نفی دروغ در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== [[صداقت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت == | == [[صداقت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت == | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} از کودکی تا هنگام [[بعثت]]، همواره به [[راستی]] و درستی معروف بود. [[ابوطالب]] - عموی [[پیغمبر]] - که سالها [[سرپرستی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} را به عهده داشت، میگوید: "هرگز از [[رسول خدا]] {{صل}} دروغی نشنیدم و خُلقی از [[اخلاق]] [[جاهلیت]] و خنده بیجایی از او ندیدم؛ او با کودکان بازی میکرد و به آنان علاقه نشان میداد، و تنهایی و [[تواضع]]، [[بهترین]] چیزها در نظر او بود"<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۷ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۳۳۵ - ۳۳۶ | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از کودکی تا هنگام [[بعثت]]، همواره به [[راستی]] و درستی معروف بود. [[ابوطالب]] - عموی [[پیغمبر]] - که سالها [[سرپرستی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} را به عهده داشت، میگوید: "هرگز از [[رسول خدا]] {{صل}} دروغی نشنیدم و خُلقی از [[اخلاق]] [[جاهلیت]] و خنده بیجایی از او ندیدم؛ او با کودکان بازی میکرد و به آنان علاقه نشان میداد، و تنهایی و [[تواضع]]، [[بهترین]] چیزها در نظر او بود"<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۷ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۳۳۵ - ۳۳۶.</ref>. | ||
ایشان در آن هنگام که [[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را از ظلمات به سوی [[نور]] فرا میخواند و برخی از عموهای [[پیامبر]] {{صل}} به سبب [[تعصب]]، او را [[تکذیب]] کرده، [[دروغگو]] خواندند، در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} چنین سرود: "تو امینی، [[امین]] [[خداوند]] که هرگز دروغی نگفته است و تو [[انسان]] [[راستگویی]] هستی که هرگز به هوسرانی و بیهوده گویی دچار نشده است"<ref>{{عربی| أَنْتَ الْأَمِينُ أَمِينُ اللَّهِ لَا كَذَبَ وَ الصَّادِقُ الْقَوْلُ لَا لَهْوَ وَ لَا لَعِبَ * أَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللَّهِ نَعْلَمُهُ عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ }}</ref>. تو فرستاده حقی؛ میدانیم که [[فرستاده خدا]] هستی و آن چه میگویی از کتاب از سوی [[خداوند]] [[صاحب]] [[عزت]] بر تو نازل شده است<ref>المناقب، ج ۱، ص ۵۶ و بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۳ | ایشان در آن هنگام که [[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را از ظلمات به سوی [[نور]] فرا میخواند و برخی از عموهای [[پیامبر]] {{صل}} به سبب [[تعصب]]، او را [[تکذیب]] کرده، [[دروغگو]] خواندند، در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} چنین سرود: "تو امینی، [[امین]] [[خداوند]] که هرگز دروغی نگفته است و تو [[انسان]] [[راستگویی]] هستی که هرگز به هوسرانی و بیهوده گویی دچار نشده است"<ref>{{عربی| أَنْتَ الْأَمِينُ أَمِينُ اللَّهِ لَا كَذَبَ وَ الصَّادِقُ الْقَوْلُ لَا لَهْوَ وَ لَا لَعِبَ * أَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللَّهِ نَعْلَمُهُ عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ }}</ref>. تو فرستاده حقی؛ میدانیم که [[فرستاده خدا]] هستی و آن چه میگویی از کتاب از سوی [[خداوند]] [[صاحب]] [[عزت]] بر تو نازل شده است<ref>المناقب، ج ۱، ص ۵۶ و بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۳.</ref>. | ||
[[ابوطالب]] در اشعار دیگرش نیز [[صداقت]] [[رسول خدا]] {{صل}} را چنین میستاید: "پیشینهات را دارم که در سخن، [[راستگویی]] و زبان به [[دروغ]] نمیآلایی؛ از همان زمان که کودکی بیمو بودی، همواره سخن درست میگفتی"<ref>علامه امینی، الغدیر، ج ۷، ص ۴۵۳ و محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۱۱۹ | [[ابوطالب]] در اشعار دیگرش نیز [[صداقت]] [[رسول خدا]] {{صل}} را چنین میستاید: "پیشینهات را دارم که در سخن، [[راستگویی]] و زبان به [[دروغ]] نمیآلایی؛ از همان زمان که کودکی بیمو بودی، همواره سخن درست میگفتی"<ref>علامه امینی، الغدیر، ج ۷، ص ۴۵۳ و محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۱۱۹.</ref>. | ||
البته [[راستگویی]] [[رسول خدا]] {{صل}} چیزی نبود که از [[مردم]] مخفی بماند. همگان میدانستند که آن حضرت، جز راست نمیگوید و حتی [[دشمنان]] سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند. در روایتی آمده است که [[ابوجهل]] به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "ما شخص تو را [[دروغگو]] نمیدانیم؛ بلکه آن چه را که آوردهای، [[دروغ]] میدانیم"<ref>ابن ابی عبدالرحمن بن محمد (ابن ابی حاتم)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۱۲۸۲؛ جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۱۸ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۳، ص ۹ - ۱۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که روزی [[ابوجهل]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[ملاقات]] و در این دیدار با آن حضرت [[مصافحه]] کرد؛ پس شخصی به او [[اعتراض]] کرد که چرا با [[رسول خدا]] {{صل}} [[مصافحه]] کردی؟ او گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! میدانم که او راستگو و [[پیامبر]] خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟"<ref>الدر المنثور، ج ۳، ص ۹ - ۱۰ و تفسیر القرآن العظیم، ص ۱۲۸۳.</ref> این [[روایت]]، به خوبی دربردارنده این مطلب است که [[راستگویی]] آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش قطعی بود و مخالفتشان اساسی نداشت؛ مگر [[حسادت]] و رقابتهای قبیلگی و [[خانوادگی]] | البته [[راستگویی]] [[رسول خدا]] {{صل}} چیزی نبود که از [[مردم]] مخفی بماند. همگان میدانستند که آن حضرت، جز راست نمیگوید و حتی [[دشمنان]] سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند. در روایتی آمده است که [[ابوجهل]] به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "ما شخص تو را [[دروغگو]] نمیدانیم؛ بلکه آن چه را که آوردهای، [[دروغ]] میدانیم"<ref>ابن ابی عبدالرحمن بن محمد (ابن ابی حاتم)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۱۲۸۲؛ جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۱۸ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۳، ص ۹ - ۱۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که روزی [[ابوجهل]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[ملاقات]] و در این دیدار با آن حضرت [[مصافحه]] کرد؛ پس شخصی به او [[اعتراض]] کرد که چرا با [[رسول خدا]] {{صل}} [[مصافحه]] کردی؟ او گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! میدانم که او راستگو و [[پیامبر]] خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟"<ref>الدر المنثور، ج ۳، ص ۹ - ۱۰ و تفسیر القرآن العظیم، ص ۱۲۸۳.</ref> این [[روایت]]، به خوبی دربردارنده این مطلب است که [[راستگویی]] آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش قطعی بود و مخالفتشان اساسی نداشت؛ مگر [[حسادت]] و رقابتهای قبیلگی و [[خانوادگی]]. | ||
[[اخنس بن شریق]] نیز [[روایت]] میکند که "روزی به [[ابوجهل]] گفتم: ای اباالحکم! جز من و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود، [[حقیقت]] را بگو! آیا [[محمد]] {{صل}} راستگوست یا [[دروغگو]]؟ [[ابوجهل]] گفت: "به [[خدا]] قسم که [[محمد]] {{صل}} راستگوست و [[دروغگو]] نیست"<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۱۸ - ۱۹ و فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۱۲، ص ۵۱۸ | [[اخنس بن شریق]] نیز [[روایت]] میکند که "روزی به [[ابوجهل]] گفتم: ای اباالحکم! جز من و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود، [[حقیقت]] را بگو! آیا [[محمد]] {{صل}} راستگوست یا [[دروغگو]]؟ [[ابوجهل]] گفت: "به [[خدا]] قسم که [[محمد]] {{صل}} راستگوست و [[دروغگو]] نیست"<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۱۸ - ۱۹ و فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۱۲، ص ۵۱۸.</ref>. | ||
در برخی منابع [[روایت]] شده است که هرقل، امپراتور [[روم]] از [[ابوسفیان]] پرسیده بود: "آیا پیش از آنکه [[محمد]] {{صل}} [[ادعای پیامبری]] کند، نزد شما به [[دروغگویی]] متهم بود یا نه؟" و [[ابوسفیان]] برخلاف میلش [[رسول خدا]] {{صل}} را به [[راستی]] و درستی ستوده بود<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۸۵ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۷ | در برخی منابع [[روایت]] شده است که هرقل، امپراتور [[روم]] از [[ابوسفیان]] پرسیده بود: "آیا پیش از آنکه [[محمد]] {{صل}} [[ادعای پیامبری]] کند، نزد شما به [[دروغگویی]] متهم بود یا نه؟" و [[ابوسفیان]] برخلاف میلش [[رسول خدا]] {{صل}} را به [[راستی]] و درستی ستوده بود<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۸۵ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۷.</ref>. | ||
به گفته [[ابن عباس]]، [[کفار]] [[مکه]]، خوب میدانستند که [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز [[دروغ]] نمیگوید و او را [[امین]] مینامیدند؛ اما باز او را [[انکار]] میکردند<ref>الکشاف، ج، ۲، ص ۱۸ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج ۶، ص ۴۱۶ | به گفته [[ابن عباس]]، [[کفار]] [[مکه]]، خوب میدانستند که [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز [[دروغ]] نمیگوید و او را [[امین]] مینامیدند؛ اما باز او را [[انکار]] میکردند<ref>الکشاف، ج، ۲، ص ۱۸ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج ۶، ص ۴۱۶.</ref>. | ||
از دیگر مواردی که به خوبی [[شاهد]] مثال ما در تأیید [[راستی]] و درستی [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت است، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن، اینکه: در آغاز دعوت علنی پیامبر، وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}} بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: "ای [[قریشیان]]!" [[قریش]] گفتند: "این، [[محمّد]] است که از فراز صفا فریاد میزند"، پس همگی جمع شدند و به آنجا رفتند و گفتند: "چه شده است، ای [[محمد]] {{صل}}؟" فرمود: "اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا [[باور]] میکنید؟" گفتند: "آری، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم"؛ فرمود: "اکنون من شما را از عذابی سخت [[بیم]] میدهم: ای [[فرزندان]] [[عبدالمطّلب]]! ای [[فرزندان]] عبدمناف! ای [[فرزندان]] زهره!" و به همین ترتیب، همه خاندانها و تیرههای [[قریش]] را نام برد. سپس فرمود: "[[خداوند]] به من [[فرمان]] داده است که به [[خویشان]] نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمیتوانم هیچ سودی را در [[دنیا]] و هیچ بهرهای را در [[آخرت]]، برای شما تضمین کنم؛ مگر اینکه بگویید: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} و [[ایمان]] بیاورید"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۰ و ابو الفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۰۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | از دیگر مواردی که به خوبی [[شاهد]] مثال ما در تأیید [[راستی]] و درستی [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت است، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن، اینکه: در آغاز دعوت علنی پیامبر، وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}} بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: "ای [[قریشیان]]!" [[قریش]] گفتند: "این، [[محمّد]] است که از فراز صفا فریاد میزند"، پس همگی جمع شدند و به آنجا رفتند و گفتند: "چه شده است، ای [[محمد]] {{صل}}؟" فرمود: "اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا [[باور]] میکنید؟" گفتند: "آری، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم"؛ فرمود: "اکنون من شما را از عذابی سخت [[بیم]] میدهم: ای [[فرزندان]] [[عبدالمطّلب]]! ای [[فرزندان]] عبدمناف! ای [[فرزندان]] زهره!" و به همین ترتیب، همه خاندانها و تیرههای [[قریش]] را نام برد. سپس فرمود: "[[خداوند]] به من [[فرمان]] داده است که به [[خویشان]] نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمیتوانم هیچ سودی را در [[دنیا]] و هیچ بهرهای را در [[آخرت]]، برای شما تضمین کنم؛ مگر اینکه بگویید: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} و [[ایمان]] بیاورید"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۰ و ابو الفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.</ref> | ||
== [[سیره رسول خدا]] {{صل}} در [[سرزنش]] [[دروغ]] == | == [[سیره رسول خدا]] {{صل}} در [[سرزنش]] [[دروغ]] == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} راستگوترین [[مردمان]] بود<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۱۰۸ و رضی الدین طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۸.</ref> و در طول ایام حیاتش جز راست نگفت و جز بدان نخواند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۸، ص ۱۸۰.</ref>. هیچ خصلتی نزد آن حضرت، از [[دروغ]]، منفورتر نبود و هرگاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته، به او بیاعتنایی میکرد تا آنکه [[یقین]] میکرد او [[توبه]] کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۵۲؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۶ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۳، ص ۴۵.</ref>. ایشان سخنان غیر واقع، حتی در قالب شوخی را مصداق [[دروغ]] دانسته، [[اصحاب]] و یارانش را از آن برحذر میداشت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۱۲۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۸ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۹۶.</ref> و میفرمود: "وای بر کسی که سخن [[دروغ]] گوید تا قومی را بخنداند! وای بر او! وای بر او!"<ref>النسائی، سنن الکبری، ج۶، ص۵۰۹؛ مسند احمد، ج۵، ص۵-۶ و المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۴۰۳-۴۰۴ | [[رسول خدا]] {{صل}} راستگوترین [[مردمان]] بود<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۱۰۸ و رضی الدین طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۸.</ref> و در طول ایام حیاتش جز راست نگفت و جز بدان نخواند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۸، ص ۱۸۰.</ref>. هیچ خصلتی نزد آن حضرت، از [[دروغ]]، منفورتر نبود و هرگاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته، به او بیاعتنایی میکرد تا آنکه [[یقین]] میکرد او [[توبه]] کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۵۲؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۶ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۳، ص ۴۵.</ref>. ایشان سخنان غیر واقع، حتی در قالب شوخی را مصداق [[دروغ]] دانسته، [[اصحاب]] و یارانش را از آن برحذر میداشت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۱۲۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۸ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۹۶.</ref> و میفرمود: "وای بر کسی که سخن [[دروغ]] گوید تا قومی را بخنداند! وای بر او! وای بر او!"<ref>النسائی، سنن الکبری، ج۶، ص۵۰۹؛ مسند احمد، ج۵، ص۵-۶ و المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref>. | ||
همچنین ایشان، [[مسلمانان]] را از دادن وعدههای [[دروغ]] به کودکان بازداشته، آنها را هم از مصادیق [[دروغ]] دانستهاند<ref>سنن ابن ماجه السنن، ج ۱، ص ۱۸؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۹۸ و عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۱۱۶.</ref>. از [[عبداللّه بن عامر]] [[روایت]] شده است که "روزی [[پیامبر خدا]] {{صل}} به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم، رفتم تا بازی کنم. پس مادرم به من گفت: "[[عبدالله]]! بیا تا چیزی به تو بدهم!"[[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمود: "میخواهی چه چیزی به او بدهی؟" مادرم گفت: "میخواهم به او خرما بدهم"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بدان که اگر چنین نکنی، برای تو دروغی نوشته میشود"<ref>السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و الدر المنثور، ج ۳، ۹۸ ص ۲۹۱ | همچنین ایشان، [[مسلمانان]] را از دادن وعدههای [[دروغ]] به کودکان بازداشته، آنها را هم از مصادیق [[دروغ]] دانستهاند<ref>سنن ابن ماجه السنن، ج ۱، ص ۱۸؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۹۸ و عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۱۱۶.</ref>. از [[عبداللّه بن عامر]] [[روایت]] شده است که "روزی [[پیامبر خدا]] {{صل}} به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم، رفتم تا بازی کنم. پس مادرم به من گفت: "[[عبدالله]]! بیا تا چیزی به تو بدهم!"[[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمود: "میخواهی چه چیزی به او بدهی؟" مادرم گفت: "میخواهم به او خرما بدهم"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بدان که اگر چنین نکنی، برای تو دروغی نوشته میشود"<ref>السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و الدر المنثور، ج ۳، ۹۸ ص ۲۹۱.</ref>. | ||
از موارد دیگری که [[رسول خدا]] {{صل}} آن را از مصادیق [[دروغ]] دانسته، رد [[دعوت]] با وجود میل شدید به آن خواسته است. [[صاحب]] [[بحارالانوار]] به [[نقل]] از [[مجاهد]] از [[اسماء بنت عمیس]] مینویسد: "من ساقدوش [[عایشه]] بودم و او را آماده کردم و به نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} وارد شدیم، در حالی که عدهای از [[زنان]] نیز با من بودند. به [[خدا]] [[سوگند]]! نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} از خوراکی جز یک کاسه شیر نبود. پس، [[پیامبر خدا]] {{صل}} مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست [[عایشه]] داد؛ [[عایشه]] از گرفتن کاسه شیر شرم کرد؛ من گفتم: دست [[پیامبر خدا]] {{صل}} را رد نکن! ظرف را بگیر! [[عایشه]] با حالت شرم، کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید. پس، حضرت فرمود: "به بقیه [[زنان]] هم بده!" آنها گفتند: "ما میل نداریم"؛ فرمود: " [[گرسنگی]] و [[دروغ]] را با هم جمع نکنید"؛ گفتم: ای [[پیامبر خدا]] {{صل}}، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم، آیا این [[دروغ]] به شمار میآید؟ فرمود: "بر او [[دروغ]] نوشته میشود، گرچه دروغی کوچک باشد"<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۴۳۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۵۱ و ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۵۴ | از موارد دیگری که [[رسول خدا]] {{صل}} آن را از مصادیق [[دروغ]] دانسته، رد [[دعوت]] با وجود میل شدید به آن خواسته است. [[صاحب]] [[بحارالانوار]] به [[نقل]] از [[مجاهد]] از [[اسماء بنت عمیس]] مینویسد: "من ساقدوش [[عایشه]] بودم و او را آماده کردم و به نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} وارد شدیم، در حالی که عدهای از [[زنان]] نیز با من بودند. به [[خدا]] [[سوگند]]! نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} از خوراکی جز یک کاسه شیر نبود. پس، [[پیامبر خدا]] {{صل}} مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست [[عایشه]] داد؛ [[عایشه]] از گرفتن کاسه شیر شرم کرد؛ من گفتم: دست [[پیامبر خدا]] {{صل}} را رد نکن! ظرف را بگیر! [[عایشه]] با حالت شرم، کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید. پس، حضرت فرمود: "به بقیه [[زنان]] هم بده!" آنها گفتند: "ما میل نداریم"؛ فرمود: " [[گرسنگی]] و [[دروغ]] را با هم جمع نکنید"؛ گفتم: ای [[پیامبر خدا]] {{صل}}، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم، آیا این [[دروغ]] به شمار میآید؟ فرمود: "بر او [[دروغ]] نوشته میشود، گرچه دروغی کوچک باشد"<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۴۳۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۵۱ و ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۵۴.</ref>. | ||
گاه اتفاق میافتاد که کسی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} سخن دروغی میگفت؛ اما حضرت برای حفظ آبرویش بزرگوارانه، لبخندی به لبانشان مینشاند و میفرمود: "او حرفی زند"<ref>محمد بن محمد کوفی بن اشعث، الجعفریات، ص ۱۶۹ | گاه اتفاق میافتاد که کسی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} سخن دروغی میگفت؛ اما حضرت برای حفظ آبرویش بزرگوارانه، لبخندی به لبانشان مینشاند و میفرمود: "او حرفی زند"<ref>محمد بن محمد کوفی بن اشعث، الجعفریات، ص ۱۶۹.</ref>. | ||
با وجود تمام سختگیریهای [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[دروغ]] و سخنهایی که در مذمت آن فرموده؛ اما در مواردی، [[دروغ]] را ستوده است؛ مثلاً فرموده است: "[[خداوند]] دروغی را که در راه [[سازش]] بین [[مردم]] گفته شود، [[دوست]] و سخن [[راستی]] را که از آن مفسده برخیزد، [[دشمن]] میدارد"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۴۳۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۲؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۹.</ref>. همچنین فرموده است: "[[دروغ]] در سه چیز نیکوست: برای مکر در [[جنگ]]، دادن [[وعده]] به [[همسر]] و برقراری [[سازش]] بین [[مردم]]"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۷؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۵۱ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۸۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، | با وجود تمام سختگیریهای [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[دروغ]] و سخنهایی که در مذمت آن فرموده؛ اما در مواردی، [[دروغ]] را ستوده است؛ مثلاً فرموده است: "[[خداوند]] دروغی را که در راه [[سازش]] بین [[مردم]] گفته شود، [[دوست]] و سخن [[راستی]] را که از آن مفسده برخیزد، [[دشمن]] میدارد"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۴۳۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۲؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۹.</ref>. همچنین فرموده است: "[[دروغ]] در سه چیز نیکوست: برای مکر در [[جنگ]]، دادن [[وعده]] به [[همسر]] و برقراری [[سازش]] بین [[مردم]]"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۷؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۵۱ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۸۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۲۲ ـ ۲۲۳.</ref> | ||
== [[دروغ]] در کلام نبوی {{صل}} == | == [[دروغ]] در کلام نبوی {{صل}} == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} آفت سخن را [[دروغ]] دانسته<ref>الخصال، ج ۲، ص ۴۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۴۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۲۲.</ref>، آن را از ابواب [[نفاق]] برمیشمرد<ref>ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۱۳.</ref>. آن حضرت، ضمن برحذر داشتن [[مسلمانان]] از [[دروغ]]، میفرمود: "[[دروغ]]، [[انسان]] را به [[فجور]] و [[فجور]] [[انسان]] را به [[جهنم]] میکشاند"<ref>جامع الاخبار، ص ۱۴۸؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۱۹ و محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۶۸.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} هم از قول [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] کرده است که وقتی از آن حضرت پرسیدند: "ممکن است [[مؤمن]] ترسو باشد؟" فرمود: "آری"؛ گفتند: "ممکن است [[بخیل]] باشد؟" فرمود: "آری"؛ گفتند: "ممکن است [[دروغگو]] باشد؟" فرمود: "نه"<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۱۱۸؛ الامام مالک، کتاب الموطأ، ج ۲، ص ۹۹۰ و جامع الاخبار، ص ۱۴۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۲۳-۲۲۴ | [[رسول خدا]] {{صل}} آفت سخن را [[دروغ]] دانسته<ref>الخصال، ج ۲، ص ۴۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۴۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۲۲.</ref>، آن را از ابواب [[نفاق]] برمیشمرد<ref>ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۱۳.</ref>. آن حضرت، ضمن برحذر داشتن [[مسلمانان]] از [[دروغ]]، میفرمود: "[[دروغ]]، [[انسان]] را به [[فجور]] و [[فجور]] [[انسان]] را به [[جهنم]] میکشاند"<ref>جامع الاخبار، ص ۱۴۸؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۱۹ و محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۶۸.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} هم از قول [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] کرده است که وقتی از آن حضرت پرسیدند: "ممکن است [[مؤمن]] ترسو باشد؟" فرمود: "آری"؛ گفتند: "ممکن است [[بخیل]] باشد؟" فرمود: "آری"؛ گفتند: "ممکن است [[دروغگو]] باشد؟" فرمود: "نه"<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۱۱۸؛ الامام مالک، کتاب الموطأ، ج ۲، ص ۹۹۰ و جامع الاخبار، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۲۳-۲۲۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |