بنی وادعة بن عمرو: تفاوت میان نسخهها
←بنی وادعه و نقشآفرینی در قیامهای شیعی
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی حاشد بن همدان | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب بنی وادعه== این طایفه قحطانی،<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۲۴۱. نیز ر.ک: ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲.</ref> از شاخههای بنی حاش...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[حجر بن عدی]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و از [[یاران مخلص]] امیرالؤمنین{{ع}} بود.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۹۰ و ج۶، ص۲۰۵و۲۱۸.</ref> با به امارت رسیدن [[مغیره]] در [[کوفه]] در [[سال ۴۹ هجری]]، [[حجر]]، ناسزاگوییهای او از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را تاب نیاورد و پس از [[مرگ]] مغیره و به امارت رسیدن [[زیاد بن ابیه]] در کوفه، حجر آشکارا با [[یاران]] خود، [[معاویه]] را در [[مسجد]] [[لعن]] میکرد. زیاد بن ابیه با حجر به مقابله برخاسته در پی [[دستگیری]] وی برآمد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۲-۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۵۳-۲۶۱.</ref> حجر به ناچار از قبیلهای به [[قبیله]] دیگر میرفت تا اینکه طی زد و خوردهایی سرانجام، با واسطهگری بزرگان [[یمنی]] کوفه از زیاد [[امان]] گرفت و با این شرط که زیاد بن ابیه، او را نزد معاویه بفرستد خود را [[تسلیم]] وی کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref> اما زیاد بر خلاف امان خود، او را [[زندانی]] کرد و با تعقیب یاران حجر، سیزده تن از سران آنان را دستگیر کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۹۴-۹۶.</ref> پس از آن، زیاد، [[شهادت]] نامهای علیه حجر تنظیم نمود و از سران چهار ناحیه کوفه و نیز هفتاد تن از سران کوفه خواست تا بدان [[گواهی]] دهند. حارث و شدّاد پسران اَزمَع وادعی همدانی، [[عمرو بن قیس ذیاللحیه وادعی]] و [[هانی بن ابیحیه وادعی]] از وادعیهایی بودند که به امضای این شهادت [[نامه]] [[دروغین]] پرداختند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۴، ص۲۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵ ص۲۷۰-۲۷۱.</ref> زیاد، این شهادت نامه را با فرستادگان خود همراه کرد و آنان را با حجر و یارانش به سوی معاویه فرستاد. | [[حجر بن عدی]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و از [[یاران مخلص]] امیرالؤمنین{{ع}} بود.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۹۰ و ج۶، ص۲۰۵و۲۱۸.</ref> با به امارت رسیدن [[مغیره]] در [[کوفه]] در [[سال ۴۹ هجری]]، [[حجر]]، ناسزاگوییهای او از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را تاب نیاورد و پس از [[مرگ]] مغیره و به امارت رسیدن [[زیاد بن ابیه]] در کوفه، حجر آشکارا با [[یاران]] خود، [[معاویه]] را در [[مسجد]] [[لعن]] میکرد. زیاد بن ابیه با حجر به مقابله برخاسته در پی [[دستگیری]] وی برآمد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۲-۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۵۳-۲۶۱.</ref> حجر به ناچار از قبیلهای به [[قبیله]] دیگر میرفت تا اینکه طی زد و خوردهایی سرانجام، با واسطهگری بزرگان [[یمنی]] کوفه از زیاد [[امان]] گرفت و با این شرط که زیاد بن ابیه، او را نزد معاویه بفرستد خود را [[تسلیم]] وی کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref> اما زیاد بر خلاف امان خود، او را [[زندانی]] کرد و با تعقیب یاران حجر، سیزده تن از سران آنان را دستگیر کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۹۴-۹۶.</ref> پس از آن، زیاد، [[شهادت]] نامهای علیه حجر تنظیم نمود و از سران چهار ناحیه کوفه و نیز هفتاد تن از سران کوفه خواست تا بدان [[گواهی]] دهند. حارث و شدّاد پسران اَزمَع وادعی همدانی، [[عمرو بن قیس ذیاللحیه وادعی]] و [[هانی بن ابیحیه وادعی]] از وادعیهایی بودند که به امضای این شهادت [[نامه]] [[دروغین]] پرداختند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۴، ص۲۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵ ص۲۷۰-۲۷۱.</ref> زیاد، این شهادت نامه را با فرستادگان خود همراه کرد و آنان را با حجر و یارانش به سوی معاویه فرستاد. | ||
[[قیام شیعی]] دیگری که نام برخی از وادعیها را در خود به ثبت رسانده است، [[قیام عظیم عاشورا]] است. نقل است که پس از [[شهادت مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، سرهای این [[شهدا]] را به همراه [[هانی بن ابیحیه وادعی]] و [[زبیر بن اروح نزد یزید]] در [[شام]] فرستاد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۴۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۵.</ref> عبیدالله نامهای نیز خطاب به یزید نوشت و آن را با آنها همراه نمود تا به دست [[خلیفه]] برسانند؛ در این [[نامه]] ابنزیاد پس از [[نوشتن]] چگونگی [[اسارت]] و [[شهادت مسلم]] و هانی، نوشت: «من سرهای آن دو را به همراه هانی بن ابیحیه وادعی و [[زبیر بن أروح تمیمی]] برای تو فرستادم. این دو نفر، هر دو از فرمانبران و [[پیروان]] ما و [[خیرخواهان]] [[بنیامیه]] هستند، پس [[امیرالمؤمنین]] هر پرسشی که از جریان کار هانی و مسلم دارند از این دو نفر بپرسند،؛ چراکه اطلاع کافی همراه با [[صداقت]] و پارسائی در این دو گرد آمده است و [[السلام]]».<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲-۶۳.</ref> یزید نیز فرستادگان ابنزیاد را مورد تقدیر قرار داد و خطاب به عبیدالله بن زیاد نوشت: «....من این دو فرستادهات را پیش خواندم و از آن دو در پنهانی و غیر پنهانی جویای امور شدم و از اوضاع [[[کوفه]]] پرسیدم؛ دیدم در [[اندیشه]] و [[فضیلت]] همچنان بودند که تو نوشته بودی، پس درباره ایشان [[نیکی]] کن»...<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲-۶۳.</ref> | [[قیام شیعی]] دیگری که نام برخی از وادعیها را در خود به ثبت رسانده است، [[قیام عظیم عاشورا]] است. نقل است که پس از [[شهادت مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، سرهای این [[شهدا]] را به همراه [[هانی بن ابیحیه وادعی]] و [[زبیر بن اروح]] نزد [[یزید]] در [[شام]] فرستاد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۴۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۵.</ref> عبیدالله نامهای نیز خطاب به یزید نوشت و آن را با آنها همراه نمود تا به دست [[خلیفه]] برسانند؛ در این [[نامه]] ابنزیاد پس از [[نوشتن]] چگونگی [[اسارت]] و [[شهادت مسلم]] و هانی، نوشت: «من سرهای آن دو را به همراه هانی بن ابیحیه وادعی و [[زبیر بن أروح تمیمی]] برای تو فرستادم. این دو نفر، هر دو از فرمانبران و [[پیروان]] ما و [[خیرخواهان]] [[بنیامیه]] هستند، پس [[امیرالمؤمنین]] هر پرسشی که از جریان کار هانی و مسلم دارند از این دو نفر بپرسند،؛ چراکه اطلاع کافی همراه با [[صداقت]] و پارسائی در این دو گرد آمده است و [[السلام]]».<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲-۶۳.</ref> یزید نیز فرستادگان ابنزیاد را مورد تقدیر قرار داد و خطاب به عبیدالله بن زیاد نوشت: «....من این دو فرستادهات را پیش خواندم و از آن دو در پنهانی و غیر پنهانی جویای امور شدم و از اوضاع [[[کوفه]]] پرسیدم؛ دیدم در [[اندیشه]] و [[فضیلت]] همچنان بودند که تو نوشته بودی، پس درباره ایشان [[نیکی]] کن»...<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۸۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲-۶۳.</ref> | ||
وادعیها در جریان [[قیام مختار]] ([[سال ۶۶ هجری]]) هم، موضع [[رویارویی]] اتخاذ کرده بودند. چندان که گزارش شده، در جریان [[شورش]] [[اشراف کوفه]] علیه مختار در [[جبانة السبیع]]، علاوه بر جنگجویانی که از این [[قوم]] کشته شدند، پانصد تن از وادعیان هم، به اسارت [[سپاه مختار]] در آمدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | وادعیها در جریان [[قیام مختار]] ([[سال ۶۶ هجری]]) هم، موضع [[رویارویی]] اتخاذ کرده بودند. چندان که گزارش شده، در جریان [[شورش]] [[اشراف کوفه]] علیه مختار در [[جبانة السبیع]]، علاوه بر جنگجویانی که از این [[قوم]] کشته شدند، پانصد تن از وادعیان هم، به اسارت [[سپاه مختار]] در آمدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | ||