اسم اعظم در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←آثار متاله شدن
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=== [[آصف بن برخیا]] {{ع}} === | === [[آصف بن برخیا]] {{ع}} === | ||
به وی یک حرف از [[اسم اعظم]] داده شده بود که با آن یک حرف توانست کمتر از چشم برهم زدنی، تخت ملکه [[یمن]] را از [[یمن]] به [[شام]]، نزد [[سلیمان]] {{ع}}آورد<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ نورالثقلين، ج۴، ص۸۸ ـ۹۰.</ref>: {{متن قرآن|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>آنکه دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>. از [[ابن عباس]] [[نقل]] شده که | به وی یک حرف از [[اسم اعظم]] داده شده بود که با آن یک حرف توانست کمتر از چشم برهم زدنی، تخت ملکه [[یمن]] را از [[یمن]] به [[شام]]، نزد [[سلیمان]] {{ع}}آورد<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ نورالثقلين، ج۴، ص۸۸ ـ۹۰.</ref>: {{متن قرآن|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>آنکه دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>. از [[ابن عباس]] [[نقل]] شده که آصف بن برخیا تخت بلقیس را با ذکر «یا [[حی]] یا قیوم» احضار کرد<ref>مجمع البيان، ج۲، ص۶۹۶؛ ج۷، ص۳۴۹.</ref>.<ref>[[احمد عابدی|عابدی، احمد]]، [[اسم اعظم - عابدی (مقاله)|اسم اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۶۸.</ref> | ||
=== [[عیسی]] {{ع}} === | === [[عیسی]] {{ع}} === | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
== [[علم الکتاب]] و [[اسم اعظم]] == | == [[علم الکتاب]] و [[اسم اعظم]] == | ||
رابطهٔ [[علم الکتاب]] با [[اسم اعظم]] با توجه به داستان [[وصی]] [[سلیمان]] و توصیف [[قرآن]] دربارهٔ او، به علاوهٔ تبیین [[روایات]] از چگونگی امکان حاضر نمودن تخت، روشن میگردد. [[قرآن کریم]] در آیهٔ چهلم سورهٔ نمل پس از ذکر داستانِ هدهد و [[سلیمان]] و [[آگاه]] شدن وی از گروهی از [[انسانها]] که به [[عبادت]] [[خورشید]] میپرداختند، به [[تدابیر]] [[سلیمان]] برای نشان دادن حقایق به آنها و رها نمودنشان از [[شرک]] نیز اشاره مینماید، از جمله [[سلیمان]] درخواست حاضر نمودن تخت [[سرپرست]] این [[قوم]] را از [[نزدیکان]] و [[خواص]] خود نمود تا قبل از حضور ملکهٔ | رابطهٔ [[علم الکتاب]] با [[اسم اعظم]] با توجه به داستان [[وصی]] [[سلیمان]] و توصیف [[قرآن]] دربارهٔ او، به علاوهٔ تبیین [[روایات]] از چگونگی امکان حاضر نمودن تخت، روشن میگردد. [[قرآن کریم]] در آیهٔ چهلم سورهٔ نمل پس از ذکر داستانِ هدهد و [[سلیمان]] و [[آگاه]] شدن وی از گروهی از [[انسانها]] که به [[عبادت]] [[خورشید]] میپرداختند، به [[تدابیر]] [[سلیمان]] برای نشان دادن حقایق به آنها و رها نمودنشان از [[شرک]] نیز اشاره مینماید، از جمله [[سلیمان]] درخواست حاضر نمودن تخت [[سرپرست]] این [[قوم]] را از [[نزدیکان]] و [[خواص]] خود نمود تا قبل از حضور ملکهٔ بلقیس، با این کار اسباب [[اندیشه]] و [[هدایت]] وی را ایجاد نماید. | ||
[[قرآن کریم]] فردی که اینگونه توصیف نموده، {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}}<ref> آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> را تحقق بخش این درخواست [[سلیمان]] آن هم در زمانی بسیار کوتاه و به شکلی [[خیره]] کننده معرفی مینماید. [[قرآن]] منشأ چنین کار و قدرتی را [[آگاهی]] داشتن او از بخشی از [[علم کتاب]] دانسته است. از جانب دیگر [[روایات]] با | [[قرآن کریم]] فردی که اینگونه توصیف نموده، {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}}<ref> آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> را تحقق بخش این درخواست [[سلیمان]] آن هم در زمانی بسیار کوتاه و به شکلی [[خیره]] کننده معرفی مینماید. [[قرآن]] منشأ چنین کار و قدرتی را [[آگاهی]] داشتن او از بخشی از [[علم کتاب]] دانسته است. از جانب دیگر [[روایات]] با ارتباط دادن [[دانایی]] نسبت به [[علم کتاب]] و [[اسم اعظم]] و تطابق این دو، تصریح دارند که بهرهٔ چنین شخصی از [[اسم اعظم الهی]] آن هم یکی از هفتاد و سه حرف آن زمینهٔ [[قدرت]] تحقق چنین عملی را برای وی فراهم نمود. | ||
[[امام جعفر صادق]] {{ع}} برای بیان | [[امام جعفر صادق]] {{ع}} برای بیان عظمت [[علم الکتاب]] با استنادِ به آیهٔ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}}<ref>آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> به سَدیر میفرماید: آیا میدانی چه مقدار از [[علم الکتاب]] در [[اختیار]] وی بود که چنین کاری را توانست انجام بدهد؟. [[سدیر]] از حضرت {{ع}} درخواست پاسخ این مطلب را مینماید و ایشان میفرماید: به مقدار قطرهای از آب دریا «دریای اخضر»، سپس حضرت برای [[تذکر]] به کوچک نشمردن این [[علم]] از او سؤال مینماید این قطره آب در برابر [[علم الکتاب]] چقدر است؟ [[سدیر]] آن را بسیار ناچیز میداند امّا حضرت به او توجّه میدهد که این [[علم الهی]] در برابر [[علوم]] عادی بسیار پرعظمت است: {{متن حدیث|فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِه}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.</ref> در این [[روایت]] به مقدار و ثمرهٔ [[علم الکتاب]] اشاره و تصریح شده است که [[آصف]] با توجه به [[آگاهی]] از بخش کوچکی از [[علم الکتاب]] توانست چه [[توانایی]] را از خود نشان دهد. در [[روایات]] دیگر این [[توانایی]] [[آصف]] صراحتاً به بهره مندی او از یک حرف از [[اسم اعظم]] نسبت داده شده است. | ||
[[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] میکند: ایشان پس از اشاره به [[اسم اعظم]] و تشکیل آن از هفتاد و سه حرف فرمودند: {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْن}}<ref>همانا نزد آصف از اسم اعظم تنها یک حرف بود پس زبان به آن گشود و زمین ما بین خود و تخت بلقیس را شکافت تا با سدیر خود تخت را به چنگ کشید سپس زمین به حالت قبل خود برگشت در سریعتر از یک چشم به هم زدن؛ بصائرالدرجات، ج١، ص٢٠٨.</ref>. | [[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] میکند: ایشان پس از اشاره به [[اسم اعظم]] و تشکیل آن از هفتاد و سه حرف فرمودند: {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْن}}<ref>همانا نزد آصف از اسم اعظم تنها یک حرف بود پس زبان به آن گشود و زمین ما بین خود و تخت بلقیس را شکافت تا با سدیر خود تخت را به چنگ کشید سپس زمین به حالت قبل خود برگشت در سریعتر از یک چشم به هم زدن؛ بصائرالدرجات، ج١، ص٢٠٨.</ref>. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
[[میزان]] هم پوشی، [[آگاهی]] و [[معرفت]] بخشی میان [[اسم اعظم]] و [[کتاب مبین]] بیان شد، اما در وجه تمایز این دو طبق [[روایات]] میتوان گفت [[اسم اعظم]] [[آگاهی]] داشتنِ بر [[روابط]] موجودات و حوادث میباشد که به مرحلهای بالاتر از آکاهی از اشیاء به [[آگاهی]] از [[روابط]] وعلل و اسباب آن نیز اشاره دارد، که [[علم]] به آن به معنای تسط بر [[تغییر]] و یا ایجاد امر و چیزی میباشد لذاست که در [[روایات]] این [[آگاهی]] را سبب [[اجابت]] حتمی خواستهٔ [[عارف]] به آن دانستهاند، اما [[کتاب مبین]] [[آگاهی]] یافتن از جریانها وحوادث بدون اشاره به امکان [[تصرف]] و تحول درآن میباشد، به تعبییر دیگر برخورداری از [[کتاب مبین]] صرف [[آگاهی]] است بدون [[اختیار]] و تسلطی بر دگرگونی و جابجایی آنها، البته این [[آگاهی]] بسیار پر [[عظمت]] و خاص میباشد. شاید علت جدا بیان شدن این دو نیز همین باشد<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر، محمد تقی]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایاننامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۲۷.</ref>. | [[میزان]] هم پوشی، [[آگاهی]] و [[معرفت]] بخشی میان [[اسم اعظم]] و [[کتاب مبین]] بیان شد، اما در وجه تمایز این دو طبق [[روایات]] میتوان گفت [[اسم اعظم]] [[آگاهی]] داشتنِ بر [[روابط]] موجودات و حوادث میباشد که به مرحلهای بالاتر از آکاهی از اشیاء به [[آگاهی]] از [[روابط]] وعلل و اسباب آن نیز اشاره دارد، که [[علم]] به آن به معنای تسط بر [[تغییر]] و یا ایجاد امر و چیزی میباشد لذاست که در [[روایات]] این [[آگاهی]] را سبب [[اجابت]] حتمی خواستهٔ [[عارف]] به آن دانستهاند، اما [[کتاب مبین]] [[آگاهی]] یافتن از جریانها وحوادث بدون اشاره به امکان [[تصرف]] و تحول درآن میباشد، به تعبییر دیگر برخورداری از [[کتاب مبین]] صرف [[آگاهی]] است بدون [[اختیار]] و تسلطی بر دگرگونی و جابجایی آنها، البته این [[آگاهی]] بسیار پر [[عظمت]] و خاص میباشد. شاید علت جدا بیان شدن این دو نیز همین باشد<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر، محمد تقی]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایاننامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۲۷.</ref>. | ||
==اسم اعظم== | == حقیقت اسم اعظم == | ||
هر چند که تعبیر اسم اعظم در قرآن نیامده است، اما در [[روایات]] و [[آیات]] از آن بسیار یاد شده است. [[اسم اعظم]]، [[اسم الهی]] است که جامع، [[مرجع]] و منتهای همه | هر چند که تعبیر اسم اعظم در قرآن نیامده است، اما در [[روایات]] و [[آیات]] از آن بسیار یاد شده است. [[اسم اعظم]]، [[اسم الهی]] است که جامع، [[مرجع]] و منتهای همه اسما و [[صفات الهی]] است و همه [[حقایق]] هستی را در بردارد<ref>المیزان، علامه طباطبایی، ج ۸، ص۳۵۴.</ref>. بنابراین میتوان گفت که وی همان متاله است؛ زیرا [[الله]] همان اسم جامع و کامل است که همه اسما و صفات الهی را در خود دارد. | ||
=== اسم اعظم، [[حقیقت]] خارجی === | |||
اسم اعظم تنها یک نام و اسم و لفظ نیست تا بر زبان آورده شود، بنابراین کسی نمیتواند به صرف [[آگاهی]] از لفظی و نامی مدعی شود که دارای اسم اعظم است؛ زیرا اسم اعظم به معنای متاله شدن است که در یک فرآیندی با فعلیت بخشی به همه اسما و صفات الهی از طریق [[عبودیت]] و [[تقرب]] در [[انسان]] پدید میآید و چنین شخصی به [[اذن الهی]] در هستی تصرف میکند؛ زیرا کسی که متاله شود و دارای اسم اعظم گردد، بر اساس [[سنت]] و [[قانون الهی]]، [[خلیفه]] اوست و میتواند در [[کائنات]] تصرف کند. | |||
بسیاری بر این باورند که اسم اعظم نام و لفظی است که با گفتن صوتی و لفظی آن میتوان تصرف کرد؛ اگر چنین چیزی درست باشد، تنها از آن کسی است که ذات وی متاله باشد و ظرفیت بیان این اسم و نام را دارا به دست آورده باشد. به این معنا که این اسم و نام حتی به شکل لفظی از حلقوم چه کسی بیرون میآید؟ اگر کسی که فاقد ذاتی باشد نمیتواند با بیان و گفتن قولی اسم اعظم تصرفی در کائنات داشته باشد. از این روست که در [[قرآن]] همواره از " اذن الهی" در هنگام تصرف در کائنات سخن به میان آمده است و حتی [[پیامبران]]{{ع}} در هنگام آوردن [[معجزه]] و [[بینه]] ای براین نکته تأکید داشتند و [[خداوند]] آنان را از این امر مستثنا نکرده است. | بسیاری بر این باورند که اسم اعظم نام و لفظی است که با گفتن صوتی و لفظی آن میتوان تصرف کرد؛ اگر چنین چیزی درست باشد، تنها از آن کسی است که ذات وی متاله باشد و ظرفیت بیان این اسم و نام را دارا به دست آورده باشد. به این معنا که این اسم و نام حتی به شکل لفظی از حلقوم چه کسی بیرون میآید؟ اگر کسی که فاقد ذاتی باشد نمیتواند با بیان و گفتن قولی اسم اعظم تصرفی در کائنات داشته باشد. از این روست که در [[قرآن]] همواره از " اذن الهی" در هنگام تصرف در کائنات سخن به میان آمده است و حتی [[پیامبران]]{{ع}} در هنگام آوردن [[معجزه]] و [[بینه]] ای براین نکته تأکید داشتند و [[خداوند]] آنان را از این امر مستثنا نکرده است. | ||
تأکید بر [[اذن الهی]] از آن روست که شخص در مسیرشدنهای کمالی به جایگاه و درجه ای از [[انسانیت]] میرسد که همه [[اسما]] و [[صفات الهی]] را در خود تحقق وفعلیت میبخشد. از این رو به عنوان [[خلیفه الله]] ظهور مییابد و میتواند به سبب همین [[مقام]] و [[منزلت]] [[خلافت الهی]]، در [[کائنات]] [[تصرف]] کند و محدوده و مرزهای تصرف وی نیز در دایره هستی است که به [[نورانیت]] [[الله]] ظهور یافته است. بنابراین نمیتواند در ورای این هستی که به نورانیت الله ظهور نیافته تصرف کند؛ چنان که کسی نتوانسته است متاله شود، اصولا هیچ اذنی برای تصرف ندارد؛ زیرا تنها کسانی [[خلیفه الهی]] هستند و [[توانایی]] تصرف در کائنات را دارا میباشند که [[اسمای الهی]] را در خود تحقق بخشیده و متاله شده باشند. | تأکید بر [[اذن الهی]] از آن روست که شخص در مسیرشدنهای کمالی به جایگاه و درجه ای از [[انسانیت]] میرسد که همه [[اسما]] و [[صفات الهی]] را در خود تحقق وفعلیت میبخشد. از این رو به عنوان [[خلیفه الله]] ظهور مییابد و میتواند به سبب همین [[مقام]] و [[منزلت]] [[خلافت الهی]]، در [[کائنات]] [[تصرف]] کند و محدوده و مرزهای تصرف وی نیز در دایره هستی است که به [[نورانیت]] [[الله]] ظهور یافته است. بنابراین نمیتواند در ورای این هستی که به نورانیت الله ظهور نیافته تصرف کند؛ چنان که کسی نتوانسته است متاله شود، اصولا هیچ اذنی برای تصرف ندارد؛ زیرا تنها کسانی [[خلیفه الهی]] هستند و [[توانایی]] تصرف در کائنات را دارا میباشند که [[اسمای الهی]] را در خود تحقق بخشیده و متاله شده باشند. | ||
از مطالب پیش گفته به دست میآید که تصور این که [[اسم اعظم]]، تنها نام و اسم لفظی باشد که بتوان با [[کشف]] آن و به دست آوردن آن از [[حروف مقطعه]] [[قرآن]] یا [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} یا در [[آیه الکرسی]] و مانند آن در [[جهان]] و کائنات تصرف کرد، سخنی [[بیهوده]] و به دور از واقعیتهای هستی و [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] میباشد؛ زیرا اگر این گونه بود هر کسی میتوانست به این نام دست یافته و برای [[هواهای نفسانی]] خویش در کائنات تصرف کند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[سلطه بر کائنات با اسم اعظم (مقاله)|سلطه بر کائنات با اسم اعظمی]].</ref>. | |||
=== آثار متاله شدن === | |||
اگر کسی به اسم اعظم دست یافت و متاله شد میتواند به اذن الهی و [[خلافت]] بر کائنات، در آن تصرف تکوینی نماید. در [[آیات قرآنی]] به غیر از [[پیامبران]] و [[معصومان]]{{ع}} از کسانی دیگری به عنوان دارندگان و حاملان اسم اعظم یاد شده است. | |||
از جمله کسانی که به اسم اعظم دست یافته بود و در مقام متاله به سر میبرد، میتوان از [[بلعم باعورا]] یاد کرد. خداوند در [[آیه]] ۱۷۵ [[سوره اعراف]] بیان میکند که وی در مسیر شدن هایش به جایگاهی عالی و بلند رسیده بود و [[آیات الهی]] را در [[اختیار]] داشت. از [[روایات تفسیری]] استفاده میشود که تعبیر [[قرآن]] به این که [[بلعم باعورا]] دارنده آیات الهی بوده است، همان رسیدن به مقام متاله و دارندگی [[اسم اعظم]] [[الهی]] بوده است<ref>نورالثقلین، ذیل ایه، حدیث ۳۶۷ و مراه العقول، ج ۳، ص۳۷.</ref>. | |||
بلعم باعورا که از [[امت]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بود با [[اطاعت]] و [[بندگی]] خود را جایی میرسد که میتوانست در کائنات [[تصرف]] کند. گزارشهایی چندی از تصرفات وی در کائنات در برخی از [[روایات اسلامی]] و غیر [[اسلامی]] آمده است. | |||
اسم اعظم | از دیگر کسانی که متاله شده و دارنده اسم اعظم گردیده میتوان به [[آصف بن برخیا]] [[وزیر]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و [[عفریت]] جنی یاد کرد. آن دو نیز دارنده اسم اعظم الهی بودند و میتوانستند در کائنات و هستی تصرف نمایند. [[خداوند]] در [[آیه]] ۴۰ [[سوره نمل]] با تعبیر این که وی دارای " [[علم من الکتاب]]" است از دارندگی اسم اعظم وی یاد میکند. از این روست که وی میتوانست تخت بقلیس را که در [[یمن]] بود در کمتر از یک چشم بر هم زدن به [[فلسطین]] منتقل کند. روایات اسلامی نیز این معنا را [[تأیید]] میکند که مراد از " علم من الکتاب " دارندگی اسم اعظم و متاله شدن است<ref>تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه.</ref> | ||
از سویی دیگر، دارندگی اسم اعظم و یا متاله شدن به معنای دست یابی به [[عصمت]] نیست؛ زیرا عصمت مقام [[برتری]] است که نیازمند توجه ویژه از سوی [[خداوند]] و [[تطهیر الهی]] است.<ref>{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًۭا}} «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> البته شاید بتوان گفت که متالهان از نوعی عصمت در درجات پایین برخوردار میباشند ولی این عصمت هرگز آنان را تا پایان [[حیات دنیوی]] از [[شر]] [[شیطان]] و وسوسههای [[نفسانی]] و بیرونی [[حفظ]] نمیکند. از این روست که تفاوتهای ماهوی میان هر یک از مقامات وجود دارد. | کسانی که متاله و دارنده اسم اعظم هستند بر [[تکوین]] و امور هستی و کائنات، [[تسلط]] و [[سلطه]] دارند و میتواند آنان را هر گونه که [[ماذون]] هستند تصرف کنند. از جمله تصرفاتی که در قرآن به صراحت از آن سخن به میان امده جا به جایی [[تخت بلقیس]] بوده است که از سوی آصف بن برخیا انجام میپذیرد. تصرفات [[حضرت عیسی]]{{ع}} از جمله [[زنده کردن]] [[مردگان]]، [[خلقت]] پرندگان، [[درمان]] بیماریهای سخت درمان و مانند آن، طبق [[روایات]] از جمله دخل و تصرفاتی است که با اسم اعظم صورت میگرفت<ref>مراه العقول، ج ۳، ص۳۷.</ref>. | ||
از [[آیات قرآنی]] که در ارتباط با دارندگی اسم اعظم وارد شده است نه تنها عصمت [[اثبات]] نمیشود بلکه مواردی را نیز بیان میکند که دارنده آن دچار [[لغزش]] شده و حتی [[سقوط]] کرده است. | |||
اسم اعظم و متاله شدن، در [[حقیقت]] عامل ترفیع درجات [[بشر]] است به گونه ای که میتواند در [[مقامات]] عالی هستی قرار گرفته و در آن [[تصرف]] کرده و تغییرات و تبدیلات و تحویلاتی در آن انجام دهد. [[آیات]] ۱۷۵ و ۱۷۶ [[سوره اعراف]] این معنا را روشن میسازد که [[اسم اعظم]] و متاله شدن تا چه اندازه سبب میشود تا [[خلافت الهی]] را در [[اختیار]] گیرد و بتواند در مقام [[ربوبیت]] طولی عمل کند. البته همه دارندگان اسم اعظم در یک مرتبه و درجه نیستند؛ زیرا برخی از آنان تنها [[توانایی]] تصرفات در بخشی را دارا میباشند و برخی دیگر در همه بخشهای هستی و کائنات [[ماذون]] به تصرف میباشند، چنان که کیفیت تصرفات نیز متفاوت میباشد. این معنا را میتوان از کیفیت تصرف [[آصف]] و [[عفریت]] به دست آورد. | |||
از سویی دیگر، دارندگی اسم اعظم و یا متاله شدن به معنای دست یابی به [[عصمت]] نیست؛ زیرا عصمت مقام [[برتری]] است که نیازمند توجه ویژه از سوی [[خداوند]] و [[تطهیر الهی]] است.<ref>{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًۭا}} «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> البته شاید بتوان گفت که متالهان از نوعی عصمت در درجات پایین برخوردار میباشند ولی این عصمت هرگز آنان را تا پایان [[حیات دنیوی]] از [[شر]] [[شیطان]] و وسوسههای [[نفسانی]] و بیرونی [[حفظ]] نمیکند. از این روست که تفاوتهای ماهوی میان هر یک از مقامات وجود دارد. از [[آیات قرآنی]] که در ارتباط با دارندگی اسم اعظم وارد شده است نه تنها عصمت [[اثبات]] نمیشود بلکه مواردی را نیز بیان میکند که دارنده آن دچار [[لغزش]] شده و حتی [[سقوط]] کرده است. | |||
از جمله این افراد میتوان به [[بلعم باعورا]] اشاره کرد که در نهایت به جای این که از اسم اعظم و تواناییهای خویش در مسیر کمالی خود و دیگران استفاده کند به [[جنگ]] [[حضرت موسی]]{{ع}} میرود و پیرو شیطان میشود و این گونه است که اسم اعظم از وی منسلخ میشود؛ زیرا چنان به [[دنیا]] چسبیده بود که [[عطش]] [[سیر]] ناپذیرش را [[قرآن]] به [[تشنگی]] سگ همانند میکند که از [[نوشیدن آب]] [[سیر]] نمیشود و چه بنوشد و چه ننوشد زبانش آویزان از [[حرص]] و [[طمع]] است. | از جمله این افراد میتوان به [[بلعم باعورا]] اشاره کرد که در نهایت به جای این که از اسم اعظم و تواناییهای خویش در مسیر کمالی خود و دیگران استفاده کند به [[جنگ]] [[حضرت موسی]]{{ع}} میرود و پیرو شیطان میشود و این گونه است که اسم اعظم از وی منسلخ میشود؛ زیرا چنان به [[دنیا]] چسبیده بود که [[عطش]] [[سیر]] ناپذیرش را [[قرآن]] به [[تشنگی]] سگ همانند میکند که از [[نوشیدن آب]] [[سیر]] نمیشود و چه بنوشد و چه ننوشد زبانش آویزان از [[حرص]] و [[طمع]] است. | ||
[[سامری]] نیز از کسانی بود که در مسیر صعودی گامهای بلندی از راه [[تقرب]] و [[اطاعت]] برداشته بود و جزو [[خواص]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بود ولی به سبب آنکه در معرض خطر عظیم وسوسههای ابلیسی در حوزه [[رهبری]] بود، برای دست یابی به [[مقام رهبری]] [[مردم]]، از [[علم]] و [[دانش]] خویش برای تصرفات [[باطل]] [[سود]] میبرد و گوساله ای را میسازد و مدعی میشود که این گوساله زرین و طلایی همان خدای حضرت موسی{{ع}} است تا این گونه در [[زمان]] فقدان رهبری حضرت موسی{{ع}} [[خلافت]] و رهبری را از [[حضرت هارون]]{{ع}} [[خلیفه]] و [[جانشین]] به [[حق]] حضرت موسی{{ع}} بگیرد و آن [[بزرگوار]] را چنان در تنگنا و [[ضعف]] قرار دهند که نتواند از حق خویش [[دفاع]] کند و [[مردمان]] را در مسیر درست [[هدایت]] کند. سامری پس از [[کسب قدرت]] از طریق [[اسم اعظم]]، [[رهبری جامعه]] [[یهودی]] را در [[اختیار]] میگیرد و [[رهبر]] [[جامعه]] را [[تهدید]] به [[مرگ]] و [[قتل]] میکند به گونه ای که حضرت هارون{{ع}} نتوانست در برابر [[قدرت]] [[نامشروع]] و [[سلطه]] سامری [[مقاومت]] کند و برای این که [[امت]] دچار [[اختلاف]] و [[تشتت]] نشود [[سکوت]] اختیار میکند. این داستان در سورههای چندی و ایات بسیاری آمده است که خود بیانگر تهدید جدی دارندگان اسم اعظم به سبب وسوسههای درونی و بیرونی [[شیطان]] و [[هواهای نفسانی]] [[قدرتطلبی]] و مانند آن میباشد. | [[سامری]] نیز از کسانی بود که در مسیر صعودی گامهای بلندی از راه [[تقرب]] و [[اطاعت]] برداشته بود و جزو [[خواص]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بود ولی به سبب آنکه در معرض خطر عظیم وسوسههای ابلیسی در حوزه [[رهبری]] بود، برای دست یابی به [[مقام رهبری]] [[مردم]]، از [[علم]] و [[دانش]] خویش برای تصرفات [[باطل]] [[سود]] میبرد و گوساله ای را میسازد و مدعی میشود که این گوساله زرین و طلایی همان خدای حضرت موسی{{ع}} است تا این گونه در [[زمان]] فقدان رهبری حضرت موسی{{ع}} [[خلافت]] و رهبری را از [[حضرت هارون]]{{ع}} [[خلیفه]] و [[جانشین]] به [[حق]] حضرت موسی{{ع}} بگیرد و آن [[بزرگوار]] را چنان در تنگنا و [[ضعف]] قرار دهند که نتواند از حق خویش [[دفاع]] کند و [[مردمان]] را در مسیر درست [[هدایت]] کند. سامری پس از [[کسب قدرت]] از طریق [[اسم اعظم]]، [[رهبری جامعه]] [[یهودی]] را در [[اختیار]] میگیرد و [[رهبر]] [[جامعه]] را [[تهدید]] به [[مرگ]] و [[قتل]] میکند به گونه ای که حضرت هارون{{ع}} نتوانست در برابر [[قدرت]] [[نامشروع]] و [[سلطه]] سامری [[مقاومت]] کند و برای این که [[امت]] دچار [[اختلاف]] و [[تشتت]] نشود [[سکوت]] اختیار میکند. این داستان در سورههای چندی و ایات بسیاری آمده است که خود بیانگر تهدید جدی دارندگان اسم اعظم به سبب وسوسههای درونی و بیرونی [[شیطان]] و [[هواهای نفسانی]] [[قدرتطلبی]] و مانند آن میباشد. | ||
[[امامان معصوم]]{{ع}} افزون بر دارندگی اسم اعظم که در [[آیه]] ۴۳ [[سوره رعد]]<ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَسْتَ مُرْسَلًۭا قُلْ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًۢا بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُۥ عِلْمُ ٱلْكِتَـٰبِ}} «و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> بنا بر [[روایات تفسیری]] بیان شده است، دارنده [[عصمت]] بودند که آنان را از [[شر]] هر گونه پلشتی و [[رجس]] [[حفظ]] میکرد و در [[طهارت]] مطلق قرار میداد | [[امامان معصوم]]{{ع}} افزون بر دارندگی اسم اعظم که در [[آیه]] ۴۳ [[سوره رعد]]<ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَسْتَ مُرْسَلًۭا قُلْ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًۢا بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُۥ عِلْمُ ٱلْكِتَـٰبِ}} «و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> بنا بر [[روایات تفسیری]] بیان شده است، دارنده [[عصمت]] بودند که آنان را از [[شر]] هر گونه پلشتی و [[رجس]] [[حفظ]] میکرد و در [[طهارت]] مطلق قرار میداد<ref>احزاب آیه ۳۳.</ref>. | ||
به نظر میرسد که متاله شدن میبایست همواره به گونه ای باشد که [[اطاعت]] و [[تعبد]] در آن تقویت شده باشد و شخص هرگز همانند [[ابلیس]] دچار [[غرور]] و [[نخوت]] نشود که نتیجه آن [[استکبار]] میباشد که هستی خود و دیگران را به نابودی میکشاند. باشد هماره در مسیر [[عبودیت]] گام برداریم و متاله شدن را ابرازی برای [[تقرب به خداوند]] بشماریم نه ابزاری برای [[قدرت]] و بهرهمندی از [[دنیا]]؛ چنان که شماری این گونه عمل کردند و با تصرفات [[باطل]] خویش در [[تکوین]] خود و دیگران را به نابودی کشانیدند | |||
به نظر میرسد که متاله شدن میبایست همواره به گونه ای باشد که [[اطاعت]] و [[تعبد]] در آن تقویت شده باشد و شخص هرگز همانند [[ابلیس]] دچار [[غرور]] و [[نخوت]] نشود که نتیجه آن [[استکبار]] میباشد که هستی خود و دیگران را به نابودی میکشاند. باشد هماره در مسیر [[عبودیت]] گام برداریم و متاله شدن را ابرازی برای [[تقرب به خداوند]] بشماریم نه ابزاری برای [[قدرت]] و بهرهمندی از [[دنیا]]؛ چنان که شماری این گونه عمل کردند و با تصرفات [[باطل]] خویش در [[تکوین]] خود و دیگران را به نابودی کشانیدند<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[سلطه بر کائنات با اسم اعظم (مقاله)|سلطه بر کائنات با اسم اعظم]].</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |