عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
←اتهام صدور اقسام گناه، خطا و اشتباه از پیامبر خاتم
(←معتزله) |
|||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
راویان مجامع [[حدیثی]] [[اهل تسنّن]] در پایین آوردن مقام رسول خدا{{صل}} پا را از این هم فراتر گذاشته و ـ العیاذ بالله ـ فهم و [[آگاهی]] ایشان را در امور عادی و [[عرفی]] نیز کمتر از [[مردم]] عادی معرفی کردهاند. [[موسی بن طلحه]] از پدرش [[طلحه بن عبید الله]] نقل میکند که گفت: «با [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار قومی که بالای درختان خرما بودند میگذشتیم. حضرت پرسید: «این گروه چه میکنند»؟ گفتند: مشغول تلقیح [درختان] هستند و [گرده درختان] نر را بر درختان ماده قرار میدهند. رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[گمان]] نمیکنم به این کار نیازی باشد». [[طلحه]] گفت: این خبر را به مردم رساندند و مردم کار تلقیح درختان را رها ساختند». بر اساس این [[روایت]]، مردم با اعتماد به سخن پیامبر دست از تلقیح کشیدند و آن سال تمام محصولات از بین رفت و ـ به اصطلاح [[عرب]] ـ خرماهای [[مدینه]] «شیص» و غیرقابل استفاده شدند. در ادامه روایت آمده است: خبر از بین رفتن محصولات را به رسول خدا رساندند. پیامبر فرمود: «چنانچه تلقیح درختان به آنها نفع میبخشد، آن را انجام دهند. من بر اساس [[گمان]] سخن گفتم. مرا به خاطر [[سخن گفتن]] بر اساس] [[ظن]] مؤاخذه نکنید»!<ref>{{عربی|مَرَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِقَوْمٍ عَلَى رُءُوسِ النَّخْلِ فَقَالَ مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ فَقَالُوا يُلَقِّحُونَهُ يَجْعَلُونَ الذَّكَرَ فِي الْأُنْثَى فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَا أَظُنُّ يُغْنِي ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ فَأُخْبِرُوا بِذَلِكَ فَتَرَكُوهُ... فَأُخْبِرَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بِذَلِكَ فَقَالَ: إِنْ كَانَ يَنْفَعُهُمْ ذَلِكَ فَلْيَصْنَعُوهُ فَإِنِّي إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنّاً فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِ}}، صحیح مسلم، ج۷، ص۹۵، ح۶۲۷۵؛ مسند أحمد، ج۱، ص۱۶۲، ح۱۳۹۵، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۲۵، ح۲۴۷۰؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۱۲، ح۶۳۹؛ فتح الباری، ج۴، ص۳۳۵؛ مسند أبی داود، ص۳۱؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۶۴، ح۳۲۱۷۹؛ تفسیر الآلوسی، ج۱۳، ص۷۲.</ref>. | راویان مجامع [[حدیثی]] [[اهل تسنّن]] در پایین آوردن مقام رسول خدا{{صل}} پا را از این هم فراتر گذاشته و ـ العیاذ بالله ـ فهم و [[آگاهی]] ایشان را در امور عادی و [[عرفی]] نیز کمتر از [[مردم]] عادی معرفی کردهاند. [[موسی بن طلحه]] از پدرش [[طلحه بن عبید الله]] نقل میکند که گفت: «با [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار قومی که بالای درختان خرما بودند میگذشتیم. حضرت پرسید: «این گروه چه میکنند»؟ گفتند: مشغول تلقیح [درختان] هستند و [گرده درختان] نر را بر درختان ماده قرار میدهند. رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[گمان]] نمیکنم به این کار نیازی باشد». [[طلحه]] گفت: این خبر را به مردم رساندند و مردم کار تلقیح درختان را رها ساختند». بر اساس این [[روایت]]، مردم با اعتماد به سخن پیامبر دست از تلقیح کشیدند و آن سال تمام محصولات از بین رفت و ـ به اصطلاح [[عرب]] ـ خرماهای [[مدینه]] «شیص» و غیرقابل استفاده شدند. در ادامه روایت آمده است: خبر از بین رفتن محصولات را به رسول خدا رساندند. پیامبر فرمود: «چنانچه تلقیح درختان به آنها نفع میبخشد، آن را انجام دهند. من بر اساس [[گمان]] سخن گفتم. مرا به خاطر [[سخن گفتن]] بر اساس] [[ظن]] مؤاخذه نکنید»!<ref>{{عربی|مَرَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِقَوْمٍ عَلَى رُءُوسِ النَّخْلِ فَقَالَ مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ فَقَالُوا يُلَقِّحُونَهُ يَجْعَلُونَ الذَّكَرَ فِي الْأُنْثَى فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَا أَظُنُّ يُغْنِي ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ فَأُخْبِرُوا بِذَلِكَ فَتَرَكُوهُ... فَأُخْبِرَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بِذَلِكَ فَقَالَ: إِنْ كَانَ يَنْفَعُهُمْ ذَلِكَ فَلْيَصْنَعُوهُ فَإِنِّي إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنّاً فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِ}}، صحیح مسلم، ج۷، ص۹۵، ح۶۲۷۵؛ مسند أحمد، ج۱، ص۱۶۲، ح۱۳۹۵، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۲۵، ح۲۴۷۰؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۱۲، ح۶۳۹؛ فتح الباری، ج۴، ص۳۳۵؛ مسند أبی داود، ص۳۱؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۶۴، ح۳۲۱۷۹؛ تفسیر الآلوسی، ج۱۳، ص۷۲.</ref>. | ||
این [[حدیث]] از یک منظر [[اشتباه]] و [[خطا]] از سوی [[پیامبر]] را جایز میداند و [[علم]] ایشان را حتی در امور [[عرفی]] نیز [[نفی]] میکند؛ اما از منظری دیگر، بیانگر [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] صدر اسلام به [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} است، تا آنجا که به گمان و ظن پیامبر نیز اعتماد و بر اساس آن عمل میکردهاند. پس حدیث فوق از یک نگاه نافی [[عصمت]] و از نگاهی دیگر مُثْبِت عصمت است، با این وجود [[دروغ]] بودن این حدیث بسیار روشن است؛ چراکه [[شأن]] و [[منزلت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بسیار بالاتر و ساحت ایشان پاکیزهتر از این نسبتهاست که بر اساس ظن خود دستوری به [[ضرر]] مسلمانان صادر فرمایند و پس از [[تحمیل]] خسارات فراوان به [[مردم]]، از | این [[حدیث]] از یک منظر [[اشتباه]] و [[خطا]] از سوی [[پیامبر]] را جایز میداند و [[علم]] ایشان را حتی در امور [[عرفی]] نیز [[نفی]] میکند؛ اما از منظری دیگر، بیانگر [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] صدر اسلام به [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} است، تا آنجا که به گمان و ظن پیامبر نیز اعتماد و بر اساس آن عمل میکردهاند. پس حدیث فوق از یک نگاه نافی [[عصمت]] و از نگاهی دیگر مُثْبِت عصمت است، با این وجود [[دروغ]] بودن این حدیث بسیار روشن است؛ چراکه [[شأن]] و [[منزلت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بسیار بالاتر و ساحت ایشان پاکیزهتر از این نسبتهاست که بر اساس ظن خود دستوری به [[ضرر]] مسلمانان صادر فرمایند و پس از [[تحمیل]] خسارات فراوان به [[مردم]]، از رأی خود منصرف شوند ـ از این نسبتهای ناروا به [[خدا]] [[پناه]] میبریم. اما علیرغم بطلان آشکار این حدیث، عالمان اهل سنّت آن را مبنای [[استنباط احکام]] قرار داده و بر مبنای آن قواعدی اصولی را پایهگذاری کردهاند. به عنوان مثال «[[نووی]]» ضمن شرح این حدیث، در حجیّت یا عدم حجیّت [[اجتهاد]] [[نبی]] و اجتهاد بر اساس ظن و گمان به بحث میپردازد<ref>ر.ک: شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۱۶.</ref>. | ||
البته [[جعل حدیث]] جهت پایین آوردن شأن رسول خدا{{صل}} به همین جا ختم نمیشود. در منابع حدیثی [[اهل تسنّن]]، احادیثی از برخی [[صحابه]] مانند [[ابوهریره]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[طلحه]]، [[عایشه]]، [[انس بن مالک]] و افرادی از این قبیل نقل شده که بر اساس آنها، [[پیامبر]] بیجهت [[مؤمنان]] را [[سبّ]] میکرده و مورد [[آزار]] قرار میداده است! البته همه این [[احادیث]] از سوی | البته [[جعل حدیث]] جهت پایین آوردن شأن رسول خدا{{صل}} به همین جا ختم نمیشود. در منابع حدیثی [[اهل تسنّن]]، احادیثی از برخی [[صحابه]] مانند [[ابوهریره]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[طلحه]]، [[عایشه]]، [[انس بن مالک]] و افرادی از این قبیل نقل شده که بر اساس آنها، [[پیامبر]] بیجهت [[مؤمنان]] را [[سبّ]] میکرده و مورد [[آزار]] قرار میداده است! البته همه این [[احادیث]] از سوی راویان آنها جعل نشده است و ممکن است برخی از احادیث در دورههای مختلف و از سوی دشمنان پیامبر جعل و به این افراد منتسب شده باشد، چنانکه شواهدی بر جعل اینگونه احادیث در زمان معاویه وجود دارد<ref>برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات ر.ک: شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۴. در [[صحیح بخاری]] بابی است با عنوان {{عربی|باب قول النبي من آذيته فاجعله له زكاة و رحمة}}؛ باب [[گفتار پیامبر]]، در مورد اینکه [خدایا من] هر کس را [[اذیت]] کردهام، آن را برای وی [[زکات]] و رحمتی قرار ده. در این باب احادیثی با همین مضمون نقل شده است. عایشه نیز در [[حدیثی]] به نقل از پیامبر میگوید: {{متن حدیث|أللهم إنما أنا بشر فلا تعاقبني بشتم رجل من المسلمين}} مسند احمد، ج۶، ص۱۶۰؛ مسند أبی یعلی، ج۷، ص۷۸، ح۴۶۰۶؛ الأدب المفرد، ج۱، ص۱۳۴، ح۶۲۵، با اندکی اختلاف در دو منبع اخیر. «خداوندا، همانا من بشر هستم، پس مرا به واسطه [[ناسزاگویی]] به مردی از [[مسلمانان]] [[عقاب]] نکن». ابنحجر عسقلانی این دسته از احادیث را مطرح و به آنها اشکال میکند. فتح الباری، ج۱۱، ص۱۴۷.</ref>. | ||
=== منشأ سیاسی === | === منشأ سیاسی === |