پرش به محتوا

کارکردهای عصمت معصومان: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
'''تقریر دوم'''
'''تقریر دوم'''


حجیّت کتاب به صورت مانعةالخلو یا مبتنی بر اعجاز یا مبتنی بر [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} و یا مبتنی بر هر دو می‌باشد؛ به عبارت دیگر [[صدق]] گفتار پیامبر اکرم {{صل}} و [[اعتقاد]] به حقانیت گفتار او می‌تواند ناشی از ارائه [[معجزه]] توسط [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باشد؛ یعنی [[اعجاز قرآن]] اعم از اعجاز بلاغی، مفهومی، ادبی و... نشان دهنده عجز [[بشر]] از آوردن قرآن و درنتیجه حجیّت آن است و در عرض آن، دلیل دیگری مانند شیوۀ [[زندگی]] [[رسول خدا]] {{صل}} در میان [[مردم]]، [[پاکدامنی]]، [[امانتداری]] و [[صداقت]] در سیره عملی او راه پی بردن به صدق گفتار رسول خدا {{صل}} و خدایی بودن کلماتش و اسناد قرآن به [[حق تعالی]] و حقانیت و حجیّت کتاب است. طبق این تقریر، عصمت می‌تواند در عرض معجزه به تنهایی یا هر دو با هم حقانیت و حجیّت کتاب را [[اثبات]] کند.
حجیّت کتاب به صورت مانعةالخلو یا مبتنی بر اعجاز یا مبتنی بر [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} و یا مبتنی بر هر دو است؛ به عبارت دیگر [[صدق]] گفتار پیامبر اکرم {{صل}} و [[اعتقاد]] به حقانیت گفتار او می‌تواند ناشی از ارائه [[معجزه]] توسط [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باشد؛ یعنی [[اعجاز قرآن]] اعم از اعجاز بلاغی، مفهومی، ادبی و... نشان دهنده عجز [[بشر]] از آوردن قرآن و درنتیجه حجیّت آن است و در عرض آن، دلیل دیگری مانند شیوۀ [[زندگی]] [[رسول خدا]] {{صل}} در میان [[مردم]]، [[پاکدامنی]]، [[امانتداری]] و [[صداقت]] در سیره عملی او راه پی بردن به صدق گفتار رسول خدا {{صل}} و خدایی بودن کلماتش و اسناد قرآن به [[حق تعالی]] و حقانیت و حجیّت کتاب است. طبق این تقریر، عصمت می‌تواند در عرض معجزه به تنهایی یا هر دو با هم حقانیت و حجیّت کتاب را [[اثبات]] کند.


'''تقریر سوم'''
'''تقریر سوم'''
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
در این تقریر می‌توان حجیّت کتاب خدا را مستند به عصمت کرد و [[عصمت]] را از طریق ارائه [[معجزه]] توسط [[پیامبر]] {{صل}} [[اثبات]] کرد؛ یعنی [[شأن]] معجزه دلیل بر معصومیت [[رسول خدا]] {{صل}} باشد؛ چون لیاقت اخذ معجزه تنها در صورت عصمت [[رسول]] ثابت می‌شود و در طول آن عصمت در گفتار پیامبر {{صل}} نشان دهنده اسناد [[قرآن]] به [[حق تعالی]] و حجیّت کتاب باشد.
در این تقریر می‌توان حجیّت کتاب خدا را مستند به عصمت کرد و [[عصمت]] را از طریق ارائه [[معجزه]] توسط [[پیامبر]] {{صل}} [[اثبات]] کرد؛ یعنی [[شأن]] معجزه دلیل بر معصومیت [[رسول خدا]] {{صل}} باشد؛ چون لیاقت اخذ معجزه تنها در صورت عصمت [[رسول]] ثابت می‌شود و در طول آن عصمت در گفتار پیامبر {{صل}} نشان دهنده اسناد [[قرآن]] به [[حق تعالی]] و حجیّت کتاب باشد.


از دیدگاه نگارنده تقریب دوم به واقع نزدیک‌تر است؛ به این معنا که پیامد [[عصمت پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} از [[کذب]] و [[خطا]] و [[نسیان]] در مقام اخذ و تلقّی وحی و سپس بازخوانی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] صدر اسلام، حجیّت کتابی است که بدون هیچ‌گونه کاهش، [[تغییر]] و افزایش در [[اختیار]] مردم صدر اسلام قرار داده شده است.
تقریب دوم به واقع نزدیک‌تر است؛ به این معنا که پیامد [[عصمت پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} از [[کذب]] و [[خطا]] و [[نسیان]] در مقام اخذ و تلقّی وحی و سپس بازخوانی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] صدر اسلام، حجیّت کتابی است که بدون هیچ‌گونه کاهش، [[تغییر]] و افزایش در [[اختیار]] مردم صدر اسلام قرار داده شده است.


اینکه می‌گوییم عصمت پیامبر خدا {{صل}} تنها حجیّت قرآن نازل شده به مردم صدر اول را ثابت می‌کند، نشانه آن است که [[مصونیت قرآن از تحریف]] به نقیصه در نسل‌های بعد، نیازمند تواتر و اسناد [[تاریخی]] خواهد بود. در این امر نمی‌توان به بعضی از [[آیات قرآن]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}} «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> که اهتمام [[الهی]] در حفظ کتاب خدا از هرگونه تغییر و تبدّل به زیاده و نقیصه است استناد کرد؛ چون در این صورت [[استدلال]] دوری خواهد بود.
اینکه می‌گوییم عصمت پیامبر خدا {{صل}} تنها حجیّت قرآن نازل شده به مردم صدر اول را ثابت می‌کند، نشانه آن است که [[مصونیت قرآن از تحریف]] به نقیصه در نسل‌های بعد، نیازمند تواتر و اسناد [[تاریخی]] خواهد بود. در این امر نمی‌توان به بعضی از [[آیات قرآن]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}} «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> که اهتمام [[الهی]] در حفظ کتاب خدا از هرگونه تغییر و تبدّل به زیاده و نقیصه است استناد کرد؛ چون در این صورت [[استدلال]] دوری خواهد بود.
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


=== حجیّت [[سنت]] ===
=== حجیّت [[سنت]] ===
[[وحی الهی]] دربردارنده همه جزئیات [[احکام شرعی]] نیست. در غالب موارد تنها اصل [[تشریع حکم]] در قرآن آمده است و تفاصیل جزئی [[احکام]] توسط [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در قالب گفتار یا به صورت عملی و [[رفتاری]] بیان شده‌اند. بسیاری از احکامی که در قرآن آمده است به صورت مجمل یا عام و یا مطلق بیان شده‌اند. مقیدات، تخصیص‌ها و تفصیل‌ها و تفسیرهای آنها در سخن [[رسول خدا]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} آمده است. آن حضرت با گفتار و سیره عملی خود به تبیین جزئیات [[قوانین]] و [[تفسیر]] مجمل‌های [[قرآن]] پرداخته‌اند. به آنچه [[پیامبر]] {{صل}} در مقام تفسیر وحی و تبیین جزئیات [[شریعت]] گفته‌اند، [[سنت نبوی]] گفته می‌شود<ref>سعید ضیائی‌فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. عده‌ای از [[اهل سنت]]، [[سنت]] را منحصر در [[سنت پیامبر]] {{صل}} می‌دانند و بعضی آن را به سنت صحابه هم بسط می‌دهند. اگر سنت به [[صحابه]] بسط داده شود، یقیناً این سنت شامل سنت برخی از اهل بیت {{عم}} نیز خواهد شد؛ چراکه اهل بیت {{عم}} [[افضل]] و [[اعلم]] همه صحابه محسوب می‌شوند. در هر صورت [[فقه]] امامی، سنت را منحصر در سنت نبوی نمی‌داند. [[همراهی]] [[کتاب و سنت]] و [[لزوم]] کنارهم بودن آنها با هم تا [[روز قیامت]] در سفارش‌های رسول خدا {{صل}} و وصایای ایشان به [[امت اسلام]] بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.
[[وحی الهی]] دربردارنده همه جزئیات [[احکام شرعی]] نیست. در غالب موارد تنها اصل [[تشریع حکم]] در قرآن آمده است و تفاصیل جزئی [[احکام]] توسط [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در قالب گفتار یا به صورت عملی و [[رفتاری]] بیان شده‌اند. بسیاری از احکامی که در قرآن آمده، به صورت مجمل یا عام و یا مطلق بیان شده است. مقیّدات، تخصیص‌ها، تفصیل‌ها و تفسیرهای آنها در سخن [[رسول خدا]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} آمده است. آن حضرت با گفتار و سیره عملی خود به تبیین جزئیات [[قوانین]] و [[تفسیر]] مجمل‌های [[قرآن]] پرداخته‌اند. به آنچه [[پیامبر]] {{صل}} در مقام تفسیر وحی و تبیین جزئیات [[شریعت]] گفته‌اند، [[سنت نبوی]] گفته می‌شود<ref>سعید ضیائی‌فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. عده‌ای از [[اهل سنت]]، [[سنت]] را منحصر در [[سنت پیامبر]] {{صل}} می‌دانند و بعضی آن را به سنت صحابه هم بسط می‌دهند. اگر سنت به [[صحابه]] بسط داده شود، یقیناً این سنت شامل سنت برخی از اهل بیت {{عم}} نیز خواهد شد؛ چراکه اهل بیت {{عم}} [[افضل]] و [[اعلم]] همه صحابه محسوب می‌شوند. در هر صورت [[فقه]] امامی، سنت را منحصر در سنت نبوی نمی‌داند. [[همراهی]] [[کتاب و سنت]] و [[لزوم]] کنارهم بودن آنها با هم تا [[روز قیامت]] در سفارش‌های رسول خدا {{صل}} و وصایای ایشان به [[امت اسلام]] بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.


[[دین اسلام]] بدون سنت نمی‌تواند [[دین خاتم]] باشد؛ چراکه دین خاتم افزون بر کامل بودن خود [[دین]] و افزون بر یک منبع [[وحیانی]] [[مصون از تحریف]] - یعنی قرآن - نیازمند یک روش معیار برای فهم صحیح از آن منبع است تا هر پژوهشگری بتواند تفسیر صحیح از آن منبع را [[کشف]] کند. سنت بیان این روش معیار است<ref>ر.ک: مهدی هادوی تهرانی، تأملات در علم اصول فقه، دفتر ششم، ص۱۰۶.</ref>. بنابراین سنت در [[مکتب]] [[امامیه]] به معنای هر دو سنت پیامبر صلی [[الله]] علیه و [[اله]] و سنت اهل بیت {{عم}} می‌آید.
[[دین اسلام]] بدون سنت نمی‌تواند [[دین خاتم]] باشد؛ چراکه دین خاتم افزون بر کامل بودن خود [[دین]] و افزون بر یک منبع [[وحیانی]] [[مصون از تحریف]] ـ یعنی قرآن ـ نیازمند یک روش معیار برای فهم صحیح از آن منبع است تا هر پژوهشگری بتواند تفسیر صحیح از آن منبع را [[کشف]] کند. سنت بیان این روش معیار است<ref>ر.ک: مهدی هادوی تهرانی، تأملات در علم اصول فقه، دفتر ششم، ص۱۰۶.</ref>. بنابراین سنت در [[مکتب]] [[امامیه]] به معنای هر دو سنت پیامبر{{صل}} و سنت اهل بیت{{عم}} می‌آید.


==== ارتباط میان [[عصمت]] و حجیّت [[سنت]] لفظی ====
==== ارتباط میان [[عصمت]] و حجیّت [[سنت]] لفظی ====
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
برای استکشاف [[حکم شرعی]] از فعل معصوم باید شبهه‌ای را که اصل دلیلیت فعل معصوم را بر حکم شرعی زیر سؤال می‌برد، پاسخ داد و آن [[شبهه]] این است که فعل معصوم احتمال دارد به اعتبار [[نبوت]] یا [[امامت]] [[معصوم]] خصوصیتی در فعل او باشد که مبتنی بر معصومیت اوست و درنتیجه [[کشف]] حکم شرعی از [[افعال]] او دچار مشکل می‌شود.
برای استکشاف [[حکم شرعی]] از فعل معصوم باید شبهه‌ای را که اصل دلیلیت فعل معصوم را بر حکم شرعی زیر سؤال می‌برد، پاسخ داد و آن [[شبهه]] این است که فعل معصوم احتمال دارد به اعتبار [[نبوت]] یا [[امامت]] [[معصوم]] خصوصیتی در فعل او باشد که مبتنی بر معصومیت اوست و درنتیجه [[کشف]] حکم شرعی از [[افعال]] او دچار مشکل می‌شود.


این اشکال را این‌گونه می‌توان پاسخ گفت که احتمال خصوصیت معصومیت در فعل معصوم {{ع}} منتفی است؛ چون معصوم {{ع}} از آن جهت که مکلّف است همانند همه مکلّفان، فعل را انجام می‌دهد آیاتی از [[قرآن]] که [[رسول خدا]] {{صل}} را در همه افعالش [[اسوه]] و [[الگو]] معرفی می‌کند و روایاتی که مطلوبیت تأسّی به رسول خدا {{صل}} و اهل بیت {{عم}} را توصیه می‌کنند، همه این احتمال را منتفی می‌دانند و اختصاص یک فعل به معصوم نیازمند دلیل خاص است<ref>محمدباقر صدر، حلقات الاصول، حلقه ثانیه، ص۲۰۲؛ ر.ک: محمد صنقور علی البحرانی، شرح الاصول من الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.
این اشکال را این‌گونه می‌توان پاسخ گفت که احتمال خصوصیت معصومیت در فعل معصوم {{ع}} منتفی است؛ چون معصوم {{ع}} از آن جهت که مکلّف است همانند همه مکلّفان، فعل را انجام می‌دهد. آیاتی از [[قرآن]] که [[رسول خدا]] {{صل}} را در همه افعالش [[اسوه]] و [[الگو]] معرفی می‌کند و روایاتی که مطلوبیت تأسّی به رسول خدا {{صل}} و اهل بیت {{عم}} را توصیه می‌کنند، همه این احتمال را منتفی می‌دانند و اختصاص یک فعل به معصوم نیازمند دلیل خاص است<ref>محمدباقر صدر، حلقات الاصول، حلقه ثانیه، ص۲۰۲؛ ر.ک: محمد صنقور علی البحرانی، شرح الاصول من الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.


نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که دلیلیت فعل بر حکم شرعی از سنخ ادلّه لُبّیه‌ای است که زبان ندارد که از آن بتوان اطلاق‌گیری کرد و تمامی قیود محتمل در ظرف صدور فعل احتمال دخالت آن در [[حکم]] مستنبط شرعی از فعل داده می‌شود<ref>محمد صنقور علی البحرانی، شرح الاصول من الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۶۳-۳۷۸.</ref>
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که دلیلیت فعل بر حکم شرعی از سنخ ادلّه لُبّیه‌ای است که زبان ندارد که از آن بتوان اطلاق‌گیری کرد و تمامی قیود محتمل در ظرف صدور فعل احتمال دخالت آن در [[حکم]] مستنبط شرعی از فعل داده می‌شود<ref>محمد صنقور علی البحرانی، شرح الاصول من الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۶۳-۳۷۸.</ref>


=== حجیت سیره عقلا ===
=== حجیت سیره عقلا ===
[[سکوت]] [[معصوم]] در مقابل یک [[رفتار]] و عمل، نشانه امضای آن رفتار یا عمل است. نوع عمل یا [[رفتاری]] که معصوم مواجه با آن است بر دو نوع است: گاه یک رفتار شخصی و فردی است؛ مانند اینکه معصوم وضوگرفتن یا [[نماز]] [[اشتباه]] یک شخص را مشاهده کند و گاه معصوم با یک [[سلوک]] و پدیده اجتماعی مواجه می‌شود و در مقابل آن سکوت می‌کند. این سکوت در مقابل یک پدیده و رفتار اجتماعی فراگیر که در اصطلاح [[سیره]] عقلاییه نامیده می‌شود، دلالت بر امضای آن پدیده و رفتار و [[مشروعیت]] آن است؛ مثلاً در میان عرف عُقلای [[جامعه]] حیازت، سبب ملکیت شمرده می‌شود. کسی که مثلاً از رودخانه لیوان آبی را برمی‌گیرد، مالک آن می‌شود یا کسی به صحرا می‌رود و سنگی را حیازت می‌کند، مالک آن می‌شود. این سیره عُقلا اگر در برابر و منظر معصوم بود و معصوم در برابر آن سکوت کرد، این سکوت تقریر و امضای آن سیره شمرده می‌شود.
[[سکوت]] [[معصوم]] در مقابل یک [[رفتار]] و عمل، نشانه امضای آن رفتار یا عمل است. نوع عمل یا [[رفتاری]] که معصوم مواجه با آن است بر دو نوع است: گاه یک رفتار شخصی و فردی است؛ مانند اینکه معصوم وضو گرفتن یا [[نماز]] [[اشتباه]] یک شخص را مشاهده کند و گاه معصوم با یک [[سلوک]] و پدیده اجتماعی مواجه می‌شود و در مقابل آن سکوت می‌کند. این سکوت در مقابل یک پدیده و رفتار اجتماعی فراگیر که در اصطلاح [[سیره]] عقلاییه نامیده می‌شود، دلالت بر امضای آن پدیده و رفتار و [[مشروعیت]] آن است؛ مثلاً در میان عرف عُقلای [[جامعه]] حیازت، سبب ملکیت شمرده می‌شود. کسی که مثلاً از رودخانه لیوان آبی را برمی‌گیرد، مالک آن می‌شود یا کسی به صحرا می‌رود و سنگی را حیازت می‌کند، مالک آن می‌شود. این سیره عُقلا اگر در برابر و منظر معصوم بود و معصوم در برابر آن سکوت کرد، این سکوت تقریر و امضای آن سیره شمرده می‌شود.


از طریق سیره عُقلاییه، حجیّت خبر واحد، حجیّت ظهور و بسیاری از مسائل اصولی مهم [[اثبات]] می‌شود<ref>عبدالجبار الرفاعی، محاضرات فی اصول الفقه، شرح الحلقة الثانیه، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
از طریق سیره عُقلاییه، حجیّت خبر واحد، حجیّت ظهور و بسیاری از مسائل اصولی مهم [[اثبات]] می‌شود<ref>عبدالجبار الرفاعی، محاضرات فی اصول الفقه، شرح الحلقة الثانیه، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:
آنچه در سیره عقلایی امضا می‌شود یک رفتار و عمل صامت و خاموش نیست؛ بلکه امضا متوجه نکته مرتکز در اذهان عُقلا می‌شود؛ مثلاً وقتی می‌گوییم عُقلا به ظهور یا [[اخبار]] ثقه عمل می‌کنند یا حیازت را سبب ملکیت می‌دانند، همه اینها نشان می‌دهد که این مسئله یک سلوک عقلایی است و عُقلا به دلیل نکته معین و سبب خاصی حیازت را سبب تملیک می‌دانند یا به دلیل وجود نکته کاشفیت خبر ثقه از واقع تا درجه بالایی، خبر ثقه را معتبر می‌شمارند، درنتیجه مورد امضا، آن نکته ارتکازی و سبب [[باطنی]] و منشأ این سلوک و رفتار اجتماعی است؛ بنابراین برای ما امکان استفاده [[حکم شرعی]] وضعی یا تکلیفی از سیره عُقلا خواهد بود؛ به عبارت دیگر اگر ما باشیم و صرف عمل و [[رفتار]] صامت، از [[سیره]] مورد نظر بیش از جواز حیازت برداشت نمی‌کنیم، اما به لحاظ نکته‌ای که مورد امضای [[شارع]] قرار گرفته است می‌توان [[حکم شرعی]] وضعی اینکه عمل حیازت سبب ملکیت است و ملکیت نسبت به [[مال]] مورد نظر یک [[حکم وضعی]] [[شرعی]] است و نیز اینکه ملکیت مال مجاز [[مباح]] است که یک حکم شرعی تکلیفی است، برداشت می‌شود<ref>عبدالجبار الرفاعی، محاضرات فی اصول الفقه، شرح الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۰۱.</ref>.
آنچه در سیره عقلایی امضا می‌شود یک رفتار و عمل صامت و خاموش نیست؛ بلکه امضا متوجه نکته مرتکز در اذهان عُقلا می‌شود؛ مثلاً وقتی می‌گوییم عُقلا به ظهور یا [[اخبار]] ثقه عمل می‌کنند یا حیازت را سبب ملکیت می‌دانند، همه اینها نشان می‌دهد که این مسئله یک سلوک عقلایی است و عُقلا به دلیل نکته معین و سبب خاصی حیازت را سبب تملیک می‌دانند یا به دلیل وجود نکته کاشفیت خبر ثقه از واقع تا درجه بالایی، خبر ثقه را معتبر می‌شمارند، درنتیجه مورد امضا، آن نکته ارتکازی و سبب [[باطنی]] و منشأ این سلوک و رفتار اجتماعی است؛ بنابراین برای ما امکان استفاده [[حکم شرعی]] وضعی یا تکلیفی از سیره عُقلا خواهد بود؛ به عبارت دیگر اگر ما باشیم و صرف عمل و [[رفتار]] صامت، از [[سیره]] مورد نظر بیش از جواز حیازت برداشت نمی‌کنیم، اما به لحاظ نکته‌ای که مورد امضای [[شارع]] قرار گرفته است می‌توان [[حکم شرعی]] وضعی اینکه عمل حیازت سبب ملکیت است و ملکیت نسبت به [[مال]] مورد نظر یک [[حکم وضعی]] [[شرعی]] است و نیز اینکه ملکیت مال مجاز [[مباح]] است که یک حکم شرعی تکلیفی است، برداشت می‌شود<ref>عبدالجبار الرفاعی، محاضرات فی اصول الفقه، شرح الحلقة الثانیه، ج۱، ص۳۰۱.</ref>.


نکته دیگر در مورد حجیّت حکمی که از سیره [[استنباط]] می‌شود این است که این [[حکم]] خاص [[زمان]] [[معصوم]] نیست، بلکه در امتداد عصرهای مختلف تا آن سیره وجود دارد، مورد امضای شارع است و شامل زمان بعد از معصوم نیز می‌شود. نکته آخر نیز این است که همزمانی و معاصرت سیره عقلایی با عصر معصوم شرط اساسی امضا و [[تأیید]] شارع است. اگر سیره، جدید و متأخر از زمان معصوم باشد نمی‌توان حجیّت آن و امضای شارع نسبت به آن را نتیجه گرفت.
نکته دیگر در مورد حجیّت حکمی که از سیره [[استنباط]] می‌شود این است که این [[حکم]]، مخصوص [[زمان]] [[معصوم]] نیست، بلکه در امتداد عصرهای مختلف تا آن سیره وجود دارد، مورد امضای شارع است و شامل زمان بعد از معصوم نیز می‌شود. نکته آخر نیز این است که همزمانی و معاصرت سیره عقلایی با عصر معصوم شرط اساسی امضا و [[تأیید]] شارع است. اگر سیره، جدید و متأخر از زمان معصوم باشد نمی‌توان حجیّت آن و امضای شارع نسبت به آن را نتیجه گرفت.


اگر اشکال شود که سکوت امام عصر {{ع}} می‌تواند جایگزین امضای سیره باشد، پاسخ می‌دهیم که هیچ کدام از پایه‌های حجیّت سیره عقلایی در اینجا وجود ندارد؛ زیرا [[امام غایب]] هیچ تکلیفی برای [[امر به معروف و نهی از منکر]] ندارد و [[لزوم]] [[تعلیم]] [[جاهل]] برای [[امام]] در پرده [[غیبت]] فعلیت پیدا نمی‌کند و غرض از [[تشریع]] و لزوم حفاظت از آن در [[زمان غیبت]] برای معصوم در حال غیبت همچون امام حاضر تحقق نمی‌یابد و استظهار چنین نقض غرضی محل اشکال است؛ بنابراین سیره‌ای که به زمان حضور معصوم متصل نمی‌شود، حجیّتی ندارد<ref>محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الثانیه، ج۱، ص۱۸۳ - ۱۸۴.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۸۴.</ref>
اگر اشکال شود که سکوت امام عصر {{ع}} می‌تواند جایگزین امضای سیره باشد، پاسخ می‌دهیم که هیچ کدام از پایه‌های حجیّت سیره عقلایی در اینجا وجود ندارد؛ زیرا [[امام غایب]] هیچ تکلیفی برای [[امر به معروف و نهی از منکر]] ندارد و [[لزوم]] [[تعلیم]] [[جاهل]] برای [[امام]] در پرده [[غیبت]] فعلیت پیدا نمی‌کند و غرض از [[تشریع]] و لزوم حفاظت از آن در [[زمان غیبت]] برای معصوم در حال غیبت همچون امام حاضر تحقق نمی‌یابد و استظهار چنین نقض غرضی محل اشکال است؛ بنابراین سیره‌ای که به زمان حضور معصوم متصل نمی‌شود، حجیّتی ندارد<ref>محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الثانیه، ج۱، ص۱۸۳ - ۱۸۴.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۸۴.</ref>
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش