پرش به محتوا

نیاز به دین: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۴: خط ۲۴:
نگاه حداقلی به دین در [[امور دنیا]] ملازم با این [[باور]] است که [[احکام دینی]] برای جوامع بدوی و نازل‌ترین مدنیت‌ها صادر شده‌اند؛ زیرا ناظر به حداقل‌هایی است که هر [[اجتماع]] [[انسانی]] باید داشته باشد و چون این حداقل‌ها، در قبال [[نظامات]] گسترده و پیش‌رفته [[حقوقی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]... که امروزه وجود دارد، اموری کاملاً پیش پا افتاده و ابتدائی‌اند، دیگر وجهی برای اعتنای به آنها و [[لزوم]] عمل به آنها وجود ندارد، بلکه اساساً تناسبی میان این [[احکام]] با جوامع و [[علوم]] پیشرفته امروزی نیست. بنابراین، باور به حداقلی بودن دین در واقع، باور به حذف و [[نفی]] نقش [[دنیوی]] دین در جوامع امروزی است.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|عباس جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۷۰.</ref>.
نگاه حداقلی به دین در [[امور دنیا]] ملازم با این [[باور]] است که [[احکام دینی]] برای جوامع بدوی و نازل‌ترین مدنیت‌ها صادر شده‌اند؛ زیرا ناظر به حداقل‌هایی است که هر [[اجتماع]] [[انسانی]] باید داشته باشد و چون این حداقل‌ها، در قبال [[نظامات]] گسترده و پیش‌رفته [[حقوقی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]... که امروزه وجود دارد، اموری کاملاً پیش پا افتاده و ابتدائی‌اند، دیگر وجهی برای اعتنای به آنها و [[لزوم]] عمل به آنها وجود ندارد، بلکه اساساً تناسبی میان این [[احکام]] با جوامع و [[علوم]] پیشرفته امروزی نیست. بنابراین، باور به حداقلی بودن دین در واقع، باور به حذف و [[نفی]] نقش [[دنیوی]] دین در جوامع امروزی است.<ref>[[عباس جوار‌شکیان|عباس جوار‌شکیان، عباس]]، [[امامت سر خاتمیت (کتاب)|امامت سر خاتمیت]] ص ۷۰.</ref>.


==[[اصل دین]]، هسته مشترک همه ادیان الهی==
==اصل دین، هسته مشترک همه ادیان الهی==
همه تعالیمی که در دین به نحو دقیق و مصداقی موجود است و دامنه وسیعی از [[زندگی فردی]] و اجتماعی او را متأثر می‌سازد، از حیث [[دینی]] بودن، اموری گوهری و اصیل نیستند. اصل دین و [[حقیقت]] [[دیانت]] چیزی جز همان [[مشترکات]] همه ادیان الهی نیست<ref>«پیامبر ما آخرین پیامبر بود، ولی دین از همان اول آخرین دین بود... سلسله نبوت را یک سلسله واحد می‌دانیم با پیام‌های بنیادین واحد که مخاطبش [به قول متکلمان] آن هسته مشترکی است که در وجود همه آدمیان است و در طول زمان عوض نمی‌شود. البته پیامبران این تعلیمات را تازه می‌کردند. بازآموزی می‌کردند و از نو در اختیار مردم می‌نهادند، بنا بر مقتضیات دوران و بر حسب تجارب شخصی و جمعی و خصال و خصوصیات شخصیتی در پوسته بیرونی آنها تفاوت‌ها و تغییراتی می‌دادند، لکن هسته یکی بود.»... (عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ص۱۱۸ و ۱۱۹)</ref>.
همه تعالیمی که در دین به نحو دقیق و مصداقی موجود است و دامنه وسیعی از [[زندگی فردی]] و اجتماعی او را متأثر می‌سازد، از حیث [[دینی]] بودن، اموری گوهری و اصیل نیستند. اصل دین و [[حقیقت]] [[دیانت]] چیزی جز همان [[مشترکات]] همه ادیان الهی نیست<ref>«پیامبر ما آخرین پیامبر بود، ولی دین از همان اول آخرین دین بود... سلسله نبوت را یک سلسله واحد می‌دانیم با پیام‌های بنیادین واحد که مخاطبش [به قول متکلمان] آن هسته مشترکی است که در وجود همه آدمیان است و در طول زمان عوض نمی‌شود. البته پیامبران این تعلیمات را تازه می‌کردند. بازآموزی می‌کردند و از نو در اختیار مردم می‌نهادند، بنا بر مقتضیات دوران و بر حسب تجارب شخصی و جمعی و خصال و خصوصیات شخصیتی در پوسته بیرونی آنها تفاوت‌ها و تغییراتی می‌دادند، لکن هسته یکی بود.»... (عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ص۱۱۸ و ۱۱۹)</ref>.


از این منظر، هسته اصلی و مشترک همه [[ادیان]] یک سری اصول و [[احکام کلی]] مربوط به عمل و نظر [[انسان]] است؛ یعنی [[باور]] اجمالی به [[مبدأ و معاد]] و احکام کلی مربوط به مقصد و [[هدف]] اصلی [[زندگی]] و نیز ارزش‌های کلی و [[موازین اخلاقی]] مرتکز در [[نفوس]] و [[وجدان بشری]]<ref>«آنچه درباره روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، حکومت قضاوت، مجازات و معاملات و مانند اینها به صورت امضائات بی‌تصرف با امضائات همراه با اصلاح و تعدیل در کتاب و سنت وجود دارد، ابداعات کتاب و سنت به منظور تعیین قوانین جاودانه برای روابط حقوقی خانواده، یا روابط حقوقی جامعه و یا مسئله حکومت و مانند اینها نمی‌باشد. در این امضائات آنچه جاودانه است «اصول ارزشی»ای است که اهداف اصلاحات و تعدیلات کتاب و سنت می‌باشد و مداخلات از آن الهام گرفته است. این اصول ارزشی امور مستقل نیست. از ضرورت‌های سلوک توحیدی انسان نشئت می‌یابد، با آن معنا می‌شود و اعتبار خود را از آن به دست می‌آورد». (محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، ص۸۷).</ref>. این اصول و احکام کلی مشترک در بستر شرایط ویژه [[اجتماعی]]، [[فرهنگی]] و [[مدنی]] هر دوره و جامعه‌ای و تحت تأثیر [[دانش‌ها]]، بینش‌ها و شاکله‌های [[فکری]]، [[روحی]] و روانی [[عالمان دینی]] و در ظرف نیازها و مقتضیات اجتماعی، به تفصیلات حُکمی و حِکمی (نظری و عملی) بسیاری می‌انجامد که از آنها در هر عصری با عنوان [[شریعت]] یاد شده است<ref>«[[احکام فقهی]] و [[آداب]] [[شرعی]] و اشکال و [[صور]] آیین‌های [[عبادی]] و غیر عبادی و [[مقررات]] فردی و اجتماعی در اصل، تشریعشان مشروط به امور و احوال و شرایط [[روحی]] و [[اجتماعی]] و جغرافیایی و [[تاریخی]] [[قوم]] معین بوده‌اند، به طوری که اگر آن شرایط به گونه دیگری بودند، آن [[آداب]] و [[احکام]] و [[مقررات]] هم صورت و سامان دیگر می‌گرفتند و چنان نبوده است که فقط [[مصالح]] و [[مفاسد]] نفس‌الامر بدون ملاحظه شرایط تاریخی در وضع احکام دخیل باشند»، ([[عبدالکریم سروش]]، [[اخلاق]] [[خدایان]]، ص۱۰۳)؛
از این منظر، هسته اصلی و مشترک همه [[ادیان]] یک سری اصول و [[احکام کلی]] مربوط به عمل و نظر [[انسان]] است؛ یعنی [[باور]] اجمالی به مبدأ و معاد و احکام کلی مربوط به مقصد و [[هدف]] اصلی [[زندگی]] و نیز ارزش‌های کلی و [[موازین اخلاقی]] مرتکز در [[نفوس]] و [[وجدان بشری]]<ref>«آنچه درباره روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، حکومت قضاوت، مجازات و معاملات و مانند اینها به صورت امضائات بی‌تصرف با امضائات همراه با اصلاح و تعدیل در کتاب و سنت وجود دارد، ابداعات کتاب و سنت به منظور تعیین قوانین جاودانه برای روابط حقوقی خانواده، یا روابط حقوقی جامعه و یا مسئله حکومت و مانند اینها نمی‌باشد. در این امضائات آنچه جاودانه است «اصول ارزشی»ای است که اهداف اصلاحات و تعدیلات کتاب و سنت می‌باشد و مداخلات از آن الهام گرفته است. این اصول ارزشی امور مستقل نیست. از ضرورت‌های سلوک توحیدی انسان نشئت می‌یابد، با آن معنا می‌شود و اعتبار خود را از آن به دست می‌آورد». (محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، ص۸۷).</ref>. این اصول و احکام کلی مشترک در بستر شرایط ویژه [[اجتماعی]]، [[فرهنگی]] و [[مدنی]] هر دوره و جامعه‌ای و تحت تأثیر [[دانش‌ها]]، بینش‌ها و شاکله‌های [[فکری]]، [[روحی]] و روانی [[عالمان دینی]] و در ظرف نیازها و مقتضیات اجتماعی، به تفصیلات حُکمی و حِکمی (نظری و عملی) بسیاری می‌انجامد که از آنها در هر عصری با عنوان [[شریعت]] یاد شده است<ref>«[[احکام فقهی]] و [[آداب]] [[شرعی]] و اشکال و [[صور]] آیین‌های [[عبادی]] و غیر عبادی و [[مقررات]] فردی و اجتماعی در اصل، تشریعشان مشروط به امور و احوال و شرایط [[روحی]] و [[اجتماعی]] و جغرافیایی و [[تاریخی]] [[قوم]] معین بوده‌اند، به طوری که اگر آن شرایط به گونه دیگری بودند، آن [[آداب]] و [[احکام]] و [[مقررات]] هم صورت و سامان دیگر می‌گرفتند و چنان نبوده است که فقط [[مصالح]] و [[مفاسد]] نفس‌الامر بدون ملاحظه شرایط تاریخی در وضع احکام دخیل باشند»، ([[عبدالکریم سروش]]، [[اخلاق]] [[خدایان]]، ص۱۰۳)؛
«به [[گمان]] این [[بنده]]، اگر نگوییم همه، لا اقل بسیاری از باید و نبایدهایی که در [[قرآن کریم]] و [[احادیث]] و [[روایات]] آمده‌اند ناظرند به اوضاع و احوال اقلیمی، [[فرهنگی]]، اجتماعی، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[جامعه]] [[عرب]] [[جاهلیت]] [[صدر اسلام]]». [[مصطفی]] ملکیان، «[[فلسفه فقه]]»، فصل‌نامه نقد و نظر، شماره ۴، پاییز ۱۳۷۴، ص۱۰۲؛ همچنین: «به [[عقیده]] من [[قرآن]] و روایات، [[تکلیف]] خود را مشخص کنیم»، (همو، مشتاقی و مهجوری، ص۳۶۹ ۳۷۰)؛
«به [[گمان]] این [[بنده]]، اگر نگوییم همه، لا اقل بسیاری از باید و نبایدهایی که در [[قرآن کریم]] و [[احادیث]] و [[روایات]] آمده‌اند ناظرند به اوضاع و احوال اقلیمی، [[فرهنگی]]، اجتماعی، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[جامعه]] [[عرب]] [[جاهلیت]] [[صدر اسلام]]». [[مصطفی]] ملکیان، «[[فلسفه فقه]]»، فصل‌نامه نقد و نظر، شماره ۴، پاییز ۱۳۷۴، ص۱۰۲؛ همچنین: «به [[عقیده]] من [[قرآن]] و روایات، [[تکلیف]] خود را مشخص کنیم»، (همو، مشتاقی و مهجوری، ص۳۶۹ ۳۷۰)؛


۱۱۳٬۱۶۴

ویرایش