته میشود و چارهای جز [[تسلیم]] در مقابل [[امر الهی]] و [[پذیرش]] [[دستور]] [[عقل]] و [[خرد]] خویش ندارد<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۸۱ - ۸۴.</ref>. | پس یکی از کارهای مهمّ [[پیامبران]] و [[رسولان الهی]] به کار انداختن و به کمال رساندن خردها و [[عقول]] [[بندگان الهی]] است. به همین جهت است که [[حجّت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] تنها [[عقل]] شمرده شده است. [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "[[حجّت]] [[خدا]] بر [[بندگان]] [[پیامبر]] {{صل}} است و [[حجّت]] در میان [[بندگان]] و [[خدا]] [[عقل]] است<ref>{{متن حدیث|حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْل}}؛ کافی، ج:۱، ص۲۵.</ref>؛ زیرا وقتی گنجهای [[عقل]] و [[خرد]] [[انسانی]] به واسطه [[پیامبران الهی]] اثاره شد (= بیرون آمد) و پردههای [[جهل]] و [[نادانی]] کنار رفت و او با [[نور]] [[عقل]] خویش [[حق]] را یافت و [[باطل]] را [[شناخت]]؛ راه همه عذرها و بهانهها برای او بسته میشود و چارهای جز [[تسلیم]] در مقابل [[امر الهی]] و [[پذیرش]] [[دستور]] [[عقل]] و [[خرد]] خویش ندارد<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۸۱ - ۸۴.</ref>. | ||
=== | === بیان مصالح و مفاسد === | ||
بر اساس [[تعالیم]] [[وحی الهی]] [[انسان]] موجودی است که پیش از این [[دنیا]] جهانهایی را سپری کرده و در مسیر [[زندگی]] و [[حیات]] خویش به این [[دنیا]] گام نهاده است و روزی از این [[دنیا]] کوچ کرده، به دنیای دیگری خواهد رفت. پس [[انسان]] با مردن از بین نمیرود بلکه به [[دنیایی]] دیگر با شرایطی تازه درمیآید. بنابراین هیچ [[انسانی]] بدون [[ارتباط]] با [[خالق]] و به وجود آورنده خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع کافی ندارد. به همین جهت نمیتواند اموری را که به [[مصلحت]] یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چارهای ندارد جز اینکه با [[خالق]] خود [[ارتباط]] برقرار کرده و [[مصالح]] و ضررهایی را که متوجّه اوست از او جویا شود و برای این امر راهی جز [[ارتباط]] با [[رسولان الهی]] ندارد. به علاوه همین [[انسان]] با اندکی تذکّر و یادآوری از سوی [[رسولان الهی]] متوجّه میشود او و همه موجودات دیگری که دائمآ با آنها برای ادامه [[حیات]] خود در تعامل است، [[خالق]] و [[مالکی]] دارند که کار [[بیهوده]] انجام نمیدهد و [[خلق]] خویش را به حال خود رها نکرده است و همیشه [[رفتار]] و [[کردار]] آنها را زیر نظر دارد و از این جهت نیز لازم است با [[خالق]] و صانع خود و سایر موجودات که با او در تعاملند [[ارتباط]] برقرار کند؛ تا از [[حکمت]] [[خلقت]] خود و آنان [[آگاه]] شود و بتواند در جهت [[حکمت]] [[خلقت]] خود سیر کند و [[رضایت]] و [[خشنودی]] [[خالق]] خویش را جلب کند و [[وظایف]] خود را در برابر او به خوبی انجام دهد و چون نمیتواند با [[خالق]] خویش [[ارتباط]] برقرار کند پس لازم است به کسی که با او [[ارتباط]] دارد بپیوندد و [[وظایف]] خویش را از او جویا شود. روشن است کسی جز [[پیامبران الهی]] با [[خدا]] [[ارتباط]] ندارد. | بر اساس [[تعالیم]] [[وحی الهی]] [[انسان]] موجودی است که پیش از این [[دنیا]] جهانهایی را سپری کرده و در مسیر [[زندگی]] و [[حیات]] خویش به این [[دنیا]] گام نهاده است و روزی از این [[دنیا]] کوچ کرده، به دنیای دیگری خواهد رفت. پس [[انسان]] با مردن از بین نمیرود بلکه به [[دنیایی]] دیگر با شرایطی تازه درمیآید. بنابراین هیچ [[انسانی]] بدون [[ارتباط]] با [[خالق]] و به وجود آورنده خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع کافی ندارد. به همین جهت نمیتواند اموری را که به [[مصلحت]] یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چارهای ندارد جز اینکه با [[خالق]] خود [[ارتباط]] برقرار کرده و [[مصالح]] و ضررهایی را که متوجّه اوست از او جویا شود و برای این امر راهی جز [[ارتباط]] با [[رسولان الهی]] ندارد. به علاوه همین [[انسان]] با اندکی تذکّر و یادآوری از سوی [[رسولان الهی]] متوجّه میشود او و همه موجودات دیگری که دائمآ با آنها برای ادامه [[حیات]] خود در تعامل است، [[خالق]] و [[مالکی]] دارند که کار [[بیهوده]] انجام نمیدهد و [[خلق]] خویش را به حال خود رها نکرده است و همیشه [[رفتار]] و [[کردار]] آنها را زیر نظر دارد و از این جهت نیز لازم است با [[خالق]] و صانع خود و سایر موجودات که با او در تعاملند [[ارتباط]] برقرار کند؛ تا از [[حکمت]] [[خلقت]] خود و آنان [[آگاه]] شود و بتواند در جهت [[حکمت]] [[خلقت]] خود سیر کند و [[رضایت]] و [[خشنودی]] [[خالق]] خویش را جلب کند و [[وظایف]] خود را در برابر او به خوبی انجام دهد و چون نمیتواند با [[خالق]] خویش [[ارتباط]] برقرار کند پس لازم است به کسی که با او [[ارتباط]] دارد بپیوندد و [[وظایف]] خویش را از او جویا شود. روشن است کسی جز [[پیامبران الهی]] با [[خدا]] [[ارتباط]] ندارد. | ||