اثبات عصمت پیامبران در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←یازدهم: مصطفی و خیر بودن پیامبران
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=== یازدهم: مصطفی و خیر بودن [[پیامبران]] === | === یازدهم: مصطفی و خیر بودن [[پیامبران]] === | ||
در [[قرآن کریم]] به آیات دیگری برمیخوریم که پیامبران را انسانهایی [[برگزیده]] معرفی کرده است و آنها را از جمله «[[اخیار]]» میداند؛ چنان که در وصف [[ابراهیم]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]]، اسماعیل، [[الیسع]] و ذالکفل {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. بر اساس ظاهر این آیه، [[پیامبران الهی]] یادشده، همگی برگزیده و خیر مطلقاند. چنین اوصافی ملازمه روشنی با [[عصمت]] آنها دارد؛ زیرا نمیتوان [[انسان]] [[گناهکار]] را برگزیده و خیر مطلق دانست. بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، آیات مزبور را دلیلی دیگر بر عصمت پیامبران دانستهاند<ref>احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۳، ص۱۲۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱۸؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۵۷۸.</ref>؛ چنان که مرحوم [[شیخ طوسی]] «[[اصطفاء]]» را به معنای درآوردن امر [[خالص]] از یک شیء دانسته است. از اینرو، پیامبران انسانهایی برگزیده و خالصاند، و دیگران کدر<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۵۷۱-۵۷۲. نیز ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۹؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۳۵۶.</ref>.از سوی دیگر [[فخر رازی]] نقل میکند که [[علما]] از این [[آیه]] [[عصمت انبیا]] را ثابت کردهاند و در مقام [[استدلال]] به این آیه، به این [[باور]] رسیدهاند که واژه «خیر» به طور مطلق بر خیر و خوب بودن [[پیامبران]] دلالت میکند، و چنین اطلاقی دلیل بر [[عصمت پیامبران]] است<ref> {{عربی|لانه تعالى حكم عليهم بكونهم اخيارا على الاطلاق و هذا يعم حصول الخيرية في جميع الافعال والصفات بدليل صحة الاستثناء و بدليل دفع الاجمال}}؛ (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۸۹).</ref>. اینکه فخر رازی این استدلال را به علما نسبت میدهد، خود نشان جایگاه محکم این آیه در [[اثبات عصمت پیامبران]] است. همین نکته سبب میشود تا بتوان مدعی شد که اگرچه از [[مفسران]] نخستین [[اسلام]] که معاصر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودهاند، [[تفسیری]] از این آیه در [[اختیار]] ما نیست، معنای لغوی و [[عرفی]] آن قرینهای است که نشان میدهد [[مسلمانان]] نخستین نیز چنین برداشتی داشتهاند»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>. | در [[قرآن کریم]] به آیات دیگری برمیخوریم که پیامبران را انسانهایی [[برگزیده]] معرفی کرده است و آنها را از جمله «[[اخیار]]» میداند؛ چنان که در وصف [[ابراهیم]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]]، اسماعیل، [[الیسع]] و ذالکفل {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. بر اساس ظاهر این آیه، [[پیامبران الهی]] یادشده، همگی برگزیده و خیر مطلقاند. چنین اوصافی ملازمه روشنی با [[عصمت]] آنها دارد؛ زیرا نمیتوان [[انسان]] [[گناهکار]] را برگزیده و خیر مطلق دانست. بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، آیات مزبور را دلیلی دیگر بر عصمت پیامبران دانستهاند<ref>احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۳، ص۱۲۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱۸؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۵۷۸.</ref>؛ چنان که مرحوم [[شیخ طوسی]] «[[اصطفاء]]» را به معنای درآوردن امر [[خالص]] از یک شیء دانسته است. از اینرو، پیامبران انسانهایی برگزیده و خالصاند، و دیگران کدر<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۵۷۱-۵۷۲. نیز ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۹؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۳۵۶.</ref>.از سوی دیگر [[فخر رازی]] نقل میکند که [[علما]] از این [[آیه]] [[عصمت انبیا]] را ثابت کردهاند و در مقام [[استدلال]] به این آیه، به این [[باور]] رسیدهاند که واژه «خیر» به طور مطلق بر خیر و خوب بودن [[پیامبران]] دلالت میکند، و چنین اطلاقی دلیل بر [[عصمت پیامبران]] است<ref> {{عربی|لانه تعالى حكم عليهم بكونهم اخيارا على الاطلاق و هذا يعم حصول الخيرية في جميع الافعال والصفات بدليل صحة الاستثناء و بدليل دفع الاجمال}}؛ (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۸۹).</ref>. اینکه فخر رازی این استدلال را به علما نسبت میدهد، خود نشان جایگاه محکم این آیه در [[اثبات عصمت پیامبران]] است. همین نکته سبب میشود تا بتوان مدعی شد که اگرچه از [[مفسران]] نخستین [[اسلام]] که معاصر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودهاند، [[تفسیری]] از این آیه در [[اختیار]] ما نیست، معنای لغوی و [[عرفی]] آن قرینهای است که نشان میدهد [[مسلمانان]] نخستین نیز چنین برداشتی داشتهاند»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>. | ||
=== دوازدهم: آیاتی که بر [[عصمت]] فرشته وحی دلالت دارند === | |||
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب میشود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.</ref>. | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |