پرش به محتوا

شئون امام در سرای آخرت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷: خط ۷:


== شئون امام در آخرت ==
== شئون امام در آخرت ==
=== جلوداری ===
=== نخست: جلوداری ===
شاید بتوان نخستین جلوه [[روز قیامت]] را که [[انسان‌ها]] در آن حضور دارند، برخاستن آنها از [[قبور]] دانست: {{متن قرآن|وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ}}.<ref>«و در شیپور دمیده می‌شود؛ ناگهان آنها از قبرها، شتابان به‌سوی پروردگارشان می‌روند» (يس، ۵۱).</ref> در اینکه [[مردم]] چگونه در صحرای [[محشر]] حاضر می‌شوند، [[سخن]] فراوان است؛ اما در برخی [[آیات قرآن کریم]] تصریح شده که [[مردم]] همراه [[امام]] خود فراخوانده می‌شوند؛ آن‌گاه [[تکلیف]] ایشان ([[بهشت]] و [[جهنمی]] بودن) روشن می‌شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}.<ref>«روزی که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم!» (اسراء، ۷۱).</ref> به تصریح [[آیه]]، در [[قیامت]]، [[مردم]] را با پیشوایانشان آنها به [[محشر]] فرامی‌خوانند. به دیگر سخن، [[امامان]] هر قومی جلودار [[مردم]] در آنجایند. [[امامان شیعه]] {{عم}} نیز از این امر مستثنا نیستند؛ از‌این‌رو، آنها جلودار [[پیروان]] خود در آنجا هستند. نکته دیگر آنکه واژه {{متن قرآن|بِإِمَامِهِمْ}} مطلق بوده، شامل [[امام]] [[حق و باطل]] می‌شود؛ از‌این‌روست که اگر در این [[آیه]] بلافاصله [[مردم]] به دو قسم تقسیم شده، گفته می‌شود [[نیکوکاران]] به [[بهشت]]، و [[گمراهان]] به [[جهنم]] می‌روند،<ref>{{متن قرآن|...فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً}} (اسراء، ۷۱ و ۷۲).</ref> براساس همان انتخابی است که درباره [[امام]] [[حق و باطل]] داشته‌اند. بدین معنا که امام حق با [[پیروان]] خود به [[بهشت]] می‌رود و [[پیروان]] امام باطل که در این [[دنیا]] [[گمراه]]، و نسبت به دیدن [[امام]] حقْ نابینا بودند، همراه با [[امام]] خود در آنجا نیز نابیناتر و گمراه‌تر خواهند بود. در [[روایات]] نقل‌شده از [[پیشوایان دین]] نیز بر وجود چنین شأنی برای [[امامان معصوم]] {{عم}} تأكيد شده است. برای نمونه، [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} نازل شد، [[مسلمانان]] از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} پرسیدند که مگر شما [[امام]] تمام [[مردم]] نیستید؟ [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} فرمودند: "من [[فرستاده خدا]] به سوی تمام [[مردم]] هستم، ولكن پس از من از جانب [[خدا]] امامانی از اهل‌بیتم برای [[مردم]] خواهند آمد که در میان [[مردم]] برمی‌خیزند؛ پس [[انکار]] می‌شوند و [[امامان]] كفر و [[گمراهی]] و پیروانشان به آنها [[ظلم]] می‌کنند...".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۵.</ref> ظاهر [[روایت]] آن است که [[امامان]] از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}}، همان امامانی هستند که مدنظر [[آیه شریفه]] است. در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام صادق]] {{ع}} با بیان [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} بر [[لزوم]] [[شناخت امام]] تأکید کردند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۲.</ref>.
شاید بتوان نخستین جلوه [[روز قیامت]] را که [[انسان‌ها]] در آن حضور دارند، برخاستن آنها از [[قبور]] دانست: {{متن قرآن|وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ}}.<ref>«و در شیپور دمیده می‌شود؛ ناگهان آنها از قبرها، شتابان به‌سوی پروردگارشان می‌روند» (يس، ۵۱).</ref> در اینکه [[مردم]] چگونه در صحرای [[محشر]] حاضر می‌شوند، [[سخن]] فراوان است؛ اما در برخی [[آیات قرآن کریم]] تصریح شده که [[مردم]] همراه [[امام]] خود فراخوانده می‌شوند؛ آن‌گاه [[تکلیف]] ایشان ([[بهشت]] و [[جهنمی]] بودن) روشن می‌شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}.<ref>«روزی که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم!» (اسراء، ۷۱).</ref> به تصریح [[آیه]]، در [[قیامت]]، [[مردم]] را با پیشوایانشان آنها به [[محشر]] فرامی‌خوانند. به دیگر سخن، [[امامان]] هر قومی جلودار [[مردم]] در آنجایند. [[امامان شیعه]] {{عم}} نیز از این امر مستثنا نیستند؛ از‌این‌رو، آنها جلودار [[پیروان]] خود در آنجا هستند. نکته دیگر آنکه واژه {{متن قرآن|بِإِمَامِهِمْ}} مطلق بوده، شامل [[امام]] [[حق و باطل]] می‌شود؛ از‌این‌روست که اگر در این [[آیه]] بلافاصله [[مردم]] به دو قسم تقسیم شده، گفته می‌شود [[نیکوکاران]] به [[بهشت]]، و [[گمراهان]] به [[جهنم]] می‌روند،<ref>{{متن قرآن|...فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً}} (اسراء، ۷۱ و ۷۲).</ref> براساس همان انتخابی است که درباره [[امام]] [[حق و باطل]] داشته‌اند. بدین معنا که امام حق با [[پیروان]] خود به [[بهشت]] می‌رود و [[پیروان]] امام باطل که در این [[دنیا]] [[گمراه]]، و نسبت به دیدن [[امام]] حقْ نابینا بودند، همراه با [[امام]] خود در آنجا نیز نابیناتر و گمراه‌تر خواهند بود. در [[روایات]] نقل‌شده از [[پیشوایان دین]] نیز بر وجود چنین شأنی برای [[امامان معصوم]] {{عم}} تأكيد شده است. برای نمونه، [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند که وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} نازل شد، [[مسلمانان]] از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} پرسیدند که مگر شما [[امام]] تمام [[مردم]] نیستید؟ [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} فرمودند: "من [[فرستاده خدا]] به سوی تمام [[مردم]] هستم، ولكن پس از من از جانب [[خدا]] امامانی از اهل‌بیتم برای [[مردم]] خواهند آمد که در میان [[مردم]] برمی‌خیزند؛ پس [[انکار]] می‌شوند و [[امامان]] كفر و [[گمراهی]] و پیروانشان به آنها [[ظلم]] می‌کنند...".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۵.</ref> ظاهر [[روایت]] آن است که [[امامان]] از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}}، همان امامانی هستند که مدنظر [[آیه شریفه]] است. در [[روایت]] صحیح دیگری، [[امام صادق]] {{ع}} با بیان [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} بر [[لزوم]] [[شناخت امام]] تأکید کردند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۲.</ref>.


يعقوب بن شعیب در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} این [[حقیقت]] را با تفصيل بیشتری [[نقل]] می‌کند؛ بدین‌گونه که با نام بردن از [[امامان]] {{عم}}، آنها را [[امامان]] دوره خود دانسته است که در سرای [[قیامت]] آنها را با [[امت]] خود می‌خوانند و [[پیامبر]] {{صل}} با [[امت]] دوران خود، [[امام علی]] {{ع}} با [[امت]] دوران خود و... وارد [[محشر]] می‌شوند.<ref>{{عربی|"نَدْعُو كُلَّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِإِمَامِهِمْ. قُلْتُ: فَيَجِيءُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي قَرْنِهِ وَ عَلِيٌّ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ الْحُسَيْنُ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ كُلُّ إِمَامٍ فِي قَرْنِهِ الَّذِي هَلَكَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ؟ قَالَ: نَعَمْ"}}. (احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۴).</ref> افزون بر آن، به کسانی که [[امامان معصوم]] {{عم}} را به عنوان [[امامان]] خود برگزیده‌اند، [[بشارت]] داده شده است؛ چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی صحیح خطاب به مالک جُهَنی فرمودند: "همانا هیچ قومی نیست که در [[دنیا]] به [[امامت]] کسی تن داده باشد؛ مگر آنکه در [[روز قیامت]] آورده می‌شود؛ درحالی‌که آن [[قوم]] او را [[لعنت]] کرده، او نیز آن [[قوم]] را [[لعنت]] می‌کند؛ مگر شما و هر کس که مثل شما باشد".<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۳.</ref> از دو [[روایت]] اخیر نیز به‌دست می‌آید که هر امتی به نام [[امام]] خود فراخوانده می‌شود. [[امامان]] {{عم}} نیز با [[امت]] خود وارد [[محشر]] می‌شوند و جلودار امت‌اند، و این امر، چیزی جز معنای [[امامت]] آنها در آن سرا نیست. از آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که یکی از [[شئون امام در قیامت]]، [[شأن]] جلودار بودن برای [[پیروان]] خود است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۴۸ ـ ۱۵۰.</ref>.
يعقوب بن شعیب در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} این [[حقیقت]] را با تفصيل بیشتری [[نقل]] می‌کند؛ بدین‌گونه که با نام بردن از [[امامان]] {{عم}}، آنها را [[امامان]] دوره خود دانسته است که در سرای [[قیامت]] آنها را با [[امت]] خود می‌خوانند و [[پیامبر]] {{صل}} با [[امت]] دوران خود، [[امام علی]] {{ع}} با [[امت]] دوران خود و... وارد [[محشر]] می‌شوند.<ref>{{عربی|"نَدْعُو كُلَّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِإِمَامِهِمْ. قُلْتُ: فَيَجِيءُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي قَرْنِهِ وَ عَلِيٌّ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ الْحُسَيْنُ {{ع}} فِي قَرْنِهِ وَ كُلُّ إِمَامٍ فِي قَرْنِهِ الَّذِي هَلَكَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ؟ قَالَ: نَعَمْ"}}. (احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۴).</ref> افزون بر آن، به کسانی که [[امامان معصوم]] {{عم}} را به عنوان [[امامان]] خود برگزیده‌اند، [[بشارت]] داده شده است؛ چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی صحیح خطاب به مالک جُهَنی فرمودند: "همانا هیچ قومی نیست که در [[دنیا]] به [[امامت]] کسی تن داده باشد؛ مگر آنکه در [[روز قیامت]] آورده می‌شود؛ درحالی‌که آن [[قوم]] او را [[لعنت]] کرده، او نیز آن [[قوم]] را [[لعنت]] می‌کند؛ مگر شما و هر کس که مثل شما باشد".<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۳.</ref> از دو [[روایت]] اخیر نیز به‌دست می‌آید که هر امتی به نام [[امام]] خود فراخوانده می‌شود. [[امامان]] {{عم}} نیز با [[امت]] خود وارد [[محشر]] می‌شوند و جلودار امت‌اند، و این امر، چیزی جز معنای [[امامت]] آنها در آن سرا نیست. از آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که یکی از [[شئون امام در قیامت]]، [[شأن]] جلودار بودن برای [[پیروان]] خود است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۴۸ ـ ۱۵۰.</ref>.


=== پرچم‌داری ===
=== دوم: پرچم‌داری ===
در روایاتی پرشمار آمده که [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[پرچم‌دار]] [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} در [[قیامت]] است<ref>برای نمونه، ر.ک: نعمان بن محمد بن حیون، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار {{عم}}، ج۲، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۱۲- ۱۱۷؛ همو، الخصال، ج۱، ص۳۱۴؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۲ و ۱۷۳؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۷. البته ممکن است گفته شود که جلوداری همان پرچم‌داری است و آنکه پرچم‌دار است، جلودار نیز است. در پاسخ باید گفت: جلودار، چنان‌که از اسم آن برمی‌آید، کسی است که پیشاپیش یک جماعت است؛ اما لزوماً پرچمی در دست ندارد. پرچم‌دار نیز کسی است که پرچمی در دست دارد. اما او نیز لزوماً پیشاپیش آن جماعت نیست. بنابراین، میان جلوداری و پرچم‌داری تلازمی نیست. برای نمونه، در میدان جنگ، فرمانده می‌تواند پرچم را دست کسی دهد؛ اما خودْ جلودار سپاه باشد.</ref>. فراوانی این [[روایات]] به‌گونه‌ای است که ما را از بررسی سندی بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه، [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۲۹. نیز، ر.ک: ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۹۱ و ۹۲؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۱۶۸؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲.</ref>. البته در [[روایات]]، این [[شأن]]، تنها برای [[امام علی]] {{ع}} بیان شده است؛ از‌این‌رو چنین برمی‌آید که چنین شأنی از باب [[مقام امامت]] نباشد؛ مگر آنکه گفته شود پرچم‌داری [[امام علی]] {{ع}} ازآن‌روست که امر [[امامت]] و [[ولایت]]، مظهر و تمام‌کننده [[اسلام]] است؛ به‌ویژه آنکه تأکید شده که ایشان، هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]] [[پرچم‌دار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} است، و از‌این‌رو [[امام علی]] {{ع}} نیز به عنوان نماد امر [[امامت]] معرفی شده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>.
در روایاتی پرشمار آمده که [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[پرچم‌دار]] [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} در [[قیامت]] است<ref>برای نمونه، ر.ک: نعمان بن محمد بن حیون، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار {{عم}}، ج۲، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۱۲- ۱۱۷؛ همو، الخصال، ج۱، ص۳۱۴؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۲ و ۱۷۳؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۷. البته ممکن است گفته شود که جلوداری همان پرچم‌داری است و آنکه پرچم‌دار است، جلودار نیز است. در پاسخ باید گفت: جلودار، چنان‌که از اسم آن برمی‌آید، کسی است که پیشاپیش یک جماعت است؛ اما لزوماً پرچمی در دست ندارد. پرچم‌دار نیز کسی است که پرچمی در دست دارد. اما او نیز لزوماً پیشاپیش آن جماعت نیست. بنابراین، میان جلوداری و پرچم‌داری تلازمی نیست. برای نمونه، در میدان جنگ، فرمانده می‌تواند پرچم را دست کسی دهد؛ اما خودْ جلودار سپاه باشد.</ref>. فراوانی این [[روایات]] به‌گونه‌ای است که ما را از بررسی سندی بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه، [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۲۹. نیز، ر.ک: ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۹۱ و ۹۲؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۱۶۸؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲.</ref>. البته در [[روایات]]، این [[شأن]]، تنها برای [[امام علی]] {{ع}} بیان شده است؛ از‌این‌رو چنین برمی‌آید که چنین شأنی از باب [[مقام امامت]] نباشد؛ مگر آنکه گفته شود پرچم‌داری [[امام علی]] {{ع}} ازآن‌روست که امر [[امامت]] و [[ولایت]]، مظهر و تمام‌کننده [[اسلام]] است؛ به‌ویژه آنکه تأکید شده که ایشان، هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]] [[پرچم‌دار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} است، و از‌این‌رو [[امام علی]] {{ع}} نیز به عنوان نماد امر [[امامت]] معرفی شده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>.


=== حسابرسی بندگان ===
=== سوم: حسابرسی بندگان ===
یکی از مواقف قیامت، موقف حساب و کتاب است؛ بدین معنا که ابتدا به حساب [[بندگان]] رسیدگی،<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}} (ابراهیم، ۴۱).</ref> و آن‌گاه نامه عمل هرکسی به دستش داده می‌شود.<ref>{{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا * وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا * وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا}} (انشقاق، ۷-۱۱).</ref> در روایاتی به این مطلب تصریح شده است که [[امامان]] {{عم}} بازگشت‌گاه [[مردم]] و حسابرس [[اعمال]] ایشان هستند؛ چنان‌که [[امام کاظم]] {{ع}} در روایتی صحیح به سماعه فرمودند: {{متن حدیث|يَا سَمَاعَةُ! إِلَيْنَا إِيَابُ هَذَا اَلْخَلْقِ وَ عَلَيْنَا حِسَابُهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۲. روایتی به همین مضمون از امام کاظم {{ع}} نیز نقل شده است (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الكوفی، ص۵۵۲).</ref>. [[امام هادی]] {{ع}} نیز در [[زیارت جامعه کبیره]] فرمودند: {{متن حدیث|إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی‌(شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز پس از [[تبیین]] مسئله حساب و [[کتاب]] [[مردم]] در [[قیامت]]، بر وجود چنین شأنی برای [[امامان]] {{عم}} تأکید کردند<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ يُدْعَى بِنَا فَيُدْفَعُ إِلَيْنَا حِسَابُ النَّاسِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ نُدْخِلُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۹). این روایت به لحاظ سندی اعتبار لازم را ندارد؛ اما برای تأیید دو روایت پیشین مفید است.</ref>. ممکن است این مدعا در نگاه نخست با [[آیات قرآن کریم]] ناسازگار بنماید؛ برای نمونه آیاتی که در آنها تعبير {{متن قرآن|وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} به‌کار رفته است.<ref>برای نمونه، ر.ک: بقره (۲)، ۲۰۲؛ آل عمران (۳)، ۱۹؛ مائده (۵)، ۴؛ رعد (۱۳)، ۴۱.</ref> در برخی دیگر از [[آیات]]، حساب [[بندگان]] به عهده [[خداوند]] نهاده شده است.<ref>رعد (۱۳)، ۴۰.</ref>.
یکی از مواقف قیامت، موقف حساب و کتاب است؛ بدین معنا که ابتدا به حساب [[بندگان]] رسیدگی،<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}} (ابراهیم، ۴۱).</ref> و آن‌گاه نامه عمل هرکسی به دستش داده می‌شود.<ref>{{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا * وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا * وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا}} (انشقاق، ۷-۱۱).</ref> در روایاتی به این مطلب تصریح شده است که [[امامان]] {{عم}} بازگشت‌گاه [[مردم]] و حسابرس [[اعمال]] ایشان هستند؛ چنان‌که [[امام کاظم]] {{ع}} در روایتی صحیح به سماعه فرمودند: {{متن حدیث|يَا سَمَاعَةُ! إِلَيْنَا إِيَابُ هَذَا اَلْخَلْقِ وَ عَلَيْنَا حِسَابُهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۲. روایتی به همین مضمون از امام کاظم {{ع}} نیز نقل شده است (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الكوفی، ص۵۵۲).</ref>. [[امام هادی]] {{ع}} نیز در [[زیارت جامعه کبیره]] فرمودند: {{متن حدیث|إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی‌(شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز پس از [[تبیین]] مسئله حساب و [[کتاب]] [[مردم]] در [[قیامت]]، بر وجود چنین شأنی برای [[امامان]] {{عم}} تأکید کردند<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ يُدْعَى بِنَا فَيُدْفَعُ إِلَيْنَا حِسَابُ النَّاسِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ نُدْخِلُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۹). این روایت به لحاظ سندی اعتبار لازم را ندارد؛ اما برای تأیید دو روایت پیشین مفید است.</ref>. ممکن است این مدعا در نگاه نخست با [[آیات قرآن کریم]] ناسازگار بنماید؛ برای نمونه آیاتی که در آنها تعبير {{متن قرآن|وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} به‌کار رفته است.<ref>برای نمونه، ر.ک: بقره (۲)، ۲۰۲؛ آل عمران (۳)، ۱۹؛ مائده (۵)، ۴؛ رعد (۱۳)، ۴۱.</ref> در برخی دیگر از [[آیات]]، حساب [[بندگان]] به عهده [[خداوند]] نهاده شده است.<ref>رعد (۱۳)، ۴۰.</ref>.


در برخی [[آیات]] نیز، حصرگونه، [[خداوند متعال]] حسابگر [[اعمال]] [[بندگان]] شمرده شده است: {{متن قرآن|إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}.<ref>شعرا (۲۶)، ۱۱۳.</ref> چنان‌که در برخی [[آیات]] نیز تصریح شده است: {{متن قرآن|إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ}}.<ref>غاشیه (۸۸)، ۲۵ و ۲۶.</ref> جالب آنکه برخی [[عالمان اهل سنت]] نیز که با [[عقیده]] [[تشیع]] (مبنی بر اینکه حساب [[بندگان]] با [[امام]] است) آشنایی داشته‌اند، [[آیات]] پایانی [[سوره]] غاشیه را دلیلی بر رد این [[عقیده]] دانسته‌اند.<ref>آلوسی می‌نویسد: فی الآية رد على كثير من الشيعة حيث زعموا أن حساب الخلائق على الأمير واستدلوا على ذلك بما افتروه عليه وعلى أهل بيته - رضي الله تعالی عنهم أجمعين - من الأخبار (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱۵، ص۳۳۱.</ref> پاسخ به این [[پرسش]] با استفاده از زبان و [[ادبیات]] [[قرآن]]، کار دشواری نیست؛ چه، در موارد دیگری نیز کاری که به [[خداوند]] نسبت داده شده به دیگران نیز نسبت داده شده است؛ چنان‌که پیش‌تر در مسئله کیفیتِ گرفتن [[جان]] [[بندگان]] به‌وسیله [[خداوند]] و عزراییل [[گذشت]].<ref>این مطلب در بخش شئون امام در نظام ماده، در مسئله «تفویض مطلق» تبیین شد.</ref> آری، آشنایی با این [[معارف]] برای کسانی که [[حقیقت]] آموزه بل امر بين الأمرين و [[توحید افعالی]] را [[درک]] نکرده‌اند، دشوار است؛ درحالی‌که [[دانشمندان]] [[شیعی]] با توجه به آموزه یادشده مشکلی در جمع میان [[آیات]] یادشده ندارند. در اینجا نیز، اینکه بازگشت‌گاه [[بندگان]] و حسابگر [[اعمال]] آنها به‌طور [[حقیقی]] [[خداوند]] باشد، اما همین کار به‌طور طولی به دیگران نسبت داده شود، با آموزه‌های [[قرآنی]] منافاتی ندارد.<ref>البته اگر آلوسی بر این باور باشد که اساساً اینکه امام {{ع}} به فرمان خداوند متعال، عهده‌دار حساب خلایق شود، مدعایی ناسازگار با قرآن است، پاسخ او همان است که بیان شد. اما اگر او مدعای یادشده را در مقام ثبوت، امری ممکن دانسته، و در مقام اثبات، آن را مدعایی بدون دلیل بداند، در اینجا روشن است که نمی‌توان با استفاده از سخنان امامان {{عم}} وی را محکوم کرد.</ref> از آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که یکی از [[شئون]] [[امامان]] {{عم}} [[حسابرسی]] [[رفتار]] [[بندگان]] است. این امر نشان از [[جایگاه]] والای [[امامت]] دارد. بی‌تردید، چنان نیست که ایشان صرفاً به‌دلیل [[شخصیت]] حقیقی‌شان این [[مسئولیت]] را بر عهده دارند؛ بلکه در [[حقیقت]]، از آنجاکه [[پذیرش]] [[امامت]] [[امامان]] {{عم}} - برحسب [[روایات]] پرشمار - معیار [[پذیرش]] [[عقاید]] و [[اعمال]] است،<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۸-۲۱.</ref> صاحبان [[منصب امامت]] نیز حسابرس بندگان‌اند تا دانسته شود که [[انسان‌ها]] به [[امامت]] ایشان [[اذعان]] داشته‌اند یا خیر. آری، توحیدْ رکن رکین [[عقاید]] یک [[انسان]] است؛ اما توحيدْ بدون [[پذیرش]] [[امامت]] [[امامان]]، سودمند نخواهد بود؛ از‌این‌رو، بازگشت‌گاه [[مردم]] امامان‌اند تا دانسته شود که [[توحید]] ایشان با [[پذیرش]] [[امامت]] ایشان بوده یا بدون آن<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۱ ـ ۱۵۳.</ref>.
در برخی [[آیات]] نیز، حصرگونه، [[خداوند متعال]] حسابگر [[اعمال]] [[بندگان]] شمرده شده است: {{متن قرآن|إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}.<ref>شعرا (۲۶)، ۱۱۳.</ref> چنان‌که در برخی [[آیات]] نیز تصریح شده است: {{متن قرآن|إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ}}.<ref>غاشیه (۸۸)، ۲۵ و ۲۶.</ref> جالب آنکه برخی [[عالمان اهل سنت]] نیز که با [[عقیده]] [[تشیع]] (مبنی بر اینکه حساب [[بندگان]] با [[امام]] است) آشنایی داشته‌اند، [[آیات]] پایانی [[سوره]] غاشیه را دلیلی بر رد این [[عقیده]] دانسته‌اند.<ref>آلوسی می‌نویسد: فی الآية رد على كثير من الشيعة حيث زعموا أن حساب الخلائق على الأمير واستدلوا على ذلك بما افتروه عليه وعلى أهل بيته - رضي الله تعالی عنهم أجمعين - من الأخبار (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱۵، ص۳۳۱.</ref> پاسخ به این [[پرسش]] با استفاده از زبان و [[ادبیات]] [[قرآن]]، کار دشواری نیست؛ چه، در موارد دیگری نیز کاری که به [[خداوند]] نسبت داده شده به دیگران نیز نسبت داده شده است؛ چنان‌که پیش‌تر در مسئله کیفیتِ گرفتن [[جان]] [[بندگان]] به‌وسیله [[خداوند]] و عزراییل [[گذشت]].<ref>این مطلب در بخش شئون امام در نظام ماده، در مسئله «تفویض مطلق» تبیین شد.</ref> آری، آشنایی با این [[معارف]] برای کسانی که [[حقیقت]] آموزه بل امر بين الأمرين و [[توحید افعالی]] را [[درک]] نکرده‌اند، دشوار است؛ درحالی‌که [[دانشمندان]] [[شیعی]] با توجه به آموزه یادشده مشکلی در جمع میان [[آیات]] یادشده ندارند. در اینجا نیز، اینکه بازگشت‌گاه [[بندگان]] و حسابگر [[اعمال]] آنها به‌طور [[حقیقی]] [[خداوند]] باشد، اما همین کار به‌طور طولی به دیگران نسبت داده شود، با آموزه‌های [[قرآنی]] منافاتی ندارد.<ref>البته اگر آلوسی بر این باور باشد که اساساً اینکه امام {{ع}} به فرمان خداوند متعال، عهده‌دار حساب خلایق شود، مدعایی ناسازگار با قرآن است، پاسخ او همان است که بیان شد. اما اگر او مدعای یادشده را در مقام ثبوت، امری ممکن دانسته، و در مقام اثبات، آن را مدعایی بدون دلیل بداند، در اینجا روشن است که نمی‌توان با استفاده از سخنان امامان {{عم}} وی را محکوم کرد.</ref> از آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که یکی از [[شئون]] [[امامان]] {{عم}} [[حسابرسی]] [[رفتار]] [[بندگان]] است. این امر نشان از [[جایگاه]] والای [[امامت]] دارد. بی‌تردید، چنان نیست که ایشان صرفاً به‌دلیل [[شخصیت]] حقیقی‌شان این [[مسئولیت]] را بر عهده دارند؛ بلکه در [[حقیقت]]، از آنجاکه [[پذیرش]] [[امامت]] [[امامان]] {{عم}} - برحسب [[روایات]] پرشمار - معیار [[پذیرش]] [[عقاید]] و [[اعمال]] است،<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۸-۲۱.</ref> صاحبان [[منصب امامت]] نیز حسابرس بندگان‌اند تا دانسته شود که [[انسان‌ها]] به [[امامت]] ایشان [[اذعان]] داشته‌اند یا خیر. آری، توحیدْ رکن رکین [[عقاید]] یک [[انسان]] است؛ اما توحيدْ بدون [[پذیرش]] [[امامت]] [[امامان]]، سودمند نخواهد بود؛ از‌این‌رو، بازگشت‌گاه [[مردم]] امامان‌اند تا دانسته شود که [[توحید]] ایشان با [[پذیرش]] [[امامت]] ایشان بوده یا بدون آن<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۱ ـ ۱۵۳.</ref>.


=== شهادت بر اعمال ===
=== چهارم: شهادت بر اعمال ===
براساس [[آیات قرآن کریم]]، در سرای [[آخرت]] موجوداتی به عنوان [[شاهد]] بر [[اعمال]] حاضر می‌شوند؛<ref>برای آشنایی با شاهدان روز قیامت، ر.ک: عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج۴، ص۴۱۱-۴۲۱؛ حبيب الله طاهری، سیری در جهان پس از مرگ، ص۴۰۹-۴۱۷.</ref> چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ}}.<ref>«روزی که گواهان به‌پا می‌خیزند» (غافر، ۵۱).</ref> از برخی [[آیات]] و نیز [[روایات]] معتبری که در تفسير آنها وارد شده است، چنين برمی‌آید که یکی از [[شئون]] [[امامان]] {{عم}} ما در [[آخرت]]، [[شاهد]] بودن ایشان است. برای نمونه، در [[قرآن کریم]] چنین آمده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«همچنین شما را امت میانه‌ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه است» بقره، ۱۴۳.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی صحیح در [[تفسیر آیه]] یادشده فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۳.</ref>. [[روایات]] پرشمار دیگری نیز با سندهای مختلف، همین مضمون را [[تأیید]] کرده‌اند؛<ref>بصائر الدرجات، ص۶۲، ۸۲ و ۸۳؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref> چنان‌که [[ابوبصیر]] در روایتی، همین مضمون را از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۸۳.</ref>.
براساس [[آیات قرآن کریم]]، در سرای [[آخرت]] موجوداتی به عنوان [[شاهد]] بر [[اعمال]] حاضر می‌شوند؛<ref>برای آشنایی با شاهدان روز قیامت، ر.ک: عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج۴، ص۴۱۱-۴۲۱؛ حبيب الله طاهری، سیری در جهان پس از مرگ، ص۴۰۹-۴۱۷.</ref> چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ}}.<ref>«روزی که گواهان به‌پا می‌خیزند» (غافر، ۵۱).</ref> از برخی [[آیات]] و نیز [[روایات]] معتبری که در تفسير آنها وارد شده است، چنين برمی‌آید که یکی از [[شئون]] [[امامان]] {{عم}} ما در [[آخرت]]، [[شاهد]] بودن ایشان است. برای نمونه، در [[قرآن کریم]] چنین آمده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«همچنین شما را امت میانه‌ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه است» بقره، ۱۴۳.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی صحیح در [[تفسیر آیه]] یادشده فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۳.</ref>. [[روایات]] پرشمار دیگری نیز با سندهای مختلف، همین مضمون را [[تأیید]] کرده‌اند؛<ref>بصائر الدرجات، ص۶۲، ۸۲ و ۸۳؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref> چنان‌که [[ابوبصیر]] در روایتی، همین مضمون را از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۸۳.</ref>.


برید عجلی نیز در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه]] یادشده می‌پرسد. [[امام]] {{ع}} با تأكيد بر [[شاهد]] بودن [[امامان]] {{عم}} این مطلب را بیان کردند که [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[شاهد]] بر آنها هستند و هر کس [[امامان]] را [[تصدیق]] یا [[تکذیب]] کند، ایشان نیز [[روز قیامت]] او را [[تصدیق]] یا [[تکذیب]] می‌کنند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰. گفتنی است برخی مفسران به‌طور کلی معنای عرفی شهادت در این آیه را برنتافته، بر آن شده‌اند که اساساً مراد از شهادت پیامبر، معنای عرفی آن نیست؛ بلکه بدین معناست که چون پیامبر کامل‌ترین انسان‌هاست، رفتار او میزان سنجش رفتار دیگر انسان‌هاست (محمد رشید رضا، تفسير المنار، ج۲، ص۴ و ۵). برخی دیگر از مفسران اهل سنت نیز با نقل برخی روایات یادشده، دیدگاه شیعه مبنی بر انحصار شاهدان در آیه ۱۴۳ سوره بقره را به‌شدت رد کرده‌اند (سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱، ص۴۰۴). در سوی مقابل، برخی مفسران معاصر شیعی بدون استفاده از روایات یادشده، مقصود از شاهدان در آیه را تنها بر امامان معصوم {{عم}} قابل صدق دانسته‌اند (سید محمد حسین طباطبایی، الميزان فی تفسير القرآن، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۳؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۷، ص۳۲۷-۳۳۱). ازآنجاکه نقد و بررسی دیدگاه‌های یادشده در روند این تحقیق تأثیری ندارد، خوانندگان را به منابع یادشده ارجاع می‌دهیم.</ref>. [[آیه]] دیگری که در همین راستا می‌تواند وجود این [[شأن]] را برای [[امامان]] {{عم}} [[اثبات]] کند، آيه {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}<ref>«حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی می‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد» (نساء، ۴۱).</ref> است. [[امامان]] {{عم}} در [[تفسیر]] این [[آیه]]، خود را به عنوان [[شاهد]] [[اعمال]] [[بندگان]] به‌شمار آورده‌اند؛ چنان‌که سماعة در روایتی [[موثق]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که ایشان با اختصاص [[پیام]] این [[آیه]] به [[امت اسلام]]، این [[شأن]] را برای [[امامان]] {{عم}} یادآور شدند.<ref>{{متن حدیث|نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ {{صل}} خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} شَاهِدٌ عَلَيْنَا}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> افزون بر آن، در روایاتی نیز به‌طور مستقل این [[شأن]] برای [[امامان]] {{عم}} بیان شده؛ چنان‌که [[سلیم بن قیس هلالی]] در روایتی صحیح این آموزه را از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است.<ref>همان، ص۱۹۱.</ref>.
برید عجلی نیز در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه]] یادشده می‌پرسد. [[امام]] {{ع}} با تأكيد بر [[شاهد]] بودن [[امامان]] {{عم}} این مطلب را بیان کردند که [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[شاهد]] بر آنها هستند و هر کس [[امامان]] را [[تصدیق]] یا [[تکذیب]] کند، ایشان نیز [[روز قیامت]] او را [[تصدیق]] یا [[تکذیب]] می‌کنند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰. گفتنی است برخی مفسران به‌طور کلی معنای عرفی شهادت در این آیه را برنتافته، بر آن شده‌اند که اساساً مراد از شهادت پیامبر، معنای عرفی آن نیست؛ بلکه بدین معناست که چون پیامبر کامل‌ترین انسان‌هاست، رفتار او میزان سنجش رفتار دیگر انسان‌هاست (محمد رشید رضا، تفسير المنار، ج۲، ص۴ و ۵). برخی دیگر از مفسران اهل سنت نیز با نقل برخی روایات یادشده، دیدگاه شیعه مبنی بر انحصار شاهدان در آیه ۱۴۳ سوره بقره را به‌شدت رد کرده‌اند (سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، ج۱، ص۴۰۴). در سوی مقابل، برخی مفسران معاصر شیعی بدون استفاده از روایات یادشده، مقصود از شاهدان در آیه را تنها بر امامان معصوم {{عم}} قابل صدق دانسته‌اند (سید محمد حسین طباطبایی، الميزان فی تفسير القرآن، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۳؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۷، ص۳۲۷-۳۳۱). ازآنجاکه نقد و بررسی دیدگاه‌های یادشده در روند این تحقیق تأثیری ندارد، خوانندگان را به منابع یادشده ارجاع می‌دهیم.</ref>. [[آیه]] دیگری که در همین راستا می‌تواند وجود این [[شأن]] را برای [[امامان]] {{عم}} [[اثبات]] کند، آيه {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}<ref>«حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی می‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد» (نساء، ۴۱).</ref> است. [[امامان]] {{عم}} در [[تفسیر]] این [[آیه]]، خود را به عنوان [[شاهد]] [[اعمال]] [[بندگان]] به‌شمار آورده‌اند؛ چنان‌که سماعة در روایتی [[موثق]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که ایشان با اختصاص [[پیام]] این [[آیه]] به [[امت اسلام]]، این [[شأن]] را برای [[امامان]] {{عم}} یادآور شدند.<ref>{{متن حدیث|نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ {{صل}} خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} شَاهِدٌ عَلَيْنَا}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> افزون بر آن، در روایاتی نیز به‌طور مستقل این [[شأن]] برای [[امامان]] {{عم}} بیان شده؛ چنان‌که [[سلیم بن قیس هلالی]] در روایتی صحیح این آموزه را از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است.<ref>همان، ص۱۹۱.</ref>.


ظاهر [[روایات]] یادشده بر [[شاهد]] بودن [[امامان]] {{عم}} دلالتی روشن دارد، با وجود این، چیستی این [[شهادت]]، گستره آن و سرانجامْ [[ارتباط]] آن با [[مقام امامت]] سخنی دیگر است که [[تأمل]] بیشتری می‌طلبد. به دیگر سخن، اولاً، مقصود از [[شهادت امام]] چیست؟ ثانياً، [[شهادت امام]] بر چه چیزی است؟ آیا بر [[اعمال انسان]] [[شهادت]] می‌دهد یا [[شهادت]] در اموری دیگر است؟ آیا [[شهادت]] او تنها نسبت به [[امت]] خود است یا آنکه او بر [[رفتار]] تمام [[انسان‌ها]] و نیز دیگر امور [[شاهد]] است؟ و ثالثاً، [[مقام شهادت]] با [[مقام امامت]] چه ارتباطی دارد؟ درباره [[پرسش]] اول باید دانست که این [[پرسش]] تنها درباره [[امام]] و [[شهادت]] او نیست؛ بلکه می‌توان آن را درباره [[شهادت]] [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] نیز جاری دانست. در نگاه عرفی، شهادتْ مقوله‌ای است که با مسئله [[علم]] ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ بدین معنا که شهادتْ [[نیازمند]] [[علم]]، آن هم [[علم]] از راه [[مشاهده]] و دیدن است؛ بنابراین کسی می‌تواند بر عمل کسی [[شهادت]] بدهد که [[شاهد]] انجام آن عمل باشد. از‌این‌روست که [[خداوند متعال]] که خودْ [[شاهد]] و ناظر على‌الاطلاق است، بر همه [[اعمال انسان‌ها]] [[گواه]] است: {{متن قرآن|أَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>مائده، ۱۱۷.</ref>. همچنین اعضای [[انسان]] اگر می‌توانند [[شهادت]] دهند نیز از همین باب است.<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} (نور، ۲۴).</ref> به‌همین‌سان اگر [[پیامبر]] و [[امام]] {{عم}} می‌توانند بر چیزی [[شهادت]] دهند، بدین معناست که آن را دیده، بِدان [[علم]] دارند؛ در غیر این صورت [[شهادت]] ایشان معنادار نخواهد بود و این [[حقیقت]] نشان از [[علم فراوان]] آن حضرات دارد. [[پرسش]] دوم درباره گستره [[شهادت امام]] بود. چنان‌که گفته شد، [[پرسش]] اینجاست که آیا [[شهادت امام]] بر [[اعمال]] انسان‌هاست یا در اموری دیگر است؟ آیا [[شهادت]] او تنها درباره [[مردم]] عصر خود است یا آنکه او [[شاهد]] بر [[رفتار]] تمام [[انسان‌ها]] و نیز دیگر امور است؟ نکته آغازین در پاسخ به [[پرسش]] یادشده آن است که مطابق برخی [[روایات]]، هر امامی بر [[امت]] دوره خود [[شاهد]] است.<ref>{{متن حدیث|...فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} شَاهِدٌ عَلَيْنَا}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> البته این امر با آنکه [[امام]] {{ع}} بتواند بر تمام [[امت‌ها]] [[شهادت]] بدهد، منافاتی ندارد. نکته دوم آنکه در نگاه نخست چنین به نظر می‌رسد که [[شهادت امام]]، شهادت بر اعمال انسان‌هاست و این [[شهادت]]، همچون [[شهادت]] [[فرشتگان]] یا اعضای [[انسانی]] است. در این صورت، چنین مقامی نشانگر گستره فراوان [[علم امام]] است که نسبت به [[اعمال انسان‌ها]] [[شهودی]] [[عینی]] دارد. البته در [[روایات]]، سخنی از آنکه [[امام]] بر تمام [[اعمال انسان‌ها]] [[شهادت]] می‌دهند، نیست و تنها از اصل [[شهادت]] حکایت می‌کنند که چنین امری با [[شهادت]] کلی یا جزئی هردو سازگار است. نکته دیگر آنکه با وجود شاهدانی همچون [[فرشتگان]] - به‌ویژه فرشتگانی که همواره همراه انسان‌اند - و نیز اعضای [[انسانی]]، آیا نیازی به [[شهادت امام]] {{ع}} [[احساس]] می‌شود؟ این نکات موجب می‌شود تا این احتمال به [[ذهن]] خطور کند که مقصود از [[شهادت امام]] {{ع}} به‌طور خاص، شهادتی ویژه و متناسب با [[مقام امامت]] است که می‌تواند [[شهادت]] بر [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش ولایت]] و [[امامت]] [[امامان معصوم]] {{عم}} باشد. به دیگر سخن، [[امامان]] {{عم}} که [[صاحب منصب]] امامت‌اند، بر [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش]] [[امامت]] و [[ولایت]] خود از سوی [[مردم]] [[شهادت]] می‌دهند. در [[تأیید]] انگاره یادشده می‌توان به صحيحه برید عجلی از [[امام صادق]] {{ع}} اشاره کرد. [[امام]] {{ع}} با بیان آنکه [[امامان]]، [[شاهدان]] [[الهی]] بر [[مردم]]، و [[حجت‌های خدا]] در [[زمین]] هستند، فرمودند: «...ما [[شاهدان]] بر [[مردم]] هستیم؛ پس هرکس [[تصدیق]] کند، در [[قیامت]] او را [[تصدیق]] می‌کنیم و هرکس [[تکذیب]] کند، در [[قیامت]] او را [[تکذیب]] می‌کنیم»<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}.</ref>. در این [[روایت]]، مسئله [[شاهد]] بودن و [[حجت]] بودن، توأمان بیان می‌شود که می‌تواند این برداشت را تقویت کند که مقصود از [[تصدیق]]، تصديق به [[حجت]] بودن [[امامان]] {{عم}} است. انگارۀ یادشده به‌خوبی [[ارتباط]] میان [[امامت]] و [[شهادت]] را به تصویر می‌کشد. اگرچه احتمال نخست (شهادت بر اعمال [[انسان‌ها]]) نیز نمی‌تواند [[باطل]] دانسته شود و اساساً احتمال نخست، به‌طور کلی تمام [[اعمال]] و [[عقاید]]، از جمله مسئله [[ولایت]] را دربرمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>.
ظاهر [[روایات]] یادشده بر [[شاهد]] بودن [[امامان]] {{عم}} دلالتی روشن دارد، با وجود این، چیستی این [[شهادت]]، گستره آن و سرانجامْ [[ارتباط]] آن با [[مقام امامت]] سخنی دیگر است که [[تأمل]] بیشتری می‌طلبد. به دیگر سخن، اولاً، مقصود از [[شهادت امام]] چیست؟ ثانياً، [[شهادت امام]] بر چه چیزی است؟ آیا بر [[اعمال انسان]] [[شهادت]] می‌دهد یا [[شهادت]] در اموری دیگر است؟ آیا [[شهادت]] او تنها نسبت به [[امت]] خود است یا آنکه او بر [[رفتار]] تمام [[انسان‌ها]] و نیز دیگر امور [[شاهد]] است؟ و ثالثاً، [[مقام شهادت]] با [[مقام امامت]] چه ارتباطی دارد؟ درباره [[پرسش]] اول باید دانست که این [[پرسش]] تنها درباره [[امام]] و [[شهادت]] او نیست؛ بلکه می‌توان آن را درباره [[شهادت]] [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] نیز جاری دانست. در نگاه عرفی، شهادتْ مقوله‌ای است که با مسئله [[علم]] ارتباطی تنگاتنگ دارد؛ بدین معنا که شهادتْ [[نیازمند]] [[علم]]، آن هم [[علم]] از راه [[مشاهده]] و دیدن است؛ بنابراین کسی می‌تواند بر عمل کسی [[شهادت]] بدهد که [[شاهد]] انجام آن عمل باشد. از‌این‌روست که [[خداوند متعال]] که خودْ [[شاهد]] و ناظر على‌الاطلاق است، بر همه [[اعمال انسان‌ها]] [[گواه]] است: {{متن قرآن|أَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>مائده، ۱۱۷.</ref>. همچنین اعضای [[انسان]] اگر می‌توانند [[شهادت]] دهند نیز از همین باب است.<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} (نور، ۲۴).</ref> به‌همین‌سان اگر [[پیامبر]] و [[امام]] {{عم}} می‌توانند بر چیزی [[شهادت]] دهند، بدین معناست که آن را دیده، بِدان [[علم]] دارند؛ در غیر این صورت [[شهادت]] ایشان معنادار نخواهد بود و این [[حقیقت]] نشان از [[علم فراوان]] آن حضرات دارد. [[پرسش]] دوم درباره گستره [[شهادت امام]] بود. چنان‌که گفته شد، [[پرسش]] اینجاست که آیا [[شهادت امام]] بر [[اعمال]] انسان‌هاست یا در اموری دیگر است؟ آیا [[شهادت]] او تنها درباره [[مردم]] عصر خود است یا آنکه او [[شاهد]] بر [[رفتار]] تمام [[انسان‌ها]] و نیز دیگر امور است؟ نکته آغازین در پاسخ به [[پرسش]] یادشده آن است که مطابق برخی [[روایات]]، هر امامی بر [[امت]] دوره خود [[شاهد]] است.<ref>{{متن حدیث|...فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} شَاهِدٌ عَلَيْنَا}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> البته این امر با آنکه [[امام]] {{ع}} بتواند بر تمام [[امت‌ها]] [[شهادت]] بدهد، منافاتی ندارد. نکته دوم آنکه در نگاه نخست چنین به نظر می‌رسد که [[شهادت امام]]، شهادت بر اعمال انسان‌هاست و این [[شهادت]]، همچون [[شهادت]] [[فرشتگان]] یا اعضای [[انسانی]] است. در این صورت، چنین مقامی نشانگر گستره فراوان [[علم امام]] است که نسبت به [[اعمال انسان‌ها]] [[شهودی]] [[عینی]] دارد. البته در [[روایات]]، سخنی از آنکه [[امام]] بر تمام [[اعمال انسان‌ها]] [[شهادت]] می‌دهند، نیست و تنها از اصل شهادت حکایت می‌کنند که چنین امری با [[شهادت]] کلی یا جزئی هردو سازگار است. نکته دیگر آنکه با وجود شاهدانی همچون [[فرشتگان]] - به‌ویژه فرشتگانی که همواره همراه انسان‌اند - و نیز اعضای [[انسانی]]، آیا نیازی به [[شهادت امام]] {{ع}} [[احساس]] می‌شود؟ این نکات موجب می‌شود تا این احتمال به [[ذهن]] خطور کند که مقصود از [[شهادت امام]] {{ع}} به‌طور خاص، شهادتی ویژه و متناسب با [[مقام امامت]] است که می‌تواند [[شهادت]] بر [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش ولایت]] و [[امامت]] [[امامان معصوم]] {{عم}} باشد. به دیگر سخن، [[امامان]] {{عم}} که [[صاحب منصب]] امامت‌اند، بر [[پذیرش]] یا عدم [[پذیرش]] [[امامت]] و [[ولایت]] خود از سوی [[مردم]] [[شهادت]] می‌دهند. در [[تأیید]] انگاره یادشده می‌توان به صحيحه برید عجلی از [[امام صادق]] {{ع}} اشاره کرد. [[امام]] {{ع}} با بیان آنکه [[امامان]]، [[شاهدان]] [[الهی]] بر [[مردم]]، و [[حجت‌های خدا]] در [[زمین]] هستند، فرمودند: «...ما [[شاهدان]] بر [[مردم]] هستیم؛ پس هرکس [[تصدیق]] کند، در [[قیامت]] او را [[تصدیق]] می‌کنیم و هرکس [[تکذیب]] کند، در [[قیامت]] او را [[تکذیب]] می‌کنیم»<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}.</ref>. در این [[روایت]]، مسئله [[شاهد]] بودن و [[حجت]] بودن، توأمان بیان می‌شود که می‌تواند این برداشت را تقویت کند که مقصود از [[تصدیق]]، تصديق به [[حجت]] بودن [[امامان]] {{عم}} است. انگارۀ یادشده به‌خوبی [[ارتباط]] میان [[امامت]] و [[شهادت]] را به تصویر می‌کشد. اگرچه احتمال نخست (شهادت بر اعمال [[انسان‌ها]]) نیز نمی‌تواند [[باطل]] دانسته شود و اساساً احتمال نخست، به‌طور کلی تمام [[اعمال]] و [[عقاید]]، از جمله مسئله [[ولایت]] را دربرمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>.


=== جایگاه امامان در اعراف ===
=== پنجم: جایگاه امامان در اعراف ===
براساس آیات قرآن کریم، اعراف، جایگاهی میان بهشت و جهنم است: {{متن قرآن|وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ}}.<ref>«و در حدفاصل اهل بهشت و دوزخیان، حائل و مانعی وجود دارد و بر بلندی‌های اعراف مردانی هستند که همه آنها را از سیمایشان می‌شناسند و [آن مردان] اهل بهشت را صدا کرده، می‌گویند: سلام بر شما؛ درحالی‌که [اهل بهشت] هنوز داخل بهشت نشده‌اند، ولی امید آن را دارند» (اعراف، ۴۶).</ref> درباره اینکه اعرافیان چه کسانی هستند، دیدگاه‌هایی گوناگون وجود دارد.<ref>ر. ک: شیخ طوسی، التبيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۴۱۱ و ۴۱۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۶۵۲ و ۶۵۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۳۶۳ و ۳۶۴.</ref> به نظر می‌رسد پیش از رجوع به این دیدگاه‌ها یا روایات لازم است مدلول خود آیات بررسی شود. در مجموع چهار آیه پیاپی در سوره اعراف وجود دارد که به بیان این مسئله پرداخته است. نخستین آیه، همان آیه‌ای است که در سطرهای پیشین بیان شد. براساس این آیه و آیه پس از آن، اعرافیان کسانی هستند که وارد بهشت نشده‌اند؛ اما آرزوی ورود به آن را دارند. اینان به بهشتیان درود می‌فرستند. همچنین ایشان به جهنمیان نظر افکنده، دعا می‌کنند که خداوند آنها را با جهنمیان قرار ندهد.<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} (اعراف، ۴۷).</ref> از این بیان روشن می‌شود که مقام ایشان پایین‌تر از کسانی است که وارد بهشت شده‌اند؛ چراکه آرزوی ورود به بهشت را دارند؛ ولی هنوز وارد نشده‌اند. به دیگر سخن، ایشان موقعیتی متزلزل دارند. اما در دو آیه بعد، گویا تصویری دیگر از اعرافیان ارائه می‌شود؛ بدین‌گونه که اینان با لحنی عتاب‌آلود، جهنمیان را خطاب قرار داده، می‌گویند: {{متن قرآن|مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ}}.<ref>«دیدید که جمع‌آوری [مال و ثروت] و تکبر و غرورتان برای شما سودی نبخشید» (اعراف، ۴۸).</ref> به گزارش قرآن کریم، اعرافیان در ادامه مسخره شدن مؤمنان از سوی جهنمیان را برای اهل دوزخ یادآور شده، سخن خود را چنین ادامه می‌دهند: {{متن قرآن|أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ}}.<ref>«آیا اهل بهشت همان‌ها نیستند که شما سوگند یاد می‌کردید که رحمت خدا هرگز شامل آنان نخواهد شد؟» (اعراف، ۴۹).</ref> آن‌گاه خطاب به مؤمنان می‌گویند که با خاطری آسوده وارد بهشت شوند.<ref>{{متن قرآن|ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ}} (اعراف، ۴۹).</ref> در این دو آیه، این تصویر از اعرافیان ارائه می‌شود که گویی ایشان انسان‌هایی صاحب نفوذ و برجسته‌اند که اجازه سرزنش کردن جهنمیان را دارند و اذن ورود مؤمنان به بهشت را می‌دهند. جالب آنکه در روایات نیز دو مضمون مختلف به چشم می‌آید. بدین‌سان که در برخی روایات، اصحاب اعراف به واماندگانی تفسیر شده‌اند که کارهای خوب و بد آنها مساوی شده است؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸۱ و ۴۰۸. سند این روایات معتبر است. در متون اهل سنت نیز دیدگاه‌هایی موافق با این حدیث وجود دارد (ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۸، ص۱۳۷).</ref> گویی نیاز به دستگیری دارند. در سوی مقابل، در روایاتی پرشمار، اصحاب اعراف بر امامان {{عم}} تطبيق شده است تا جایی که صاحب كتاب بصائر الدرجات، حدود نوزده روایت نقل کرده است.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۹۵-۵۰۰ و نیز، رک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵.</ref> از مجموع چهار آیه سوره اعراف و نیز روایاتی که گذشت، می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که دو گروه بر گذرگاه اعراف قرار دارند: گروهی که نیازمند کمک برای ورود به بهشت‌اند، و گروهی که صلاحیت کمک کردن به واماندگان را دارند. گروه دوم همان امامان {{عم}} هستند. جالب آنکه در روایتی نیز به این مطلب تصریح شده که اعراف، گذرگاه و تپه‌ای است که مؤمنان خالص، بی‌درنگ از آن عبور می‌کنند؛ اما کسانی که اعمال خوب و بد آنها مخلوط است، در آنجا توقف کرده، با کمک امامان {{عم}} وارد بهشت می‌شوند.<ref>على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۲۳۱ و ۲۳۲. گفتنی است در تدوین این بخش، از تفسیر نمونه استفاده شده است (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۷- ۱۹۱).</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۷ ـ ۱۵۹.</ref>
براساس آیات قرآن کریم، اعراف، جایگاهی میان بهشت و جهنم است: {{متن قرآن|وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ}}.<ref>«و در حدفاصل اهل بهشت و دوزخیان، حائل و مانعی وجود دارد و بر بلندی‌های اعراف مردانی هستند که همه آنها را از سیمایشان می‌شناسند و [آن مردان] اهل بهشت را صدا کرده، می‌گویند: سلام بر شما؛ درحالی‌که [اهل بهشت] هنوز داخل بهشت نشده‌اند، ولی امید آن را دارند» (اعراف، ۴۶).</ref> درباره اینکه اعرافیان چه کسانی هستند، دیدگاه‌هایی گوناگون وجود دارد.<ref>ر. ک: شیخ طوسی، التبيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۴۱۱ و ۴۱۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۴، ص۶۵۲ و ۶۵۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۳۶۳ و ۳۶۴.</ref> به نظر می‌رسد پیش از رجوع به این دیدگاه‌ها یا روایات لازم است مدلول خود آیات بررسی شود. در مجموع چهار آیه پیاپی در سوره اعراف وجود دارد که به بیان این مسئله پرداخته است. نخستین آیه، همان آیه‌ای است که در سطرهای پیشین بیان شد. براساس این آیه و آیه پس از آن، اعرافیان کسانی هستند که وارد بهشت نشده‌اند؛ اما آرزوی ورود به آن را دارند. اینان به بهشتیان درود می‌فرستند. همچنین ایشان به جهنمیان نظر افکنده، دعا می‌کنند که خداوند آنها را با جهنمیان قرار ندهد.<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} (اعراف، ۴۷).</ref> از این بیان روشن می‌شود که مقام ایشان پایین‌تر از کسانی است که وارد بهشت شده‌اند؛ چراکه آرزوی ورود به بهشت را دارند؛ ولی هنوز وارد نشده‌اند. به دیگر سخن، ایشان موقعیتی متزلزل دارند. اما در دو آیه بعد، گویا تصویری دیگر از اعرافیان ارائه می‌شود؛ بدین‌گونه که اینان با لحنی عتاب‌آلود، جهنمیان را خطاب قرار داده، می‌گویند: {{متن قرآن|مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ}}.<ref>«دیدید که جمع‌آوری [مال و ثروت] و تکبر و غرورتان برای شما سودی نبخشید» (اعراف، ۴۸).</ref> به گزارش قرآن کریم، اعرافیان در ادامه مسخره شدن مؤمنان از سوی جهنمیان را برای اهل دوزخ یادآور شده، سخن خود را چنین ادامه می‌دهند: {{متن قرآن|أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ}}.<ref>«آیا اهل بهشت همان‌ها نیستند که شما سوگند یاد می‌کردید که رحمت خدا هرگز شامل آنان نخواهد شد؟» (اعراف، ۴۹).</ref> آن‌گاه خطاب به مؤمنان می‌گویند که با خاطری آسوده وارد بهشت شوند.<ref>{{متن قرآن|ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ}} (اعراف، ۴۹).</ref> در این دو آیه، این تصویر از اعرافیان ارائه می‌شود که گویی ایشان انسان‌هایی صاحب نفوذ و برجسته‌اند که اجازه سرزنش کردن جهنمیان را دارند و اذن ورود مؤمنان به بهشت را می‌دهند. جالب آنکه در روایات نیز دو مضمون مختلف به چشم می‌آید. بدین‌سان که در برخی روایات، اصحاب اعراف به واماندگانی تفسیر شده‌اند که کارهای خوب و بد آنها مساوی شده است؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۸۱ و ۴۰۸. سند این روایات معتبر است. در متون اهل سنت نیز دیدگاه‌هایی موافق با این حدیث وجود دارد (ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۸، ص۱۳۷).</ref> گویی نیاز به دستگیری دارند. در سوی مقابل، در روایاتی پرشمار، اصحاب اعراف بر امامان {{عم}} تطبيق شده است تا جایی که صاحب كتاب بصائر الدرجات، حدود نوزده روایت نقل کرده است.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۹۵-۵۰۰ و نیز، رک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵.</ref> از مجموع چهار آیه سوره اعراف و نیز روایاتی که گذشت، می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که دو گروه بر گذرگاه اعراف قرار دارند: گروهی که نیازمند کمک برای ورود به بهشت‌اند، و گروهی که صلاحیت کمک کردن به واماندگان را دارند. گروه دوم همان امامان {{عم}} هستند. جالب آنکه در روایتی نیز به این مطلب تصریح شده که اعراف، گذرگاه و تپه‌ای است که مؤمنان خالص، بی‌درنگ از آن عبور می‌کنند؛ اما کسانی که اعمال خوب و بد آنها مخلوط است، در آنجا توقف کرده، با کمک امامان {{عم}} وارد بهشت می‌شوند.<ref>على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۲۳۱ و ۲۳۲. گفتنی است در تدوین این بخش، از تفسیر نمونه استفاده شده است (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۷- ۱۹۱).</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۵۷ ـ ۱۵۹.</ref>


=== جایگاه امامان در موقف صراط ===
===ششم: جایگاه امامان در موقف صراط ===
از مجموعه روایاتی که در متون [[حدیثی]] به چشم می‌آید، [[اثبات]] می‌شود که یکی از [[مواقف قیامت]]، موقف [[صراط]] است که گاه از آن به پل [[صراط]] تعبیر می‌شود. فراوانیِ [[روایات]]، به‌گونه‌ای است که موجب [[اطمینان]] به وجود چنین حقیقتی در [[قیامت]] می‌شود. در برخی [[روایات]]، چگونگی گذر [[انسان‌ها]] از این موقف نیز به تصویر کشیده شده است<ref>در روایتی معتبر از امام صادق {{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"اَلنَّاسُ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَ الصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ. فَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَ تَتْرُكُ شَيْئاً"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۷۷؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۹۲).</ref> که براساس آنها، عبور از این موقف برای همگان آسان نیست. آنچه در این مجال، باید بِدان پرداخت، نقش و [[جایگاه]] [[امامان]] {{عم}} در این موقف است. براساس برخی [[روایات]]، [[امام علی]] {{ع}} در آن موقف حضور داشته، موجب ورود [[دوستان]] خود به [[بهشت]]، و [[مانع]] از ورود [[دشمنان]] خود به آنجا می‌شود.<ref>على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۳۷۶. سند این روایت معتبر است. نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۳۶.</ref> در روایاتی دیگر که در منابع فريقين آمده، تأکید شده که جواز عبور از [[صراط]]، داشتن [[ولایت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} است.<ref>ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص۲۱۹؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۳۶۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۲۹۰.</ref> در برخی دیگر از [[روایات]]، به‌طور مطلق، از [[ولایت]] [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان عامل [[نجات]] در [[صراط]] یاد شده است.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۱۰۲ و نیز، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، فضائل الشيعة، ص۶.</ref> فراوانیِ [[روایات]] در این بخش نیز به‌گونه‌ای است که می‌توان به صدور این مضمون از [[معصوم]] {{ع}} [[اطمینان]] یافت.<ref>بیش از پانزده روایت وجود دارد. برای دیدن مجموعه روایات، ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۶۴-۷۱.</ref> از آنچه [[گذشت]]، به دست می‌آید که داشتن [[ولایت]] [[امامان]] {{عم}} به موجب گذر از موقف [[صراط]] و ورود به [[بهشت]] است. جالب آنکه در روایتی، از دو نوع [[صراط]] یاد شده است؛ صراطی در این [[دنیا]] که او [[امام]] مفترض‌الطاعة است و [[صراط]] در [[قیامت]] نیز پلی است که هرکس [[امام]] خود را در این [[دنیا]] شناخته و از او [[پیروی]] کرده باشد، از آن عبور کرده، وارد [[بهشت]] می‌شود.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۱.</ref> از همین‌جاست که [[شأن]] دیگری برای ایشان تعریف می‌شود که می‌توان از آن به "[[قسمت‌کننده بهشت و جهنم]]" تعبیر کرد.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref>
از مجموعه روایاتی که در متون [[حدیثی]] به چشم می‌آید، [[اثبات]] می‌شود که یکی از [[مواقف قیامت]]، موقف [[صراط]] است که گاه از آن به پل [[صراط]] تعبیر می‌شود. فراوانیِ [[روایات]]، به‌گونه‌ای است که موجب [[اطمینان]] به وجود چنین حقیقتی در [[قیامت]] می‌شود. در برخی [[روایات]]، چگونگی گذر [[انسان‌ها]] از این موقف نیز به تصویر کشیده شده است<ref>در روایتی معتبر از امام صادق {{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"اَلنَّاسُ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَ الصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ. فَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَ تَتْرُكُ شَيْئاً"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۷۷؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۹۲).</ref> که براساس آنها، عبور از این موقف برای همگان آسان نیست. آنچه در این مجال، باید بِدان پرداخت، نقش و [[جایگاه]] [[امامان]] {{عم}} در این موقف است. براساس برخی [[روایات]]، [[امام علی]] {{ع}} در آن موقف حضور داشته، موجب ورود [[دوستان]] خود به [[بهشت]]، و [[مانع]] از ورود [[دشمنان]] خود به آنجا می‌شود.<ref>على بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۱، ص۳۷۶. سند این روایت معتبر است. نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۳۶.</ref> در روایاتی دیگر که در منابع فريقين آمده، تأکید شده که جواز عبور از [[صراط]]، داشتن [[ولایت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} است.<ref>ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص۲۱۹؛ یحیی بن حسن بن بطريق حلی، العمدة، ص۳۶۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۲۹۰.</ref> در برخی دیگر از [[روایات]]، به‌طور مطلق، از [[ولایت]] [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان عامل [[نجات]] در [[صراط]] یاد شده است.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۱۰۲ و نیز، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، فضائل الشيعة، ص۶.</ref> فراوانیِ [[روایات]] در این بخش نیز به‌گونه‌ای است که می‌توان به صدور این مضمون از [[معصوم]] {{ع}} [[اطمینان]] یافت.<ref>بیش از پانزده روایت وجود دارد. برای دیدن مجموعه روایات، ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۶۴-۷۱.</ref> از آنچه [[گذشت]]، به دست می‌آید که داشتن [[ولایت]] [[امامان]] {{عم}} به موجب گذر از موقف [[صراط]] و ورود به [[بهشت]] است. جالب آنکه در روایتی، از دو نوع [[صراط]] یاد شده است؛ صراطی در این [[دنیا]] که او [[امام]] مفترض‌الطاعة است و [[صراط]] در [[قیامت]] نیز پلی است که هرکس [[امام]] خود را در این [[دنیا]] شناخته و از او [[پیروی]] کرده باشد، از آن عبور کرده، وارد [[بهشت]] می‌شود.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۱.</ref> از همین‌جاست که [[شأن]] دیگری برای ایشان تعریف می‌شود که می‌توان از آن به "[[قسمت‌کننده بهشت و جهنم]]" تعبیر کرد.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref>


=== قسمت‌کننده بهشت و جهنم ===
=== هفتم: قسمت‌کننده بهشت و جهنم ===
[[بهشت و جهنم]] از حقایق انکارناشدنی در سرای دیگر است که [[نیکوکاران]] وارد [[بهشت]]، و [[گنهکاران]] وارد [[جهنم]] می‌شوند. در روایاتی آمده که [[امام علی|امام اميرالمؤمنین]] {{ع}} قسمت‌کننده بهشت و جهنم است. این مقام، در نگاه نخست، مقامی ویژه برای آن حضرت (و نه دیگر [[امامان]] {{عم}}) به‌شمار می‌آید؛ اما چنان‌که خواهد آمد، ارتباطی تنگاتنگ با [[منصب امامت]] دارد. شمار [[روایات]] یادشده چنان فراوان است که تردیدی در صدور این مضمون از [[معصوم]] {{ع}} باقی نمی‌ماند.<ref>نگارنده بیش از بیست روایت دراین‌باره یافته است (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۴-۴۱۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۸۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۶۸ و ۳۶۹.</ref> ضمن آنکه در برخی منابع [[اهل سنت]] نیز چنین روایاتی به چشم می‌خورد. دراین‌باره [[عبدالله بن عمر]] از [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند که خطاب به [[امام على]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|فَأَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ قَسِيمُ النَّارِ}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} نیز در روایتی صحیح [[نقل]] کردند که [[امام علی|امیرالمؤمنين]] {{ع}} بسیار این مضمون را بیان می‌فرمود.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref> [[امام باقر]] {{ع}} نیز از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده که ایشان افزون بر تکرار مضمون پیشین، تأکید کردند که [[دوستان]] خود را وارد [[بهشت]]، و [[دشمنان]] خود را وارد [[جهنم]] می‌کنند.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۶. برای دیدن دیگر روایات در متون حدیثی شیعه، ر. ک: همان، ص۴۱۵-۴۱۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴.</ref> افزون بر آن، برخی عالمان [[اهل سنت]] نیز سخن [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خطاب به [[امام علی]] {{ع}} را دراین‌باره [[نقل]] کرده‌اند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّكَ قَسِيمُ النَّارِ وَ إِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تَدْخُلُهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}} (ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۰۷. نیز، ر.ک: موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۹۴؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۳، ص۲۴۷).</ref>.
[[بهشت و جهنم]] از حقایق انکارناشدنی در سرای دیگر است که [[نیکوکاران]] وارد [[بهشت]]، و [[گنهکاران]] وارد [[جهنم]] می‌شوند. در روایاتی آمده که [[امام علی|امام اميرالمؤمنین]] {{ع}} قسمت‌کننده بهشت و جهنم است. این مقام، در نگاه نخست، مقامی ویژه برای آن حضرت (و نه دیگر [[امامان]] {{عم}}) به‌شمار می‌آید؛ اما چنان‌که خواهد آمد، ارتباطی تنگاتنگ با [[منصب امامت]] دارد. شمار [[روایات]] یادشده چنان فراوان است که تردیدی در صدور این مضمون از [[معصوم]] {{ع}} باقی نمی‌ماند.<ref>نگارنده بیش از بیست روایت دراین‌باره یافته است (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۴-۴۱۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۸۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۶۸ و ۳۶۹.</ref> ضمن آنکه در برخی منابع [[اهل سنت]] نیز چنین روایاتی به چشم می‌خورد. دراین‌باره [[عبدالله بن عمر]] از [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند که خطاب به [[امام على]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|فَأَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ قَسِيمُ النَّارِ}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} نیز در روایتی صحیح [[نقل]] کردند که [[امام علی|امیرالمؤمنين]] {{ع}} بسیار این مضمون را بیان می‌فرمود.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref> [[امام باقر]] {{ع}} نیز از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده که ایشان افزون بر تکرار مضمون پیشین، تأکید کردند که [[دوستان]] خود را وارد [[بهشت]]، و [[دشمنان]] خود را وارد [[جهنم]] می‌کنند.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۱۶. برای دیدن دیگر روایات در متون حدیثی شیعه، ر. ک: همان، ص۴۱۵-۴۱۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴.</ref> افزون بر آن، برخی عالمان [[اهل سنت]] نیز سخن [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خطاب به [[امام علی]] {{ع}} را دراین‌باره [[نقل]] کرده‌اند.<ref>{{متن حدیث|إِنَّكَ قَسِيمُ النَّارِ وَ إِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تَدْخُلُهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}} (ابن مغازلی شافعی، مناقب الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ص۱۰۷. نیز، ر.ک: موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۹۴؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۳، ص۲۴۷).</ref>.


خط ۴۳: خط ۴۳:
در این [[روایت]]، از [[حجت]] بودن، باب [[خدا]] بودن و راه به سوی [[خدا]] بودن [[امام علی]] {{ع}} و دیگر [[امامان]] [[سخن]] به میان آمده و تأکید شده است که اگر کسی از راهی جز راه ایشان به سوی [[خدا]] برود، نابود خواهد شد و تنها در به سوی [[خدا]]، [[امامان]] {{عم}} هستند. به دیگر بیان، کسی که از راه ایشان بخواهد به [[خدا]] برسد، [[سرنوشت]] او ورود در [[بهشت]] برین است و در غیر این صورت، جایگاهی جز [[دوزخ]] نخواهد داشت و آن‌گاه آموزه قسمت‌کننده بودن [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} مطرح شده است. سیاق [[روایت]] این فرضیه را تقویت می‌کند که اگر [[امام علی]] {{ع}} قسمت‌کننده بهشت و جهنم است، به [[دلیل]] [[حجت]] بودن، باب بودن و [[سبیل]] بودن اوست؛ عواملی که جزء جدایی‌ناپذیر [[منصب]] [[امامت بوده]]، در دیگر [[امامان]] نیز وجود دارد؛ از‌این‌رو، این مقام برگرفته از [[مقام امامت]] است. در [[روایت]] دیگری (که به لحاظ سندی و دلالی در حد [[تأیید]]، کارساز است) [[عبدالله بن عمر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند که ایشان ضمن تشریح برخی وقایع [[روز قیامت]]، خطاب به [[امام علی]] {{ع}} بیان کردند که در آن روز منادی می‌پرسد که خلیفه [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} کجاست؟ آن‌گاه منادی ندا می‌دهد: "...ای [[علی]]، کسی که تو را [[دوست]] داشت، وارد [[بهشت]] کن و کسی را که با تو [[دشمنی]] کرد، وارد [[جهنم]] کن. پس تو تقسیم‌کننده [[بهشت و جهنم]] هستی".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.</ref> در این [[روایت]] نیز [[شأن]] قسمت‌کننده بهشت و جهنم به اعتبار خليفه [[پیامبر]] بودن به على {{ع}} داده شده است. روشن است که تمام [[امامان]] {{عم}} خلفای آن حضرت هستند، پس شاید بتوان گفت که همه [[امامان]] {{عم}} این نشان را دارند. البته نگارنده در پی آن نیست تا [[اثبات]] کند این مقام برای تمام [[امامان]] {{عم}} است؛ بلکه در پی [[تبیین]] رابطه مقام [[امامت]] و [[شأن]] قسمت‌کننده بهشت و جهنم است و روشن است که منافاتی ندارد شأنی از باب [[مقام امامت]] باشد، اما یک [[امام]] به عنوان نماد آن مقام، [[شأن]] يادشده را داشته باشد. به هر روی، اگر فرضيه اول ثابت شود، نمی‌توان این شان را [[شأن]] [[منصب امامت]] دانست، و اگر فرضیه دوم پذیرفته شود، این [[شأن]] به عنوان یکی از [[شئون]] [[اخروی]] [[امام]] {{ع}} به‌شمار می‌رود<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۲ ـ ۱۶۸.</ref>.
در این [[روایت]]، از [[حجت]] بودن، باب [[خدا]] بودن و راه به سوی [[خدا]] بودن [[امام علی]] {{ع}} و دیگر [[امامان]] [[سخن]] به میان آمده و تأکید شده است که اگر کسی از راهی جز راه ایشان به سوی [[خدا]] برود، نابود خواهد شد و تنها در به سوی [[خدا]]، [[امامان]] {{عم}} هستند. به دیگر بیان، کسی که از راه ایشان بخواهد به [[خدا]] برسد، [[سرنوشت]] او ورود در [[بهشت]] برین است و در غیر این صورت، جایگاهی جز [[دوزخ]] نخواهد داشت و آن‌گاه آموزه قسمت‌کننده بودن [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} مطرح شده است. سیاق [[روایت]] این فرضیه را تقویت می‌کند که اگر [[امام علی]] {{ع}} قسمت‌کننده بهشت و جهنم است، به [[دلیل]] [[حجت]] بودن، باب بودن و [[سبیل]] بودن اوست؛ عواملی که جزء جدایی‌ناپذیر [[منصب]] [[امامت بوده]]، در دیگر [[امامان]] نیز وجود دارد؛ از‌این‌رو، این مقام برگرفته از [[مقام امامت]] است. در [[روایت]] دیگری (که به لحاظ سندی و دلالی در حد [[تأیید]]، کارساز است) [[عبدالله بن عمر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند که ایشان ضمن تشریح برخی وقایع [[روز قیامت]]، خطاب به [[امام علی]] {{ع}} بیان کردند که در آن روز منادی می‌پرسد که خلیفه [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} کجاست؟ آن‌گاه منادی ندا می‌دهد: "...ای [[علی]]، کسی که تو را [[دوست]] داشت، وارد [[بهشت]] کن و کسی را که با تو [[دشمنی]] کرد، وارد [[جهنم]] کن. پس تو تقسیم‌کننده [[بهشت و جهنم]] هستی".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۶۱.</ref> در این [[روایت]] نیز [[شأن]] قسمت‌کننده بهشت و جهنم به اعتبار خليفه [[پیامبر]] بودن به على {{ع}} داده شده است. روشن است که تمام [[امامان]] {{عم}} خلفای آن حضرت هستند، پس شاید بتوان گفت که همه [[امامان]] {{عم}} این نشان را دارند. البته نگارنده در پی آن نیست تا [[اثبات]] کند این مقام برای تمام [[امامان]] {{عم}} است؛ بلکه در پی [[تبیین]] رابطه مقام [[امامت]] و [[شأن]] قسمت‌کننده بهشت و جهنم است و روشن است که منافاتی ندارد شأنی از باب [[مقام امامت]] باشد، اما یک [[امام]] به عنوان نماد آن مقام، [[شأن]] يادشده را داشته باشد. به هر روی، اگر فرضيه اول ثابت شود، نمی‌توان این شان را [[شأن]] [[منصب امامت]] دانست، و اگر فرضیه دوم پذیرفته شود، این [[شأن]] به عنوان یکی از [[شئون]] [[اخروی]] [[امام]] {{ع}} به‌شمار می‌رود<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۲ ـ ۱۶۸.</ref>.


=== شفاعت ===
=== هشتم: شفاعت ===
شفاعت و دستگیری از [[گنهکاران]] در [[قیامت]] به وسیله [[انسان‌های برگزیده]] [[خدا]] از جمله آموزه‌هایی است که مورد پذیرش فِرق [[مسلمانان]] بوده، و [[قرآن کریم]] نیز از آن خبر داده است؛ چنان‌که درباره شفاعت [[فرشتگان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}.<ref>و آنها جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد، شفاعت نمی‌کنند و از ترس او بیمناک‌اند؛ سوره انبياء، آیه۲۸.</ref> درباره دیگر [[شفیعان]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}.<ref>و کسانی که جز خدا پرستش می‌شوند، هرگز مالک شفاعت نمی‌شوند؛ مگر کسانی که گواهی به حق داده و به خوبی آگاه‌اند؛ سوره زخرف، آیه۸۶.</ref> در روایاتی نیز آمده که یکی از [[شئون]] [[امامان]]{{عم}} در [[قیامت]]، شفاعتگری آنهاست؛<ref>روایات یادشده در متون روایی پرشماری نقل شده‌اند. در برخی روایات، از اصل شفاعت سخن به میان آمده است (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴. وی چهار روایت ذکر کرده است). در برخی روایات نیز برخی موانع شفاعت، مانند استخفاف نماز و... بیان شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۷۰). در برخی روایات، تأکید شده که شفاعت برای گناهکاران امت است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴). برخی روایات نیز بیانگر آن است که شفاعت امامان{{عم}} ویژه شیعیان است (رک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴).</ref> چنان‌که [[امام هادی]]{{ع}} در [[زیارت جامعه کبیره]] بر وجود این [[شأن]] برای [[امامان]]{{عم}} تأکید کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقيه، ج۲، ص۲۱۶).</ref> فراوانیِ [[روایات]] مربوط به شفاعت به‌گونه‌ای است که [[انسان]] را از بررسی سندی تک‌تک [[روایات]] بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه به سه [[روایت]] اشاره می‌کنیم:
شفاعت و دستگیری از [[گنهکاران]] در [[قیامت]] به وسیله [[انسان‌های برگزیده]] [[خدا]] از جمله آموزه‌هایی است که مورد پذیرش فِرق [[مسلمانان]] بوده، و [[قرآن کریم]] نیز از آن خبر داده است؛ چنان‌که درباره شفاعت [[فرشتگان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}.<ref>و آنها جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد، شفاعت نمی‌کنند و از ترس او بیمناک‌اند؛ سوره انبياء، آیه۲۸.</ref> درباره دیگر [[شفیعان]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}.<ref>و کسانی که جز خدا پرستش می‌شوند، هرگز مالک شفاعت نمی‌شوند؛ مگر کسانی که گواهی به حق داده و به خوبی آگاه‌اند؛ سوره زخرف، آیه۸۶.</ref> در روایاتی نیز آمده که یکی از [[شئون]] [[امامان]]{{عم}} در [[قیامت]]، شفاعتگری آنهاست؛<ref>روایات یادشده در متون روایی پرشماری نقل شده‌اند. در برخی روایات، از اصل شفاعت سخن به میان آمده است (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴. وی چهار روایت ذکر کرده است). در برخی روایات نیز برخی موانع شفاعت، مانند استخفاف نماز و... بیان شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۷۰). در برخی روایات، تأکید شده که شفاعت برای گناهکاران امت است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴). برخی روایات نیز بیانگر آن است که شفاعت امامان{{عم}} ویژه شیعیان است (رک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴).</ref> چنان‌که [[امام هادی]]{{ع}} در [[زیارت جامعه کبیره]] بر وجود این [[شأن]] برای [[امامان]]{{عم}} تأکید کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقيه، ج۲، ص۲۱۶).</ref> فراوانیِ [[روایات]] مربوط به شفاعت به‌گونه‌ای است که [[انسان]] را از بررسی سندی تک‌تک [[روایات]] بی‌نیاز می‌سازد. برای نمونه به سه [[روایت]] اشاره می‌کنیم:
# [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی صحیح فرمودند: "شفاعت ما موجب نابودی [[گناهان]] شما می‌شود"؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۶۹ و ۴۷۰.</ref>
# [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی صحیح فرمودند: "شفاعت ما موجب نابودی [[گناهان]] شما می‌شود"؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۶۹ و ۴۷۰.</ref>
خط ۵۱: خط ۵۱:
از آنچه گذشت می‌توان شفاعت را نیز یکی از [[شئون]] [[امامان]]{{عم}} در [[روز قیامت]] دانست<ref> برای تفصیل بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی، الشفاعة فی الكتاب و السنة؛ محمد باقر علم الهدی، شفاعت.</ref><ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.</ref>
از آنچه گذشت می‌توان شفاعت را نیز یکی از [[شئون]] [[امامان]]{{عم}} در [[روز قیامت]] دانست<ref> برای تفصیل بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی، الشفاعة فی الكتاب و السنة؛ محمد باقر علم الهدی، شفاعت.</ref><ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.</ref>


=== صاحب حوض کوثر ===
=== نهم: صاحب حوض کوثر ===
براساس [[روایات]] پرشمار، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[بهشت]]، حوضی به نام حوض کوثر دارد که از آب گوارای آن به [[مؤمنان]] می‌دهند. این روایات آن‌چنان فراوان‌اند که می‌توان به [[تواتر معنوی]] آنها [[حکم]] داد.<ref>تواتر معنوی بدین معناست که الفاظ احادیث، متفاوت است؛ اما همگی یک مضمون را بیان می‌کنند (سید محمد صادق روحانی، زبدة الاصول، ج۳، ص۱۵۴). علامه مجلسی دراین‌باره ۳۳ روایت را گردآوری کرده است (ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۱۶-۲۹).</ref> در این روایات، نقش [[امام علی]]{{ع}} به عنوان ساقی و حتی صاحب [[حوض]] برجسته شده است. دراین‌باره، [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده‌اند: "...همانا او صاحب حوض من است. از دشمنانش منع کرده، دوستانش را می‌نوشاند".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰ و نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیع صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۹؛ همو، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۹۴؛ تفسير الامام العسکری{{ع}}، ص۱۸۴.</ref> در این میان، جایگاه دیگر امامان نیز در رابطه با مسئله حوض کوثر مهم است. البته در اغلب روایات، تنها به ارتباط امام علی{{ع}} با این حوض اشاره شده است؛ گویی که شاید نتوان آن را [[شأن امامت]] دانست؛ اما با جست‌وجوی بیشتر در روایات، می‌توان شواهدی به دست آورد که بیانگر ارتباط این حوض با [[مقام امامت]] باشد. برای نمونه، در روایتی صحیح چنین آمده است: من با [[رسول الله]]{{صل}} هستم و [[عترت]] و دو [[سبط]] من در کنار حوض همراه من هستند. پس هرکس ما را می‌خواهد، باید سخن ما را گرفته، مانند ما عمل کند.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۲۴. نیز، ر. ک: محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۷۴.</ref> در این [[روایت]]، از حضور تمام امامان{{عم}} کنار حوض کوثر یاد شده است. در روایتی دیگر چنین آمده است که هرکس می‌خواهد از [[وحشت]] [[روز قیامت]] در [[امان]] باشد، [[ولایت علی]]{{ع}} را بپذیرد که او خليفه پس از من و صاحب [[حوض]] من است.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰. این روایت به دلیل وجود محمد بن ابی القاسم - که مهمل است - اعتبار سندی لازم را ندارد؛ اما برای تأیید، مفید است.</ref> همچنین در [[روایات]] دیگری از [[اطاعت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان شرط [[نوشیدن]] از حوض کوثر یاد شده است.<ref>سید علی بن طاووس حسنی، التحصين، ص۵۶۴.</ref> مجموعه این روایات نشان می‌دهد که آنچه موجب رسیدن به حوض کوثر و نوشیدن از آن است، داشتن [[ولایت امامان]]{{عم}} است؛ چراکه [[ولایت]] امیرالمؤمنين{{ع}} (بدون دیگر [[امامان]]{{عم}}) نمی‌تواند موجب رسیدن به این [[نعمت]] شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۷۰.</ref>.
براساس [[روایات]] پرشمار، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[بهشت]]، حوضی به نام حوض کوثر دارد که از آب گوارای آن به [[مؤمنان]] می‌دهند. این روایات آن‌چنان فراوان‌اند که می‌توان به [[تواتر معنوی]] آنها [[حکم]] داد.<ref>تواتر معنوی بدین معناست که الفاظ احادیث، متفاوت است؛ اما همگی یک مضمون را بیان می‌کنند (سید محمد صادق روحانی، زبدة الاصول، ج۳، ص۱۵۴). علامه مجلسی دراین‌باره ۳۳ روایت را گردآوری کرده است (ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۱۶-۲۹).</ref> در این روایات، نقش [[امام علی]]{{ع}} به عنوان ساقی و حتی صاحب [[حوض]] برجسته شده است. دراین‌باره، [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده‌اند: "...همانا او صاحب حوض من است. از دشمنانش منع کرده، دوستانش را می‌نوشاند".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰ و نیز، ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیع صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۹؛ همو، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۹۴؛ تفسير الامام العسکری{{ع}}، ص۱۸۴.</ref> در این میان، جایگاه دیگر امامان نیز در رابطه با مسئله حوض کوثر مهم است. البته در اغلب روایات، تنها به ارتباط امام علی{{ع}} با این حوض اشاره شده است؛ گویی که شاید نتوان آن را [[شأن امامت]] دانست؛ اما با جست‌وجوی بیشتر در روایات، می‌توان شواهدی به دست آورد که بیانگر ارتباط این حوض با [[مقام امامت]] باشد. برای نمونه، در روایتی صحیح چنین آمده است: من با [[رسول الله]]{{صل}} هستم و [[عترت]] و دو [[سبط]] من در کنار حوض همراه من هستند. پس هرکس ما را می‌خواهد، باید سخن ما را گرفته، مانند ما عمل کند.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۲۴. نیز، ر. ک: محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۷۴.</ref> در این [[روایت]]، از حضور تمام امامان{{عم}} کنار حوض کوثر یاد شده است. در روایتی دیگر چنین آمده است که هرکس می‌خواهد از [[وحشت]] [[روز قیامت]] در [[امان]] باشد، [[ولایت علی]]{{ع}} را بپذیرد که او خليفه پس از من و صاحب [[حوض]] من است.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۸۰. این روایت به دلیل وجود محمد بن ابی القاسم - که مهمل است - اعتبار سندی لازم را ندارد؛ اما برای تأیید، مفید است.</ref> همچنین در [[روایات]] دیگری از [[اطاعت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان شرط [[نوشیدن]] از حوض کوثر یاد شده است.<ref>سید علی بن طاووس حسنی، التحصين، ص۵۶۴.</ref> مجموعه این روایات نشان می‌دهد که آنچه موجب رسیدن به حوض کوثر و نوشیدن از آن است، داشتن [[ولایت امامان]]{{عم}} است؛ چراکه [[ولایت]] امیرالمؤمنين{{ع}} (بدون دیگر [[امامان]]{{عم}}) نمی‌تواند موجب رسیدن به این [[نعمت]] شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۷۰.</ref>.


۱۱۲٬۳۴۹

ویرایش