پرش به محتوا

امامت از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵: خط ۱۵:
واژه امام در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها [[مقتدا]] و پیشواست. امامت در لغت به معنای قصد، توجه و آهنگ چیزی کردن است<ref>خلیل، العین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ص۲۱۴.</ref>. طریحی می‌گوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] می‌شود”<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>.<ref>البته باید دقت شود که پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحت‌اللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه "امام" یا "پیشوا" مفهوم مقدسی ندارد. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۹۲.</ref>
واژه امام در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها [[مقتدا]] و پیشواست. امامت در لغت به معنای قصد، توجه و آهنگ چیزی کردن است<ref>خلیل، العین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ص۲۱۴.</ref>. طریحی می‌گوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] می‌شود”<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>.<ref>البته باید دقت شود که پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحت‌اللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه "امام" یا "پیشوا" مفهوم مقدسی ندارد. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۹۲.</ref>


در کتاب‌های لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارت‌اند از: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[جانشین پیامبر]]{{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران، [[ساربان]] و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، [[دانشمندی]] که از او پیروی می‌شود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۵؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۱.</ref>
در کتاب‌های لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارت‌اند از: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[جانشین پیامبر]]{{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، [[ساربان]] و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می‌شود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۵؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۱.</ref>


=== معنای اصطلاحی ===
=== معنای اصطلاحی ===
خط ۹۳: خط ۹۳:


===== [[حدیث من مات]] =====
===== [[حدیث من مات]] =====
[[پیامبرخاتم]]{{صل}} در روایتی [[متواتر]] و مشهور فرموده‌اند: {{متن حدیث|مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیةً}}<ref>«کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»، مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، المستدرک علی الصحیحین، بی‌نا،‌ ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ ابن حنبل، مسند، بی‌نا، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref>. مطابق این [[حدیث]]، هرکس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است. عده‌ای از [[متکلمان]] [[اهل سنت]] این حدیث را دلیل [[وجوب امامت]] دانسته‌اند؛ زیرا مطابق این حدیث، [[معرفت امام]] در هر زمانی یک [[تکلیف شرعی]] است و لازمه آن این است که هیچ‌گاه [[زمین]] از [[امام]]٬ خالی نباشد<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹؛ ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، ۱۴۲۸ق، ص۱۷۹.</ref>.
[[پیامبرخاتم]]{{صل}} در روایتی متواتر و مشهور فرموده‌اند: {{متن حدیث|مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیةً}}<ref>«کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»، مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، المستدرک علی الصحیحین، بی‌نا،‌ ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ ابن حنبل، مسند، بی‌نا، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref>. مطابق این [[حدیث]]، هرکس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است. عده‌ای از [[متکلمان]] [[اهل سنت]] این حدیث را دلیل [[وجوب امامت]] دانسته‌اند؛ زیرا مطابق این حدیث، [[معرفت امام]] در هر زمانی یک [[تکلیف شرعی]] است و لازمه آن این است که هیچ‌گاه [[زمین]] از [[امام]]٬ خالی نباشد<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹؛ ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، ۱۴۲۸ق، ص۱۷۹.</ref>.


===== [[سیره]] [[مسلمانان]] =====
===== [[سیره]] [[مسلمانان]] =====
برخی از متکلمان [[سنی]] [[مذهب]]، [[سیره مسلمانان]] در رها نمودن جنازه [[رسول خدا]] و [[اجتماع]] جهت تعیین و [[انتخاب امام]] در [[سقیفه]] را دلیل وجوب امامت شمرده‌ و چنین گفته‌اند که از سیره مسلمانان روشن می‌شود که آنان [[وجوب امامت]] را امری مسلم و تردیدناپذیر تلقی کرده‌اند. [[ابوعلی]] و [[ابوهاشم]] جُبّایی و برخی دیگر به [[اجماع صحابه]] بر وجوب امامت [[استدلال]] کرده‌اند<ref>میرسید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۶؛ تفتازانی، شرح العقاید النسفیه، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۰؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۴۲۵ق، ص۴۷۹؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ص۳۶۴.</ref>.
برخی از متکلمان [[سنی]] [[مذهب]]، سیره مسلمانان در رها نمودن جنازه [[رسول خدا]] و [[اجتماع]] جهت تعیین و [[انتخاب امام]] در [[سقیفه]] را دلیل وجوب امامت شمرده‌ و چنین گفته‌اند که از سیره مسلمانان روشن می‌شود که آنان [[وجوب امامت]] را امری مسلم و تردیدناپذیر تلقی کرده‌اند. [[ابوعلی]] و ابوهاشم جُبّایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت [[استدلال]] کرده‌اند<ref>میرسید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۶؛ تفتازانی، شرح العقاید النسفیه، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۰؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۴۲۵ق، ص۴۷۹؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ص۳۶۴.</ref>.


===== [[اجماع صحابه]] =====
===== اجماع صحابه =====
برخی دیگر نیز به اجماع صحابه در [[سقیفه]] جهت [[اثبات]] وجوب امامت استناد کرده‌اند. ابوعلی و [[ابوهاشم جبائی]] از جمله این افرادند<ref>ر.ک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۷. جالب اینکه به شهادت تاریخ، اجماع ادعایی ایشان هرگز محقق نشد و حتی در همان سقیفه نیز مخالفانی داشت.</ref>.
برخی دیگر نیز به اجماع صحابه در [[سقیفه]] جهت [[اثبات]] وجوب امامت استناد کرده‌اند. ابوعلی و [[ابوهاشم جبائی]] از جمله این افرادند<ref>ر.ک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۷. جالب اینکه به شهادت تاریخ، اجماع ادعایی ایشان هرگز محقق نشد و حتی در همان سقیفه نیز مخالفانی داشت.</ref>.


خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:


== [[شبهات]] ==
== [[شبهات]] ==
به طور کلی [[اهل سنت]]<ref>ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص۹۶ و ۹۷؛ دهلوی، تحفه اثنی عشریه، ص۳۶۲ و ۳۶۳.</ref> و [[وهابیت]]<ref>ر.ک: قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۶۵۴ و ۶۵۵.</ref> مخالف [[الهی بودن منصب امامت]] هستند و آن را بشری و زمینی، و تعیین و تشخیص آن را در [[اختیار]] [[امت]] می‌دانند. با توجه به [[ادله]] فراوان [[عقلی]] و [[نقلی]] بر [[اثبات]] الهی بودن منصب امامت، که به برخی اشاره شد، [[الهی بودن امامت]] اثبات، و بشری بودن آن [[نفی]] شد؛ لذا با آن ادله، دیدگاه اهل سنت به روشنی [[نقد]] می‌شود و نیازی به تکرار نیست.
به طور کلی [[اهل سنت]]<ref>ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴ و ۳۴۵؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص۹۶ و ۹۷؛ دهلوی، تحفه اثنی عشریه، ص۳۶۲ و ۳۶۳.</ref> و [[وهابیت]]<ref>ر.ک: قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۶۵۴ و ۶۵۵.</ref> مخالف [[الهی بودن منصب امامت]] هستند و آن را بشری و زمینی، و تعیین و تشخیص آن را در [[اختیار]] [[امت]] می‌دانند. با توجه به [[ادله]] فراوان [[عقلی]] و [[نقلی]] بر [[اثبات]] الهی بودن منصب امامت، که به برخی اشاره شد، [[الهی بودن امامت]] اثبات، و بشری بودن آن [[نفی]] شد؛ لذا با آن ادله، دیدگاه اهل سنت به روشنی نقد می‌شود و نیازی به تکرار نیست.


این نکته شایان توجه است که [[انکار]] الهی بودن منصب امامت از سوی اهل سنت، به جهت نگرش آنها درباره اصل [[امامت]] است. امامت در نگاه اهل سنت صرفاً یک [[تئوری]] [[حکومت]] و [[رهبری]] زمینی است (از همین رو آنان امامت را از [[فروع دین]] شمرده‌اند)؛ درحالی‌که در نگرش [[شیعه]] تداوم راه [[نبوت]] و دارای سه مرتبه [[زعامت سیاسی]]، [[مرجعیت علمی]] و [[ولایت]] است. از این رو شیعه، امامت را همانند نبوت منصبی [[الهی]]، و تعیین آن را تنها در اختیار [[خداوند]] می‌داند؛ اما [[اهل تسنن]] آن را در اختیار امت یا [[اهل حل و عقد]] قرار می‌دهد.
این نکته شایان توجه است که [[انکار]] الهی بودن منصب امامت از سوی اهل سنت، به جهت نگرش آنها درباره اصل [[امامت]] است. امامت در نگاه اهل سنت صرفاً یک تئوری [[حکومت]] و [[رهبری]] زمینی است (از همین رو آنان امامت را از [[فروع دین]] شمرده‌اند)؛ درحالی‌که در نگرش [[شیعه]] تداوم راه [[نبوت]] و دارای سه مرتبه [[زعامت سیاسی]]، [[مرجعیت علمی]] و [[ولایت]] است. از این رو شیعه، امامت را همانند نبوت منصبی [[الهی]]، و تعیین آن را تنها در اختیار [[خداوند]] می‌داند؛ اما [[اهل تسنن]] آن را در اختیار امت یا [[اهل حل و عقد]] قرار می‌دهد.
برخی از [[منکران]]، علاوه بر انکار الهی بودن منصب امامت، در این باره شبهاتی مطرح کرده‌اند که به دو نمونه اشاره، و سپس نقد می‌شود.
 
برخی از منکران، علاوه بر انکار الهی بودن منصب امامت، در این باره شبهاتی مطرح کرده‌اند که به دو نمونه اشاره، و سپس نقد می‌شود.


=== [[شبهه]] اول: [[برابری]] و عینیت امامت و نبوت ===
=== [[شبهه]] اول: [[برابری]] و عینیت امامت و نبوت ===
آقای قفاری با اشاره به برخی از عبارات [[علمای شیعه]] درباره الهی بودن منصب امامت، نتیجه گرفته است که امامت نزد شیعه همان نبوت است و [[امام]] همان [[نبی]] است؛ چراکه [[ائمه]] همانند [[پیامبران]] از سوی خداوند [[انتخاب]]، و با [[معجزه]] [[تأیید]] می‌شوند؛ بر آنها، همانند [[انبیا]]، کتاب و [[وحی]] نازل می‌شود و فعل و گفتارشان جز به امر و وحی [[خدا]] نیست. از این رو تفاوت آنها تنها در اسم و لفظ است. وی در [[نقد]] آن به این مطلب بسنده کرده است که [[شیعیان]] برای این ادعای خود هیچ سندی، جز [[عبدالله بن سبأ]] و [[یهودیت]]، ندارند<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۶۵۴ و ۶۵۵.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۳۳.</ref>
آقای قفاری با اشاره به برخی از عبارات علمای شیعه درباره الهی بودن منصب امامت، نتیجه گرفته است که امامت نزد شیعه همان نبوت است و [[امام]] همان [[نبی]] است؛ چراکه [[ائمه]] همانند [[پیامبران]] از سوی خداوند [[انتخاب]]، و با [[معجزه]] [[تأیید]] می‌شوند؛ بر آنها، همانند [[انبیا]]، کتاب و [[وحی]] نازل می‌شود و فعل و گفتارشان جز به امر و وحی [[خدا]] نیست. از این رو تفاوت آنها تنها در اسم و لفظ است. وی در نقد آن به این مطلب بسنده کرده است که [[شیعیان]] برای این ادعای خود هیچ سندی، جز [[عبدالله بن سبأ]] و [[یهودیت]]، ندارند<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۶۵۴ و ۶۵۵.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۳۳.</ref>


==== نقد و بررسی ====
==== نقد و بررسی ====
درباره [[شبهه]] آقای قفاری باید گفت: همان طور که در [[تعریف امامت]] بیان شد، [[امامت]] [[خلافت]] و [[جانشینی]] [[نبوت]] است؛ نه عین آن. آقای قفاری از [[الهی بودن امامت]]، یکی بودن آن را با نبوت نتیجه گرفته است! درحالی‌که به هیچ وجه چنین نیتجه‌ای منطقی و معقول نیست؛ الهی بودن امامت، هرگز به معنای یکی بودن آن با نبوت نیست! بلکه به این معناست که امامت هم، مانند نبوت، باید از سوی [[خداوند]] معین و مشخص شود و به [[اختیار]] [[مردم]] نیست. از آقای قفاری باید پرسید: چه ارتباطی بین این معنا و میان عینیت امامت و نبوت وجود دارد؟
درباره [[شبهه]] آقای قفاری باید گفت: همان طور که در [[تعریف امامت]] بیان شد، [[امامت]] [[خلافت]] و [[جانشینی]] [[نبوت]] است؛ نه عین آن. آقای قفاری از [[الهی بودن امامت]]، یکی بودن آن را با نبوت نتیجه گرفته است! درحالی‌که به هیچ وجه چنین نیتجه‌ای منطقی و معقول نیست؛ الهی بودن امامت، هرگز به معنای یکی بودن آن با نبوت نیست! بلکه به این معناست که امامت هم، مانند نبوت، باید از سوی [[خداوند]] معین و مشخص شود و به [[اختیار]] [[مردم]] نیست. از آقای قفاری باید پرسید: چه ارتباطی بین این معنا و میان عینیت امامت و نبوت وجود دارد؟
به نظر می‌رسد این نتیجه‌گیری نادرست، معلول پیش‌فرضی نادرست است و آن اینکه تنها نبوت و [[رسالت]] مقامی [[الهی]] است و امامت و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} مقامی بشری و در اختیار [[بشر]] است. در [[حقیقت]] آقای قفاری به [[پیروی]] از هم‌مسلکانش [[قادر]] به [[درک]] [[الهی بودن منصب امامت]] نشده؛ لذا آن را با نبوت یکی شمرده است! درحالی‌که احدی از شیعیان چنین ادعایی نکرده است! همان‌طورکه در معنای اصطلاحی امامت بیان شد، [[شیعه]] و [[سنی]] به اتفاق معتقدند که امامت، خلافت و [[نیابت]] از نبوت است؛ نه عین آن. در واقع آقای قفاری چون نتوانسته پاسخی به [[ادله]] فراوان [[عقلی]] و [[نقلی]] الهی بودن امامت بدهد، از شیوه [[تهمت]] و [[افترا]] بهره برده است! [[انصاف]] این بود که ایشان و هم‌مسلکانش، در ادله ما مناقشه کنند، نه اینکه تهمت و افترا بزنند.


این نکته نیز شایان توجه است که امامت هرچند عین نبوت نیست، در بسیاری از [[فضائل]] و [[مقامات]] با نبوت یکی است. [[حدیث معتبر]] و [[متواتر]]<ref>ر.ک: میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج۱۱، ص۶۲-۶۵.</ref> [[منزلت]]<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ (کلینی، کافی، ج۸، ص۱۰۷؛ خزاز، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۲۴ و ج۱۷، ص۳۷۳ و ج۴۵، ص۱۴ و ۴۵۹؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۴۴-۵۵. برای آگاهی تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: عبقات الأنوار، ج۱۱).</ref> این مطلب را به خوبی [[اثبات]] می‌کند. بر اساس این [[روایت شریف]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به منزله [[رسول خدا]]{{صل}} در غیر از [[مقام نبوت]] قرار داده شده است<ref>میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۳۱۵؛ مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۲۱۸.</ref>. ازاین‌رو تمام [[مقامات]] و [[فضائل پیامبر]]{{صل}} غیر از مقام نبوت، برای [[امامت]] نیز ثابت است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۶، ص۸۳-۸۸.</ref>.
به نظر می‌رسد این نتیجه‌گیری نادرست، معلول پیش‌فرضی نادرست است و آن اینکه تنها نبوت و [[رسالت]] مقامی [[الهی]] است و امامت و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} مقامی بشری و در اختیار [[بشر]] است. در [[حقیقت]] آقای قفاری به [[پیروی]] از هم‌مسلکانش قادر به [[درک]] [[الهی بودن منصب امامت]] نشده؛ لذا آن را با نبوت یکی شمرده است! درحالی‌که احدی از شیعیان چنین ادعایی نکرده است! همان‌طورکه در معنای اصطلاحی امامت بیان شد، [[شیعه]] و [[سنی]] به اتفاق معتقدند که امامت، خلافت و [[نیابت]] از نبوت است؛ نه عین آن. در واقع آقای قفاری چون نتوانسته پاسخی به [[ادله]] فراوان [[عقلی]] و [[نقلی]] الهی بودن امامت بدهد، از شیوه [[تهمت]] و [[افترا]] بهره برده است! [[انصاف]] این بود که ایشان و هم‌مسلکانش، در ادله ما مناقشه کنند، نه اینکه تهمت و افترا بزنند.


درباره تفاوت [[نبوت]] و امامت نیز فرق‌هایی بیان شده است<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۲ و ج۱۴، ص۳۰۴؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۱ و ۱۸۲ و ج۲۶، ص۸۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸ و ۳۱۹. از جمله سایر تفاوت‌ها اینکه پیامبر و امام، هر دو هدایت‌گرند. لکن هدایت پیامبر، صرف راهنمایی و نشان دادن راه است، اما هدایتی که خداوند آن را از شئون امامت قرار داده، به معنای رساندن به مقصد (ایصال به مطلوب) است، (المیزان، ج۱، ص۲۷۲ و ج۱۴، ص۳۰۴؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۱) یا اینکه امام، رابط بین مردم و خدا در اخذ فیوضات باطنی است و پیامبر، رابط میان مردم و خدای تعالی در گرفتن فیوضات ظاهری (شرایعی که از طریق وحی به نبی نازل می‌شود) است. (المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴).</ref> که به نظر می‌رسد از میان آنها تفاوت اساسی این دو [[مقام]] و [[منصب الهی]] در [[وحی تشریعی]] است؛ یعنی [[پیامبر]]، مخاطب وحی تشریعی است؛ خواه به صورت تأسیس یا به صورت [[ترویج]] و [[تبلیغ]]. [[فرشته وحی]] بر او فرود می‌آید و او را در جریان [[امور تشریعی]] و [[دینی]] قرار می‌دهد و او [[مأمور]] است آنها را به [[مردم]] برساند؛ [[امام]] با اینکه از نظر [[شیعه]] کلیه [[وظایف پیامبر]] را بر عهده دارد، اما [[وحی تشریعی]] بر او نازل نمی‌شود<ref>سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۲۹۹.</ref>.
این نکته نیز شایان توجه است که امامت هرچند عین نبوت نیست، در بسیاری از [[فضائل]] و [[مقامات]] با نبوت یکی است. حدیث معتبر و متواتر<ref>ر.ک: میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج۱۱، ص۶۲-۶۵.</ref> [[منزلت]]<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ (کلینی، کافی، ج۸، ص۱۰۷؛ خزاز، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۲۴ و ج۱۷، ص۳۷۳ و ج۴۵، ص۱۴ و ۴۵۹؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۴۴-۵۵. برای آگاهی تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: عبقات الأنوار، ج۱۱).</ref> این مطلب را به خوبی [[اثبات]] می‌کند. بر اساس این [[روایت شریف]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به منزله [[رسول خدا]]{{صل}} در غیر از [[مقام نبوت]] قرار داده شده است<ref>میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۳۱۵؛ مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۲۱۸.</ref>. ازاین‌رو تمام [[مقامات]] و فضائل پیامبر{{صل}} غیر از مقام نبوت، برای [[امامت]] نیز ثابت است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۶، ص۸۳-۸۸.</ref>.


این مطلب که [[ائمه]]{{عم}}، همانند [[پیامبران]]{{عم}}، از سوی [[خداوند]] [[انتخاب]]، و با [[معجزه]] [[تأیید]] می‌شوند و فعل و گفتارشان جز به [[امر خدا]] نیست<ref>اگر مراد آقای قفاری این است که گفتار و رفتار ائمه{{عم}} طبق امر و حکم و خواست خداست، این مطلب صحیح است و شکی در آن نیست؛ زیرا ائمه اطهار{{عم}} تربیت‌یافتگان خداوند و رسول اکرم{{صل}} و معصوم و منزه از هرگونه خطا و سهو و دارای تمام کمالات و مقامات رفیع پیامبر{{صل}} هستند؛ لذا با توجه به عصمت و علم آنها نسبت به مصالح و مفاسد واقعی خواست و اراده آنها خواست و اراده خداوند است و جز به امر و حکم الهی حکم نمی‌کنند. اما اگر مراد ایشان این است که رفتار و گفتارشان بر اساس وحی الهی است و مراد از وحی هم وحی تشریعی است، این مطلب صحیح نیست؛ چراکه با خاتمیت نبوت، وحی تشریعی قطع شد؛ گرچه باب وحی غیر تشریعی یا الهام باز است.</ref>، مطلبی درست و نزد [[عقل]] و نقل پذیرفته است که به برخی [[ادله]] آن اشاره شد. البته اگر مراد آقای قفاری از همانندی ائمه{{عم}} و [[انبیاء]]{{عم}} در [[نزول]] کتاب و [[وحی]]، کتاب و وحی تشریعی باشد، صحیح نیست و کسی از [[شیعیان]] همچنین ادعایی نکرده است و در واقع همین مطلب، تفاوت اساسی میان آنها است.
درباره تفاوت [[نبوت]] و امامت نیز فرق‌هایی بیان شده است<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۲ و ج۱۴، ص۳۰۴؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۱ و ۱۸۲ و ج۲۶، ص۸۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸ و ۳۱۹. از جمله سایر تفاوت‌ها اینکه پیامبر و امام، هر دو هدایت‌گرند. لکن هدایت پیامبر، صرف راهنمایی و نشان دادن راه است، اما هدایتی که خداوند آن را از شئون امامت قرار داده، به معنای رساندن به مقصد (ایصال به مطلوب) است، (المیزان، ج۱، ص۲۷۲ و ج۱۴، ص۳۰۴؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۱) یا اینکه امام، رابط بین مردم و خدا در اخذ فیوضات باطنی است و پیامبر، رابط میان مردم و خدای تعالی در گرفتن فیوضات ظاهری (شرایعی که از طریق وحی به نبی نازل می‌شود) است. (المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴).</ref> که به نظر می‌رسد از میان آنها تفاوت اساسی این دو مقام و منصب الهی در [[وحی تشریعی]] است؛ یعنی [[پیامبر]]، مخاطب وحی تشریعی است؛ خواه به صورت تأسیس یا به صورت ترویج و [[تبلیغ]]. فرشته وحی بر او فرود می‌آید و او را در جریان امور تشریعی و [[دینی]] قرار می‌دهد و او [[مأمور]] است آنها را به [[مردم]] برساند؛ [[امام]] با اینکه از نظر [[شیعه]] کلیه وظایف پیامبر را بر عهده دارد، اما [[وحی تشریعی]] بر او نازل نمی‌شود<ref>سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۲۹۹.</ref>.


اما اینکه شیعیان برای [[اعتقاد]] به [[الهی بودن منصب امامت]] هیچ سندی جز [[عبدالله بن سبأ]] و [[یهودیت]] ندارند<ref>یعنی از نظر وی شیعیان، اعتقاد به الهی بودن منصب امامت را از عبدالله بن سبأ و یهود گرفته‌اند.</ref>! این نیز از افترائات بزرگ [[مخالفان شیعه]] است که با توجه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] اقامه شده، [[صحت]] ندارد. عبدالله بن سبأ شخصی [[یهودی]] بود که گفته شده بعدها [[مسلمان]] شد. وی جزء [[غالیان]] [[لعنت]] شده و قائل به [[الوهیت حضرت علی]]{{ع}} بود؛ لذا ربطی به [[شیعه امامیه]] ندارد؛ زیرا [[شیعیان]] و در رأس آنها [[ائمه]]{{عم}}، از او [[برائت]] جسته و او را [[کافر]] شمرده‌اند<ref>ر.ک: کشی، رجال الکشی، ص۱۰۶-۱۰۸، حلی رجال العلامة الحلی، ص۲۳۷؛ ابن داوود، الرجال، ص۴۶۹. نقل شده که امیرمؤمنان{{ع}} او را توبه داد؛ ولی او توبه نکرد و لذا او را سوزاندند. (رجال العلامة الحلی، ص۲۳۷؛ الرجال، ص۴۶۹).</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۳۴.</ref>
این مطلب که [[ائمه]]{{عم}}، همانند [[پیامبران]]{{عم}}، از سوی [[خداوند]] [[انتخاب]]، و با [[معجزه]] [[تأیید]] می‌شوند و فعل و گفتارشان جز به [[امر خدا]] نیست<ref>اگر مراد آقای قفاری این است که گفتار و رفتار ائمه{{عم}} طبق امر و حکم و خواست خداست، این مطلب صحیح است و شکی در آن نیست؛ زیرا ائمه اطهار{{عم}} تربیت‌یافتگان خداوند و رسول اکرم{{صل}} و معصوم و منزه از هرگونه خطا و سهو و دارای تمام کمالات و مقامات رفیع پیامبر{{صل}} هستند؛ لذا با توجه به عصمت و علم آنها نسبت به مصالح و مفاسد واقعی خواست و اراده آنها خواست و اراده خداوند است و جز به امر و حکم الهی حکم نمی‌کنند. اما اگر مراد ایشان این است که رفتار و گفتارشان بر اساس وحی الهی است و مراد از وحی هم وحی تشریعی است، این مطلب صحیح نیست؛ چراکه با خاتمیت نبوت، وحی تشریعی قطع شد؛ گرچه باب وحی غیر تشریعی یا الهام باز است.</ref>، مطلبی درست و نزد [[عقل]] و نقل پذیرفته است که به برخی [[ادله]] آن اشاره شد. البته اگر مراد آقای قفاری از همانندی ائمه{{عم}} و [[انبیاء]]{{عم}} در نزول کتاب و [[وحی]]، کتاب و وحی تشریعی باشد، صحیح نیست و کسی از [[شیعیان]] همچنین ادعایی نکرده است و در واقع همین مطلب، تفاوت اساسی میان آنها است.
 
اما اینکه شیعیان برای [[اعتقاد]] به [[الهی بودن منصب امامت]] هیچ سندی جز [[عبدالله بن سبأ]] و [[یهودیت]] ندارند<ref>یعنی از نظر وی شیعیان، اعتقاد به الهی بودن منصب امامت را از عبدالله بن سبأ و یهود گرفته‌اند.</ref>! این نیز از افترائات بزرگ مخالفان شیعه است که با توجه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] اقامه شده، صحت ندارد. عبدالله بن سبأ شخصی [[یهودی]] بود که گفته شده بعدها [[مسلمان]] شد. وی جزء [[غالیان]] [[لعنت]] شده و قائل به الوهیت حضرت علی{{ع}} بود؛ لذا ربطی به [[شیعه امامیه]] ندارد؛ زیرا [[شیعیان]] و در رأس آنها [[ائمه]]{{عم}}، از او [[برائت]] جسته و او را [[کافر]] شمرده‌اند<ref>ر.ک: کشی، رجال الکشی، ص۱۰۶-۱۰۸، حلی رجال العلامة الحلی، ص۲۳۷؛ ابن داوود، الرجال، ص۴۶۹. نقل شده که امیرمؤمنان{{ع}} او را توبه داد؛ ولی او توبه نکرد و لذا او را سوزاندند. (رجال العلامة الحلی، ص۲۳۷؛ الرجال، ص۴۶۹).</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۳۴.</ref>


=== [[شبهه]] دوم: [[فطری]] بودن [[انتخاب حاکم]] از طریق [[مردم]] ===
=== [[شبهه]] دوم: [[فطری]] بودن [[انتخاب حاکم]] از طریق [[مردم]] ===
آقای [[دهلوی]] بر آن است که از نظر [[اهل سنت]]، بر [[ذمه]] [[مکلفان]] [[واجب]] است که شخصی را از میان خود به [[ریاست]] [[انتخاب]] کنند و او را در آنچه موافق [[شرع]] است، [[تبعیت]] و [[یاری]] کنند؛ زیرا [[انتخاب رئیس]] برای هر قومی و ملتی، در [[فطرت انسان]] نهفته است. از این رو [[شارع]] تنها خصائص و شرایط [[رئیس]] را بیان کرده، ولی انتخاب و تعیین او بر عهده مردم است؛ زیرا شارع و [[شریعت]] در [[امور فطری]] [[انسان]]، متصدی تعیین و تخصیص نیست؛ بلکه شارع تنها بیان اوصاف و شرایط کلی را بر عهده دارد<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref>.
آقای دهلوی بر آن است که از نظر [[اهل سنت]]، بر [[ذمه]] [[مکلفان]] [[واجب]] است که شخصی را از میان خود به [[ریاست]] [[انتخاب]] کنند و او را در آنچه موافق [[شرع]] است، [[تبعیت]] و [[یاری]] کنند؛ زیرا انتخاب رئیس برای هر قومی و ملتی، در [[فطرت انسان]] نهفته است. از این رو [[شارع]] تنها خصائص و شرایط [[رئیس]] را بیان کرده، ولی انتخاب و تعیین او بر عهده مردم است؛ زیرا شارع و [[شریعت]] در [[امور فطری]] [[انسان]]، متصدی تعیین و تخصیص نیست؛ بلکه شارع تنها بیان اوصاف و شرایط کلی را بر عهده دارد<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref>.
 
آقای دهلوی سپس برای تشبیه و تمثیل، به [[نکاح]] مثال می‌زند. به بیان او، شارع در امر نکاح تنها اوصاف و شرایط و لوازم [[ازدواج]] و زوجین را بیان می‌کند و هرگز مشخص و معین نکرده که چه کسی با دیگری ازدواج کند! وی با تمسک به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>، جمیع [[امور دینی]] را نیز به همین صورت می‌داند<ref>تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref>. البته وی [[اذعان]] می‌کند: اگر شایستگی و لیاقت کسی برای [[امامت]] و [[ریاست]] کبرا برای [[رسول خدا]]{{صل}} مشخص شد و ایشان هم [[استحقاق]] وی را بیان کرد، در این صورت [[نور]] علی نور است!<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref> از نظر وی تعیین و [[نصب امام]] از جانب [[خدا]]، متضمن [[مفاسد]] بسیار است؛ زیرا آرای مردم مختلف و [[خواسته‌های نفسانی]] آنان متفاوت است. پس تعیین شخص یا اشخاصی چند برای تمام عالم در جمیع ازمنه، موجب برانگیختن [[فتنه‌ها]]، کثرت [[هرج و مرج]]، تعطیلی امر [[امامت]]، پنهان کاری و [[تقیه]] آن اشخاص و بلکه در معرض هلاکت انداختن آنان می‌شود<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۳.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۳۷.</ref>
 
==== نقد و بررسی ====
آقای دهلوی برای [[نفی]] [[الهی بودن امامت]]، به [[فطری]] بودن انتخاب رئیس و [[حاکم]] در هر قومی استناد کرده است و اینکه [[شارع]] در [[امور فطری]] تنها به بیان اوصاف و شرایط بسنده می‌کند! این مطلب و تمثیل [[نکاح]]، [[گواه]] روشنی است که در نظر ایشان، امامت از [[فروع دین]] و [[حکومتی]] همانند حکومت‌های [[دنیایی]] است. از این رو امری زمینی و بشری و در [[اختیار]] و انتخاب مردم است.


آقای دهلوی سپس برای [[تشبیه]] و [[تمثیل]]، به [[نکاح]] مثال می‌زند. به بیان او، شارع در امر نکاح تنها اوصاف و شرایط و لوازم [[ازدواج]] و زوجین را بیان می‌کند و هرگز مشخص و معین نکرده که چه کسی با دیگری ازدواج کند! وی با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>، جمیع [[امور دینی]] را نیز به همین صورت می‌داند<ref>تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref>. البته وی [[اذعان]] می‌کند: اگر [[شایستگی]] و [[لیاقت]] کسی برای [[امامت]] و [[ریاست]] کبرا برای [[رسول خدا]]{{صل}} مشخص شد و ایشان هم [[استحقاق]] وی را بیان کرد، در این صورت [[نور]] علی نور است!<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۲.</ref> از نظر وی تعیین و [[نصب امام]] از جانب [[خدا]]، متضمن [[مفاسد]] بسیار است؛ زیرا [[آرای مردم]] مختلف و [[خواسته‌های نفسانی]] آنان متفاوت است. پس تعیین شخص یا اشخاصی چند برای تمام عالم در جمیع ازمنه، موجب [[برانگیختن]] [[فتنه‌ها]]، کثرت [[هرج و مرج]]، تعطیلی امر [[امامت]]، پنهان کاری و [[تقیه]] آن اشخاص و بلکه در معرض [[هلاکت]] انداختن آنان می‌شود<ref>دهلوی، تحفه اثنی عشریه، باب هفتم، ص۳۶۳.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۳۷.</ref>
در پاسخ باید گفت: بر فرض اگر امر [[حکومت]] و [[انتخاب حاکم]] در هر [[قوم]] و ملتی فطری و ضروری باشد، باید توجه داشت که امامت به معنای حکومت و برابر با آن نیست؛ بلکه [[منصب امامت]] فراتر از حکومت بوده و غیر از مرتبه حکومت، دو مرتبه [[مرجعیت علمی]] و [[ولایت]] را نیز شامل می‌شود. امامت، [[خلافت]] و [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} و [[عهد الهی]] است که تنها در اختیار [[خداوند]] است، نه [[بشر]]. همچنین با توجه به [[صفات امام]] (مانند [[عصمت]] و [[افضلیت]])، هرگز نمی‌توان [[انتخاب امام]] را به عهده [[مردم]] گذاشت. بنابراین قیاس امامت با حکومت، قیاسی مع‌الفارق است و ریشه آن به مبنای غلط و [[اشتباه]] آقای دهلوی و هم‌مسلکانش در تبیین اصل امامت بازمی‌گردد.


==== [[نقد]] و بررسی ====
آقای [[دهلوی]] برای [[نفی]] [[الهی بودن امامت]]، به [[فطری]] بودن [[انتخاب رئیس]] و [[حاکم]] در هر قومی استناد کرده است و اینکه [[شارع]] در [[امور فطری]] تنها به بیان اوصاف و شرایط بسنده می‌کند! این مطلب و [[تمثیل]] [[نکاح]]، [[گواه]] روشنی است که در نظر ایشان، امامت از [[فروع دین]] و [[حکومتی]] همانند حکومت‌های [[دنیایی]] است. از این رو امری زمینی و بشری و در [[اختیار]] و [[انتخاب مردم]] است.
در پاسخ باید گفت: بر فرض اگر امر [[حکومت]] و [[انتخاب حاکم]] در هر [[قوم]] و ملتی فطری و ضروری باشد، باید توجه داشت که امامت به معنای حکومت و برابر با آن نیست؛ بلکه [[منصب امامت]] فراتر از حکومت بوده و غیر از مرتبه حکومت، دو مرتبه [[مرجعیت علمی]] و [[ولایت]] را نیز شامل می‌شود. امامت، [[خلافت]] و [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} و [[عهد الهی]] است که تنها در اختیار [[خداوند]] است، نه [[بشر]]. همچنین با توجه به [[صفات امام]] (مانند [[عصمت]] و [[افضلیت]])، هرگز نمی‌توان [[انتخاب امام]] را به عهده [[مردم]] گذاشت. بنابراین [[قیاس]] امامت با حکومت، قیاسی مع‌الفارق است و ریشه آن به مبنای غلط و [[اشتباه]] آقای دهلوی و هم‌مسلکانش در تبیین اصل امامت بازمی‌گردد.
با توجه به عبارات ایشان و به طور کلی [[اهل سنت]]، ظاهراً آنان قید «[[نیابت]] یا خلافت [[نبی]]{{صل}}» در [[تعریف امامت]] را فراموش کرده‌اند و در عمل تنها به قید «[[ریاست]]» پای‌بندند! در [[حقیقت]] آنان [[امامت]] را همان ریاست و [[حکومت]] معنا می‌کنند؛ نه [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}!
با توجه به عبارات ایشان و به طور کلی [[اهل سنت]]، ظاهراً آنان قید «[[نیابت]] یا خلافت [[نبی]]{{صل}}» در [[تعریف امامت]] را فراموش کرده‌اند و در عمل تنها به قید «[[ریاست]]» پای‌بندند! در [[حقیقت]] آنان [[امامت]] را همان ریاست و [[حکومت]] معنا می‌کنند؛ نه [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}!


آقای [[دهلوی]] با اینکه امامت را امری بشری می‌داند، اما [[اذعان]] می‌کند که اگر [[پیامبر]]{{صل}} [[شایستگی]] و [[لیاقت]] کسی را برای امامت مشخص می‌کرد، [[نور]] علی نور بود و همو [[امام]] بعد از او می‌بود. به آقای دهلوی باید گفت که [[رسول خدا]]{{صل}} در موارد مختلفی [[جانشینان]] خود را با نام یا بیان ویژگی‌ها معرفی کرده است<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ خزاز، کفایة الأثر، ص۵۳، ۵۴، ۵۷-۵۹، ۸۶ و ۸۷؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{ع}}، ج۱، ص۲۸۹-۳۱۰، قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۴-۳۱۹؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲ و ۱۴۵۳؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۱۰، ۴۲۷، ۴۲۸، ۴۴۰، ۴۴۹، ۴۶۸-۴۷۲، ۴۷۷، ۵۱۷ و ۵۱۸.</ref>. در این صورت این اشخاص نسبت به دیگران، مقدم و اولی به حکومت و خلافت پیامبر{{صل}} هستند و باید به امامت آنها تن داد.
آقای دهلوی با اینکه امامت را امری بشری می‌داند، اما [[اذعان]] می‌کند که اگر [[پیامبر]]{{صل}} شایستگی و لیاقت کسی را برای امامت مشخص می‌کرد، [[نور]] علی نور بود و همو [[امام]] بعد از او می‌بود. به آقای دهلوی باید گفت که [[رسول خدا]]{{صل}} در موارد مختلفی [[جانشینان]] خود را با نام یا بیان ویژگی‌ها معرفی کرده است<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ خزاز، کفایة الأثر، ص۵۳، ۵۴، ۵۷-۵۹، ۸۶ و ۸۷؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{ع}}، ج۱، ص۲۸۹-۳۱۰، قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۴-۳۱۹؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲ و ۱۴۵۳؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۱۰، ۴۲۷، ۴۲۸، ۴۴۰، ۴۴۹، ۴۶۸-۴۷۲، ۴۷۷، ۵۱۷ و ۵۱۸.</ref>. در این صورت این اشخاص نسبت به دیگران، مقدم و اولی به حکومت و خلافت پیامبر{{صل}} هستند و باید به امامت آنها تن داد.


آقای دهلوی در بخش دیگری از عبارات خود، به [[مفاسد]] تعیین و [[نصب امام]] از جانب [[خدا]] اشاره کرده است. معلوم نیست آقای دهلوی با چه [[تفسیر]] و معنایی قائل به مفاسد مذکور شده است! اما به هر حال در پاسخ و [[نقد]] این ادعا می‌توان گفت:
آقای دهلوی در بخش دیگری از عبارات خود، به [[مفاسد]] تعیین و [[نصب امام]] از جانب [[خدا]] اشاره کرده است. معلوم نیست آقای دهلوی با چه [[تفسیر]] و معنایی قائل به مفاسد مذکور شده است! اما به هر حال در پاسخ و نقد این ادعا می‌توان گفت:


'''اولاً''': با این تفسیر، این مفاسد در تعیین و [[نصب]] [[پیامبران]] از سوی [[خداوند]] نیز جاری است؛ چراکه در آن هم [[اختلاف]] آرا و [[خواسته‌های نفسانی]] وجود دارد. پس در این صورت تعیین [[انبیا]] نیز باید به [[اختیار]] و [[انتخاب مردم]] واگذار می‌شد! درحالی‌که هیچ‌کس [[معتقد]] به چنین مطلبی نیست؛
'''اولاً''': با این تفسیر، این مفاسد در تعیین و [[نصب]] [[پیامبران]] از سوی [[خداوند]] نیز جاری است؛ چراکه در آن هم [[اختلاف]] آرا و [[خواسته‌های نفسانی]] وجود دارد. پس در این صورت تعیین [[انبیا]] نیز باید به [[اختیار]] و انتخاب مردم واگذار می‌شد! درحالی‌که هیچ‌کس [[معتقد]] به چنین مطلبی نیست؛


'''ثانیاً''': صرف اختلاف آرا و تفاوت خواسته‌های نفسانی دلیل نمی‌شود که امر امامت به اختیار [[مردم]] واگذار شود؛ زیرا این مفاسد در انتخاب مردم بسیار نمایان‌تر و بیشتر از [[تعیین امام]] از سوی خداوند است؛ چراکه [[خواسته‌های نفسانی]] و [[اختلاف]] آرا در [[انتخابات]] مردمی، به‌ویژه انتخابات مهم و اساسی، بسیار چشم‌گیرتر است و معمولاً به درگیری و [[اختلافات]] شدید منجر می‌شود. بنابراین اگر [[ائمه]] از سوی [[خداوند]] [[انتخاب]] شوند، [[مفاسد]] بسیار کمتر است؛ زیرا همه باید به [[امر الهی]] [[احترام]] گذاشته و در برابر آن سر [[تعظیم]] فرود آورند؛ چراکه امر او [[واجب]] است و [[نافرمانی]] در برابر او موجب [[عقوبت]] و [[کیفر]] است؛ درحالی‌که [[انتخاب مردم]] فاقد ضمانت و [[ضرورت]] اجرایی لازم است؛ لذا مفاسد و اختلافات در آن بیشتر و شدیدتر است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۳۸.</ref>.
'''ثانیاً''': صرف اختلاف آرا و تفاوت خواسته‌های نفسانی دلیل نمی‌شود که امر امامت به اختیار [[مردم]] واگذار شود؛ زیرا این مفاسد در انتخاب مردم بسیار نمایان‌تر و بیشتر از [[تعیین امام]] از سوی خداوند است؛ چراکه [[خواسته‌های نفسانی]] و [[اختلاف]] آرا در [[انتخابات]] مردمی، به‌ویژه انتخابات مهم و اساسی، بسیار چشم‌گیرتر است و معمولاً به درگیری و [[اختلافات]] شدید منجر می‌شود. بنابراین اگر [[ائمه]] از سوی [[خداوند]] [[انتخاب]] شوند، [[مفاسد]] بسیار کمتر است؛ زیرا همه باید به [[امر الهی]] [[احترام]] گذاشته و در برابر آن سر [[تعظیم]] فرود آورند؛ چراکه امر او [[واجب]] است و [[نافرمانی]] در برابر او موجب [[عقوبت]] و [[کیفر]] است؛ درحالی‌که انتخاب مردم فاقد ضمانت و [[ضرورت]] اجرایی لازم است؛ لذا مفاسد و اختلافات در آن بیشتر و شدیدتر است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[الهی بودن مقام امامت (مقاله)|مقاله «الهی بودن مقام امامت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص ۳۸.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش